samedi 26 janvier 2013

درختان بسیار عجیب و دیدنی دنیا ! + تصاویر

میهن استار: بزرگ ترین و پیر ترین درختان جهان بسیار باشکوه هستند چرا که شاهد ظهور و سقوط تمدن های متعددی بوده اند. مثلاً ژنرال شرمن، بزرگترین درخت تک ریشه ای که تا به حال شناخته شده و یا تجیکو با ۹۵۵۰ سال قدمت که قدیمی ترین درخت کلونال است.
جولیان هایت می گوید “درختان باستانی پیوند زنده ی ما انسان ها با گذشته هستند و در جریان تغییرات همیشگی، شکل خود را حفظ می کنند. این داستان درختان است اما به نوعی قصه ی ما انسانها نیز هست. هر درخت شکل و شخصیتی مخصوص به خود دارد که در طول زندگی اش آن را حفظ می کند.”
با این مقدمه بیایید در مورد جالب ترین درختان جهان بیشتر بدانیم؛ این لیست تنها به کهن ترین ترین درختان نمی پردازد بلکه آنهایی که دارای شکل یا حالت منحصر به فردی هستند را نیز مورد توجه قرار می دهد.
۱۰. درخت بلوط فرشته
10 درخت بسیار عجیب و دیدنی دنیا !
این درخت ۱۵۰۰ ساله در جزیره ی جونز و در ایالت کارولینای جنوبی در آمریکا قرار دارد. شاخه های این درخت بلند بر مساحتی حدود ۵ کیلومتر مربع سایه می افکنند. گفته می شود که این درخت یکی از قدیمی ترین ارگانیسم های زنده در شرق رودخانه ی می سی سی پی است. اندازه ی محیط تنه ی درخت بلوط فرشته ۸ متراست و هر یک از شاخه های آن تا ۳۰ متر کشیده شده اند. این درخت بلایای طبیعی بسیاری را از سر گذرانده است که از آن جمله می توان به زلزله ای در سال ۱۸۸۶، سیل های بیشمار و طوفان هایی مثل طوفان هوگو در سال ۱۹۸۹ اشاره کرد.
۹. الیا بوی بون، درخت زیتون وووِز
10 درخت بسیار عجیب و دیدنی دنیا !
آیا باور دارید که کهن ترین درخت زیتون جهان هنوز هم هرسال زیتون های خوش مزه به بار آورد؟ دانشمندانِ دانشگاه کرت، عمر این درخت را بین ۳۵۰۰ تا ۴۰۰۰ سال تخمین زده اند؛ محیط تنه ی این درخت بیش از ۴,۵ متر است. این درخت در روستای آنو وووز در کرت قرار دارد و سالانه حدود ۲۰ هزار نفر از آن دیدن می کنند.
۸. درخت خون اژدها
10 درخت بسیار عجیب و دیدنی دنیا !
این درخت کمیاب که به نام درخت اژدهای سوکوترا نیز مشهور است در کشور یمن قرار دارد و مشهور ترین گیاه در جزیره ی یمنی سوکوترا است. بر اساس آمار یونسکو ۳۷ درصد از گیاهان، ۹۰ درصد از خزندگان و ۹۵ درصد از حلزون های موجود در این جزیره در هیچ جای جهان وجود ندارند.
درخت اژدها شبیه به یک چتر است و به این دلیل به نام خون اژدها مشهور است که یک مایع سرخ رنگ از خود ترشح می کند. ساکنان محلی هنوز هم از این مایع به عنوان یک ماده ی شفا بخش در تولیدات آرایشی و یا به عنوان رنگ در تزئین سفال استفاده می کنند.
۷. درخت توله
10 درخت بسیار عجیب و دیدنی دنیا !
ارتفاع این درخت توله ی بزرگ بیش از ۳۵ متر است و در شهر اوخاکا در مکزیک قرار دارد. هر یک از شاخه های این درخت می توانند یک درخت مستقل باشند. محیط تنه ی این درخت ۳۶ متر است؛ این درخت به قدری بزرگ است که در ابتدا دانشمندان تصور می کردند چندین درخت به هم چسبیده و باعث بوجود آمدن آن شده اند اما آزمایش هایی که بر روی DNA آن انجام شد خلاف این نظریه را ثابت کرد.
۶. درخت بائوباب قوری
10 درخت بسیار عجیب و دیدنی دنیا !
هر ۸ گونه ی درخت بائوباب منحصربه فرد و جالب هستند. درخت بائوباب آفریقایی بومی سرزمین آفریقا است اما درآسیا و شبه جزیره ی عربستان هم یافت می شود. ۶ گونه از این درخت بومی منطقه ی ماداگاسکار هستند و یک گونه ی دیگر هم در استرالیا یافت می شود.
موضوع جالب در مورد این گونه ی خاص از درختان این است که آنها شبیه بطری و گاهی شبیه به قوری هستند؛ این گونه ی خاص در ایفاتی در ماداگاسکار است. درختی که در عکس مشاهده می کنید ۱۲۰۰ سال سن دارد. این نوع درخت می تواند تا ۱۲۰ هزار لیتر آب در خود ذخیره کند و از سخت ترین خشکی ها جان سالم به در ببرد.
۵. درختان تا فروم
10 درخت بسیار عجیب و دیدنی دنیا !
این درختان که بر روی بقایای یک معبد کامبوجی به نام تا فروم رشد کرده اند بسیار جالب هستند. دو گونه درخت خاص در این معبد رشد کرده اند. برخی از متخصصین معتقدند که درخت بزرگ تر گونه ای به نام سیبا پنتاندرا باشد و گروهی دیگر معتقدند که این درخت یک تیت پاک است، درختان کوچک تر که به درخت اصلی چسبیده اند نوعی درخت انجیر چسبنده هستند. ریشه های غول آسای این درخت سالانه بازدیدکنندگان بسیاری را به این محل می کشاند.
۴. متو سلاه
10 درخت بسیار عجیب و دیدنی دنیا !
درخت کاج بزرگ بیسین بریستلکون، نوعی درخت پر عمر است که در ایالت های یوتاه، نوادا و کالیفرنیا رشد می کند. رشد این درخت بسیار کند است و برگ های سوزنی این درخت تا ۴۰ سال سبز می مانند. این درخت قدیمی ترین درخت غیر کلونالی زنده بر روی زمین است. این درخت در سال ۱۹۵۷ توسط ۲ دانشمند بررسی شد و سن دقیق آن در آن سال ۴۷۸۹ سال بود. از آنجایی که ممکن است به این درخت صدمه وارد شود محل دقیق آن گزارش نشده اما جایی در رشته کوه سفید کالیفرنیا است.
۳. درخت پشم ابریشمی
10 درخت بسیار عجیب و دیدنی دنیا !
این درخت زیبا از خانواده ی درختان مالو است. بومی مناطق استوایی و جنگل های حاشیه ای این مناطق در آمریکای جنوبی مثل برزیل و آرژانتین است. ارتفاع این درخت به حدود ۲۵ متر می رسد و در تنه و شاخه های آن برجستگی هایی وجود دارد که اجازه می دهد آب را در زمان خشکسالی ذخیره کند. اندازه ی گل های زیبای قرمز، صورتی یا بنفش این درخت بین ۱۲ تا ۲۴ ساتی متر است. این گل ها تبدیل به میوه های گلابی شکلی می شوند که داخل آنها پر از دانه هایی است که در نوعی پشم بسیار نرم قرار گرفته اند. از این پشم نرم گاهی برای درست کردن کوسن استفاده می شود.
۲. درخت اوکالیپتوس رنگین کمان
10 درخت بسیار عجیب و دیدنی دنیا !
این درخت نوعی اوکالیپتوس همیشه سبز است که ارتفاع آن تا ۷۵ متر می رسد. پراکندگی این درخت از مناطقی در اندونزی تا فیلیپین است. چیزی که باعث می شود این درخت بسیار خاص باشد، نوار های زرد، سبز، صورتی، قرمز، بنفش و نارنجی رنگی است که شاخه ها و تنه ی این درخت را پوشانده است و این رنگ های زیبا کاملاً طبیعی هستند. سطح پوسته ی این نوع درخت بسیار نرم است و در هنگام رشد لایه هایی از آن جدا می شوند. این جریان در زمان های متعدد و در قسمت های متفاوتی از درخت اتفاق می افتد. هرچه از عمر پوسته ی جدید می گذرد رنگ آن از سبز روشن به سبز تیره ی مایل به آبی یا بنفش و بعد صورتی و نارنجی تغییر می کند. و چون این اتفاق در قسمت های متفاوتی از درخت می افتد این حالت به صورت نوارهای رنگی در کنار هم قرار می گیرند که تنه ی این درخت را به یک تابلوی نقاشی تبدیل می کنند.
۱. درخت زندگی
10 درخت بسیار عجیب و دیدنی دنیا !
نمونه های بسیاری از درختان کهنسال وجود دارند اما نکته ی بسیار جالبی که در مورد این تک درخت ۴۰۰ ساله وجود دارد این است که توانسته در وسط بیابان و بدون هیچ منبع شناخته شده ای از آب دوام بیاورد. این درخت که درفاصله ی ۲ کیلومتری جبل دخان در بحرین قرار دارد یکی از عجایب طبیعی است. اگر می خواهید منحصر به فرد بودن این درخت را به خوبی درک کنید آن را در نقشه ی هوایی گوگل تماشا کنید و می بینید که از هر نوع گیاهی بسیار دور است.

بهمن پنجاه و هفت

بهمن پنجاه و هفت



هادی خرسندی
ويژه خبرنامه گويا


در خیابان ها دویدم بهمن پنجاه وهفت
حنجره-ی خود را دریدم بهمن پنجاه وهفت

جام زهر ارتجاع و مذهب وامانده را
مثل شربت سرکشیدم بهمن پنجاه وهفت

شد امام امت از بهرم شهید کربلا
شاه شد شمر و یزیدم بهمن پنجاه وهفت

گر دمی غافل شدم از زنده باد و مرده باد
فحش «ساواکی» شنیدم بهمن پنجاه وهفت

ور کسی بد گفت از آخوند و شیخ و روضه خوان
من خودم بر او پریدم بهمن پنجاه وهفت


گشنه افتادم به دشت جهل مثل گوسفند
سیر در آنجا چریدم بهمن پنجاه وهفت


چه گوارا کرد از میدان فوزیه ظهور!
بهر خود نقش آفریدم بهمن پنجاه وهفت!


دیو را کردم برون، آمد فرشته از درم
روی بال-اش آرمیدم بهمن پنجاه وهفت!


در سرم سودای آزادی و استقلال بود
داد بی.بی.سی امیدم بهمن پنجاه وهفت


هیپنوتیزم کرده بود آیا خمینی؟ من چرا؛
هر دروغی باوریدم بهمن پنجاه وهفت


شاه فرمود «این صدای انقلاب ملت است»
با دوتا گوشم شنیدم بهمن پنجاه وهفت


عاقبت پاکش کنم از دامن مام وطن
انقلابی را که ریدم بهمن پنجاه وهفت!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[اصغرآقا ـ سايت هادی خرسندی]

سخنی از سر مهر با آفتاب لب بام سیدعطاءالله مهاجرانی

سخنی از سر مهر با آفتاب لب بام
هر کدام از ما که توجیه گر ظلم و استبداد و خرافات و تحمیق باشیم، گم کرده راهیم و یا گمشده در راه .
جناب استاد حبیب الله عسکراولادی که به تعبیر استاد جلال الدین فارسی مجتهد سیاسی و مجتهد فقاهتی هستند، با اعلام موضع در باره مهندس موسوی و جناب آقای کروبی کار بزرگی انجام داده اند. بی تردید ایشان که سابقه بیش از شش دهه مجاهدت و مشی در خط اسلام و انقلاب و روحانیت را داشته اند، از لوازم موضع گیری خویش با خبر بوده اند. می دانسته اند که تیر ملامت به سوی ایشان رها می شود. چنان که شد. امام جمعه تهران و عضوی از اعضای جامعه مدرسین و بیانیه هیات رییسه مجلس خبرگان و برخی از اعضای هیات موتلفه به نقد ورد و طرد و حتا گاه به هتک ایشان پرداختند. می توانم تصور کنم که ایشان در اثر فشارسنگین و البته به ناحق و ناشایستی که تحمل کرده اند، از جاده انصاف و عدالت خارج شوند. در مطول می خواندیم که: ان الجواد قد یکبوا

برای من شخصیت و منش اقای عسکراولادی آنقدر عزیز هست که از ایشان مطلقا نرنجم. از سویی سخنان اخیر ایشان در باره اینجانب ، متاع تازه ای نبود، تقریبا نقل دهان و دندان کیهان و رادیو تلویزیون حکومتی همین حرف هاست. مدیر کیهان از سویی مدام قندان قند را به محضر آیه الله خامنه ای می برند، تا ایشان وردی بخوانند وبر حبه های قند بدمند تا تبرک شوند و از سوی دیگر سهم بنده و امثال بنده از شیرینی ان حبه های قند متبرک ، سیلاب بی امان ناسزا و بهتان ها و تهمت هاست. این جماعت برای طرح بهتان و تهمت و ناسزاگویی، پشتوانه نظری و حدیثی هم یافته اند. که می توان بهتان زد و عرض و آبروی اشخاص را برد و اجازه نداد که انان در دین بدعت ایجاد کنند. همان روایت معروفی که در کافی آمده است و در مکاسب محرمه مرحوم شیخ انصاری نقل شده است. بی خبر از آن که به تعبیرمرحوم مطهری، ىر كتاب سیره نبوی، مراد از باهتوهم ، نمی تواند بهتان زدن باشد. ایشان نوشته اند:

حدیثی داریم که در ضمن آن آمده است که‏ هرگاه اهل بدعت را دیدید « فباهتوهم » . " باهتوهم " از ماده بهت‏ است و این ماده در دو" مورد به کار برده می‏شود ، یکی در مورد مبهوت کردن‏ ، محکوم کردن و" متحیر ساختن که در خود قرآن آمده است که حضرت ابراهیم‏ با آن جبار زمان خودش که مباحثه کرد ، در نهایت امر « فبهت الذی کفر او در مقابل منطق ابراهیم درماند ، مبهوت شد ، محکوم شد ، مفتضح شد ، و دیگر در مورد بهتان یعنی دروغ جعل کردن که می‏دانیم در آیه « سبحانک هذا بهتان عظیم »، بهتان عظیم یعنی دروغ بزرگ . شیخ انصاری تصریح می‏کند که‏ معنای اینکه اگر با اهل بدعت روبرو شدید باهتوهم یعنی با منطقی قوی با آنها روبرو بشوید ، مبهوتشان بکنید آنچنانکه ابراهیم با جبار زمان خودش‏ نمرود مباحثه کرد و مبهوتش نمود « فبهت الذی کفر » بر اهل بدعت با منطق وارد بشوید تا مردم بفهمند اینها اهل بدعت هستند و دروغ می‏گویند . با آنها مباحثه کنید و محکومشان نمائید . عده‏ای آمده‏اند از این حدیث این جور استفاده کرده‏اند که اگر اهل بدعت‏ را دیدید ، دیگر دروغ گفتن جایز است ، هر نسبتی می‏خواهید به اینها بدهید ، هر دروغی می‏خواهید ببندید ، یعنی برای کوباندن اهل بدعت که یک هدف‏ مقدس است از این وسیله نامقدس یعنی دروغ بستن استفاده بکنید ، که این‏ امر دایره‏ اش وسیعتر هم می‏شود . آدمهای حسابی هرگز چنین حرفی را نمی‏زنند . آدمهای ناحسابی گاهی دنبال بهانه‏ اند . مکائد نفس عجیب است " ( شهید مطهری، سیری در سیره نبوی، ص: ۱۲۸ -۱۲۹)

اما آقای عسکراولادی از لون دیگری است. در مجلس اول در کمیسیون بازرگانی، با ایشان هم کمیسیون بودم و حتا کوشیدم که ایشان رییس کمیسیون بشوند و رییس وقت کمیسیون( حجت الاسلام حججی) را تشویق به استعفا کردم؛ که با بزرگواری پذیرفتند. بعد هم که ایشان وزیر بازرگانی شدند، به عنوان رییس کمیسیون بازرگانی با ایشان همواره روابطی دوستانه و صمیمانه داشتم. در دوران مسوولیتم در وزارت فرهنگ هم، ایشان عضو هیات منصفه بودند، وزارت فرهنگ و ارشاد همواره مدافع حضور ایشان در هیات بود. از این رو می خواهم بگویم که ذره ای از احترامی که برای ایشان قائلم کاسته نشده و نخواهد شد. موقعیت ایشان را پس از این موضع گیری اخیر- که مهمترین موضع گیری در کارنامه سیاسی ایشان است- به خوبی درک می کنم و به ایشان حق می دهم، حتا اگر با حساب و کتاب سود و زیان سیاسی، برآورد کرده اند که ناسزا گویی به اینجانب به مصلحت ایشان است، و ضربه گیر و قدری توزین ناسزاها را متعادل می کند، مثل استفاده از پارسنگ هایی که بقال های قدیم کنار دستشان داشتند،حلال ایشان!


اما نکاتی در سخنان ایشان خطاب به اینجانب امده است، که با احترام و مودت توضیحاتی را حضور ارجمندشان تقدیم می کنم. در نامه ای که به جناب اقای نیلی، مدیر سایت محترم رجا نیوز نوشته اند، در بخشی از نامه در باره اینجانب فرموده اند:

"مطالب آقای مهاجرانی را هم در مورد برخی از گفته‌هایم خواندم. بنده نه از ستایش‌های امثال آدم‌های ره‌ گم کرده‌ای چون مهاجرانی مغرور می‌شوم و نه از نقدها و ایرادات شما عزیزان گله‌مندم.فکر می‌کنم دو روزه عمری که دارم فرصتی برای روشن‌گری و نصیحت و خیرخواهی از باب امر به معروف و نهی از منکر دارم که باید به آن عمل کنم و ان‌شاءالله موفق شوم.در همین‌جا هم فرصت را غنیمت می‌شمارم و چند کلمه با آقای مهاجرانی گم شده در راه صحبت می‌کنم به ایشان عرض می‌کنم شما در این مملکت الهی وزیر بودی، وکیل بودی و معاون رئیس جمهور بودی و با حقوق مکفی که داشتی با عزت و افتخار زندگی می‌کردی، این همه نعمت را گذاشتی و رفتی حقوق‌بگیر بی‌بی‌سی شده‌ای و یک جیره‌ی احتمالی هم از شاه عربستان می‌گیری. کلاه خودت را قاضی کن ببین چی بدست آورده‌ای و چی از دست داده‌ای! ولایت امام و رهبری را رها کردی و رفتی ولایت بی‌بی‌سی را پذیرفتی اگر به خدا و قیامت اعتقاد داری که این‌جانب خلاف آن‌را به شما نسبت نمی‌دهم یک پاسخی را روز حساب مهیا کن. می‌دانم در این دنیا جوابی نمی‌توانی داشته باشی لذا شما را به آن دنیا حواله می‌دهم"

یکم: در باره اینجانب دو تعبیر، گم کرده راه و گمشده در راه به کار برده اند. این دو تعبیر متفاوتند. اگر من در راه گم شده باشم، کارم آسانتر و امکان هدایت و نجاتم افزونتر خواهد بود. اما اگر راه را گم کرده باشم، بسی افتاد مشکلها. مثل همان تفسیر بیت حافظ: گمشدگان لب دریا و یا ره دریا! این هم از طنزهای روزگار است که درست سی و دو سال پیش، در زمستان سال ۱۳۵۹، در مجلس شورای اسلامی نطق پیش از دستور داشتم. در نقد بنی صدر و نیز نقد مخالفان بنی صدر، گفتم: گروهی راه را عوضی می روند و گروهی هم عوضی راه می روند! آن تعابیر تا مدتها مضمون دوستان مجلس شورای اول بود. یک بار دیدم مرحوم فخرالدین حجازی دارد با همان ملاحت کم یابش به راه رفتنم نگاه می کند، گفت: ببینم جوان راه را عوضی می روی یا عوضی راه می روی!

اکنون پس از سی و دو سال مخاطب اقای عسکراولادی قرار گرفته ام که گم کرده راهم و یا گمشده در راهم؟ با قدری اندیشه در باره داوری چناب عسکراولادی،‌ نخستین پرسش مهمی که مطرح می شود این است: راه درست و راست کدام است؟ چگونه می سنجیم که کسی در راه راست است و دیگری راه را گم کرده و یا در راه گمشده است؟ این اطمینان را جناب آقای عسکراولادی از کجا آورده اند، که من گم کرده راه و گمشده در راهم و ایشان در راه راست و درست؟ مشخصات و مختصات راه راست و درست کدام است؟ با کدام معیار و میزان می توانیم درستی راه و راستی خط مشی خودمان را تشخیص و تمییز بدهیم؟ چگونه می توان به سرچشمه یقین رسید و با تمام وجود دریافت و دانست که انسان بر راه راست است؟

انسان خود را مرکز می پندارد و دیگری را در حاشیه، همان که فروید از آن به اگو-سنتریست تغبیر کرد. خودمحور، خودخواه و خودمدار ترجمه هایی ست که برای آن اصطلاح مطرح شده است. گمان می کند، شاقول و یا تراز در دست ایشان است؛ قسیم نار و جنت می شود. این شیوه به کلی با دیدگاه قرآن و پیامبر اسلام و امامان معصوم علیهم السلام، تفاوت بنیادی دارد. خود را در راه راست دیدن و به دیگری گفتن: که در این دنیا جواب نداری؟ این روحیه و منش از کجا امده است؟ ما که همواره آموخته ایم، بزرگان دانش و اخلاق مدام تاکید کرده اند. که در دانش و اخلاق و ایمان بایست خودبین نبود.

فکر خود و رای خود در مذهب رندی نیست
کفر است در این مذهب خود بینی و خود رایی

یکی از باشکوهترین قصه های قرآن مجید، داستان موسی و خضر- انسان الهی بهره ور از دانایی راز- است، موسی گمان کرده بود از همه بهتر ست و بیشتر می داند، خداوند او را به جستجوی خضر فرستاد تا ببیند، در مکتب حقایق پیش ادیب عشق، ابجد خوان شتابزده ای بیش نیست.

در سوره حشر، شیوه گفتگوی پیامبر اسلام با دیگری، که مشرک و یا کافر بوده است به روشنی و دقیق ثبت شده است. این آیات جزو مهمترین آیاتی ست که شیوه مواجهه و سخن و سلوک یک مسلمان را در ارتباط با دیگری تبیین می کند، دیگری یی که مسلمان هم نیست. ببینیم پیامبر ما با غیر مسلمان چگونه سخن می گوید و ما با مسلمانان چگونه:

قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ قُلِ اللَّـهُ ۖ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَىٰ هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٢٤﴾ قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿٢٥﴾ قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ ﴿٢٦﴾ سوره حشر

بگو: «كيست كه شما را از آسمانها و زمين روزى مى‌دهد؟» بگو: «خدا؛ و در حقيقت يا ما، يا شما بر هدايت يا گمراهى آشكاريم.»
بگو: «[شما] از آنچه ما مرتكب شده‌ايم بازخواست نخواهيد شد، و [ما نيز] از آنچه شما انجام مى‌دهيد بازخواست نخواهيم شد.»
بگو: «پروردگارمان ما و شما را جمع خواهد كرد؛ سپس ميان ما به حق داورى مى كند، و اوست داور دانا.»

این آیات مبین سرشار از نکته و لطیفه و دقایقند. اولا : پیامبر به دیگری که غیر مسلمان هم بود نسبت گمراهی نمی دهد. ثانیا: در گفتگو برای خود از واژه اجرمنا و برای دیگری از واژه تعملون استفاده شده است. ثالثا: به روز داوری و قیامت ارجاع شده، که چه کسی بر مسیر هدایت خواهد بود و کدام کس بر گمراهی و یا در گمراهی ست.

در مقاله پیش، اشاره ای به مرجوم حاج اخوند، روحانی روستای مهاجران داشتم. این قصه را همو برای ما تعریف می کرد. از اول قصه تا پایان اشک می ریخت و دستمال سفیدش در سرپنجه اش بود.

"خداوند به موسی علیه السلام گفت: این بار که به میعاد به طور می آیی، کسی را همراهت بیاور که گمان می کنی تو از او بهتری. موسی اندیشید. هر کس به نظرش می رسید، و گمان می کرد که موسی ازو بهترست، با خود می گفت: از کجا که من ازو بهترم؟ من چه شناختی از او دارم؟ حال و احوال درون او را از کجا بدانم. هنگام میعاد رسید؛ سوی کوه طور روانه شد. در راه دید سگی بیمار و لاغر و نزار و گر در گوشه ای افتاده است. با خود گفت: این سگ را می برم و می گویم: من ازین سگ بهترم. با خود اندیشید از کجا معلوم که من ازین سگ بهترم؟ به میعاد رفت و به خداوند گفت: خداوندا من کسی را نیافتم که خود را ازو بهتر بدانم!

ما در همین فرهنگ روییدیم و از اسلام چنین عطری را شنیدیم و راه راست و درست را چنین راهی می دانستیم. راهی که:

در آستانه میخانه گر سری بینی
مزن به پای که معلوم نیست نیت او

به نظرم برای تشخیص این که ما در راه هستیم و یا گم کرده راه، می توان عدالت و آزادی و ظلم را به عنوان سنگ محک در نظر گرفت. بگذارید تنها بر ظلم تکیه کنم. هر کدام از ما که توجیه گر ظلم و استبداد و خرافات و تحمیق باشیم، گم کرده راهیم و یا گمشده در راه. و ان کس است اهل بشارت که اشارت داند.

واقعیت این است که گم شدن در راه و یا راه گم کردگی مفهومی مشکک است. ممکن است جنابعالی هم راه را گم کرده باشید و یا در راه گم شده باشید! در باره اینجانب هم حتما چنین احتمالی وجود دارد. در تفسیر آیه شریفه: وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ ، آیا تو را گمگشته نیافت و هدایت نکرد؟( ایه شماره ۷ سوره الضحی ۹۳)، برخی مترجمان قرآن مجید ضال را گمگشته( آیتی) و برخی سرگشته( فولادوند و خرمشاهی) و نیز راه گم کرده( زمانی) ترجمه کرده اند. دیدم ابن عربی فراتر از همه گمگشتگی یا سرگشتگی و یا گم کرده راهی را به گونه ای تفسیر کرده است که شامل جناب اقای عسکراولادی و اینجانب هم می شود. گفته است: "ضالا عن التوحید الذاتی و محتجبا بالصفات عن الذات"،
پیداست تا یافتن راه، و دریافت یقین گمشده، راهی دراز درپیش است و به تعبیر حافظ:

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
هیهات ازین بیابان وین راه بی نهایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صدهزار منزل بیش است در بدایت
رندان تشنه لب را ابی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند ازین ولایت!

