dimanche 25 septembre 2011

سد خرسان 3 آبشار آتشگاه را نابود می‌کند






خبرگزاری میراث فرهنگی: آبشار آتشگاه به عنوان بزرگ‌ترین ظرفیت اکوتوریست استان چهارمحال بختیاری با احداث سد خرسان 3 درحالی مورد تهدید قرار گرفته است که فعالان و کارشناسان محیط زیست و منابع طبیعی، احداث و آبگیری سد خرسان 3 را مساوی با نابودی بزرگ‌ترین ظرفیت اکوتوریستی استان چهارمحال بختیاری عنوان می‌کنند. با این وجود مدیر سازمان میراث فرهنگی استان چهارمحال بختیاری معتقد است سدسازی های صورت‌گرفته یک پروژه ملی است و طبیعتاً منافع بسیاری برای مردم منطقه به وجود خواهد آورد.
تخریب خانه تاریخی «صداقت» کلید خورد
روزنامه روزگار:تخریب خانه قاجاری «صداقت» یکی از آخرین بناهای باارزش منطقه منیریه در محدوده منطقه تاریخی سنگلج آغاز شده است.
این بنا در حالی تخریب می‌شود که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از سال 1380 تاکنون به بهانه‌ی سنگ‌اندازی‌های مالک آن نتوانسته است، پرونده‌ی این بنای منحصر به فرد را در فهرست آثار ملی به ثبت برساند.
ادامه دارد...

با فرهنگ ترین ملت دنیا

برای توصيف با فرهنگ ترين ملت جهان نياز به کلمات زيادی نيست. من همين الان با چند جمله به شما ثابت می کنم که ما با فرهنگ ترين ملت جهان هستيم:
۱- موقع تماشای فوتبال، اگر بازی را ببازيم، رکيک ترين فحش ها را نثار بازيکن و مربی خودی، و اگر ببريم، نثار بازيکن و مربی و تماشاگر غيرخودی می کنيم.
۲- موقع تصادف رانندگی ضمن حواله کردن انواع و اقسام فحش های خواهر و مادر، دست مان به هرنوع وسيله و ابزاری برای هجوم يا دفاع می رود. مثلا قفل فرمان، وسيله ای دو منظوره است که هم برای جلوگيری از دزدی و هم برای کوبيدن تو سر راننده ی خطاکار به کار می رود. کسانی که بيشتر در خيابان ها تردد می کنند برای دعوا مرافعه های احتمالی وسايل خاص، مانند قمه، چاقوی ضامن دار، خنجر و غيره در اتومبيل می گذارند تا فرهنگ درخشان ما بهتر متبلور شود.
۳- با لذت و شوق بسيار به تماشای فيلم های عروسی، جشن تولد، ميهمانی و پارتی نه متعلق به خودمان، که متعلق به ديگران می نشينيم.
۴- اگر فيلم رابطه جنسی دختر و پسری از کامپيوترشان دزديده شود و به دست من و شما برسد، آن را با حظ وافر تماشا می کنيم، و بعد از تماشا، کپی آن را به دوستان مان می دهيم تا آن ها نيز تماشا کنند و از ديدن چنين فيلمی بی بهره نمانند.
۵- در امور سياسی، رهبران، زنان، مردان، جوانان را جلو می فرستيم و اگر گير افتادند، دست در جيب، سوت می زنيم و به اين ور و آن ور آسمان نگاه می کنيم. به موسوی می گوييم، تا آخرين قطره خون ات با ما باش؛ به کروبی می گوييم مبادا سنگر را خالی کنی؛ به حکومت می گوييم، اين ها را اگر بگيری، قيامت بر پا می کنيم. آن ها می مانند و سنگر را نگه می دارند، حکومت آن ها را می گيرد، ما هم به زندگی عادی مان ادامه می دهيم و از قيامت-ميامت خبری نيست.
۶- ادعای مسلمانی مان، چی‌چيزِ آسمان را پاره کرده است، ولی در دروغ‌گويی، غيبت، دو به هم زنی، کلاشی، و تمام چيزهايی که دين و مذهب، ما را از آن ها نهی کرده است، گوی سبقت را از ديگران می رباييم.
۷- و اين آخری که ديگر ما را خدای فرهنگ در سرتاسر جهان خواهد کرد، ساعت گذاشتن، کلّه ی سحر بيدار شدن، چايی شيرين و نان بربری و پنير ليقوان خوردن، سر و صورت را صفا دادن و لباس پوشيدن، پياده يا با اتومبيل به محل اعدام يک جوان ۱۷ ساله رفتن، هورا کشيدن، الله اکبر گفتن، در اثر شلوغ شدن محل به اين و آن فشار آوردن، بعد از شنيدن تهديد جلاد مبنی بر عدم اجرای حکم در صورت شلوغ‌کاریِ تماشاچيان عزيز، سکوت کردن و مثل بچه ی آدم ايستادن (که خدای نکرده حکم به تعويق نيفتد و ما يک روز از کار و زندگی مان نمانيم و اعدامْ‌نديده، دست از پا دراز تر به خانه بازنگرديم)، موقع بالا کشيدن جوان، هياهوی شادی سر دادن، خرم و خندان به خانه بازگشتن، ماجرا را برای زن و بچه تعريف کردن، بچه را مدرسه گذاشتن، سر کار رفتن و يک لقمه نان حلال در آوردن است که ما را به عنوان با فرهنگ ترين ملت جهان به جهانيان خواهد شناساند. ان شاءالله.

بای‌بای جاش، بای‌بای شين
"دو تبعه‌ آمريکايی از زندان اوين آزاد شده و به عمان رفتند." «ايسنا»

جاشوا؟! شين؟! رفتيد عزيزان؟ برگشتيد نازنينان؟ اين چه طرز رفتن بود؟ اين چه طرز پياده شدن از هواپيما بود؟ مگر از زندان در رفته بوديد؟ مگر اسيری کشيده بوديد؟ انگار بال در آورده بوديد! نکند رد بول خورده بوديد؟ والله دست ما نمک ندارد. شما حتی صبر نکرديد به هاکوپيان بگوييم يک دست لباس خوشگل برايتان بدوزد و بعد برويد. همچين رفتيد که انگار زيرتان آتش روشن کرده اند. دست ما ايرانيان حقيقتا نمک ندارد.



يادتان هست چند سال پيش خانم بتی محمودی کتابی نوشت به نام بدون دخترم هرگز؟ مگر ما با اين زن چه کار کرده بوديم؟ دکتر محمودی اين قدر به اين زن رسيد. خانواده دکتر اين قدر به اين زن محبت کردند. اين شد دست ات درد نکندش. رفت عليه ما کتاب نوشت.

يا يادتان هست کارمندان لانه ی جاسوسی را. آن همه به ايشان محبت کرديم. سياه پوست ها و زن هايشان را آزاد کرديم و چند تا سفيدپوست شان را نگه داشتيم. حالا يک چشم‌بند زديم که زديم. يک دست‌بند زديم که زديم. يک تهديد تو خالی که شما را می کشيم کرديم که کرديم. اين ها که می دانستند ما اين کاره نيستيم. می دانستند اين کارها به نفع خودشان است. حتی "آقا"ی ما که آن روزها هنوز "آقا" نشده بود، به ديدارشان رفت و وقتی يکی از آن ها به ما متلک انداخت که ايرانيان از روی مهمان نوازی نمی گذارند ما برويم، "آقا"ی ما پوز ش را زد که اتفاقا ايرانيان می خواهند که شما امريکائی ها هر چه زودتر از اين جا برويد! بعد همين يارو رفت عليه ما لجن پراکنی کرد. ای بشکنی دست که نمک نداری.


يا يادتان هست هاله اسفندياری و رکسانا صابری را گرفتيم که به آن ها محبت کنيم. به اولی کتاب داديم بخواند و علم اش زياد شود. به او اجازه داديم هر روز ورزش کند و دوش بگيرد. به آن يکی هم کم محبت نکرديم. گفتيم يک مدت اين جا بمان فرهنگ مان را به تو مفت و مجانی ياد بدهيم تا توی فيلم نامه هايی که برای بهمن قبادی می نويسی استفاده کنی. آن ها چه کار کردند؟ رفتند تا عليه ما کتاب بنويسند. ای خدا! اين همه درد را به که بگوييم.

