mardi 14 septembre 2010

مشهد





کنفرانس



دقایقی پیش کنفرانس مطبوعاتی دیپلماتهای پیوسته به جنبش سبز مردم ایران در سالن کنفرانس هتل آنکر اسلو پایتخت نروژ با شرکت دهها تن از ارباب جراید و خبرنگاران رسانه ها و آژانس های مربوط بین المللی و محلی و همچنین کانال یک تلوزیون ملی نروژ با سخنرانی افتتاحیه محمد رضا حیدری آغاز شد.وی در اولین بیانیه خود در رابطه با پیوستن فرزاد فرهنگیان رایزن درجه دوم سفارت ایران در بروکسل و حضور فرزاد و خانواده اش در اسلو بیانیه زیر را قرائت نمود.اخبار تکمیلی متعاقبا باستحضار خواهد رسید.
دکتر علی اکبر امید مهر عضو جنبش سفارت سبز
هموطنان مردم آزاده و صلح دوست جهان
رژیم اسلامی ولی فقیه اعلام میکند با کمک سربازان گمنامش در ایران و جهان جنبش بزرگ آزادیخواهی مردم ایران را سرکوب کرده و هر روز بر شیپور جنگ و کشتار و انهدام این همسایه نزدیک یا آن کشور منطقه یا دوردست می زند.این رژیم برای بقای چند روز عمر حاکمیت ضد بشری خود ،ایران را تبدیل به یک زندان بزرگ نموده بهترین جوانان، زنان، دختران و مردان فرهیخته این مرز و بوم را به زندان وتجاوز، شکنجه و توهین به ذات انسانی آنان ،به کمک شنیع ترین اعمال ضدبشری، مبتلا و متاّلم ساخته است.رژیمی که منکر شنیع ترین عمل ضدبشری تاریخ بشریت در قرن بیستم است، خود بزرگترین هلوکاست و فاجعه ضدبشر ایرانی را در کشتارگاه ها و کوره های آدم کشی کهریزک و زندانهای تهران، کرج، اصفهان ،شیراز، و مشهد و ارومیه و سنندج و جای جای ایران بزرگ در همین آستانه قرن بیست و یکم مرتکب شده است.این رژیم با این اقدامات، وجدان بشریت عصر حاضر را به چالش کشیده است. رژیم جهل و جنون و آتش و خون در نظر دارد با عدم اجرای قوانین و عهدنامه های بین المللی که بنا به تجربه تاریخ بشر بمنظور جلوگیری از فجایعی چون جنگ اول و دوم و جنایاتی چون هیروشیما و ناکازاکی و حوادثی چون چرنوبیل تدوین شده اند، و تهدید کشورهای جهان و منطقه و زمانی حتی با دعوت و تحریک قدرت های بزرگ برای جنگ و مناقشه و رّد همه دعوت های صلح آمیز و اجابت آن، در نظر دارد سرزمین ما و در پی آن منطقه خاورمیانه و سپس جهان را به آتش و خون بکشد.از نظر این رژیم ماکیاولیستی هدف هر نوع وسیله را توجیه می کند.ولی فقیه ستمگر برای حفظ حیات و عمر بی خاصیت و تحمیلی خود امّا نابودی ایران و تمدن بشری در ازای آن، شمشیر ها را از روبسته و حریف جنگ میطلبد.....هموطنان مظلوم و صلح دوست، مردم آزاده جهان ؛ بیاد بیاوریم هیتلر، پس از آنهمه جنایات و فجایعی که در اثنای جنگ جهانی دوم برای بشریت آفرید، در اواخر جنگ و در آستانه شکست از متفقین برای ادامه حیات ننگین و بی خاصّیت خود در صدد تولید بمب اتمی بر آمد، اقدامی که هیتلر زمانه :ولی فقیه و حاکم ستمگر در ایران، در پی آن است.