ماوردی هم در قول چهارم در تفسیرالنکت و العیون در ذیل آیه مبارکه، و وجدک ضالا فهدی، سخن لطیفی دارد؛ ووجدک ضالا عن الهجره فهداک الیها! گمراه یا در راه گمشده، کسی ست که راه هجرت را نمی شناسد. این نکته ها را از این روی اشاره کردم، که بسی بایست محتاط بود و اندیشید که آیا می توان دیگری را گم کرده راه معرفی کرد و خویش را راه یافته؟ به ویژه وقتی که ما از دیگری خبر نداریم و نمی دانیم حال و روز او چگونه است؟ ممکن است کسی را که گمراه می دانیم، راه را یافته باشد، و خویشتن را که بر راه و در راه راست می دانیم، گمکرده راه باشیم.

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید.

علاوه بر مواردی که اشاره کردم، در شیوه تعامل با دیگری، ما موظف هستیم که در باره دیگران به ویژه مسلمانان بر اساس اصالة الصحه داوری کنیم.

متاسفانه و سوگمندانه این اصل بسیار مهم، در عرصه سیاست و اخلاق در کشور ما نه تنها فراموش شده است؛ بلکه برعکس فضای بهتان و اتهام و طرد و لعن و تکفیر و تفسیق آنچنان پر رنگ است، که راه را بر اصالة الصحه بسته است. باور کنید این آلودگی هوای تهران در برابر آلودگی های سیاسی وفرهنگی و اجتماعی و اخلاقی امری قابل تحمل است. تنها آلودگی تهران را با چشم غیر مسلح می توان دید و در هنگام تنفس می تواند احساس کرد. آلودگی ناشی از ظلم و ستم و بی رسمی و دروغ و دغل ویران کننده روح آدمی ست.

قاعده اصالت الصحه از زمره مهمترین قواعد اصول فقه ماست. محقق نراقی در کتاب عوائد الایام، و پس از او شیخ اعظم در فرائد به این قاعده پرداخته اند. آیه الله سبحانی فقیه ارجمند در ارشاد العقول الی مباحث الاصول، در جلد چهارم به تفصیل به این موضوع توجه کرده اند.( ص: ۳۸۴تا ۳۸۷) ایشان اصالت الصحه، یعنی حمل بر صحت سخن و عمل فرد مومن را از جمله تکالیف اسلامی دانسته اند، که قران و سنت به آن دعوت کرده اند. مستند قرآنی اصالت الصحه را آیه شماره ۱۲ سوره حجرات ذکر کرده اند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ ﴿١٢
( اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پاره‌اى از گمانها گناه است، و جاسوسى مكنيد، و بعضى از شما غيبت بعضى نكند؛ آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده‌اش را بخورد؟ از آن كراهت داريد. [پس‌] از خدا بترسيد، كه خدا توبه‌پذير مهربان است.١)

به سه روایت هم در این باره اشاره کرده اند:
الف : إبراهيم بن عمر اليماني ، از امام صادق عایه السلام روایت کرده است، که فرمودند: « إذا اتّهم المؤمنُ أخاه ، انماث الإيمان في قلبه كما ينماث الملح في الماء ». هنگامی که فردی مومن برادر خود را متهم می کند، ایمان در قلب او ناپید می شود مثل ناپیدا شدن نمک در آب

ب : حسين بن المختار ، از امام صادق عليه‌السلام ، روایت می کند که فرمودند : قال أمير المؤمنين عليه‌السلام في كلام له : « لاتظنن بكلمة خرجت من أخيك سوءاً وأنت تجد لها في الخير محملاً ». هنگامی که از برادرت سخنی می شنوی به او گمان بد مبر، تو می توانی برای سخن او وجه نیکویی پیدا کنی

ج : روي عن أبي الحسن عليه‌السلام أنّه قال لمحمد بن فضيل : « يا محمد! كذّب سمعك وبصرك عن أخيك ، فإن شهد عندك خمسون قسامة ، وقال لك قولاً ، فصدِّقه وكذِّبهم ». ای محمد! در باره برادر ت چشم و کوش ات را تکذیب کن، اگر پنجاه نفر هم سوگند خوردند، در باره امری عایه او، و او سخنی گفت، سخن بردرت را به راستی باورکن و دیگران را تکذیب کن
( الوسائل: ص: ۶۰۹ تا ۶۱۳، باب ۱۶۱، از باب های احکام دهگانه)

علاوه بر آن اصالة الصحه، اصلی کاملا عقلایی است. شیخ اعظم در فرائد، اصالة الصحه را امری مورد توافق و اجماع قولی و عملی فقها می داند. باور دارد که سیره مسلمانان در طول تاریخ و تمام دوران ها، مبتنی بر حمل صحت قول و فعل بوده است، علاوه بر آن می گویند، عقل مستقل هم اصالة الصحه را تایید می کند. ( فرائد الاصول، جلد سوم، ص: ۳۴۹ تا ۳۵۱

دوم: فرموده اید من حقوق بگیر بی بی سی شده ام و ولایت بی بی سی را پذیرفته ام. هر دو این داوری های شما کذب است. شما با کدام اطلاع و بررسی مطمئن شده اید که اینجانب از بی بی سی حقوق می گیرم؟ و مهمتر از آن ولایت بی بی سی را پذیرفته ام؟ شما كه اين ايه كريمه را بارها با همان طمانینه ای که در صدا و سکنات شماست، می خواندید که: و لا تقف مالیس لک به علم. شما از کجا علم پیدا کرده اید که من از بی بی سی حقوق می گیرم و ولایت بی بی سی را باور دارم؟ تلویزیون پرس تی وی جمهوری اسلامی هم دوبار از اینجانب دعوت کرد، در برنامه ها شرکت کردم. ایا معنایش این است که حقوق بگیر پرس تی وی بوده ام و یا ولایت پرس تی وی را پذیرفته ام؟ مرحوم مطهری سلسله مقالات حقوق زن را در مجله زن روز منتشر کردند، آیا همین داوری را در مورد ایشان هم می توانید داشته باشید؟

باز هم فرموده اید من از پادشاه عربستان جیره احتمالی می گیرم. جای شکرش باقی ست که در این مورد قید احتمال را آورده اید. این هم سخنی ناراست و دروغ است. البته وزیر اطلاعات ایران که می بایست مجتهد عادل باشد، این بهتان را پیش از شما با ارقام میلیونی مطرح کرد.

جناب آقای عسکراولادی، این موارد از همان مواردی است که بهتان است و بایست به خداوند واگذار کرد. و این آیه شریفه را زمزمه کرد که: انما اشکوا بثی و حزنی الی الله، اگر انسان و این کمترین بتواند مومن باشد، خداوند خود دفاع از مومن را بر عهده گرفته است. ان الله یدافع عن الذین آمنوا .

اماَ حقیقتا گمان نمی کردم شما، به اعتبار باورتان به آخرت و این که هشت دهه از عمر را پشت سرگذاشته اید، و مغلم اخلاق بوده و هستید ، سبک و سیاق سخنتان با دیگرانی که پروایی از دروغ و بهتان و اتهام ندارند، وجه شبهی پیدا کند. هنوز هم باورش اسان نیست، بلکه باور نمی کنم‌، و نمی خواهم خدای ناکرده چنین نسبتی به شما بدهم. اما چرا در داوری این قدر شتابزده اید؟ مگر نشنیده اید که حرمت انسان ها از حرمت کعبه هم بالاتر است

به احترام سابقه دوستی و همکاری که بیش از سه دهه از عمر آن می گذرد، و نیز به حرمت ایمان شما به حساب و کتاب و عدم فروگذاری مثقال ذره ای از جانب خداوند حکیم عزیز مقتدر، من نه تنها از شما نرنجیده و نمی رنجم. بلکه باور دارم شما با مواضع اخیرتان کار کارستانی انجام دادید. این تعریف برای این نیست که شما مغرور شوید. برای این هم نیست که اینجانب سودی کنم. اما در سخن اخیرشما نشانه هایی از شتابزدگی را دیدم، که شایسته تامل بیشتر است. خودتان را با این تاکید و به ضرس قاطع بر حق و در راه درست و راست و دیگری را گمراه ندانید. در برابر ظلم اشکارا موضع بگیرید. فرهنگ مداحی را نقد کنید. از حقوق بندگان مظلوم خداوند، زندانیان آزاده و خانواده های آن ها که در دست محافظان امنیتی و قضایی نظام اسیرند دفاع کنید. نزدیکی و دوری هر یک ما از ظلم، از قتل انسان های بیگناه، از اشک کودکان و خانواده های زندانیان سرفراز، نشانه ای است که چه کسی راه را گم کرده و چه کسی بر راه است. جناب اقای عسکراولادی عزیز،هدایت و ضلالت در نسبت با خداوند تعریف می شود نه در نسبت با حکومت و ولی فقیه و یا ولایت فقیه! در صحیح مسلم،( حدیث شماره ۴۸۰۲) روایت بسیار پر لطف و جذابی از ابو ذر نقل شده است. این روایت را در منابع شیعی ندیده ام. ابوذر از پیامبر اسلام نقل می کند که خداوند فرمود:
یا عبادی انی حرمت الظلم علی نفسی و جعلته بینکم محرما، فلا تظلموا، یا عبادی کلکم ضال الا من اهدیته؛ ای بندگان من! من ستم را بر خود حرام کرده ام و آن را برای شما و بین شما هم حرام کرده ام، ستم نکنید. ایبندگان من! همگی شما گمکرده راهید، مگر کسی را که من راهنمایی و هدایت کنم»

از متن حدیث قدسی می توان دریافت، که ظلم نقشی بنیادین در گم راهی انسان دارد. مهمترین ظلم ها هم پس از شرک به خداوند متعال که ظلم عظیم است، ظلم به بندگان خداست. قتل و آزار انسان ها و هتک حرمت و آبروی آنان. از این رو، جناب عسکراولادی شما که اصول خوانده اید. می دانید، تاکید بسیار بر احتیاط در داوری و استفاده از گمان شده است. شیخ انصاری،در جلد دوم فرائد الاصول، بر وجوب توقف عند الشبهه تاکید کرده اند، به این روایت اشاره کرده اند که: " الوقوف عند الشبهات خير من الاقتحام في الهلكات ".

و سرانجام سخن، گفته اید:" مي دانم ىر اين دنيا جوابي نمي تواني داشته باشي" از کجا می دانید!؟من در این دنیا جوابی ندارم؛ این هم جوابی دنیایی! به احترام شما، تا هنگامی که آفتاب عمر شما و بنده؛ با آخرین بوسه بر لب بام غروب کند و فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید، در محضر خداوند کریم و عزیز منتقم حاضر شویم و شما دلایلتان را در مورد بهتان ها و اتهام ها ارائه کنید و شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد.

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.




رانتخوران بزرگ، قلک احمدی نژاد برای اپوزیسیون شدن هستند؟

رانتخوران بزرگ، قلک احمدی نژاد برای اپوزیسیون شدن هستند؟
با افشای چهره های تعدادی از رانتخواران بزرگ کشور، این سوال مطرح می شود که به راستی هدف دولت از دادن امتیازات بزرگ اقتصادی و ثروتهای هنگفت به این افراد نوکیسه چیست؟..انگیزه دولت و احمدی نژاد از این اقدام چیست؟، آیا وی عاشق چشم و ابرو و سیمای نه چندان زیبای رانتخواران بوده است؟
با افشای چهره های تعدادی از رانتخواران بزرگ کشور، این سوال مطرح می شود که به راستی هدف دولت از دادن امتیازات بزرگ اقتصادی و ثروتهای هنگفت به این افراد نوکیسه چیست؟


به گزارش خبرنگار «بازتاب»، در سال های اخیر با باز شدن فضای رسانه ای کشور نسبت به دولت، بخش کوچکی از فساد بزرگ اقتصادی و رانتخواری های گسترده ای که در زمان دولت عدالت طلب اتفاق افتاده، فاش


 بدهکاران بانکی با صدها میلیارد تومان بدهی، زمین خواران بزرگ، دلالان نفتی، مفسدین اقتصادی و تصاحب کنندگان شرکت های بزرگ و سودآور دولتی از جمله حلقه های تسبیحی است که به نظر می رسد نفتی که قرار بوده است سر سفره مردم بیاید را به جیب ها و حسابهای خود هدایت کرده اند.


گرچه برآورد دقیقی از میزان مفاسد اقتصادی و سوء استفاده این گروه از نورچشمی های دولت وجود ندارد، اما تخمین ها نشان می دهد بالغ بر سیصد میلیارد دلار معادل یک هزار میلیارد تومان، مجموع رانتی بوده است که در این دولت از محل هزار میلیارد دلار درآمد نفتی و فروش اموال دولت به حساب رانت خواران رفته است.


حال سوال اینجاست که انگیزه دولت و احمدی نژاد از این اقدام چیست؟، آیا وی عاشق چشم و ابرو و سیمای نه چندان زیبای رانتخواران بوده است؟، آیا این رانت خواران قرار است پول را به شخص ثالثی بدهند؟، آیا این رانتخواریها پوشش انتقال پول است؟.. و پرسشهای دیگری که بدون پاسخ مانده است.


البته طبیعی است که این رانتخواران برای خود بخش قابل توجهی از این ثروت هنگفت را برخواهند داشت؛ اما این که تصور کنیم همه این پول سهم آنان است، به نظر ساده اندیشی می آید


به طور مثال، پیش از این سایت "آینده" سند مکتوبی از دستور احمدی نژاد برای پرداخت 15میلیارد دلار به علاوه تعدادی از بهترین معادن ایران را به زنوزی ارائه داده بود؛ یا درباره آریا، کارخانه فولاد خوزستان و مهمترین شرکت ساخت ابنیه راه آهن با دستور دفتر احمدی نژاد به صورت رایگان به گروه آریا داده شد. تازه اینها برگهای کوچکی از پرونده سنگین رانتخواری در این دولت است و بسیار بعید است چنین امتیازات عجیب و غریب و بدون توجیه قانونی و اقتصادی، بلاعوض از سوی احمدی نژاد به این بزرگ رانتخواران داده شده باشد. یک فرضیه هم می تواند این باشد که این امتیازات برای شکوفایی اقتصادی در کشور داده شده که البته در عمل چنین اتفاقی نیفتاده است.


وجه شباهت این افراد، حضور آنها در سیستم بانکداری عرصه های فرهنگی و ورزشی می باشد، باشگاه های فوتبالی که در این راستا به کار گرفته شده اند، عبارتند از: استیل آذین هدایتی، داماش گیلان آریا، راه آهن ، پرسپولیس و استقلال از طریق انصاری و همچننین گسترش فولاد تبریز زنوزی.


یکی از تحلیلها که اخیرا در برخی از محافل تاثیرگذار نظام مطرح شده است، امکان استفاده احمدی نژاد از این افراد به عنوان قلک فعالیتهای بعدی خود می باشد.



براساس این تحلیل، با توجه به آرایش سیاسی کشور، احمدی نژاد احتمال شکست تیمش را در انتخابات ریاست جمهوری آینده بسیار جدی می داند و برای آن که به صورت دائم از عرصه سیاست و تاثیرگذاری حذف نگردد، اقدام به اتخاذ برخی از تدابیر کرده است.


با توجه به آنکه احمدی نژاد فاقد بدنه و شبکه در میان نخبگان و سیاسیون می باشد، وی براساس همان روش پوپولیستی دوران ریاست جمهوری خود، قصد دارد با استفاده از منابع مالی، در دوره ای که تبدیل به اپوزیسیون می شود، جریان خود را سرپا نگه دارد و این موضوع با علم به از دست دادن کلیه منابع مالی دولتی پس از انتخابات آینده وشکست کاندیدای احمدی نژاد نیاز به منابع مالی بزرگ و هنگفتی دارد که باید از هم اکنون به فکر آن بود.


خریداری باشگاه های فوتبال، به ویژه استقلال و پرسپولیس با بخشی از رانت ها نیز می تواند بخشی از این سناریو باشد که قرار است علاوه بر باشگاه های واردشده، چند باشگاه دیگر نیز در ماه های پایانی واگذار گردد.


یکی از ویژگی های این قلکها، ارتباطات آنها با خارج از کشور، استفاده از کشورهای خارجی جهت نگهداری پول و چرخاندن آن می باشد.


از این رو توافق با برخی رانت خواران بزرگ برای دادن امتیازات و ثروت اقتصادی هنگفت به آنان، جهت استفاده از این منابع مالی در سالهای آینده و دوره منتقد یا به تعبیر برخی تحلیلگران اپوزیسیون شدن احمدی نژاد، راهی برای تامین این اهداف است.


این که آیا رانتخواران بزرگ قلکهای اپوزیسیون شدن احمدی نژاد هستند یا خیر، سوالی است که دادن پاسخ قطعی به آن نیاز به بررسی های گسترده تری دارد
 
.
 
 
.واحداندازه گیریه پیشرفت اقتصادی کشف شد:محموددرثانیه
 
 
با سلام بازتاب جان خسته نباشین و سلام گرمی هم واسه آقای صادقی دارم ، چقدر خوشحال شدم این مطلب رو دیدم و خوندم و این عکس رو دیدم قبلا این عکس رو دیده بودم البته بابت افشای این باند های رانت خوار تازگی نداره اما میخام در مورد این عکس یه چیزهایی بگم شاید شما میدانید و نمیگویید یا نمیدانید اما من میگوییم چون دیگر برایم مهم نیست و بالاتر از سیاهی دیگه رنگی نیست...
اون شخصی که روبروی رییس جمهور نشسته است را همه خوب میشناسند آیا از ایشان هم خبر دارید در حیطه کاری ایشان کسانی هستند که فقط وفقط برای نامبرده تصمیم میگیرند و در کل ایشان هیچ نظارتی بر استانداری مذبور ندارد که هیچ بنده خود شاهد بوده ام افرادی در سمتها و پستهای مالی و عمرانی قرار دارند که با توپ هم نمیشود آنها را جابجا کرد کاقی است جناب م... لب تر کند می تواند به هر کی دوست داشتند پول و منابع مالی جور کنند و دهند هر کدام از اینها برای خودشان دژ محکمی هستند که هیچ کس را یارای مقابله با آن نیست........
من به اینها بسنده میکنم که در مواردی خود شاهد ول خرجی چندین میلیونی و میلیاردی ایشان در حوزه کاری بوده ام در صورتی که هزاران نفر از جوانان آن استان بیکار یا معتاد هستند....
کسانی بر مسند صندلی مسولین این حوزه قرار دارند که از سواد و علم کافی برخوردار نیستند و آمده اند فقط مردم را بدبخت و پول و سرمایه همین استان را تارو مال کنند....حال من به خاطر برخی مسایل دیگر نمیتوانم بیشتر از این بیان کنم هر چند شما استاد این افشاگری ها هستید...............
ممنون از شما دوست دارم مطلب من رو منتشر کنید.با سپاس
 
 
.بابا بخدا این موضوعات تمام شدنی نیست
 
 
اعتبار سایت رو با این تحلیل های تخیلی زیر سوال نبرید. اولا که این مرده را لگد زدن هنری نیست، ثانیا گاه شما محمود را چنان احمق و متوهم تصویر می کنید که بدیلی در تاریخ معاصر ندارد و گاه چنان از شبکه سازی و ساماندهی اش برای آینده سخن می گویید که گویی با چرچیل طرف هستیم.
شناسه: 255413
حقیقت نژاد
 
  
                         
   
 

.

لیگ برتر اعدام

 
لیگ برتر اعدام

رضا ساکی

 
 
 
 
اجرای حکم اعدام در محل انجام جرم معایب بسیار زیادی دارد. مهم‌ترین عیبش این است که تماشاگران به خوبی نمی‌توانند از صحنه‌ی اعدام فیلم و درس بگیرند. بارها شاهد بوده‌ایم که مردم برای دیدن اعدام از درخت بالا رفته‌اند و یا خودشان را از تیر چراغ برق آویزان کرده‌اند. من خودم خیلی دوست دارم برادرم را برای درس عبرت گرفتن به تماشای اعدام ببرم، ولی متأسفانه می‌ترسم در شلوغی و ازدحام مراسم بلایی سرش بیاید. یکی دیگر از معایب اجرای حکم اعدام در محل انجام جرم این است که از ساعت‌ها قبل از شروع مراسم و تا ساعت‌ها بعد آن خیابان‌های منتهی به محل مراسم مسدود و ترافیک سنگینی در آن ناحیه ایجاد می‌شود. حالا سؤال این‌جاست که بهترین مکان برای اجرای حکم اعدام کجاست؟ پاسخ را باید از دادستان عمومی و انقلاب مشهد پرسید. هفته‌ی گذشته یک مراسم اعدام در ورزشگاه سبزوار و با حضور پرشور تماشاگران برگزار شد. تماشاگرانی از ساعات اولیه‌ی شب از راه‌های دور و نزدیک خود را به ورزشگاه رسانده بودند تا درس عبرت بگیرند. واقعا که باید از این حرکت حمایت کرد.
به نظر من، همه‌ی اعدام‌ها باید در ورزشگاه‌ها انجام بشود، چون فضای کافی برای نشستن همه هست. همه می‌توانند مراسم را با تمام جزییات تماشا کنند و درس عبرت بگیرند. حتا می‌توان بچه‌های کوچک را برای درس عبرت گرفتن به ورزشگاه برد. اجرای حکم اعدام در ورزشگاه می‌تواند به رونق فوتبال در شهرستان‌ها هم کمک کند. اگر مسابقات فوتبال قبل از اجرای حکم انجام بگیرد، بازی در حضور تماشاگران زیاد انجام خواهد شد. این‌طوری هم بازیکنان از بازی کردن در حضور تماشاگران لذت می‌برند و هم تماشاگران خودشان را برای اجرای مراسم گرم می‌کنند! اجرای حکم اعدام در ورزشگاه‌ها یک کار صددرصد فرهنگی است.
برخی اعتراض کرده‌اند که چرا در یک محیط فرهنگی ورزشی مراسم اعدام برگزار شده است؟ در پاسخ این دسته از افراد باید گفت که اعدام کردن افراد شرور برای درس گرفتن دیگران است، یعنی ما برخی آدم‌ها را اعدام می‌کنیم تا فرهنگ‌سازی بکنیم! مراسم اعدام یک کار کاملا فرهنگی است. اصلا فرهنگ‌سازی‌ای که در اعدام هست، در هیچ چیز دیگر نیست! ای کاش می‌شد در سینماها و قبل از پخش فیلم هم مراسم اعدام افراد زورگیر و قاچاقچی برگزار کرد. حتا اگر نشد واقعی؛ به صورت نمادین. اتفاقا ورزشگاه بهترین مکان برای اعدام این قبیل اراذل و اوباش است. حتا می‌توان اعدام‌ها را بنا بر نوع جرم رتبه‌بندی کرد و آ‌ن‌ها را میان بازی‌های لیگ برتر و لیگ یک و لیگ دو تقسیم کرد! این را هم بگویم که نه فقط ورزشگاه‌های فوتبال، بلکه ورزشگاه‌های سرپوشیده هم مکان مناسبی برای این کار هستند. مثلا اگر اعدام یک زورگیر در زورخانه انجام شود، می‌شود همان‌جا چالش کرد! و یا اگر در ورزشگاه‌های بسکتبال برگزار شود، دیگر نیازی به چوبه‌ی دار و جرثقیل نیست، تخته و حلقه‌ی بسکتبال هست!
ایسنا*
 
 
 
 
در واقع انتخاب محل برای زهر چشم گرفتن از افرادیست که در انجا تردد دارند مثل ورزشکاران یا مثلا هنرمندان (اعدام در پارک هنرمندان) والا دزدا و قاچاقچیهای دولتی که ازادند و این اعدامها را برنامه ریزی میکنند
 
 
 
 
میزان جزایم جرم در کشور پاناگولا!
دزدی ساده=اعدام در ملا عام
دزدی متوسط=گرفتن وام میلیاردی همراه با پست بالاتر(ترجیحا تامین اجتمایی)
دزدی گنده!= تور کانادا به همراه خانواده!
 
 
 
اتفاقا این ملت گوسفند صفت تماشاچیان خوبی هستند.شما یکی یه ساندیس و کلوچه هم بدید خداوکیلی ورزشگاه کم میاورید.شاید بخاطر اینم که شده 2-3 تا ورزشگاه سیصد هزار نفری احداث کنند بعدها بدرد جوانان سیاه بخت مملکت خورد
 
 
هرچند تلخ بود ولی درود به آزادگی نویسنده
 
 
 

vendredi 25 janvier 2013

سیف فرغانی


این قصیده، یکی از معروف‌ترین واکنش‌های اجتماعی سیف فرغانی است که در زمان حمله‌ی مغول‌ها به ایران سروده شده است.......................

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوِم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایّام ناگهان
برباغ و بوستان شمانیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
برحلق و بردهانِ شمانیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان دربقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غُرّش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غُبارش فرونشست
گرد سُم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمع ها بکُشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروان سرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مُفتخر به طالعِ مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شماناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعداز دوروزاز آن شمانیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمّل سپر کنیم
تا سختیِ کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدّتی
این گُل، ز گُلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده دراین خانه مال وجاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپُرده به چوپان گرگ طبع
این گُرگیِ شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حُکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان خو هم که به نیکی دُعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد


زين کاروان سرای بسی‌ کاروان گذشت/ لاجرم کاروان شما نيز بگذرد

زين کاروان سرای بسی‌ کاروان گذشت/ لاجرم کاروان شما نيز بگذرد
بادی که در زمانه بسی‌ شمع‌ها بکشت/ هم بر چراغدان شما نيز بگذرد

25 میلیارد دلار سپرده ارزی ایران در بانک‌های چینی بلوکه شد

25 میلیارد دلار سپرده ارزی ایران در بانک‌های چینی بلوکه شد
دویچه وله : مهرداد عمادی اقتصاددان به دویچه وله می‌گوید ایران اخیرا و دوبار تلاش کرده تا بخشی از ذخیره ارزی خود در بانک‌های چین را که رقمی بیش از ۲۵ میلیارد دلار است، برداشت کند اما چین حاضر نیست این سپرده را به صورت دلار پس دهد.

مهرداد عمادی، کارشناس اقتصادی، از قول یکی از نمایندگان مجلس به دویچه وله می‌گوید ایران اخیرا و طی دو مرحله تلاش کرده تا بخشی از ذخیره ارزی خود در بانک‌های چین را که رقمی بیش از ۲۵ میلیارد دلار است، برداشت کند اما چین حاضر نیست این ذخیره ارزی را به صورت دلار پس بدهد.

آن‌طور که مهرداد عمادی می‌گوید ایران در دو مورد قصد برداشت از حساب ارزی خود در بانک‌های چینی را داشته اما مقامات این کشور گفته‌اند که ایران فقط اجازه دارد از حساب ارزی خود تنها به یوان (واحد پول چین) و برای خرید کالاهای چینی برداشت کند.

به گفته مهرداد عمادی، ایران در فاصله زمانی بین اواخر ۲۰۰۷ تا اواسط ۲۰۱۱ میلادی، بیش از ۲۵ میلیارد دلار از ذخیره ارزی خود به دلار را که حاصل فروش نفت به کشورهای مختلف بوده، به‌صورت سپرده‌گذاری به بانک‌های چینی منتقل کرده است.
مهرداد عمادی معتقد است، با این اقدام چین بخش قابل توجهی از ذخیره‌ بین‌المللی ارزی ایران، تبدیل به گرو برای خرید کالاهای چینی توسط ایران شده است.