حالا هم که شما را آزاد کرديم، آن طور که شما از روی پله ها پرواز کرديد و توی آغوش بستگان تان پريديد مثل اين بود که شما را از توی قفس در آورده باشند. يعنی عمان با آن سلطان عوضی اش اين قدر از حکومت اسلامی بهتر است؟ يعنی چون آن جا شما می توانيد زن تان را ماچ کنيد، خوب اند ما بد يم؟ چرا به قول دانشمند فرهيخته ی حقوق بشرشناس ما -آقا جواد لاريجانی- کاکاسياه شما از عراق و عمان و سوئيس تشکر کرد از ما نکرد؟ اين ها اصلا نمی دانند قدر شناسی يعنی چه؟ مگر آن ها شما را آزاد کردند که از آن ها تشکر می کنيد؟ آزاد کننده ی شما "آقا" بود. آن وقت به جای قدردانی از "آقا" از سلطان عمان تشکر می کنيد.

حيف شد آقای رئيس جمهور در تهران نبود والّا حتما می آمد بدرقه تان. لابد به او هم فحش می داديد که چرا آمده فرودگاه شما را راه بيندازد. نه! شما آدم نمی شويد. ما دست مان را تا آرنج در عسل بکنيم، بکنيم توی دهان تان، باز گاز می گيريد. حالا شما بی وفاها رفتيد. عيبی ندارد. تا کوه هست و کوه نورد هست و صدای امريکا هست و برنامه پارازيت هست و نفت هست و نياز ما به اسلحه و مهمات هست و نيروگاه اتمی بوشهر و سوخت لازم برای آن هست و اين چيزها هست، ما در خدمت امريکايی های عزيزی چون شما خواهيم بود. برويد به سلامت و خوش باشيد.

ـــــــــــــــــ
[وبلاگ ف. م. سخن]


http://news.gooya.com/society/archives/128495.php


Copyright: gooya.com 2011

samedi 24 septembre 2011

خارج از منظومه‌ی خورشیدی ما چه می‏گذرد؟





















نوشتۀ آرش ادیب زاده
همواره در طول تاریخ بشریت، انسان سعی داشته به این امر پی ببرد که خارج از منظومه ‏ی خورشیدی ما چه می‏گذرد.
ولی اکنون با وجود پیشرفت‏های فوق‏ العاده‏ ی علم اخترشناسی و به لطف استفاده از تلسکوپ‏های بسیار قوی و دقیق، پژوهش‏گران در پی کشف رمز و رازهای کهکشان‏ها و کل گیتی هستد و هرچه دانستنی‏های ما کامل‏تر می‏شود، بیشتر می‏توان پی برد که کره‏ ی زمین ما در میان گیتی، تنها نقطه‏ ای بسیار کوچک و ناچیز به ‏حساب می‏‏آید و این خود می‏تواند موضوع تأملی باشد برای کل بشریت.
چرا کهکشان ما "راه شیری" نام دارد؟ خارج از کهکشان ما چه می‏گذرد و چند کهکشان دیگر در گیتی وجود دارد؟
پاسخ به تمامی این پرسش‏ها با دکتر محمد حیدری ملایری، اخترفیزیکدان رصد‏خانه ‏ی پاریس:



محمد حیدری ملایری



خورشید ما یک ستاره است. یکی از ستارگانی است که با هم مجموعه‏ای را که کهکشان نامیده می‏شود، درست کرده ‏اند. کهکشان ما در حدود ۲۰۰ میلیارد ستاره دارد که بعضی از خورشید بزرگ‏ترند، بعضی کوچک‏تر.
نزدیک‏ترین ستاره به خورشید، یعنی بعد از مرز منظومه‏ ی خورشیدی، کمی بیش از چهار سال نوری از خورشید فاصله دارد. یعنی نور که با سرعت ۳۰۰هزار کیلومتر در ثانیه حرکت می‏کند، به بیشتر از چهار سال احتیاج دارد تا از آن ستاره‏ ی همسایه به زمین برسد. می‏دانیم که نور فاصله‏ ی خورشید تا زمین را که ۱۵۰ میلیون کیلومتر است، در کمی بیشتر از هشت دقیقه طی می‏کند.
فاصله‏ ی خورشید از مرکز کهکشان ۳۰هزار سال نوری است. البته جای خورشید ثابت نیست. خورشید هر ۲۰۰ میلیون سال، یک بار با سرعت در حدود ۲۲۰ کیلومتر در ثانیه، مرکز کهکشان را دور می‏زند.
همه‏ ی ستارگان کهکشان به گرد مرکز کهکشان می‏گردند. آن‏هایی که به مرکز کهکشان نزدیک‏ترند، سرعت‏شان بیشتر است. در مرکز کهکشان جسم شگرفی جای دارد (و به خاطر همین است که همه چیز به گرد مرکز کهکشان می‏گردد) که جرم ‏اش چهار میلیون برابر جرم خورشید است. این جسم مرکزی را "ابرسیاه‏چال" می‏نامند.
کهکشان به شکل عدسی است. یعنی جرم او بر صفحه‏ ی تختی پخش شده که ناحیه‏ های مرکزی‏ اش کمی برآمدگی دارد. این صفحه را "دیسک" یا "گرده‏"ی کهکشان می‏گویند. این شکل کهکشان به سبب آن است که پیش از بوجود آمدن کهکشان، ماده‏ای که آن را تشکیل می‏دهد در فضا پخش بوده است.
برای روشن شدن مطلب، فرض کنیم که کره ‏ای داشته باشیم که درونش ماده وجود داشته باشد. اگر این کره به سببی به طرف مرکزش فروبریزد، همه‏ ی ماده در مرکز کره انباشته می‏شود. ولی اگر این کره به دور خودش چرخش داشته باشد، ماده دیگر در مرکز جمع نمی‏شود، بلکه روی صفحه‏ ی مرکزی یا دیسکی پخش می‏شود. دیسک یا گرده‏‏ ی کهکشان زاییده‏ ی چنین چرخشی است.






نوددرصد ستارگان کهکشان، از جمله خورشید، در این دیسک قرار گرفته‏ اند. منتها همه‏ ی ستارگان، همه‏ ی دیسک را پر نمی‏کنند. آن‏ها در چند شاخه‏ ی مارپیچی که به یک مرکز کهکشان پیوند دارند، گرد آمده‏ اند.
کهکشان ما از نوعی است که به آن کهکشان مارپیچی می‏گویند. ستبرا یا ضخامت دیسک کهکشان دوهزار سال نوری است که البته بسیار است. ولی همه چیز نسبی است. اگر این ستبرا را با قطر کهکشان مقایسه کنیم، کهکشان بسیار نازک به‏ نظر می‏رسد. حتی نازک‏تر از یک دیسک سی‏ دی.

آقای دکتر ملایری، چند خورشید در کهکشان ما وجود دارد؟

تعداد ستارگانی که در کهکشان وجود دارند، در حدود ۲۰۰ میلیارد است و جالب آن است که این تعداد تقریباً همان شمار نورون‏ هایی است که در مغز انسان وجود دارد. این ستارگان کهکشان، همان‏طور که گفتم، بعضی‏های‏شان بزرگ‏تر از خورشید و برخی دیگر کوچک‏تر از خورشیدند و خورشید یک ستاره‏ ی میانگین است.

