jeudi 29 août 2013

سخنرانی بهرام بیضایی درباره شاهنامه فردوسی در دانشگاه استنفورد
بخش یکم -
  وجه سیاسی شاهنامه فردوسی به روایت بهرام بیضایی - آیا پس از انقلاب بهمن ۵۷حوادثی که در ایران اتفاق افتاد با رویدادهای پس از حمله اعراب به ایران قابل مقایسه است؟ شاهنامه فردوسی از نظر سیاسی چه اهمیتی دارد؟ چگونه می‌توان «شاهنامه» را از نظر سیاسی و از «منظر حال» تبیین کرد؟ بهرام بیضایی در جلساتی که در دانشگاه استنفورد برگزار شده، درباره اساطیر در شاهنامه سخنرانی می‌کند و در بخش نخست این برنامه‌ها به وجه سیاسی شاهنامه می‌پردازد. در آغاز این سخنرانی، دکتر عباس میلانی ابتدا موضوع سخنرانی را در یک فضای صمیمی و دوستانه اعلام می‌کند و سپس بهرام بیضایی با نگاهی به رویدادهای تاریخی در ایران، از هخامنشیان به این‌سو، به قیام مزدکیان، حمله اعراب به ایران، تبعیض‌های نژادی که از سوی امویه به ایرانیان اعمال می‌شد، قیام سیاه‌جامگان و شکل‌گیری تشیع در ایران، و همچنین حمله مغول به ایران و ویرانی خراسان، نومیدی مردم و دست شستن آنان از کار جهان و پناه آوردن به خانقاه‌ها و بسیاری مسائل دیگر که چه بسا تا امروز همچنان دامنگیر ماست، سخن می‌گوید.

mardi 27 août 2013

روشی جدید برای درمان فشار خون


دانش و فناوری

فشار خون دقیقاَ چیست؟

معمولا معاینه یک پزشک با اندازه‌گیری فشار خون آغاز می‌شود. اما این اعداد دقیقا بیانگر چه چیزی هستند؟ بسیاری این را نمی‌دانند و همچنین عواقب فشار خون بالا را دست کم می‌گیرند.
در آلمان حدود ۳۵ میلیون نفر فشار خون بالا دارند. فشار خون بالا خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی و گردش خون را افزایش می‌دهد؛ خطری که باعث بیشترین میزان مرگ و میز در آلمان می‌شود.

سازمان بهداشت جهانی، لیستی حاوی میزان فشار خون‌های مختلف را منتشر کرده است که بر اساس آن فشار خون بالا از ارقام ۱۴۰ (سیستول) و ۹۰ (دیاستول) آغاز می‌شود.

دو رقم بالا و پایین فشار خون

برای اندازه‌گیری فشار خون از دو رقم استفاده می‌شود. یکی رقم بالایی (سیستول) و دیگری رقم پایينی (دیاستول). رقم بالایی، بالاترین فشار در ماهیچه قلب را درست پس از اینکه پمپ می‌زند اندازه گیری می‌کند. رقم دوم مربوط به زمانی است که ماهیچه قلب پس از پمپ زدن خود را رها می‌کند. این رقم به فشاری که در رگ‌ها وجود دارد مربوط می‌شود، زیرا در آن هنگام است که خون وارد رگ‌ها می‌شود. همین امر باعث می‌شود که اکسیژن اعضای بدن تامین شوند.

رگ‌های بدن انسان انعطاف پذیر هستند، یعنی می‌توانند باز و بسته شوند. اما اگر فشار درون سرخرگ‌ها مدام بالا باشد، این رگ‌ها قابلیت ارتجاع پذیری خود را از دست می‌دهند و سپس آهک نیز در آنجا انباشته می‌شود. بدین ترتیب دیگر به اندازه کافی به اعضای بدن خون نمی‌رسد و همین امر می‌تواند باعث سکته مغزی یا قلبی شود.

دلایل این بیماری

فشار خون بالا می‌تواند باعث سکته مغزی یا قلبی شود فشار خون بالا می‌تواند باعث سکته مغزی یا قلبی شود
طبق داده‌های پزشکی، اضافه وزن، مصرف مرتب نوشیدنی‌های الکلی و از همه بیشتر مصرف نمک، فشار خون را بالا می‌برند.

شمار افرادی که به بیماری فشار خون مبتلا هستند در کشور آلمان بالا است، اما نه تنها در این کشور، بلکه در کشورهای اطراف خلیج فارس و خاورمیانه و همچنین چین، حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد مردم، دارای فشار خون بالا هستند.

روشی جدید برای درمان فشار خون

برای بیمارانی که دارو در کاهش فشار خونشان تاثیری ندارد، روشی جدید کشف شده است و آن هم روش Renale Denervation است. در این روش از کارآیی اعصابی که مسئول تنظیم فشار خون هستند، با دادن گرما و سرما کاسته می‌شود.

حرکت و ورزش زیاد، مانع بالارفتن فشار خون می‌شود حرکت و ورزش زیاد، مانع بالارفتن فشار خون می‌شود
این اعصاب که به طور خودکار وظیفه تنظیم متابولیسم و تنفس انسان را برعهده دارند، در فردی که دچار فشار خون است، بسیار فعال هستند. به همین خاطر در این روش از فعالیت آنها به میزان ۵۰ ٪ کاسته می‌شود و این عمل فشار خون را به همین میزان پایین می‌آورد.

سالهاست که از این روش در آلمان استفاده می‌شود، اما به گفته پزشکان استفاده از این روش بیشتر حالت آزمایش دارد و در این‌باره هنوز پژوهشی انجام نشده است.

اما روشن است که مصرف کم نمک، کاهش وزن، حرکت و ورزش زیاد، مانع بالارفتن فشار خون می‌شود.

گزارشی تکان‌دهنده از «ایران» دوره احمدی‌نژاد

گزارشی تکان‌دهنده از «ایران» دوره احمدی‌نژاد


iran-emrooz.net | Tue, 27.08.2013, 15:33


برخی از کارکنان قدیمی روزنامه ایران با انتشار گزارشی اقدام به افشاگری درباره عملکرد مدیران رده بالا و میانی این روزنامه در ۸ سال گذشته کردند.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی امید، در این گزارش آمده است: «موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران منتشرکننده روزنامه‌های ایران، ایران دیلی، الوفاق و ایران ورزشی تاسیس شده در بهمن سال ۱۳۷۳ با هدف گسترش فرهنگ سازندگی و خدمتگزاری در جامعه از سوی دولت جمهوری اسلامی بنا گذاشته شده است اما از سال ۸۴ همزمان با روی کار آمدن دولت نهم به ریاست محمود احمدی‌نژاد دچار تحولات منفی در ساختار اداری و حرفه‌ای و همچنین سوءاستفاده های مالی شده است. متاسفانه این موسسه به بیماری‌هایی دچار شده که مدیران آن از سال ۸۴ بر آن تحمیل کرده‌اند.

الف) دوره مدیریت کاوه اشتهاردی (۲ آبان ۸۵ تا آخر فروردین ۹۰):

- خلع ید از موسسه جهان رسانه (تامین‌کننده آگهی‌های روزنامه ایران). موسسه فوق، با داشتن قراردادی به مبلغ یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان در ماه، تمام نیازهای موسسه را تامین می‌کرد بدون اینکه یک ریال هزینه بر دوش موسسه تحمیل کند.

- عقد قرارداد جذب آگهی با یکی از آقایان با قرارداد معادل یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان بدون هیچ نوع گزارش مالی و بازپرداخت ظرف دو سال.

- هزینه کردن برای خرید و تجهیز یک ساختمان به مبلغ ۱۲ میلیارد (البته با فروش ساختمانی دیگر به مبلغ ۷ میلیارد) تومان برای ایجاد تشکیلات جدید آگهی‌ها و استخدام افراد زیادی برای کار در این سازمان به هزینه موسسه ایران. در قرارداد قبلی چنین هزینه‌هایی بر گردن موسسه جهان رسانه (بخش خصوصی) بوده است.

- انتصاب فردی به معاونت اداری و مالی موسسه که منجر به تشکیل باند شخصی در امور مالی موسسه شده بود.

- تخلف مالی در عقد قراردادهای خرید موسسه از سوی برخی افراد ذی‌نفع که در یک مورد در خرید کاغذ با تبانی و زد و بند، مبلغ ۵۰۰ میلیون تومان به نفع خود برداشت کردند.

- تاسیس شرکت مطالعات بازرگانی با هدف پولشویی. درآمد حاصله از سازمان آگهی‌ها ابتدا به حساب این شرکت واریز می‌شده و سپس از حساب آن شرکت به حساب موسسه وارد می‌شد که از این نقل و انتقال درآمدهای آگهی‌ها موسسین شرکت نفع می‌برده‌اند. این شرکت در طول دو سال برای موسسه ایران مبلغ ۶ میلیارد تومان بدهی مالیاتی به بار آورده است و تا این تاریخ هیچ اقدامی برای انحلال شرکت انجام نشده است.

- پرداختن حقوق و مزایای شبکه سایت‌های خبری وابسته به محمود احمدی‌نژاد که هیچ نوع ارتباط سازمانی با روزنامه ایران نداشتند. این سایت‌ها وظیفه‌شان حمایت خبری از رئیس دولت و گروه‌های سیاسی پیرامون وی خصوصا جریان انحرافی بود.

- اعطای وام به اشخاص با رابطه‌های پنهانی از صندوق روزنامه که بسیاری از این وام‌ها به صندوق برنگشت.

- اخراج یا تعلیق کارکنان و خبرنگاران متعهد و خبره برای جلوگیری از درز کردن اطلاعات مربوط به برخی فسادهای مالی و تبدیل همکاران متعهد به دشمنان دولت.

- استخدام افراد بسیاری بدون تخصص و افزایش بار مالی مستقیم (پرداخت حقوق) و غیر مستقیم (خرید ساختمان و تجهیزات و انتشار نشریات زیان‌ده) برای موسسه.

- استخدام افراد دوشغله و در اختیار گذاشتن رانت‌های بسیار به آنها به واسطه نسبت فامیلی با وابستگان رده بالای دولت.

- خرید یک باب مغازه در پاساژ دنیای نور رسالت به نام روزنامه ایران و با هزینه این روزنامه که اکنون از مغازه هیچ اثری نیست و با اینکه در ابتدا مدارک ارائه شده اما اکنون مشخص نیست به نفع چه کسانی تملک شده است.

ب) دوره مدیریت علی اکبر جوانفکر (اردیبهشت ۹۰ تا بهمن ۹۱):

- واریز یک میلیارد تومان از حساب و صندوق موسسه به حساب خبرگزاری جمهوری اسلامی بدون هیچ دلیل یا قرارداد یا داد و ستد.

- عقد قراردادهای خرید کاغذ بالاتر از نرم بازار و وارد آوردن خسارات مالی به روزنامه.

- استخدام اعضای فامیل دور و نزدیک بدون داشتن شایستگی و تخصص با دستمزدها و مزایای بالا و اضافه‌کار تمام و ثابت بدون اینکه نفع و بازدهی برای روزنامه و موسسه داشته باشند.

- استخدام تعداد زیادی افراد دو شغله بطور خاص برای سمت‌های خاص با دستمزدهای بالا و در اختیار گذاشتن رانت‌های بسیار به آنها.

- استخدام افراد بسیار بدون تخصص و افزایش بار مالی مستقیم (پرداخت حقوق) و غیر مستقیم (خرید تجهیزات و انتشار نشریات زیان‌ده) برای موسسه.

- انتقال اموال روزنامه ایران بدون رعایت مقررات به خبرگزاری جمهوری اسلامی.

- انتشار کتاب شخصی با استفاده از پول‌های روزنامه به تیراژ ۱۰ هزار نسخه و ناتوانی در فروش حتی یک نسخه و ارسال تمام تیراژ به انبار.

- قطع مزایا و اضافه‌کاری پرسنل و کارشناس روزنامه و درگیری‌های بی‌مورد با کارکنان.

- اخراج ۱۴ نفر از مدیران متخلف متصل به راس جریان انحرافی (اسفندیار رحیم‌مشایی) و قطع نکردن حقوق و مزایای آنها و سپس استخدام مجددشان با تهیه ساختمانی مجزا برای استقرار آنها که هزینه مضاعفی بر دوش موسسه تحمیل کرد.

ج) دوران مدیریت حسین حنیف ستاریان (از بهمن ۹۱ تا مرداد ۹۲):

- استخدام تعداد زیادی افراد دو شغله بطور خاص برای سمت‌های خاص با دستمزدهای بالا.

- برخوردهای شخصی با پرسنل به دلیل داشتن سابقه غرض شخصی با آنها در زمان پیش از مدیریت.

- تشکیل ندادن کمیته تصویب وام و اعطای وام بی حساب و کتاب و خارج از ضابطه.

- تعیین حقوق و مزایای بدون حساب و کتاب برای خود و تعدادی نیروی زیردست خاص.

- دریافت حقوق (مدیرعامل) پیش از سررسید.

- اخراج ۱۴۰ نفر یک‌جا از کارکنان موسسه درست در شب عید نوروز ۹۲ که منجر به جبهه‌گیری رسانه‌های داخلی و خارجی علیه دولت شده است.

- امضا نکردن قرارداد کارکنان بدون هیچ دلیل کاری و صرفا به خاطر خالی شدن پست‌های سازمانی به منظور استخدام افرادی خاص.

