dimanche 30 juin 2013

آیت‌الله تریاکی محمد نوری‌زاد،

ایران/ اعتیاد - 
این مقاله در این تاریخ منتشر شده یکشنبه 30 ژوئن 2013 - آخرین تغییرات در این تاریخ انجام شده است. یکشنبه 30 ژوئن 2013


پیشنهاد محمد نوری‌زاد به آیت‌الله خامنه‌ای برای «آزمایش اعتیاد» مسئولان

©Kian AMANI

محمد نوری‌زاد، روزنامه‌نگار و یکی از منتقدان رهبر جمهوری اسلامی ایران، از آیت‌الله خامنه‌ای خواست برای «ریشه‌کن شدن بساط مسئولان و مسئولیت‌های آلوده به اعتیاد»، آزمایش اعتیاد بدهد.


محمد نوری‌زاد، در تازه‌ترین یادداشت خود که امروز آن را در سایت اینترنتی خود منتشر کرده، نوشته است: «من بر این باورم که مصرف بیش از اندازه مواد مخدر در ایران و این که چرا سوداگرانِ تهیه وتولید و ترانزیت و توزیعِ این مواد، از امنیت وافری برخوردارند، تنها به این خاطراست که بخش وسیعی از مسئولان ومردان صاحب نام ما خودشان آلوده و معتادند.»
وی در بخش دیگر یادداشت خود با آوردن عبارت «آیت‌الله تریاکی» اضافه کرده که «ما معمولاً جوری تربیت شده ایم که به یک رهگذرمعتاد، به چشم فردی معلق و بلاتکلیف وبی شخصیت بنگریم و او را از گردونه اعتبار و اعتنا به دور اندازیم اما در نقطه مقابل به یک آیت‌الله تریاکی، به چشم شخصیتی بنگریم که همچنان عالم واندیشمند است ومایه مباهات؛ یعنی اگرتریاک، به روان وشخصیتِ آن رهگذرِ بی نشان تیغ می کشد، به یک روحانی ویک مسئول اسلامی وجاهت می‌افشاند.»
نوری‌زاد تصریح کرده که روی سخن و پیشنهاد عملیِ‌اش در این نوشته «شخص رهبر» است.
این منتقد رهبر جمهوری اسلامی، برای ریشه کن شدن «بساط مسئولان ومسئولیت‌های آلوده به اعتیاد»، به آیت الله خامنه‌ای پیشنهاد داده که:«جناب رهبر دستور فرمایند همین فردا همه مسئولان وکارکنان و قاضیان و نمایندگان و روحانیان و مراجع تقلید و صاحبان رسانه ها وخلاصه همه کسانی که به نوعی با مردم مراوده اسلامی وحکومتی ودولتی دارند، مورد آزمایش قرارگیرند تا مبرّا بودن آنان ازهرگونه اعتیاد محرز شود.»
وی اضافه کرده: «چه خوب می‌شود که بخشنامه‌ای از زبان رهبرمنتشرشود وهمگان را به این ضرورتِ اجتناب ناپذیر تحکم فرمایند. انشای این بخشنامه حتی می‌تواند اینگونه باشد: بر همه کارکنان دولت و مسئولان و شخصیت‌های کشوری و لشگری و روحانی و غیرروحانی و نمایندگان مجلس و قضات دستگاه قضایی وهمه وهمه، واجب است که برگه آزمایشِ خود را "مبنی برعدم اعتیاد"، به دستگاه مربوطه خود تحویل دهند. ما نیز خودمان به همراه آقایان محمد نوری‌زاد، حسین شریعتمداری، یکی از برادران لاریجانی و یکی از مراجع عظام برای اطمینان مردم ازصحت و سلامت کسانی که دراطراف رهبر مجتمع‌اند، به یکی از مراکز تشخیص اعتیاد مراجعه و نتیجه آزمایش خود را برای آگاهی مردم در معرض دید رسانه‌های داخلی و خارجی قرار می‌دهیم و هرگز نیز اجازه نمی دهیم در این حرکت ملی کوچکترین تقلبی صورت پذیرد.»
tags: اعتیاد - ایران - خامنه ای - مواد مخدر

ژن اخلاق سیدابراهیم نبوی

ژن اخلاق
ما آموختیم که دیگر کسی مانند احمدی نژاد در ایران به قدرت نرسد و برای رسیدن به این مقصود هزینه سنگینی پرداختیم. 

محمود احمدی نژاد روز چهارم تیر ماه در مراسم بهره برداری از طرح کشاورزی در محل پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی ایران در کرج گفت: « امیدوارم به جایی برسیم تا بتوانیم ژن اخلاق، ایمان و شجاعت را هم منتقل کنیم.»

این سخن جز اینکه بطور کلی نادرست است و نشان از بی دانشی گوینده دارد، سخنی به سزا از موضع این گوینده نیست. نادرست است چرا که اخلاق، ایمان و شجاعت اموری اکتسابی اند و تصور انتقال ژن آنها از طریق مهندسی ژنتیک فقط در مخیله ساده لوحانی می گنجد که می توانند خود را در هاله نور ببینند یا فرض کنند و بگویند که دخترکی شانزده ساله می تواند در حیاط خانه اش اورانیوم غنی سازی کند. و به فرض ممکن بودن انتقال ژن اخلاق، آرزویی این چنین در اندازه کسی نیست که خود عامل بی اخلاقی در سپهر سیاسی ایران در هشت سال گذشته است.

مردم ایران از یاد نبرده اند که آقای احمدی نژاد در همان اولین سالهای دولتش خود را در هاله نور دید، در مقابل دوربین و در خانه مرجع تقلیدی مانند جوادی آملی ادعا کرد که در نیویورک در هاله نور بوده و چند صباحی بعد وقتی در مقابل دوربینی دیگر قرار گرفت، نه تنها منکر این گفته شد، بلکه آن را به هیاهوی روزنامه نگاران مخالف خود نسبت داد. ما از یاد نبردیم که بارها و بارها در مقابل دوربین آقای احمدی نژاد به چشم میلیونها تن خیره شد و دروغ گفت. چنان دروغ گفت که شعار جنبش سبز و رهبرش در مقابل او " دروغ ممنوع" شد. دروغ اگر کریه ترین بداخلاقی نباشد، بی تردید یکی از بزرگترین بی اخلاقی هاست. هرگز هیچ حاکمی در هیچ سطحی در تاریخ ایران این همه دروغ علنی و مشهود نگفته است. بگم بگم بگم؟ های او از یاد و حافظه مردم نخواهد رفت.

مردم ما از یاد نبردند و نخواهند برد که محمود احمدی نژاد بارها و بارها به افترا زنی و اشاعه دروغ در مورد محترم ترین و شریف ترین مردمان پرداخت. تصویر بانویی چون زهرا رهنورد را در دست گرفت و به او که از زمره زنان تحصیلکرده و با فرهنگ کشور است در مقابل دوربین تلویزیون اهانت کرد و به او افترا بست. بارها اعلام کرد همه مخالفانش دزد اند. همیشه چنان کرد که گوئی فهرست دزدان را در جیب دارد و خود را دزدگیر خواند. و چند سالی نگذشت که اغلب کابینه و نزدیکان و خویشان وی پرونده هاشان گشوده شد و چنان اموال ملی را به غارت بردند که اگر تمام دزدی امرا و حکام پیشین را با هم جمع بزنیم به دهها میلیارد دلاری که وابستگان شخصی و اداری او دزدیدند نخواهد رسید.

مردم ما از یاد نبردند که در دولت احمدی کمتر وزیری بود که به تقلب که از اخلاقیات زشت محسوب می شود دست نزده باشد. وزرای متقلب و جاعل مدرک و سند کابینه احمدی نژاد برای جاعلان اسناد رسمی کشور آبرو خریدند و بارها و بارها مجلس همسوی او، به فاش کردن تقلب های دله دزدانه کابینه پرداختند. از مرحوم کردان و رحیمی و زاهدی و علی آبادی و دانشجو بگیر تا خود احمدی نژاد که بارها با خریدن اسناد جعلی چهره ای حقیر و بی مایه از اخلاق دولتمردان کابینه احمدی نشان دادند.

مردم ما هرگز حقارت آنچه شنیدند و باورشان نمی شد از یاد نبردند. مردی که بنا بود رئیس جمهور و نشانه یک ملت باشد ادبیاتی را رایج کرد که حتی خانواده های عادی هم در جمع خود از آن استفاده نمی کردند. در میان جمعیتی بزرگ گفت " آب بریزن اونجاشون خنک بشه" گفت " اون ممه رو لولو برد"، گفت: " مودبانه اش اینه که پدرش در می آید" ، گفت: "تو کیه چی هستی اصلا چیه کی هستی" ، گفت: "گنده‌تر از تو هم غلطی نکرد "، گفت: " ننه قمر"، گفت: "یک کلمه از مادر زن عروس"، گفت: "انقدر قطعنامه بدهيد تا قطعنامه دانتان پاره شود"، گفت: " پراید کیلو چنده؟" به مخالفانش گفت: " خس و خاشاک"، به روشنفکران گفت: " بزغاله"..... گفته هایی از این دست فراوان است. البته اگر شعبان بی مخی بود و ادعای اخلاق نداشت، شاید که می شد این کلمات را گفته های رئیس جمهوری عوامگرا دانست، ولی وقتی کسی آن چنان خود را اخلاقگرا قلمداد می کند که آرزوی انتقال ژن اخلاق را می کند، بی ادبی برای عالی ترین مقام اجرایی کشور هیچ توجیهی ندارد.

مردم از یاد نخواهند برد وقاحت و پررویی احمدی نژاد را که وقاحت همواره در هر فرهنگ اخلاقی به عنوان امری خبیث و پلید انکار شده است. احمدی نژاد در مقابل هر دوربینی می توانست حرف بزند، با مهم ترین مصاحبه کنندگان تلویزیونی گفتگو کند و با هر سیاستمداری دهان به دهان بگذارد، چرا که ویژگی زشتی به نام وقاحت و پررویی داشت. مطمئنا اگر سیاستمداران بزرگ جهان در مقابل مجریان باهوشی مثل لری کینگ نمی توانند بنشینند این است که می دانند نباید در مقابل دوربین دروغ گفت. وقتی در ایران بودم از طریق محمد علی ابطحی از خاتمی درخواست مصاحبه کردم. گفت نمی کند و علتش این بود که خاتمی وقتی مصاحبه دارد از چند روز قبل آشفته است. علتش را دانستم. خاتمی نمی توانست با پررویی به چشم خبرنگار خیره شود و دروغ بگوید. نمی توانست با وقاحت هنوز سووال مصاحبه کننده تمام نشده چنان گفته خویش را انکار کند، انگار نه انگار هزاران نسخه از فیلم " هاله نور" و " سفره نفت" و " مو و لباس پسران" و " یک رقمی کردن تورم" و هزار دروغ دیگر در دست مردم است و در فضای رسانه ای موجود. احمدی نژاد چنان دروغ می گفت انگار در سرزمین ۱۹۸۴ جورج ارول زندگی می کند که وزارت حقیقت وظیفه دارد همه آنچه برادر بزرگتر در گذشته گفته محو کند. با این تفاوت که او وقیحانه انکاری را می کرد که سندش موجود بود.

مردم از یاد نخواهند برد عوامفریبی را که از زمره اخلاقیات زشت است. یادمان نمی رود که احمدی نژاد عوامفریبانه در میان جمعی بزرگ مدعی شد که دختری شانزده ساله در خانه خودش اورانیوم غنی می کند و این را برای عوام الناس ساده لوح می گفت. از یاد نمی بریم که عوامفریبانه ادعا می کرد که پروژه پالایشگاه پارسیان در دولت او آغاز شده و پایان یافته، در حالی که این پروژه در دولت خاتمی آغاز شده بود، او ادعا کرد پروژه پارس جنوبی را آغاز کرده و دروغ بود، او ادعا کرد که دولتهای قبل از او روزنامه های منتقد را تحمل نمی کردند، در حالی که خود او از عوامل تعطیل روزنامه منتقد سلام بود، او مدعی ساختن پنج کشتی در دوران دولتش شد که بکلی دروغ بود، او بارها مدعی شد که از بودجه سرسوزنی تخلف نکرده در حالی که مجلس ۱۴۰۰ مورد تخلف او را گزارش کرد. احمدی نژاد عوامفریبی را به حدی رساند که سخنرانی هایش در روستاها و شهرهای کوچک با سخنرانی ها و مصاحبه هایش در سطح جهانی گوئی که از سوی دو نفر از دو کشور انجام شده است. زمانی از قول حداد عادل نقل قولی را از او نوشته بودم که حداد در جلسه مجمع تشخیص گفته بود " در تمام عمرم انسانی شارلاتان مثل احمدی نژاد ندیدم" و شگفتا که تا سالها پس از این گفته حداد عادل از وی طرفداری می کرد. بیماری ریشه دار تر از این بود و هست.