او میداند پایه های نا نظام ضد بشری اش را موریانه ظلم و جنایت خورده نه در داخل ایران مشروعیت دارد و نه در خارج و همه ی دوستان انگشت شمار بین المللی اش که مگسان گرد شیرینی با توجه به در آمد خون آلود نفت بودند، اینک در آستانه فروپاشی و ورشکستگی اقتصادی ، ویرا تنها گذاشته اند، در داخل کشور بزور اسلحه ،زندان و شکنجه و تجاوز و حکومت نظامی، خود را سرپا نگهداشته است.این را دیپلماتهای همه کشورهای دنیا که شّم سیاسی قوی برای تجزیه تحلیل مسایل سیاسی روز دارند، می دانند.از همین رو است که طی روزهای اخیر شتاب پیوستن دیپلماتها به جنبش سراسری مردم ایران فزونی بیشتری بخود گرفته و تنها طی دو روز اخیر دو نفر از برجسته ترین دیپلمات های ارشد کشور که بعداز کودتای 22 خرداد سال گذشته مخفیانه به جنبش پیوسته و با من بعنوان اولین سفیر سبز مردم ایران که قبلا و حدود یازده ماه پیش در اعتراض به اینهمه جنایات ضدبشری رژیم، محل کار خود را در اسلو ترک کرده و به مردم پیوسته بودم، در تماس دایمی بودند، در پی لو رفتن تبادل اطلاعاتی از داخل سفارت با اینجانب، محل کار خود را ترک و به جنبش سبز ملت ایران و کمپین سفارت سبز پیوسته اند.این دو اقدام شجاعانه و بزرگ نشانه ایی است بر لرزان و در حال فروپاشی بودن خانه عنکبوتی رژیم ستمگر ایران.. اینجا سئوال من از وجدان بشریت آگاه قبل از اینکه دیر بشود اینست: ایا جهانیان نمی توانند با حمایت از این حرکت و پشتیبانی از جنبش رهایی بخش و آزادی خواه و صلح و دموکراسی طلب مردم ایران هزینه رودرویی نظامی با رژیم تا دندان مسلّحی که هر روز بر طبل جنگ میزند را به صفر برسانند؟ من بدینوسیله خطاب به همه ی آزادیخواهان جهان اعلام می کنم بیایید با پشتیبانی و حمایت علنی و متداوم و موّثر از جنبش مردم ایران، هزینه صلح و ارامش در ایران ،منطقه و جهان را به حداقل برسانید.من دو روز پیش در فنلاند با فشردن دست همکارم حسین علیزاده پیوستن علنی ایشان به جنبس سبزمردم کشورمانرا تبریک گفتم ،اینک با معرفی همکار دیگرم و فشردن دست فرزاد فرهنگیان پیوستن علنی ایشان به جنبش و همه آزادگان جهان را تبریک و خوش امد میگویم.ایمان دارم شّم سیاسی آن ده در صد باقیمانده از همکاران وزارت خارجه ایی من، عنقریب به وجدان بیدارشان نهیب خواهد زد که تحمل اینهمه ظلم و جنایت به هموطنان و تباهی ایران و خدشه در صلح جهانی، فقط برای اطاعت از دساتیر ضدبشری یک نفر و یک رژیم نامشروع در حال فروپاشی، بر خلاف همه آموزه های انسانی بوده جا دارد تا دیر نشده، و تا در محکمه و جدان و نیز دادگاه عدل مردم ایران به داوری اعمالشان پرداخته نشده ،به ستمگر زمانه ، خامنه ایی ولی فقیه، پشت کرده و با پیوستن به جنبش رهایی بخش مردم ایران جشن وجدانشان را دایمی نمایند.متشکرم خانمها و اقایان
محمد رضا حیدری سفیر سبز مردم ایران و بنیانگذار و مسئول کمپین سفارتخانه های سبز ایران
.
نگارش و ارسال : دکتر علی اکبر امیدمهر