- قطع اضافه‌کار و مزایا یا بلاتکلیف کردن پرسنل خبره و کارکشته به دلیل هم‌حزب نبودن با مدیران.

- تبدیل غیرقانونی قراردادهای پرسنل از یک ساله به سه ماهه و یک ماهه و غیره.

- پرداخت مبلغ ۱۲ میلیون تومان به نیروهای خارج از روزنامه به شکل بلاعوض به عنوان پاداش و پرداخت حقوق در حالی که اصلا با روزنامه همکاری نداشتند.

- مشخص نبودن محل هزینه‌کرد مبالغ دریافتی از مسئولان دولتی و هزینه‌های بسیار برای جشنواره‌های جریان موسوم به انحرافی از جمله جشنواره بهار در سالن اجلاس سران.

- پرداخت نشدن مبالغ متعهد شده از سوی سازمان آگهی‌ها و نحوه هزینه‌کرد درآمدها.

- وارد شدن در معاملات سیاسی با دریافت کردن پول از سوی برخی از بازیگردانان سیاسی به خاطر مطرح کردن کاندیدایی خاص یا کوبیدن وی در دو سال پایانی دولت دهم و انتخابات یازدهم.

- مهره‌چینی و تلاش ناکام برای رسمی‌سازی مهره‌های وابسته به جریان موسوم به انحرافی در سطوح مختلف روزنامه ایران با هدف اصطکاک‌آفرینی برای دولت یازدهم، از جمله استخدام‌های مشکل‌آفرین نظیر استخدام فرزند مرتضوی در هفته‌های پایانی کار دولت دهم.»

lundi 26 août 2013

افشای نشان های کودتای 88

افشای نشان های کودتای 88 احمدی نژاد "بگم بگم" را
با خامنه ای شروع کرد!
 
 
 
 
روزگذشته یک سایت کمتر آشنا بنام "نکات پرس" که پس از یک یاداشت کوتاه در فیسبوک تبدیل به یکی از وبسایت های پرمخاطب شد. در این سایت سخنانی از احمدی نژاد نقل شد که تائید کننده کودتای 88 است. این وبسایت که گفته می شود از سوی سخنگوی دولت احمدی نژاد "غلامحسین الهام" شوهر فاطمه رجبی مسئول سایت "رجانیوز" و مدتی نیز وزیر دادگستری احمدی نژاد و قبلا حقوقدان شورای نگهبان است، به نقل از احمدی نژاد نوشت:
"محضر رهبری عزیز رسیدم و به ایشان گفتم آقا ان‌شاءالله رای ما بیشتر است، انقلاب برنده است و ما پیروز انتخابات هستیم. آقا فرمودند: چطور این حرف را می‌زنید؟ گفتم چون در متن مردم هستم. گفتند: این حرف قابل قبول نیست، من هم در متن مردم هستم. در انتخابات (خرداد 88 که منجر به کودتا شد) برخی خودشان را آماده تبریک به طرف مقابل (میرحسین موسوی) کرده بودند و حتی یکی از این آقایان به ظاهر اصولگرا نامه نوشته بود به رهبری که فلانی (میرحسین موسوی) چون رأی می‌آورد، باید خودمان را برای کار کردن با آنها آماده کنیم.»
(فردی که به رهبر نامه نوشته و احمدی نژاد و یا الهام نام او را فاش نکرده اند علی لاریجانی است که تا پیش از پایان ریاست جمهوری احمدی نژاد، چند بار در جریان حملات تبلیغاتی علیه وی حتی در صحن مجلس به این مسئله اشاره شد. لاریجانی از جمله کسانی است که در جریان آراء واقعی انتخابات 88 و پیروزی میرحسین موسوی است و حتی گفته می شود شب شمارش آراء پیروزی او را تلفنی به وی تبریک گفته است. آن افشاگری که تدریجا احمدی نژاد آغاز کرده، چیزی نیست جز افشای کودتای 88 که با حمایت علی خامنه ای انجام شد و گفته می شود مدارک آن را احمدی نژاد از وزارت اطلاعات – در زمانی که خود سرپرست آن بود- بیرون برده تا همراه با اطلاعاتی که خود شخصا دارد بموقع علیه خامنه ای از آن استفاده کند. احمدی نژاد با طرح این اشارات، به سیم آخر زده و می کوشد جلوی محاکمه خود را باتهام تباهی 8 سال پول نفت و انواع اختلاس ها و دزدی ها و برخی ارتباط های مشکوک اطرافیان درجه اولش را بگیرد.)
پیک نت  5  شهریور

نیروی کمکی برای جنگ به سوریه و مصر می فرستند؟

 
نیروی کمکی برای جنگ به سوریه و مصر می فرستند؟ فرار زندانیان القاعده
با کدام هدف سازمان داده شده؟
 
 
 
 
درچند هفته اخیر در برخی از کشورها از جمله پاکستان، افغانستان، عراق، لیبی و یمن، به زندانها حمله شده و صدها نفر از زندانیان خطرناک عضو القاعده فراری داده شده اند. با کمی دقت درجزئیات چگونگی اجرای این عملیات، مشخص گردیده که دست کم بخشی از مقامات امنیتی این کشورها بنحوی درعملیات دست داشته اند. این مسئله بویژه در افغانستان و پاکستان نمود روشن تری دارد.
تکرار عملیات فرار دادن اعضاء خطرناک القاعده با فاصله چند روز از هم در این کشورها نشانگر این است که  اهداف در سطح وسیعتری و نه فقط محدوده کشوری در برنامه است.
آیا فرار دادن صدها عضو تعلیم دیده و باتجربه القاعده به منظور استفاده از آنان در عملیات بزرگتری که به نیروی بیشتری نیازمند است آنجام گرفته است؟
پاسخ به این سئوال را بدون در نظرگرفتن شرائط در کل منطقه خاورمیانه و بخصوص نقاط بحرانی ان، بویژه سوریه نمیتوان داد.
پیشرفت های ارتش سوریه و عقب راندن نیروهای مخالف ـ که حتی به اقرار خود کشورهای غربی، القاعده و جبهه النصره در آن دست بالا و تعیین کننده را داردـ نیازمخالفین جهانی رژیم سوریه به تزریق نیروی هرچه بیشتر را برای حلوگیری از پیشرفت ارتش سوریه سبب شده است.
شواهد نشان میدهد که عمده این افراد به سوریه فرستاد شده اند. اطلاعیه پلیس اینترپل این موضوع را ثابت میکند که زندانیان فرار داده شده القاعده در همان کشورها نمانده و از مرزکشورهای  مربوطه بیرون رفته اند. پلیس اینترپل در روز سوم اووت اعلام کرد:
" پلیس بین الملل، اینترپل در رابطه با حملات اخیر به چندین زندان در کشورهای مختلف هشدار امنیتی صادر کرده است.به گفته اینترپل، ظن آن می رود که القاعده در حملات اخیر به چندین زندان در ۹ کشور از جمله عراق، لیبی و پاکستان دخالت داشته است. اینترپل در این بیانیه از ۱۹۰ کشور عضو خواسته تا به این نهاد بین المللی "در این باره که آیا حملات اخیر به زندان ها، هماهنگ شده و مرتبط به هم بوده" کمک کنند."
دلیل دیگری که نشان میدهد این افراد به احتمال زیاد به سوریه انتقال داده شده اند این است که برای آنها هیچ جا باندازه سوریه نمیتوانست امن باشد. و باز میتوان نتیجه گرفت که این افراد نه فقط برای در امنیت بودن بلکه کمک به برادران اخوان و القاعده در سوریه و احتمالا مصر مورد استفاده قرارخواهند گرفت.
باید دقت داشت  این هشدار اینترپل درست یکروز پس از آن صادر شده که دولت آمریکا اعلام کرده  سفارت خانه های خود را در 21 کشور تعطیل موقت خواهد کرد. برخلاف آنچه آمریکا میخواست نشان دهد، هیچگونه حمله ای به سفارت خانه های آمریکا انجام نگرفت. ضمنا اگر قرار بود حمله ای به آمریکائیان صورت گیرد، ایا با تعطیلی سفارت ها این عملیات خنثی میشد؟ آیا القاعده اگر قرار بود به آمریکائیان حمله ای کند، فقط نبودن آنها در سفارت برای جلوگیری از این حملات کافی بود؟
اکنون که مسئله حمله با سلاحهای شیمیایی در دمشق به مهمترین بهانه برای حمله آمریکا و غرب به سوریه گشته است و حتی حاضر نیستند منتظرنتیجه تحقیقات متخصصین سازمان ملل در این باره باشند، آیا نمیتوان احتمال داد که زندانیان فرار داده شده القاعده بمنظور شرکت در عملیات نظامی علیه ارتش سوریه  به آنجا انتقال داده شده و بکار گرفته شوند؟   
 کمکهای مالی و تسلیحاتی  تا کنونی قطر و عربستان، آموزش القاعده ای ها و تروریست ها در ترکیه و اردن با کمک مستقیم متخصصین نظامی آمریکا برکسی پوشیده نیست. آیا بدون صلاحدید و تائید آمریکا و غرب میتوانست چنین عملی صورت گیرد؟
کسانی که ادعا میکنند هدفشان جلوگیری از کشتار مردم است، با کمک با جبهه النصره و مخالفین القاعده ای و اخوانی سوریه میخواهند جلوی کشتار را بگیرند؟ بنظر میرسد که آمریکا و غرب سیاست سرنگونی رژیم سوریه را بهر قیمتی دنبال میکنند . 
امیر خواجوی ندر،  یکی ازخوانندگان پیک  نت.
 پیک نت  5  شهریور