مهرداد عمادی می‌گوید: «در عرف و مقررات بین‌المللی این‌گونه است که وقتی کشوری ارزی را در بانک یک کشور خارجی سپرده‌گذاری می‌کند، می‌تواند همان ارز را پس بگیرد. البته ممکن است بهره‌ آن پول را به پول محلی بدهند. در هیچ کجا دیده نشده که کشوری به صورت یکطرفه چنین تصمیمی بگیرد. باور من این است که الان رابطه‌ تجاری ایران با چین خیلی خیلی یکطرفه شده است. در حقیقت ایران قمر تجاری و اقتصادی چین شده است و تمام شرایط این تجارت به ایران دیکته می‌شود.»

"ترکمانچای ارزی" بین ایران و چین

پیش از این رسانه‌های داخلی ایران نیز از سرنوشت مبهم سپرده بیش از ۲۵ میلیارد دلاری ایران در بانک‌های چینی خبر داده بودند.

سایت "بازتاب‌امروز"، شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۰ در گزارشی با عنوان "افشای ترکمانچای ارزی" به جزئیات این "قرارداد عجیب و بی‌سابقه در تاریخ بانکی جهان" پرداخت و آن را یکی از زیان‌بارترین قراردادهای اقتصادی جمهوری اسلامی" نامید.

بنا بر این گزارش، سه سال قبل مطابق یک قرارداد عجیب، دولت ایران بیش از ۲۵ میلیارد دلار درآمد حاصل از فروش نفت را نزد دولت چین و در اختیار این کشور گذاشت تا به عنوان پشتوانه "ال‌سی"‌های ‌خرید کالای چینی برای ایران استفاده شود. دولت چین علاوه بر آن‌که پول خرید نفت ایران را نزد خود نگه می‌دارد، مدیریت این پول را نیز به عهده دارد و می‌تواند خود این پول را به ارزهای مختلف تبدیل کند.

در ادامه گزارش سایت "بازتاب‌امروز" نوشته شده بود: «برای مشخص شدن ابعاد زیان کشور از محل این قرارداد، تنها به ذکر این نکته بسنده می‌کنیم که اگر این مبلغ هنگفت به جای سپرده گذاری نزد برادران چینی به خرید طلا اختصاص یافته بود، طی این مدت ارزش آن چندین برابر شده بود و علاوه بر آنکه اصل ۲۵ میلیارد دلار موجود بود، حدود ۵۰ میلیارد دلار دیگر که یارانه دو سال مردم است، سود عاید ایران شده بود.»

مدتی پس از انتشار این گزارش، سایت "بازتاب‌امروز" مشمول فیلترینگ نهادهای امنیتی شد.

mercredi 23 janvier 2013

سایت الف : اخبار سیما مخاطب را کودک تصور می کند
سایت الف (احمد توکلی، نماینده مجلس) : بررسی مختصر روش های صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان رسانه ملی و زبان حکومت نتایجی را به دست می دهد که برخی از آنها این استنباط را بر ذهن می گذراند که گردانندگان صدا و سیما دارای انگاره های کودکانه ای بوده و مخاطبان خود را کودکانی خرد تصور می کنند.

این نوشتار بر این عقیده است که چنین انگاره هایی در دراز مدت به زیان صدا و سیما و حکومت تمام شده و موجب تضعیف جایگاه آن خواهد شد. نوشتار زیر بر خی از این انگاره ها را به طور مختصر مورد اشاره قرار می دهد:

۱- اوضاع همیشه به سود جبهه خیر است – خیر بی خطا و شر همواره بر محور خطاست

صدا و سیما با داشتن این فرض همواره اخباری را منتشر می کند که در آن هیچگاه ایران و یا اسلام دارای روند منفی نبوده و در عوض اوضاع جبهه غرب و مخالفان ما در حال نزول و فروپاشی است. صدا سیما هیچگاه به این پرسش درونی پاسخ نمی دهد که اگر اوضاع اینطور بود چرا ما به عرش اعلا و غرب به قعر بدبختی وارد نمی شود؟آیا نشانگر جبهه خیر در این است که هیچگاه دچار نزول نباشد؟ آیا حتی در زمان پیامبر و امامان معصوم چنین واقعیتی وجود داشت؟

شکستهای پیامبر و بدی اوضاع در زمان امامان با این فرض که صدا و سیما کودکانه در پی تحمیل آن به مخاطب است در تضاد می باشد. چه عیبی دارد ما خیر باشیم ولی در موضوعی و یا زمانی اوضاع به ضرر ما بوده باشد؟ این روش به کرات با آشکار شدن عینی واقعیات بسیار اثرات مخربی بر مخاطب داشته و اگر فرض صدا سیما را پذیرفته باشد گاهی در خیر بودن جبهه خود به شک می افتد چرا که در این فرض خیر شکست ناپذیر است و اگر شکستی صورت گرفته پس لابد ما بر حق نیستیم.

۲- اهمیت اخبار وابسته به درجه مقامات است

اصل دیگری که در صدا و سیما به شدت به آن پایبندی وجود دارد این است که اهمیت اخبار به مقامات حامل آن وابسته است. بر این اساس اگر مقامات بالای کشور یک حرکت کوچک انجام داده باشند در صدر اخبار جای گرفته و بر فرض یک اتفاق بد و یا خوب بزرگ برای مردم عادی رخ داده باشد در انتهای اخبار به آن پرداخته می شود. گویی صدا و سیما فراموش کرده که اهمیت اخبار به میزان تغییری است که آن رویداد ایجاد کرده و یا خواهد کرد.با انجام این روش نه تنها مقامات بزرگ نخواهند شد بلکه تنفر عمومی به احتمال بیشتری سراغ این مقامات را خواهد گرفت و در واقع صدا و سیما با این کار در ظاهر خوش خدمتی کرده ولی در باطن عمل دوستی خاله خرسه را انجام داده است.

۳- اگر واقعیتی بایکوت شود هیچکس نخواهد فهمید

گاهی صدا و سیما واقعیاتی بسیار پر رنگ را انکار کرده و یا به سکوت می سپارد. صدا سیما در این انگاره خود در صد سال پیش زندگی می کند و می پندارد واقعیات به هیچ وجه از کانالی دیگر به گوش مخاطب نخواهد رسید. گاهی سکوت ها آنقدر ادامه می یابد تا صدا و سیما با بهبود اوضاع به یاد دادن خبر می افتد . به عنوان مثال حرفی از نزدیک شدن مخالفان به دمشق گفته نمی شود و یکباره بعد از یک ماه که آنها عقب رانده می شوند با آب و تاب این خبر را می گوید. مخاطب تازه می فهمد خوب پس اینها چقدر جلو آمده بودند که حالا عقب رفته اند و این یعنی ایجاد عدم اعتماد و سوق دادن مردم به اخبار از سوی دشمنانی که با زیرکی مخاطب را جلب کرده و ماهرانه او را فریب می دهند.

۴ - تکرار مکرر حقایق به تقویت آن خواهد انجامید

در این انگاره صدا و سیما در حد مشمئز کننده ای به تکرار مطالب می پردازد. آنقدر از بدی شر صحبت کرده و اخبار و مطالب حتی بی اهمیت از آن می گوید که اعصاب مخاطب خرد شده و گاهی نیز برعکس آنقدر از خیر صحبت می کند که مردم از خیر مورد نظر دلزده می شوند. گویا صدا و سیما اثر تکرار را در مخاطب به صورت خطی با شیب مثبت تلقی کرده در حالی که این موضوع دارای تابعی درجه دو بوده که بعد از مقداری از تکرار اثر تکرار معکوس خواهد شد. صدا و سیما گویا به بهینه سازی تکرار اخبار اعتقادی نداشته و یا از آن بی خبر است.

۵- تملق و چاپلوسی به سود خیر و بدگویی همیشه به ضرر شر است.

تملق و چاپلوسی گاهی در صدا و سیما موج می زند. گاهی قبل و بعد از اسم برخی از افراد مورد نظر ، آنقدر القاب و عناوین به کار می رود که اثر معکوسی بر مخاطب می گذارد. صدا و سیما در این فرض می پندارد تملق برای افراد موجب افزایش قدرت و محبوبیت متصور در مخاطبان شده که این موضوع در دنیای امروزه هر روز کمتر از قبل اثر داشته و حتی اثر معکوس می گذارد. با این روش مردم خیر بودن مقامات مورد نظر صدا و سیما را مورد تشکیک قرار داده و می پندارند ادعاهای صدا سیما از روی تملق است نه واقعیات.

نتیجه

صدا و سیما اگر می خواهد خیر مورد نظر خود را بسط داده و تقویت کند با انگاره های کودکانه حاضر نمی تواند این کار را انجام دهد. برخی از موفقیت های فعلی صدا و سیما در جلب مخاطب ، مسئولان آن را به اشتباه انداخته و موفقیت ها را نتیجه روش ها می دانند که اینگونه نیست. برخی از موفقیت ها به خاطر ذات صدا و سیما و اینکه انحصار در برخی از اخبار دارد و زبان گویای حکومت است می باشد و مردم مجبورند مخاطب او باشند . بر صدا و سیماست که اگر خود را و حکومت را دوست دارد به اصلاح این انگاره های کودکانه خود بپردازد.

mardi 22 janvier 2013

با تصاویر دو تن از مسئولین قتل, شکنجه و آزار زندانیان سیاسی آشنا شوید

Kategorie: Nachricht



تصویر اول:علی اشرف رشیدی - رییس زندان اوین و معاون مدیر کل اداره زندان های استان تهران
تصویر دوم: سهراب سلیمانی - مدیر کل اداره زندان های استان تهران
وبلاگ نفس

بابک زنجانی،

به گزارش خبرنگار «بازتاب»، بابک زنجانی، دلال نفتی که پیش از این گزارش هایی درباره وی توسط بازتاب منتشر شده بود، پس از پیگرد توسط پلیس بین الملل در تهران حضور دارد.

پیش از این برنامه ریزی شده بود تا زنجانی با بخشی از میلیاردها دلاری که از طریق واسطه گری در فروش نفت و سایر کارهای اقتصادی به دست آورده است، اقدام به خریداری موسسات بزرگ اقتصادی در کشور کند.

از بانک پارسیان و بخشی از شرکتهای اقتصادی سازمان تامین اجتماعی به عنوان دو هدف اصلی بابک زنجانی برای آوردن پول خود به داخل کشور یاد شده بود.
 
گرچه با وجود اعمال نفوذ در تایید صلاحیت زنجانی برای خرید سهام مدیریتی بانک پارسیان، هنوز این معامله انجام نشده است، اما گفته می شود معامله بزرگ دیگری که وی قرار بود به ارزش بالغ بر ده هزار میلیارد تومان با سعید مرتضوی، مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی برای خریداری بخشی از این سازمان انجام دهد، با نظر برخی نهادها متوقف شده است.


گفتنی است «بازتاب» به تحقیقات خود درباره منشا اموال و چگونگی فعالیتهای اقتصادی بابک زنجانی که تا کنون در حدود ده کشور جهان در سه قاره مختلف رهگیری شده است، ادامه خواهد داد.

رضا مصطفوی،

بازتاب : در حالی که «بازتاب» پیش از این اخباری را درباره رضا مصطفوی، یکی از دلالان بدنام نفتی منتشر کرده بود، وی در حال انجام بزرگترین معامله تاریخ نفت ایران با چین است.

رضا مصطفوی طباطبایی، دلال نفتی که شروع کار خود را با پرونده کرسنت آغاز کرده بود، با وجود انتشار تصاویر قماربازی وی در "بازتاب"، نه تنها با برخورد مواجه نشده است، بلکه در حال حاضر دلالی بزرگترین معامله تاریخ صنعت نفت ایران از زمان دارسی تا کنون را به عهده دارد.

بنابر این گزارش، رضا طباطبایی در حال انجام قراردادی است که در آن، 14 دکل حفاری شامل ده دکل خشکی و 4 دکل در آب را از یک شرکت چینی خریداری می کند.

نقش طباطبایی در این معامله، وارد کردن شرکت سپنتا اینترنشنال به عنوان واسطه شرکت حفاری شمال و شرکت چینی است؛ در حالی که شرایط این معامله کاملا به زیان ایران است.

در این معامله، شرکت چینی حاضر به انتقال تکنولوژی به ایران نشده، در حالی که با توجه به خرید این تعداد زیاد دکل، انتقال تکنولوژی باید یکی از شروط قرار داد باشد.

همچنین در شرایطی که ده ها میلیارد دلار از پولهای فروش نفت ایران در بانک سان شور چین جهت تامین مالی قراردادهای ایران و چین بلوکه شده است، این قرارداد با شرایط فاینانس(وام) انجام می شود و مبالغ سنگینی بابت بهره بانکی و دلالی فاینانس از بیت المال پرداخت خواهد شد.

گفته می شود با وجود ورود نهادهای نظارتی به این معامله، حمایت های قدرتمندانه برخی از افراد از طباطبایی، موجب شده است تا وی بتواند این قرارداد را به نفع خود به پیش ببرد.

گزارش حضور فعالان سبز در شورای اروپا

گزارش حضور فعالان سبز در شورای اروپا
گزارش حضور فعالان سبز در شورای اروپا
جرس: همزمان با اولین نشست شورای اروپا در سال ۲۰۱۳ میلادی کمیسیون امور سیاسی و دموکراسی مجمع پارلمانی شورای اروپا ضمن دعوت از فعالان جنبش سبز ایران به بررسی شرایط ایران پرداخت.
به گزارش جرس، در این جلسه که روز دوشنبه ۲۱ ژانویه ۲۰۱۳ مصادف با دوم بهمن ۱۳۹۱ در محل ساختمان شورای اروپا در شهر استراسبورگ فرانسه برگزار شد، آقایان دکتر اردشیر امیر ارجمند سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید، مرتضی کاظمیان روزنامه نگار و فعال ملی مذهبی، تقی رحمانی فعال ملی مذهبی، علی مزروعی نماینده مجلس ششم، به بیان نظراتشان در مورد جنبش سبز، پرونده هسته ای،تحریم های اقتصادی، خطوط قرمز جنبش سبز، و وضعیت ازادیهای سیاسی و مطبوعاتی در ایران پرداختند.
در ابتدای این نشست که با حضور نمایندگانی از ۴۷ کشور اروپایی برگزار شد، اردشیر امیر ارجمند ضمن تشریح وضعیت حقوق بشر در ایران اوضاع داخلی و بین المللی و نحوه زندانی شدن رهبران جنبش سبز گفت : راه برون رفت از بحران و بن بست کنونی رفع حصر از رهبران جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و برپایی انتخابات ازاد است

امیر ارجمند افزود: ایران اولین کشوری در منطقه بود که سابقه مبارزه دیرینه برای دموکراسی از مشروطه تا مصدق و انقلاب ۵۷ داشته است و موج جدید دموکراسی در منطقه باز از ایران آغاز شده است.

رییس سابق کرسی حقوق بشر در ایران سپس به تبیین ماهیت جنبش سبز پرداخت و گفت : جنبش سبز جنبش دموکراتیک برای حاکمیت قانون و حقوق بشر و دموکراسی در ایران است.

سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید روش و منش جنبش سبز را مسالمت آمیز و خط قرمز جنبش را عدم همکاری و همراهی با مجاهدین خلق و سلطنت طلبان، تاکید بر تمامیت ارضی و استقلال سیاسی ایران و وحدت ملی ایرانیان دانست.
وی تآکید کرد علیرغم اشکالاتی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد و مردم حق اصلاح آنرا دارند مبارزه ما برای اجرای اصول قانون اساسی بویژه فصل سوم مربوط به حقوق مردم است.

در ادامه این نشست، تقی رحمانی فعال ملی مذهبی به ایراد سخن پرداخت و خطاب به اعضای شورا اروپا گفت : ما آمده ایم تا از شما بخواهیم تا نظام ایران را برای رفع حصر رهبران جنبش سبز و آزادی زندانیان سیاسی مطابق قوانین بین المللی تحت فشار قرار بدهید.
تقی رحمانی در ادامه گفت : امروز جامعه مدنی ایران قوی است و جنبش زنان از پیشگامان این جامعه مدنی از جمله فعالان زنان مثل نسرین ستوده و شیرین عبادی هستند. اما جامعه مدنی در عین حال تحت فشار است. ترفند حکومت ایران این است که با آزادی کنترل شده بخشی از فعالان مدنی از فعالیت نهادهای مدنی جلوگیری کرده، این سیاست بگونه ای است که حدود پنج هزار نفر که دارای پرونده مفتوحه هستند با وثیقه های سنگین بیرون از زندان هستند اما عملا از فعالیت مدنی محروم نگهداشته شده اند.

رحمانی افزود : اگر اکنون سکوت جامعه مدنی ایران را شاهد هستید به دلیل سرکوب شدید حکومت است اما مطالبات مردم پابرجاست و هر وقت فضایی برای حرکت ایجاد شود مردم ایران برای دموکراسی تلاش می کنند . فراموش نکنید کمک به رشد جریان دموکراتیک در ایران به امنیت اروپا هم کمک خواهد کرد.

این فعال ملی مذهبی ادامه داد : رهبران جنبش سبز دموکراسی خواه هستند و اگر این جریانات در ایران قدرتمند شوند مشکل امنیت در منطقه و جهان هم حل خواهد شد.

تقی رحمانی در انتها گفت : کمک به جنبش سبز کمک به امنیت منطقه و جهان هم هست و درخواست ما از شما این است که مسئله هسته ای، مسئله حقوق بشر را تحت تاثیر قرار ندهد و ایران بزرگ است و اگر در ایران دموکراسی حاکم شود می تواند پیام جنبش سبز منادی دمکراسی در داخل و تنش زدایی با جامعه جهانی و صلح در منطقه است.

در این نشست شورای اروپا آقای علی مزروعی نماینده پیشین مجلس و رییس انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران به ایراد سخن پرداخت و در پاسخ به سئوالات اعضای شورای اروپا در زمینه مواضع جنبش سبز در مورد پرونده هسته ای و تحریم های اقتصادی گفت : درباره موضوع پرونده هسته ای‌‌ ما موافقت با سیاست خارجی جاری نظام حاکم برایران را نداریم و با سیاست خارجی تنش زدایی که در دوران خاتمی پی گرفته شد موافقت داریم، در عین حال فکر می کنیم این پرونده می تواند از طرق مذاکره و اعتماد سازی و بازی برد برد به سرانجام برسد. درباره تحریم اقتصادی باید توجه داشت که این تحریم تنها دولت را تحت فشار قرار نمی دهد بلکه مردم و به ویژه طبقه متوسط را که پشتیبان اصلی جنبش سبز است تحت فشار قرار می دهد ضمن اینکه تاکنون باعث حل مشکل نشده است اما تحریم های سیاسی می تواند موثر باشد.

مرتضی کاظمیان، روزنامه‌نگار و فعال ملی ـ مذهبی، به عنوان آخرین سخنران این جلسه با اشاره به تهدیدهایی که متوجه نهادهای مدنی و جمعیت‌های سیاسی و روزنامه‌نگاران است، و با تاکید بر سرکوب جامعه مدنی و محدودیت رسانه‌ها و نیز اعمال خشونت علیه منتقدان و مخالفان سیاسی، گفت: «آنچه در ایران امروز جاری است، آرامشی زیر سایه‌ی اقتدارگرایی است، اقتداری غیردموکراتیک. سرکوب جامعه مدنی با سلاح و نیروهای امنیتی و نظامی و این همه متکی به درآمد نفتی‪.‬»

وی توضیح داد: «کنشگران سیاسی مخالف و دگراندیشان ایران در معرض تهدید مستمر هستند. آنها از امکان هرگونه نشست و برپایی تجمعی محروم و ممنوع اند. جمعیت های سیاسی مخالف (مانند نهضت آزادی و شورای فعالان ملی مذهبی) که در چهارچوب قانون اساسی، منتقد وضع موجود هستند، امکان تشکیل جلسه ندارند و اعضای آن در معرض احضار پیوسته و مکرر و تهدید و بازداشت توسط نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی هستند. مهمترین احزاب اصلاح طلب ایران (ازجمله جبهه مشارکت) نیز چنین وضعی دارد. 5 ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری در ایران؛ اصلاح طلبان تهدید شده اند که هیچ کنگره ای برپا نکنند. آنها از اینکه در کنگره نامی از آقایان موسوی و کروبی ببرند، که اکنون در حصر و حبس خانگی اند، و حتی این که یادی از آقای خاتمی رییس جمهور سابق ایران بکنند، منع شده اند. این درحالی است که انتخابات در ایران زیر نظارت کامل رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای ناظر و مجریان منصوب وی برگزار می شود‪.‬»

کاظمیان افزود: «جامعه مدنی و دموکراسی خواهان ایران امیدوارند که نهادهای بین المللی آزادی خواه و حامی دموکراسی، حمایت از وضع اسف‌بار حقوق بشر در ایران را از یاد نبرند؛ و خشونت پیوسته ی حکومت اقتدارگرا علیه جامعه مدنی ایران را زیر سایه ی مذاکرات هسته ای یا قراردادهای اقتصادی (به خصوص نفتی) قرار ندهند. و در گام نخست، خواهان آزادی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و دیگر زندانیان جنبش سبز، و نیز برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه در ایران شوند‪.‬»

پیش از این اجلاس دکتر اردشیر امیر ارجمند و تقی رحمانی با آقای اندریاس گروس از سوییس رییس گروه سیاسی سوسیالیستها در مجمع پارلمانی شورای اروپا دیدار و ایشان را در جریان وضعیت حقوق بشر در ایران قرار دادند.

lundi 21 janvier 2013

کلمه – علی بردبار

کلمه – علی بردبار

این روزها با افزایش سرسام آور قیمت ها و تحولاتی که آینده اقتصاد در ایران را از منظر هر نگاه کارشناسانه ای تیره و تار نشان می دهد، به جای اصلاح سیاست ها و یا حداقل عذرخواهی از مردم، جناح حاکم تلاش می کند نیت خوبش را از اجرای این سیاست ها به میان بکشد. مانند فرد خطاکاری که در توضیح قصورش و یا توجیه تقصیرش، از نیت خیر خود می گوید.

از سویی دولت و شخص احمدی نژاد به گونه ای عمل می کنند و پیام می فرستند که ما کاره ای نیستیم و انگشت اشاره را به سمت عکس بالاسر خود یعنی رهبری می برند. از سویی رهبری که در ۷ سال و نیم گذشته، کشور دقیقا با سیاست های مد نظر ایشان اداره شده مشکلات پیش آمده در زندگی و معیشت مردم را به روی خود نمی آورد و از سوی دیگر، سایر گروه های اقتدارگرا در مجلس و دیگر نهادها، در رقابت برای کسب نظر رهبری، نمی دانند تا کجا می توانند حرف بزنند و سوال کنند که مورد عتاب و خطاب قرار نگیرند.

یک اتفاق جالب در این رابطه، بازخوانی بخشی از سخنان مقام رهبری در سال ۷۹ در دیدار با نمایندگان مجلس ششم است که سایت رجانیوز وابسته به حاکمیت نیز آن را باز نشر داده است. مجلسی که در آن به جای راه پیمایی در راهروهای مجلس و مرده باد/ زنده باد گفتن برای خوش آمد دیگران، ضمن تلاش برای اصلاح و تدوین قوانین مناسب، امر به معروف و نهی از منکر نسبت به مقامات ارشد نظام هم فرو گذاشته نمی شد. چنین بود که در برابر کسانی که خود را نماینده مردم می دانستند و نه قدرت، به جای تحسین، سیاست هایشان تحت لوای حمایت از مردم زیر سوال می رفت و یا در اواخر دوره مجلس ششم، متهم به کلفت کردن صدا، قلدری و نافرمانی می شدند. مرور این سخنان پیش از پرداختن اجمالی به آن خالی از لطف نیست:

«امروز در بعضى از گفته‌ها و اظهارات، راجع به شأن و شخصیّت و شرف و کرامت انسان در جامعه حرف زده مى‌شود. این بلاشک از اصول اسلامى است؛ اما کدام نقض کرامت انسانى بالاتر از این که انسانى، رئیس عائله‌اى، پدر خانواده‌اى، در جامعه‌اى که در آن همه‌چیز هم هست، نتواند اوّلیات زندگى فرزندان خودش را تأمین کند؟! کدام تحقیر از این بالاتر است؟! کدام نقض شخصیّت و شرف و کرامت انسانى از این بالاتر است؟!

صبح تا شب کار کند، آخرش به من یا به شما یا به آن مسؤول دیگر نامه بنویسد که من دو ماه است به خانه‌ام گوشت نبرده‌ام! یک وقت در جامعه گوشت و میوه نیست، من و شما هم نمى‌خوریم؛ یک وقت در جامعه امکانات رفاهى نیست، من و شما هم استفاده نمى‌کنیم؛ یک وقت ایام عید که مى‌شود، فرزندان من و شما هم لباس نو بر تن نمى‌کنند.

در این حالت کسى احساس سرشکستگى نمى‌کند – البلیة اذا عمت طابت – اما وقتى همه چیز هست، وقتى کسانى در جامعه با استفاده از فرصتهاى نامشروع توانسته‌اند براى خودشان آلاف و الوف و زندگیهاى تجمّلى فراهم کنند، وقتى طبقاتى در جامعه هستند که برایشان پول خرج کردن هیچ اهمیتى ندارد، جمع کثیرى از مردم که در بین آنها رزمندگان و عناصر نظامى و کارمندان دولت و معلمان و روستاییان و مردم مناطق محروم و دور و مناطق جنوب هستند، نتوانند نان و پنیر بچه‌هایشان را فراهم کنند، کدام شکستن شخصیّت و شرف انسانى از این بالاتر است؟! شما مى‌خواهید جواب چه کسى را بدهید؟ شما مى‌خواهید دل چه کسى را خوش کنید؟ شما مى‌خواهید چه کسى از شما راضى باشد؟

بله، مسأله معیشت قطعاً در اولویّت اوّل است. معیشت که نبود، دین هم نیست؛ اخلاق هم نیست؛ حفظ عصمت و عفت هم نیست؛ امید هم نیست. کسى را که به موقعیتى دست پیدا کرده، به خاطر این که براى رفع نابسامانى و فقر، تلاش و مجاهدت کند و شب و روزِ خودش را صرف نماید، ملامت نخواهند کرد. اولویّتها را پیدا کنید. مسائل اساسى جامعه اینهاست.

عزیزان من! شما بدانید که دشمن شما، دشمن این انقلاب، دشمن این نظام، بُرنده‌ترین حربه‌اى که در اختیار خواهد داشت، فقر و گرفتارى اقتصادى مردم است. روى این مسأله باید فکر کرد.

آنچه در ابتدا مورد اشاره رهبری قرار گرفته، کنایه زدن به گفتمان روز اصلاح طلبان درباره حقوق مردم و کرامت آنهاست که معطوف به آزادی های مدنی آنها بود. موضوعی که به بهانه معیشت قرار بود بخش انتصابی نظام در برابر راهبردهای بخش انتخابی آن روز نظام قرار گرفته و مانع از اجرای آنها شود. اما امروزه و در دوره ای که دیگر کسی به دنبال آن آزادی ها در هیچ یک از بخش های حاکمیت یکدست نیست، از آن دغدغه ها برای معیشت مردم هم خبری نیست.