مردم از یاد نخواهند برد بیماری اخلاقی خودشیفتگی احمدی نژاد را، او افرادی را که وی را در هاله نور دیدند( مشائی و دوستانش)، آنانکه او را معجزه هزاره خواندند( فاطمه رجبی و الهام)، کسانی که او را پیامبری تازه خواندند( رحیمی)، کسانی که او را هدیه الهی خواندند( مصباح یزدی) نه تنها بزرگ شمرد، بلکه به آن نابکاران، کارهای بزرگ داد و از فساد آنان چشم پوشید، و درست برعکس هر کسی را که کوچکترین انتقادی از او کرده بود از دولت اخراج و یا اسباب آزار او را فراهم کرد. احمدی نژاد نمونه کامل خودشیفتگی در سیاست ایران بود، او ابتدا خود را برترین دولت پس از انقلاب خواند، سپس دولتش را پاک ترین دولت صد سال اخیر نامید و پس از چندی کارآمد ترین و بهترین دولت تاریخ ایران دانست و سرانجام اعلام کرد که دولتش کارآمد ترین دولت تاریخ جهان است. او دچار بیماری خودشیفتگی بود و باکی نداشت که اعلام کند که صدها رهبر جهان با تلفن هر روز از او راه حلی برای مشکلات شان می خواهند. غرور و نخوت و خودشیفتگی نه باور او بلکه سیاست دولتش بود. و همین باعث شد تا هم هشت سال ایران اسیر باند حقیر او شود، هم هژمونی طلبی ناشی از خودشیفتگی اش ایران را در انزوای جهان اسلام و خاورمیانه و همسایگان بیاندازد و هم کشور را تا معرض جنگ پیش ببرد.

مردم ایران از یاد نخواهند برد که تحقیر و کینه توزی و تظاهر و ریا و تملق گویی در دولت احمدی چنان ریشه دواند که همه آن کارها که در دین و آئین سفارش شده است تا در نهان انجام شود او در مقابل دوربین انجام می داد. اول دوربین ها را روشن می کردند و بعد در مقابل دوربین نان و پنیر می خورد، اول دوربین ها را روشن می کردند و آنگاه در گوشه خیابان نماز می خواند، اول دوربین را روشن می کردند و بعد با کاپشن ارزان و ماشین قدیمی می آمد. اول دوربین را روشن می کردند و بعد موتورسواران عاشق او که بازیگران ساندیس خورده بودند می آمدند و از شادی نعره می کشیدند، هر روز دفترش حکایات رئیس جمهور مردمی را در میلیونها نسخه می نوشتند و منتشر می کردند و تظاهر و ریا را در جان جامعه نهادینه می کردند. مسابقه تملق گویی و ریاکاری را در کشور نهادینه کرد.

محمود احمدی نژاد یک ماه دیگر می رود و اگر عدالتی نباشد که خیانت او را به اقتصاد کشور، فرهنگ و سیاست کشور، حیثیت ایرانیان و امنیت ملی کشور محاکمه کنند، در گوشه ای خواهد نشست و مثل همه تلخی هایی که حافظه انسان فراموش شان می کند تا تعادل روانی اش حفظ شود حذف می شود. شاید ده سال دیگر کسانی به زحمت احمدی نژاد را بخاطر بیاورند.

احمدی نژاد جدا از آنکه ناتوان و ماجراجو و خطرناک بود، بی اخلاق بود. دولت بی اخلاق او در هشت سال انحصارطلبی مدام مردم را به سوی انحطاط اخلاقی برد. کشور و حکومت و ملت ایران، خواسته یا ناخواسته سرمایه ای به اندازه همه ثروت تمام تاریخ ایران تا سال ۱۳۸۴ را که بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار فروش نفت و چندین برابر سرمایه و کار و انرژی تلف شده را دادند تا یک درس بیاموزند . ما آموختیم که دیگر کسی مانند احمدی نژاد در ایران به قدرت نرسد و برای این مقصود هزینه سنگینی پرداختیم. این هزینه ها را شاید بتوان با امید و تلاش در مدتی طولانی جبران کرد، اما ویرانی اخلاقی که از این جانب وارد شد جبران ناپذیر است.
 

mardi 25 juin 2013

معمای «ارز» ارزان در پایان دولت احمدی‌نژاد

معمای «ارز» ارزان در پایان دولت احمدی‌نژاد

• کاهش قیمت دلار به پشتوانه دلارهای خانگی که ۱۸ تا ۲۰‌میلیارد تخمین زده می‌شود دلیلی دیگر نیز دارد که گمانه‌ای است کاملا سیاسی ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سه‌شنبه  ۴ تير ۱٣۹۲ -  ۲۵ ژوئن ۲۰۱٣


شرق، راشل آرامیان: این روزها افت قیمت دلار را به عرضه زیاد آن در بازار آزاد نسبت می‌دهند. مردمی که طی دو سال گذشته دلار خریده بودند برای جلوگیری از ضرر این سرمایه‌گذاری سراسر سود، قصد فروش دلارهای خانگی خود را کرده‌اند. کاهش قیمت به پشتوانه دلارهای خانگی که ۱٨ تا ۲۰‌میلیارد تخمین زده می‌شود دلیلی دیگر نیز دارد که گمانه‌ای است کاملا سیاسی.
در روز پایانی هفته گذشته علی فخر موحدی، مدیرعامل صندوق توسعه صادرات طلا و جواهر بر این ادعا مهر تایید زد. او در گفت‌وگو با تسنیم اعلام کرد: «دولت دهم قصد دارد دولت را با دلار دوهزارو۴۰۰تومانی تحویل حسن روحانی دهد.» علاوه بر این رییس کل بانک مرکزی روز گذشته بالاخره از لاک خود بیرون آمد و اظهارنظری کرد که آن هم مهر تایید دومی بر این مدعاست. او در گفت‌وگو با ایسنا گفت: «همه اقدامات موردنیاز برای کاهش نرخ ارز و ادامه روند نزولی آن را انجام می‌دهیم.»
گفته‌های بهمنی از این جهت گمانه سیاسی‌بودن کاهش ناگهانی قیمت ارز را تایید می‌کند، زیرا او در دو سال گذشته نه‌تنها موفق به کنترل نوسانات ارزی نشد بلکه نتوانست حتی اندکی قیمت دلار را کاهش دهد حالا او از اقداماتی خبر داده که براساس آن نرخ ارز را پایین می‌آورد. البته آنگونه که بازاریان می‌گویند و شواهد آن هم پیداست، بانک مرکزی برخلاف گذشته بر میزان تزریق ارز به بازار آزاد افزوده و همین نکته در کنار تزریق گسترده دلارهای خانگی به بازار موجب سقوط آزاد دلار شده است. قیمت دلار زمانی که بانک‌ها و صرافی‌های دوبی از انتقال حواله ارزی به ایران ممانعت کردند، هزارو۵۵ تومان بود و تا پیش از انتخاب حسن روحانی به‌عنوان رییس‌جمهور بر سه‌هزارو۶۵۰ تومان تثبیت شده بود. در این یک هفته‌ای که بازار تحت‌تاثیر جریان انتخابات به آینده امیدوار شده است، ۶۵۰ تومان افتاده و دیروز با اینکه برای اولین بار در یک سال اخیر به دوهزارو٨۵۰ تومان هم رسید اما بعد از دو ساعت دوباره به کانال سه‌هزارتومان بازگشت.
سعید لیلاز، کارشناس اقتصادی در گفت‌وگو با «شرق» درباره چرایی کاهش قیمت دلار می‌گوید: «دولت در دو سال گذشته با بالابردن قیمت دلار در بازار آزاد کسری بودجه خود را تا حدودی جبران کرد و در صورتی که امیدی به آینده داشت بدون‌شک این رویه را همچنان ادامه می‌داد اما از آنجایی که کاندیدای موردنظرش از همان ابتدا حتی فرصت حضور در رقابت‌های انتخاباتی را نیافت، انگیزه خود را برای بالابردن قیمت دلار در بازار آزاد از دست داد. از این‌رو دولت در این برهه از زمان دلار را رها کرده و حتی با عرضه ارز بیشتر سعی دارد دولت را در وضعیت بهتری از نظر شاخص‌های کلان اقتصادی به روحانی تحویل دهد. در گام نخست، دولت با تزریق دلارهای نفتی به بازار سعی دارد بدهی خود را به پیمانکاران و شرکت‌ها و دستگاه‌های مختلف پرداخت کند. در گام دوم دولت از جو روانی به‌وجودآمده در جامعه استفاده کرده و با تزریق دلارهای بیشتر به بازار، قیمت این ارز عمده را در شیب نزولی‌تری قرار دهد. در واقع دولت دهم از این طریق می‌خواهد دولت را با همان ارز دوهزارو۴۰۰ تومانی که در بودجه پیش‌بینی شده به روحانی تحویل دهد. نکته سوم در این خصوص این است که دولت فعلی از این طریق می‌خواهد فشار کسری بودجه را به دولت بعدی منتقل کند و در نتیجه دولت یازدهم چاره‌ای جز استقراض از بانک مرکزی و چاپ پول نخواهد داشت و همگان می‌دانند افزایش نقدینگی و تورم و بیکاری از مهم‌ترین تبعات استقراض از بانک مرکزی است. در واقع با کسری ۶۰ تا ۷۰‌هزار‌میلیارد تومانی بودجه سال‌جاری، دلار باید چهارهزارتومان باشد تا از پس آن بر‌اید.» او در ادامه به رشد نقدینگی هم اشاره می‌کند؛ بهمنی اخیرا از کاهش و حتی صفرشدن نقدینگی خبر داده بود. لیلاز این اقدام را نیز در واپسین روزهای دولت دهم اقدامی شبه‌سیاسی می‌داند و می‌گوید: «رشد نقدینگی در هشت سال گذشته بیش از ٣۰‌درصد بوده است. در سال گذشته این رشد به ٨/٣۰‌درصد رسید اما اخیرا بهمنی از کاهش نرخ رشد نقدینگی تا پایان اردیبهشت‌ماه و صفرشدن آن تا پایان سه ماه اول سال‌جاری خبر داد. این اقدام عجیب بانک مرکزی خالی از شایبه سیاسی نیست زیرا دولت در این هشت سال یک دم از تزریق نقدینگی با هدف توزیع عدالت نایستاده است و حالا کاهش رشد نقدینگی در روزهای پایانی عمر دولت دهم جای بسی پرسش دارد.»
با این اوصاف لیلاز از کاهش قیمت دلار که از آن با عنوان سقوط آزاد یاد می‌کند، انتقاد کرده و می‌گوید: «افت قیمت دلار به زیر سه‌‌هزارتومان به هیچ‌وجه به‌صلاح نیست و نباید از این اتفاق اظهار خوشحالی کرد. حتی اگر تحریم‌ها هم برداشته شوند، دلیلی ندارد که قیمت دلار به کمتر از سه‌هزارتومان کاهش یابد. بعید هم به نظر می‌رسد که دولت روحانی بخواهد براساس رویه دولت احمدی‌نژاد عمل کند زیرا با کاهش قیمت دلار صادرات غیرنفتی کاهش می‌یابد و تولید ضعیف‌تر از قبل می‌شود. در کنار این، راه بر واردات صد‌میلیارددلاری باز می‌شود. ادامه این روند منجر به افزایش تورم و بیکاری خواهد شد. از این‌رو دولت آتی اگر بخواهد معضلات اقتصادی کشور را حل کند، چاره‌ای جز توجه ویژه به تولید ندارد زیرا تنها از این طریق می‌تواند تورم و بیکاری را مهار کند.» هادی حق‌شناس، دیگر کارشناس اقتصادی است که مانند لیلاز کاهش دلار به کمتر از سه‌هزارتومان را خطرناک ارزیابی می‌کند و می‌گوید: «همان‌گونه که شوک‌های صعودی دلار مخرب هستند، شوک‌های نزولی این ارز نیز می‌تواند تبعات منفی برای اقتصاد داشته باشد. بنابراین عقلانی است که بانک مرکزی وارد عمل شده و مانع سقوط آزاد قیمت دلار شود.»
البته به نظر نمی‌رسد بهمنی تمایلی به مهار افت دلار داشته باشد زیرا در گفت‌وگوی اخیرش اعلام کرده قیمت دلار بیش از این نیز کاهش می‌یابد و بانک مرکزی از هر پیشنهادی برای کاهش بیشتر نرخ دلار استقبال می‌کند.
با این همه حق‌شناس، نرخ واقعی دلار را بر اساس مابه‌التفاوت تورم خارجی و داخلی حدود سه‌هزارتومان می‌داند و معتقد است: «در صورتی که دولت به کاهش قیمت دلار راضی شود باز هم داستان تکراری قیمت‌ها تکرار می‌شود و موجب شوک‌های قیمتی بزرگ‌تر در آینده می‌شود.» مجلس در سال ٨٣ در مخالفت با دولت وقت قیمت حامل‌های انرژی را تثبیت کرد و مانع افزایش ۲۰‌درصدی سالانه آن شد. اما از آنجایی که این اقدام مجلس هفتم اشتباه بود، در سال ٨۹ چاره را در افزایش چندبرابری قیمت بنزین دیدند. جز این، بانک مرکزی نرخ دلار را به دلیل داشتن ذخایر بالای ارزی تثبیت کرده بود در حالی که در نهایت دلار ۹۰۰تومان از جا پرید و با تجربه نرخ‌های بالاتر از چهار‌هزارتومان، بر سه‌هزارو۶۰۰ تومان تثبیت شد. حق‌شناس می‌گوید: «هر نوع تثبیت قیمت -فرقی هم نمی‌کند که در کدام بازار رخ دهد- اقدام درستی نیست و شاید در کوتاه‌مدت نتیجه مثبت داشته باشد اما در بلندمدت زیان‌آور است چنانچه در مورد دلار مشاهده شد.» به گفته این کارشناس، حالا که قیمت دلار کاهش یافته قرار نیست به قیمت دلار در قبل از سال ۹۰ برسیم. بلکه باید نرخ واقعی دلار را بر اساس مابه‌التفاوت تورم داخلی و خارجی تعیین کنیم. در واقع هر نوع اقدامی تا قبل از دولت یازدهم که در راستای کاهش غیرواقعی قیمت دلار باشد حبابی و تثبیت کاذب قیمت خواهد بود که در موقعیت مناسب به نرخ واقعی خود می‌رسد با این تفاوت که این اتفاق خالی از شوک و تبعات منفی نخواهد بود.
او به عواقب این کاهش قیمت که بانک مرکزی هم از آن حمایت می‌کند، اشاره کرده و می‌گوید: «صادرات غیرنفتی که سال گذشته تا ۴۰‌میلیارددلار افزایش یافته بود کاهش پیدا می‌کند. تجار معاملات خود را به دلیل نوسان‌های شدید متوقف کرده و با وقفه‌ای چند ماهه فعالیت خود را از سر خواهند گرفت. ادامه این روند اقتصاد را وارد رکود بیشتر می‌کند. از آنجایی که تولیدکنندگان برای تولید به مواد اولیه نیاز دارند هر وقفه‌ای در این زمینه موجب توقف تولید می‌شود و در نتیجه عرضه کالا کاهش می‌یابد. تمامی این اتفاقات به گرانی بیشتر و کاهش سطح رفاه و معیشت افراد منتهی می‌شود.»