dimanche 25 août 2013

در بازداشت محرمانه احمدی‌نژاد چه گذشت؟

در بازداشت محرمانه احمدی‌نژاد چه گذشت؟


مرداد ۳۱, ۱۳۹۲| 
تیم خلیج فارس
اسفندیار رحیم مشایی برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ ثبت نام رد صلاحیت شد
اسفندیار رحیم‌مشاییهنگامی که اسفندیار رحیم مشایی برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ ثبت نام و متعاقب آن رد صلاحیت شد؛ تقریبا تمام چهره‌های سیاسی موافق و مخالف حکومت از سکوت ناگهانی احمدی‌نژاد شوکه شدند. به‌خصوص اینکه در روزهای منتهی به آغاز انتخابات، محمود احمدی‌نژاد عربده‌کشی‌های فراوانی کرد و از هیچ فرصتی برای پنجه کشیدن به‌صورت ولایت دریغ نکرد.
احمدی‌نژاد در همان زمان، و در یک سخنرانی عمومی گفت: «به شما چه مربوط است که می‌گویید چه کسی رد صلاحیت می‌شود یا نمی‌شود.. گوشه پرونده هر کدام‌تان را بالا بزنیم، دیگر جایی در بین ملت ایران نخواهید داشت.»
پس از این سخنان عالی‌ترین مقام نظامی ایران یعنی حسن فیروزآبادی بیانیه‌ای صادر کرد و در هشداری شدیداللحن به احمدی‌نژاد نوشت: «موضع‌گیری‌های احمدی‌نژاد غیرقابل قبول است و وی با این سخنان خود جوسازی و تشویش اذهان عمومی می‌کند. او باید سریعا اینگونه گفتمان خود را پایان دهد.»
پس از این هشدار رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران هم، اخبار غیررسمی از بازداشت چند ساعته احمدی‌نژاد منتشر شد و متعاقب آن هم رییس دولت کودتا به سکوتی گورستانی فرو رفت و خیلی آرام قدرت را واگذار کرد. امری که بسیاری را شگفت‌زده کرد.
اما پرسش این است: احمدی‌نژاد که می‌دانست اگر از قدرت کنار برود، هم برخوردها با او و تیمش آغاز خواهد شد (چنان که شد و در روزهای گذشته اندک اندک اخباری از بازداشت نفرات درجه دوم نزدیک به او منتشر می‌شود، برای مثال بازداشت نعمت‌الله پوستین دوز، مدیرعامل شرکت مس ایران)، و هم وی که عاشق قدرت است و چیزی برای از دست دادن نداشت همه چیز را از دست می‌دهد؛ چرا تن به این سکوت داد؟
ماجرا هرچه بود به همان بازداشت کذایی برمی‌گشت. موضوعی که کسی از آن خبر نداشت و فقط در گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای هر کسی چیزی می‌گفت.
برخی از تهدید و ارعاب احمدی‌نژاد طی آن بازداشت سخن گفتند. برخی گفتند که طائب، محسنی اژه‌ای به همراه مجتبی خامنه‌ای طی آن بازداشت از ترور احمدی‌نژاد سخن گفتند و اعلام کردند در صورتی که حتی وی اسناد کودتای ۸۸ را هم رو کند نظام آنقدر قوی هست که از پس آن ماجرا برآید و خلاصه گمانه‌زنی‌های بسیاری وجود داشت.
تا اینکه امروز یک وبلاگ متعلق به یکی از نیروهای وابسته به اطلاعات، مطلبی را منتشر کرد که نخست، این یادداشت را بلافاصله حذف کرد و پس از آن هم خود وبلاگ از دسترس خارج شد.
وبلاگ «امید ولایت» که توسط یکی از وابستگان امنیتی امروز به‌طور سربسته نکاتی را در خصوص آن بازداشت بازگو کرد که بسیار به حقیقت نزدیک است و علت سکوت احمدی‌نژاد را هم توجیه می‌کند.
این وبلاگ در خصوص بازداشت چند ساعته احمدی‌نژاد با تایید این دستگیری نوشت: «در همان روزها از یکی از بستگان که بسیار به مقامات درجه یک نزدیک است شنیدم که این بازداشت چند ساعته اتفاق افتاده است. کنجکاو شده بودم ببینم در آن اتاق به‌اصطلاح بازجویی از احمدی‌نژاد چه گذشته است. به سراغ چند آدم مطمئن رفتم. همه‌ی آنها می‌گفتند در روزهای آخر به این نتیجه رسیدیم که احمدی‌نژاد غیرقابل کنترل شده و اگر ما اقدامی نکنیم ضربه می‌خوریم. این بود که اتاق فکر جمهوری اسلامی تصمیم گرفت و نهایتا هم آن تصمیم در همان به اصطلاح بازداشت به اطلاع رییس جمهور رسید.»
وی در ادامه نوشته است: «ظاهرا اتاق فکر جمهوری اسلامی یا هرچه که اسم آن را بگذاریم با مدیریت برخی از خواص به این نتیجه رسیدند که با احمدی‌نژاد معامله کنند. آنها پس از اینکه احمدی‌نژاد در یک سخنرانی عمومی عملا همه را تهدید کرد چند ساعتی او را از حلقه‌ی حفاظتی‌اش تحویل می‌گیرند و در اتاق کنفرانسی با حضور وی، به رییس جمهور می‌گویند که ما برگ برنده‌ی تو را می‌دانیم. اما این‌طور هم نیست که نظام تماما وابسته به این برگه برنده‌ی شما باشد و اگر شما آن را لو بدهید همه‌چیز فرو بریزد. از این بدتر هم در نظام ما پیش آمده و ما جلوی ان را گرفته‌ایم.»
ظاهرا منظور از برگ برنده احمدی‌نژاد، همان آگاهی وی از کودتای سال ۸۸ است که البته در این وبلاگ به آن پرداخته نشده است.
این وبلاگ در ادامه نوشته است: «اتاق فکر دستور یک معامله با احمدی‌نژاد را صادر کرده بود. بنابراین آنها با یادآوری برگ برنده‌ی احمدی‌نژاد به وی، به او می‌گویند تو هرگز نمی‌توانی از این موضوع برای تایید مشایی استفاده کنی. نظام هرگز اجازه نخواهد مشایی رییس جمهور شود. حال اگر می‌خواهی تا آخر ماجر بروی، ما هم آماده‌ایم هزینه‌های آن را بپردازیم. اما بدان بعد از این ماجرا نه نظام فرومی‌ریزد و نه شخص آقا! بلکه تمام خودت سوخت می‌شوی.. جار و جنجال هم بعد از یک مدت خواهد خوابید و ما هم مدیریت بحران خوب می‌دانیم. اما می‌توانیم یک معامله کنیم. تو به آسانی قدرت را واگذار می‌کنی، دیگر جنجالی به‌راه نمی‌اندازی و در عوض، ما نیز اجازه می‌دهیم چهارسال بعد بخت خود را مجددا برای ریاست جمهوری بیازمایی. برگ برنده‌ی تو هم سرجایش است و از آن می‌توانی در چهار سال بعد استفاده کنی. به هرحال رییس جمهور شدن تو خطر کمتری برای نظام دارد تا رییس جمهور شدن مشایی..»
نویسنده این یادداشت در انتها گفته است که احمدی‌نژاد که از بافت قدرت به خوبی آگاه بود مجبور به این معامله شده است، چرا که فهمیده نظام تحت هیچ شرایطی حتی با آغاز یک بحران و فاش شدن نقش حکومت در کودتا اجازه‌ی حضور مشایی را نخواهد داد، از این‌رو امید خود را برای چهارسال بعد نگه داشته است.
اما یک نکته‌ی مهم دیگر هم در این وبلاگ بود که از این قرار است. در هنگام بازجویی و معامله اتاق به اصطلاح فکر رژیم با احمدی‌نژاد، آنها به وی می‌گویند که تو چهار سال دیگر و به احتمال بالای ۹۰ درصد بسیار زودتر می‌توانی بخت خود را بیازمایی. دلیل ان هم این است که ما اجازه نخواهیم داد تیم هاشمی مجددا همه کاره شود، ما تنها می‌خواهیم از این فرصت استفاده کرده فشار جهانی را کم کنیم..
به هرحال چه مطالب این وبلاگ درست باشد یا نادرست، یک نکته واضح است، و آن اینکه احمدی‌نژاد در قبال یک پیشنهاد، یا برنامه، یا تهدید و یا چیز دیگری مجبور به ترک قدرت شد، والا تحفه‌ی آرادان کسی نبود که به سادگی از قدرت کنار رود.

مطبوعات ایران و ۲۸ مرداد؛ یادداشتی از ایرج گرگین

مطبوعات ایران و ۲۸ مرداد؛ یادداشتی از ایرج گرگین

گزارش نشریه «تهران مصور» از رویداد ۲۸ مرداد ۳۲ گزارش نشریه «تهران مصور» از رویداد ۲۸ مرداد ۳۲
x
گزارش نشریه «تهران مصور» از رویداد ۲۸ مرداد ۳۲
گزارش نشریه «تهران مصور» از رویداد ۲۸ مرداد ۳۲
اندازه متن- +
در نزديك به ۱۸۰ سالى كه از پيدايش اولين روزنامه در ايران مى گذرد، در مراحلى چند «مطبوعات» نقش مهمى در شكل گرفتن رويدادهاى كشور داشته اند.

روزنامه ها و نشريات صدر مشروطيت، درروشن كردن اذهان مردمى كه براى نخستين بار با مفاهيمى چون آزادى و برخوردارى ازحقوق مدنى آشنا مى شدند تاثير مستقيمى داشتند و در سال هاى اخير، «دوم خرداد» منشأ تحولى بي سابقه در زمينه «روزنامه نويسى» و انتشار مطبوعات شد.

در پى حملۀ متفقين به ايران و تصرف خاك كشور در سال ۱۳۲۰، پس از دو دهه وقفه، مطبوعات به راستى از آزادى برخوردار شدند. چندسالى به ويژه در زمانى كه نيروهاى خارجى در ايران حضور داشتند، كسى به قوانينى كه در گذشته براى مطبوعات وضع شده بود توجهى نداشت.

استقرار آزادی كامل آميخته به هرج و مرج كه در آن كمتر قلم به دستى مسئوليتى براى خود قائل بود، نوعى روزنامه نگارى «هتاك و فحاش» را در ايران پايه نهاد كه ميراث آن به سال هاى بعد رسيد و هنوز مى توان بر نمونه هاى آن در دوره حكومت جمهورى اسلامى نيز انگشت نهاد.

اما هنگامى كه دولت مركزى قدرتى يافت و آن هرج و مرج اندكى فروكش كرد، جمعيت ها و احزاب گوناگونى پديد آمدند كه روزنامه هايى چند ناشر افكار آنان بود. در حقيقت در اين دوره انتشار روزنامۀ حزبى رونق يافت و به جز تعدادى نشريات و روزنامه هاى مستقل نظير «داريا» و «ايران ما» كه خوانندگان خود را داشتند، و بادهاى سياسى كه در جامعه مى وزيد گاه آنان را به اين سو و آن سو مى راند، اكثر روزنامه ها و نشريات وابسته به احزاب متعدد و جريان هاى سياسى موجود بودند.

دو روزنامۀ منظم صبح و عصر تهران- اطلاعات و كيهان- مدعى بودند كه مستقلند و منابع اصلى خبرها و رويدادها به شمار مى روند؛ ولى نوسان هاى اجتماعى و سياسى كه در سال هاى ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۲ آن چنان شديد بود كه بر كار آنها نيز اثر مى نهاد.

    ايرج گرگين، روزنامه نگار با سابقه و مدير سابق شبكه دو تلويزيون ملى ايران قبل از انقلاب بهمن ۵۷ ، مدیر راديو آزادى در پراگ و راديو اميد در لس آنجلس بوده است. وى هم اكنون مقيم واشينگتن است.
مديران اين دو روزنامۀ با دربار ارتباط داشتند و عبدالرحمن فرامرزى- مدير و سرمقاله نويس كيهان و نويسندۀ چيره دست آن زمان- عليه مصدق و سياست هاى او مقالات فراوانى مى نگاشت. به جز اطلاعات و كيهان، روزنامه ها و نشريات بسيارى در تهران و شهرستان ها انتشار يافتند كه ناشر افكار گروه هاى اصلاح طلب و ترقى خواه به شمارمى رفتند و در كنار نشرياتى كه همچنان هرگونه تحولى را ضد موازين اسلام مى شمردند، روزنامه ها و نشريات حزبى خوانندگان نسبتا فراوانى يافتند و در مجموع در توسعۀ انديشۀ سياسى جامعه نقش قابل توجهى ايفاء كردند.

در دوازده سال بين شهريور ۱۳۲۰ تا مرداد ۱۳۳۲ به جز چند سال پر هرج و مرجى كه هر قلم به دستى هر چه مى خواست عليه هر كس، به ويژه عليه خاندان پهلوى مى نوشت، ميزان آزادى مطبوعات با زير و بم ها و رويدادهاى سياسى كشور ارتباط مستقيم داشت.

توقيف نشريات و تلاش در سانسور مطالب آنان، در زمان دولت هاى متعددى كه بر سر كار مى آمدند، كاهش يا شدت مى يافت و روزنامه نگاران بانفوذى بودند كه در تعيين رؤساى دولت ها و مسير سياست كشور تأثير غير قابل انكارى داشتند.

ويژگى اين دورۀ ده ساله، قدرت يافتن مطبوعات حزبى بود. نشريات احزاب مختلفى نظير حزب دمكرات قوام السلطنه، حزب ارادۀ ملى سيد ضياءالدين طباطبايى، حزب ملت ايران (پان ايرانيست)، فدائيان اسلام، و حزب ايران و جبهۀ ملى ده ها نشريه منتشر مى كردند و بر غليان جامعه دامن مى زدند و مردم را براى اجراى اهداف خود برمى انگيختند.

روزنامه هاى غير حزبى مستقلى چون «داد» ، «طلوع» و «خواندنى ها» نيز در حقيقت در سال هاى مبارزه براى ملى شدن نفت، نمى توانستند خود را بى طرف نگاه دارند و گرچه چندى نقش ميانجى را در حل اختلافات مصدق با مخالفانش بازى كردند، سرانجام به اردوى مخالفان او پيوستند. اين در حالى بود كه در نشرياتى چند، نويسندگانى غالبا از موضع راست، تيغ قلم را آخته بودند و بر ديگران و دولت و مجلس به شدت مى تاختند و از ترور شخصيت مخالفان نيز پروا نداشتند.

در هيچ يك از ادوار تاريخ مطبوعات ايران همچون دوران حكومت مصدق، درگيرى هاى مطبوعاتى به چنان اوجى نرسيده بود. گرچه در آغاز نهضت ملى شدن نفت، مطبوعات و نشريات يك صدا به حمايت از مصدق و نهضت ملى او برخاستند، اما اين حمايت ديرى نپاييد. تنها در زمانى كه مصدق براى اعلام موضع ايران به سازمان ملل متحد در نيويورك رفته بود و پس از آن براى طرح دعواى ايران در ديوان دادگسترى لاهه حضور يافت؛ اقليت مجلس شوراى ملى كه با او سخت سر جدال داشت اعلام كرد تا زمانى كه مصدق براى احقاق حق ايران تلاش مى كند از مخالفت با او دست بر مى دارند و همگام با اقليت مجلس روزنامه هاى مخالف، حتى روزنامه هاى حزب توده، در اين مدت از حمله به دولت مصدق خوددارى كردند.

تنها تفاوت نشريات موافق دكتر مصدق و نشريات حزب توده كه مدت ها شديدترين حملات را به او- به عنوان عامل امپرياليسم آمريكا- واردمى كردند اين بود كه نشريات حزب توده ضمن حمايت از مصدق در رويارويى با انگليس و بعد آمريكا، خواستار شدت يافتن اين مبارزه و بحرانى كردن بيشتر اوضاع بودند تا شايد اتحاد شوروى كه در اين جدال شركت نداشت از اين بحران سود ببرد.

در پى سفر پنجاه و سه روزۀ مصدق به آمريكا و لاهه، با وجود پيروزى ايران در ديوان دادگسترى بين المللى، با افزايش كشمكش میان ايران و انگليس و تحريكات و تهديدهاى آن دولت، همراه با كاهش درآمدها و خالى شدن خزانۀ دولت و انتشار اوراق قرضۀ ملى، آثار نارضايى كامل در طبقات مختلف مردم به تدريج ديده مى شد و بدين ترتيب صف قدرتمندى از مخالفان مشخص دولت مصدق در ميان مطبوعات شكل گرفت.

دوره ای آمیخته با بحران ها

نخستين دورۀ دولت مصدق از ارديبهشت ۱۳۳۰ تا تير ماه ۱۳۳۱ آميخته با بحران هاى اجتماعى و مبارزات شديد نمايندگان اقليت و اكثريت مجلس بود كه گاه كار را به زد و خورد در صحنۀ مجلس مى كشاند.