نکته قابل توجهی است این که در وانفسای کنونی اقتصاد و گرانی ها، رسانه های مدعی اصولگرایی برای نشان دادن دغدغه های رهبری در قبال معیشت مردم باید سراغ سخنان ایشان در سال ۷۹ بروند که از قضا وضع مردم بهتر از این روزها بود. بدیهی است که تصور به کارگیری چنین منطقی در سخنان ایشان برای سال ۹۱ امری نزدیک به محال است، هرچقدر که مردم در گرفتاری باشند. امروز دولت حتی به دنبال کرامت انسانی هم نیست که وجهی از کرامت انسان ناظر به کسب آبرومندانه معیشت، به درستی از سوی رهبری مورد اشاره قرار بگیرد. شهروندان امروز نه کرامت در معیشت دارند و نه کرامت در دیگر حقوق شهروندی.

دولت مطلوب و محبوب رهبری شعار اصلی اش آوردن پول نفت بر سر سفره مردم بود که این وضعیت سخت را در معاش مردم بوجود آورد. از سوی دیگر بسیاری از سرمایه گذاری های زیر بنایی همچنانکه مطالبه رهبری در دوره اصلاحات بود، با تصور اینکه سفره مردم را رنگین تر می کند، تعطیل شدند. اما اقتصاد هم چوب خورد و هم پیاز. هم در دوره درآمدهای افسانه ای نفت به جای جهش اقتصادی، رشد اقتصادی را به صفر درصد رساندند، هم کشاورزی و صنعت را با واردات بی رویه به نابودی کشاندند، هم قرص نانی از سفره ها کاستند. با این حال خبری از این جنس دغدغه های رهبری نیست.

مشهور بود که در دوره اصلاحات گزارش قیمت ها مرتبا و با جزییات به خدمت رهبری رسانده می شد و ایشان درباره افزایش بسیاری از آنها، وزیر و مدیر مربوطه را احضار کرده و توضیح می خواستند. علی مزروعی، یکی از نمایندگان همان مجلس ششم در صفحه فیس بوک خود نقل می کند که برای افزایش اندک قیمت انگور که جزو کالاهای اساسی محسوب نمی شود، آقای محمود حجتی، وزیر کشاورزی که در دوره او به خودکفایی در گندم رسیدیم، باید بلافاصله از شهرستان و ماموریت خود را به تهران و محضر آقا می رسانید و حساب پس می داد. هنوز در خاطره ها هست، به محض پخش خبر یکی از مراحل پلکانی و غیر شوک آور کاهش یارانه ها و افزایش اندک قیمت کالایی مانند نان که در محاسبات به نحوی رعایت می شد که افزایش درآمد سرانه، آن میزان از تورم را جبران کند، در سخنان رهبری در جمع مردم جلوی اجرای آن سیاست ها گرفته می شد. اما امروز خبری از آن دغدغه ها نیست.

منصفانه نیست اگر گمان کنیم آن دغدغه ها واقعیت نداشته اند. به هر حال هر مسئولی تلاش می کند که در انجام وظایفش موفق باشد. بحث بر سر معیارهای دوگانه است که هر دوره به شکل متفاوتی خود را نشان می دهد. بحث بر سر اثبات غلط بودن برخی سیاست هاست که متاسفانه امکان اصلاح آنها تنها به تصمیم شخصی رهبری بسته است. چرا که مکانیسم امروزی آن که “انتخابات آزاد” است، برای اینکه مدافعان یک سیاست حکومتی در صورت عدم موفقیت بتوانند توسط مردم به راحتی کنار گذاشته شوند و فکر و برنامه دیگری روی کار بیاید، وجود ندارد و راه آن توسط حامیان همین سیاست های شکست خورده، مسدود شده است.

به هر حال آنچه ذکر شد نکته ظریفی است که برادران مدعی اصولگرایی که سخنان رهبری در سال ۷۹ را یادآور شده اند تا ادعا کنند که ایشان دغدغه معیشت مردم را دارند، به آن توجه نکرده اند. سایت رجا نیوز در مقدمه این مطلب از سخنان رهبری نوشته است: “دغدغه های رهبر معظم انقلاب اسلامی ، نسبت به مسائل معیشتی مردم بر هیچ کس پوشیده نیست ، اما علی رغم تذکرات ، برخی از مسئولان خود را به ندانستن می زنند .”

بله، ایشان حتما این دغدغه را دارند. البته گاهی مثل حالا اجازه بروز این دغدغه را نمی دهند، اما گاهی هم مثل دوره اصلاحات، شعار توسعه اقتصادی مقدم بر توسعه سیاسی سر داده می شد و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض به اولویت روز تبدیل می شد، برای آنکه دولتی که اتفاقا بهترین کارنامه را در اقتصاد داشت، تخطئه شود.

در این میان، لابد مشکل اصلی از علم اقتصاد و یک سری حساب و کتاب های علمی است که ولایت پذیر نیست، کار به خواسته رهبری و هیچ کس دیگر ندارد و کار خود می کند. به خصوص که اجزای دیگر سیاست های کشور از جمله در سیاست خارجی با این راهبردها ناسازگاری دارند. از سویی در سیاست خارجی رویکرد تهاجمی اتخاذ می شود که دشمن تراش است و از سوی دیگر اقتصاد را بر پایه واردات بنا می کنند که نیازمند دوستان فراوان و توسعه یافته در جهان است.

هم غنی سازی تمام عیار خواسته ایم و هم حضور آزاد و بی دست انداز تحریم و غیره را در اقتصاد جهانی. استراتژی های غلطی که نه نفت بر سفره ها آورد، نه گذاشت همان لقمه نان گذشته در سفره ها بماند و نه حداقل در برابر افکار عمومی این پرسش جوابی بیابد که منطق مردم مدار و پرسشگر از دولت و مجلس اصلاحات، چگونه چنان تغییری می کند که برای نشانه آوردن از دغدغه های رهبری باید به آرشیو رسانه ها در سال ۷۹ بازگشت.