lundi 24 juin 2013

پشت‌پرده سقوط آزاد دلار

 
 
پشت‌پرده سقوط آزاد دلار
تیر ۰۳, ۱۳۹۲| نسخه قابل چاپ نسخه قابل چاپ
تیم خلیج فارس
 
 
 
 
 
 
 
 
روند کاهش قیمت‌ها در بازار آزاد ارز و طلای ایران امروز یکشنبه، دوم تیر ماه، نیز ادامه یافت و قیمت فروش دلار مرز روانی سه هزار تومان را شکست و در ساعاتی نیز به زیر این رقم سقوط کرد.
روز پنج شنبه ۲۳ خرداد هر دلار آمریکا در بازار ۳۶۴۰ تومان به فروش می‌رسید که امروز یکشنبه شنبه دوم تیر ماه قیمت آن به کمتر از ۲۹۵۰ تومان کاهش پیدا کرد.
هر یورو نیز در روز پیش از برگزاری انتخابات ۴۸۸۰ تومان خرید و فروش می‌شد در حالی که در دومین روز تابستان پول واحد اروپایی با ۹۳۰ تومان کاهش به قیمیت ۳۹۵۰ تومان در بازار قیمت گذاری شده است.
پوند بریتانیا نیز که روز پنج‌شنبه ۲۳ خرداد ۵۶۸۰ تومان خرید و فروش می شد با کاهشی ۸۸۰ تومانی به ۴۸۰۰ تومان در دومین روز تیر رسیده است.
هر سکه طرح جدید بهار آزادی نیز که در روز پیش از انتخابات حدود یک میلیون و ۳۱۰ هزار تومان قیمت داشت اکنون با کاهشی ۲۷۰ هزار تومانی به یک میلیون و ۴۰ هزار تومان کاهش پیدا کرده است.
سکه بهار آزادی طرح قدیم نیز که در روز پیش از انتخابات یک میلیون و ۲۷۵ هزار تومان ارزش داشت در روز دوم تیر قیمت آن به کمتر از یک میلیون تومان سقوط کرد و در بازار با قیمت ۹۸۰ هزار تومان معامله می‌شود.
اما علت سقوط قیمت ارز را می‌توان در گمانه‌های ذیل دید:
نخست: طرح احمدی‌نژاد هاشمی
براساس این طرح، احمدی‌نژاد که از ابتدا گفته بود «نرخ ارز در اختیار بیست سی نفر است و آنها با بالا بردن مصنوعی آن می‌خواهند به کشور ضربه بزنند» درصدد است این موضوع را اثبات کند. یعنی در واقع احمدی‌نژاد با تیمش پس از پیروزی حسن روحانی که نزدیک به هاشمی است، با تزریق هنگفت ارز به بازار اینگونه القاء می‌کنند که همان‌ها که در زمان دولت من سنگ‌اندازی می‌کردند اکنون که هم‌تیمی شان پیروز انتخابات شده باعث کاهش قیمت ارز شده‌اند.
نکته‌ی دیگر اینکه ممکن است تیم هاشمی با تزریق ارز به بازار درصدد القاء این نکته باشد که پیروزی حسن روحانی نوید روزهای خوب را خواهد داد.
دوم: انتخابات
کاهش ارزش دلار از زمان اعلام نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران و پیروزی حسن روحانی در ۲۵ خردادماه آغاز شد و از آن زمان این روند ادامه داشته است.
در واقع می‌توان گفت آثار روانی ناشی از نتیجه انتخابات برای فعالان بازار به معنای احتمال بهبود روابط ایران با جامعه بین‌المللی بوده که تبعات آن می‌تواند به تعامل سازنده بین ایران و کشورهای غربی بر سر پرونده هسته‌ای ایران و در پی آن کاهش تحریم‌های اقتصادی ایران باشد که به مهم‌ترین مانع بر سر فروش نفت و جریان ورودی ارز به اقتصاد ایران، تبدیل شده است.
شایان ذکر است پیشتر نیز بازار ارز و طلای ایران نسبت به اخبار انتخابات واکنش نشان داده بود و در مقطع ثبت‌نام اکبر هاشمی، رد صلاحیت او و پیشتازی حسن روحانی تغییرات متفاوتی را تجربه کرده بود. بنابراین به‌نظر می‌رسد انتخابات در بازار ارز نقش داشته باشد.
سوم: تحویل دولت با دلار ۲۴۰۰ تومانی
گمانه‌ی دیگر این است که احمدی‌نژاد که هشت سال بی‌کفایتی خود را با درآمد هنگفت نفت به اثبات رسانده در صدد است در روزهای پایانی ریاستش دلار به مرز ۲۴۰۰ تومان برساند و آن را تحویل دولت بعدی دهد.
در این خصوص علی فخر موحدی، از فعالان بازار ارز و طلا امروز در گفتگو با خبرگزاری تسنیم، ضمن اینکه از تداوم روند نزولی قیمت در بازار آزاد ارز ایران خبر داد، گفت: «دولت دهم قصد دارد، دولت را با دلار ۲۴۰۰ تومانی به آقای روحانی تحویل دهد.»
به اعتقاد موحدی، «دولت دهم برای آن که یک حرکت مثبت در کارنامه‌اش داشته باشد، باید تمام تلاشش را بکند که قیمت ارز آزاد در بازار غیررسمی را تا حدودی به قیمت ارز در بودجه مصوب نزدیک کند.»
اما به نظر می‌رسد نظر موحدی از لحاظ «حرکت مثبت دولت» درست نباشد؛ بلکه اگر احمدی‌نژاد چنین تصمیمی هم گرفته باشد باید گفت وی با این وسیله می‌خواهد ضربه‌ی دیگری بر اقتصاد ایران بزند.
در بیان کلی‌تر احمدی‌نژاد یا دیگران تنها می‌توانند به بازار ارز شوک‌های موقت چند روزه وارد کنند که پس از این شوک‌ها، گروهی از مردم نیز که سکه و طلا و ارز خریده بودند برای اینکه ضرر کمتری متوجه آنها شود برای فروش به بازار هجوم می‌آورند که همین موضوع هم باعث کاهش مجدد ارز و طلا می‌شود. اما نکته‌ی مهم این است که ارزش ریال و قیمت ارز در ارتباطی تنگاتنگ با وضعیت اقتصادی کشور است، نه تابعی از شوک‌های موقت. این سقوط آزاد ارز در روزهای اخیر هم کاملا براساس «شوک‌های صورت گرفته به بازار» پیش آمده است و نه بهبود وضعیت اقتصادی. بنابراین باید گفت در روزهای آتی قیمت ارز به میزان واقعی خود که تابعی از اقتصاد ایران است بازخواهد گشت.

احضاریه دادگاه برای گوگوش، هایده، حمیرا و لیلا فروهر (عکس)

تصویر زیر، احضاریه‌ای منتشر شده در روزنامه اطلاعات را نشان می‌دهد که بر مبنای آن، محمدی گیلانی حاکم شرع و رئیس دادگاه‌های انقلاب اسلامی در سال ۵۸، خوانندگان دوران قبل از انقلاب را به دادگاه احضار کرده است.
این عکس را جهان‌نیوز منتشر کرده است.

اسامی 83 زندانی سیاسی- عقیدتی محکوم به اعدام در زندانهای ایران

اسامی 83 زندانی سیاسی- عقیدتی محکوم به اعدام در زندانهای ایران
آخرین تحقیقات " کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی" نشان می دهد که هم اکنون حداقل 83 زندانی که با اتهام های سیاسی - مذهبی و امنیتی مواجهند در زندان های کارون اهواز ، رجایی شهر کرج ، ارومیه سنندج، اوین ، زاهدان ، سمنان، ، سقز و برخی از زندانهای دیگر در انتظار اجرای حکم اعدام هستند.
گفتنی است که قبلا لیستهای توسط ( هرانا ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران) منتشر شده بود که آخرین اسامی و یا تکمیلی این اسامی زندانیان محکوم به اعدام که از سوی نهاد " کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی " تدوین شده است.
البته باید به این نکته توجه کرد که این اسامی تنها اسامی هستند که منتشر شده اند و گمان آن میرود که اسامی محکومین به اعدام بسیار بیشتر باشد.
لذا خواهشمندیم که در تصحیح و تکمیل این اسامی ما را یاری رسانید و با این این ایمیل با ما تماس بگیرید
kampain82@yahoo.com

List of executions
Following our talk about list of executions:
اسامی 83 زندانی سیاسی- عقیدتی محکوم به اعدام در زندانهای ایران


زندان کارون اهواز:Karoon Prison

1. محمد علی عموری / Mohammad Ali Amori
محمد علی عموری ز فعالان عرب که پس از اعتراضات سال ۱۳۸۵ در اهواز در سال ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان کارون اهواز به سر می‌برد.
محمد علی عموری ۳۴ ساله، دارای مدرک مهندسی شیلات از دانشگاه اصفهان. هاشم شعبانی،۳۲ساله لیسانس ادبیات عرب و فوق لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه چمران اهواز است. او معلم هم هست. هادی راشدی، ۳۹ ساله فوق لیسانس شیمی و او نیز معلم بوده است.
2. هاشم شعبانی / Hashem shaabani
هاشم شعبانی پس از اعتراضات سال ۱۳۸۵ در اهواز در سال ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان کارون اهواز به سر می‌برد.
آقای شعبانی، که از فعالان عرب اهوازی است، و از فعالان دانشگاه و در آخرین نامه خود به زبان عربی منتشر شده، می‌گوید که با اسم مستعار برای حمایت از اقلیت عرب ساکن ایران فعالیت می‌کرده است، وی همچنین به فعالیت‌های خود در دانشگاه و سپس انتشار دیدگاه‌هایش در اینترنت اشاره می‌کند.
3. هادی راشدی پس از اعتراضات سال ۱۳۸۵ در اهواز در سال ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان کارون اهواز به سر می‌برد.
نامبرده نیز از فعالان مدنی عرب بشمار میرود و در زمینه حمایت برای اقلیت عرب فعالیت داشته است.
4.سید جابر آلبوشوکه / Seeied Jaber Albooshookeh
سید جابر آلبوشوکه پس از اعتراضات سال ۱۳۸۵ در اهواز در سال ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان کارون اهواز به سر می‌برد.
آقای سید جابر آلبوشوکه از فعالان هویت طلب عرب است که همایش و شب های شعر به زبان عربی و کلاسهای آموزشی و هنری برای جوانان عرب شهر رامشیر (خلفیه) برگزار می کرده است.
5. سید مختار آلبوشوکه/ Seeied Mokhtar Albooshookeh
سید مختار آلبوشوکه پس از اعتراضات سال ۱۳۸۵ در اهواز در سال ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان کارون اهواز به سر می‌برد.
مختار البوشکه، ۲۶ ساله فوق دیپلم کامپیو‌تر از دانشگاه امیدیه است. او در سپاه پاسداران سرباز بوده و زمانی که برای مرخصی پیش خانواده‌اش آمده بود، دستگیر شد. جابر البوشکه، ۲۸ ساله، در شرکت پدرش فعال بود.