این خورشیدها، ستاره‏ هایی که در کهکشان ما وجود دارند، آیا مانند خورشید ما، منظومه‏ای به گرد همه‏ ی آن‏ها می‏گردد یا خیر؟

همه‏ ی آن‏ها نه؛ ولی تعداد بسیار زیاد‏شان دارای منظومه ‏ای هستند، تشکیل شده از چند سیاره که به گردشان می‏گردند. هم‏ اکنون تعداد ستارگانی که منظومه دارند و نپاهیده شده‏ اند -اخترشناسان دیده ‏اند- در حدود ۵۰۰ تا هستند که از حدود ۲۰ سال پیش تاکنون شروع شده است.
این را هم باید دانست که بسیاری از ستارگان، بر خلاف خورشید ما، تک ‏ستاره نیستند. بلکه منظومه‏ ای از سه، چهار و گاه پنج ستاره هستند. نه سیاره، پنج ستاره‏ که همگی با هم به گرد گرانیگاه مشترکی می‏گردند.
این‏ است که به احتمال زیاد ستارگان تک نیستند. ستاره‏ ی دیگری همراه آن‏ها به گرد گرانیگاه مشترک‏شان می‏گردد و تعداد بسیاری زیادی از این‏ها، به احتمال سیاره دارند.

اسم کهکشان ما "راه شیری" است. چرا چنین نامی را به کهکشان ما داده‏ اند؟

به این علت که اگر شبی که ابر نباشد و بیرون از شهرهای بزرگ باشید، (چون نور شهر مزاحم است)، به آسمان که نگاه کنید، باریکه یا نوار روشنی را در آسمان می‏بینید که تا چشم کار می‏کند، ادامه دارد. این نوار از میلیون‏ها ستاره‏ی کهکشان ما درست شده که تنگ هم قرار گرفته‏ اند.
انسان از کهن‏ ترین زمان‏‏ها این نوار آسمان شب را می‏شناخته، منتها تا آغازهای سده‏ ی بیستم نمی‏دانسته که چیست و چگونه به ‏وجود آمده است. هر قومی برای آن افسانه ساخته بوده، چون در گذشته اسطوره وسیله‏ای بوده برای توضیح پدیده‏های طبیعی.
نام "راه شیری" برای این نوار روشن، از یونانیان است. چون بنا بر اسطوره‏ های یونانی، وقتی زئوس هرکول نوزاد را روی سینه‏ ی هرا، الهه‏ ی آسمان و نور می‏گذارد، شیری که از او پاشیده می‏شود، این باریکه ‏ی سفید را در آسمان ب‏وجود می‏آورد. در یونانی به آن "گالاکسی" (galaxy) می‏گویند که از "گالا"، به معنای شیر، می‏‏آید.
ایرانیان باستان در متن‏های پهلوی، به آن "راه کاووسان" می‏گفتند که اشاره دارد به افسانه‏ ی کیکاووس که با تختی که شاهین‏ها بر دوش گرفته بودند، در آسمان به پرواز درمی‏آید. این راه کاووسان، بعدها به "راه کهکشان" تبدیل شد، یعنی راهی که در آن کاه ریخته شده است. در فارسی، هم‏چنین به آن "آسمان‏ دره" می‏گویند.
مصریان فکر می‏کردند که این باریکه رودی است که فرعون‏ها پس از مرگ، از آن عبور می‏کنند.
شناخت درست راه شیری به تلسکوپ‏های بزرگ و دانستن چند قانون فیزیکی نیاز داشت که تا آغازهای سده‏ی بیستم ممکن نبود. اما برای این‏که به پرسش شما پاسخ بدهیم که این راه شیری چیست، گفتیم که ستارگان کهکشان ما روی صفحه‏ای گرد آمده‏ اند و ستار‏گان ما و خورشید و زمین، همه روی این صفحه قرار دارند. این نواری که شب در آسمان می‏بینیم، اثری است هندسی.






ستارگان زمانی این‏طور کنار هم دیده می‏شوند که ما در امتداد این صفحه‏ ی مرکزی یا دیسک به آسمان نگاه می‏کنیم. مانند این می‏ماند که بیرون از بیشه‏ای قرار گرفته باشیم و به بیشه نگاه کنیم. در این حالت، تمام درختان را کنار هم می‏بینیم. فرقی نمی‏کند که آن‏ها جلوتر باشند یا عقب‏تر.
وقتی در سویی به آسمان نگاه می‏کنیم که در امتداد این صفحه نیست، ستارگانی را می‏بینیم که در سراسر آسمان پراکنده‏ اند. به سبب وجود این باریکه‏ ی ستارگان، کهکشان خودمان را "راه شیری" می‏گویند تا از کهکشان‏های دیگر متمایز بشود.

گفتید "کهکشان‏ های دیگر"؛ در بیرون از کهکشان ما چه می‏گذرد؟ چند کهکشان وجود دارد؟ و آیا تمام این کهکشان‏ ها شبیه کهکشان ما هستند یا خیر؟

کهکشان ما، تنها کهکشان هسته نیست. در گیتی میلیاردها کهکشان وجود دارد. کهکشان ما با ۳۰ کهکشان دیگر، گروهی یا خوشه‏ای را ب‏وجود می‏آورند که به آن‏ها "گروه محلی" می‏گویند. هرکدام از این کهکشان‏ها از میلیون‏ها یا میلیاردها ستاره تشکیل شده است.
مهم‏ترین کهکشان‏های این گروه، کهکشان خود ما و کهکشان دیگری است که به آن "آندرومدا" می‏‏گویند که آن هم کهکشانی است مارپیچی از نوع کهکشان خود ما و در فاصله‏ ی دومیلیون سال نوری از ما قرار دارد.
کهکشان ما و کهکشان آندرومدا دارند با سرعت ۱۲۰ کیلومتر در ثانیه به طرف هم می‏روند و در آینده، یعنی شش میلیارد سال دیگر، با هم تصادف خواهند کرد. بسیاری از ستارگان، به احتمال زیاد خورشید، از کهکشان به بیرون پرتاب خواهند شد و دو کهکشان در هم ادغام خواهند شد تا کهکشانی از نوع دیگری را ب‏وجود بیاورند که بزرگ‏تر است و به آن "کهکشان بیضی‏ وار" می‏گویند.
گروه محلی ما که گفتیم ۳۰ کهکشان دارد، عضوی است از یک خوشه‏ ی بزرگ‏تر به قطر ۱۰۰ میلیون سال نوری که از صدها خوشه‏ ی کهکشانی درست شده است و به آن "ابرخوشه‏ ی محلی" می‏گویند.
بزرگ‏ترین گروه این ابرخوشه از هزاران کهکشان ساخته شده و فاصله ‏اش از گروه محلی ما ۶۰ میلیون سال نوری است. تاکنون میلیون‏ها خوشه‏ ی کهکشانی کشف شده ‏اند. این خوشه ‏ها دارند همه از هم دور می‏شوند. هرچه فاصله‏ ی خوشه‏ ها از هم بیشتر باشد، سرعت دور شدن‏شان از هم بیشتر است.
دورترین کهکشان‏ها که فاصله‏ شان از ما ۱۲-۱۳ میلیارد سال نوری است، با سرعت سرسام‏‏ آوری، با سرعتی نزدیک به سرعت نور، از ما دور می‏شوند. در واقع، گیتی در حال بزرگ‏تر شدن یا گسترش است. این پدیده زاییده‏ ی رویدادی است که به آن "بیگ بنگ" می‏گویند و در ۱۳-۱۴ میلیارد سال پیش رخ داده است.

گفتید در صورتی‏ که این دو کهکشان با هم برخورد کنند، ستاره‏ه ایی مانند خورشید ما ممکن است از کهکشان بیرون رانده شوند. بیرون از کهکشان چه می‏گذرد؟

بیرون از کهکشان محیطی است که همان‏طور که گفتیم، این گروه محلی قرار دارد. یعنی محیط بین کهکشان‏های بسیار است. در مورد گروه محلی ما که ۳۰ کهکشان وجود دارد، فضای بین این کهکشان‏ها از گازی تشکیل شده که اتفاقاً دمای این گاز بسیار زیاد و میلیون‏ها درجه است. منتها چگالی آن کم است.
این محیط بسیار داغ، به این علت است که این کهکشان‏ها با سرعت بسیار زیاد در درون این محیط حرکت می‏کنند و پدیده‏های بسیار زیادی در این‏جا روی می‏دهد که باعث می‏شود این گاز رقیق شروع ‏کند به درخشیدن با پرتوهایی که از خودش گسیل می‏کند.
این است که وقتی ستاره‏ای، مثلاً خورشید، از کهکشان ما به بیرون پرتاب بشود، می‏رود در این فضای اندرکهکشانی که فضایی رقیق، ولی با دمای بسیار زیاد است. درست نمی‏دانیم که دقیقاً چه خواهد شد. مدل‏ها نشان نمی‏دهند که چه خواهد شد.
اما چیزی که مسلم است این است که از کهکشان پرتاب خواهد شد و ممکن است با ستارگان دیگری برخورد کند که در اثر برخورد این دو کهکشان، از آن‏ها جدا شده‏ اند.