افزون بر آن حملات وقفه ناپذير مطبوعات حزب توده و طيف افراط گراى راست به دولت ، آغاز اعتصابات در كارخانه ها و بازار، حادثۀ ۱۴ آذر دانشگاه تهران كه در جريان سركوب تظاهرات دانشجويان چند تن كشته و زخمى شدند و در پى آن در تهران حكومت نظامى اعلام شد، و نيز حادئۀ ۲۳ تير و تظاهرات خونين و پرتلفات حزب توده در اعتراض به ورود اورل هريمن- فرستادۀ رئيس جمهورى آمريكا- كه به قصد ميانجى گرى و جهت يافتن راه حلى براى دعواى ايران و انگليس به تهران سفركرده بود؛ عملا تعادل جامعه را به هم زده بود و گرچه به نظر مى رسيد توده هاى عادى مردم همچنان كه در سى تير ۱۳۳۱ نشان دادند، طرفدار مصدق- به عنوان مظهر مبارزات ملى ايرانيان- هستند، ولى در صحنۀ سياسى تهران و نيز در لندن و واشنگتن وضع به زيان او جريان داشت.

مجلس شوراى ملى صحنۀ اصلى جدال ها به شمارمى رفت و هر هفته گروهى در آن تحصن اختيارمى كردند، چهل و پنج تن از روحانيون كه در همان زمان خواستار اجراى قوانين اسلامى، اخراج زنان از دستگاه هاى دولتى، و برقرارى قوانين شرع بودند، در مجلس متحصن شدند و در پى آنان در اعتراض به سياست هاى دكتر مصدق، گروهى نزديك به پنجاه تن از روزنامه نگاران در مجلس تحصن اختيار كردند. اين روزنامه نگاران – آن چنان كه حوادث بعدى نشان داد- در شكل دادن به افكار گروه هاى خاصى از مردم و منصرف كردن آنان از حمايت از دكتر مصدق نقش اساسى داشتند.

نشریات مهم در آستانه ۲۸ مرداد

مهم ترين نشرياتى كه در اين زمان انتشار مى يافت، عبارت بودند از: روزنامه «باختر امروز» كه ارگان جبهۀ ملى و در حقيقت سخنگوى دولت مصدق بود؛ روزنامه «شاهد»، ارگان مركزى حزب زحمتكشان ملت ايران به رهبرى دكتر بقايى كه مدتى خليل ملكى نيز در آن قلم مى زد (خليل ملكى پس از انشعاب از حزب توده، سال هايى به حزب جديد زحمتكشان بقايى پيوست و سپس از آن كناره گرفت و روزنامه «نيروى سوم» را منتشر كرد)؛ روزنامه «به سوى آينده»، در واقع ارگان غير رسمى حزب منحل شدۀ توده بود، اين روزنامه كه در آن گروهى از بهترين نويسندگان چپ قلم مى زدند، در مخالفت با مصدق پيشتاز بود، ولى در چهارچوب سياست كلى حزب توده كه از سال ۱۳۲۷ غير قانونى اعلام شده بود و اكنون با تشكيل انجمن ها و سازمان هاى قانونى به فعاليت مشغول بود، هرگاه فشار انگليس به ايران افزايش مى يافت، و مبارزات مردم از ديد آنان جنبۀ ضد امپرياليستى مى يافت، از ميزان مخالفت با مصدق مى كاستند و حتى روشى موافقت آميز پيش مى گرفتند؛ به ويژه از زمانى كه دولت آمريكا مأيوس از يافتن راه حلى براى مناقشۀ ايران و انگليس، و از بيم قدرت يافتن حزب توده و نفوذ شوروى در مقابله با ايران به لندن پيوست، سياست نشريات حزب توده تغيير كرد و مصدق به عنوان رهبر ملى پذيرفته شد.

در دورۀ دوم دولت مصدق كه عملا با اتكا به نيروى مردم و در پى قيام سى ام تير زمام امور را به دست گرفت، از مخالفت ها كاسته نشد، بلكه با انشعاب اساسى در جبهۀ ملى، بسيارى از دوستان مصدق به دشمنان او پيوستند و آيت الله كاشانى كه سپر متنفذى براى جلوگيرى از حملات مخالفان به مصدق بود، در برابر او قرار گرفت. واشنگتن نيز كه در همۀ اين سال ها به جبهۀ ملى و شخص مصدق اميد بسته بود، رسما متحد انگليس در كودتا عليه حكومت ايران شد.

كسانى كه حوادث آن روزهاى تاريخ ساز را مطالعه مى كنند، از اين كه به يك گردش چرخ نيلوفرى يك ماه بعد ، از آن همه مردمى كه در سى تير «يا مرگ، يا مصدق» مى گفتند، در روز ۲۸ مرداد ۳۲ خبر و اثرى ديده نشد، به حيرت مى افتند.

روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ روزنامه نگارانى چند قهرمان عرصۀ ميدان شدند. پس از تصرف راديو و سخنان كوتاه سپهبد زاهدى كه از سوى پادشاه به نخست وزيرى گمارده شده بود، مير اشرافى مدير روزنامه «آتش»- از مخالفان ديرين و سرسخت مصدق- سخن راند.

از آن زمان نام هايى چند به خاطر مانده اند، كسانى نظير كريمپور شيرازى- يك روزنامه نگار بى باك و آشوبگر كه جانش را بر سر روش افراطى اش نهاد؛ شمس قنات آبادى- مدير «پرچم اسلام» كه ميراثش به بسيارى از فعالان سياسى و قلمزنان دورۀ جمهورى اسلامى رسيد؛ و نيز چند تن روزنامه نگار شريف و متعهد كه پايبند به مافع كشورشان، و نه رفتن اين و آمدن آن بودند آنان با تلاش بسيار به كار ادامه دادند و در تاريخ مطبوعات ايران نام آنان به نيكى مانده است. 

 
نظرات
    
توسط: شیما از: آمریکا
۲۹ ۰۵ ۱۳۸۹ ۱۱:۱۲
البته عنوان این مقاله ارتباط کاملی با متن آن ندارد. نام کامل و دقیق مطبوعات موثر آن دوره خاص نیامده است و نام روزنامه نگارانی هم که به گفته نویسنده نام نیک به جاگذاشته اند ذکرنشده است. در تحصن روزنامه نگاران نه نام شخص نه روزنامه ای آمده است تا بفهمیم آنها که در شکل دادن فکر ایرانیان نقش داشته اند چه کسانی بوده اند.
نظر نویسنده نسبت به 28 مرداد اصلا مشخص نیست و البته این با توجه به روحیه آقای گرگین طبیعی است چون نظر صریحی درباره مسائل بحث انگیز نمی دهند تا احتمالا از طرف هیچ تفکری زیر سوال نباشند. درباره جنبش سبز ایران هم نظری از ایشان نشنیده ایم، حالا حتما مسائل نیم قرن پیش برایشان مهم تر از امروز است. این مقاله در واقع دارد یک حرف را با چند بار تاکید بیان می کند که روزنامه نگاری ما از زمانی که نویسنده می گوید و هیچ نمونه ای هم نمی آورد بی طرف نبوده است. ولی این مقاله بی طرف هیچ چیزی به ما یادنمی دهد. سخنان کوتاه سپهبد زاهدی چه بود؟ دعواهای روزنامه ها در زمان دکتر مصدق چگونه بود؟ هتاکی در روزنامه نگاری چه نمونه هایی داشت که به جمهوری اسلامی هم رسید؟ دوم خرداد چگونه این وسط مطرح شد؟ این نوشته اگر یک نوشته تحقیقی درباره تاریخ مطبوعات است به نظر من خیلی تند و ناقص و بی حوصله نوشته شده است و نویسنده فقط هر چه در ذهن داشته گفته است. یعنی هدف متن برای من معلوم نیست.

با احترام به آقای گرگین
شیما از آمریکا

توسط: حامد
۲۸ ۰۵ ۱۳۸۹ ۱۹:۰۸
راضی،
به نظر می رسد برای بسیاری از ما وقتی یک تحلیل "بسیار بهتر" است، که مطابق باشد با آنچه ما دوست داریم باشد. برای نمونه اگر برای برخی ایرانیان توضیح دهید که آنچه در 28 مرداد 32 رخ داد، بنا به تعریف، کودتا نبود و برای لجن مال کردن رژیم شاهنشاهی بهتر است به دنبال واژه ای دیگر بگردند، مرغشان باز هم همچنان یک پا خواهد داشت، به طوری که گاه آدم به این فکر می افتد که شاید بیشتر مخالفان رژیم پیشین همگی یکجا از نوعی بیماری کمبود واژه رنج می برند یا همه باهم و مثل هم استعداد بسیار کمی در واژه سازی دارند، که در هر دو حالت پدیده ای ست بسیار عجیب.

دیگر این که کاش به این پرسش ها پاسخ دهید: آقای گرگین مدیر کدام رادیوست؟

توسط: راضی
۲۸ ۰۵ ۱۳۸۹ ۱۷:۱۲
آقای گرگین
با سلام، مطمئنا شما میتوانید بسیار بهتر از این ماجرای کودتارا تحلیل کنید اما به نظر میرسد که دچار محظورات باشید و خود سانسوری. شما مدیر رادیوئی هستید که شبکۀ صاحب آن در کودتا دست داشت.

توسط: داریوش از: کوالالمپور
۲۷ ۰۵ ۱۳۸۹ ۲۱:۴۲
تحلیل ایشان بر خلاف آقایان سرکوهی و شریعتمداری،گرچه کوتاه ولی بیطرفانه و واقعنگر بود.

توسط: سيامك از: تهران
۲۷ ۰۵ ۱۳۸۹ ۲۰:۳۴
مقاله خوبي بود،‌اما نكاتي هم وجود دارد كه بايد به آنها اشاره كرد.
اولا در اينكه حزب توده ايران مرتكب اشتباهات جدي در قبال دكتر محمد مصدق شد، شك و ترديد نيست و آقاي گرگين هم به درستي به اونها اشاره كرده، ولي چرا ايشون به حمايت هاي اين حزب سياسي از دكتر مصدق اشاره نداشته است؟
بعد هم آقاي گرگين نوشته اند كه "نشريات حزب توده ضمن حمايت از مصدق در رويارويى با انگليس و بعد آمريكا، خواستار شدت يافتن اين مبارزه و بحرانى كردن بيشتر اوضاع بودند تا شايد اتحاد شوروى كه در اين جدال شركت نداشت از اين بحران سود ببرد."
علاقه دارم كه بدونم ايشون بر اساس كدام فاكت تاريخي اين رو نوشته اند.
تا جايي كه كتب تاريخي بسياري را در مورد كودتاي 28 مرداد كه آقاي گرگين به طور آگاهانه نامي از كودتا نمي برد، خونده ام، اين برای نخستين بار است كه چنين تحليلي را مي بينم. از آقاي گرگين انتظار مي رفت كه بر اساس همون رسالت ژورناليستي، وقتي مطلبي مي نويسند، بر اساس فاكت تاريخي باشد، نه حدسيات.

فرج سرکوهی؛ روايت شعرى پيروزى «كودتای ۲۸ مرداد»

فرج سرکوهی؛ روايت شعرى پيروزى «كودتای ۲۸ مرداد»

زيباترين و درخشان ترين روايت شعرى «شكست» پس از كودتاى ۲۸ مرداد را مهدى اخوان ثالث خلق كرد كه خود نگاهى تراژيك داشت.
زيباترين و درخشان ترين روايت شعرى «شكست» پس از كودتاى ۲۸ مرداد را مهدى اخوان ثالث خلق كرد كه خود نگاهى تراژيك داشت.
 
اندازه متن- +
كودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر ادبيات و هنر ايران، و به ويژه بر شعر فارسى، تاثيرى عميق بر جاى نهاد هر چند اين تاثير، دستكم در اغلب شعرهاى نيماى پس از ۲۸ مرداد و در برخى شعرهاى شاملوى اين دوره، با تصويرى كه شعر پس از ۲۸ مرداد را فقط به «شعر شكست و نوميدى» محدود مى كند، چندان هماهنگ و سازگار نيست.

بررسى تاثير كودتاى ۲۸ مرداد بر ژانرهاى ادبى و هنرى ايران مجالى فراخ تر مى طلبد و اين يادداشت به يكى از ابعاد اين تاثير بر شعر فارسى محدود است و از جمله از اين روى كه شعر «هنر سرآمد» آن دوران بود.

با كودتاى ۲۸ مرداد ۳۲ فضاى جديدى بر شعر فارسى غالب شد كه دستكم تا آخرين سال هاى دهه ۴۰ دوام آورد.

اين دوران از منظر تاريخى با كودتاى ۲۸ مرداد و از منظر دروه بندى ادبى با شعر تراژيك پس از كودتاى شاعرانى چون احمد شاملو، مهدى اخوان ثالث، نصرت رحمانى و اسماعيل شاهرودى آغاز شده و با شكل گيرى فصاى ذهنى جنبش مبارزه مسلحانه در اواخر دهه چهل، شعر دوره حماسى شاملو و شعر متفاوت فروغ فرخ زاد، پس از مجموعه «تولدى ديگر»، پايان مى يابد.
 
    فرج سركوهى، روزنامه نگار، نويسنده و منتقد ادبى است. وى از بنيانگذاران و سردبير مجله ادبى «آدينه» بود كه در دهه ۱۳۶۰ و ۷۰ در ايران منتشر مى شد. آقاى سركوهى هم اكنون با سايت هاى مختلف فارسى زبان در حوزه هاى سياست و هنر و ادب همكارى دارد.
حضور غالب «نگاه تراژيك» و فضاى «ياس و شكست» از شاخصه هاى اصلى اين دوران است هر چند اغلب شعرهاى نيماى پس از كودتا و برخى شعرهاى حماسى شاملو در همين دوران با گرايش غالب همخوان نبوده و راهى ديگر مى زنند.