زندان رجائی شهر کرج : Rajayi shahr Prison

1. زانیار مرادی / Zaniar Moradi
زانیار مرادی فرزند اقبال ۲۱ ساله ساکن شهر مریوان در تاریخ ۱۴ مرداد ماه سال ۸۸ توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر مریوان بازداشت شده و به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شده است.
نامبرده پس از آن به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد و بعد از نزدیک به یک ماه و نیم بدون برخورداری از حق ملاقات و تماس با خانواده در شعبه‌ ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام قتل پسر امام جمعه مریوان و عضویت در حزب کوموله دادگاهی و به اعدام محکوم شد. بعد از اعتراض این دو زندانی به احکام صادره ، در تاریخ ۱۸ تیر ماه سال ۹۰ پس از بررسی پرونده از سوی دیوان عالی کشور این حکم تائید و یک روز بعد به دایره اجرای احکام زندانی رجایی شهر کرج ابلاغ شد. این زندانی هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج به سر می‌برد.
2. لقمان مرادی/ Loghman Moradi
لقمان مرادی فرزند عثمان متولد ۶۲ ساکن شهر مریوان در تاریخ ۱۳ مرداد ماه سال ۸۸ توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر مریوان بازداشت و به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شد. این زندانی به همراه زانیار مرادی ( هم پرونده وی ) به مدت نزدیک به ۹ ماه در سلولهای اداره اطلاعات شهر سنندج مورد بازجویی و انواع شکنجه‌های فیزیکی و روحی قرار گرفته بودند.
بعد از این مدت به زندان مرکزی سنندج منتقل و به مدت نزدیک به ۶ ماه نیز در این زندان نگهداری شد. بعدا مجددا به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شد. به گفته یک منبع نزدیک به خانواده «نیروهای وزارت اطلاعات او را تحت فشار قرار دادند که در اعترفات تلویزیونی مسئولیت قتل پسر امام جمعه شهر مریوان را بر عهده بگیرند.»
این دو زندانی در برنامه ایران تودی پرس تی وی اعتراف به انجام این قتل کرده بودند که به گفته منابع نزدیک به خانواده این عمل تحت فشارجسمی و روحی انجام شده است. این بار به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده و بعد از نزدیک به یک ماه و نیم بدون حقو ملاقات و تماس با خانواده در شعبه‌ ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام قتل پسر امام جمعه مریوان دادگاهی شده و به اعدام محکوم می‌شوند. بعد از اعتراض این دو به احکام صادره ، در تاریخ ۱۸ تیر ماه سال ۹۰ از سوی دیوان عالی کشور این حکم تائید و یک روز بعد به دایره اجرای احکام زندانی رجایی شهر کرج ابلاغ شده است.
3. محمد زاهدی بهمنی / Mohammad Zaahdi Bahmani
محمد زاهدی بهمنی در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
4. هوشیار محمدی/ Hoshiar Mohammadi
هوشیار محمدی در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
5. جمال مولایی/ Jamal Molaayi
جمال مولایی در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
6. اصغر رحیمی/ Asghar Rahmani
اصغر رحیمی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
7. یاور رحیمی / Yavar Rahimi
یاور رحیمی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
8. مختار رحیمی / Mokhtar Rahimi
مختار رحیمی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
9. بهمن رحیمی/ Bahman Rahimi
بهمن رحیمی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
10. بهنام رحیمی/ Behnam Rahimi
بهنام رحیمی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
11. کیوان زند کریمی / Keivan Zandekarimi
کیوان زند کریمی در سال ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
12. بهرام احمدی/ Bahram Ahmadi
بهرام احمدی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
13. حامد احمدی / Hamed Ahmadi
حامد احمدی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
14. مردان ملکی/ Mardan Maleki
مردان ملکی در آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
15. جمشید دهقانی / Jahangir Dehghani
جمشید دهقانی در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
16. جهانگیر دهقانی / Jahangir Dehghani
جهانگیر دهقانی در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
17. پوریا محمدی / Pooria Mohammadi
پوریا محمدی به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
18. وریا قادری / Veria ghaderi
وریا قادری که به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
19. طالب ملکی / Taleb Maleki
طلب ملکی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
20. بهروز شاه‌نمکی/ Behroz Shahnamaki
بهروز شاه‌نمکی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
21. محمد زرینی/ Mohammad Zarini
محمد زرینی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
22. شهرام رحمتی/ Shahram Rahmati
شهرام رحمتی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
23. امید پیوند/ Omid peivand
امید پیوند به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
24. ادریس نعمتی / Edris Neemati
ادریس نعمتی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
25. کاوه ویسی/ kave vasiei
کاوه ویسی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
26. کاوه شریفی/ Kave Sharifi
کاوه شریفی به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
27. فرزاد شاه‌نظری / Farzad Shahnazari
فرزاد شاه نظری به اتهام محاربه و از فعالان اقیلیت سنی مذهب که در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
28. کمال ملایی/ Kamal Molaii
کمال ملایی از فعالان مذهبی اهل سنت که به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
29. هادی حسینی / Hadi Hosseini
هادی حسینی از فعالان مذهبی اهل سنت که به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان رجایی شهر به سر می‌برد.
30. هوشنگ رضایی/ Hoshang Rezayi
هوشنگ رضایی اهل شهر نهاوند در تاریخ ۲۹ خردادماه سال ۸۹ در شهر تهران توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به بند مخصوص این وزارتخانه یعنی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. این زندانی در اردیبهشت سال ۹۱ بعد از نزدیک به یک سال و نیم نگهداری در بندهای ۲۰۹ و ۳۵۰ زندان اوین اوایل اردیبشت ماه به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.
این زندانی به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کردی از سوی شعبه‌ ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به اعدام محکوم شده است.

زندان ارومیه / Oromieh Prison

1. منصور آروند / Mansoor Arvand
منصور آروند در تابستان ۱۳۹۰ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
2. رضا ملازاده / Reza Malaazadeh
رضا ملازاده در تابستان ۱۳۹۰ بازداشت و به اتهام محاربه طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
3. بهروز آلخانی/ Behroz Alaakhaani
بهروز آلخانی فرزند فارس(Fares) متولد ۱۳۶۴ شهروند کُرد ساکن سلماس که در تاریخ ۷ بهمن ماه سال ۸۸ توسط نیروهای وزارت اطلاعات در شهر سلماس بازداشت شده بود. که در تاریخ ۲۳ مهرماه سال ۹۰ در جلسه‌ ایی چند دقیقه‌ ایی با حضور وکیل تسخیری، نماینده دادستان و نماینده اداره اطلاعات شهر ارومیه بهروز آلخانی را به اتهام محاربه از طریق همکاری موثر با پژاک و مشارکت در قتل دادستان خوی، شعبه یک دادگاه انقلاب شهر ارومیه به ریاست قاضی چابک به اعدام محکوم کرد. این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می‌برد و پرونده وی نیز بعد از اعتراض وکیل تسخیری برای تجدید نظر خواهی به دیوان عالی کشور استان آذربایجان غربی ارسال شده است.
4. سیروان نژادی / Sirvan Neghaadi
سیروان نژادی در تاریخ ۱۴ تیر۱۳۹۰ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
5. علی افشاری/ Ali Afshari
این شهروند کُرد ساکن شهر مهاباد در اواخر آذرماه سال ۸۹ در شهر بوکان با یورش به منزل یکی از بستگانش بازداشت شده است. نیروهای وزارت اطلاعات و سپاه برای بازداشت وی اقدام به تیراندازی کرده و به گفته یک منبع نزدیک به خانواده او را زخمی کردند. بعد از اصابت چندین گلوله به بدن وی، نیروهای امنیتی او را بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات در شهر مهاباد منتقل کردند. علی افشاری به همراه سه برادر دیگرش که پیشتر بازداشت شده بودند به مدت نزدیک به ۴ ماه در بازداشتگاهای امنیتی در شهر مهاباد و ارومیه بدون حق ملاقات و تماس با خانواده مورد بازجویی قرار می‌گیرد. این چهار برادر در تاریخ ۱۴ آذرماه سال ۹۰ در دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اتهام محاربه و همکاری با احزاب کُرد دادگاهی شدند و آخرین جلسه دادگاه با حضور وکلای تسخیری برگزار شد.
در تاریخ ۲۶ دی ماه سال ۹۰ در زندان مرکزی ارومیه به علی و رزگار( حبیب ) افشاری اعلام شد که به اتهام محاربه و همکاری با احزاب کُردی به اعدام محکوم شده‌اند و جعفر( سلطان ) و ولی افشاری نیز از اتهام محاربه تبرئه و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال حبس محکوم شده‌اند. علی افشاری هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه به سر می‌برد و به دلیل اصابت چندین گلوله به بدنش در هنگام دستگیری، وضعیت سلامتی وی وخیم گزارش شده است. پرونده وی نیز به همراه پرونده دیگر برادرانش به دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارسال شده است. وی در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
6. رزگار ( حبیب ) افشاری/ Habib Afshari
این شهروند کُرد ساکن شهر مهاباد در اواخر آذرماه سال ۸۹ در شهر مهاباد بازداشت شده است. نامبرده که به همراه سه برادر دیگر به نامهای علی، سلطان و ولی افشاری بازداشت شده بود به مدت نزدیک به ۴ ماه در بازداشتگاهای امنیتی در شهر مهاباد و ارومیه بدون حق ملاقات و تماس با خانواده مورد بازجویی قرار می‌گیرد. دادگاهی این چهار برادر در مورخه ۱۴ آذرماه سال ۹۰ در دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اتهام محاربه و از طریق عضویت در حزب کومه‌له برگزار شده است و آخرین جلسه دادگاه با حضور وکلای تسخیری برگزار می‌شود.در تاریخ ۲۶ دی ماه سال ۹۰ در زندان مرکزی ارومیه به علی و رزگار ( حبیب ) افشاری اعلام می‌شود که به اتهام محاربه و همکاری با احزاب کُردی به اعدام محکوم شده‌اند و جعفر( سلطان ) و ولی افشاری نیز از اتهام محاربه تبرئه و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال حبس محکوم شده‌اند.» این زندانی هم اکنون در زندانی مرکزی ارومیه بسر می‌برد و بعد از اعتراض نامبرده و وکیل تسخیری وی به حکم صادر، پرونده جهت تجدید نظر خواهی به محاکم تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارسال شده است. وی در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
7. ابراهیم عیسی‌پور/ Ebrahim Eisaapoor
این شهروند کُرد ساکن بخش نًلاس از توابع شهرستان سردشت در تاریخ ۱۶ تیرماه از سوی نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر ارومیه منتقل و به مدت نزدیک به یک ماه و نیم نگهداری در سلولهای انفرادی به زندان مهاباد منتقل شد. این زندانی در یک پرونده مشترک با سیروان نژاوی در تاریخ ۲۳ فرودین ماه ۹۱ از سوی دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اتهام همکاری با پژاک به اعدام محکوم شد. این زندانی در تاریخ ۱۲ اردیبشت ماه از زندان مهاباد به زندان مرکزی شهر ارومیه منتقل شده است. بعد از اعتراض وی به حکم صادره پرونده جهت تجدید تظر خواهی به محاکم تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارجاع داده شده است.
8. سید جمال محمدی/ Seied Jamal Mohammadi
سید جمال محمدی ساکن روستای ” هفتوان ” از توابع شهرستان سلماس در ۱۵ خرداد سال ۸۷ توسط ماموران اطلاعات در ایست بازرسی گلوگاه شیرازی، بالاتر از تازه شهر واقع در سلماس به همراه سید سامی حسینی بازداشت شد. این شهروند کُرد به مدت نزدیک به چهار ماه در بازداشت نیروهای اطلاعاتی شهرهای سلماس و ارومیه بوده است. پس از آن این دو نفر به زندان ارومیه منتقل شدند. این دو زندانی فقط دو جلسه‌ یکی در مورخه‌ ۲۰ مهرماه سال ۸۷ در بازپرسی شعبه ‌اول و دیگری در وقت رسیدگی در شعبه ‌اول دادگاه‌ انقلاب اسلامی خوی مورخه‌۱۴ آذرماه سال تشکیل جلسه‌ دادگاه‌ شد و در این دادگاه به همراه سید جمال محمدی به اعدام محکوم شدند. این حکم بعد از اعتراض به دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارسال و در آنجا نیز عینا تائید شد. بعد از پیگیرهای وکیل این پرونده آقای خلیل کیان پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شده است. این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می‌برد و یک منبع نزدیک به پرونده به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که درخواست اعاده دادرسی برای این دو زندانی مورد پذیرش قرار گرفته است. اگر چه کمپین نتوانسته است تا کنون مدرک حقوقی دال بر صحت این ادعا کسب کند.
9. سید سامی حسینی/ Seied Sami Hosseini
سیدسامی حسینی متولد ۱۳۵۸ و ساکن روستای ” هفتوان ” از توابع شهرستان سلماس در ۱۵ خرداد سال ۸۷ توسط ماموران اطلاعات در ایست بازرسی گلوگاه شیرازی، بالاتر از «تازه شهر» واقع در شهرستان سلماس به همراه سید جمال محمدی (هم پرونده ای که او هم حکم اعدام دارد) بازداشت شد.
نامبرده در تاریخ ۲۰ مهرماه سال ۸۷ در بازپرسی شعبه ‌اول و دیگری در وقت رسیدگی در شعبه ‌اول دادگاه‌ انقلاب اسلامی خوی تاریخ ۱۴ آذرماه سال تشکیل جلسه‌ دادگاه‌ شد و در این دادگاه به همراه سید جمال محمدی و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
10. عبدالله سروریان/ Abdollaah Sorooriaan
عبدالله سروریان از فعالان سیاسی کرد که توسط اطلاعات سپاه بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
11. حسین فروهیده/ Hassan Frohideh
حسین فروهیده در سال ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد.
12. سید جمال محمدی/ Jamal Mohammadi
سید جمال محمدی ساکن روستای ” هفتوان ” از توابع شهرستان سلماس در ۱۵ خرداد سال ۸۷ توسط ماموران اطلاعات در ایست بازرسی گلوگاه شیرازی، بالاتر از تازه شهر واقع در سلماس به همراه سید سامی حسینی بازداشت شد. این شهروند کُرد به مدت نزدیک به چهار ماه در بازداشت نیروهای اطلاعاتی شهرهای سلماس و ارومیه بوده است. پس از آن این دو نفر به زندان ارومیه منتقل شدند. این دو زندانی فقط دو جلسه‌ یکی در مورخه‌ ۲۰ مهرماه سال ۸۷ در بازپرسی شعبه ‌اول و دیگری در وقت رسیدگی در شعبه ‌اول دادگاه‌ انقلاب اسلامی خوی مورخه‌۱۴ آذرماه سال تشکیل جلسه‌ دادگاه‌ شد و در این دادگاه به همراه سید جمال محمدی به اعدام محکوم شدند. این حکم بعد از اعتراض به دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی ارسال و در آنجا نیز عینا تائید شد. بعد از پیگیرهای وکیل این پرونده آقای خلیل کیان پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شده است. این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می‌برد .
13. حبیب الله گلپری پور / Habib golpahre
حبیب الله گلپری پور فرزند ناصر متولد ۱۳۶۳ در شهر سنندج ، ۵ مهرماه ۱۳۸۸ در حین خروج از مهاباد به سوی ارومیه که بنا بر متن کیفرخواست منتشر شده همراه تعدادی کتاب ونشریات مربوط به حزب پژاک بوده توسط نیروهای حفاظت اطلاعات سپاه مهاباد بازداشت و ماهها در بازداشتگاهای امنیتی و نظامی شهرهای مهاباد، ارومیه و سنندج قرار داشت.
در تاریخ ۲۴ اسفندماه سال ۸۸ در شعبه یک دادگاه انقلاب شهر مهاباد به ریاست قاضی خدادای در یک جلسه چند دقیقه‌ایی به اتهام عضویت در حزب حیات آزاد کردستان ( پژاک ) به اعدام محکوم شد. بعد از اعتراض او به حکم یاد شده پرونده جهت تجدید نظر خواهی به شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور فرستاده شد و این دادگاه نیز حکم اعدام صادره از سوی دادگاه انقلاب مهاباد تائید شد. این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می‌برد .