مشقت احمدی نژاد و صد همراهش برای اصلاح مدیریت جهانی!+ تصاویر


























































































































مشقت احمدی نژاد و صد همراهش برای اصلاح مدیریت جهانی!+ تصاویر
در آمریكا كه هیچ ارتباط سیاسی، اقتصادی با ایران ندارد و همچنین در حاشیه اجلاس مجمع عمومی كه عملاً امكان مذاكرات طولانی و تبادل تفاهمنامه وجود ندارد، چرا باید چنین هیات عریض و طویلی كه برخی از آنها اعضاء خانواده مسئولان هستند، راهی آمریكا شوند و چرا تنها چند معاون و وزیر كلیدی به همراه تیم حفاظتی، رئیس جمهور را همراهی نكرده اند و اگر مذاكره اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هم با میزبانان یا دیگر كشورها خواسته یا ناخواسته پیش آمد، چرا همین تیم كه می توانست 15 الی 20 نفر باشد، مسوولیت آن را برعهده نگرفت؟!

كدخبر: 36700 تاريخ انتشار: 30 شهریور 1390 ساعت 09:30 پس از آن كه برخی رسانه ها از سفر هیات صد نفره به همراه دكتر محمود احمدی نژاد به نیویورك برای حضور در مجمع عمومی سالیانه سازمان ملل خبر دادند، بررسی های «آینده» از محل هتلی كه حاضر به پذیرایی از احمدی نژاد در میان فشارهای شدید شده، نشان داد این سفر برای چنین جمعیتی با در نظر گرفتن برنامه های جانبی، حدودا هزینه ای میلیون دلاری در پی خواهد داشت.

به گزارش خبرنگار سرویس بین الملل «آینده»؛ با تبلیغاتی كه در سطح رسانه های آمریكا صورت پذیرفت، قریب به اتفاق هتل های نیویورك علی الخصوص هتلهای محدوده سازمان ملل، ریسك میزبانی محمود احمدی نژاد را برای سال 2011 نپذیرفتند تا اینكه بالاخره هتل وارویك (WARWICK) در منطقه منهتن و در نزدیكی پارك مركزی به نشانی خیابان پنجاه و چهارم، 65 غربی میزبان رئیس دولت نهم و دهم در هفتمین سفرش به نیویورك باشد.






ورودی هتل وارویك

این هتل برای میزبانی هیات صدنفره ای كه در رسانه ها گفته شد همراه رئیس جمهور به نیویورك رفته اند، از 359 اتاق و 67 سوئیت و امكانات جانبی قابل توجهی برخوردار است كه می تواند فعالیت های رئیس جمهور ایران را به طور كامل پوشش دهد. از اتاق و سوئیت های كلاسیك و لوكس تا سوئیت هالیوود و البته سوئیت خاص ستارگان كه تراس زیبایش می تواند محل خوبی برای صرف چای باشد، هر چند شاید نشستن در آن تراس چندان با ملاحظات امنیتی همخوانی نداشته باشد و به همین جهت تراس را در اختیار سایر اعضاء خانواده قرار داد؛ به هر حال بدون خانواده كه نمی شود برای اصلاح مدیریت جهانی رفت!



جالب آنكه در جمع همراه احمدی نژاد كه به همراه آقای رئیس راهی آمریكا شده اند، شمس الدین حسینی وزیر اقتصاد و محمود بهمنی رئیس بانك مركزی هم حضور دارند تا علاوه بر رایزنی با مقامات اقتصادی دنیا، خستگی شان بعد از فشارهایی كه در رابطه با افتضاح اخیر در سیستم اقتصادی و بانكی زیردستشان وارد آمده، از تنشان بیرون برود و احیاناً در نبود رئیسشان در خصوص اختلاس سه هزار میلیاردی، نتوان مورد پیگیرد قضایی پیرامون پرونده اختلاس قرارشان داد!



سوئیت های دو نفره هتل بدون هزینه غذا و سایر هزینه های جانبی برای 5 شب بین 1800 تا 2200 دلار است كه با فرض در نظر گرفتن هیات با همان جمعیت 100 نفره و اجاره 50 سوئیت و اتاق و قرق دو الی سه طبقه از این هتل در طبقات فوقانی به دلایل امنیتی، بیش از 100 هزار دلار در طول پنج روز اقامت صرفاً هزینه اقامتشان باشد. اینها به جز هزینه های دو وعده غذا برای هر نفر در هر روز است كه با سرویس حدود 200 دلار و برای پنج روز 1000 دلار می شود و طبیعتاً هزینه 100 نفر طی پنج روز، 100 هزار دلار خواهد شد. با این حساب هزینه اقامت معمولی صد نفر در این مناطق دیپلماتیك با صرف غذا در حدود 200 هزار دلار خواهد بود و این در صورتی است كه از هیات ایرانی، كسی در سوئیت های خاص این هتل همچون سوئیت ستارگان یا سوئیت هالیوود اقامت نكند.

هر چند ممكن است تعدادی از اعضای این هیات 100 نفره در هتل دیگری با قیمت بیشتر یا كمتر اقامت داشته باشند كه منجر به ارقام دیگری خواهد شد.





حال با فرض این كه سه الی پنج همایش در این هتل برگزار شود و فرضا 10 نشست و دیدار با آمریكایی ها و مسئولان دیگر كشورها، هزینه این نشست ها را سرجمع شاید بتوان 100 الی 150 هزار دلار برآورد كرد كه با هزینه چندصد هزار دلاری اقامت و غذا كه با توجه به سلیقه آقایان در انتخاب غذا و اتاق می تواند افزایش چشمگیری داشته باشد، در مجموع شاید بتوان پانصدهزار دلار برآورد كرد.





جلسه دیشب با مسوولین و اعضای شاخص برخی گروههای اجتماعی آمریكا در این هتل



اینها به جز هزینه سنگین پرواز یك هواپیمای 747 از تهران به نیویورك و پاركینگ فرودگاه نیویورك است و البته باز هم تمام این هزینه جدا از كمك ها و هدایا و سوغاتی ها و سایر اقلام پیش بینی شده و پیش بینی نشده ای است كه در لیست هزینه نهایی در نظر گرفته می شود. از محل هتل وارویك تا مقر سازمان ملل، هفت مایل (یازده كیلومتر) طول مسیر است كه طبق محاسبات گوگل ارث، با توجه به حجم ترافیك خیابان های آن منطقه، طی این مسیر حدود سی دقیقه به طول می انجامد و این هزینه میلیون دلاری با یك هتل نزدیك مقر، چیزی در بودجه های كلان ریاست جمهوری نیست.



با این اوصاف این پرسش مطرح است، در كشور آمریكا كه هیچ ارتباط سیاسی، اقتصادی با ایران ندارد و همچنین در حاشیه اجلاس مجمع عمومی كه عملاً امكان مذاكرات طولانی و تبادل تفاهمنامه وجود ندارد، چرا باید چنین هیات عریض و طویلی كه برخی از آنها اعضاء خانواده مسئولان هستند، راهی آمریكا شوند و چرا تنها چند معاون و وزیر كلیدی به همراه تیم حفاظتی، رئیس جمهور را همراهی نكرده اند و اگر مذاكره اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هم با میزبانان یا دیگر كشورها خواسته یا ناخواسته پیش آمد، چرا همین تیم كه می توانست 15 الی 20 نفر باشد، مسوولیت آن را برعهده نگرفت؟!