متن کامل مصاحبه ی محمد نوری زاد با یک مؤسسه ی ایتالیایی

متن کامل مصاحبه ی محمد نوری زاد با یک مؤسسه ی ایتالیایی

VN:D [1.9.20_1166]
Rating: +1 (from 1 vote)
این وضعیت زیاد نمی تواند به درازا بیانجامد. یعنی جلوی چشم مردمی که می بینند نمی شود دزدید. و جلوی مردمی که می شنوند، نمی شود دروغ گفت. می ماند زور. یعنی تداوم حاکمیت به ضرب زور. این هم در دنیای امروز زوالش سر رسیده. ما حتماً در آینده تنش های فراوانی در پیش خواهیم داشت اما با توجه به فهم غالب مردم، همه ی این تنش ها در راستای برآمدن انسان های شایسته به فعلیت خواهند رسید. دنیای آینده ی کشور ما، دنیای مذهب و تحکم مذهبی نیست. دنیای همزیستی مسالمت آمیز همه ی فهم ها و عقیده ها و باورهاست. دنیای حاکمیت شایستگان. و نه دزدان و فریبکاران.
اشاره:
دوستی از جانب “موسسه ی ایتالیایی تحقیقات و مطالعات ژئوپلیتیک در حوزه ی خاورمیانه و شمال آفریقا” با من تماس گرفت که: ما یک پرسش هایی داریم و تقاضایی برای پاسخ گویی بدانها. از او خواستم پرسش ها را برای من ارسال کند. و وقتی ارسال کرد، دیدم محدوده ی پرسش های این موسسه همان است که من بارها در نوشته های خود مطرح کرده ام و در شکل ها و گونه های گوناگون بدانها پاسخ گفته ام. بهرحال نشستم و با فرسایشی آشوبنده، خواسته ی این مؤسسه را اجابت کردم. امیدوارم مؤسسه ی فوق الاشاره، هیچ ربطی به اسراییل و موساد و جرج سوروس و جین شارپ نداشته باشد. گرچه اگر هم داشته باشد، در اراده ی من به پاسخگویی این پرسش ها نقشی نداشته و نخواهد داشت.
محمد نوری زاد
بیستم دیماه نود و یک
۱ - بیایید از نامه های شما به رهبر جمهوری اسلامی آغاز کنیم؛ شما تا پیش از سال ۸۸ و حوادث انتخابات ریاست جمهوری از حامیان سرسخت سید علی خامنه ای و از مخالفان جدی جریان اصلاحات در ایران بودید؛ اما در جریان اعتراضات پس از انتخابات شروع به نگاشتن نامه های سرگشادۀ انتقادی به رهبر جمهوری اسلامی نمودید به طوری که نگاشتن این نامه ها به بازداشت طولانی مدت شما انجامید اما شما نوشتن این نامه ها را ادامه دادید و تا به حال بیست و شش نامه به آیت الله خامنه ای ارسال نموده اید؛ چه شد که به فکر نوشتن این نامه ها افتادید؟ با این شناخت که رهبر ایران به هیچ نهادی پاسخگو نیست آیا تصور می کردید که به نامه های شما پاسخ خواهد گفت؟ در غیر اینصورت با چه هدفی بیست و شش نامه سرگشاده بوی ارسال نمودید؟
پاسخ:
ما ایرانیان در تمام این سالهای پس از انقلاب، به خط قرمزهای بی دلیلی تن درداده ایم که بخش وسیعی از این خط قرمزها به ساحت رهبری و مسئولیت های فراوان و کلیدی وی مربوط بوده است. آنسوتر از چارچوبهای یک جامعه ی مدنی، در قاموس فکری ما مسلمانان، یک مسئول بابت هر مسئولیتی که بعهده دارد، می بایستی – آری می بایستی – به مردم و به قانون پاسخگو باشد. منتها بخاطر ضعف روحانیان در کشورداری و گریز آنان از پاسخگویی، رفته رفته دیوار بتنیِ پرهیز از پذیرش مسئولیت، و دیواری به اسم تقدس در اطراف آنان شکل گرفت و این فرصت قانونی و اسلامی – که مسئولان در قبال مردم باید پاسخگو باشند – از مردم ایران دریغ شد. روحانیان در پس این دیوار دروغین، به کارهای فراوانی که عمدتاً ناشایست و ناشی از عدم تخصص آنان بود، دست بردند و به برآمدن ضایعات متعدد سرعت بخشودند. مثلاً هیچگاه قانون حریف کارهای خلاف و خارج از توان و تخصص امامان جمعه ای نشد که از طرف رهبری بر سر هر یک از استانها و شهرستانها گمارده می شدند و می شوند. این دیواربتنی، رفته رفته در اطراف حامیان و طرفداران روحانیان صاحبنام نیز بالارفت و قانون مرتب از جایگاه بایسته اش به زیر آمد.
یکی از این خط قرمزهای بی دلیل و غیرقانونی، فرابردن رهبر از دایره ی قانون است. و این که احدی نباید از وی بپرسد چه می کنی و چه کرده ای!؟ و اساساً چرا؟ رهبر ایران، اقتداری در اندازه ی پادشاهان افسانه ای قدیم دارد. همه ی مسئولان باید خود را با خواسته های او تطبیق دهند. اختیار بسیاری از دستگاههای اساسی کشور به اراده ی او بند است. مثل تعیین فرماندهان ارتش و سپاه. مثل تعیین رییس قوه ی قضاییه. و اعضای شورای نگهبان. و رییس صدا و سیما. و موافقت با وزرای دفاع و ارشاد اسلامی و امورخارجه و اطلاعات. و تعیین امامان جمعه. و اراده ی پروژه های کلیدی مثل ورود به جریان هسته ای. و این که با چه کشورهایی ارتباط برقرار شود و با چه کشورهایی نه. و داستان خط قرمزی به اسم عدم مذاکره با آمریکا. و بسیاری دیگر مثل تعیین نمایندگان رهبری در دانشگاهها. و برآمدن جماعتی به اسم بسیجی که پس از جنگ ایران و عراق، به بازوی تهاجمیِ رهبر تغییر ماهیت داده اند. کسانی که حتی بی اشاره ی رهبر، آموخته اند بر سر چه کسانی فرود آیند و آنان را بکوبند و غارتشان کنند و چه کسانی را از هستی ساقط فرمایند. و اختیاراتی چون فصل الخطابی و برآشفتن مصوبه های مجلس بوقت ضرورت.
مشکل من در تمام سالهای پیش از سال ۱۳۸۸ چهار چیز بود. جهل و طمع و ترس از یک سوی، و امید واهی از دیگر سوی. من شخصاً بخاطر جهل و طمع و ترس، و امید به فردایی که احتمالاً در آن فردا اوضاع کشور سامان گیرد، سخت از شخص رهبر دفاع می کردم. عضوی از هیچ حزب و تشکیلاتی نبودم. اکنون نیز نیستم. جهل که می گویم، یعنی بی خبری ام از پس پرده ی فجایعی که رخ داده بود و رخ می دهد. بی خبری از دستهای خونین و ناپاکِ پنهان شده در پس پرده ی حوادثی که در کشور جاری بوده است. بی خبری از ماجراهایی که آن سوتر از آگاهی مردم دست به دست می شده و بساط ها می آراسته و بساط ها برمی چیده است. بی خبری ام از این که: حاکمیت چه ها کرده و چه کسانی را کشته و چه دودمانهایی را به باد داده؟ اینها به پرده ی جهلی مربوط است که بر شاکله ی آگاهی من افکنده شده بود. این پرده، در مسیر حوادث سال ۱۳۸۸ مختصری پس رفت و مرا با ذات آن دستهای ناپاک و خونین آشنا کرد.
و طمع داشتم. این که حقوق ماهیانه ای و زندگی آرامی داشته باشم. خودم و خانواده ام. کارمند بودم. در جهاد سازندگی. عمدتاً به مناطق محروم سفر می کردم. کارم فیلمسازی بود. مستند، داستانی. و ترس داشتم. از دستگاه های مخوف اطلاعاتی. چه در سپاه و چه در وزارت اطلاعات. که از داخلشان خبر نداشتم. اما هول و هراس دخمه هایشان با من بود. که می توانند یک شبه همه ی هستی من و خانواده ام را به باد دهند. و امید داشتم. به آینده. به آرمانهایی که داشتم و همه را از انقلاب اسلامی آرزو می کردم. و جوانی ام را برای برآمدن آن آرمانها به پایش ریخته بودم. آرمانهایی بس رفیع و انسانی. که گرگ و میش در کنار هم و در امنیت کامل زندگی کنند. و حتی کمونیست ها در دانشگاههای اسلامی ما کرسی تدریس داشته باشند. و این که در این حکومت، عدالت و ادب و دانش و نوع دوستی و رفاه عمومی به عالی ترین شکلش به تجلی درآید. حقوق بدیهی و قانونی مردم و حریم خصوصی شان در عالی ترین وجه ممکن رعایت شود. و پلیدی ها و نکبت ها و رذیله هایی چون دروغ و فریب و دزدی و رشوه و خاصه گرایی و رانت خواری و غارت اموال مردم از کل کشور رخت بربندد.
حادثه های بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ که توسط حاکمیت مهندسی شده بود و کاملاً به یک کودتای تمام عیارِ خونین می مانست، همه ی بافته های فرسوده ی مرا رشته کرد. پرده های غفلت را از برابر چشمانم کنار زد. و امیدم را به اصلاح حاکمان به یأس آلود. و ترس مرا از دخمه های مخوف اطلاعات و سپاه برطرف کرد. و طمعم را بکلی از دل برکند. در آن غوغای پرآشوب، من باید تکلیف خودم را روشن می کردم. و یا نه، مثل بسیاری از سفره داران و ویژه خواران و نابخردان و چشم و گوش بستگان به تکرار الفاظ و تحکم ها و تحلیل های کلیشه ای حاکمیت فرومی شدم. همانجا بود که یقه ی خود را گرفتم و تکانی به خود دادم و گفتم: عمرت در غفلت و تباهی هدر شد و رفت، بیا و این نیم نفس باقیمانده را دریاب. این شد که جنازه ی نیم نفس خود را از آن مهلکه ی پرهیاهو بدر بردم. و از راهِ رفته و بی سرانجام برگشتم. با کوله باری از شرم. و پشیمانی. و اشک های پنهانی.
حالا من باید زنگارهای فکری ام را می زدودم. زنگارهای جهل را. و خط قرمزهای بی دلیلِ حاکمیتِ تمام خواه را. چگونه؟ با به رخ کشاندن همان آرمانهای بخاک افتاده برای شخص رهبر. و نه برای هیچ کس دیگر. که: قرار نبود ما آدم بکشیم. قرار نبود ما از دیوار اعتماد مردم بالا برویم و مثل دزدانِ راه، به مردم خیانت بکنیم و خنجرآجین شان کنیم و در رسانه های حکومتی، انبانی از دروغ و فریب و تبهکاری بر سر مردم فروبباریم. و این، راه دشواری بود. هزینه داشت. سخت و توفنده. و من، خود را برای پرداخت هر هزینه ای مهیا کردم.
می دانستم که نامه هایم به رهبر، همه بی پاسخ خواهد ماند. چرا که کمترین اعتنای رهبر به نوشته های من، سونامی ویرانگری از نوشته ها و دردنامه های مردم را به سمت وی سرازیر می کرد. اما چه باک؟ شخص رهبر مخاطب اصلی نوشته های من بود، اما نامه های من مخاطب اصلی تری نیز داشت: مردم. و من گویا به نیابت از آنان با رهبر سخن می گفتم. پرسش ها و نکته هایی را که در سطح جامعه مطرح بود و حاکمیت بنا نداشت آنها را باورکند و اساساً بشنودشان.
نامه های سرگشاده ی من یکی پس از دیگری منتشر شدند و پرسش ها و دردهای در سینه مانده ی مردم را در سفره ی بی خیالی حاکمیت نشاندند. شاید بپرسید چرا این نامه ها از ادبیاتی اینچنینی برخوردارند. که رهبر را با احترام یاد می کنند و حریم او را بعنوان یک مسئول به رسمیت می شناسند و از دایره ی ادب خروج نمی کنند. که باید بگویم: این نوع نگارش، نقش و نقابی نیست که من متعمدانه بر نوشته ها و نامه های خود نشانده باشم. بل، این خودِ من است که در آثارم جاری است. زبان من شاید از شانزده سالگی به این سوی بر ناسزا قفل شده. من نقد می کنم، گاه بسیار تند نیز، اما هرگز قلم خود را به ناسزا نمی آلایم. معتقدم تندترین ناسزا به یک آدم خلافکار این است که شخصیت و مسئولیت او را به رخش بکشیم و خود او را درباره ی دارایی های اعتباری اش به تردید اندازیم.
همه ی ما از ریسمانی به اسم شخصیت و هویت آویخته ایم. گرچه خطاکار باشیم و قاتل و مال مردم خور. قاتلیم اما دوست نداریم کسی به ما بگوید: بی شخصیت. بی هویت. معتقدم با همین قاتل می شود مؤدبانه سخن گفت و مرام او را به چالش کشید. چرا؟ چون خود ما اگر خطاکار باشیم، دوست داریم به خطایمان رسیدگی شود اما در کمال احترام. و این همان گوهر گمشده ی جامعه ای است که مردمش بخاطر دست یافتن به احترام مدنی، در سی و سه سال پیش به انقلاب اسلامی آری گفتند و هرگز نیز طعم آن را نچشیدند. بله، من در نامه ها و نوشته هایم این گوهر گمشده را به رخ رهبر می کشم. من بسیار متأسفم که بگویم: انقلابی که اراده و دآبِ ادب داشت، در بی ادبی از همه ی بی ادبان تاریخ سبقت گرفت.
۲ - در ماه های اخیر شکاف بین محمود احمدی نژاد و رهبر جمهوری اسلامی به اوج خود رسیده است؛ رئیس جمهور ایران مخالفان و منتقدان درون حکومتیِ خود را به انتشار تعداد بسیار زیادی اسناد محرمانه تهدید کرده است. بارها در سخنرانی های خود به صورت آشکار به سید علی خامنه ای و حامیان وی حمله کرده و به تهدید آنها پرداخته است اما در مقابل رهبر ایران حتی مجلس را نیز از انجام وظایف قانونی خود منع می کند و اجازه سوال از رئیس جمهور را نمی دهد؛ تصور می کنید محمود احمدی نژاد از رهبر ایران و نزدیکان وی اسنادی در اختیار دارد که باعث این رفتارهای محتاطانه سید علی خامنه ای شده است؟ آینده این تنش را چگونه ارزیابی می کنید؟
پاسخ:
آقای احمدی نژاد، هم تجلی عوامیت و جهالتِ جماعت فراوانی از مردم ایران است، و هم تجلی مکنونات پنهان شخص رهبر برای گسترانیدن جهل. منتها این تجلیِ جهل تا زمانی مقبول و مطلوب رهبر بود که در امتداد باشد و نه در تقابل. آقای احمدی نژاد بلحاظ روانی فرد نامتعادلی است که هم احتمال مهار او ناممکن است و هم پیش بینی دو قدم بعدی او. یک چنین فرد نامتعادلی به نرمی توانست با ورود به حوزه های مطلوب رهبر، او را بفریبد و ریشه های خود را در دل او محکم کند. برای فریب رهبر، او به نقشی فرو شد که مقطعی و موقتی بود. و در این نقش به توفیقاتی نیز دست یافت. جوری که علاوه بر فریب رهبر، همراهان پرقدرت او را نیز فریفت. مثل سرداران سپاه و سیستم های مخوف اطلاعاتی کشور را. و روحانیان پرهیاهو را. از جایی به بعد، آقای احمدی نژاد باید نقاب برمی گرفت و به سراغ شخصیت هماره و نامتعادل خود بازمی رفت. از همینجاها بود که اختلافها یک به یک برکشیده شد و هیاهوها درگرفت و خسارت های جاری و پنهان و پس پرده، آشکار گردید. اکنون که من و شما با هم صحبت می کنیم، رهبر نشسته است و دست برپشت دست می زند و خیال می کند که این فرد، به چیز دیگری تغییر ماهیت داده که قبلاً نبوده. و حال آنکه اتقاقاً آقای احمدی نژاد برگشته به جایی که بوده. به شخصیت اصلی اش.
آقای احمدی نژاد نیازی به افشای اسناد و اسرار مگوی وزارت اطلاعات و برملاکردن مفاسد این و آن ندارد. وی در سالهای ریاست جمهوری اش شریک دزد و رفیق قافله بوده است. همین که دهان بازکند و بگوید: به دستور شخص رهبر، به حزب الله لبنان چند صد میلیارد داده ام و به سوریه چند صد میلیارد و به فلان شخصیت ها و نهادهای مجاور رهبری چند صد میلیارد، کافی است. یا بگوید در این هفت هشت سال، از جانب رهبری و فرزند گرامی اش آقا مجتبی این مقدار دستور آمده و من هم اطاعت کرده ام. کافی است همین امریه ها را منتشر و افشا کند. چیزی که اتفاقاً از فرد نامتعادلی چون او برمی آید. احمدی نژاد حالا چیزهایی می داند که نباید می دانست. پس تا زنده است باید او را مراعات کرد. چه گفتم؟ باید او را مراعات کرد؟ بله، تا زمانی که زنده است. پرسش این که او قرار است تاکی زنده باشد؟ این دیگر بستگی دارد به سناریویی که روی میز آقایان است.
آقای هاشمی رفسنجانی مگر کم اطلاعاتی از اندرونی بیت رهبری و هزار توی نظام دارد؟ او اکنون یکی از دو نفری است که می داند به اسم حفظ نظام چه کسانی را بی دلیل کشته اند و چه کسانی را غارت کرده اند و چه کسانی را در زندان پوسانده اند؟ و البته چه کسانی را نواخته اند؟ منتها آقای هاشمی فرد متعادلی است. فرد متعادل هم به قواعدی متقاعد است. حرف شنوی دارد. چیزی می دهد و چیزی می گیرد. اهل معامله است. یک فرد نامتعادل اما نه، امروز یک جور است و فردا جوری دیگر. آینده ی تنش ها و اختلافات میان احمدی نژاد و رهبری نیز روشن است. باید او را با تعمیر و مراقبت تا پایان دوره اش راه برد. هر دستی که به ترکیب احمدی نژاد بخورد، رهبری و عدم کفایت و بصیرت او در سیبل افکار عمومی قرار می گیرد. باید با او مدارا کرد تا موعدش سر برسد. بعد که موعدش سر رسید، می شود گزینه های روی میز را یک به یک مورد عنایت قرار داد. یکی از گزینه های روی میز، حذف فیزیکی احمدی نژاد است. من مطلقاً خبری از میز و مفاد روی میز ندارم. اینها که می گویم گمان و ظن من است. گمان و ظنّ من، با اعتنا به روحیه ای که از اندرونی دستگاههای مخوف اطلاعات و سپاه دریافته ام. فکر می کنم درحادثه ای و در آینده ای که نزدیک و دورش معلوم نیست، ترتیب احمدی نژاد داده شود. و این احتمال، احتمال کمی نیست. او به جاهایی ورود کرده که نباید. و چون نامتعادل و اهل معامله های پایاپای و شتر دیدی ندیدی نیست، پس بهترین گزینه برای احمدی نژاد می شود: مرگ. او را خواهند کشت. در یک سناریوی نسبتاً قابل باور. و شاید هم مثل مرحوم حاج احمد خمینی، چیزخورش کنند. بدست معتمدین خودش. حالا کی و چه وقت؟ معلوم نیست.
۳ - چند ماه بیشتر به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری ایران باقی نمانده است؛ احمدی نژاد در آخرین سخنرانی خود گفته است که “از کجا می دانید که یکسال به پایان عمر دولت دهم مانده است؟” بسیاری از مدل پوتین-مدودوف برای ادامه عمر دولت فعلی سخن می گویند و شواهد نشان می دهد که احمدی نژاد با برنامه ریزی بر اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر سابق خود به دنبال پیروزی نزدیکان خود در انتخابات بعدی می باشد تا تیم خود در قدرت را حفظ نماید. سپاه نیز مشخصا با حمایت از برخی نامزدهای احتمالی به دنبال برنامه ریزی برای شرکت فعال و تاثیرگذاری در انتخابات آتی می باشد؛ تقابل این دو جریان در انتخابات یازدهم به چه شکل رقم خواهد خورد؟
پاسخ:
احمدی نژاد دراندازه ای نیست که بخواهد در برابر کاندیدای بیت رهبری سربرآورد و ادعایی داشته باشد. تا همینجا هم او را زیادی تحمل کرده اند. احمدی نژاد اکنون شرّی است که باید خیلی زود از او فارغ شد. هیاهوی مشایی و مدودف و پوتین بله، یک زمانی یک رویایی بوده برای احمدی نژاد. اما دوره اش سپری شد و رفت. احمدی نژاد و اطوارش را از این پس باید در هجوها و طنزها و مطایبه ها جست. او، دیوانه ای بود که آمد و سنگی در چاه این کشور انداخت. بعید می دانم به این زودیها خسارت های احمدی نژادی حتی با بهم پیوستنِ هزاران عاقل نیز مرمت شود.
۴ - در یکی از آخرین یادداشت های خود از میزان نفوذ اسرائیل در ایران و از دستگیری و انتقال حدود ۱۲۰ جاسوس اسرائیل به بند ۳۵۰ زندان اوین سخن گفته اید. نام رئیس میز اسرائیل در سازمان امنیت سپاه پاسداران و چند عضو بلند پایه دیگر در میان آنها دیده می شود آیا اطلاعات بیشتری از این افراد در دست است؟ در سال های اخیر که نبرد اطلاعاتی میان ایران و اسرائیل به اوج خود رسیده است هر کدام از طرفین سعی بر نشان دادن نفوذ بیشتر خود در کشور حریف داشته اند؛ موساد چندی پیش کتابی با عنوان «جاسوسان علیه آرماگدون: پشت پرده جنگهای سری اسرائیل» منتشر نمود که در آن از میزان نفوذ و عملیات های سری خود در ایران سخن گفته است از آن سو گاهی مقامات ایرانی نیز از نفوذ تا عمق اسرائیل و سیستم های اطلاعاتی آن کشور سخن گفته اند؛ به نظر شما در این نبرد اطلاعاتی کدام کشور بیشتر موفق بوده است؟
پاسخ:
تا پیش از انقلاب، کشور ما دربست در اختیار آمریکا و اسراییل بود. آنها به زیر و بالای ما اشراف داشتند. و البته دارند. در مقابل، سیستم اطلاعاتیِ انقلابیونی چون ما، خام و عجول و بی فکر و بدون تجربه و بدون تشکل بود. یک چنین سیستمی که بشدت عاجز و درمانده و مشاورپذیر است، برای اسراییل، راحت الحلقومی بیش نبوده است. من با اطمینان می گویم: این خام بودن و مشورت پذیری دستگاه اطلاعاتی ما، مؤثرترین منفذی بوده است که اسراییل بتواند به اندرون کلیت نظام جمهوری اسلامی نفوذ کند.
ببینید، در داخل سازمان اطلاعات و امنیت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دفتری هست به اسم دفتر اسراییل. که این دفتر بقدر یک معاونت، گستردگی و نفوذ و پرسنل و بودجه دارد. و از قدیم قرار بوده که در این دفتر، هر تحرکی که از اسراییل برمی آید و به اسراییل مربوط است رصد شود و عکس العملی شایسته برای آن طراحی و اجرا گردد. رییس این دفتر که سردار بسیار خوشنام و معتمدی بوده، جاسوس اسراییل از آب درمی آید! اکنون این سردار پاسدار جاسوس را گرفته اند و زندانی کرده اند. من به رهبر و همه ی شخصیت های برجسته ی جمهوری اسلامی می گویم: شما او را شناسایی کردید و گرفتید و به زندانش انداختید. بسیارخوب. حالا به من بگویید تکلیف هزاران مشاوره ای که همین سردار پاسدار جاسوس به شخص رهبر و رییس جمهور و صدها مسئول و روحانی داده چه می شود؟ شما فکر می کنید این که یک شبه آقای احمدی نژاد خواب هولوکاست را می بیند و فردایش آن را انکار می کند از مغز خود وی تراوش کرده؟ یا همین داستان حمایت های بیدریغ شخص رهبر از بشار اسد سوری و شخمی که به جان سوریه نشسته، آیا برگرفته از هوش و ذکاوت خودمان است؟ یا نه، همین جاسوسان پاسدارنما، طی صدها جلسه ی مشورتی، خیال خام ما را آراسته اند و غیرت ما را جوری که خود خواسته اند بجوش آورده اند. یا داستان هسته ای که کلاهی به گشادی حماقت به کله ی ما فروکرده است؟
۵ - به موضوع گفتگوی ایران با آمریکا بپردازیم؛ محمود احمدی نژاد در آخرین سفر خود به آمریکا از آمادگی ایران برای انجام این مذاکره سخن گفت اما به محض بازگشت با انتقاد شدید محافظه کاران روبرو شد؛پس از آن سایت های منتقد ایرانی از سفر محرمانه نمایندگان سید علی خامنه ای برای انجام پیش مذاکرات به آمریکا خبر دادند. این تناقض رفتاری میان مقامات جمهوری اسلامی را چگونه می توان توجیه کرد؟ آینده روابط ایران و آمریکا را چگونه پیش بینی می کنید؟
پاسخ:
این روزها داستان مذاکره با آمریکا برای مردم ایران، نه از این روی که چون به فرایندی فرساینده بدل شده، داستانی است تلخ و زیانبار. نخیر، بل که بخاطر بی دلیلیِ این پرهیزسی و دوساله است که مردم ایران به یک جور دلمردگی و بی تفاوتی دچارشده اند. قرار بود ما با دوری از آمریکا، هم مثلاً حیثیت جهانخواری و استکباری او را مفتضح و لکه دار کنیم و هم در داخل به چنان رشد و بالندگی ای برسیم که چشمان آمریکا از کاسه ی حسادت بیرون بزند. حالا بعد از سی و سه سال، هم آمریکا نسبت به سالهای دور خود مطمئن تر و برساخته تر و کارآمدتر شده، و هم ما در پستوهای فریب و فلاکت وامانده ایم. مردمان آمریکا امروز به چنان فهمی رسیده اند که با همه ی تاریخ خشونت باری که بر دوش می کشند، یک رنگین پوست را برگزیده اند و رییس جمهورش کرده اند. در عوض ما چه؟ لباس پیغمبر به تن کرده ایم و با همان لباس، تلخ ترین و خشن ترین و ناجوانمردانه ترین آداب کشورداری را بر سر مردم خود آوار کرده ایم.
من فکر می کنم ماجرای مذاکره با آمریکا، اکنون بیش از آنکه یک مسئله ی ملی و مردمی باشد، به یک حساسیت فردی منجر شده است. بله، کسی را جز شخص رهبر یارای ورود به این باب نیست. حالا چرا؟ این چرایش مهم است. به یاد داریم چه کسانی صادقانه تلاش کردند تا این کدورت دوجانبه را به نحوی آبرومند برطرف سازند اما بضرب ناسزا و تهمت این و آن به خلوت خود فروشدند و کسی نیز سراغی از آنان نگرفت.
این نیز بگویم که: پرهیز از مذاکره با آمریکا اگر تا دیروز برای حاکمان ما یک وجهه ی چند جانبه ی انقلابی به شمار می رفت، امروز به یک معضل “شرموک” تغییر ماهیت داده است. شرموک که می گویم، شما صحنه ای را تصورکنید که مسئولان ما نشسته اند و به روزهای بعد از مذاکره می اندیشند و نمی دانند با این پرهیز بی دلیل سی و چند ساله چه بکنند و پاسخ تاریخی مردم را چه بدهند. این که چرا باید یک گزینه ی متداول سیاسی این همه سال به تعویق افتد و چرا باید اینهمه خسارت جبران ناپذیر بجان جامعه تزریق شود؟ رهبر ما در پی دستاوردی است که با بدست آوردن آن بتواند به این اعتراض وجدانیِ مردم ایران و البته مردم جهان پاسخ بگوید. این که: آهای مردم ببینید، ما آنقدر این مذاکره را به تعویق انداختیم تا به اینجا برسیم و این نتایج درخشان را بدست آوریم و این امتیازها را از گلوی آمریکا بیرون بکشیم.
من می گویم: همه ی کشورهای جهان با آمریکا ارتباط دارند و روزگارشان هم بد نیست. یعنی بخاطر ارتباطی که با آمریکا دارند، به ورطه ی دریوزگی و فلاکت فرونشده اند. بیچارگی یک ملت نه بخاطر ارتباطش با آمریکا بل بخاطر بی لیاقتی های خود اوست. که با بی کیاستی هایش اجازه می دهد دیگران محمولات خود را بر پشت او بارکنند.
اگر مشتاق تماشای مردمی آمریکاستیز هستیم، به قد و بالای مردم ژاپن و آلمان نگاه کنیم. که هردوی اینها یک بار – آری یک بار- مرگ بر آمریکا نگفته اند و با بکاربستن هوشمندی ها و توانمندی هایشان از خاک برآمده اند و امروز سر به افلاک می سایند. گرچه من اساساً به مقولاتی چون “آمریکا ستیزی” اعتنا ندارم، اما به گمان من مردمان ژاپن و آلمان، آمریکاستیزترین مردمان جهانند. آنها با ابراز نظم و لیاقت و هوشمندی و پشتکار، از همه ی ظرفیت های ملی و جهانی خود سود بردند و از نقطه ی صفرِ غرورِ شکست خورده ی خود شروع کردند و به روزی رسیده اند که غبطه ی خود آمریکاییها را نیز برانگیخته اند.
۶ - تحولات خاورمیانه در دو سال اخیر و به تعبیری «بهار عربی» در منطقه که با موضوع سوریه و سپس زمزمه هایی که این روزها در عراق آغاز شده است کماکان در حال پیشروی و گسترش می باشد با نگرانی ها و امیدهایی برای ایران همراه بوده است. رهبر جمهوری اسلامی بارها از واژه «بیداری اسلامی» برای توصیف این وقایع استفاده کرده است؛ اما در موضوع سوریه که تاکنون تعداد کشته شدگان در جریان اعتراضات به رژیم اسد از مرز سی هزار نفر گذشته است ایران از حمایت همه جانبه خود از اسد سخن می گوید. حمایتی که جایگاه ایران را حتی در میان جریان مقاومت از جمله حماس و جهاد اسلامی تا حد بسیار زیادی متزلزل نموده است تا کجا ادامه خواهد داشت؟
پاسخ:
نقطه ی مقابل این تصور شما این است که: جمهوری اسلامی ایران می آمد و به صف مخالفین بشار اسد می پیوست و در کنار ترکیه و آمریکا و کشورهای اروپایی، سرنگونی بشار اسد را آرزو می کرد. خب، این که نقض غرض می شود. یعنی با اتخاذ این موضع، رهبر ایران علنا خود را در امتداد کسانی چون قذافی و مبارک و بن علی و بشار اسد جای می داد. و یعنی: بعد از این کشورها نوبت ایران است. رهبر ایران با حمایت همه جانبه از بشار اسد، این تصور کلیشه ای را مخدوش کرد. که یعنی آهای آمریکا آهای اروپا آهای اسراییل، این خیال را که بعد از تونس و یمن و مصر و لیبی و سوریه نوبت ایران است، از سر بیرون کنید.
ابتکار دیگر رهبر ما، تغییر نام بهار عربی به بیداری اسلامی بود. با این تغییر نام، بصورت ظاهر مسیر و هدف کشورهای تحول خواه، به سمت وضعیت فعلی ایران تفسیر شد. که یعنی: اگر در تونس و یمن و مصر و لیبی و سوریه انقلابی شده، برای این بوده است که مردم این کشورها به جایی برسند که اکنون جمهوری اسلامی ایران در آن است. مردم این کشورها می دوند و کشته می دهند و هزینه می کنند که به ما برسند. درست به ما. به جمهوری اسلامی ایران. و این که: جمهوری اسلامی ایران الگو و اسوه ی آن کشورهاست. نه این که خود بخواهد سوژه ای باشد برای تحول و تغییر.
به اعتقاد من رهبر ما در همین چند سال اخیر سه چهار اشتباه اساسی را به اسم خود ثبت کرد. اشتباهاتی که هم وجهه ای انسانی ما را فروکوفت و هم غرور ملی ما و منافع ملی ما را به حراج گذاشت. یکی از اینها داستان ورود ما به قمار هسته ای است با طرفیت روسیه. که این روسیه هرچه توانست ما را دوشید و چیزی در کاسه ی نیاز ما ننهاد. همین دیروز رییس سازمان انرژی اتمی ایران گفت: راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر تا سه سال آینده نیز مقدور نیست. نیروگاهی که همین حالا پیر و فرتوت است، قراراست سه سال بعد – تازه اگر افتتاحی صورت پذیرد – چه تاج گلی به سر ما بزند؟ این قمار هسته ای سراسر باخت، به اسم رهبر ما ثبت است و ایشان باید هم به مردم ایران و هم به نسل های متضرر آینده پاسخ بگوید. داستان هسته ای ما البته دارای دو وجه آشکار و پنهان است. نیروگاه اتمی بوشهر، وجه آشکار آن است و ادعای مجامع بین المللی مبنی بر تقلای ما برای دستیابی به بمب هسته ای وجه پنهان آن. که هردوی اینها در همان بسته ی “قمار هسته ای” بسته بندی می شود. قماری که ایشان همچنان بر بُرد آن احتمال می بندد و مجامع جهانی را در تحریمهای جوراجور علیه ایران حریص می کند.
اشتباه دیگر ایشان، درافتادن با مردم معترض ایران در سال ۱۳۸۸ بود. رهبری که ازجایگاه رهبری اش به زیر بیاید و شانه به شانه ی احزاب دولتی موضع بگیرد و در نتیجه ی انتخابات دخالت کند و برای مردم خط و نشان بکشد، و به مأموران تحت امرش فرمان کشتن و غارت و تخریب و زندانی کردن مردم را بدهد، فردا قرار است چگونه رخ در رخ همین مردم قرار بگیرد و سخن از مدارا و صبوری و آغوش گشوده ی پیامبران بگوید؟
اشتباه سوم ایشان برکشیدن آقای احمدی نژاد بود. که البته ایشان برای برکشیدن احمدی نژاد، با همه ی حیثیت و مراتب رهبری اش به همان اشتباه دوم ورود کرد. یعنی خودش را و حیثیت ملی و جهانی کشور را خرج کسی کرد که امروز سینه به سینه ی او ایستاده و برای رهبرشاخ و شانه می کشد و از رهبر هم کاری ساخته نیست.
اشتباه بعدی وی، همین حمایت همه جانبه اش از بشار اسد است. حمایتی از جنس گره زدن بخت و اقبال خود به بخت و اقبال بشار اسد. در سوریه بخش وسیعی از مردم در برابر بشار اسد به معارضه برخاسته اند. این که تو بیایی و پا به پای بشار اسد، به این مردم معترض بگویی: تروریست، و با پول و اسلحه و مشاوره ات شانه به شانه ی بشار اسد در کشتار همان مردم معترض تقلا کنی، نه چیزی است که رهبر ما را از هول و هراس فردا برهاند. رهبر ما این روزها روزهای سختی را گذران می کند. او هم در داخل با مردمی معترض طرف است و هم در سطح جهانی با تحریم ها و سرشکستگی های پی درپی. و این که: اگر بشار اسد سقوط کند، بعدش چه می شود؟
۷ - از سوی دیگر به نظر می رسد اسرائیل در مقابل این تحولات از جمله سوریه تا حد زیادی سکوت اختیار نموده و منفعلانه عمل کرده است؛ به نظر شما مهمترین نگرانی های کنونی اسرائیل در تحولات بهار عربی از چیست؟
پاسخ:
من نوشته ای دارم با عنوان “جمهوری اسلامی و نقش عملگی اش برای اسراییل”. در این نوشته، من اتفاقاً به منافعی که اسراییل از جنگ داخلی سوریه عایدش می شود تأکید ورزیده ام. شاید تنها نگرانی اسراییل این باشد که جماعتی تندرو در این کشورها بر سر کار آیند و مزاحمت هایی برای او فراهم آورند. من می گویم: اسراییل در شرایط جنگی بسیار موفق تر از وضعیت صلح عمل می کند. چرا که اساس برپایی اسراییل بر ستونهای تنش و درگیری و جنگ نهاده شده. اسراییلی ها استاد درگیری اند. این شرایط صلح و همپاشدن کشورهای همجوار او با دیپلماسی جهانی است که اسراییل زیاده خواه را در تنگنا قرار می دهد. راستی اسراییل این روزها بدون این که یک فشنگ به سمت سوریه شلیک کند، سوریه را به دست سوری ها و با پول خودشان و البته با همراهی جمهوری اسلامی ایران شخم می زند. چه چیزی بهتر از این؟ سوری ها اگر همین امروز دست از جنگ بکشند، چهل سال بعد نیز نمی توانند به جایگان نخستشان باز روند.
۸ - تجربه های گذشته نشان داده است که روسیه در آخرین مراحل بحران و در زمان قطعی شدن جنگ دست از حمایت خود از متحدان خود کشیده است. با توجه به انتشار گزارش هایی در مورد کاهش حمایت این کشور از رژیم اسد به نظر شما آمریکا با روسیه در زمینه حمله به سوریه به توافق هایی دست پیدا کرده است؟ کاهش حمایت روسیه از سوریه چه تاثیری در روند حمایت ایران از بشار اسد خواهد داشت؟
پاسخ:
من اگر توان این را داشتم حتماً دم گوش تک تک مسئولان صاحب نفوذ کشورمان داد می زدم: آهای ای آدمی که دار و ندار مملکت را به اسم روسیه سند زده ای، بدان و آگاه باش این روسیه، موجود خنجر به دستی است که تاکنون هیچگاه نگذاشته طرف ایرانی اش – ازنوع جمهوری اسلامی اش – از دم تیغ او گریز کند.
روس ها عجبا که حاکمان ما را در این سالها بدجوری تحقیر کرده اند و پیوسته به ریششان خندیده اند. آنها تا توانسته اند از جیب حاکمان ما پول برداشته اند و به یک نمونه از وعده هایشان نیز درست عمل نکرده اند. در نسبت با سوریه هم همینطور. روس ها برای این که در کنار بشار اسد قرار بگیرند پول خوبی از ما بالا کشیده اند. جالب نیست؟ ما به روسها پول می دهیم که در کنار بشار اسد قرار گیرد. البته به اسم نگرانی اش ازناتو.
روسها کاسبکاران بسیار زیرکی هستند. اگر طرفشان زرنگ و آگاه و آشنا به مناسبات بین المللی باشد، مراعاتش می کنند. یکی می دهند و دوتا می گیرند. اما نه، اگر طرفشان موجود منگ و ببو و پخمه ای چون جمهوری اسلامی باشد، یکی می دهند و صد تا می گیرند و سر آخر همان یکی ای را که داده اند پس می گیرند. روسیه در نسبت با سوریه، همین که به خواسته های کاسبکارانه ی خود برسد، همه ی معادلات فیمابین را یکجانبه بهم می زند و بساط خود را از زیر دست و پای بشار اسد بیرون می کشد. فکر می کنم کمی دیگر که از ما و از آمریکا و از ناتو امتیاز بگیرد، بشار اسد را به حال خود رها می کند تا با سر به زمین سنگیِ بدبختی اش بخورد. تا نوبت خود ما کی فرابرسد!
۹ - در حالی که سیستم دفاع موشکی ۱۰۴ پاتریوت در مرزهای ترکیه و سوریه مستقر شده است و با انتشار شایعاتی مبنی بر استفاده رژیم اسد از سلاح های شیمیایی، به نظر شما خطر جنگ تا چه حدی در این کشور قطعی بوده و اساسا متغیرهای ناتو و غرب برای دخالت نظامی در سوریه را چه چیزهایی می دانید؟ با افزایش تحرکات نظامی در منطقه از جمله مانور نظامی ترکیه با گرجستان و آذربایجان و از سوی دیگر همسویی ترکیه، عربستان، قطر و کشورهای حاشیه خلیج فارس در صورت بروز جنگ، جبهه بندی کشورهای منطقه را چگونه پیش بینی می کنید؟
پاسخ:
اگرجنگی دربگیرد، سهم حاکمان جمهوری اسلامی ایران “تماشا” خواهد بود. و نه بیشتر. آنها هرگز در راستای حمایت از بشار اسد، وارد جنگ با متحدینی که علیه بشار دست بهم داده اند نخواهند شد. بنظرم ناتو کمی صبر می کند تا سوریه بیش از پیش شخم بخورد. حسابی که زیرساخت هایش بهم ریخت، با یک تکان، قائله را ختم خواهد کرد. به اسم خودش. و بلافاصله سهم خود را بر میز مطالبه خواهد نهاد. که البته حاجت های اسراییل و خیال راحت او از حاکمان بعدی سوریه، حتماً بر آن میز مطالبه، سهم و تأکیدی محوری خواهد داشت.
متحدینی که علیه بشار اسد دست بدست هم داده اند، حساسیت های بعدی خود را نیز دنبال خواهند کرد. مثلاً حزب الله لبنان را و تعیین تکلیف اسلحه هایی که در زاغه ها دارد. و ارتباطی که دیگر همین حزب الله با حاکمان ایران ندارد. و شمارش معکوس شعله ای به اسم مقاومت. شعله ای که دیگر نفتِ حمایتِ جمهوری اسلامی ایران را در مخزن خود ندارد. و هرچه که بگذرد، از فروغش کاسته تر می شود.
۱۰ - این روزها شاهد افزایش تنش ها، اعتراضات و تظاهرات مردمی در عراق که عمدتا در مناطق سنی نشین این کشور متمرکز است هستیم. به نظر می رسد بخشی از بحران هایی که اکنون در عراق ایجاد شده از مرحله تنش سیاسی فراتر رفته که حتی ممکن است به کناره گیری مالکی از قدرت بیانجامد؛ آیا آنچنان که مقتدی صدر هشدار داده است بهار عربی به عراق هم خواهد رسید؟ در این صورت موازنه قدرت به سمت کدام جبهه در خاورمیانه رقم خواهد خورد؟ عکس العمل ایران به بحران های سیاسی در عراق چه خواهد بود؟
پاسخ:
بهرحال عراق برای حاکمان جمهوری اسلامی ایران فرصتی بوده است تا مناقشات خود با آمریکا را در همان خاک عراق دنبال کنند. ایران با حساسیت تمام، معادلات داخل عراق را رصد می کند. و حتما نیز در این رصد هماره، سهم خود را در سفره ی شیعیان عراق خواهد نهاد. شیعیانی که برخلاف انتظار حاکمان ما، چشم به خانه ی آیت الله سیستانی دارند و نه در این سوی به خانه ی خامنه ای. تحولات داخل عراق، از گزینه هایی چون تجزیه ی عراق به سه منطقه ی کردنشین و سنی نشین و شیعه نشین گرفته تا تغییر در نظام اداره ی عراق با محوریت سنیان، تحولاتی هستند که به مرور صورت پنهان خود را آشکارتر می کنند. جوری که انگار نباید اجازه داد جمهوری اسلامی ایران آب خوش از گلویش پایین برود. سوریه تمام نشده، عراق. عراق تمام نشده، افغانستان. آنجا تمام نشده، داخل خود ایران. ما ظاهرا نباید انتظار آرامش مداوم داشته باشیم. لااقل به این زودی ها. چرا؟ چون ما نفت داریم. دیگر چه داریم؟ پخمگانی مثل احمدی نژاد که یک نکته ی ساده را هنوز مزه مزه نکرده، نسبت بدان عکس العمل نشان می دهند. و بدیهی است که عکس العمل های اینچنینی همیشه خالی از پختگی اند. و به مسیری هدایت می شوند که جاسوسان اسراییل و آمریکا و روسیه، ورودِ بدان مسیررا بر میز حاکمان ما نهاده اند.
۱۱ - پس از سقوط مبارک و پیروزی اسلامگرایان در مصر، مقامات جمهوری اسلامی بسیار تلاش کردند تا نشان دهند فصل جدیدی از روابط پیش روی هر دو کشور قرار دارد؛ به تازگی اخباری از سفر محرمانه قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران به مصر و ملاقات با برخی مقامات این کشور منتشر شده است. بحث تشکیل نیروی برگرفته از سپاه پاسداران ایران در مصر نیز در محافل سیاسی مطرح شده است؛ به نظر شما ایران در مصر چه اهدافی را دنبال می کند؟
پاسخ:
داستان پخمگی مسئولان جمهوری اسلامی ایران بگوش محمد مرسی نیز رسیده است. او می بیند کشوری به اسم ایران هم به چهار اطراف خود باج می دهد و هم کیسه ی دارایی هایش را به روی هر زیرکی واکرده. پس چرا نصیب او در این غارت صفر باشد؟ محمد مرسی بخودش می گوید: من مگر از هوگو چاوز مشرف به موت کمترم؟
تصورم بر این است که صورت ظاهر مراودات پنهان ایران و مصر نظامی و امنیتی است. اما باطنش دوشیدن ایران به سبک روسیه است. باورش شاید سخت باشد اما شما تصور کنید بشار اسد سقوط کرده و حزب الله لبنان نیاز به کمک دارد. معنای دیگری که به همان باطن این رفت و آمدها مربوط است این است: حاکمان ما باورکرده اند که بشار اسد رفتنی است و باید بجای سوریه، همپیمان دیگری را در آب نمک بخوابانند. جیب های خالی محمد مرسی برای حاکمان ما وسوسه انگیز است. مصر در آینده شاید مثل سوریه برای پولهای ما دهان گشود. و ما بجای گفتن “برادرسوریه” بگوییم: برادر مصر. ما باید حزب الله لبنان را دریابیم. از طریق سوریه نشد، مصر که هست.
۱۲ - برای آخرین سوال با توجه به فشارهای متعدد خارجی از جمله تحریم های سنگین اقتصادی، تحولات منطقه ای که هرکدام نیز در جهت کاهش نقش ایران در خاورمیانه رو به افزایش است و بحران های چند دسته سیاسی داخلی ایران و گسترده شدن نارضایتی های اقتصادی و سیاسی مردم، آینده و دوام جمهوری اسلامی را چگونه مورد ارزیابی قرار می دهید؟
پاسخ:
حاکمان ما این را دریافته اند که اگر آنها براحتی دست به اسلحه می برند و معترضان را می کشند و زندانی می کنند و از حقوق شهروندی محرومشان می سازند، معترضان اما هرگز برای مقابله بمثل، دست به اسلحه نخواهند برد. یعنی بجای بی عقلی ای که حاکمان مرتکب می شوند، عقل معترضان، آنان را به صبوری و مدارا می خواند. تجسم این که معترضی دست بگلوی یک بازجوی نابکار ببرد و او را بکشد، در تصور ما نیز نمی گنجد. بالعکس اما چرا. بسیاری بوده اند که بدست مأموران اطلاعاتی و سپاهی کشته شده اند و دودمانشان به باد رفته. پس به ازای عقلی که آنان ندارند و برای بقای خود به هرکاری دست می برند، این سوی اما دارای عقل است. و به خشونت دست نمی برد. در یک چنین شرایطی، معترضان به رواج آگاهی دست می برند. و تکاپوی ظالمانه ی حاکمان را به عقل جمعی مردم مراجعه می دهند. و شما نیک می دانید که در بستری از فهم مردم، نمی شود رفتاری جاهلانه داشت. خلاصه بگویم: این وضعیت زیاد نمی تواند به درازا بیانجامد. یعنی جلوی چشم مردمی که می بینند نمی شود دزدید. و جلوی مردمی که می شنوند، نمی شود دروغ گفت. می ماند زور. یعنی تداوم حاکمیت به ضرب زور. این هم در دنیای امروز زوالش سر رسیده. ما حتماً درآینده تنش های فراوانی در پیش خواهیم داشت اما با توجه به فهم غالب مردم، همه ی این تنش ها در راستای برآمدن انسان های شایسته به فعلیت خواهند رسید. دنیای آینده ی کشور ما، دنیای مذهب و تحکم مذهبی نیست. دنیای همزیستی مسالمت آمیز همه ی فهم ها و عقیده ها و باورهاست. دنیای حاکمیت شایستگان. و نه دزدان و فریبکاران.
VN:D [1.9.20_1166]



 