زندان اوین / Evin Prison

1. عبدالرضا قنبری/ Abdollreza Ghanbari
عبدالرضا قنبری در تاریخ ۶ دی ۱۳۸۸ در تظاهرات روز عاشورا بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
2. احمد دانش‌پور مقدم/ Ahmad Danesh Poormoghadam
احمد دانش‌پور مقدم در تاریخ ۶ دی ۱۳۸۸ در تظاهرات روز عاشورا بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
3. محسن دانش‌پور مقدم / Mohsen Danesh Poormoghadam
محسن دانش‌پور مقدم در تاریخ ۶ دی ۱۳۸۸ در تظاهرات روز عاشورا بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
4. سعید ملک‌پور / Saeid Malekpoor
سعید ملک‌پور در مهر ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام مفسد فی الارض و توهین به مقامات و ارتباط با گروه‌های بیگانه اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
5. حمید قاسمی‌پور شال/ Hamid Ghaasemi poorshaal
حمید قاسمی‌پور شال در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام جاسوسی و ارتباط با با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
6. غلامرضا خسروی / Gholamreza Khosravi
غلامرضا خسروی در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق و کمک به تلویزیون سیمای آزادی به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
7. علی زاهد / Ali Zahed
علی زاهد در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق ارتباط با انجمن پادشاهی به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.
8. وحید اصغری / Vahid Asghari
وحید اصغری در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام مفسد فی الارض و راه اندازی سایتهای ضد دینی به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان اوین به سر می‌برد.

زندان زاهدان / Zahedan Prison

1. عبدالخالق وفادار شاه زهی/ Abdolkhalegh Vafadar Shaah Zehi
عبدالخالق وفادار شاه زهی در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
2. نوید شجاعی / Navid Shojayi
نوید شجاعی در اسفند ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
3. حامد وکالت / Hamed Vekalat
حامد وکالت در اسفند ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
4. عبدالغنی گونگوزهی/ Abdolghani Gongoo Zehi
عبدالغنی گونگوزهی در اسفند ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
5. عبدالغنی زنگی زهی/ Abdolghani Zangi Zehi
در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
6. شیر احمد حسین زهی/ Shirahmad Hossein Zehi
شیر احمد حسین زهی در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
7. حمزه ریگی / Hamzeh Rigi
حمزه ریگی در اردیبهشت ۱۳۸۹بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر با گذشت بیش از ۳۲ ماه هنوز در سلول انفرادی اداره اطلاعات زاهدان به سر می‌برد.
8. حبیب الله ریگی‌نژاد شورکی / Habiballah Rigi neghad Shorki
حبیب الله ریگی‌نژاد شورکی در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۶ زندان زاهدان به سر می‌برد.
9. جهیندریگی/ Jahind Rigi
جهیندریگی در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
10. ایوب بهرام زهی/ Ayoub Bahram Zehi
ایوب بهرام زهی در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در بند ۲ زندان زاهدان به سر می‌برد.
11. عبدالرحیم صحرا زهی/ Abdolrahmaan Narooyi
عبدالرحیم صحرا زهی در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه و همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان همدان به سر می‌برد.

زندان سنندج / Sannandaj Prison

1. جمال سید موسوی/ Jamal Seid Moosavi
جمال سید موسوی در آذر ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان سنندج به سر می‌برد.
2. صدیق محمدی / Sedigh Mohammadi
صدیق محمدی در آذر ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام محاربه و از اقلیت صلفی مذهب به اعدام محکوم شد و د رحال حاضر در زندان سنندج به سر می‌برد.
3. حبیب الله لطیفی/ Habiballah Latifi
حبیب الله لطیفی متولد ۱ فروردین ماه سال ۱۳۶۱ ، دانشجوی رشته‌ مهندسی صنایع دانشگاه پیام نور ایلام بوده و در مورخ ۱ آبان ماه سال ۱۳۸۶ در خیابان ادب شهر سنندج توسط تعدادی از ماموران ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج بازداشت شده است. بعد از نزدیک یه ۴ ماه نگهداری در سلولهای بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج که گفته می شود با شکنجه‌های شدید من جمله ضرب و شتم که منجر به خونریزی کلیه و شکستن سروی شده به زندان مرکزی سنندج منتقل شد.
آقای لطیفی در تاریخ ۱۰ تیرماه سال ۸۷ در شعبه‌ یک دادگاه انتقلاب شهر سنندج به ریاست قاضی بابایی به اتهام محاربه و عضویت در حزب حیات آزاد کردستان ( پژاک ) محاکمه شد و با وجود دفاعیات وکلای وی آقایان صالح نیکبخت و نعمت احمدی نهایتا وی به اعدام محکوم شد.بعد از تائید حکم اعدام از سوی دادگاه تجدید نظر نهایتا دیوان عالی کشور نیز در تاریخ ۱۶ اسفند سال ۸۸ این حکم به صورت شفاهی به وکیل ایشان آقای نیکبخت اعلام شد.
حکم اعدام وی که طبق اعلام قبلی به وکیل ایشان قرار بود روز ۵ دی ماه سال ۸۹ در زندان مرکزی سنندج اجرا شود بنابه درخواست عفو والدین این زندانی به طور موقت با دستور دادستان سنندج متوقف شد. این زندانی هم اکنون در زندان مرکزی سنندج به سر می‌برد و به دلیل قطعیت حکم و ارسال آن برای اجرای احکام هر لحظه احتمال اجرای حکم وجود دارد.
4. بختیار معماری/ Bakhtiar Meemari
بختیار معماری، ٣٥ ساله و اهل شهرستان مریوان است که در در تاریخ ١٣ مرداد ماه سال ١٣٨٩ از سوی نیروهای امنیتی اداره اطلاعات مریوان دستگیر گردید. آقای معماری یک روز پس از بازداشت به بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شد و سه ماه در این بازداشتگاه تحت بازجویی قرار داشته است.
جلسات دادگاهی این زندانی در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد و دادگاه کیفری استان کردستان در تاریخ ۲۹ دیماه سال ۹۰ به اتهام قتل و شکایت خانواده مقتولین برای وی حکم قصاص صادر کرده است و همچنین دادگاه انقلاب شهر مریوان به اتهام محاربه از طریق عضویت در احزاب کُردی برای وی حکم اعدام صادر کرده است.
بخیتار معماری هم اکنون در زندان مرکزی سنندج به سر می برد.

زندان سقز / Saghez Prison

1. سمکو خورشیدی / Semkoo Khorshidi
سمکو خورشیدی شهروند کُرد اهل بانه استان کردستان در تاریخ ۸ فرودین سال ۹۰ در یکی از اتوبانهای اطراف تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است. این نیروها در زمان بازداشت وی اقدام به تیراندازی کرده و او از ناحیه دست مورد اصابت گلوله قرار گرفته زخمی بازداشت شده است. سمکوخورشیدی بعد از چندین ماه نگهداری در بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر سنندج به زندان شهر سقز استان کردستان منتقل شده است.
نهایتا این زندانی در اردیبشت ماه امسال (سال ۹۱) از سوی دادگاه انقلاب شهر سقز به اتهام محاربه از طریق عضویت در احزاب کُردی و عملیات مسلحانه به اعدام محکوم شد و این حکم به صورت شفاهی به وی در زندان سقز اعلام شده است.
این زندانی هم اکنون در زندان سقز به سر می‌برد و بعد از اعتراض نامبرده به حکم، پرونده جهت تجدید نظر خواهی به یکی از شعبات محاکم تجدید نظر استان کردستان ارسال گردیده است.
2. مصطفی سلیمی/ Mostafa SAlimi
مصطفی سلیمی شهروند کُرد، متاهل و ساکن شهر سقز در مورخه ۱۶ فروردین ماه سال ۸۲ در شهر نهاوند توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. بعد از انتقال به بازداشتگاه آگاهی شهر سقز و بازپرسی و تفهیم اتهام محاربه از طریق عضویت در احزاب کُردی از سوی قاضی شعبه‌ یک دادگاه انقلاب شهر سقز به ریاست قاضی گودینی به اعدام محکوم شد.
بعد از اعتراض او و وکلای وی به نامهای آقایان سعید شیخی و سید جمال حسامی پرونده جهت تجدید نظر خواهی به شعبه‌ ۳۱ دیوان عالی کشور ارسال که دادگاه اولیه را تایید کرد. منابع محلی می گویند در آخرین تلاشهای وکلا و خانواده آقای سلیمی، شعبه‌ ۱۵ تشخیص دردیوان عالی کشور بار دیگر این حکم را تائید کرده است و پرونده بعد از قطعیت حکم به دایره اجرای احکام ارسال شده است. مصطفی سلیمی هم اکنون در زندان شهر سقز بسر می‌برد و به دلیل قطعیت حکم و ناکام ماندن تلاشها برای لغو این حکم در طول سالهای گذشته هر لحظه احتمال اجرای حکم اعدام وی وجود دارد.
3. شیرکو معارفی/ Shirkooh Maarefi
شیرکو معارفی، در مورخه ۹ مرداد ماه سال ۱۳۸۷ در یکی از روستای مرزی ایران و عراق توسط نیروهای سپاه پاسداران بازداشت شد و به گفته یکی از همبندی های سابق او در زندان سقز بعد از چندین ماه نگهداری در سلولهای بازداشتگاه مخفی سپاه پاسداران و اداره اطلاعات شهر سقز به زندان این شهر منتقل شد.
وی از سوی شعبه ۱ دادگاه انقلاب این شهر به اتهام محاربه از طریق عضویت دریکی از احزاب کردی به اعدام محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر استان و دیوان عالی کشور نیز تائیده شده است.
بعد از ارائه درخواست ” ماده ۱۸ ” از سوی آقای احمد سعید شیخی وکیل این زندانی به دفتر قوه قضایه، با این درخواست موافقت شد ولی دوباره پرونده به شعبه ۲۷ دیوان عالی کشور مسقر در شهر قم ارجاع داده و این شعبه نیز حکم اعدام را تائید کرد.
شیرکو معارفی هم اکنون در زندان سقز بسر می‌برد و حکم وی قطعی شده است و پرونده برای اجرای حکم به اجرای احکام زندان فرستاده شده است و هر لحظه احتمال اجرای حکم وجود دارد.
4. رشید آخکندی/ Rashid Akhkandi
رشید اخکندی ۵۵ ساله، متاهل و ساکن شهر سقز در مورخه‌ ۲۱ فروردین ماه سال ۸۷ در شهر اصفهان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. این زندانی در ۳۱ تیرماه سال ۸۷ در شعبه‌ یک دادگاه انقلاب شهر سقز به ریاست قاضی شایق به اتهام محاربه از طریق عضویت در احزاب کُرد مخالف، به اعدام و سی سال تبعید به زندان میناب محکوم شد.
بعد از اعتراض او وکیل وی سعید شیخی، پرونده‌ به شعبه‌ ۵ تجدید نظر استان کردستان ارسال و ۳۱ تیرماه سال ۸۸ حکم اعدام تائید شد. بعد از اعتراض مجدد به این حکم پرونده به شعبه‌ ۸ دیوان عالی کشور ارسال شد و در ۳۱ مردادماه سال ۸۸ حکم اعدام تائید شد.
این زندانی هم اکنون در زندان شهر سقز به سر می‌برد و به دلیل قطعیت حکم اعدام وی در دیوان عالی کشور و ارسال پرونده جهت اجرای حکم به دایره اجرای احکام هر لحظه احتمال اجرای حکم این زندان وجود دارد.