آیا سفر به نیویورك، تور "سیاسی - سیاحتی" است كه این هزینه ها از محل بیت المال برای گردش گروهی كه اعزام تعدادی از ایشان چندان توجیه منطقی ندارد، صورت پذیرد یا اینكه تصور شده حالا كه همه حواسشان به اختلاس سه هزار میلیارد تومانی است، رقم های ناچیز میلیارد تومانی چنین سفرهایی به چشم كسی نمی آید؟! آقای رئیس جمهور البته شاید در جریان نیست این هزینه ها صورت می پذیرد و شاید هم پول این سفر را همچون پول چند پرس چلوكباب سفر استانی دولت كه از حقوق معاونش كم كرد، از همراهانش كم می كند.



البته این امید وجود دارد كه این تصاویر و قیمت هایی كه در سایت این هتل حین رزو قابل دسترسی است، غیرواقعی خوانده نشود و در نهایت عنوان شود آقای رئیس جمهور به همراه محافظشان در یك اتاق دو نفره در هتل مستقر بوده و كل هزینه این سفر چند هزار دلار هم نشده است.



در نهایت هرچند مقامات مسئول باید اعلام كنند بردن یك هیات 100 نفره در سفر "هفتم" به نیویورك واقعا چه توجیهی داشته، با این حال این امكان هم وجود دارد كه با برنامه ریزی مناسب بتوان از این گونه سفرها دستاوردهایی برای منافع كشور داشت كه ارزش آن بسیار بیشتر از چنین ارقامی باشد؛ (مقصود دیدار با رئیس جمهور جزیره صدهزارنفره سنت وینسنت و گرنادینز نیست) البته بشرطها و شروطها كه در این صورت بعید است مردم و هواداران احمدی نژاد به این گونه هزینه ها چندان ایرادی وارد كنند.

آقا پر



جمعه 1 مهر 1390
"آقا" پر، بيژن صف‌سری
پر بی‌راه نيست که با توجه به اوضاع کنونی جهان و با تعمق در پيام نهفته شده در فيلم يک ساعته و محتاطانه‌ی بی‌بی‌سی از زندگی سياسی "آقا"، دريابيم که "دوقلوها" به‌رغم همه‌ی اصرارهايی که در حل معضل جمهوری اسلامی، آن هم با گفت‌وگو دارند، گويی بر اين باور و توافق رسيده‌اند که بايد طرحی نو درانداخت بعد ازسر شاخ شدن علنی دولت فخيمه انگليس با نظام جمهوری اسلامی ، خصوصا در موسم "بهار عربی " که در کشورهای عرب زبان منطقه درحال وزيدن است ، نمايش فيلم سير به قدرت رسيدن "آقا" ، خاصه برای آن دسته ازجوانانی که امروز از بيدادگری دستگاه حاکمه به خيابان ها ريخته و از سير قدرت در حکومت اسلامی جز به تحريف نشنيده اند، بسيار تاثيرگذار بوده، و تلنگری بر اذهان عمومی تا بنا بر سوابق تاريخی دريابند، خوابی در ضميمه تحولات منطقه برای حکومت جمهوری اسلامی ديده شده است و عنقريب ناقوس برچيدن آن بصدا درمی آيد و تا لحظه مقرر، دولت فخيمه انگليس چون هميشه ابتدا پيشقراول خود ،يعنی بی بی سی را به ميدان فرستاده است.

ايرانيان ازاولين سال های پس از انقلاب ۵۷ به رغم همه شادمانی کاذبی که از برچيدن نظام شاهنشاهی داشتند اما بک باور را در بين خود رواج می دادند و ان اينکه تحميل نظام جمهوری اسلامی بر ملت ايران ، هرگز بی حمايت بيگانگان امکان پذير نبوده خاصه دولت انگليس که با سلاح موثر خود بی بی سی بازيگردان اين انقلاب بوده است چرا که درسال های آغاز ناآرامی ها در کشور و بلوايی که بعدا انقلاب ناميده شد، حتی متعصبين مذهبی که راديو و تلويزيون در خانه هايشان جايی نداشت و از ابزارالات کفر به حساب می آمد به محض شروع ناآرامی ها در کشور، با خريدن راديوهای تزانزيستوری بی بی سی، اين پيشقراول استعمار را به پستوی خانه هايشان برده و جز اين خبرگزاری هيچ منبع خبری ديگری را موثق نمی دانستند و به همين دليل بسياری انقلاب ۵۷ را انقلاب بی بی سی خواندند و از اين رو است که بعد از گذشت سال ها ،علارغم همه مخالفت های زمامداران کنونی ايران طی سی سال گذشته با دولت انگليس ،بازهم ايرانيان ، سياست های لندن را در راستای حمايت زيرکانه از نظام جمهوری اسلامی دانسته وحتی راه اندازی بخش فارسی تلويزيون بی بی سی هم نتواست خللی براين باور ايجاد نمايد وبه باور اين قلم حتی نمايش فيلم اخير اين خبرگذاری هم تغيری درنظر ملت ايران ايجاد نکرده جزانکه بر اين باور رسيده اند که کشتيبان را سياستی ديگری افتاد و آن هم نه از سر دلسوزی به حال روزملتی که خود سی و سه سال پيش ازاين چنين دامی برای آنها گسترده است بلکه ازسر اهداف منفعت طلبانه خويش بازهم به تکاپو افتاده است آنچنانکه چنين تکاپوی از اين دولت فخيمه در تاريخ اين آب و خاک مسبوق به سابقه است .

بی شک عليرغم همه ادعای مستقل بودن بی بی سی از دولت انگلستان ،نقش اين بنگاه خبرپراکنی که همواره پيشقراول و زمينه ساز حضور دولت مطبوع خويش در کشورهای بی ثبات بوده، انکارناپذير است خاصه در مورد ايران که با گذشت زمان هم نتوانستند مستقل بودن خود را به اثبات برسانند و اين واقعيتی است که نه تنها مخالفان بی بی سی و دولت انگلستان بدان اذعان دارند بلکه افرادی چون سر آنتونی پارسونز، سفيرکبير انگليس در ايران (۱۹۷۹-۱۹۷۴) هم به صراحت از اين وابستگی می گويد و در خاطرات خود می نويسد «ترديدی نيست که اگر بی‌.‌بی.‌سی از نظر مالی يک سازمان مستقل و خودکفا بود و قسمتی از هزينه‌های آن از طرف وزارت خارجه و امور کشورهای مشترک‌المنافع انگليس تأمين نمی‌شد، من در قانع کردن مخاطبين ايرانی خود درباره‌ی استقلال سياسی اين دستگاه مشکلات کمتری داشتم. برای رهبران کشورهای جهان سوم… باور کردن اين موضوع دشوار است که دستگاهی که با کمک دولت اداره می‌شود، فارغ از کنترل دولت باشد. آن‌ها نمی‌توانند بپذيرند کسی که به فلوت‌زن پول می‌دهد، نوای فلوت را در اختيار ندارد » و يا در جای ديگر از خاطراتش می گويد «ايرانی‌ها… هرگز اين مطلب را فراموش نکرده اند که بخش فارسی راديوی بی‌.‌بی.‌سی در اوائل جنگ دوم جهانی و با هدف ضمنی تضعيف موقعيت رضاشاه و برکناری وی از سلطنت تأسيس شد. حتی پس از گذشت ۴۰ سال قانع کردن ايرانی‌ها درباره‌ی اينکه بی‌.‌بی.‌سی يا راديو لندن ، زبان دولت انگليس نيست، غيرممکن به نظر می‌رسد.»