نامه


انتشار سندی منتشر نشده از شورای نگهبان توسط حسین علیزاده، کاردار سابق ايران در فنلاند
تحول سبز: آقای حسین علیزاده دیپلمات بلند پایه سابق وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ، معاون سابق سفارت ایران و کاردار موقت سفارت در فنلاند، امروز دوشنبه ۱۳ سپنامبر ساعت ۱۱ به وقت فنلاند درهتل آرتور در کنفرانس مطبوعاتی خود در هلسینکی اعلام کرد از آقای احمدی نژاد درخواست دارد تا با او در برابر رسانه جمعی مناظره زنده داشته باشد.
بنا به گزارش رسیده به تحول سبز، وی همچنین مدرک مهمی را در اختیار رسانه ها قرار داد که بر اساس آن در روز ۲۲ خرداد ۸۸ در حالی که هنوز انتخابات در جریان بوده، به کلیه سفارت خانه های ایران در خارج از کشور دستورالعملی توسط شورای نگهبان صادر شده بود که مضمون آن بدین شرح بود : سفارتخانه ها از مصاحبه با مطبوعات و اعلام نتایج انتخابات خودداری کنند.

vendredi 10 septembre 2010

مقاله

جهان-فرهنگ و جُنبشِ سبز
نوشتۀ علیرضا مناف زاده/رادیو فرانسه
مقالۀ ویژه جُنبش سبز، خودجوش و خودانگیخته آغاز شد، امّا زمینه هایِ آن در روزهایِ پیش از انتخابات در گرماگرمِ کارزارِ انتخاباتیِ موسوی و کرّوبی، دو کاندیدایِ مخالفِ احمدی نژاد آماده شده بود. این جنبش را همان مردمی به راه انداختند که به امید تغییر با شوروشوق به پایِ صندوق های رأی رفته بودند.موجی که در روزهای پیش از انتخابات به راه افتاده بود، چنان نیرومند و گُسترده و نویدبخش بود که رهبریِ نظام به ویژه گروهِ حاکم بر قدرتِ سیاسی، نظامی و اقتصادیِ کشور را سخت هراسانده بود. این گروه، که پایه هایِ قُدرتش را اساساً در دورهء اوّلِِ ریاستِ جمهوریِ احمدی نژاد استوارکرده، حاضر به هیچ گونه مصالحه و تقسیمِ قدرت نبود. به ویژه آنکه از پشتیبانی بخشی از مردم نیز برخوردار بود و هست و، چنان که دیدیم، هرگاه ضروری بداند آن را به نمایش می گذارد. پشتیبانانِ این گروه را می توان میوه چینانِ انقلاب نامید. امّا بی درنگ باید افزود که آنان نه از نظر اقتصادی و نه از نظر فرهنگی، طبقه یا قشر خاصی را تشکیل نمی دهند، بلکه خود وابسته به طبقات و قشرهایِ گوناگونِ جامعه اند.انبوهِ خانواده هایِ صاحب امتیازی که در چند دههء پس از انقلاب در پناهِ رژیم و در پیوندی سازمند با گروه هایِ بانفوذِ سیاسی، نظامی واقتصادی به نان و نوا رسیده اند، پشتیبانانِ واقعی و فعّالِِ حکومتگرانِ کنونی اند. اعضایِ همین خانواده ها بودند که در روزهای پس از انتخابات به حمایت از احمدی نژاد در تظاهراتِ سازمانیافتهء دولتی فعّالانه شرکت کردند.باری، آنچه از صندوق های رأی درآوردند و بی شرمانه به عنوانِ نتایجِ انتخابات اعلام کردند، نمی توانست ناباوری، بیزاری و، به طبع، اعتراضِ میلیون ها مردمی را که به موسوی و کرّوبی رأی داده بودند، برنینگیزد.جنبشِ سبز را به سببِ برخی خواسته هایِ سیاسی یا فرهنگی اش، جنبش طبقهء متوسط توصیف کرده اند. امّا به نظر می رسد که تحلیلِ طبقاتی، حقیقتِ آن را چنان که باید پدیدار نمی کند. درست است که طبقهء متوسطِ شهری در این جنبش سهمِ چشمگیر دارد، اما دامنهء جنبش بسیار گسترده تر و خواسته هایش فراتر از خواسته هایِ این طبقه است. این جنبش، قشرهایِ گوناگونِ اجتماعی را به حرکت در آورده که نظامِ جمهوری اسلامی با ساختارِ کنونی اش نمی تواند انتظاراتشان را برآوَرَد و به خواسته هایِ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شان پاسخ دهد. در این جنبش، مؤمنان و مسلمانانِ واقعیِ سَرخورده از رهبرانِ کنونیِ نظام همان اندازه حضور دارند که انبوهِ جوانانِ مدرنِ بی کیش یا ندانم- کیش (لااَدری). کوشندگانِ مذهبی و غیرمذهبیِ این جنبش بر مجموعه ای ازاصول و ارزش ها پای می فشارند که همه فراطبقاتی و جهانروا و جهانگسترند.