۳۳ نظر

  1. Salam dr. azizo dustdashtani horre zaman mamnun az inkeh jektaneh ke na ba azadehaji digheh chun dr. khazali, tajzadeh va…………jore maharo mikeshin khoda ghowat piruzo sar boland bashid
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  2. با درود و سلام به شما آقای نوریزاد،
    آقای سروش بحق شما را آزاده زمانه نامیده است.
    من مطالب شما را خواندم و بسیار استفاده بردم. آنچه که مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد اعتراف شما به اینکه در گذشته اشتباه کرده‌اید بود.این شجاعت را همه ندارند حتا آقای سروش که من هم اکنون احترام زیادی علیرغم گذشته ایشان برایش قائل هستم. این نخستین بار است که یک فرد که نقشی‌ در جمهوری اسلامی داشته است این چنین مردانه به گذشتهٔ خود میپردازد و از وجدان جامعه تقاضای بخشش می‌کند. من شجاعت شما را تحسین می‌کنم که شما نه تنها با حرف بلکه با عمل آن را نشان داده‌اید من به خانواده شما تبریک میگویم که افتخار بودن در کنار شما را دارند.
    از خدا سلامتی و توفیق شما را در راهی‌ که در پیش گرفته‌اید دارم.
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  3. سلام جناب نوری زاد
    خواهش من این است به سوال من جواب دهید.
    در آخر مصاحبه خود از صبوری مردم ونکشتن بازجوهاو… گفتید آیا نظر شما این است که مردم سوریه دارند اشتباه می کنند که با اسد مبارزه می کنند وباید مثل ما سالها وسالها منتظر بمانند ؟
    —————————————–
    سلام دوست من
    بفرض که همین حالا معترضین سوریه پیروز شوند وبشاراسد را مثل قذافی وصدام ازیک سوراخ بیرون بکشند وبکشند وکاررا تمام کنند. حداقل چهل سال باید زحمت بکشند وخرج کنند وزاد ولد کنند ومداوا کنند تا به جایی برسند که قبلا بوده اند. اسم این چیزی که بدست آورده اند “پیروزی نیست”. خود شما می دانید که من بیشترین وتند ترین نقدها را ازفردی چون بشاراسد قاتل کرده ام وازحاکمان ایران که ازوی حمایت می کنند اما تحمل یک دیکتاتور به امید روزی که تحول وتغییرازراه آگاهی مردم وتنگ شدن عرصه ی دیکتاتوری از راه برسد نیز درگزینه های عقلانی می گنجد.
    کاری که ما نیز باید به همان دست ببریم. وازخشونت پرهیز کنیم. هرچند حاکمان ما ازدست بردن به خشونت که نه، اززیستن درمتن خشونت نیز ابایی ندارند.
    با احترام

    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  4. ببینم فرمودید پیش از ۸۸ نگران معیشتتان بودید، چی شد که نگرانیتون برطرف شد؟ دینار سعودی یا دلار امریکا؟
    VA:F [1.9.20_1166]
    Rating: 0 (from 0 votes)
  5. درود بر آقای نوری زادی که نامش سخت برازنده ش است
    آقای نوری زاد امید و شکیبایی تنها سلاح ماست
    امیدوارم پیشبینی شما درست باشد
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  6. با سلام خدمت شما عزیز
    اقای نوریزاد من عمل شما را تحسین می کنم و امید دارم که موفق شوید و مطمئن هستم موفق می شوید اما یک سوال و آن اینکه تا کی باید انتظار کشید؟ راه شما به نتیجه خواهد رسید و استبداد با گذشت زمان روی کریه خود را حتی برای ذوب شدگان و اغفال شدگان نشان خواهد داد اما این اتفاق هنگامی می افتد که ثروت ملت بر باد رفته( به روسیه و چین و لبنان و سوریه و ونزوئلا و…. بصورت باج داده شده)، مغز های ملی فرار کرده ، کشاورزی به نابودی رسیده و….آیا هنگام آن نشده که با یک قیام همه جانبه یا مسلحانه پاسداران شب را و شکم چرانان بی درد را به زباله دان تاریخ بفرستیم؟ آیا مردم ایران از مردم مصر کمترند؟ ایا شما صبر کرده اید تا شاید مستبد بر سر عقل آید و رویه خدایی در پیش گیرد؟ ایا شما واقعا به این مهم ایمان دارید که مستبد دست از استبداد بردارد؟ ایا او تنها تصمیم گیرنده وضع موجود است و اگر نه ایا اطرافیان شکم باره اش می گذارند که او رویه عوض کند و به سمت مردم بیاید؟…
    اگر چنین نمی پندارید پس همانند انقلاب نوشتن نامه به استبداد ، یک فراخوان اعتراضی و قیامی به راه بیندازید تا همه معترضان همچون میدان التحریر به میدان بیایند و سفره استبداد را جمع کنند و یا دست بر سلاح بریم و ریشه ظلم بر کنیم؟
    شاید الان در فکر هستید که اینکار باعث کشتار جوانان می شود؟ مگر الان جوانان این مرز و بوم کشته نمی شوند؟ به دست جلادان حکومتی یا به دست اعتیاد ، ایدز و….. مرگ یکبار و شیون یکبار….ما که باید روزی بمیریم چرا الان نباشد با انتخاب آگاهانه خود…..چرا مرگ را با عشق در آغوش نکشیم تا ملت ستم دیده خود را آزاد سازیم…..
    امید وارم همچنان صبورانه دل به بهبود اوضاع نسپارید وخود را راضی نکنید که من وظیفه خود را انجام داده ام!!!!!!
    می دانم نوشتن این نامه با توجه به تحت نظر بودن شما توسط اطلاعات خطر است ولی شیعه حسین شهید را چه ترس از مرگ که مرگ سرخ به از زندگی سیاه است….
    ———————————

    سلام دوست من

    من قبلا هم بطورتلویحی گفته ام که چاره ی کارافشاندن آگاهی است. ما با دیواربلند آگاهی، طرف مقابل را به محاصره درمی آوریم. این روزها مثل گذشته نیست که بشود به راحتی مردم را فریفت. میوه ی دگرگونی باید برسد. چیدن میوه ی کال آن شایسته نیست. بل حماقت است. یادت باشد نازنین، که دست به اسلحه بردن وخروشیدن، اکنون، همان است که ما مطلقا نباید به سراغش برویم. هرگز. آرام باش ودرگسترانیدن آگاهی اصرارکن. که پیامبرانِ فهم، با گسترانیدن آگاهی برابوجهلان فائق آمدند. وگرنه، شمشیروگرز وپولاد دردست چنگیزنیز بود.
    با احترام

    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  7. سلام جناب محمد نوریزاد
    این روزها دیگه نمیشه به خدا و پیغمبر و ائمه و امام زمان پناه برد. چون اون بندگان خدا هم کم کم دارند با رفتار این حضرات از مسلمانی خودشان توبه می کنند. فقط وفقط می توانیم به //// پناه ببریم که اگر نبود وجود ذیجود ایشان چه جوانهایی هنوز بر اعتقادات مذهبی خودشان پایبند بودند. اقا کفر گویی توی این مملکت ولایی بد طوری داره شکل میگیره و فکر می کنم اینهمه زلزله و گرانی و اتش سوزی در مدرسه شین اباد و کلی بدبختی و مصیبت نتیجه همین کفر والحاد باشه .عده ایی از خدا بیخبر نادان ادم را به یاد جاهلیت دوران عرب می اندازند. حتما شنیده اید که چه اتفاقی داره می افتد. بعضی ها امروز دارند دم از اتنخابات ازاد می زنند . اخه کسی نیست به این بی خردان از خدا بی خبر بگوید این دیگر چه کفری است که بر زبان می اورید. اخه در قرن بیست ویکم چطور مشتی نادان از همه جا بی خبر به خودشان اجازه میدهند استغفرالله دم از انتخابات ازاد بزنند؟ فکر می کنم با این حرفها اگر بلایی مثل همان بلایایی که بر سر قوم لوط امد سرماهم بیاید برایمان کم باشد. اقای نوریزاد لطفا یه کاری بکنید مقاله ای مستندی نمی دونم هر کاری می توانید انجام دهید تا شاید این از خدا بی خبران اگاه شوند که دم از انتخابات ازاد زدن چه حرف اخی است!
    اگر بشود برای روز نه بهمن یک راهپیمایی خود جوش ترتیب دهید تا مردم همیشه در صحنه به خیابان ها بریزند و با شعار حمایت از انتخابات نا ازاد مشت نسبتا محکمی بر دهان استکبار جهانی و مشتی یاوه گو که دم از انتخابات ازاد میزنند بزنند زیاد بد نباشد.
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: -1 (from 1 vote)
  8. سلام اقای دکتر مصاحبه تفصیلی شما با نشریه مطالعاتی ایتالیایی خواندم و بسیار برایم جالب بود و حاوی نکات جدیدی بود که تا بحال به انان اشاره نکرده بودید.اقای دکتر شاید کمی زیادی خواهی باشد و این را به حسابی جوانی ام بگذارید.اگر امکان دارد هر دو الی سه روز یکبار یک مطلب و نوشته جدید در سایت شخصی خود و یا در رسانه ها ارائه کنید نیک می دانم کار سختی است چون شما هم مثل بقیه ادم ها کار و زندگی دارید و فقط زندگیتان وجهه سیاسی ندارد اما شما در میان بقیه فعالین یک گلی دیگری هستید و بویی دیگر دارید این را برای تعارف و تعریف الکی نمی گویم بلکه اعتقاد شخصی ام است.راستی یک نکته یکی از فامیلین پدری من در نهاد نمایندگی سپاه در تهران در دفتر اقای سعیدی است و نزدیک به یک ماه پیش من و پدرم و ایشان در جایی بودیم و در حال صحبت در مورد وضعیت کشور سخن می گفتیم که ناگهان او یک بولتن داخلی سپاه را که برای ان هفته بود و در مورد شما مطلبی نوشته بود به من داد و گفت ببین چطور این بندگان خدا را لجن مال می کنند و به خیال خود می خواستند شما را بکوبند و بگویند شما میلیاردها تومان از حکومت پول گرفته اید و حال در جبهه دشمنان نظام قرار دارید و وقتی ان را خواندم یاد بولتن های سپاه /// می افتادم که در مورد پدرم که ۲۳ عمر خود را در این نهاد در رده فرمانده ای گذراند و اخرش چه فحش هایی نثارش کردند افتادم و مصمم تر شدم که هر کس را رسانه های این نظام و اقمارش می کوبند او ادم جالب و غریبی خواهد بود .اما نکته جالب تر اینکه این فامیل ما سخنی در مورد اقای سعیدی گفت که از مطلبی که در مورد شما در ان بولتن نوشته بود برایم جالب تر بود و اینکه اقای ////این همان جمهوری اسلامی بود که قرار بود در ان مستضعفان حکومت کنند یا اخوند های مفت خوار و دزد و فرماندهان امنیتی نظامی و اطلاعاتی کشور!!!راستی با ۳۰۰ میلیون چند جوان مثل من می توانند هم دارای شغل شوند و هم می توانند ازدواج کنند و دو تا اتاق ساده را در یک منطقه متوسط شهر کرایه کنند و سر و سامانی بگیرند؟
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  9. سلام بر حر دوست داشتنی زمان،سلام بر امید این روزها جوانان و دلسوزان به انزوا رفته،از فاصله ای دور و از استان محروم کهگیلویه و بویراحمد دست شما را می بوسم و خالصانه بگم خیلی دوست داریم،دو خواسته از شما دارم و امیدوارم برآورده کنید، اول اینکه فایل صوتی این مصاحبه با موسسه ایتالیایی را در اختیار همگان بزارید،چرا که بنده از طریق گوشی موبایل اغلب آنان را دانلود و در طول روز گوش میکنم،دومأ اینکه مقاله ای بنویسید که کدامین دلایل عمدی یا غیرعمد و بی اعتنایی های حکومت، و چرا طی فاصله ای بسیار فراتر از فقر و غنا در شکل معمول آن،میان مناطق جغرافیایی کشور رخ داد و سیاستهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی کشور به جایی رسید که استانی همچون کهگیلویه و بویراحمد و یا ایلام و … با وجود گذشت ۳ دهه از انقلاب،علی رغم حضور همیشگی در صحنات ملی،همچنان با فاصله ای طولانی از استانهای حتی متوسط و در سطح وسیعی از محرومیت قرار گرفته اند؟؟ لطفأ جهت روشن ساختن اذهان به این خواسته که بدون شک خواسته بسیاری از مردم محروم هست نیز توجه فرمایید و ما را از چندوچون و چرایی محرومیتی که در آن غرق شده ایم آگاه سازید. همواره دوستدار شما باقی خواهم ماند
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  10. سلام و درود خدا بر تو ای انسان با شرف و آزاده
    آنچه نوشته ای منویات بیشتر مردم خاموش و غمگین این مرز و بوم است
    خداوند مانند تو را بیش تر کند
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  11. آقای نوریزاد بسیجیان جوان ونوجوان رهبر را در حد خدا می پرستند و کلام او را وحی منزل می دانند که شک در سخنان او برابر با ارتداد و دشمنی با خداست ،من وقتی با این دوستان که اتفاقا بعضی هایشان را خیلی دوست دارم هم صحبت می شوم از این که تا این حد شستشوی مغزی شده اند و عقل و ادراک خود را تا این حد از دست داده اند خیلی ناراحت میشوم ،این عزیزان جویای حق بوده اند اما آدرس حق را از نا آشنا یا بهتر بگویم از دانای مغرض پرسیده اند .جناب نوری زاد دشمنانتان برای بدنام کردن شما داستان ها می سرایند وبه خورد این جوانان می دهند.من هم مثل شما تازه از این حجاب ظلمانی به نور فهم رسیده ام و مسیر درست را پس از سالها تحقیق یافته ام .ولی متاسف می شوم از اینکه ما دراین سی و چهار سال به کجا می توانستیم برسیم و اکنون کجا هستیم ،از اینکه از هر دو خانواده یک نفر معتاد در بینشان حضور دارد ،از اینکه نسل دهه شصت آینده روشنی برایشان متصور نیست ،از اینکه اخلاقیات که زمانی ملزم اول بود با اخلاق بودن نشان عقب ماندگی است ،از اینکه رویاهایمان یکی یکی از خاطرمان پر میکشد ،اینکه پس انداز جوانان برای ازدواج در عرض یک شب به یک سوم ارزش سقوط میکند ،آقای نوریزاد درد دل ها بسیار است ولی ما محکوم به این سرنوشت هستیم چون ما و پدران ما اینچنین خواستند همانگونه که خداوند فرمود خداوندسرنوشت قوم ها را تغییر نمی دهد مگر به دست خودشان… دوستتان دارم خدانگهدارتان
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  12. آقای نوریزاد، شما دین خود را به این آب و خاک ادا کرده اید، شما یک تنه بار یک ملت را به دوش می کشید و جان خود را در کف نهاده اید، قصد اسطوره سازی از شما را ندارم، اما شما از مردانی هستید که خداوند در یک بزنگاه تاریخی به یک ملت عطا می کند تا فریادهایش در گلو خفه نشود، من در برابر احدی جز خداوند تعظیم نمی کنم اما به احترام شما سر فرو می آورم زیرا که شایسته احترام و تکریم هستید
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  13. تا احمق تو این مملکت هست، جمهوری اسلامی هم هست. تا این مردم ابلهی که به زیارت ضریح خالی می روند وجود دارند اینها هم هستند. تا زمانی که اکثریت مردم برای اعرابی که ۱۴۰۰ سال پیش مرده اند به هم تسلیت می گویند این حکومت عوض نمی شود. چون دلخواه مردم است. حالا هر چقدر می خواهد بخورد و ببرد.
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  14. با سلام
    خیلی خوب نقشت رو بازی می کنی آقای نوریزاد
    آدم باهوشی نیستی چون تو متن های که در وب سایتت قرار می دهی خیلی بد داری سوتی می دی ولی بازهم این اطلاعات سوخته واسه پخش شدن چیز بدی هم نیست.
    ولی باید قشنگ تر جواب بدی که قبل ۸۸ چهره واقعیت بود یا توام آره
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  15. شهادت می دهم ؛ راست گفته خدا : هر که را خواهد عزت دهد .
    نوری زاد عزیز . اولین بار که شما را دیدم اواخر دهه شصت خورشیدی بود . از سربالایی درب زنجیر بالا میرفتید و من پایین .
    یکبار هم پشت موویلا انگار داشتید روی روایت فتح کار میکردید . من و امثال من تازه به صداوسیما آمده بودیم پس از دانشکده اش .
    از هفت خوان گزینش و … گذشته بودیم . می خواهم بگویم آن زمان ما نیز مذهب باور بودیم . چون شما .
    حالا کمی با توجه بخوانید :
    شما آن زمان؛همکاری محبوب نبودید ؛و این مودبانه ترین تعبیر است . کسی از ما دوست نداشت با شما و برای شما کار کند . چه شما و چه مرحوم آوینی ( که در هر مجلسی؛ صدر نشین بود و … راستی شما هم بودید در مجلس ادبایی چون شمس آل احمد که به شعر خوانی عزیزی گذشت و بعدش شنیدم که عزیزی آدم اطلاعات است و پرونده جمع کن برای هنرمندان و نویسندگان . آری حتا نشستن در مجالسی که چون شما یانی در آن بودند هزینه ها داشت یک رقمش بی اعتمادی یاران جانی به آدم که :” بالاخره کفتر کدام گنبدی ؟ نکند آب و دانه ات را جای دیگر بخوری و فضله ات را روی سر ما بریزی” ) چون می دانستیم مرتبطید . رفت و آمد دارید ؛ نشست و برخاست دارید . برآوردهایتان حتما از پیش تعیین شده است و …. هر چه شما به رهبر جدید الانتصاب نزدیکتر می شدید ؛ از ما و مردم دورتر می گشتید .
    سلام و علیک با شما در سطح سازمان هزینه داشت و خوب ؛ حق تان بود چون خودتان آن را انتخاب کرده بودید : نزدیکی به قدرت را که قهرا دوری از مردم حاصلش بود .
    اما بعد از یوم التبیین ۸۸ باور میکردم مجاهدین خلق به دامان خامنه یی پناهنده و در حضرتش ذوب شوند اما اعراض شما را از قدرت ؛ آنهم وسط تقسیم غنایم قدرت ( و حراج مصادرات و مخابرات و دولت و وزارتخانه هایش ) باور نمیکردم و حتا تا مدتها به این موضوع مشکوک بودم که کار کار وزارت اطلاعات است و قس علیهذا .
    اما از آنجا که دهنده و گیرنده ی عزت خداست امروز شما عزیز من نیز هستید و خدا را گواه می گیرم اگر میدانستم پایان ماجرا چنین شریف و پاکیزه خواهد بود ؛ همان سالهای سربالایی درب زنجیر؛ راه را با شما می پیمودم . هر روز و هر روز . کاش می فهمیدند خود بزرگ کردگان این خاک که معیار عزت در نزد خدا ؛ تقرب انسان است به ناس ؛ به مردم مگر نه اینکه دستان خدا از آستین مردمی بیرون می آید که گاه پناهی ندارند جز خدا و انسان های خدایی .
    دوست اکنون گرامی ام بدان که می توانی روی من یکی حساب کنی ؛ برای روزهای سخت زندگی و نیز اگر زانویی لازم داشتی تا یا علیی بگوی .
    این نوشته را تمام می کنم چون این روزها دل و دماغی چاق ندارم . چون به فکر همکار مشترک دیگرمان هستم که روزهای سختی می گذراند در بند . این روزها به مرد بزرگی می اندیشم که نامش علیرضا رجایی است و گویا قادرین متعال در صداوسیما تصمیم به اخراجش گرفته اند و خشکانیدن آب باریکه اش ؛ تا باغچه ی کوچک زندگیش را بخشکانند و تخم هرز بپاشند . اگر خواستی به یاری یارمان شتاب کن ؛ مرا نیز خبر .
    قربان این روزهایت : هزار گل
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  16. آقای نوریزاد عزیز با درود
    این صریح ترین و صادقانه ترین نوشته بود که از شما خواندم. اینکه از ترس و جهل و طمع خود می گویید نشانه ای از رشد شما و بزرگواری تان است
    من قبلا” یک بار برایتان نوشتم و شما را به دلیل شراکت در این مظالم مستحق این عذاب دانستم. از شما عذر خواهی می کنم. من جاهل نیستم اما هنوز به ترس و طمع مبنلا هستم
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  17. سلام و عرض ادب خدمت نوری زاد عزیز
    برادر بزرگوار من هم یک نظامی هستم از نو ع بقول اخوندا طاغوطی/ منم مثل حضرتعالی تا سال ۸۸ سنگ خامنه ای را به سینه میزدم فرزندانم حرفی میزدن برخلاف ولایت دروغین تنبیه میشدن / اما برایم ثابت شد که اینها شغالانی بیش نیستن که با دهان خونینشان بجان مردم مظلوم افتاده اند. یکی از بی عدالتیهایشان را من خدمتتان عرض میکنم
    دختری با یک فرزند دخترش که ۷ ساله است بعلت بی بند باری همسرش و اعتیادش / که کارمند پتروشیمی تبریز است تقاضای
    طلاق داده / یکسال و نیمه این دختر بدبخت در دادگاهای تبریز سرگردان است پدری مریض و پیر دارد وکسی را ندارد
    که حمایتش کند/ با اینکه این اقا بخاطر اعتیاد در بند معتادین هست بارها در حضور قاضی این دختر را زده و فحاشی کرده و بخاطر بدهی بالا در زندان است و از پزشکی قانونی و چندین شاهد بعلت ضرب و جرح و اینکه
    حتی فرزند ۷ ساله اش از وی وحشت دارد / اخیرا قاضی بخاطر بی کسی این خانوم و حمایت خواهر شوهرش از برادر و دیدن قاضی مربوطه گفته خانم پرونده شما مختومه است برید سر زندگیتون / کدام زندگی نه خونه ای است حتی یکسال و نیمه که خرج این خانوم و معتمدین محل و اشنایان تحمل میکنند ایا اینست جمهوری اسلامی سال ۵۷ / ایا این است شعارهای خمینی / ایا این است عدالت / در عوض برای کسانی که میخواستن به همنوعانشان کمک کنند در زلزله اذزبایجان دو ماهه حکم صادر شد / وسیعلمو الذین ظلمو ای منقلبون ینقلبون
    زبخت خویش نالانم نمیدانم
    از این اوضاع حیرانم نمیدانم
    قلم بگرفتم در دست
    تا نویسم از ئطن شرحی
    مثال بید لرزانم نمیدانم
    فقیه و قاضی و ملا
    شدن راضی به این اوضاع
    زایرانم هراسانم نمیدانم
    چه شد جمشید / چه شد بهرام و کو کوروش
    چه شد توران ابادم نمیدانم
    ززر خالی بود جیبم
    نه سردارم نه معاون نه مشاور
    فقیر ابن فقیرم من
    گدای لقمه ای نانم نمیدانم
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  18. لطفا فایل pdf متن رو هم بزارید.ممنون
    VA:F [1.9.20_1166]
    Rating: 0 (from 0 votes)
  19. هزاران ،هزار باغ گل ارزانی شما ای مرد غیرتمند ایرانی.
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  20. ضمنا چندیست سرعت اینترنت به حال لاک پشتیش رجوع کرده اگر فایل شعرخوانی این شاعر عزیز بیداد را دارید ممنون خواهیم شد به شکل ۳جی پی در سایتتان قرار دهید . حیف است این شعر زیبا موبایل به موبایل(دست به دست)نشود چون کاغذ زر
    VA:F [1.9.20_1166]
    Rating: 0 (from 0 votes)
  21. سلام استاد بزرگوار
    از آنچه صادقانه در باب خود گفتید بسیار ملتذذ شدم و قرب و ارجتان در دلم صد چندان شد کاش رهبر هم از شما بیاموزد عذرخواهی را کاش
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  22. سلام اقای دکتر.با عرض خسته نباشید و تشکر از شما بابت پاسخ به ایمیلم.من اگر بگویم هر روز یک سری به وبلاگ شما می زنم بی راه نگفته ام.نمی دانم شاید انتظار من از شما بیش از اندازه است و مجذوب ان کارهای معروفتان شده ام که همش انتظار دارم که همچون همیشه با شاهکارهایتان من و بسیاری را از حقایق های بی شمار پشت پرده حکومت فاسد جمهوری اسلامی مطلع کنید.یک نکته هم می خواستم به شما دوست بزرگوار بگویم که اقای دکتر شما را به خدا در مورد وضعیت فاجعه امیز اقتصادی و شغلی ما جوانان در اثارتان بیشتر سخن بگویید که هر چه در این مملکت قابل تحمل باشد تا یک روزی فشار اقتصادی کمر مردم و مخصوصا ما نسل جوان را به خدا که شکست.با تشکر دوستدار شما صدرا
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  23. once i began to read THE interview i didnot want to be finished .. thank you for such a outstanding job ..///farzand shaheid cheh jomlah arzandaei ra bakar bast (garanbahatarein dastaavard 88 barayee mardome IRAN dasht peivastane NOOREIZAD ba saff mardoom bood..) Mohammad jan ghalamat noor meiafshanad KHODA yaro yavarat bad dal nagaranetoam nakonad meikhahei khod ra ba ein roshangareiha ba AATASH bakashe ??? KHODA . oon rozo nayeare………
    VA:F [1.9.20_1166]
    Rating: 0 (from 0 votes)
  24. جناب آقاى محمدى گلپایگانی! شایعات زیادى در خصوص جنابعالی در جامعه وجود دارد. اصلح است حضرتعالی پیرامون موارد شایع شده در جامعه بهر نحو ى که صلاح می دانید،توضیح دهید، موارد شایع شده بشرح ذیل است : سوابق قبل و بعد از انقلاب، داشتن همسر انگلیسی، مسائل اقتصادى خود و پسرتان، کانالیزه کردن مجارى اطلاعاتی رهبرى، مداحان و سخنرانان بیت، ایجاد اختلاف بین آقا و آقاى هاشمی، دخالت و اعمال نفوذ بر روساى قوا بویژه رییس جمهور در دوره هاى مختلف، تشکیل دولت سایه در بیت رهبرى، ایجاد حزب و جناح سیاسی بدون تابلو با سوء استفاده از نهادها و ارگانهاى ملی ، اعمال نفوذ و سوء استفاده از جایگاه خود در گماردن افراد منتسب به خود در نهادهاى جامعه اطلاعاتی کشور بمنظور جمع آورى اطلاعات پنهانی و فنی از شخصیتهاى موثر انقلاب و مدیران عالی کشور و عناصر سیاسی و… جهت رقابت بدون تابلو و شناسنامه خود با آنان،ایجاد تمرکز و خط دهی تخریبی و سوء استفاده از تریبون هاى نماز جمعه و جماعات از طریق ستادهاى ائمه جمعه و مرکز رسیدگی به امور مساجد جهت رقابتهاى تخریبی سیاسی و انحراف از وظایف ذاتی آنان، اعمال نفوذ و دخالت در وظایف قوا و نهادها و مراکز تحت امر مستقیم رهبرى، سوء استفاده از فرزندان رهبرى و خویشاوندان ایشان در حوزه هاى اجرایی بیت و… و همچنین استفاده از آنان در مسائل سیاسی و رقابتهاى جناحی و انتخاباتی و… بنحوى که جایگاه و شان رهبرى را دستاویز رقابت سیاسی و اجرایی می نماید که زمینه و بستر لازم را براى تاخت و تاز و هجمه دشمنان به رهبرى فراهم می نماید… و کلاً اقدامات مشابه سید مهدى هاشمی که در بیت قائم مقام رهبرى انجام میگردید که امام نهیب زدند” الله الله در انتخاب اصحاب” . ” مرکز ملی بررسی شایعات و نارضایتی هاى عمومی”
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  25. سلام
    من با این قسمتش که گفتید حاکمان ایران وقتی جنگ بشه تماشا می کنند موافق نیستم.
    ————–
    اگرجنگی دربگیرد، سهم حاکمان جمهوری اسلامی ایران “تماشا” خواهد بود. و نه بیشتر. آنها هرگز در راستای حمایت از بشار اسد، وارد جنگ با متحدینی که علیه بشار دست بهم داده اند نخواهند شد. بنظرم ناتو کمی صبر می کند تا سوریه بیش از پیش شخم بخورد. حسابی که زیرساخت هایش بهم ریخت، با یک تکان، قائله را ختم خواهد کرد. به اسم خودش. و بلافاصله سهم خود را بر میز مطالبه خواهد نهاد. که البته حاجت های اسراییل و خیال راحت او از حاکمان بعدی سوریه، حتماً بر آن میز مطالبه سهم و تأکیدی محوری خواهد داشت.
    ——————–
    دلیلش روشنه. بخاطراین که زلف حاکمان ما به زلف بشاراسد گره خورده بخاطرحزب الله لبنان. شکست حزب الله لبنان وخلع سلاحشون و بگیرببندشون یعنی دست به گلوی همین حاکمان جمهوری اسلامی بردن. اینا نمی شینن جلوی چشمشون حزب لبنان سلاخی بشه یا خلع سلاح بشه ودبدبه وکبکبش باد هوا
    VN:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  26. آقای نوری زاد سلام
    من ازراهی دور به شما سلام می کنم. من یک مسلمان سنی هستم. درانگلستان ودرشهرولز. بایکی ازدوستانم داشتیم می رفتیم یه جا که یکی ازدوستان دیگرم بهم زنگ زد که اگه مطلب جدید آقای نوری زاد را نخوانده ای حتما بخوان. همین را گفت وتلفنش را قطع کرد. خیلی زود رفتم سراغ مطلب تازه شما ببینم چه خبراست. ما اینجا مطالب شما را برای هم می فرستیم. برای دانشجوها برای غیردانشجوها برای خانواده ها. من وخانواده ودودمانم ازدست حاکمان جمهوری اسلامی خیلی زخمی هستیم. نه به خودشان رقبتی داریم نه به اسلامشان. باورکنید اینجا (جاهای دیگرهم مثل اینجا) هروقت صحبت ازجمهوری اسلامی می شه نوعی ازاسلام طالبان اول روی میزگذاشته می شه بعدش وقایع را تحلیل می کنند. دورنمای جمهوری اسلامی خیلی اینجا وجاهای دیگرکریه وزشت است. اما من را همه می شناسند به این که فلانی یک استثنا درایران را دوست خود وهمکیشان خود می داند واو نوری زاد است که آنجوری به خودش وتشیع نگاه می کند که به دیگران وعقاید دیگران. آقای نوری زاد این نگرش شما همان بقول خودتان گوهرگمشده ماست. ما دربه دربه دنبال شما می گشتیم. درکردستان هرچی داد می زدیم بابا ما هم مثل شما مسلمانیم ماهم ازاین خاک سهم داریم می زدند توی سرمان.
    وقتی نوشته جدید شما را که مصاحبه با آن موسسه ایتالیایی است خواندم یه باردیگه سرموپیش دوستم که داشت رانندگی می کرد بالا گرفتم. راه طولانی بود ومن تمام مصاحبه را برایش بلند بلند خوندم. مخصوصا وقتی رسیدم به اونجا که عاقبت احمدی رو پیش بینی کرده بودید یا اونجا که درباره مذاکره با آمریکا صحبت کردید یا اونجا که راجع به خودتون با شهامت گفتید گرفتارطمع وجهل وترس بودید اما امید هم داشتید. وقتی اینا رو خوندم دوستم که داشت رانندگی می کرد گفت آدمایی مثل نوری زاد وتاجزاده باعث می شن ما هنوز امیدمون رو به وطن وبه خدا ازدست ندیم. من هم گفتم هم امید مونو به وطن وبه خدا هم به اخلاق هم به مردونگی هم به فردا.
    دوستم همینطورکه داشت می شنید مصاحبه شمارو یهو دیدم ساکت شده. نگاش کردم دیدم داره یواش یواش اشک می ریزه. اونم مثل من یه اقلیت دینی هستش. ارمنی یه. ازکوه وکمر فرار کرده با یه بدبختی خودشو رسونده اینجا. باچه بدبختی که اگه بگم براتون سکته می کنید. وقتی به مقصد رسیدیم برگشت بهم گفت من ازاین که هموطنی دارم مثل نوری زاد واونایی که دربرابر رژیم گردن کج نکردن اما پیش اونایی که بهشون ظلم شده گردن کج می کنند ومعذرت خواهی می کنند رشته قلبم باز به ایران وصل می شه. گفتش من خیلی وقت بود ازایران دل کنده بودم اما حالا داره قلبم برای ایران می زنه. با این که خیلی خسته بودیم اما بمحض رسیدن به هتل نشستم گفتم بنویسم برا شما بدونید خیلی ها شما رو دوست دارند وازانصاف وشهامت شما خوششون میاد. پیروز باشید. ببخشید که ازاسم مستعاراستفاده کردم.
    یه هموطن کردشما درخارج ازکشور
    VN:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  27. با درود فراوان
    (جوابهایتان به سوالات خیلی منطقی هستند و موجه ، به جز جواب به سوال آخر که گفته اید ( خلاصه بگویم: این وضعیت زیاد نمی تواند به درازا بیانجامد
    روحانیون (ملاها ) برعکس انچه به نظر می رسند که آدمهای سر سخت و لجوج و خلاصه تا نشوی هستند به موقع اش بسیار فلکسیبل و مثل فنر تاشو و ١٨٠ درجه تغییر مسیر و موضع میدهند .
    من مطمئنم که حاکمان زور گوی ما حتی شخص رهبر هم خودش را برای فنر شدن آماده کرده ، مثلا یهو میشنوید از زبان همونهای که از قول قابله مادر رهبری ، یا علی گفتن زودهنگام را ساختند اینبار میگویند که شبی در بیت رهبری شنیدم که آقا بلند بلند حسین را صدا میکرد و میگریست، عرض کردم که مولایمان حسین را صدا میکنید فرمودند آری . ایشان از ما گله داشتند که چرا به درخواست هم اسم من برای گفتگو جواب رد دادید و در همان دوره اول ریاست جمهوریشان دست برادری به سویشان دراز نکردید؟ اول ایشان خیال کرده بودند که هدف از هم اسمشان میر حسین بوده، بعدا فهمیدم که نه نه منظورشان حضرت آقای باراک اوباما بوده است.
    صبح روز بعد آقا ، آقای ولایتی و طائب و ……، را به امریکا خدمت حضرت باراک حسین فرستادند و …… ( نوع دیگر جام زهر خوردن )
    آقای نوریزاد این جک نیست ، این جماعت حالا حالا ها رفتنی نیستند.
    ولی از آگاهی داد نتان بسیار ممنونیم و سر نترستان را سلامت آرزو داریم.
    دوستدارت یلدا
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  28. با سلام و درود به جناب نوریزاد، مجاهد نستوه در راه سربلندی ملت و میهن
    خدا میداند که همیشه مطالب سایت شما را با اشتیاق و دقت تمام مطالعه میکنم و خوشحالم که شما الگویی بسیار عمیق و واقعی از منش و سلوک سرورمان علی(ع) به جهان ارائه میکنید مگر به لطف کوششها و تلاشهای دلسوزانه شما باشد که لکه ننگی که این رژیم بر پیشانی شیعه نهاده است را بتوان پاک کرد. امروز به سبب شرارتهای رژیم ایران چهره شیعیان در دنیا مکدر شده است و بسیاری باور کرده اند که اینها تعلیمات سرورمان علیست اما خدا را شکر که شما و دوستان شما مثل مجاهد بزرگوار آقای خزعلی در صحنه وارد شده اید و به جهانیان صدای مظلومیت ما را میرسانید. تا مردم دنیا بدانند که قربانی اصلی و اولین این رژیم، خود ما شیعیان هستیم که به نام سرورما چه جنایت ها که نمیکنند…. من بعنوان یک شیعه ایرانی هیچ حقی فراتر از دیگر هموطنانم اعم از سنی، مسیحی، یهودی، زرتشتی و بهایی، برای خود قائل نیستم و همه ملت ایران را برای استفاده از فرصتها و منابع کشور برابر و مساوی میدانم. و از همه هم میهنانم طلب عفو و گذشت دارم و جز ابراز شرمندگی هیچ ندارم… من فقط خواهش دارم ما را با این درندگان یکی ندانید و حلالمان کنید…
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  29. اینجا را داشته باش:
    —————————–
    اگرجنگی دربگیرد، سهم حاکمان جمهوری اسلامی ایران “تماشا” خواهد بود. و نه بیشتر. آنها هرگز در راستای حمایت از بشار اسد، وارد جنگ با متحدینی که علیه بشار دست بهم داده اند نخواهند شد. بنظرم ناتو کمی صبر می کند تا سوریه بیش از پیش شخم بخورد. حسابی که زیرساخت هایش بهم ریخت، با یک تکان، قائله را ختم خواهد کرد. به اسم خودش. و بلافاصله سهم خود را بر میز مطالبه خواهد نهاد. که البته حاجت های اسراییل و خیال راحت او از حاکمان بعدی سوریه، حتماً بر آن میز مطالبه سهم و تأکیدی محوری خواهد داشت.
    متحدینی که علیه بشار اسد دست بدست هم داده اند، حساسیت های بعدی خود را نیز دنبال خواهند کرد. مثلاً حزب الله لبنان را و تعیین تکلیف اسلحه هایی که در زاغه ها دارد. و ارتباطی که دیگر همین حزب الله با حاکمان ایران ندارد. و شمارش معکوس شعله ای به اسم مقاومت. شعله ای که دیگر نفتِ حمایتِ جمهوری اسلامی ایران را در مخزن خود ندارد. و هرچه که بگذرد، از فروغش کاسته تر می شود.
    ——————————
    سلام آقای نوری زاد. راستی راستی به این چیزی که گفتی یه کم فکرکردی؟ اگه این چیزا درست باشه که احتمالش هم خیلی زیاده، تکلیف شعله خودما چی می شه؟ ممنون اگه جواب بدید.
    VN:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  30. سلام نوری زاد گرامی
    عالی است . عالی. پرمحتوا و صریح وبی تعارف.
    من مانده ام که مگر می شود به این سئوالها جوردیگرهم جواب داد. یعنی بهترازاین؟
    به این قسمتش توجه کنید:
    حاکمان ما این را دریافته اند که اگر آنها براحتی دست به اسلحه می برند و معترضان را می کشند و زندانی می کنند و از حقوق شهروندی محرومشان می سازند، معترضان اما هرگز برای مقابله بمثل، دست به اسلحه نخواهند برد. یعنی بجای بی عقلی ای که حاکمان مرتکب می شوند، عقل معترضان، آنان را به صبوری و مدارا می خواند. تجسم این که معترضی دست بگلوی یک بازجوی نابکار ببرد و او را بکشد، در تصور ما نیز نمی گنجد. بالعکس اما چرا. بسیاری بوده اند که بدست مأموران اطلاعاتی و سپاهی کشته شده اند و دودمانشان به باد رفته. پس به ازای عقلی که آنان ندارند و برای بقای خود به هرکاری دست می برند، این سوی اما دارای عقل است. و به خشونت دست نمی برد. در یک چنین شرایطی، معترضان به رواج آگاهی دست می برند. و تکاپوی ظالمانه ی حاکمان را به عقل جمعی مردم مراجعه می دهند. و شما نیک می دانید که در بستری از فهم مردم، نمی شود رفتاری جاهلانه داشت.
    عالی است. عالی. من چند بار همین پاراگراف آخر را خواندم. مثل قله است برای نوشته. شما خواننده را ازدامنه به سمت قله برده ایدوآنجا اسلحه را ازدستش گرفته اید وبه او آموخته اید که راه، مبارزه مسلحانه نیست. راه ، گسترانیدن آگاهی است. این خیلی معنا دارد. این یعنی حاکمیت دارد مردم را فریب می دهد. باید مردم را روشن کرد.
    ممنون نوری زاد
    VN:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  31. باسلام الحق دست مریزاد . همیشه سعی کرده ام برای سلامتی خود و خانواده محترمتان دعا کنم . خدا نگهدار
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  32. گاهی با خود می اندیشم که گرانبهاترین دستاوردی که اعتراضات ۸۸ برای ما مردم داشت پیوستن نوریزاد عزیز به صف ملت بود.همین ما را بس است که گوهر گرانبهایی چون شما را در میان خود داریم.به وجود شما افتخار میکنیم و از خداوند بزرگ میخواهیم که شما را از شر این غارتگران دین و ایمان و دنیای مردم در پناه خودش نگهدارد.
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  33. سلام سلام سلام وهزارسلام
    مصاحبه خوبی است آقای نوری زاد. نمی گویم به نقاط تاریک نور تابانده اید. اما کنارهم گذاردن اینهمه اطلاعات برای مردمی که ازسایه خود می ترسند بسیاربسیار راهگشا وارزشمند است. از یک زاویه گل وگشاد اگر به این مصاحبه نگاه کنیم احساس می کنیم چیزی که جز سیاهی درکار نیست . اما اگر به جزء جزء این مصاحبه از یک زاویه تیز نگاه کنیم خواهیم فهمید که شما با تک تک کلمه ها می سوزید. من این سوز شما را درک می کنم. مادران هم می سوزند. پدران هم می سوزند. جنس سوز شما ازهمین جنس سوز پدران ومادران است. که بچه خود را تباه شده یا درمسیرتباهی می بینند وباز چشم براه هستند تا یک وقتی آن بچه بدکردار برگردد وسربراه شود. خیلی زحمت کشیدم واین مصاحبه را خواندم. طولانی است اما کافی است که شروع به خواندن کنی. یک دفعه می بینی رسیده ای به آخرش. قلم شما را دوست دارم. جادو می ک