كودتاى ۲۸ مرداد، كه به عمر جنبش ملى كردن صنعت نفت و آزادى هاى دهه سى پايان داد، در شعر برجسته ترين شاعران اين دوران، به جز نيما، به «شكست» و به مرگ آرزوها، آرمان ها و اميدهاى انسانى تعبير شد و به ويژه در شعر اخوان ثالث از «فاجعه» اى جزئى، سياسى، تاريخى و مقطعى به «تراژدى» كلى، فرا تاريخى و عمومى بدل و از ياس و سرخوردگى برآمده از شكستى سياسى به ياسى فلسفى و كلى و به نوميدى هم سرشت با موقعيت و سرنوشت گريزناپذير بشرى استحاله يافت.

خلاق ترين شاعران اين دوران برداشت «تراژيك» خود را از كودتاى ۲۸ مرداد در برخى از زيباترين و ماندگارترين شعرهاى زبان فارسى دميدند و همين برداشت را با واسطه و به اتكاى آثار خلاقه خود در خاطره جمعى، زبانى، فرهنگى و تاريخى جامعه ايرانى ثبت و به نسل هاى بعدى منتقل كردند.

همذات پندارى هنرمند با رخداد سياسى

روند استحاله شكست سياسى به تراژدى فرا تاريخى در شعر فارسى از جمله از آن روى رخ داد كه اغلب خالقان آثار هنرى و ادبى اين دوران با جنبش ملى و آزادى هاى دهه سى، كه قربانى كودتا شدند، «همذات پندارى» داشته و نابودى جنبش و آزادى هاى سياسى و اجتماعى را در كودتاى ۲۸ مرداد چون شكست خود دريافت كردند.

تاثير رخدادهاى اجتماعى و سياسى بر ادبيات و شعر و ديگر هنرها نه تاثيرى مستقيم و سر راست كه فرايندى پيچيده است.رخدادهاى اجتماعى و سياسى به نسبت هاى متفاوت و اغلب غير مستقيم و با واسطه مفاهيم، تصاوير، اسطوره، استعاره، تمثيل و نماد به آثار ادبى و هنرى راه يافته و با واسطه زبان و فرم و ساختار و نيز با واسطه تخيل و انديشه خلاق ادبى و هنرى در اين آثار ثبت و ماندگار مى شوند.

رخدادهاى اجتماعى و سياسى آن گاه به درون مايه آثار هنرى و ادبى ماندگار استحاله مى يابند كه رابطه و نسبت خالق اثر ادبى و هنرى با رخداد اجتماعى يا سياسى از مقولاتى چون همدردى و همراهى يا تنافر و تنفر برگذشته، به «همذات پندارى» فرارفته و خالق اثر خود و اثر خود را در متن رخداد تعريف و بازآفرينى كند.

اغلب روشنفكران، هنرمندان و نويسندگان ايران به دوران كودتاى ۲۸ مرداد دل با جنبش چپ و نهضت ملى كردن نفت داشتند و با دكتر محمد مصدق و با احزاب سياسى مخالفت استبداد سلطنتى، از جمله جبهه ملى و حزب چپ گراى توده، «همذات پندارى» كرده و جنبش و آزادهاى دهه سى را از آن خود و خود را بخشى از جنبش مى ديدند.

آن گاه كه تيغ كودتاى استبدادى بر جنبش ملى و آزادى ها فرود آمد، شكست جنبش از منظر روشنفكر ايرانى نه فقط به شكست يك حركت سياسى كه به «فاجعه» نابودى آرمان ها، آروزها و اميدهاى بشرى تعبير شد.

شكست خوردگان ناكامى سياسى را به آثار خود بردند، موجى از درد و دريغ و اندوه و سرخوردگى بر دل و ذهن شكست خوردگان آوار شد، فاجعه گريزپذير سياسى به تراژدى گريز ناپذير بشرى فرارفت هر چند نيما، مهم ترين چهره شعر فارسى در آن روزگار، از اين موج بركنار ماند و شعر شاملو نيز در آن سال ها در دو سوى حماسه و تراژدى، در حماسه مقاومت «نازلى» و در شكست «سالى كه غرور گدایی كرد» معلق بود و «نه از اميد رست، نى زغم»

روايت شعرى «غمنامه شكست»

اسماعيل شاهرودى، «آينده»، كه از مشهورترين شاعران دهه سى بود و دل با گرايش چپ داشت، پيروزى كودتاى ۲۸ مرداد را چون شكست آرمانخواهى انسانى دريافت كرد.

او كه در فضاى پرشور پيش از ۲۸ مرداد «طاق نصرت آرزوهاى» خود را برافراشته بود تا «آينده از آن گذر كند»، از نخستين شاعرانى بود كه آوار شكست را سرود.

از منظر شاهرودى كودتاگران «خون آينده را از سنگفرش انتظار شستند»، «صليب دردها را شكستند» و «برچيدند طاق نصرت آرزوها را از كهكشان‌ها» چرا كه موعود آينده «از جاده ديگر گذشته بود».

نصرت رحمانى، شاعرى شورشى كه زبان شهرنشينان معاصر خود را به شعر فارسى راه داد، كودتاى ۲۸ مرداد را «تيغ سكوتى» ديد كه «دوخت لبان اميد را» «اشكى فتاد و شمع فرو خفت و ماه مرد»«كفتار خورد لاشه مردى شهيد را».

رحمانى چند سال بعد در يكى از زيباترين شعرهاى خود پيروزمندان كودتا را «شهردارانى» خواند كه «كفن رسمى بر تن كردند»«هديه شان، قفل زرينى بود» «شهرداران گفتند نسل در تكوين است»«نعش ها نعره كشيدند: فريب است، فريب، مرگ در تمرين است».

ادامه همين شعر فاجعه پيروزى شهردارانى از اين دست را به بعدى فراتاريخى و عمومى برمى كشد: «ماهيان مى دانند، عمق هر حوض به اندازه دست گربه است».

برخى شعرهاى مجموعه «هواى تازه» احمد شاملو نيز در فضاى شكست و با نگاه تراژيك غالب بر فضاى پس از كودتا خلق شده اند. شاملو يكى از درخشان ترين وماندگارترين تصويرهاى ايران پس از كودتا را در شعرى به دست داد كه با «سال بد» آغاز مى شود: «سال بد، سال اشك، سال شك، سال روزهاى دراز و استقامت‌هاى كم، سال درد، سالى كه غرور گدايى كرد».

شاملو اما با خلق شعرهاى عاشقانه اى كه در آن عشق آسمانى، انتزاعى و كلى شعر كلاسيك فارسى به عشق زمينى، مشخص و انسانى بركشيده شده است از «شعر شكست» بر گذشت.

شاملو در اواخر دهه ۴۰ با تحول زمانه و زمانه همگام شد و در همراهى با جنبش مبارزه مسلحانه پا به دوران شعر حماسى خود نهاد و پرنده نه گو و شورشى وجود او در شعر حماسى او به اوج رسيد.

اخوان، زيباترين روايت شعرى شكست

زيباترين و درخشان ترين روايت شعرى «شكست» پس از كودتاى ۲۸ مرداد را مهدى اخوان ثالث خلق كرد كه خود نگاهى تراژيك داشت.

اخوان تا پايان عمر خلاق شاعرى خود در نگاه تراژيك خود ماند اما اغلب شعرهاى سه مجموعه «زمستان»، «آخر شاهنامه» و «از اين اوستاى او»، كه از ماندگارترين شعرهاى زبان فارسى به شمار مى روند، روايت شعرى فاجعه اى را به دست مى دهند كه در شعر اخوان به تراژدى فرا تاريخى و فلسفى فرا رفته است.

در پرده اى كه اخوان در شعر «زمستان» نقش مى زند و فضاى ميهن شكست خورده را تصوير مى كند

«سلامت را پاسخ نمى گويند» چرا كه:

سرها در گريبان است.
كسى سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند
كه ره تاريك و لغزان است.
وگر دست ِ محبت سوى كس يازى
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است .
نفس، كز گرمگاه سينه مى آيد برون، ابرى شود تاريك
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت


در روايت شعرى اخوان از كودتاى ۲۸ مرداد در شعر زيبا و درخشان «آنگاه پس از تندر» شاعر بازى را به همبازى خود مى بازد و آن گاه «آن جا اجاقى بود روشن مرد» «اين جا چراغ افسرد» و «باران جر جر بود و ضجه ناودان ها بود» «و سقف هایی كه فرو مى ريخت»

اخوان در ادامه مرثيه شكست و شكست خوردگان را مى سرايد:

افسوس آن سقف بلند آرزوهاى نجيب ما، كه ويران شد
وآن باغ بيدار و برومندى كه اشجارش
در هر كنارى ناگهان مى شد صليب ما


شعر «كتيبه» اخوان، سوگنامه تلاش عبث براى رهایی، شعر «نوحه» او، غمنامه نعش شهيدى عزيز كه بر دست و دل سوگواران شكست خورده مانده است و ده ها شعر ديگر او را مى توان از درخشان ترين نمونه هاى درونى كردن رخداد اجتماعى و سياسى در شعر متعالى تلقى كرد.

نيما فراتر از موج

نفود فرهنگى نيما به دوران ۲۸ مرداد هنوز به محافل روشنفكرى محدود بود. نيما از ۲۸ مرداد تا مرگ خود در سال ۱۳۳۸ سيزده شعر سرود. دستكم هفت شعر از اين ۱۳ شعر از بهترين، ماندگارترين و زيباترين شعرهاى نيما است.

تنها سه شعر از اين ۱۳ شعر، شعرهاى دل فولادم، روى بندرگاه و هست شب، در فضاى مسلط شكست و ياس سروده شده اند اما از شعر «برف» به بعد فضاى ياس و نوميدى كم رنگ شده و فضایی ديگر سر بر مى كند.

در شعر «سيلوشه»، «سوسك سياه» مصر و مدام، بر «شيشه» نيماى «چراغ سوخته تك مى زند». در شعر «پيش كومه ام» «يك مرغ دل نهاده دريا دوست» «با نغمه هايش دريایی» «سكوت» خانه نيما را مى شكند.

در شعر بعدى، «قايق بانى» «در شب پر حادثه» كه «سخت توفان زده روى دريا است»، آرزوى به ساحل رسيدن دارد اما چون به ساحل امن مى رسد و «از دهشت درياى توفانى» رها مى شود «ناشكيباتر بر مى شود از او فرياد»«كاش بازم ره بر خطه درياى گران مى افتاد».

آخرين شعر نيما چنين پايان مى يابد:

اين منم مانده به زندان شب تيره كه باز
شب همه شب
گوش بر زنگ كاروانستم.

 
نظرات
    
توسط: بدبین از: Tehran
۲۹ ۰۵ ۱۳۸۹ ۱۹:۰۷
همسایه ای داشتیم که همه ی رفتارش با دیگران فرق داشت. مثلا دیگران را قاطی آدم نمی دانست و همه را نوکر امپریالیزم می دانست و بدتر از همه این که سبیلی آویخته و چخماقی داشت شکل استالین و در روزهای گرم تابستانی و بی باران تهران با چتر راه می رفت. یک بار ازش پرسیدم: ببخشید چرا چتر همراه دارید؟ گفت که رادیو گفته...ولی رادیو ی ایران این حرف را نزده بود بلکه رادیو مسکو هوای مسکو را بارانی دانسته بود و این آقا چون به حال و هوای مسکو زندگی می کرد یادش رفته بود که این جا تهران است و گرز رستم گروی نان!
حالا هم بیا و ببین که همین کمونیست ها که امروز سابق هم لقب گرفته اند چه روشن بین و امیدوار شده اند و معلوم است که وقتی خودشان را سابق بخوانند یعنی که همه ی اندیشه های گذشته ام کشک! ولی بی حیایی این جاست که این ها می آیند و درست مثل زمان گذشته درخشان خودشان به دیگران درس هم می دهند. به این می گویند مقلدان بی شرم.
یک خاطره ی تلخ:
در زندان که بودم به خاطر این که نماز نمی خواندم اذیتم می کردند. بعد ها با خودم گفتم که این ها از کجا می دانند که نماز نمی خوانم. از این و آن پرسیدم و کاشف به عمل آمد که یک توده ای در سلول ما بود خبر می دهد. حتی بعدها پررو تر شد و صبح ها می آمد و بلند می گفت: آقایان بلند شید! وقت نماز است!
بله! و حالا روشنفکران دیروزمان را بایستی زیر سوال ببریم چون که یکی از سوابقیون به ما این طور دستور می فرمایند...نه جانم از چاهک تاریخ نمی شود به فردای تاریخ یک ملت نگاه کرد. شما در دنیای سابق قدم می زنید! مگر می شود که اصول یک فلسفه ای طبیعی را خواند و پذیرفت و بعد گفت کشک! اگر کمونیزم شکست خورد برای این است که خیلی ها کورکورانه رفتند دنبالش چون مد شده بود، بدون این که بفهمند دنبال چی هستند. خلق را تقلیدشان بر باد داد! ای دو صد لعنت بر این تقلید باد!
خاطره ای هست در باره ی صادق هدایت:
هدایت پیش از خودکشی پیام کافکا را که نوشته بود ، عده ای از توده ای ها و کمونیست نماها به او پریده بودند و او را نویسنده ی بدبین نامیده بودند.
بی چاره چه ناراحت شده بود! چون می دانست که نفهم هستند و حرف های او را نمی فهمند.
و امروز می بینیم که هدایت به کشور بیشتر خدمت کرد تا آن کسانی که زیر سبیل استالین معلق می زدند و به جای نقطه می گفتند توچکا! و اسم دخترشان را مایا می گذاشتند و فوتبال ایران و روس که بازی می کرد به نفع روس ها به هوا می پریدند.
بی خود نیست که حال و روز کشورمان این طور است. ما هویت نداریم. اگر هم کسی دارای یک هویت ایرانی باشد به او می پریم و از او می خواهیم که تاریخ دوباره نوشته بشود.