دیگر زندانها/ Other Prisons

1. مهرالله ریگی / Mehraallah Rigi (Semnan Prison)
مهرالله ریگی در مهر۱۳۸۹ در سن ۱۷ سالگی بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان سمنان به سر می‌برد.

2. عبدالوهاب ریگی / Abdolvahab Veigi ( Ghazvin Prison)
عبدالوهاب ریگی در مهرماه ۱۳۸۹ در سن ۱۷ سالگی بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان قزوین به سر می‌برد.

3. سلمان می‌ایی/ Salman Mi Ei (khoramabad Prison)
سلمان می‌ایی در اسفند ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان خرم آباد به سر می‌برد.

4. عبدالرحیم صحرا زهی/ Abdolrahim Sahrazehi (hamedan Prison)
عبدالرحیم صحرا زهی در سال ۱۳۸۹ بازداشت و به اتهام محاربه و همکاری با گروه جندالله به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان همدان به سر می‌برد.

5. سعید شاه قله / Saed Shah kole - Bosheher Prison
سعید شاه قله در سال ۱۳۷۹ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با سازمان محاهدی خلق به اعدام و در ‌‌نهایت به حبس ابد محکوم شد و در حال حاضر در زندان بوشهر به سر می‌برد.

6. سامان نسیم/ Saman Nasim (Mahabad Prison)
سامان نسیم در تابستان ۱۳۹۰ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان مهاباد به سر می‌برد.

7. رضا اسماعیلی/ Reza Esmayili (Salmas Prison)
رضا اسماعیلی در مهر ۱۳۹۰ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان سلماس به سر می‌برد.

8. انور رستمی/ Anvar Rostami (Makoo Prison)
انور رستمی در اردیبهشت ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ماکو به سر می‌برد.

Camping of Defense of Political and Civil Prisoners
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

«بازار سیاه» زندگی در زندان رجایی شهر کرج

«بازار سیاه» زندگی در زندان رجایی شهر کرج


کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: با وجود بودجه هنگفت سازمان زندان ها و اقدامات تامینی و ترتیبی، زندان های کشور بویژه زندان رجایی شهر کرج همچنان با مشکلات عدیده ای از جمله کیفیت فاجعه بار غذای زندانیان روبرو می باشند.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) که از سال ها پیش، به علت شرایط اسفبار نگهداری زندانیان به تبعیدگاه رجایی شهر شهرت یافته است، از جمله زندان هایی است که نه به دلیل نبود بودجه لازم، و نه به دلیل سوء مدیریت در تخصیص منابع لازم برای تهیه نیازهای ضروری و اولیه زندانیان، بلکه با آگاهی کامل ریاست این زندان از محدودیت های موجود، وضعیت نگهداری زندانیان آن به لطف فرصت طلبی و فساد سازمان یافته میان کارکنان زندان، بویژه «محمد مردانی» ریاست این زندان روز به روز وخامت می یابد.
مسئولان این زندان که از قبل تجارت پر سود مواد مخدر در این زندان، ماهیانه میلیاردها تومان بر جیب می زنند، به این میزان نیز اکتفا نکرده و از هر وسیله ای برای چپاول بیشتر زندانیان استفاده کرده و در این راه حتی از سلامت و جان انسان هایی که به امانت نزد آنها نگهداری می شوند نیز چشم پوشی نمی کنند.
میزان فساد موجود در زندان رجایی شهر به حدی است که از جزء ترین کارکنان این زندان، تا ریاست آن و حتی فروشگاه زندان نیز هر یک بسته به مسئولیت و میزان توانایی و مهارت خود در سرکیسه کردن زندانیان، سعی در خالی کردن جیب زندانیانی دارند که خانواده های ایشان با صرفه جویی و تحمل هزینه های کمرشکن زندگی، اندک مبلغی را برای تامین مایحتاج اولیه ایشان که بر اساس قانون بر عهده سازمان زندان ها می باشد به حساب آنان واریز نموده اند.
برای نمونه، ارائه روزنامه در زندان که بی توجه به روزهای انتشار آن، با احتساب روزهای تعطیل و بصورت پیش پرداخت، وجه آن ماهیانه و با نرخی بالاتر از نرخ معمول از زندانیان متقاضی روزنامه دریافت می شود، با وجود دریافت مبلغی بیشتر از ارزش واقعی آن، باز هم بصورت مرتب به زندانیان ارائه نشده و گاهی توزیع این روزنامه ها هر چهار یا پنج روز یک بار صورت می گیرد. بر اساس تخمین زندانیان زندان رجایی شهر، مسئولان این زندان ماهیانه چیزی در حدود 16 میلیون تومان به عنوان حق آبونمان روزنامه از زندانیان متقاضی روزنامه دریافت می کنند که با وجود عدم انتشار نشریات در روزهای تعطیل و پرداخت وجه آن از سوی زندانیان مسئولان زندان به آن نیز اکتفا نکرده و از توزیع این نشریات در برخی از روزهای عادی هفته نیز خودداری می کنند و این در حالی است که چندی پیش «سهراب سلیمانی»، مدیرکل زندان های استان تهران در گفتگویی با شبکه تلویزیونی انگلیسی زبان پرس تی وی (متعلق به جمهوری اسلامی) مدعی توزیع رایگان نشریات و جراید در زندان های کشور شده بود.
در این میان اما ریاست زندان برای به جیب زدن سود بیشتر به توزیع مواد مخدر و موارد متعددی همچون توزیع روزنامه اکتفا نکرده و به گرو گرفتن سلامت زندانیان روی آورده است. از قطع توزیع داروهای مورد نیاز و معمول زندانیان در بهداری و فروش آن به قیمت "فوق آزاد"! در فروشگاه زندان، تا فروش دور ریزهای تره بار تهران در این فروشگاه که بهای آن با میوه فروشی های لوکس شمال شهر برابری می کند برای «مردانی» حکم معامله ای دو سر سود را دارد که از سویی سود سرشاری از طریق سرکیسه کردن زندانیان را عاید وی کرده و از سوی دیگر با اعمال چنین فشارهایی به خصوص بر علیه زندانیان سیاسی، رضایت اربابان خود را به دست می آورد.
بر اساس اطلاعات دریافتی از تبعیدگاه رجایی شهر کرج، بسیاری از اقلام خوراکی ارائه شده در فروشگاه زندان تاریخ مصرف گذشته و فاسد بوده و محصولاتی که تولید و مصرف آن مانند سبزیجات به روز می باشد نیز غالبا پلاسیده بوده و بیش از نیمی از آن غیر قابل مصرف می باشد. به باور زندانیان این زندان مسئولان فروشگاه میوه و سبزیجات خود را از میان دور ریزهای میادین میوه و تره بار تهیه می کنند. این در حالی است که چنین محصولی با قیمت 250 هزار ریال بر کیلوگرم در زندان به فروش می رسد. گوشت قرمز و سفید نیز در وضعیت مشابهی بوده و علیرغم قیمت 37 هزار تومانی گوشت قرمز و 8 هزار تومانی گوشت مرغ، کیفیت و وضعیت بهداشتی این دو محصول نیز بسیار اسفبار می باشد. در تصویر زیر نمونه ای از محصولات فاسد عرضه شده در فروشگاه زندان را مشاهده می کنید که کپک های تیره روی ماست، حاکی از انقضای چند ماهه تاریخ مصرف آن می باشد.
بنا بر گفته زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر، علاوه بر کیفیت به شدت بد پخت غذا در زندان رجایی شهر، غذاهای ارائه شده به زندانیان عاری از هر گونه مواد مغذی بوده و زندانیان این زندان سال هاست که اثری از گوشت و سبزیجات در این اندک غذای بد بو و بد پخت خود ندیده اند. به گفته ایشان اکثر زندانیان سیاسی این زندان علیرغم وضعیت نه چندان مناسب مالی، به علت بروز ناراحتی های جسمانی در اثر کمبود ویتامین و پروتئین در غذاهای ارائه شده از سوی دولت تنها به دریافت جیره خشک غذایی بسنده کرده و با صرف مبلغی حدود 400 تا 600 هزار تومان در ماه و تهیه مواد غذایی مورد نیاز از فروشگاه زندان، خود اقدام به تهیه وعده های غذایی خود می کنند.
ماده 95 آئین‎نامه اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی كشور، حداقل برنامه غذایی زندانیان تحت پوشش این سازمان را نان و پنیر و چای برای صبحانه و نهار یا شام، سبزیجات تازه یا خشك، برنج، سیبزمینی، پیاز، حبوبات، انواع لبنیات، تخممرغ و میوه فصل، و همچنین طبخ سه وعده غذای حاوی گوشت در طی هفته عنوان می کند.
به شهادت بسیازی از زندانیان سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج، علاوه بر افت شدید کیفیت غذاهای زندان در سالیان اخیر و قطع کامل وعده های گوشت و سبزی و میوه جات (به استثنای زمان هایی که مقامات کشوری از زندان ها بازدید می کنند)، طی ماه های اخیر توزیع ماست در میان زندانیان که پیشتر چهار نوبت در ماه بوده هم اکنون به دو وعده کاهش یافته و کره 25 گرمی که پیشتر چهار نوبت در هفته میان زندانیان توزیع می گردید هم اکنون به طور کامل قطع شده است.
در حال حاضر زندانیانی همچون کریم معروف عزیز، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید ماسوری، خالد حردانی، صالح کهندل، عمر فقیه پور، خالد فریدونی و تعداد زیادی از زندانیانی که احکام طویل المدتی دارند به علت تغذیه نامناسب طولانی مدت، از سوء تغذیه رنج برده و از نظر جسمانی در وضعیت نامناسب و حتی خطرناکی هستند که این مساله در کنار معضلات حاد بهداشتی بند زندانیان سیاسی و همچنین محدودیت های داروئی اعمال شده بر علیه ایشان، زمینه را برای اتفاقات و حوادث ناگوار و آسیب های غیرقابل جبران جسمانی فراهم کرده است.
www.komitedefa.com
 

samedi 22 juin 2013

عبدالعزیز فرمانفرماییان، معمار سرشناس ایرانی درگذشت

يكشنبه ۲ تير ۱۳۹۲
عبدالعزیز فرمانفرماییان، معمار سرشناس ایرانی درگذشت
رادیو فردا
به گزارش خبرگزاری مهر، عبدالعزیز فرمانفرماییان، معمار سرشناس ایرانی و از بنیانگذاران نظام مهندسی جدید در ایران، روز جمعه درگذشت. براساس این گزارش، عبدالعزیز فرمانفرمائیان، استاد دانشگاه تهران در سن ۹۳ سالگی، در اسپانیا در گذشت و در پاریس به خاک سپرده می‌شود. عبدالعزیز فرمانفرماییان، از تهیه‌کنندگان «نقشه جامع شهر تهران» بود و استادیوم آزادی، ساختمان شرکت نفت، مسجد دانشگاه تهران، کاخ مادر سعدآباد، کاخ نیاوران، ساختمان اداری رادیو و تلویزیون و موزه فرش تهران از جمله کارهای اوست.