  1. ناشناس
  2.  
  3. با درود و سلام به شما آقای نوریزاد،
  4. آقای سروش بحق شما را آزاده زمانه نامیده است.
  5. من مطالب شما را خواندم و بسیار استفاده بردم. آنچه که مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد اعتراف شما به اینکه در گذشته اشتباه کرده‌اید بود.این شجاعت را همه ندارند حتا آقای سروش که من هم اکنون احترام زیادی علیرغم گذشته ایشان برایش قائل هستم. این نخستین بار است که یک فرد که نقشی‌ در جمهوری اسلامی داشته است این چنین مردانه به گذشتهٔ خود میپردازد و از وجدان جامعه تقاضای بخشش می‌کند. من شجاعت شما را تحسین می‌کنم که شما نه تنها با حرف بلکه با عمل آن را نشان داده‌اید من به خانواده شما تبریک میگویم که افتخار بودن در کنار شما را دارند.
  6. از خدا سلامتی و توفیق شما را در راهی‌ که در پیش گرفته‌اید دارم.
  7. VA:D [1.9.20_1166]
  8.  
  9. Rating: +1 (from 1 vote)
  10.  
  11. سلام جناب نوری زاد
    خواهش من این است به سوال من جواب دهید.
    در آخر مصاحبه خود از صبوری مردم ونکشتن بازجوهاو… گفتید آیا نظر شما این است که مردم سوریه دارند اشتباه می کنند که با اسد مبارزه می کنند وباید مثل ما سالها وسالها منتظر بمانند ؟
    —————————————–
    سلام دوست من
    بفرض که همین حالا معترضین سوریه پیروز شوند وبشاراسد را مثل قذافی وصدام ازیک سوراخ بیرون بکشند وبکشند وکاررا تمام کنند. حداقل چهل سال باید زحمت بکشند وخرج کنند وزاد ولد کنند ومداوا کنند تا به جایی برسند که قبلا بوده اند. اسم این چیزی که بدست آورده اند “پیروزی نیست”. خود شما می دانید که من بیشترین وتند ترین نقدها را ازفردی چون بشاراسد قاتل کرده ام وازحاکمان ایران که ازوی حمایت می کنند اما تحمل یک دیکتاتور به امید روزی که تحول وتغییرازراه آگاهی مردم وتنگ شدن عرصه ی دیکتاتوری از راه برسد نیز درگزینه های عقلانی می گنجد.
    کاری که ما نیز باید به همان دست ببریم. وازخشونت پرهیز کنیم. هرچند حاکمان ما ازدست بردن به خشونت که نه، اززیستن درمتن خشونت نیز ابایی ندارند.
    با احترام

    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  12. ببینم فرمودید پیش از ۸۸ نگران معیشتتان بودید، چی شد که نگرانیتون برطرف شد؟ دینار سعودی یا دلار امریکا؟
    VA:F [1.9.20_1166]
    Rating: 0 (from 0 votes)
  13. درود بر آقای نوری زادی که نامش سخت برازنده ش است
    آقای نوری زاد امید و شکیبایی تنها سلاح ماست
    امیدوارم پیشبینی شما درست باشد
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  14. با سلام خدمت شما عزیز
    اقای نوریزاد من عمل شما را تحسین می کنم و امید دارم که موفق شوید و مطمئن هستم موفق می شوید اما یک سوال و آن اینکه تا کی باید انتظار کشید؟ راه شما به نتیجه خواهد رسید و استبداد با گذشت زمان روی کریه خود را حتی برای ذوب شدگان و اغفال شدگان نشان خواهد داد اما این اتفاق هنگامی می افتد که ثروت ملت بر باد رفته( به روسیه و چین و لبنان و سوریه و ونزوئلا و…. بصورت باج داده شده)، مغز های ملی فرار کرده ، کشاورزی به نابودی رسیده و….آیا هنگام آن نشده که با یک قیام همه جانبه یا مسلحانه پاسداران شب را و شکم چرانان بی درد را به زباله دان تاریخ بفرستیم؟ آیا مردم ایران از مردم مصر کمترند؟ ایا شما صبر کرده اید تا شاید مستبد بر سر عقل آید و رویه خدایی در پیش گیرد؟ ایا شما واقعا به این مهم ایمان دارید که مستبد دست از استبداد بردارد؟ ایا او تنها تصمیم گیرنده وضع موجود است و اگر نه ایا اطرافیان شکم باره اش می گذارند که او رویه عوض کند و به سمت مردم بیاید؟…
    اگر چنین نمی پندارید پس همانند انقلاب نوشتن نامه به استبداد ، یک فراخوان اعتراضی و قیامی به راه بیندازید تا همه معترضان همچون میدان التحریر به میدان بیایند و سفره استبداد را جمع کنند و یا دست بر سلاح بریم و ریشه ظلم بر کنیم؟
    شاید الان در فکر هستید که اینکار باعث کشتار جوانان می شود؟ مگر الان جوانان این مرز و بوم کشته نمی شوند؟ به دست جلادان حکومتی یا به دست اعتیاد ، ایدز و….. مرگ یکبار و شیون یکبار….ما که باید روزی بمیریم چرا الان نباشد با انتخاب آگاهانه خود…..چرا مرگ را با عشق در آغوش نکشیم تا ملت ستم دیده خود را آزاد سازیم…..
    امید وارم همچنان صبورانه دل به بهبود اوضاع نسپارید وخود را راضی نکنید که من وظیفه خود را انجام داده ام!!!!!!
    می دانم نوشتن این نامه با توجه به تحت نظر بودن شما توسط اطلاعات خطر است ولی شیعه حسین شهید را چه ترس از مرگ که مرگ سرخ به از زندگی سیاه است….
    ———————————

    سلام دوست من

    من قبلا هم بطورتلویحی گفته ام که چاره ی کارافشاندن آگاهی است. ما با دیواربلند آگاهی، طرف مقابل را به محاصره درمی آوریم. این روزها مثل گذشته نیست که بشود به راحتی مردم را فریفت. میوه ی دگرگونی باید برسد. چیدن میوه ی کال آن شایسته نیست. بل حماقت است. یادت باشد نازنین، که دست به اسلحه بردن وخروشیدن، اکنون، همان است که ما مطلقا نباید به سراغش برویم. هرگز. آرام باش ودرگسترانیدن آگاهی اصرارکن. که پیامبرانِ فهم، با گسترانیدن آگاهی برابوجهلان فائق آمدند. وگرنه، شمشیروگرز وپولاد دردست چنگیزنیز بود.
    با احترام