توسط: کمونیست سابق
۲۸ ۰۵ ۱۳۸۹ ۲۳:۱۲
متاسفانه روشنفکران ما در تمام دوران شاه سیاه بین بودند اینهم محدود به بیست و هشت مرداد نیست و بزحمت میتوان میان فرهنگ و هنر عاشورایی آخوندی با روشنفکران سکولار ان دوران تفاوت گذاشت. این سیاه بینی روشنفکران بنفع منافع ملی ما نبود. "تاثیر فرهنگ عاشورایی شیعه گریه کنید مسلمونا" را در هنر معاصر را بعیان میشود دید. بهتر است بجای تکرار مکررات با دید انتقادی به گذشته خود نگاه کنیم. نتیجه این همصدایی با فرهنگ آخوندی نشان عدم مسئولیت و مظلومنمایی طلبکارانه روشنفکران بخصوص چپ ما نبود و نیست؟ راحتترین کار این است که همه ضعف های فرهنگی خود را سر رژیم شاه بریزیم و خودفراکنی کنیم.

توسط: nazari از: esfahan
۲۷ ۰۵ ۱۳۸۹ ۲۲:۰۳
مقاله بسیار خوبی است. پر از اطلاعات و بی طرفانه و گویا. کاش آقای سرکوهی مثل زمانی که در ایران بود بیش تر به ادبیات می پرداخت

واشینگتن پست: روحانيت عامل کودتای ۲۸ مرداد بود نه آمریکا

واشینگتن پست: روحانيت عامل کودتای ۲۸ مرداد بود نه آمریکا

بازگشت شاه به ايران متعاقب سقوط دولت دکتر محمد مصدق در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
بازگشت شاه به ايران متعاقب سقوط دولت دکتر محمد مصدق در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
اندازه متن- +
روزنامه واشينگتن پست در شماره روز ۱۸اوت خود و به مناسبت سالروز ۲۸ مرداد، در مقاله اى به قلم ری تکیه، پژوهشگر ایرانی مقیم آمریکا، تحت عنوان «روحانيت مسئول شكست دمكراسى در ايران است» سقوط دولت دكتر محمد مصدق را از چند زاويه بررسى كرده است.

به نوشته ری تکیه، روز پنجشنبه سالروز یکی از رویدادهای اسطوره اى تاريخ ايران است. پنجاه و هفت سال پيش در چنين روزى دولتى در ايران سرنگون شد كه بسيارى اين واقعه را سرآغاز سقوط دمكراسى در ايران مى دانند.

در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، دولت دكتر محمد مصدق به خاطر آن چه كودتاى آمريكايى خوانده شده سقوط كرد، محمد رضا شاه پهلوى به قدرت بازگشت و ادامه سلطنت وى - به انقلاب سال ۵۷ منتهى شد كه در آن روحانيت قدرت را قبضه كرد.

دولت آمريكا و بسيارى از سياستمداران اين كشور – گاه و بيگاه از بابت آن كودتا عذر خواهى كرده و رژيم جمهورى اسلامى ايران هم همواره اين موضوع را دست آويزى براى حمله به آمريكا قرار داده است. اما اصل داستان كودتا چيست؟

«واقعیت تلخ تاریخی»

واشينگتن پست مى نويسد: داستان شگفت انگيز سقوط دولت دكتر محمد مصدق آن قدر به كودتاى ننگين آمريكايى نسبت داده شده كه هم ايرانى ها و هم آمريكايى ها اين موضوع را به عنوان يك واقعيت تلخ تاريخى پذيرفته اند. اما واقعيت اين است كه اين واقعه از آن چه روايت شده بسيار پيچيده تر است.

به قلم نويسنده اين مقاله، سقوط دولت مصدق بيش از آن كه به كودتاى نظامى آمريكايى مربوط باشد به مراجع تقليد ايران مربوط است.

داستان اين است كه کرمیت روزولت، عامل سیا، چماقداران را اجير مى كرد كه عليه دولت مصدق آشوب به پا كنند تا بدين وسيله او را درمانده كند. هدف دولت آمريكا اين بود كه شاه دوباره به تخت برگردد.

به نوشته واشينگتن پست، ايران به خاطر ملى شدن صنعت نفت به دست دكتر مصدق مورد تحريم نفتى قرار گرفت و در سال ۱۳۳۲ با بحران اقتصادى بسيار شديدى دست و پنجه نرم مى كرد. در واقع، دولت مصدق تا تابستان همان سال به يك دولت شكننده تبديل شده بود.

قشر متوسط جامعه ايران، كه احساس مى كرد سياست هاى مصدق باعث بدى كسب و كارشان شده، به تدريج از او فاصله گرفت. همين شرايط براى تجار نيز پيش آمد و آنها هم پشت دولت مصدق را خالى كردند. جامعه روشنفكر ايران هم به رقيب سياسى دكتر مصدق تبديل شد. روشنفكران نگران بودند كه مصدق به يك قدرت تك صدا تبديل شود. شايعاتى هم درباره وقوع كودتا عليه دولت مصدق در بين مردم جريان داشت.

در اين شرايط بود كه سیا – سازمان امنيت ملى آمريكا – تلاش مى كرد دولت دكتر مصدق را سرنگون كند. اين سازمان در بهار سال ۳۲ تماس هايى را با افسران ارشد ارتش ايران – از جمله با سرلشکر زاهدى - برقرار كرد.

نقشه کیم روزولت

طبق نقشه روزولت، شاه مى بايست طى حكمى دولت مصدق را منحل كند. قرار بر اين بود كه اين كار در ۱۵ اوت ۱۹۵۳ - ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ - انجام شود، اما شخص حامل پيام دستگير و اين توطئه خنثى شد.

واشينگتن پست مى نويسد: از اين زمان اوضاع تغيير كرد. با برملا شدن اين توطئه – شاه از ايران گريخت و ژنرال زاهدى خود را در گوشه اى پنهان كرد. مدارك طبقه بندى شده دولت آمريكا در آن زمان – كه طى ده سال اخير منتشر شده – نشان مى دهد كه واشينگتن نقشه جايگزين براى اين كار در نظر نگرفته بود و دولت آمريكا پذيرفته بود كه طرحش براى سقوط دولت مصدق شكست خورده است.

اما در اين ميان، يك قشر پر نفوذ ديگر در ايران فعال بود. همزمان با اين تغيير و تحولات، رهبران مذهبى ايران، كه ديكتاتورى شاه را بر دمكراسى خواهى مصدق ترجيح مى دادند، دست به كار شدند.

پس از آن كودتاى نافرجام، ملايان قم كه از پيشرفت و تجدد ايران كه مصدق پرچمدار آن شده بود، وحشت داشتند به تدريج به آيت الله كاشانى روى آوردند و پشت او سنگر گرفتند.

روحانيون با تكيه بر نفوذى كه در بين بازاريان و عامه مردم داشتند راهپيمايى هايى را عليه دولت مصدق در تهران ترتيب دادند كه طى آن مردم خواستار بركنارى مصدق و بازگشت شاه به قدرت بودند.

مصدق تنها ماند، دولتش سقوط كرد و شاه به قدرت بازگشت.

ری تکیه در واشينگتن پست مى نويسد: روزولت و دولتش بيش از آن كه بانيان اين سقوط باشند، ناظرانى بودند كه با حيرت به اين تغيير و تحولات چشم دوخته بودند.

دو دهه پس از آن رويداد تاريخى، روزولت نقش دولت آمريكا در مبارزه با دولت دكتر مصدق را به رشته تحرير در آورد و همين امر باعث شد كه لبه تيز اتهام – تماما به سوى آمريكا نشانه گيرى شود - حال آنكه اگر با دقت اين وقايع را بررسى كنيم مى بينيم كه مسئول اصلى سقوط دولت دكتر محمد مصدق و شكست حركت دمكراسى خواهى مردم ايران در حقيقت مراجع مذهبى اين كشور بودند نه دولت آمريكا.

 
نظرات
    
توسط: بوف
۳۰ ۰۵ ۱۳۸۹ ۱۴:۰۴
آقای مستعار،
جامعه واپس گرای کم دانش و "کتاب نخوان" ایرانی بسیار بزرگتر از تصورات موهوم ریزکولونیهای روشنفکر نماست ،که مداوم طی دهه های اخیر اکثریت قاطع آن مشغول تحلیل خاله زنکی حرکت مهره ها روی صفحه بوده و هست و در دژی خودساخته از ادبیات واژه های پرتمطراق سعی داشته تا خود را به نحوی از بوی تعفن ذهن خواهران و برادران عامی اش که باسن اندیشه را در سهل تربن نسخه امکان یعنی شریعت پهن کرده اند دور نگه دارد و چون کبکی سر در برف ،خود را همه انگارد، ...ایرانیان با "بهره هوشی بالا" و "زیرک" با "تمدن چند هزار ساله" ،در غالب اکثریت ،تنها یک شوخی بزرگ است ..."تربیت ،نا اهل را ،چون گردکان بر گنبد است " ...مهره ها را دست ها به حرکت می آورند و دستها را اندیشه و دانائی ، و همه مساله این است ،نفت !

توسط: aria
۳۰ ۰۵ ۱۳۸۹ ۰۷:۱۰
کاملا متقاعد کننده بود. هم سیر منطقی عالی داشت و هم refrence های کاملامعتبر. لطفا باز هم به نگارش های روشن گرانه خود ادامه دهید.

توسط: رضا
۳۰ ۰۵ ۱۳۸۹ ۰۰:۰۷
پروژه حمايت از شاه در مقابل مصدق كه ما آن را كودتا ناميده ايم بدون كمك آخوندها ميسر نبود. نبايد يكطرفه به قاضي رفت مهمترين عوامل داخلي خيانت توده و همراهي روحانيون با جزيان و همدستي آمريكا و انگليس مهمترين عوامل خارجي بوده اند. همه اينها مخالف جريان ملي گرايي ايران بوده اند.

توسط: ایران خانم از: ایران
۲۹ ۰۵ ۱۳۸۹ ۱۴:۲۶
سالهاست که دست امریکا و انگلیس در براندازی دولت ملی ما آشکار شده، حالا این دو دولت لطف کنند تمام اسناد و مدارک کودتا را بی مضایقه رو کنند تا دستهای دیگر هم برایمان رو شود.
مصدق زنده است!

توسط: ایرانی از: ایران
۲۹ ۰۵ ۱۳۸۹ ۱۴:۲۶
اگر این موضوع که " رهبران مذهبى ايران ديكتاتورى شاه را بر دمكراسى خواهى مصدق ترجيح مى دادند" درست باشد پس باید نتیجه گرفت که نظام سلطنتی در ایران نیز دیکتاتوری آخوندها را بر آزادی و دمکراسی مردم ایران ترجیح می دهد چرا که در واقع این دو قشر حاکمیت بر ملت ایران را از یک دست می دهند و از دست دیگر می گیرند. اینجاست که باز آدم یاد شعر فرخی یزدی در باره شاه و شیخ می افتد!

توسط: عجبا
۲۹ ۰۵ ۱۳۸۹ ۰۲:۴۲
آقای ری تکیه و خانمشان تا همین پیرارسال کاملا از آخوندهای ایران و حکومت مذهبی‌ ایران در هر شکل و نوع جانبداری میکردند حالا چطور شده یک دفعه تمام کاسه کوزه‌ها را دارند سر آخوندها میشکنند؟! اگر ده ساله این مدارک در دسترسه چرا آقای تکیه تازه به فکر بر ملا کردن آن افتادند!؟!!!

توسط: نام مستعار
۲۹ ۰۵ ۱۳۸۹ ۰۲:۰۴
حکایت همراهی روحانیون با دشمنان مردم و گره خوردگی منافع طبقاتی این قشر مفتخور با منافع دربار، فئودالیسم و بعدها استعمار البته چیز تازه ای نیست. رابرت دریفوس در کتاب ارزشمندش "بازی شیطان" (‎devil's game) شرح مفصلی از همکاری استعمار انگلیس و بعدها آمریکا با روحانیون برای پیشبرد مقاصد استعماریشان آورده است. در همین کتاب، حکایتی بسیار مختصر هم از همراهی آخوندها با کودتاچیان ۲۸ مردادی آورده است.
اساسا در هر کشوری که استعمار به کودتا دست زده، از همراهی بخشهایی از هیات حاکمه برخوردار بوده که منافع خود را در گرو استمرار و بقا استعمار میدیدند. ایران هم البته مستثنا نبوده و دربار، روحانیون و فئودالها هر یک با کودتاچیان همراهی کرده و نقشی در سرنگونی دکتر مصدق داشتند. بنا بر این، این مساله که کودتا با همراهی روحانیون و دربار انجام شده، ذره ای از مسولیت آمریکائیان در کودتا کم نمیکند و عذر خواهی آمریکائیان البته شروع بسیار مناسبی است که همراه با قدمهای عملی دیگر میتواند زمینه ساز عادی سازی روابط دو طرف باشد. دربار که بخاطر شرکت در این کودتا در سال ۵۷ سرنگون شده و دیر و دور نیست که آخرین بخش کودتاچیان یعنی دستگاه آخوندی هم به زباله دان تاریخ سپرده خواهند شد و آخوندها باید پاسخگوی خیانتهای بیشمار خود به ایرانیان باشند، از جمله همراهی با دشمنان ملت.