jeudi 20 juin 2013

سونیتا کریشنان : من کودک ۳ ساله تا زن ۴۰ ساله را از بردگی جنسی نجات داده ام

سونیتا کریشنان : من کودک ۳ ساله تا زن ۴۰ ساله را از بردگی جنسی نجات داده ام
تجربه ها و خاطره ها
۲
ted
 عکس: Ted
من با شما درباره بدترین فرم نقض حقوق بشر، سومین جرم سازماندهی شده بزرگ، یک صنعت ۱۰ میلیارد دلاری صحبت کنم. من با شما درباره برده داری دنیای مدرن صحبت می کنم.
می خواهم داستانی را برای شما بازگو کنم درباره این ۳ کودک، پرانیتا، شاهین و آنجالی. مادرِ پرانیتا زنی تن فروش بود، یک روسپی. او آلوده به HIV شده بود، و مقارن با پایان زندگی اش، زمانی که او در آخرین مراحل بیماری ایدز قرار داشت، او دیگر نمی توانست تن فروشی کند، بنابراین او پرانیتای ۴ ساله را به یک دلال فروخت. زمانی که ما اطلاعات را گرفتیم، به آنجا رسیدیم، پرانیتا پیش از آن توسط ۳ مرد مورد تجاوز قرار گرفته بود.
سابقه شاهین را حتی من هم نمی دانم. ما او را در یک مسیر راه آهن پیدا کردیم، توسط تعداد زیادی مرد مورد تجاوز قرار گرفته بود، نمی دانم چند نفر. ولی نشانه های  روی بدن اش نشان می داد که روده اش از بدن اش خارج شده بود. و زمانی که ما او را به بیمارستان رساندیم او به ۳۲ بخیه برای بازگرداندن روده به داخل بدنش نیاز داشت. ما هنوز نمی دانیم که والدینش چه کسانی هستند و او کیست؟همه آن چیزی که ما می دانیم این است که صدها مرد از او بطور وحشیانه ای استفاده کرده اند.
پدر آنجالی ، یک دائم الخمربود که بچه اش را برای پورنوگرافی فروخت. بچه های ۳ و ۴ و ۵ ساله که برای بهره برداری جنسی تجاری قاچاق شده اند. در این کشور(هندوستان)، و در کل دنیا، صدها و هزاران کودک، با سنین ۳ و ۴ سال، برای بردگی جنسی فروخته می شوند. اما این تنها دلیلی نیست که افراد برایش فروخته می شوند. آنها به اسم فرزند خواندگی فروخته می شوند. آنها به اسم تجارت اعضای بدن فروخته می شوند. آنها به اسم کارگران اجباری فروخته می شوند. فریب و نیرنگ، هیچ چیز، هر چیزی.
من روی مسئله استثمار جنسی تجاری کار می کنم. و از آن جا برایتان داستان می گویم. سفر خود من برای کار با این کودکان از نوجوانی آغاز شد. من ۱۵ ساله بودم زمانی که توسط ۸ مرد به طور دسته جمعی مورد تجاوز قرار گرفتم. من بخش تجاوز را به اندازه ای که خشم و غضب ناشی از آن را به یاد دارم، به خاطر ندارم. بله، ۸ مرد بودند که مرا بی حرمت کردند، به من تجاوز کردند، اما آن به هوشیاری من وارد نشد. من هرگز احساس یک قربانی را ، در آن هنگام یا اکنون نداشتم. اما آنچه باعث تردید من شد تا کنون — من الان ۴۰ ساله هستم– این خشم عظیم بیدادگرانه است.
دو سال، من از جامعه طرد بودم، من بد نام بودم، من منزوی بودم، به خاطر اینکه من یک قربانی بودم. و این همان چیزی است که ما همگی در خصوص بازماندگان انجام می دهیم. ما، به عنوان یک جامعه، ما PHDها ، در قربانی کردن یک قربانی داریم. دقیقا از سن ۱۵ سالگی، زمانی که به نگاه کردن به دور وبرم شروع کردم ، من شروع کردم صدها و هزاران زن و کودک را ببینم که گرفتار شیوه های بردگی گونه جنسی بوده اند، اما مطلقا هیچ فرصتی به آنها داده نمی شود، به خاطر اینکه ما به آنها اجازه نمی دهیم که وارد شوند.
سفرشان از کجا آغاز می شود؟ بیشتر آنها از خانواده های معمولی ، نه صرفا فقیر می آیند. برخی از شما حتی از خانواده های متوسط هم قاچاق خواهید داشت. من این دختر افسر IS را داشتم، که ۱۴ ساله است و در کلاس نهم استاندارد درس می خواند، که در حال گفتگو کردن مورد تجاوز یک نفر قرار گرفت، و از خانه فرار کرد چون می خواست که یک شیرزن قهرمان باشد،او کسی است که قاچاق شد. من صدها و هزاران داستان از خانواده های خیلی خیلی خوشبخت دارم، و کودکانی از خانواده های خیلی خوشبخت، که گرفتار قاچاق شده اند.
این افراد فریب خورده اند و مجبور شده اند، ۹۹٫۹ درصد آنها در مقابل فحشا مقاومت کرده اند. برخی هزینه اش را دادند. آنها کشته شده اند؛ ما حتی در مورد آنها نشنیده ایم. آنها بی صدا هستند ، (نامشخص)، مردمان بی نام. اما بقیه، که تسلیم آن شده اند، به استقبال شکنجه هرروزه می روند. به خاطر اینکه مردانی که به سوی آنها می روند مردانی نیستند که بخواهند تو را دوست دختر خود کنند، یا کسی که بخواهد که با تو تشکیل خانواده دهد. این ها مردانی هستند که تو را برای یک ساعت می خرند، برای یک روز، و از تو استفاده می کنند، دورت می اندازند.
هر یک از دخترانی که من نجات داده ام — من بیش از ۳۲۰۰ دختر را نجات داده ام — هر یک از آنها یک داستان مشترک را به من می گفتند … یک داستان در مورد یک مرد، حداقل، پودر فلفل در مهبل آنها می پاشیدند، یک مرد سیگار می گرفت و او را می سوزاند، یک مرد او را شلاق میزد. ما بین این مردان زندگی می کنیم: آنها برادران ما، پدران ما، عموها، پسر عموها، همه دور و بر ما هستند. و ما درباره آنها ساکت هستیم.
فکر می کنیم آن پولی است که راحت بدست می آید. فکر می کنیم آن یک راه میان بر است. ما فکر می کنیم شخص دوست دارد کاری را که آن دختر می کند، انجام دهد. اما امتیازهای اضافه ای که به آن دختر می رسد بیماری های عفونی متفاوتی است، بیماریهای مقاربت جنسی، HIV، ایدز، سفلیس، سوزاک، شما نام ببرید، سوء مصرف مواد مخدر، هرچیزی در روز روشن. و یک روز او آنها را می گذارد برای من و شما، به خاطر اینکه ما هیچ راهی برایش باقی نگذاشتیم. و بنابراین او شروع می کند به عادی سازیِ این استثمار. او معتقد است، ” بله، این همان است، این است سرنوشت من.” و این طبیعی است، که در یک روز توسط ۱۰۰ مرد مورد تجاوز قرار گیرد. و این غیر طبیعی است که زیر یک پناهگاه زندگی کند. این غیر طبیعی است که به دوران به شرایط خوب و سلامت برگردد.
این همان زمینه ای است که من در آن کار می کنم. زمینه ای که من کودکان را نجات می دهم. من بچه هایی را نجات داده ام به کوچکی ۳ سال، و من زنی را نجات داده ام به سن ۴۰ سال. وقتی من آنها را نجات دادم، یکی از بزرگترین چالش هایی که داشتم این بود که از کجا شروع کنم. به خاطر اینکه من خیلی از آنها را داشتم که قبلا دچار بیماری HIV بودند. یک سوم کسانی که من نجات میدهم HIV مثبت هستند. و بنابراین چالش من این بود که بفهمم چگونه می توانم قدرت را از این درد بیرون بکشم. و برای من  بزرگترین تجربه خودم بودم. دریافتن خودم، درکِ درد خودم، انزوای خودم، بزرگترین معلمم بود. زیرا آنچه ما با این دختران انجام دادیم این بود که استعداد درونی آنها را بفهمیم.
شما اینجا دختری را می بینید که به عنوان یک جوشکار تربیت شده است. او برای یک شرکت خیلی بزرگ کار می کند، یک کارگاه در حیدرآباد، که وسایل خانه می سازند. او در حدود ۱۲۰۰۰ روپیه درآمد دارد. او یک دختر بی سواد است، که آموزش دیده، ماهر شده اما  چرا جوشکاری و چرا کامپیوتر نه؟ ما حس کردیم، یکی از چیزهایی که این دخترها دارند شجاعت زیاد است. آنها هیچ پرده ای داخل بدنشان نداشتند، حجاب های درون آن ها؛ آن ها از مرز و مانع آن عبور کرده بودند. و بنابراین آنها توانستند در یک دنیای مردسالار بجنگند، خیلی راحت و بدون احساس خجالت از آن.
ما دخترها را آموزش دادیم به عنوان نجار، بنا، نگهبان، راننده تاکسی و هرکدام از آنها سرآمد هستند در زمینه ای منتخبشان، اعتماد به نفسشان را بدست آورده اند، شأنشان را بازیافته اند، و امید را در زندگی خود برپا کرده اند. این دخترها همچنین در شرکت های ساختمانی بزرگ کار می کنند مانند شرکت ساختمانی Ram-Ki، به عنوان بنا ، بنای تمام وقت.
مبارزه من برای چه بوده است؟ مبارزه من در مقابل قاچاقچی هایی که به من ضربه زدند، نبوده است. من در زندگی ام بیش از ۱۴ بار مورد حمله قرار گرفته ام. من شنوایی گوش راستم را از دست داده ام. من یکی از کارکنانم را از دست دادم چون هنگام یکی از عملیات های نجات کشته شد. بزرگترین مبارزه من جامعه است. آن من و تو هستیم. بزرگ ترین چالش من موانع شما در برابر پذیرش این قربانیان به عنوان یکی از خودماست.
یکی از حامیان و پشتیبانان خیرخواه من، هر ماه ۲۰۰۰ روپیه برای سبزی به من می داد. وقتی مادرش بیمار شد گفت، “سونیتا، تو ارتباطات زیادی داری. میتوانی کسی را بیاوری که در خانه من کار کند، و از مادرم پرستاری کند؟” و یک وقفه طولانی بوجود آمد. و سپس او می گوید، “اما نه یکی از دخترانمان را.”
خیلی مد شده است که در مورد قاچاق انسان صحبت می شود، در این سالن های A-C خارق العاده. خیلی خوب است برای بحث، سخنرانی، ساخت فیلم و هرچیزی. اما خوب نیست که آنها را به خانه هایمان بیاوریم. خوب نیست که آن ها را در کارخانه هایمان استخدام کنیم، در شرکت هایمان. خوب نیست که بچه هایمان با بچه هایشان درس بخوانند. آنجا تمام می شود. آن بزرگترین مبارزه من است.
 اگر من امروز اینجا هستم، من اینجا هستم نه فقط به عنوان سونیتا کریشنان. من به عنوان صدای قربانیها و نجات یافتگان قاچاق انسان اینجا هستم. آنها به دلسوزی و مهربانی شما نیاز دارند. آنها به هم دلی شما نیاز دارند. آنها، خیلی بیشتر از هر چیز دیگه ای، به پذیرش شما نیاز دارند.
بارها وقتی من با مردم صحبت می کردم، من یک چیز را به آنها تاکید می کردم: به من صدها راه نگویید که شما نمی توانید به این مسئله پاسخ دهید. آیا می توانید ذهنتان را متمرکز کنید برای آن راهی که شما می توانید به این مشکل پاسخ دهید؟ و این چیزی است که من به خاطر آن این جا هستم، تقاضای حمایت شما، درخواست کمک شما، درخواست پشتیبانی شما. آیا شما می توانید فرهنگ سکوتتان را بشکنید؟ آیا شما می توانید حداقل با دو نفر در این مورد صحبت کنید؟ این داستان را به آنها بگویید. متقاعدشان کنید که این داستان را برای ۲ نفر دیگر بگویند.
من از شما نمی خواهم که همه تان ماهاتما گاندی شوید یا مارتین لوتر کینگ، یا مدا پاکارز، یا چیزی شبیه این. من از شما  می خواهم، در دنیای محدود خودتان،   ذهنتان را باز کنید؟ می توانید قلبتان را باز کنید؟ آیا می توانید این مردم را هم در میان بگیرید؟ زیرا آنها هم جزئی از ما هستند. آنها هم جزئی از این دنیا هستند. من از شما می خواهم، برای این بچه ها، که شما صورت هایشان را می بینید، آنها دیگر نیستند. آنها سال گذشته از بیماری ایدز مردند. من از شما می خواهم که به آنها کمک کنید، آنها را به عنوان انسان بپذیرید، نه به عنوان بشردوستی، نه به عنوان صدقه، بلکه به عنوان انسانهایی که به حمایت ما نیاز دارند. من این را از شما می خواهم زیرا هیچ بچه ای، هیچ انسانی، سزاوار آنچه بر این بچه ها گذشته است، نیست. متشکرم.
 منبع: http://goo.gl/VEdf

"خود نویس" را از چنگ حسین شریعتمداری در آورید!

"خود نویس" را از چنگ
     حسین شریعتمداری در آورید!
 