این جنبش نشان داد که بر خلافِ آنچه برخی پیروانِ بحث هایِ تمّدنی و رواج دهندگانِ موضوع هایی مانند برخورد یا گفت و گویِ تمدن ها می اندیشند و می گویند، در پسِ اختلاف هایِ فرهنگی و تمّدنی، جریانی نیرومند مردمانِ چهارگوشهء جهان را به سویِ آنچه امروز جهان-فرهنگ می نامند، پیش می رانَد. جهان-فرهنگ، نامی است که به مجموعه ای از اصول و هنجارهایِ رفتاری، پَسندهایِ هنری، دلبستگی هایِ ذوقی، مشغله هایِ ذهنی، شیوه هایِ حضور و، خلاصه، به مجموعه ای از ارزش هایِ جهانگستر داده اند که با نیرویی شگرف، ذهن و روانِ آدمیان را در سراسرِ جهان تسخیر می کند. این جهان-فرهنگ، نتیجهء همگراییِ چهار جریانِ توانمند در سطحِ جهانی است : نظامِ سرمایه داری، تکنیک-علم، فردگرایی و مصرف گرایی.باری، اگر این جهان-فرهنگ خود-مَداری و روحیّهء مصرف گرایی را در سراسرِ جهان رواج می دهد، در عوض، آرمان هایی مانند ایمنی و بهزیستیِ جمعی را نیز به ارزش هایی عالمگیر تبدیل کرده است. بی هیچ تردیدی، ایران جزو کشورهایی است که در آن ها این دو عنصرِ اصلیِ جهان-فرهنگ جایگیر شده و حتّا می توان گفت که تبدیل به هنجارِرفتاری و چه بسا اخلاقی شده است. امروز با هیچ موعظهء اخلاقی و با هیچ هُشداری نمی توان از مردمی که نیرویِ اصلیِ جنبش سبز را تشکیل می دهند، دعوت کرد که از این هنجارها روی برتابند. از آنان، برخلافِ پدرانشان، نمی توان انتظار داشت که از مصرفِ فراورده هایِ مادّی، فرهنگی، پوشاکی، خوراکی و تکنولوژیکیِ جهانِ مدرن چشم بپوشند و آسایش و بهروزیِ خود و فرزندانشان را فدایِ آرمان هایی خیالی کنند. آنان خواهانِ بهره مندی از همهء امکاناتِ جهانِ مدرن و مزایایِ بهزیستی اند.جنبش سبز نشان داد که روندِ فردیّت یابی در جامعهء شهری ایران، روندی پُرشتاب و سدناپذیر است. در تظاهراتی که بی درنگ پس از اعلام نتایجِ انتخابات به راه افتاد، ضمیرِ « من » بسیار بیش از ضمیرِ « ما » شنیده می شد. شعارهایی مانند: « رأی من کو؟ »، « موسوی، موسوی، رأی مَنو پس بگیر! » یا « کور شوم، لال شوم، کَر شوم، لیک محال است که من خَر شوم. » از همان آغاز نشان دهندهء حضورِ پُرتوانِ « منِ» فردی در این جنبش بود. در حالی که در انقلاب ۱۹۷۹، به طور عمده، ضمیرِ « ما » بود که در شعارهایِ مردم به کار می رفت. شعارهایی مانند: « نهضتِ ما حُسینیه، رهبرِ ما خُمینیه » یا « ما همه سرباز توییم خمینی – گوش به فرمان توییم خمینی »، نشان دهندهء حضورِ « ما »یِ جمعیِ بی شکل و ویرانگر و بی رحم و شکننده ای بود که دیری است جامعهء ایرانی می کوشد تا خود را از کابوسِ آن برهاند. مقایسهء شعارهایِ جنبش سبز با شعارهایِ انقلاب این حقیقت را نیز آشکار می کند که در سه دههء پس از انقلاب، رابطهء مردم با رهبرانشان به کل دگرگون شده است. آنچه در شعارهایِ انقلاب می دیدیم، سَرسپردگی بی قید و شرط « ما »یِ جمعی بود به رهبرِ فرّه مند. در حالی که در شعارهایِ جنبش سبز، « منِ » فردیِ خودفرمان است که سخن می گوید و با اعتماد به نفس، رهبریِ سیاسی را خطاب قرار می دهد و مسئولیت او را به وی گوشزد می کند.