حال با چنين واقعيتی که ، نقش موثر بی بی سی در تحقق اهداف سياست دولت انگلستان در بزنگاه های تاريخی را انکار ناپذير می نمايد، پخش فيلم سير به قدرت رسيدن رهبرنظام جمهوری اسلامی ، حکما بی نشانه و بی معنا نمی تواند باشد آنچنانکه درست يک شب مانده به کودتای ۲۸ مرداد از راديو بی بی سی اين شعر معروف فردوسی خطاب به حکومت وقت خوانده شد که: چو فردا برآيد بلند آفتاب / من و گرز و ميدان و افراسياب.

نقل است ساعد مراغه ای نخست وزير سالهای ۲۰ به صنعت تجاهل العارفين آراسته بود و ميگويند که او در آن سالهای سخت با رجال وقت قراری گذاشته بود تا به جای ملت ،حسن آقا، و به جای روس وانگليس ، بگويد "دوقلو ها "که اگر اين کنايه را به مصداق امروز بگيريم جای روس با امريکا در اثر تحولات پنجاه ساله اخير تغيير يافته و از اين رو پر بی راه نيست که با توجه به اوضاع کنونی جهان و با تعمق در پيام نهفته شده در فيلم يکساعته و محتاطانه بی‌بی سی از زندگی سياسی "آقا"، دريابيم که "دوقلو ها" به رغم همه اصرارها ئی که درحل معضل جمهوری اسلامی ، آن هم با گفتگو دارند ، گويی بر اين باوروتوافق رسيده اند،که بايد طرحی نودرانداخت ، طرحی که ازهم اکنون چنان لرزه ای بر پيکره نظام انداخته که همچون زنگی مست تيغ بردست به جان مردم بيگناه افتاده وچند مستند ساز را به بهانه همکاری با بی بی سی به بند می کشد اما درباور "حسن اقا " (ملت ايران) اين طرح هر چه باشد بنا بر سوابق تاريخی دولت فيخيمه انگلستان بی شباهت به بازی معروف کلاغ پر نيست به همين دليل بعد از پخش فيلم اخيربی بی سی ، در بين مردم کوچه و بازاربه کنايه و اشاره به هم گفته می شود : " آقا پر ".

بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com/



Published from gooya news {http://news.gooya.com}
Copyright © 2009 news.gooya.com
All rights reserved for the original source


Served by C#1 Server #2 in 0.002 seconds
ولایت اختلاسی فقیه

۱۳۹۰/۰۶/۳۱
مجید محمدی (جامعه‌شناس)
اختلاس حيرت انگيز ۲.۸۶ هزار ميليارد تومانی فراتر از فساد نهادينه شده در دستگاه‌های دولتی و حکومتی جمهوری اسلامی بيانگر ويژگی‌های ساختاری دولت (قوه‌ی مجريه) و حکومت (دستگاه رهبری و زير مجموعه‌های آن) در ايران است. با توجه به نمونه‌های متعدد، اين رخداد يک جرم منفرد نيست اما فراتر از حتی جرائم مکرر و رويدادهايی شبيه به خود است و از اين جهت توجه ويژه‌ای را می طلبد.

مختلسان، از بالا تا پايين

اختلاس در حوزه‌ عمومی بنا به تعريف حقوقی آن عبارت است از «برداشت يا تصاحب اموال عمومی که بر حسب وظيفه به مامور حکومت/دولت سپرده شده به نفع خود يا ديگری.» به همين جهت

۱) نبايد اختلاس را به حسابرسان يا تحصيلداران يا کارمندان جزء حکومت/دولت محدود کرد؛ هر فرد يا گروهی که اموال يا سپرده‌های عمومی در اختيار خود را بدون وظيفه‌ی مقرر برداشت کند مختلس است؛ اختلاس جرمی است محدود به کارکنان بخش عمومی و از رهبران يک کشور تا پستچی پست دولتی را در بر می گيرد؛

۲) اختلاس به اسناد بهادار قابل تبديل به پول مثلا حواله‌های بانکی يا سفته و چک يا حواله‌های دولتی يا سهام يا اوارق اعتباری بورس محدود نمی شود و اموال غير منقول را نيز در بر می گيرد. از اين جهت خصوصی سازی يا همانا اختصاص اموال عمومی به خاصان درگاه ولايت از بسترهای جدی اختلاس بوده ست؛

۳) کافی نيست که فردی در حکومت اموال عمومی را به خود اختصاص ندهد تا مورد اتهام واقع نشود. همين که آنها را در جيب ديگران بريزد (تا لطف وی را در جايی ديگر، با خريد اتومبيل رئيس دولت يا بوسيدن دست ولی فقيه، پاسخ دهند) مختلس خواهد بود؛ و

۴) نوع نظام سياسی نيز تعيين می کند که مامور دولتی اموالی را به نفع خود يا ديگری تصاحب کرده است يا نه. اصولا رهبران سياسی در نظام‌های غير دمکراتيک که بدون محول شدن وظيفه‌ای از سوی مردم به آنها در اموال عمومی دخل و تصرف می کنند (بدون لحاظ نفع خود يا ديگری) بالذات مختلس هستند.

برهان پيشينی

از آنجا که نظام سياسی جمهوری اسلامی يک نظام غير دمکراتيک است خود به خود همه‌ی مقامات حکومتی و دولت‌ها و مقامات بلند مرتبه‌ی کشوری و لشگری اختلاس کننده به حساب می آيند. مقامات سياسی در اين حکومت بدون اين که وظيفه‌ای از سوی مردم بدان‌ها محول شده باشد در اموال عمومی دخل و تصرف می کنند. حتی اگر مقامی غير انتخابی خود فردی ساده زيست باشد (که احتمال آن نزديک به صفر است) اما در اموال عمومی دست ببرد بر اساس اين تعريف مختلس به حساب می آيد.

در ميان مهم ترين کالای عمومی که حاکمان جمهوری اسلامی اختلاس کرده‌اند حق حاکميت ملی است. از همين جهت می توان اين حکومت را ولايت اختلاسی فقيه ناميد.

برهان پسينی

حتی اگر تعريف پيشينی يا ماتقدم فوق را کنار بگذاريم باز بر اساس رفتار مقامات بلند پايه‌ جمهوری اسلامی و مشاهدات سه دهه‌ اخير می توان بلا استثنا آنها را مختلس به حساب آورد. آنها يا خود در اموال و منابع عمومی بدون ارتباط با وظيفه شان دست برده‌اند يا اين کار را به نفع متحدان سياسی خويش انجام داده‌اند. در جمهوری اسلامی اندک کسانی بوده‌اند که اموال عمومی نزد خود را برای شخص خود برداشت نکرده‌اند اما اين امر برای پاکدست خواندن آنها کافی نيست. آنها امتيازاتی را به جيب همراهان سياسی خود (در نظام مبتنی بر تبعيض) ريخته‌اند که البته به طريق اولی مختلس به حساب می ايند.

در دولتی از دولت‌های جمهوری اسلامی نيست که گروهی از قِبَل نزديکی با دولت/حکومت صاحب ثروت‌های کلان و باد آورده نشده باشد يا به درآمدهای نجومی نرسيده باشد. بخش کوچکی از اين ثروت‌ها در دوره‌های انتخابات به طور غير شفاف برای جمع آوری رای خرج می شده‌اند. مردم ايران نيم دانند روسای دولت يا اعضای مجلس با چه ميزان هزينه و با کمک مالی چه کسانی به مقام خود دست يافته‌اند.