 
 
 
حصر موسوی و کروبی، با انتخاباتی که برگزار شد و رئیس جمهوری که انتخاب شد، دیگر بلاموضوع است و حتی این احتمال می رود که آنها بزودی پیام تبریکی هم برای حسن روحانی ارسال کنند. شواهد نشان میدهد که این مسئله بزودی حل خواهد شد و حتی زندانیان کودتای 88 نیز آزاد شده و به خانه هایشان باز خواهند گشت. اما همانها که در کودتای 88 مجرم و مجری بودند و در انتخابات اخیر هم بازنده، از همان "ب" بسم الله جنگ روانی را با حسن روحانی آغاز کرده اند. آنها می کوشند ادامه حصر موسوی و کروبی را متوجه روحانی کنند و رئیس جمهوری را که هنوز سکان ریاست جمهوری را رسما در دست نگرفته زیر فشار جنگ روانی بگذارند و هدف هم روشن است: تحریک جنبش سبزعلیه او!
یعنی همان بازی کهنه و قدیمی که سالهاست حسین شریعتمداری در جمهوری اسلامی ابتکار آن را دراختیار دارد. همان بازی که از پیش از کودتای 28 مرداد توسط شبکه تبلیغاتی "بدامن" تحت رهبری سازمان جاسوسی انگلستان بنیانگذاری شد و تا وقوع کودتا سید مهدی میراشرافی، مشاور آیت الله کاشانی و سردبیر و بنیانگذار روزنامه جنجالی"آتش" خوراک تبلیغاتی آن را فراهم می کرد.
از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی انواع روزنامه ها و نشریه رسمی و غیر رسمی در جمهوری اسلامی با هدف جنگ روانی با انقلاب منتشر شدند و مقابل دانشگاه تهران را اشغال کردند. از جمله نشریه "جیغ و داد" که همین احمدی نژاد آن را منتشر می کرد و یا نشریه "شلمچه" و... که با فتح میدان توسط اینترنت، این شبکه با انواع سایت ها و فیسبوک ها و وبلاگ ها به اینترنت کوچ کرد. این شبکه که با وبلاگ و سایت و نشریه با دولت خاتمی جنگ روانی کرد، حالا عمدتا روی فیسبوک ها متمرکز شده است و البته از امکانات "سایت" ها نیز بی بهره نیست. از جمله همین سایت ها و فیسبوک ها به سرپرستی آقای نیک آهنگ کوثر است که با سایت و فیسبوک "خودنویس" ما نمی دانیم چرا ریشش گرو حسین شریعتمداری است و به دم آن در خارج از کشور تبدیل شده است. فعلا در داخل کشور آسمان بالای سر کیهان و شورای نگهبان ابری است و بقول معروف "هوا پس است". زیرا جماعتی که انتخابات را باخته اند و دلشان لک زده بود "جلیلی" از صندوق بیرون می آمد، هنوز رصد نکرده و نمی دانند تصمیم به اصلاحات از مرکز قدرت گرفته شده یا می شود این مرکز را علیه دولت روحانی و اصلاح تدریجی امور تحریک کرد. ضمن آن که می ترسند فرصت از دست برود. یعنی اگر دیر بجنبد خانه تکانی آغاز شود و فرمان "جا بده، منزل عوض کن" صادر شود، که در اینصورت شبکه بدامن جمهوری اسلامی که در زیر زمین موسسه انتشاراتی کیهان لانه کرده باید این موسسه را تخلیه کند تا بلکه کیهان بار دیگر روزنامه شود. به همین دلیل است که آقایانی که بیمناک آینده اند، چون در داخل کشور هنوز جرات عمل ندارند، درخارج از کشور فعال شده و سایت وظیفه شناس "خودنویس" را تبدیل به ارگان خود کرده اند. همان سایتی که مسنولش – نیک آهنگ کوثر- در یک همآهنگی امنیتی با حسین شریعتمداری، با طرح سئوالات تحریک آمیز علیه علی خامنه ای، صدای مهدی هاشمی را پیش از بازگشت به ایران ضبط کرد تا آن را درایران تبدیل به سندی علیه هاشمی رفسنجانی کند.
حسین شریعتمداری و سیاهی لشگرش هنوز تفهیم نشده اند که دوران جنگ روانی علیه دولت خاتمی و همراهی و همگامی تبلیغاتی با احمدی نژاد گذشته است و ورق هائی که روی می گذارد آنقدر کهنه و دستکاری و سوزن خوردگی دارد که پایان بازی با آنها، از همان ابتدا روشن است. مثل بازی لوس "مدرک دکترای حسن روحانی واقعی است یا تقلبی؟" که سایت خودنویس شروع کرده و در همان ابتدای ریاست جمهوری محمد خاتمی نیز این بازی آغاز شد و بارها و بارها علیه این و آن تکرار شد. صد رحمت به دزد اول که کیهان هوائی نام داشت!
پیک نت  30  خـــــــرداد
 
 

dimanche 16 juin 2013

سه ساعت تعیین کننده


3 ساعت تعیین کننده
پس از شمارش آراء انتخابات
 
 
 
 
سلام پیک نت- در مورد سکوت خبری انتخابات بین ساعت 1 تا 5 بامداد روز شنبه 25 خرداد، براساس گزارشی که اطلاع دارم که یک گروه وابسته به سپاه و وزارت اطلاعات از اعلام نتیجه انتخابات بمدت 3 ساعت جلوگیری کردند. در این میان درگیری لفظی شدید بین  اعضای شورای نگهبان روی داد که تنی از اعضا حاضر به همکاری در تغییر نتیجه نشدند. از سوی دیگر موج نارضایتی ماه های اخیر در بدنه سپاه  و احتمال سر پیجی کادر و بدنه سپاه از دستورات سرداران سپاه و بسیج در سرکوب مردم و  سران اصلاحات، باعث سرگمی در وزارت کشور شد .بر اساس این گزارش در ساعت 3 بامداد دو پیام جداگانه یکی به امضای تنی چند از سردارانی که در طول سالهای جنگ از خاک ایران دفاع نمودند توسط سردار شمخانی و دیگری از سوی فعالان سیاسی توسط ایت الله ناطق نوری تسلیم بیت رهبری شد. بدنبال ارسال این دو پیام آیت الله خامنه ای دستور اعلام نتیجه آرا را به وزارت کشور داد.
پیک نت  27  خـــــــرداد

Iran : le printemps retrouvé ?

| Réactions (0)
arash photo.jpg
(Crédit photo : Arash Ashoorinia - www.kossof.com)

Ils ont chanté, dansé, nargué les policiers, salué le président sortant... Visages décrispés, sourires déterrés, regards de nouveau portés vers l'avenir - encore incertain, mais sûrement moins opaque que l'horizon de ces huit dernières années - , ils ont crié « Ahmadi -bye ! bye ! » et « C'est le printemps de la liberté, Neda tu es à nos côtés » (en hommage à cette jeune victime, tuée en pleines manifestations contre la réélection frauduleuse d'Ahmadinejad, il y a exactement quatre ans) pendant cette folle nuit du 15 juin. Encore sonnés par cette double surprise - du plébiscite, à plus de 50 % de Hassan Rohani, et du décompte, cette fois-ci bien réel, des voix - , les Iraniens sont redescendus dans la rue pour célébrer la nouvelle, animés par l'espoir de jours meilleurs. 

Voici, en images, quelques instants d'euphorie glanés sur la Toile.

- Ici (cliquer sur ce lien), les Iraniens célèbrent la victoire en chantant "Réveille toi, Sorhab, tu as récupéré ton vote !" (en référence à ce jeune martyr du mouvement vert, mort pendant la répression des manifestations de juin 2009).

- Là, à Tabriz, où des mains portées vers le ciel font le "V" de la victoire.
 

- A Shiraz, les rues ont également vibré d'espoir retrouvé.


- Là encore, à Téhéran, la foule dit "au revoir" à Ahmadinejad.
 
 

توکلی: دوره جبران آسیب‌های ۸ سال اخیر آغاز شده است

توکلی: دوره جبران آسیب‌های ۸ سال اخیر آغاز شده است

شنبه, ۲۵ خرداد, ۱۳۹۲
چکیده :مطمئن هستم همانطور که انتخابات تا این لحظه پیش رفته با درایتی که در آقای روحانی و سایر نامزدها سراغ دارم این انتخابات به خوبی پایان خواهد یافت و سرآغاز دوره ای جدید برای جبران آسیب هایی که در سالهای گذشته به خصوص 8 سال اخیر ایجاد شده خواهد بود....

نماینده تهران در مجلس  ابراز اطمینان کرد که این انتخابات سرآغاز دوره ای جدید برای جبران آسیب های ۸ سال اخیر باشد.
احمد توکلی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به مشارکت گسترده مردم در انتخابات روز گذشته گفت:  این مشارکت مردم در داخل موجب شادی طرفداران نظام شد و در خارج ابزار را از دست دشمنان گرفت؛ نتیجه آراء هرچه باشد چه در مرحله اول آقای روحانی پیروز شده باشد و چه انتخابات به مرحله دوم بکشد، در سرمایه بزرگی که به وجود آمده و برای همه مردم و کشور ایران است، تاثیری ندارد.
این نماینده مجلس که خود در انتخابات گذشته با وجود آگاهی نسبت به برنامه های غلط دولت احمدی نژاد از وی حمایت کرده بود، خاطر نشان کرد: مطمئن هستم همانطور که انتخابات تا این لحظه پیش رفته با درایتی که در آقای روحانی و سایر نامزدها سراغ دارم این انتخابات به خوبی پایان خواهد یافت و سرآغاز دوره ای جدید برای جبران آسیب هایی که در سالهای گذشته به خصوص ۸ سال اخیر ایجاد شده خواهد بود.
توکلی در پایان عنوان کرد: باید همه دست به دست هم دهند که منتخب هرکه باشد از او حمایت کنیم.

هاشمی و انتخابات ۲۴ خرداد

هاشمی و انتخابات ۲۴ خرداد

یکشنبه, ۲۶ خرداد, ۱۳۹۲
چکیده :هاشمی ، در روزهای پایانی و در شرایطی که هنوز برخی از مردم نسبت به رأی دادن مردد بودند ، رسماً و علناً وارد میدان حمایت از روحانی شد و از مردم خواست به او رأی دهند.اینک هاشمی می تواند بگوید در شرایطی که گزینه من ، این همه رأی آورد ، اگر خودم کاندیدا بودم ، بسیار بیش از این ، رأی می آوردم تا منتقدان بدانند که عبور از هاشمی ، شعاری پوچ بیش نیست. ...

یکی از سایت های تحلیلی نوشته است: شکیبایی هاشمی ، از یک سو او را محبوب اصلاح طلبان کرد و از دیگر سو ، کسانی که انتظار داشتند او موضوع صلاحیتش را با قهر و تنش برگزار کند ، خلع سلاح شدند و بر میزان باورمندی دوستداران نظام ، به «تعهد هاشمی به اصل نظام»، افزوده شد. در واقع ، هاشمی میوه صبرش را چید.
سایت عصر ایران در مورد رویداد مشارکت مردم در انتخابات و نقش هاشمی نوشته است: “هاشمی امروز” ، بسیار متفاوت با “هاشمی دیروز” است. کنار گرفتن از عرصه اجرایی و نشست و برخاست مستمر با مردم و گروه های مختلف صنفی ، دانشگاهی و … هاشمی را بروز کرده است.
اکبر هاشمی رفسنجانی برای چندمین بار ثابت کرد که به معنای واقعی کلمه ، یک سیاستمدار کارکشته است. ماجرای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری و نقش آفرینی شگفت انگیز او در این میان ، به معنای واقعی کلمه ، هاشمی را احیا و برنده مهم این انتخابات کرد:
۱ – او کاندیدای انتخابات شد و با اعلام حضورش ، موجی بزرگ در حمایت از خویش و حضور در انتخابات ایجاد کرد. چند هفته بعد ، موجی که برای هاشمی ایجاد شده بود ، به سمت گزینه او ، حسن روحانی هدایت شد.
اگر هاشمی ، کاندیدا نمی شد ، آن سونامی حمایت مردمی ایجاد نمی شد که در روز ۲۴ خرداد به کار آید.
۲ – رد صلاحیت هاشمی باعث محبوبیت بیشترش شد و علاوه بر آن ، سکوت هوشمندانه اش در قبال ردصلاحیتش او ، اعتماد سازی کرد. به علاوه رد صلاحیت هاشمی باعث شد ردصلاحیت گزینه دولت (مشایی) به حاشیه برود و در شرایط سکوت هاشمی ، دولتی ها فضایی برای مانور و جنجال نداشته باشند.
۳ – دیر زمانی نیست که اصلاح طلبان تندرو ، شدیدترین مواضع و فحاشی ها را علیه هاشمی مظرح می کردند. هاشمی که در گذر زمان ، “شکیبایی” را خوب آموخته ، چنان تعاملی با اصلاح طلبان برقرار کرد که نهایتاً با آخرین تحرکاتش ، توانست خود را در کنار سیدمحمد خاتمی ، به رأس هرم اصلاحات برساند.
شکیبایی هاشمی ، از یک سو او را محبوب اصلاح طلبان کرد و از دیگر سو ، کسانی که انتظار داشتند او موضوع صلاحیتش را با قهر و تنش برگزار کند ، خلع سلاح شدند و بر میزان باورمندی دوستداران نظام ، به «تعهد هاشمی به اصل نظام»، افزوده شد. در واقع ، هاشمی میوه صبرش را چید.
البته ناگفته نماند که “هاشمی امروز” ، بسیار متفاوت با “هاشمی دیروز” است. کنار گرفتن از عرصه اجرایی و نشست و برخاست مستمر با مردم و گروه های مختلف صنفی ، دانشگاهی و … هاشمی را بروز کرده است.
۴ – هاشمی با عملیات یک ماه اخیر خود ، تمام آنچه علیه او در این سال ها رشته بودند را پنبه کرد. اینک گزاره “هاشمی دیگر خریدار ندارد” ، مهر باطل خورده است.
هاشمی ، در روزهای پایانی و در شرایطی که هنوز برخی از مردم نسبت به رأی دادن مردد بودند ، رسماً و علناً وارد میدان حمایت از روحانی شد و از مردم خواست به او رأی دهند.
اینک هاشمی می تواند بگوید در شرایطی که گزینه من ، این همه رأی آورد ، اگر خودم کاندیدا بودم ، بسیار بیش از این ، رأی می آوردم تا منتقدان بدانند که عبور از هاشمی ، شعاری پوچ بیش نیست.
۵ – هاشمی ، بی آن که رئیس جمهور شود و بار سنگین ریاست جمهوری را بر دوش کشد ، گزینه خود را به پشتیبانی آرای میلیونی ملت ، بر تخت ریاست جمهوری نشاند و بار مسؤولیت را بر عهده او گذاشت.
او صحنه را به گونه ای هدایت کرد که تمام طرح و برنامه های چند ساله جریان سیاسی مقابل ، ظرف چند هفته خنثی شدند و هاشمی رفسنجانی به برنده مهم انتخابات ریاست جمهوری تبدیل شد. ساختن پیروزی از مقوله ای مانند رد صلاحیت ، هنری است که فقط از امثال هاشمی بر می آید.