پویندگیِ فرد و اهمیت یافتنِ آمالِ فردی وجه نیرومندِ جهان-فرهنگ است که با شتابی باور نکردنی همهء جامعه ها و تمدن هایِ رویِ زمین را در می نَوَردد. آنچه در جهانِ امروز به رغمِ جنگ ها و تنش هایِ منطقه ای بیش تر به چشم می خورد، فرهنگ ها و تمدن هایِ فرو بسته نیست، بلکه پویایی و جهانگستریِ فرهنگِ فردیّت، خود فرمانی فردی و پافشاریِ بی امان بر حقوقِ فردی است. البته این روندِ پُرشتاب، سدناپذیر و جهانیِ فردیّت یابی به این معنا نیست که جامعهء بشری به سویِ نوعی همسانی و همگونیِ ملال آور پیش می تازد. سلیقه ها و رفتار هایِ آدمیان، به هر حال، از فرهنگ و آداب و رسومِ آنان اثر می پذیرد. حقوق بشر یا هر وجه دیگری از جهان-فرهنگ، در پی آن نیست که آدمیان را در سراسرِ جهان به افرادی بدونِ بند و پیوندِ فرهنگی تبدیل کند. نه فردگرایی و نه مصرف گراییِ جهانگستر، هیچ یک به ویژگی هایِ فرهنگی و به چندگانگیِ شیوه هایِ حضور در جهان پایان نخواهد داد.جالب اینکه افراد هرچه بیش تر به ارزش هایِ جهان-فرهنگ می گِرَوند، بیش تر احساس می کنند که باید از هویّت هایِ فرهنگی و زبانیِ خود دفاع کنند. بی جهت نبود که کاندیداهایِ ریاستِ جمهوری در انتخاباتِ سالِ پیش مُدام بر گذشتهء تاریخی و میراثِ جمعیِ ایرانیان تأکید می کردند. کرّوبی در مناظرهء تلویزیونی اش از میراثِ زرتشتیِ ایرانیان نیز سخن گفت. آخوندِ شیعی به دفاع از زرتشتیگری برخاسته بود! در واقع او با این کار به نیازی در جامعه پاسخ می گفت. بی شک جامعه این ارج شناسی را از او می طلبید.پیشرویِ جهان-فرهنگ از کوششی که ملّت ها برایِ حضورِ هر چه برجسته تر در صحنهء جهانی می کنند یا، به عبارتی، از عرضِ وجودِ ملّت ها جدایی ناپذیر است. موسوی و کرّوبی به رفتارِ سیاسیِ احمدی نژاد در عرصهء بین المللی به این سبب می تاختند که به اعتبار و حیثیّتِِ جهانیِ ایران لطمه می زند. به عکس، پشتیبانانِ احمدی نژاد بر این عقیده اند که سیاستِ خارجیِ او بر اعتبارِ ایران می افزاید. حتّا گاه دیده می شود که در میانِ ایرانیانِ خارج نیز کسانی احمدی نژاد را مایهء سربلندیِ ایران بدانند بی آنکه سرسپردهء رژیم باشند.جهان-فرهنگ، پیام آورِ زوالِ دولت-ملّت ها و سرآغازِعصرِ پساملّی نیست، بلکه نویدبخشِ بیداریِ هوّیت هایِ قومی و زبانی و فرهنگیِ تازه نیز هست. این بیداری را در سراسر جهان، از جمله و به ویژه در ایران آشکارا می بینیم. هم کرّوبی وهم موسوی به این حقیقت آگاهند و بارها در طیِ کارزارِ انتخاباتی شان از حقوقِ اقوامِ ایرانی سخن گُفتند. حتّا گروهی از ناسیونالیست هایِ ایرانی در گرماگرمِ کارزارِ انتخاباتی، کرّوبی را به سببِ پافشاریِ بیش از اندازه اش بر این موضوع سرزنش کردند.زنان در جُنبش سبز نقشِ تعیین کننده بازی می کنند. خواسته هایِ آنان و پیوندشان را با جُنبش سبز باید جداگانه بررسی کرد. آنچه مسلم است، این جنبش بی حضورِ آنان معنایِ خود را از دست می دهد.باری، جنبش سبز را باید در چندگانگی و پیچیدگیِ آن دریافت. برایِ پی بردن به حقیقتِ آن، باید آن را در پیوندِ تنگاتنگ با گرایش هایِ پُرتوانِ جهان امروز و، به سخنِ بهتر، در پیوند با جریانِ نیرومندِ جهان-فرهنگ نگریست و بررسی کرد.گرایش هایِ گوناگون می توانند در دلِ این جنبش جایگیر شوند و در جهتِ پیشبُرد آن بکوشند بی آنکه احساسِ بیگانگی کنند.بر دوشِ راهِ سبزِ امید، تشکیلاتی که خود را سازمانده و راهبرِ جنبشِ سبز می داند، مسئولیّتی گِران سنگینی می کند. این تشکیلات تا زمانی می تواند به عنوانِ نمادِ سیاسیِ جنبشِ سبز پایدار بماند که گرایش هایِ گوناگون و گاه تناقض آمیزِ این جنبش را در گفتمانِ سیاسی اش بازتاب دهد و، در عین حال، چنان که مدعی است، پا از قانون اساسی بیرون نگذارد. کار ساده ای نیست. راه سبز امید، راهِ پُرسنگلاخ و ناهموار وخطرخیزی است.