    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  15. سلام جناب محمد نوریزاد
    این روزها دیگه نمیشه به خدا و پیغمبر و ائمه و امام زمان پناه برد. چون اون بندگان خدا هم کم کم دارند با رفتار این حضرات از مسلمانی خودشان توبه می کنند. فقط وفقط می توانیم به //// پناه ببریم که اگر نبود وجود ذیجود ایشان چه جوانهایی هنوز بر اعتقادات مذهبی خودشان پایبند بودند. اقا کفر گویی توی این مملکت ولایی بد طوری داره شکل میگیره و فکر می کنم اینهمه زلزله و گرانی و اتش سوزی در مدرسه شین اباد و کلی بدبختی و مصیبت نتیجه همین کفر والحاد باشه .عده ایی از خدا بیخبر نادان ادم را به یاد جاهلیت دوران عرب می اندازند. حتما شنیده اید که چه اتفاقی داره می افتد. بعضی ها امروز دارند دم از اتنخابات ازاد می زنند . اخه کسی نیست به این بی خردان از خدا بی خبر بگوید این دیگر چه کفری است که بر زبان می اورید. اخه در قرن بیست ویکم چطور مشتی نادان از همه جا بی خبر به خودشان اجازه میدهند استغفرالله دم از انتخابات ازاد بزنند؟ فکر می کنم با این حرفها اگر بلایی مثل همان بلایایی که بر سر قوم لوط امد سرماهم بیاید برایمان کم باشد. اقای نوریزاد لطفا یه کاری بکنید مقاله ای مستندی نمی دونم هر کاری می توانید انجام دهید تا شاید این از خدا بی خبران اگاه شوند که دم از انتخابات ازاد زدن چه حرف اخی است!
    اگر بشود برای روز نه بهمن یک راهپیمایی خود جوش ترتیب دهید تا مردم همیشه در صحنه به خیابان ها بریزند و با شعار حمایت از انتخابات نا ازاد مشت نسبتا محکمی بر دهان استکبار جهانی و مشتی یاوه گو که دم از انتخابات ازاد میزنند بزنند زیاد بد نباشد.
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: -1 (from 1 vote)
  16. سلام اقای دکتر مصاحبه تفصیلی شما با نشریه مطالعاتی ایتالیایی خواندم و بسیار برایم جالب بود و حاوی نکات جدیدی بود که تا بحال به انان اشاره نکرده بودید.اقای دکتر شاید کمی زیادی خواهی باشد و این را به حسابی جوانی ام بگذارید.اگر امکان دارد هر دو الی سه روز یکبار یک مطلب و نوشته جدید در سایت شخصی خود و یا در رسانه ها ارائه کنید نیک می دانم کار سختی است چون شما هم مثل بقیه ادم ها کار و زندگی دارید و فقط زندگیتان وجهه سیاسی ندارد اما شما در میان بقیه فعالین یک گلی دیگری هستید و بویی دیگر دارید این را برای تعارف و تعریف الکی نمی گویم بلکه اعتقاد شخصی ام است.راستی یک نکته یکی از فامیلین پدری من در نهاد نمایندگی سپاه در تهران در دفتر اقای سعیدی است و نزدیک به یک ماه پیش من و پدرم و ایشان در جایی بودیم و در حال صحبت در مورد وضعیت کشور سخن می گفتیم که ناگهان او یک بولتن داخلی سپاه را که برای ان هفته بود و در مورد شما مطلبی نوشته بود به من داد و گفت ببین چطور این بندگان خدا را لجن مال می کنند و به خیال خود می خواستند شما را بکوبند و بگویند شما میلیاردها تومان از حکومت پول گرفته اید و حال در جبهه دشمنان نظام قرار دارید و وقتی ان را خواندم یاد بولتن های سپاه /// می افتادم که در مورد پدرم که ۲۳ عمر خود را در این نهاد در رده فرمانده ای گذراند و اخرش چه فحش هایی نثارش کردند افتادم و مصمم تر شدم که هر کس را رسانه های این نظام و اقمارش می کوبند او ادم جالب و غریبی خواهد بود .اما نکته جالب تر اینکه این فامیل ما سخنی در مورد اقای سعیدی گفت که از مطلبی که در مورد شما در ان بولتن نوشته بود برایم جالب تر بود و اینکه اقای ////این همان جمهوری اسلامی بود که قرار بود در ان مستضعفان حکومت کنند یا اخوند های مفت خوار و دزد و فرماندهان امنیتی نظامی و اطلاعاتی کشور!!!راستی با ۳۰۰ میلیون چند جوان مثل من می توانند هم دارای شغل شوند و هم می توانند ازدواج کنند و دو تا اتاق ساده را در یک منطقه متوسط شهر کرایه کنند و سر و سامانی بگیرند؟
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  17. سلام بر حر دوست داشتنی زمان،سلام بر امید این روزها جوانان و دلسوزان به انزوا رفته،از فاصله ای دور و از استان محروم کهگیلویه و بویراحمد دست شما را می بوسم و خالصانه بگم خیلی دوست داریم،دو خواسته از شما دارم و امیدوارم برآورده کنید، اول اینکه فایل صوتی این مصاحبه با موسسه ایتالیایی را در اختیار همگان بزارید،چرا که بنده از طریق گوشی موبایل اغلب آنان را دانلود و در طول روز گوش میکنم،دومأ اینکه مقاله ای بنویسید که کدامین دلایل عمدی یا غیرعمد و بی اعتنایی های حکومت، و چرا طی فاصله ای بسیار فراتر از فقر و غنا در شکل معمول آن،میان مناطق جغرافیایی کشور رخ داد و سیاستهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی کشور به جایی رسید که استانی همچون کهگیلویه و بویراحمد و یا ایلام و … با وجود گذشت ۳ دهه از انقلاب،علی رغم حضور همیشگی در صحنات ملی،همچنان با فاصله ای طولانی از استانهای حتی متوسط و در سطح وسیعی از محرومیت قرار گرفته اند؟؟ لطفأ جهت روشن ساختن اذهان به این خواسته که بدون شک خواسته بسیاری از مردم محروم هست نیز توجه فرمایید و ما را از چندوچون و چرایی محرومیتی که در آن غرق شده ایم آگاه سازید. همواره دوستدار شما باقی خواهم ماند
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  18. سلام و درود خدا بر تو ای انسان با شرف و آزاده
    آنچه نوشته ای منویات بیشتر مردم خاموش و غمگین این مرز و بوم است
    خداوند مانند تو را بیش تر کند
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  19. آقای نوریزاد بسیجیان جوان ونوجوان رهبر را در حد خدا می پرستند و کلام او را وحی منزل می دانند که شک در سخنان او برابر با ارتداد و دشمنی با خداست ،من وقتی با این دوستان که اتفاقا بعضی هایشان را خیلی دوست دارم هم صحبت می شوم از این که تا این حد شستشوی مغزی شده اند و عقل و ادراک خود را تا این حد از دست داده اند خیلی ناراحت میشوم ،این عزیزان جویای حق بوده اند اما آدرس حق را از نا آشنا یا بهتر بگویم از دانای مغرض پرسیده اند .جناب نوری زاد دشمنانتان برای بدنام کردن شما داستان ها می سرایند وبه خورد این جوانان می دهند.من هم مثل شما تازه از این حجاب ظلمانی به نور فهم رسیده ام و مسیر درست را پس از سالها تحقیق یافته ام .ولی متاسف می شوم از اینکه ما دراین سی و چهار سال به کجا می توانستیم برسیم و اکنون کجا هستیم ،از اینکه از هر دو خانواده یک نفر معتاد در بینشان حضور دارد ،از اینکه نسل دهه شصت آینده روشنی برایشان متصور نیست ،از اینکه اخلاقیات که زمانی ملزم اول بود با اخلاق بودن نشان عقب ماندگی است ،از اینکه رویاهایمان یکی یکی از خاطرمان پر میکشد ،اینکه پس انداز جوانان برای ازدواج در عرض یک شب به یک سوم ارزش سقوط میکند ،آقای نوریزاد درد دل ها بسیار است ولی ما محکوم به این سرنوشت هستیم چون ما و پدران ما اینچنین خواستند همانگونه که خداوند فرمود خداوندسرنوشت قوم ها را تغییر نمی دهد مگر به دست خودشان… دوستتان دارم خدانگهدارتان
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  20. آقای نوریزاد، شما دین خود را به این آب و خاک ادا کرده اید، شما یک تنه بار یک ملت را به دوش می کشید و جان خود را در کف نهاده اید، قصد اسطوره سازی از شما را ندارم، اما شما از مردانی هستید که خداوند در یک بزنگاه تاریخی به یک ملت عطا می کند تا فریادهایش در گلو خفه نشود، من در برابر احدی جز خداوند تعظیم نمی کنم اما به احترام شما سر فرو می آورم زیرا که شایسته احترام و تکریم هستید
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  21. تا احمق تو این مملکت هست، جمهوری اسلامی هم هست. تا این مردم ابلهی که به زیارت ضریح خالی می روند وجود دارند اینها هم هستند. تا زمانی که اکثریت مردم برای اعرابی که ۱۴۰۰ سال پیش مرده اند به هم تسلیت می گویند این حکومت عوض نمی شود. چون دلخواه مردم است. حالا هر چقدر می خواهد بخورد و ببرد.
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  22. با سلام
    خیلی خوب نقشت رو بازی می کنی آقای نوریزاد
    آدم باهوشی نیستی چون تو متن های که در وب سایتت قرار می دهی خیلی بد داری سوتی می دی ولی بازهم این اطلاعات سوخته واسه پخش شدن چیز بدی هم نیست.
    ولی باید قشنگ تر جواب بدی که قبل ۸۸ چهره واقعیت بود یا توام آره
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  23. شهادت می دهم ؛ راست گفته خدا : هر که را خواهد عزت دهد .
    نوری زاد عزیز . اولین بار که شما را دیدم اواخر دهه شصت خورشیدی بود . از سربالایی درب زنجیر بالا میرفتید و من پایین .
    یکبار هم پشت موویلا انگار داشتید روی روایت فتح کار میکردید . من و امثال من تازه به صداوسیما آمده بودیم پس از دانشکده اش .
    از هفت خوان گزینش و … گذشته بودیم . می خواهم بگویم آن زمان ما نیز مذهب باور بودیم . چون شما .
    حالا کمی با توجه بخوانید :
    شما آن زمان؛همکاری محبوب نبودید ؛و این مودبانه ترین تعبیر است . کسی از ما دوست نداشت با شما و برای شما کار کند . چه شما و چه مرحوم آوینی ( که در هر مجلسی؛ صدر نشین بود و … راستی شما هم بودید در مجلس ادبایی چون شمس آل احمد که به شعر خوانی عزیزی گذشت و بعدش شنیدم که عزیزی آدم اطلاعات است و پرونده جمع کن برای هنرمندان و نویسندگان . آری حتا نشستن در مجالسی که چون شما یانی در آن بودند هزینه ها داشت یک رقمش بی اعتمادی یاران جانی به آدم که :” بالاخره کفتر کدام گنبدی ؟ نکند آب و دانه ات را جای دیگر بخوری و فضله ات را روی سر ما بریزی” ) چون می دانستیم مرتبطید . رفت و آمد دارید ؛ نشست و برخاست دارید . برآوردهایتان حتما از پیش تعیین شده است و …. هر چه شما به رهبر جدید الانتصاب نزدیکتر می شدید ؛ از ما و مردم دورتر می گشتید .
    سلام و علیک با شما در سطح سازمان هزینه داشت و خوب ؛ حق تان بود چون خودتان آن را انتخاب کرده بودید : نزدیکی به قدرت را که قهرا دوری از مردم حاصلش بود .
    اما بعد از یوم التبیین ۸۸ باور میکردم مجاهدین خلق به دامان خامنه یی پناهنده و در حضرتش ذوب شوند اما اعراض شما را از قدرت ؛ آنهم وسط تقسیم غنایم قدرت ( و حراج مصادرات و مخابرات و دولت و وزارتخانه هایش ) باور نمیکردم و حتا تا مدتها به این موضوع مشکوک بودم که کار کار وزارت اطلاعات است و قس علیهذا .
    اما از آنجا که دهنده و گیرنده ی عزت خداست امروز شما عزیز من نیز هستید و خدا را گواه می گیرم اگر میدانستم پایان ماجرا چنین شریف و پاکیزه خواهد بود ؛ همان سالهای سربالایی درب زنجیر؛ راه را با شما می پیمودم . هر روز و هر روز . کاش می فهمیدند خود بزرگ کردگان این خاک که معیار عزت در نزد خدا ؛ تقرب انسان است به ناس ؛ به مردم مگر نه اینکه دستان خدا از آستین مردمی بیرون می آید که گاه پناهی ندارند جز خدا و انسان های خدایی .
    دوست اکنون گرامی ام بدان که می توانی روی من یکی حساب کنی ؛ برای روزهای سخت زندگی و نیز اگر زانویی لازم داشتی تا یا علیی بگوی .
    این نوشته را تمام می کنم چون این روزها دل و دماغی چاق ندارم . چون به فکر همکار مشترک دیگرمان هستم که روزهای سختی می گذراند در بند . این روزها به مرد بزرگی می اندیشم که نامش علیرضا رجایی است و گویا قادرین متعال در صداوسیما تصمیم به اخراجش گرفته اند و خشکانیدن آب باریکه اش ؛ تا باغچه ی کوچک زندگیش را بخشکانند و تخم هرز بپاشند . اگر خواستی به یاری یارمان شتاب کن ؛ مرا نیز خبر .
    قربان این روزهایت : هزار گل
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  24. آقای نوریزاد عزیز با درود
    این صریح ترین و صادقانه ترین نوشته بود که از شما خواندم. اینکه از ترس و جهل و طمع خود می گویید نشانه ای از رشد شما و بزرگواری تان است
    من قبلا” یک بار برایتان نوشتم و شما را به دلیل شراکت در این مظالم مستحق این عذاب دانستم. از شما عذر خواهی می کنم. من جاهل نیستم اما هنوز به ترس و طمع مبنلا هستم
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  25. سلام و عرض ادب خدمت نوری زاد عزیز
    برادر بزرگوار من هم یک نظامی هستم از نو ع بقول اخوندا طاغوطی/ منم مثل حضرتعالی تا سال ۸۸ سنگ خامنه ای را به سینه میزدم فرزندانم حرفی میزدن برخلاف ولایت دروغین تنبیه میشدن / اما برایم ثابت شد که اینها شغالانی بیش نیستن که با دهان خونینشان بجان مردم مظلوم افتاده اند. یکی از بی عدالتیهایشان را من خدمتتان عرض میکنم
    دختری با یک فرزند دخترش که ۷ ساله است بعلت بی بند باری همسرش و اعتیادش / که کارمند پتروشیمی تبریز است تقاضای
    طلاق داده / یکسال و نیمه این دختر بدبخت در دادگاهای تبریز سرگردان است پدری مریض و پیر دارد وکسی را ندارد
    که حمایتش کند/ با اینکه این اقا بخاطر اعتیاد در بند معتادین هست بارها در حضور قاضی این دختر را زده و فحاشی کرده و بخاطر بدهی بالا در زندان است و از پزشکی قانونی و چندین شاهد بعلت ضرب و جرح و اینکه
    حتی فرزند ۷ ساله اش از وی وحشت دارد / اخیرا قاضی بخاطر بی کسی این خانوم و حمایت خواهر شوهرش از برادر و دیدن قاضی مربوطه گفته خانم پرونده شما مختومه است برید سر زندگیتون / کدام زندگی نه خونه ای است حتی یکسال و نیمه که خرج این خانوم و معتمدین محل و اشنایان تحمل میکنند ایا اینست جمهوری اسلامی سال ۵۷ / ایا این است شعارهای خمینی / ایا این است عدالت / در عوض برای کسانی که میخواستن به همنوعانشان کمک کنند در زلزله اذزبایجان دو ماهه حکم صادر شد / وسیعلمو الذین ظلمو ای منقلبون ینقلبون
    زبخت خویش نالانم نمیدانم
    از این اوضاع حیرانم نمیدانم
    قلم بگرفتم در دست
    تا نویسم از ئطن شرحی
    مثال بید لرزانم نمیدانم
    فقیه و قاضی و ملا
    شدن راضی به این اوضاع
    زایرانم هراسانم نمیدانم
    چه شد جمشید / چه شد بهرام و کو کوروش
    چه شد توران ابادم نمیدانم
    ززر خالی بود جیبم
    نه سردارم نه معاون نه مشاور
    فقیر ابن فقیرم من
    گدای لقمه ای نانم نمیدانم
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  26. لطفا فایل pdf متن رو هم بزارید.ممنون
    VA:F [1.9.20_1166]
    Rating: 0 (from 0 votes)
  27. هزاران ،هزار باغ گل ارزانی شما ای مرد غیرتمند ایرانی.
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  28. ضمنا چندیست سرعت اینترنت به حال لاک پشتیش رجوع کرده اگر فایل شعرخوانی این شاعر عزیز بیداد را دارید ممنون خواهیم شد به شکل ۳جی پی در سایتتان قرار دهید . حیف است این شعر زیبا موبایل به موبایل(دست به دست)نشود چون کاغذ زر
    VA:F [1.9.20_1166]
    Rating: 0 (from 0 votes)
  29. سلام استاد بزرگوار
    از آنچه صادقانه در باب خود گفتید بسیار ملتذذ شدم و قرب و ارجتان در دلم صد چندان شد کاش رهبر هم از شما بیاموزد عذرخواهی را کاش
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  30. سلام اقای دکتر.با عرض خسته نباشید و تشکر از شما بابت پاسخ به ایمیلم.من اگر بگویم هر روز یک سری به وبلاگ شما می زنم بی راه نگفته ام.نمی دانم شاید انتظار من از شما بیش از اندازه است و مجذوب ان کارهای معروفتان شده ام که همش انتظار دارم که همچون همیشه با شاهکارهایتان من و بسیاری را از حقایق های بی شمار پشت پرده حکومت فاسد جمهوری اسلامی مطلع کنید.یک نکته هم می خواستم به شما دوست بزرگوار بگویم که اقای دکتر شما را به خدا در مورد وضعیت فاجعه امیز اقتصادی و شغلی ما جوانان در اثارتان بیشتر سخن بگویید که هر چه در این مملکت قابل تحمل باشد تا یک روزی فشار اقتصادی کمر مردم و مخصوصا ما نسل جوان را به خدا که شکست.با تشکر دوستدار شما صدرا
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  31. once i began to read THE interview i didnot want to be finished .. thank you for such a outstanding job ..///farzand shaheid cheh jomlah arzandaei ra bakar bast (garanbahatarein dastaavard 88 barayee mardome IRAN dasht peivastane NOOREIZAD ba saff mardoom bood..) Mohammad jan ghalamat noor meiafshanad KHODA yaro yavarat bad dal nagaranetoam nakonad meikhahei khod ra ba ein roshangareiha ba AATASH bakashe ??? KHODA . oon rozo nayeare………
    VA:F [1.9.20_1166]
    Rating: 0 (from 0 votes)
  32. جناب آقاى محمدى گلپایگانی! شایعات زیادى در خصوص جنابعالی در جامعه وجود دارد. اصلح است حضرتعالی پیرامون موارد شایع شده در جامعه بهر نحو ى که صلاح می دانید،توضیح دهید، موارد شایع شده بشرح ذیل است : سوابق قبل و بعد از انقلاب، داشتن همسر انگلیسی، مسائل اقتصادى خود و پسرتان، کانالیزه کردن مجارى اطلاعاتی رهبرى، مداحان و سخنرانان بیت، ایجاد اختلاف بین آقا و آقاى هاشمی، دخالت و اعمال نفوذ بر روساى قوا بویژه رییس جمهور در دوره هاى مختلف، تشکیل دولت سایه در بیت رهبرى، ایجاد حزب و جناح سیاسی بدون تابلو با سوء استفاده از نهادها و ارگانهاى ملی ، اعمال نفوذ و سوء استفاده از جایگاه خود در گماردن افراد منتسب به خود در نهادهاى جامعه اطلاعاتی کشور بمنظور جمع آورى اطلاعات پنهانی و فنی از شخصیتهاى موثر انقلاب و مدیران عالی کشور و عناصر سیاسی و… جهت رقابت بدون تابلو و شناسنامه خود با آنان،ایجاد تمرکز و خط دهی تخریبی و سوء استفاده از تریبون هاى نماز جمعه و جماعات از طریق ستادهاى ائمه جمعه و مرکز رسیدگی به امور مساجد جهت رقابتهاى تخریبی سیاسی و انحراف از وظایف ذاتی آنان، اعمال نفوذ و دخالت در وظایف قوا و نهادها و مراکز تحت امر مستقیم رهبرى، سوء استفاده از فرزندان رهبرى و خویشاوندان ایشان در حوزه هاى اجرایی بیت و… و همچنین استفاده از آنان در مسائل سیاسی و رقابتهاى جناحی و انتخاباتی و… بنحوى که جایگاه و شان رهبرى را دستاویز رقابت سیاسی و اجرایی می نماید که زمینه و بستر لازم را براى تاخت و تاز و هجمه دشمنان به رهبرى فراهم می نماید… و کلاً اقدامات مشابه سید مهدى هاشمی که در بیت قائم مقام رهبرى انجام میگردید که امام نهیب زدند” الله الله در انتخاب اصحاب” . ” مرکز ملی بررسی شایعات و نارضایتی هاى عمومی”
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  33. سلام
    من با این قسمتش که گفتید حاکمان ایران وقتی جنگ بشه تماشا می کنند موافق نیستم.
    ————–
    اگرجنگی دربگیرد، سهم حاکمان جمهوری اسلامی ایران “تماشا” خواهد بود. و نه بیشتر. آنها هرگز در راستای حمایت از بشار اسد، وارد جنگ با متحدینی که علیه بشار دست بهم داده اند نخواهند شد. بنظرم ناتو کمی صبر می کند تا سوریه بیش از پیش شخم بخورد. حسابی که زیرساخت هایش بهم ریخت، با یک تکان، قائله را ختم خواهد کرد. به اسم خودش. و بلافاصله سهم خود را بر میز مطالبه خواهد نهاد. که البته حاجت های اسراییل و خیال راحت او از حاکمان بعدی سوریه، حتماً بر آن میز مطالبه سهم و تأکیدی محوری خواهد داشت.
    ——————–
    دلیلش روشنه. بخاطراین که زلف حاکمان ما به زلف بشاراسد گره خورده بخاطرحزب الله لبنان. شکست حزب الله لبنان وخلع سلاحشون و بگیرببندشون یعنی دست به گلوی همین حاکمان جمهوری اسلامی بردن. اینا نمی شینن جلوی چشمشون حزب لبنان سلاخی بشه یا خلع سلاح بشه ودبدبه وکبکبش باد هوا
    VN:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  34. آقای نوری زاد سلام
    من ازراهی دور به شما سلام می کنم. من یک مسلمان سنی هستم. درانگلستان ودرشهرولز. بایکی ازدوستانم داشتیم می رفتیم یه جا که یکی ازدوستان دیگرم بهم زنگ زد که اگه مطلب جدید آقای نوری زاد را نخوانده ای حتما بخوان. همین را گفت وتلفنش را قطع کرد. خیلی زود رفتم سراغ مطلب تازه شما ببینم چه خبراست. ما اینجا مطالب شما را برای هم می فرستیم. برای دانشجوها برای غیردانشجوها برای خانواده ها. من وخانواده ودودمانم ازدست حاکمان جمهوری اسلامی خیلی زخمی هستیم. نه به خودشان رقبتی داریم نه به اسلامشان. باورکنید اینجا (جاهای دیگرهم مثل اینجا) هروقت صحبت ازجمهوری اسلامی می شه نوعی ازاسلام طالبان اول روی میزگذاشته می شه بعدش وقایع را تحلیل می کنند. دورنمای جمهوری اسلامی خیلی اینجا وجاهای دیگرکریه وزشت است. اما من را همه می شناسند به این که فلانی یک استثنا درایران را دوست خود وهمکیشان خود می داند واو نوری زاد است که آنجوری به خودش وتشیع نگاه می کند که به دیگران وعقاید دیگران. آقای نوری زاد این نگرش شما همان بقول خودتان گوهرگمشده ماست. ما دربه دربه دنبال شما می گشتیم. درکردستان هرچی داد می زدیم بابا ما هم مثل شما مسلمانیم ماهم ازاین خاک سهم داریم می زدند توی سرمان.
    وقتی نوشته جدید شما را که مصاحبه با آن موسسه ایتالیایی است خواندم یه باردیگه سرموپیش دوستم که داشت رانندگی می کرد بالا گرفتم. راه طولانی بود ومن تمام مصاحبه را برایش بلند بلند خوندم. مخصوصا وقتی رسیدم به اونجا که عاقبت احمدی رو پیش بینی کرده بودید یا اونجا که درباره مذاکره با آمریکا صحبت کردید یا اونجا که راجع به خودتون با شهامت گفتید گرفتارطمع وجهل وترس بودید اما امید هم داشتید. وقتی اینا رو خوندم دوستم که داشت رانندگی می کرد گفت آدمایی مثل نوری زاد وتاجزاده باعث می شن ما هنوز امیدمون رو به وطن وبه خدا ازدست ندیم. من هم گفتم هم امید مونو به وطن وبه خدا هم به اخلاق هم به مردونگی هم به فردا.
    دوستم همینطورکه داشت می شنید مصاحبه شمارو یهو دیدم ساکت شده. نگاش کردم دیدم داره یواش یواش اشک می ریزه. اونم مثل من یه اقلیت دینی هستش. ارمنی یه. ازکوه وکمر فرار کرده با یه بدبختی خودشو رسونده اینجا. باچه بدبختی که اگه بگم براتون سکته می کنید. وقتی به مقصد رسیدیم برگشت بهم گفت من ازاین که هموطنی دارم مثل نوری زاد واونایی که دربرابر رژیم گردن کج نکردن اما پیش اونایی که بهشون ظلم شده گردن کج می کنند ومعذرت خواهی می کنند رشته قلبم باز به ایران وصل می شه. گفتش من خیلی وقت بود ازایران دل کنده بودم اما حالا داره قلبم برای ایران می زنه. با این که خیلی خسته بودیم اما بمحض رسیدن به هتل نشستم گفتم بنویسم برا شما بدونید خیلی ها شما رو دوست دارند وازانصاف وشهامت شما خوششون میاد. پیروز باشید. ببخشید که ازاسم مستعاراستفاده کردم.
    یه هموطن کردشما درخارج ازکشور
    VN:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  35. با درود فراوان
    (جوابهایتان به سوالات خیلی منطقی هستند و موجه ، به جز جواب به سوال آخر که گفته اید ( خلاصه بگویم: این وضعیت زیاد نمی تواند به درازا بیانجامد
    روحانیون (ملاها ) برعکس انچه به نظر می رسند که آدمهای سر سخت و لجوج و خلاصه تا نشوی هستند به موقع اش بسیار فلکسیبل و مثل فنر تاشو و ١٨٠ درجه تغییر مسیر و موضع میدهند .
    من مطمئنم که حاکمان زور گوی ما حتی شخص رهبر هم خودش را برای فنر شدن آماده کرده ، مثلا یهو میشنوید از زبان همونهای که از قول قابله مادر رهبری ، یا علی گفتن زودهنگام را ساختند اینبار میگویند که شبی در بیت رهبری شنیدم که آقا بلند بلند حسین را صدا میکرد و میگریست، عرض کردم که مولایمان حسین را صدا میکنید فرمودند آری . ایشان از ما گله داشتند که چرا به درخواست هم اسم من برای گفتگو جواب رد دادید و در همان دوره اول ریاست جمهوریشان دست برادری به سویشان دراز نکردید؟ اول ایشان خیال کرده بودند که هدف از هم اسمشان میر حسین بوده، بعدا فهمیدم که نه نه منظورشان حضرت آقای باراک اوباما بوده است.
    صبح روز بعد آقا ، آقای ولایتی و طائب و ……، را به امریکا خدمت حضرت باراک حسین فرستادند و …… ( نوع دیگر جام زهر خوردن )
    آقای نوریزاد این جک نیست ، این جماعت حالا حالا ها رفتنی نیستند.
    ولی از آگاهی داد نتان بسیار ممنونیم و سر نترستان را سلامت آرزو داریم.
    دوستدارت یلدا
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  36. با سلام و درود به جناب نوریزاد، مجاهد نستوه در راه سربلندی ملت و میهن
    خدا میداند که همیشه مطالب سایت شما را با اشتیاق و دقت تمام مطالعه میکنم و خوشحالم که شما الگویی بسیار عمیق و واقعی از منش و سلوک سرورمان علی(ع) به جهان ارائه میکنید مگر به لطف کوششها و تلاشهای دلسوزانه شما باشد که لکه ننگی که این رژیم بر پیشانی شیعه نهاده است را بتوان پاک کرد. امروز به سبب شرارتهای رژیم ایران چهره شیعیان در دنیا مکدر شده است و بسیاری باور کرده اند که اینها تعلیمات سرورمان علیست اما خدا را شکر که شما و دوستان شما مثل مجاهد بزرگوار آقای خزعلی در صحنه وارد شده اید و به جهانیان صدای مظلومیت ما را میرسانید. تا مردم دنیا بدانند که قربانی اصلی و اولین این رژیم، خود ما شیعیان هستیم که به نام سرورما چه جنایت ها که نمیکنند…. من بعنوان یک شیعه ایرانی هیچ حقی فراتر از دیگر هموطنانم اعم از سنی، مسیحی، یهودی، زرتشتی و بهایی، برای خود قائل نیستم و همه ملت ایران را برای استفاده از فرصتها و منابع کشور برابر و مساوی میدانم. و از همه هم میهنانم طلب عفو و گذشت دارم و جز ابراز شرمندگی هیچ ندارم… من فقط خواهش دارم ما را با این درندگان یکی ندانید و حلالمان کنید…
    VA:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  37. اینجا را داشته باش:
    —————————–
    اگرجنگی دربگیرد، سهم حاکمان جمهوری اسلامی ایران “تماشا” خواهد بود. و نه بیشتر. آنها هرگز در راستای حمایت از بشار اسد، وارد جنگ با متحدینی که علیه بشار دست بهم داده اند نخواهند شد. بنظرم ناتو کمی صبر می کند تا سوریه بیش از پیش شخم بخورد. حسابی که زیرساخت هایش بهم ریخت، با یک تکان، قائله را ختم خواهد کرد. به اسم خودش. و بلافاصله سهم خود را بر میز مطالبه خواهد نهاد. که البته حاجت های اسراییل و خیال راحت او از حاکمان بعدی سوریه، حتماً بر آن میز مطالبه سهم و تأکیدی محوری خواهد داشت.
    متحدینی که علیه بشار اسد دست بدست هم داده اند، حساسیت های بعدی خود را نیز دنبال خواهند کرد. مثلاً حزب الله لبنان را و تعیین تکلیف اسلحه هایی که در زاغه ها دارد. و ارتباطی که دیگر همین حزب الله با حاکمان ایران ندارد. و شمارش معکوس شعله ای به اسم مقاومت. شعله ای که دیگر نفتِ حمایتِ جمهوری اسلامی ایران را در مخزن خود ندارد. و هرچه که بگذرد، از فروغش کاسته تر می شود.
    ——————————
    سلام آقای نوری زاد. راستی راستی به این چیزی که گفتی یه کم فکرکردی؟ اگه این چیزا درست باشه که احتمالش هم خیلی زیاده، تکلیف شعله خودما چی می شه؟ ممنون اگه جواب بدید.
    VN:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  38. سلام نوری زاد گرامی
    عالی است . عالی. پرمحتوا و صریح وبی تعارف.
    من مانده ام که مگر می شود به این سئوالها جوردیگرهم جواب داد. یعنی بهترازاین؟
    به این قسمتش توجه کنید:
    حاکمان ما این را دریافته اند که اگر آنها براحتی دست به اسلحه می برند و معترضان را می کشند و زندانی می کنند و از حقوق شهروندی محرومشان می سازند، معترضان اما هرگز برای مقابله بمثل، دست به اسلحه نخواهند برد. یعنی بجای بی عقلی ای که حاکمان مرتکب می شوند، عقل معترضان، آنان را به صبوری و مدارا می خواند. تجسم این که معترضی دست بگلوی یک بازجوی نابکار ببرد و او را بکشد، در تصور ما نیز نمی گنجد. بالعکس اما چرا. بسیاری بوده اند که بدست مأموران اطلاعاتی و سپاهی کشته شده اند و دودمانشان به باد رفته. پس به ازای عقلی که آنان ندارند و برای بقای خود به هرکاری دست می برند، این سوی اما دارای عقل است. و به خشونت دست نمی برد. در یک چنین شرایطی، معترضان به رواج آگاهی دست می برند. و تکاپوی ظالمانه ی حاکمان را به عقل جمعی مردم مراجعه می دهند. و شما نیک می دانید که در بستری از فهم مردم، نمی شود رفتاری جاهلانه داشت.
    عالی است. عالی. من چند بار همین پاراگراف آخر را خواندم. مثل قله است برای نوشته. شما خواننده را ازدامنه به سمت قله برده ایدوآنجا اسلحه را ازدستش گرفته اید وبه او آموخته اید که راه، مبارزه مسلحانه نیست. راه ، گسترانیدن آگاهی است. این خیلی معنا دارد. این یعنی حاکمیت دارد مردم را فریب می دهد. باید مردم را روشن کرد.
    ممنون نوری زاد
    VN:D [1.9.20_1166]
    Rating: +1 (from 1 vote)
  39. باسلام الحق دست مریزاد . همیشه سعی کرده ام برای سلامتی خود و خانواده محترمتان دعا کنم . خدا نگهدار