اختلاس يا برداشت‌های توافق ناشده

آنچه در عرف جمهوری اسلامی اختلاس نام گرفته و رسانه‌ای می شود برداشت از منابع عمومی بدون توافق قبلی با بخشی از هيئت حاکمه يا برداشت توسط گروه مورد غضب ولايت فقيه است. همه‌ اختلاس‌های کشف يا مطرح شده محصول تنازع يک بخش حکومت عليه بخش ديگر بوده است. اما برداشت‌هايی که بر اساس توافق با دستگاه ولايت يا همه‌ بخش‌ها انجام می شود و هيچ گونه نظارت قانونی نيز بر آنها صورت نمی گيرد «تخصيص بودجه» به دستگاه‌های حکومتی و دولتی، خصوصی سازی يا تخصيص اعتبار نام می گيرد. تنها به دو نمونه از برداشت‌های توافق شده در هيئت حاکمه اشاره می کنم که هيچ پيگرد قانونی بر اساس آنها انجام نشده است:

۱. با گذشت ۹ ماه از اجرای قانون هدفمندی يارانه‌ها مسئولان دولتی مشخص نيست ۷۷۰۰ ميليارد تومان يارانه بخش توليد به چه کسانی پرداخت شده است. هزار و ۴۰۰ ميليارد تومان آن سهم بخشی صنعت بوده است که اکثر صنعتگران از عدم دريافت تسهيلات يارانه‌ای گلايه‌مندند و عنوان می‌کنند که هيچ رقمی از يارانه‌ها نصيب آنها نشده است. (فارس، ۲۷ شهريور ۱۳۹۰)

۲. بنا به گزارش سازمان حسابرسی، در سال‌های ۱۳۸۵ و ۱۳۸۹ به ترتيب ۱ و ۱۲ ميليارد دلار از درآمدهای نفت به خزانه واريز نشده است. (رجانيوز، ۲۱ اسفند ۱۳۸۹؛ دنيای اقتصاد، ۲۲ شهريور ۱۳۹۰)

اين امور اگر اختلاس نيست چيست؟

حامی اصلی اختلاس کنندگان

اختلاس از پنج طريق قابل پيش گيری است: رسانه‌های آزاد، نهادهای جامعه‌ی مدنی، شايسته سالاری، حاکميت قانون، و سازمان‌ها و نهادهای نظارتی دولتی و قدرتمند. ولی فقيه در ايران اصولا با مخالفت با اين پنج طريق هويت حکومتی يافته است: بستن مطبوعات مستقل و نهادهای مدنی و زير فشار گذاشت اعضای آنها، تقدم تعهد به ولی فقيه در برابر تخصص، رفتارهای فراقانون خود و درخواست از سه قوه برای اين گونه اقدامات، و نظارت ناپذير و غير پاسخگو کردن خود و عزيزدردانه های خود (مثل دولت احمدی نژاد تا قبل از عزل مصلحی). در چنين حکومتی هر روز بايد انتظار اختلاس داشت. از همين جهت اقتصاد دانان کشور با شنيدن اختلاس معروف به ۳۰۰۰ ميليارد تومانی شوکه نشدند.

بن بست قضايی

تعقيب قضايی متهمان اختلاس در جمهوری اسلامی تا حد صدور حکم برای همه‌ دست اندرکاران غير ممکن است. آنچه در ايران در رسانه‌ها و جلسات غير علنی مجلس شنيده می شود يک نمايش سياسی است که در نهايت با يک يا چند قربانی برای حفظ اعتبار ولايت فقيه به پايان می رسد (اعدام فاضل خداداد يا احتمالا اعدام امير منصور آريا). علت غير ممکن بودن تعقيب قضايی همه‌ متهمان چنين پرونده‌هايی آن است که تنها افراد نزديک به يک گروه يا جناح سياسی از منابع عمومی برخوردار نمی شوند بلکه اين موضوع شايع و گسترده است و تعقيب يک گروه خطر افشاگری در باب گروه‌های ديگر را در بر دارد.

وقتی از اسفنديار رحيم مشايی در مورد گروه آريا در اختلاس مشهور به سه هزار ميليارد تومانی و مکاتبات وی در اين پرونده سوال می شود پاسخ او آن است که «ما همه را سفارش می کنيم.» (تابناک، ۲۷ شهريور ۱۳۹۰) محمود احمدی‌نژاد نيز مدعی شده از ۳۱۴ مقام در جمهوری اسلامی ۱۴۰ هزار سند در اختيار دارد که در زمان مناسب آن‌ها را منتشر خواهد کرد. (ديگربان، ۲۸ شهريور ۱۳۹۰) اين سخنان نه اطلاع رسانی بلکه تهديدی است عليه کسانی که عليه موردی خاص از اختلاس سخن می گويند اما خود يا همپيمانانشان در حيطه های ديگری مختلس هستند.

بردن از سرچشمه برحسب قدرت

درآمدهای ملی ايران بر حسب اين که افراد تا چه حد به منابع عمومی دسترسی داشته باشند تقسيم و توزيع می شود. دستگاه رهبری که شير نفت، بنيادها، موقوفات، معادن و ديگر منابع را در اختيار دارد سهم خود را پيش از همه بر می دارد. بر اساس نظريه‌ی ولايت فقيه، انفال (منابع عمومی) حقی است که خدا به ولی يا نائب امام زمان اعطا کرده است. روحانيونی که دارای مراتب بالايی در نظام قدرت هستند از اين منابع برخوردار می شوند. با اين وصف، اصولا به کار بردن عنوان اختلاس در مورد برداشت‌های آنها منتفی است.

بعد نوبت می رسد به قوه‌ مجريه که از مسير شرکت‌های دولتی، خصوصی سازی، اعطای پروژه و تخصيص بودجه به توزيع منابع و ثروت اقدام می کند. در اين توزيع روابط خويشاوندی و محفلی حرف اول را می زند. در صف بعدی روحانيت سطح پايين تر، فرماندهان سپاه، و بازاريان خودی قرار دارند. بعد از آن نيز مديران دولتی سطح پايين تر از اين منابع برخوردار می شوند. در نهايت حدود ۶۰ درصد از مردم ايران با در آمدی زير خط فقر زندگی خواهند کرد. بنا به گفته‌ رئيس مرکز آمار ايران، بيش از ۱۰ ميليون نفر از جمعيت زير خط فقر مطلق و بيش از ۳۰ ميليون نفر آنها زير خط فقر نسبی زندگی می کنند. (الف، ۷ خرداد ۱۳۸۹)

...............................................

dimanche 18 septembre 2011

شعر تهدید آمیزروز نامه دولت - آیران

تهدید روزنامه دولت به انتشار 140 هزار سند و 314 اسم
روزنامه ایران ارگان دولت بعد از افشای اختلاس سه هزار میلیاردی با انتشار شعری تهدید به افشای 140هزار سند محرمانه و 314 اسم کرد:

بعد از چند روز غوغای قریب
كه شده این روزها رسمی عجیب
دكتر از بابت تبیین، اشارتی بكرد
كه لباس‌های خاص داشته‌اند فریب
گرچه این حرف از قیچی سانسور رد نشد
گفته گردد تا شنیده شود بی‌بیب
دست این دولت پاك‌تر از نفس برخی‌ست
گر داشته باشید كمی انصاف و حسیب
گر سكوت رمز وحدت ماست
در پی فرافكنی‌ست جریان رقیب
314 اسم داده‌ایم به دوستانمان
تا نگویند این صراحت ندارد ضریب
140 هزار سند مكتوب منتشر می‌شود به وقت قریب
بعد از آن تحول در بورس
می‌كند شاخص‌اش رشد مهیب
گفتنی‌ها داریم از بحر روز مباد
امر حق است كه كشیده‌ایم این زیپ
صبرمان روزی به سر برسد
گر حریفان نگیرند معنای این نهیب