توسط: نام مستعار
۲۸ ۰۵ ۱۳۸۹ ۲۲:۳۰
چرا باید مذهب چنین نقش مهمی را در سیاست یک کشور بازی کند؟ چرا؟

توسط: mehrshad
۲۸ ۰۵ ۱۳۸۹ ۱۹:۳۹
این محقّق گرامی‌ ! از نقش دولت فخیمه بریتانیا، توده نفتیها و کمپانی توطعه گر‌ بریتیش- پترلیوم چیزی نخوانده و پژوهش نکرده اند ؟!

همایون کاتوزیان: تمهيدات كودتا، از ماه ها پيش از ۲۸ مرداد چيده شده بود

همایون کاتوزیان: تمهيدات كودتا، از ماه ها پيش از ۲۸ مرداد چيده شده بود                               

محمد مصدق در حال پیاده شدن از هواپیما در بازگشت از سفر به سازمان ملل متحد
محمد مصدق در حال پیاده شدن از هواپیما در بازگشت از سفر به سازمان ملل متحد
اندازه متن- +
 نزديک شش دهه پس ار آنکه دولت دکتر محمدمصدق نخست وزير و رهبر نهضت ملی ايران در پی نزديک ده ماه طراحی سازمانهايی اطلاعاتی بريتانيا (آم آی ۶) و آمريکا (سی آی ای) واهدای کمک مالی و دادن دلگرمی به مخالفان دولت در هماهنگی با دربار، بخشی از ارتش، طيف محافظه کار روحانيون، جمعی از عناصر خيابانی و شماری از ناراضيان دولت به زير کشيده شد، هنوز ميان موافقان و مخالفان آن دولت حتی بر سر نام آنچه روی داد ، اختلاف نظر است. ديگر اين که پيش از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سهم حزب توده ايران و شوروی سابق، يا حاميان سابق آن دولت مثل دکتر مظفر بقايی در تضيف آن دولت و برخورد دولت مصدق با دعوای نفت و فرضا آخرين پيشنهاد آمريکا تا چه حد بوده، جای خود دارد.

همايون کاتوزيان مورخ، استاد دانشگاه اکسفورد و نويسنده کتابهای «اقتصاد سياسی ايران مدرن» (که متن انگليسی آن در شهريور ۱۳۵۸ تحويل ناشر شد)، «مصدق و مبارزه برای قدرت در ايران» و «استبداد، دموکراسی و نهضت ملی»، به اين جوانب در نوشته های خود پرداخته است.


همايون كاتوزيان در گفت و گو با راديو فردا درباره اينكه تلاش مورخان تا چه حد به روشنگرى در اين زمينه (و موضوع هاى مشابه تاريخى) انجاميده و چرا پس از گذشت مدت هاى مديد حتى بر سر تعريف ماهيت اين رويداد اثر گذار تاريخى اختلاف نظر وجود دارد، دیدگاه های خود را بیان کرده است.

رادیو فردا: آقاى همايون كاتوزيان؛ ۵۷ سال از رويداد ۲۸ مرداد مى گذرد و ۳۱ سال است كه در داخل و خارج كشور در موردش آزادانه بحث مى شود.    بعد از همه اين بحث ها، آيا مى شود بی طرفانه به  نتیجه ای درباره ماهیت امر رسید؟    نتیجه ای مستند و جدا از نقطه نظرهای جناحها و افراد درگیر در آن زمان؟

۳۲ سال پيش كه شرح اين اتفاق سياسى ايران را در بحبوبه انقلاب مى نوشتم، در آنجا گفتم كه كودتاى ۲۸ مرداد بر خلاف تصورعموم فقط كار نيروى هاى خارجى نبود.

اگر چه در آن زمان همه جناح هاى سياسى برنقش عوامل خارجى تاكيد مى كردند، اما من گفتم كه فقط نيروهاى خارجى نبودند كه كودتاى ۲۸ مرداد را به ثمر رساندند، مصدق در داخل كشور عده اى مخالف داشت، خيلى از زميندارها و سياستمداران ما- كه كم و بيش زميندار بودند- و خيلى از روحانيون و بخشى از اعضاى سابق نهضت ملى مثل آيت الله كاشانى و دكتر بقايى و غيره، وقتى به اواخر دوره مصدق مى رسيم مخالف مصدق بودند. و نيرويشان هم كم نبود.

آنچه كه اتفاق افتاد مطابق تمام اسناد و مداركى كه موجود است اين است كه از نوامبر ۱۹۵۲ ( آبان و آذر ۱۳۳۱) بر اثر مذاكراتى كه اطلاعات انگليس و آمريكا با هم انجام دادند، زمينه اى پديد آمد تا چند ماه بعد- بيشتر گمان مى كنم در ارديبهشت ۱۳۳۲- تصميم گرفته شد كه چنين كودتايى انجام شود.

همايون كاتوزيان مورخ، استاد دانشگاه اكسفورد و نويسنده كتاب هاى «اقتصاد سياسى ايران مدرن»، «مصدق و مبارزه براى قدرت در ايران»، «استبداد، دموكراسى و نهضت ملى» و «ايرانيان»
و البته اينها از طريق افرادى كه در داخل ايران داشتند با مخالفين مصدق، از جمله سرلشكر زاهدى تماس داشتند و در نتيجه، آن كودتا را سازماندهى و از لحاظ مالى تامين كردند.

اما خود نقش كودتا و نفس عمل را مخالفين مصدق با پشتيبانى آنها و نيروهاى داخلى كه مخالف مصدق بودند، از بخشى از ارتشى ها گرفته تا ديگران كه اسم آوردم، به سرانجام رساندند.

از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اين همه مدت مى گذرد و هنوز هم صحبت بر سر اين است كه آيا اين رويداد، كودتا بوده است يا قيام ملى. مورخينى مثل شما و گازیوروفسكى بر اين باورند كه اين رويداد، كودتا بوده است و دلايل خودشان را هم ذكر مى كنند. اما نويسندگانى مثل داريوش بايندر در كتاب آخرش « ايران و سیا و بازبينى مصدق» بر سر اين نامگذارى كه آيا اين واقعه كودتا بوده است يا خير، مسئله دارند و دلايل مختلفى مى آورند. چطور بعد از اين همه سال، واژه هاى مختلف و متضادى در مورد نكته اى به اين سادگى به كار مى رود؟

دليل اين مسئله علائق سياسى آدم هاى مختلف و نويسنده ها و جناح هاى مختلف است. به عنوان مثال خود من در سال های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ در اين مورد نوشتم كه كودتا فقط توسط نيروهاى خارجى انجام نشد، بلكه توسط نيروهاى داخلى انجام شد و اين مطلب هنوز هم موجود بوده و به چاپ رسيده است.

ذكر اين نكته از سوى من دقيقا به خاطر اين بود كه من تعصب سياسى نداشتم. آن موقع كسى نبود كه انكار كند كه كودتا انجام شده است، آن هم به دست خارجى ها، بدون اينكه نامى از مخالفان داخلى مصدق آورده شود.

اما من هيچ نفعى اعم از نفع سياسى در قضيه نداشتم. من خودم را به عنوان مورخى نگاه مى كنم كه كارم، پژوهش علمى است و بر اساس آنچه كه مى دانم و اسناد و مدارك و اطلاعاتى كه وجود دارد آن همه سال پيش، به اين نتيجه رسيدم.

بعد از آن مقدار زيادى سند ومدرك و خاطرات و غيره منتشر شده است كه مهمترين آن تاريخچه داخلى است كه در سال ۱۹۵۴ سیا در رابطه با نقش خودش و ديگران در كودتاى ۲۸ مرداد مطالبى نوشت. البته اين تاريخچه كه عرض كردم در اينترنت موجود است و همه مى توانند آن را ببينند.

چنانچه من گفتم تمهيدات مربوط به كودتا، از ماهها پيش از ۲۸ مرداد چيده شده بود و سازماندهى اش و ماليه اش با نيروهاى خارجى بود. شاه هم تا آخرين لحظه موافقت نمى كرد و نمى خواست كه بنا به دلايل گوناگون دراين جريان درگير شود.

اما صحبت از اينكه اين رويداد كودتا بوده است يا نه ؟ و تعريف و معناى كودتا چيست؟ درباره اين مسئله عرضى ندارم. براى اينكه اين مسئله، اساسا مسئله قابل بحثى نيست و كسانى كه آن نظرها را مى دهند به خاطر تعلقات سياسى است. كار ما يك كار علمى است. و كسانى كه با تاريخ برخورد علمى مى كنند بايد با بى طرفى كامل وقايع را مطالعه و بيان كنند.

آیا  تعريف واحدى از لغت كودتا وجود دارد كه بر اساس آن شما در اين مصاحبه، عبارت كودتاى ۲۸ مرداد را به كار مى بريد؟

ببينيد اسفند ۱۲۹۹ كودتايى به رهبرى رضا خان پهلوى و سيد ضياء الدين طباطبايى انجام شد. از همان روز اول هم اعلام كردند كه اين رويداد كودتا بود.

يك سال بعد روزنامه ها - البته سيد ضياء الدين طباطبايى در اين فاصله از كار افتاده و تبعيد شده بود و رضا خان اگر چه هنوز هم وزير جنگ بود اما قدرت اصلى دولت را در دست داشت – در سالروز كودتا يعنى در اسفند ۱۳۰۰ شروع كردند به طرح اين بحث كه مسبب اصلى كودتا كه بود؟
رضا خان مقاله اى نوشت با تيتر اينكه «مسبب اصلى كودتا من بودم» و در مورد آن توضيح و شرح داد. يعنى بحثى نبود و خود رضا خان در آن مورد گفت كه من كودتا كردم.

لغت و مفهوم كودتا برگرفته از تاريخ فرانسه است. و كما بيش معنایش اقدامى است (موفق یا ناموفق) در انداختن يك حكومت قانونى.

ولی كسانى كه در دفاع از سلطنت صحبت مى كنند اين حكومت را قانونى نمى دانند.

نظر آنها اين طور است. اين صحبت ها معمولا به دليل گرايش هاى سياسى است نه به دليل مطالعات علمى.

اسناد طبقه بندى شده بريتانيا و آمريكا در مورد ۲۸ مرداد – همان طور كه شما اشاره كرديد- ديگر الان محرمانه نيستند. آيا اسنادى كه در شوروى سابق بوده است از بايگانى خارج شده اند؟

در مورد مدارك انگليس و آمريكا، بله آنها از طبقه بندى خارج شده و همه در دسترس است. اما درمورد شوروى، از قضا چند سال پيش يك دانشجوى دوره دكترا داشتم كه موضوع مورد مطالعه رساله اش «تحقيق و بررسى روابط و عقايد شوروى نسبت به حوادث اواخر دهه ۱۹۴۰( ۱۳۲۰) تا بعد از كودتاى ۲۸ مرداد» بود كه تقريبا به طور كلى مكتوم است.

اين دانشجوى من به روسيه سفر كرد ولى متاسفانه در آن زمان – و گمان مى كنم همين الان هم - اسناد ملى و غيره در معرض بررسى عموم نبودند و خيلى سخت مى گرفتند و نگذاشتند او ببيند. در زمينه نقش شوروى در كودتاى ۲۸ مرداد ، نه كسى سندى در آورده و نه چيزى نوشته است.

شما فكر مى كنيد به چه پرسش هايى در اين رابطه مى توان پرداخت كه در آن سندها امكان پاسخگويى به آنها وجود دارد؟

ما كسانى كه تاريخ آن دوره را نوشته ايم هر كدام بر اساس آنچه كه در دست داشتيم، يعنى اطلاعات عمومى و حدس هايى كه مى شد در اين مورد زد، عمل كرده ايم. مثلا به نظر مى آيد روابط شوروى با سپهبد رزم آرا خوب است. چنانكه روابط حزب توده هم خوب بود و البته سپهبد رزم آرا روابطش با انگلستان و آمريكا هم خوب بود.

وقتى كه نفت ملى شد حزب توده اين اتفاق را به امپرياليسم آمريكا منتسب كرد و گفت كه مصدق عامل امپرياليسم آمريكا است و نفت را خواسته از انگليس بگيرد و به آمريكا بدهد.

اما نكته جالب اين است كه آدم ببيند بر اساس اسناد شوروى سابق، شوروى در مورد ايران و اين حوادث چه فكرى مى كرد؟ آيا اين نظرى كه حزب توده اعلام مى كرد واقعا نظر شوروى بود يا نظر خودشان ؟ يا اينكه نظر حزب توده بر نظر آنها تاثير گذاشت و يا بر عكس و از اين قبيل موارد، سوالات جالبى است كه آن اسناد مى تواند در پاسخگويى به آنها كمك كند.

اگر در مورد واقعه اى كه در همين دوران معاصر و مدرن ايران رخ داده است هنوز اما و اگرهايى باقى است، آيا می توان به اين نتيجه رسيد كه دلیل آن این است كه يك مقدار از آن احساسات هنوز وجود دارد؟ يا  اسناد کافی در زمینه اینگونه رویدادها در دست نیست؟
با كمال تاسف بايد عرض كنم كه خيلى از مقولات تاريخى يا سياسى است و يا سياسى شده است و به همين جهت است كه يك نوع توافق علمى عمومى نسبت به آنها وجود ندارد.