mercredi 14 septembre 2011

اقتصاد ایران

نوشتۀ ناصر اعتمادی
نبود شفافیت اقتصادی که نتیجۀ اجتناب ناپذیر فقدان دموکراسی و آزادی های اساسی است اینک نه فقط ابعاد باورنکردنی به فساد در اقتصاد ایران بخشیده، بلکه همزمان به فلج شدن اقتصاد مولد در این کشور منجر شده و می تواند زمینه ساز نارضایی های گسترده نیز باشد.
بر ملا شدن کلاهبرداری سه هزار میلیارد تومانی در نظام بانکی ایران بار دیگر موضوع فساد اقتصادی، ریشه ها و دامنۀ آن را در این کشور به موضوع مجادلات عمومی تبدیل کرد. به گفتۀ کارشناسان این اختلاس بی سابقه نه فقط در ایران، بلکه در جهان، تنها بخشی از آثار فساد در نظام اقتصادی ایران است.
وقتی خود رییس جمهوری ایران سهم قاچاق در اقتصاد این کشور را دست کم 45 میلیارد دلار اعلام می کند و می گوید نه فقط اسکله های غیر مجاز در کشور وجود دارد، بلکه دهها میلیارد دلار قاچاق نیز از طریق آنها صورت می پذیرد، وقتی 30 درصد نیروی فعال کشور بیکار و یک سوم شاغلان کشور در بخش غیررسمی فعالیت می کنند، شکی نیست که مؤلفه های فساد در اقتصاد ایران بسیار فعال و گسترده هستند.
اما، آنچه این مؤلفه ها را به بستر گسترش فساد در کشور تبدیل کرده که از نموادرهای اخیرش اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در بانک صادرات بوده عدم شفافیت و انضباط مالی از سوی دولت است.
عباس عبدی تحلیلگر سیاسی در ایران اخیراً با اشاره به اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در کشور نوشته است که مهمتر از خود این "اختلاس بی سابقه از زمان مادها تا تاکنون"، وضعیت یا بستر سیاسی است که باعث شده که بتوان معادل سه ماه یارانه 70 میلیون ایرانی را اختلاس کرد، بی آنکه آب در دل کسی و در وهلۀ اول اختلاس کنندگان تکان بخورد.
شکی نیست که استیلای اقتصاد غیرمولد و سوداگرانه نقش مهمی در تقویت فساد اقتصادی دارد. اما، اگر بخواهیم به یک عامل تعیین کننده در توسعۀ فساد در اقتصاد ایران اشاره بکنیم بدون شک عدم شفافیت در دخل و خرج دولت در ایران برانگیزنده و بزرگترین عامل فساد اقتصادی به شمار می رود. به این دلیل ساده که دست کم طی شش سال اخیر درآمد دولت از محل صادرات نفت 500 میلیارد دلار بوده است و طی همین دوره بین 60 تا 70 میلیارد دلار از اموال عمومی اعم از شرکت ها و کارخانه ها و مجتمع های تولیدی و ساختمان های دولتی به اسم خصوصی سازی به کسانی واگذار شده اند که نه حقیقتاً به بخش خصوصی تعلق داشته اند و نه به معنای واقعی کلمه کارآفرین به شمار می روند. این مبالغ هنگفت بر حجم دولت طی سال های اخیر افزوده و به همان نسبت و در نبود شفافیت مالی به گسترش فساد در اقتصاد ایران دامن زده است.
بارزترین مصداق هرج و مرج در دخل و خرج دولت آخرین گزارش رییس دیوان محاسبات کشور از فعالیت های مالی دولت محمود احمدی نژاد طی هشت ماه اخیر است.
عبدالرضا رحمانی فضلی رییس کل دیوان محاسبات کشور در یک گزارش مطبوعاتی اعلام کرد که برخلاف نص صریح قانون 60 درصد منابع یارانه های نقدی که طی هشت ماه اخیر به مردم پرداخت شده از محل های دیگری به غیر از درآمد حاصل از آزاد شدن قیمت های سوخت تأمین شده است.
او گفته است که دولت محمود نژاد در اواخر سال گذشته 2 میلیارد و 900 میلیون دلار از درآمدهای حاصل از صادرات نفت را صرف پرداخت یارانه های نقدی کرده و برغم گذشت شش ماه از سال جاری هنوز این مبلغ را به خزانه داری کشور واریز نکرده است.
رییس دیوان محاسبات کشور سپس افزوده است که 12 میلیارد و 100 میلیون دلار از درآمدهای مازاد فروش نفت در سال گذشته عملاً گم شده است و هیچ اثری از آن نیست. به گفتۀ رییس دیوان محاسبات کشور این مبلغ نه به خزانه داری واریز شده، نه به حساب ذخیرۀ ارزی و نه در بودجۀ سالانۀ کشور منظور شده است.
عبدالرضا رحمانی فضلی اضافه می کند که دولت محمود احمدی نژاد باز در اقدامی غیرقانونی بیش از چهار هزار و پانصد حساب بانکی در بانک های غیردولتی کشور باز کرده بی آنکه انگیزۀ این کار هنوز روشن شده باشد. دیگر اقدام غیرقانونی محمود احمدی نژاد این بوده که تنها 40 درصد منابع یارانه های نقدی پرداخت شده به مردم از محل افزایش قیمت‌های سوخت تأمین شده است و دولت 60 درصد دیگر این منابع را به طور غیر قانونی از محل های دیگر تأمین کرده است. برای مثال، دولت ۵ هزار میلیارد تومان از منابع بانک مرکزی، 3 هزار میلیارد تومان از محل صادرات نفت خام، 5 هزار میلیارد تومان از بودجۀ عمومی کشور و 1 هزار و 800 میلیارد تومان از منابع وزارتخانه های نفت و نیرو برداشت کرده است.
به بیان دیگر، دولت احمدی نژاد قریب هیجده هزار میلیارد تومان از منابع کشور را که می توانستند در صورت به کارگیری بهینه آنها انقلابی در زیرساخت های کشور ایجاد کنند، فقط صرف یارانه های نقدی کرده که در نهایت با خرید کالاهای مصرفی وارداتی اعم از قاچاق و غیرقاچاق از کشور خارج شده اند، بی آنکه در زندگی روزمره خانوارها تغییر محسوسی ایجاد کنند.
در این بین، به گفتۀ عبدالرضا رحمانی فضلی، کل درآمدهای حاصله از حذف یارانه‌ها ۲۵ هزار میلیارد تومان بوده که یکجا صرف پرداخت یارانه های نقدی شده و یک ریال از آن نیز برغم مصوبۀ مجلس به بخش صنعت و کشاورزی اختصاص نیافته است. بدتر حتا دولت هیجده هزار میلیارد تومان هم پول قرض کرده تا بتواند با اضافه کردن آن بر 25 هزار میلیارد تومان درآمد به دست آمده از محل حذف یارانه ها تنها یارانه‌های نقدی مردم را بپردازد.

بی دلیل نیست که بسیاری از کارشناسان و اقتصاددانان خواستار توقف اجرای قانون حذف یارانه ها هستند و ادامۀ آن را زیانی جبران ناپذیر برای اقتصاد و کشور می دانند. در حالی که میلیاردها دلار از درآمدهای کشور صرف پرداخت یارانه های نقدی شده، به گفتۀ رییس دیوان محاسبات کشور سال گذشته بیش از ۷۲ هزار بشکه تولید روزانۀ نفت کشور کاهش یافته و روند کاهش تولید نفت در سال جاری نیز ادامه داشته بی‌آنکه البته مقامات بگویند که کاهش تولید نفت کشور در سال جاری چقدر بوده است. نشریۀ انگلیسی فاینشنال تایمز در شمارۀ بیست و چهارم ژوئیه خود نوشت که تولید نفت خام ایران از ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه در سال ۱۳۸۴ به سه میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه در حال حاضر کاهش یافته که پنجاه درصد آن فقط به مصرف داخلی می رسد.
در این حال، عربستان موفق شده ظرفیت تولید نفت خود را از ۸ میلیون بشکه به ۱۲ میلیون بشکه برساند و هم اکنون روزانه قریب ۱۰ میلیون بشکه نفت تولید کند.
گفتنی است که پیش از وقوع انقلاب اسلامی ظرفیت تولید نفت خام ایران در سال ۱۳۵۶ شش میلیون بشکه در روز بود که تنها ۵۰۰ هزار بشکۀ آن به مصرف داخلی می رسید و مابقی صادر می شد.
باری، نبود شفافیت اقتصادی که نتیجۀ اجتناب ناپذیر فقدان دموکراسی و آزادی های اساسی است اینک نه فقط ابعاد باورنکردنی به فساد در اقتصاد ایران بخشیده، بلکه همزمان به فلج شدن اقتصاد مولد در این کشور منجر شده و می تواند زمینه ساز نارضایی های گسترده نیز باشد.