مثلا درباره انقلاب مشروطه، الان نيز از چند طرف جر و بحث و گفت و گو در مورد تعاريف گوناگون انقلاب مشروطه و اينكه چه كسى واقعا چه مى خواست يا چه كسى كارش درست بود و چه كسى كارش غلط بود، هنوز وجود دارد.

يا مثلا دوره قاجار، دوره قاجار را در قرن بيستم يعنى بعد از انقلاب مشروطه و تغيير سلطنت به كلى با حالت مطلقا منفى بررسى كردند. گفتند كه سياه ترين دوره تاريخ ايران بود، هيچ كار مثبتى انجام نشد، همه اش شكست و بدبختى و بيچارگى بود و همه اين اتفاقات هم تقصير شاهان قاجار بود.

اما اين كه واقعيت نداشت و نمى توانست داشته باشد. حالا كم كم مورخين در طول ۲۰ يا ۳۰ سال گذشته- از جمله خود من- آمدند صحبت كردند، بررسى كردند كه اين مقداراز تحليل ها درست است وآن مقدارش درست نيست.

همين درباره سقوط دولت ساسانى، هر كس براى خودش به نسبت تعلقاتى كه به عربيسم يا ايرانيسم دارد، قصه اى مى گويد و اين هم تازگى ندارد.

پيش از انقلاب مشروطه برخى از انديشمندان خيلى خيلى پر شور و حرارت، تمام بدبختى ايران را به گردن عرب ها در ۱۳۰۰ سال پيش از آن واقعه گذاشتند. اينها همه اش دلايل سياسى دارد.

تا وقتى چنين تعصبات سياسى وجود دارد بحث در اينجا باقى خواهد بود اما از طرف ديگر اين را هم عرض كنم كه كار ما بيهوده نيست. ما اهل تاريخ كه غرض و تعصبى نداريم كارمان را انجام داده ايم ومى دهيم و به نظر من بدون نتيجه مثبت هم نبوده است.
 

          
 
نظرات
    
توسط: امید
۰۱ ۰۶ ۱۳۸۹ ۰۸:۱۶
گفتگوهایی که با افراد صاحب نظر و بی طرف چون دکتر کاتوزیان یا دکتر میلانی می تواند آموزنده باشد. از مسئولان رادیو فردا می خواهم بیطرفی را رعایت کنند. وابستگان به دربار پهلوی به دلیل تعلقات مادی و معنوی به دودمان پهلوی نمی توانند مرجع مناسبی برای داوری های تاریخی باشند

توسط: korosh از: germany
۰۱ ۰۶ ۱۳۸۹ ۰۱:۴۹
دموکراسی حکومت نظامی و کودتایی مصدق

استاد شجالدین شفا مثال بینظیری در مورد برخی‌ قهرمان یا شخصیت‌های که به نامی‌ یا صفتی معروف میشوند در کتاب خود اورد بود .اشاره به یک رمان فرانسوی داشت که در آن روی سنگ قبر بانوی نیکوکاری نوشت بودند اینجا ارمگاه ابدی بانو نیکوکاری هست که در زندگی‌ خود به جزٔ نیکوکاری نکرده (یاد بانوان نیکوکار زمان شاه !!! )و به دیدن بیماران میرفته ،یک شب که به دیدار بیماری رفته بود از او بیماری را گرفت و در اثر آن بیماری جان سپرد ،شب هنگام ناقوس نیمه شب که نواخته شد دستی‌ از درون قبر بیرون آمد نوشته را پاک کرد ، و اینطور نوشت ،اینجا ارمگاه زنی‌ فاسد ، هرزه..که در عمر خود به جز هرزگی نکرده بود ،شب‌ای که به دیدار فاسق خود رفته بود .... این دست حقیقت بود .!!

هر چند که مصدق به قهرمان دمکراسی و دولت دموکرات با تبلیغات حزب توده جأ افتاده هست،اما وقتی‌ که مدعیان در پی‌ اثبات آن بر میایند و میخواهند از کارنامه‌ای مصدق دفاع کنند ،بحث بهره مالکانه که خود تایید ضمنی‌ بردگی و اسارت دهقان هست به عنوان عملکرد مثبت و افسانه‌ای به میان میاید ،پس از آن مبحث اقتصاد بدون نفت !!اینجا یک رسوایی با تمیهدات که از قبل چیده شده است تبدیل به یک حماسه میشود ،دستان از این قرار هست که مانند آخوند‌ها و احمد نژاد در اثر شرارت‌های پیر مرد لجوج ایران به عنوان مجازات تحریم شده بود و کسی‌ نفت ایران را نمیخرید ،کارمندان دولت هم آجر و آهک به جای حقوق دریافت میکردند ،ایران به افتخار اقتصاد بدون نفت نایل آمد ،تا کودکان و فقیران هم به افتخار ‌مرگی از گرسنگی نائل گرداند،بسیار شبیه داستان آن قهرمان پرشی هست که وقتی‌ خبر نگاران از او در مورد شجأعت او در پریدن سوال میکردند خود او هم میپرسید که اول بگویند چه کسی‌ او را هل داد .

حالا این دو شاهکار مصدق چه ارتباطی‌ به قهرمانی او در رشته‌ای دموکراسی دارد؟؟دو شاهکاری که ننگ از آب در آمدند و با هیچ سیریشومی به دموکراسی نمیچسبند !!این قهرمان به جز بستن مجلس و روزنامه‌ها و نشریات مخالف آن هم در یک شب و بدون تعی مراحل قانونی برای دموکراسی چکار کرد؟ شاه باید سلطنت کند من حکومت؟این تنها دستاورد دموکراسی مصدق بود ؟اینکه فقط او به شکل مطلق حکومت کند و شاه هم گوش به فرمان او باشند ،خانواده شاه را از کشور بیرون کند اینها همه دموکراسی بود و ما نمیدانستیم ؟تازه این جمله‌ای شاه سلطنت می‌کند نه حکومت مربوط به پادشاه آلمانی‌ انگستان بود که مراتب در حال عیش و نوش با بانوان بود و اصلا انگلستان برایش همیتی نداشت چون در جلسات رسمی‌ شرکت نمیکرد در پاسخ اعتراض مردم و نمایندگان فرمودند که شاه سلطنت می‌کند نه حکومت !! این جمله سپس دستاویزی برای کودتاچیان و مصدق شد و به عنوان جملهی تاریخی که مربوط به مصدق برای دموکراسی هست در تاریخ !

توسط: korosh از: germany
۳۱ ۰۵ ۱۳۸۹ ۲۳:۲۸
نامه‌ی سر گشاده به همایون کاتوزیان

قسمت اول

این نامه سر گشاده ،به عنوان یک وظیفه‌ای تاریخی از جانب یک ایرانی که احساس مسئولیت در برابر ایران و تاریخ آن دارد به کاتوزیان فرهیخته و فرزانه‌ای که از او به عنوان یک کارشناس و محقق برجسته انتظار بی...شتری داشته است .بالاخره این کارش...ناسان هستند که با تحقیقات خود جامعه را آگاه میسازند ،البته که یک محقق نمی‌رود تحقیق کند تا بعد بر حسب خوش ایند این و آان پاسخ دهد .

از فرخ نگهدار‌ها و عموی ای ها انتظاری بیش از این نیست چه که نیش عقرب نه از راه کین هست ، اینها سختگان و شرکای جرم در جنایت انقلاب هستند ،و از لحاظ علمی‌ هم بضاعتی ندارند ، بیشتر این افراد مثل نگهدار دیپلمه‌های بیکار و شرور بودند که هیچ گاه فرصتی برای رشد پیدا نکردند یا نخواستند .

این نامه را به انتظار پاسخی در خور و‌شان دکتر کاتوزیان نوشته و بی‌ صبرانه در انتظار پاسخی جامعه و روشن بدون در نظر گفتن ملاحظات و خوش آیندی دیگران یا جّو حکم بر به اصطلاح روشنفکری ایران که به شدت تحت تاثیر و نفوذ حزب توده میباشد ، و چماقداران مصدقی که هنوز خصلت‌های چماق داری خود را حفظ کرده اند را ‌دارم .با سپاس پیشاپیش.

با شناختی‌ که من از همایون کاتوزیان فرهیخته ای گرامی‌ دارم انتظار من یک پاسخ تاریخی برای ثبت در تاریخ هست ،تا جوانان بیشتر از این تحت تاثیر این انقلاب و فرهنگ حاکم حزب توده بر آن گمراه تر نشوند .

.............................................................

کربلای ۲۸ مرداد ،یا امام حسین مصدق مظلوم:

هر سال ۲۸ مرداد "این چه شوریست که عالم به پاست" ،شوری در رادیو‌های بی‌بی‌سی و فردا به پا میفتد بدون اینکه در داخل ایران و بین مردم ایران کمترین نشانه‌ای از آن پیدا کرد ،اگر با این شور این رادیو‌ها به آن دامن نمیزندد در داخل ایران که کسی‌ مصدق را نمی‌شناسد و بین ملی‌ مذهبیون نه چندان خوش نام که یادگار امام خمینی و مصدق السلطنه هستند هم از آن روز یاد نمی‌کردند ،بی‌بی‌سی در عزاداری این روز به پیشواز رفته و صحرای کربلای ۲۸ مرداد و امام حسین مصدق مظلوم چندان سینه میدارد که تو گویی صاحب عزاست .

بی‌بی‌سی سایت سازمان اطلاعات و جاسوسی اینتلیجنت سرویس که تمام انتصبات و ترفیعات و استخدام آن توسط یک مقام امنیتی که دفتر ثابت و دائمی در بی‌بی‌سی دارد انجام میشود نه چندان خوشنام با گذشته نه زیاد درخشان که سردمدار دسیسه علیه ایران بوده ایران را هم ژاندارم خلیج فارس میخواند و خلیج همیشه فارس هم گاهی‌ غیر ایرانی میداند و می‌خواهد که سر به تن ایران نباشد دایه مهربان تر از مادر شده ،انتقام انقلابیون و یادگارن امام را از شاه می‌گیرد .عزا عزاست امروز ....

کارکنان فارسی رادیو فردا هم به طرز شگفت انگیزی از بین انقلابیون و طرفداران حزب توده انتخاب شده‌اند و سعی‌ عجیبی‌ در اثبات حقانیت انقلاب و محکومیت شاه دارند ،از بنیان گذران این رادیو ایرج گرگین از اعضای حزب توده و باجناق خسرو گلسرخی میباشد ، و استراتژی کلی‌ رادیو حمایت از انقلاب و راه باز کردن برای انقلابیون خوب !! و مبارزه با شاه فقید هست ، حتی یک بار سابقه نداشته که بین شاه فقید و انقلاب بیطرفی را رعایت کرده باشند، به همین رویداد ۲۸ مرداد توجه کنید با هر که مصاحبه کرده اند توده‌ای بوده یا طرفدار انقلاب و یا اینکه در مصاحبه طوری بر خورد کرده اند که طرف را وادار به تایید کودتا کرده باشند البته با رعایت بی‌ طرفی‌ کامل !! مانند مصاحبه با فرزانه‌ای گرامی‌ همایون کاتوزیان ، تا به حال سابقه نداشته که با یک طرفدار پادشاه ایران در این مورد گفتگو کنند ،در لفافه برای البته حفظ بی‌ طرفی خود گاه گاهی میگویند البته برخی‌ هم نظر دیگری دارند اما نظر آنها عجالتا کشک هست ! مگر بررسی وقایع تاریخی نظر بردار هست؟مگر بحث تاریخی مقوله فلسفی‌ یا دینی هست که هر کس هر طور مایل بود تفسیر کند ؟وقتی‌ خوب دقت میکنیم میبینیم که مصدق و حقانیت او و کودتا یک بهانه هست فقط تا با شاه فقید مبارزه‌ای کرده باشند، در حقیقت تبدیل به ابزاری برای تسکین وجدان‌های در عذاب انقلابیون از همکاری با خمینی و فاجعه‌ای به نام انقلاب ۵۷ می‌باشد تا به طور ضمنی‌ حکومت شاه را از سال ۳۲ مخدوش اعلام نمایند !۲۸ مرداد پمادی برای التیام زخم انقلابیون فریب خورده شده هست .!

توسط: ario از: holand
۳۰ ۰۵ ۱۳۸۹ ۲۲:۰۲
faghat be begid chera nazarate man hich vaght tey in 3 sal yek bar ham paye akhbaretoon neveshte nashode?fagaht javabe hamino bedid plz

توسط: آریو از: هلند
۲۹ ۰۵ ۱۳۸۹ ۱۶:۲۷
البته که ما ایرانیان همیشه آلت دستیم شکی نداریم ولی با وجود این بدانیم و خودمون را نوکر آقایون بکنیم مثل آقای محترم و آقایان دیگر که در لندن هستند جای بحث داره نه کودتا یا قیام.

توسط: مجید از: کردستان
۲۹ ۰۵ ۱۳۸۹ ۱۱:۳۶
به نظر من این مشکل به این دلیله که ما همیشه به دنبال اینیم که یا کسی و مقدس جلوه بدیم یا تخریبش کنیم هیچ وقت با واقعیت اون جور که هست نمی خواهیم روبرو شیم بلکه اونجور که میخوایم باهاش برخورد میکنیم