editor@iran-emrooz.net
ايران امروز (نشريه خبری سياسی الكترونيك)«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال مي‌گردند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.

مقاله

ایران، از الف تا یا
Created 2010-08-18 17:40
نوشتۀ علیرضا مناف زاده
مقالۀ ویژه
0
« ایران، از الف تا یا »، کتابی است آموزنده از نویسنده ای بس آشنا با تاریخ و فرهنگ ایران. نویسنده با چیرگیِ تمام روشِ هایِ علمیِ مدرن را در تألیف این کتاب به کار بسته است. کتاب به زبانی روشن نوشته شده است و خوانندهء فرانسوی می تواند با خواندن آن به دانشی کُلی دربارهء ایران دست یابد.
«ایران، از الف تا یا» عنوانِ کتابی است به زبانِ فرانسه ازمحمدرضا جلیلی، استادِ روابطِ بین المللی در انستیتویِ مطالعاتِ استراتژیکِ ژنو، که به تازگی انتشاراتِ آندره وِرسای در مجموعهء کتاب هایِ پایه ای برایِ جهانگردان منتشرکرده است. این کتابِ ۲۴۰ صفحه ای در حدودِ یکصد وچهل و پنج مَدخل دارد که همه را نویسنده از رویِ طرحی اندیشیده برگزیده است تا خواننده بتواند به دانشی کلّی دربارهء ایران با همهء شگفتی ها و پیچیدگی هایِ آن دست یابد. بسیاری از مَدخل ها مقاله هایِ جامع و گویایی هستند و به گونه ای نوشته و تنظیم شده اند که خواننده با خواندنِ آن ها جدا از موضوعِ اصلیِ مَدخل، با موضوع هایِ دیگری نیز که نسبتی با موضوعِ اصلی دارند، آشنا می شود بی آنکه کم ترین گسیختگی در رشتهء سُخنِ نویسنده احساس کند. هر مَدخلی شناسه ای دارد که با حروفِ دُرشت چاپ شده و بیانِ فشرده و روشنِ ایدهء اصلیِ مقاله است. خواننده برایِ کامل تر کردنِ دانشِ خود در بارهء موضوعِ مَدخل ها می تواند به سایتِ ناشرِ کتاب مراجعه کند که در آن به بیش از یکهزار لینک و تعداد زیادی عکس و تصویر و ویدئو دسترسی دارد.
در این کتاب، خواننده نه تنها با گوشه هایی از تاریخِ دور و نزدیکِ ایران و با جنبه هایی از فرهنگِ کُهن و جدیدِ آن، بلکه با اوضاعِ سیاسیِ کشور در شرایطِ کنونی و جایگاهِ آن در منطقه و جهان نیز آشنا می شود. نویسنده، که سالیانِ دراز تحوّلاتِِ ژئوپُلیتیکِ منطقه را کارشناسانه مطالعه و پیگیری کرده است، هرجا که مُناسب دیده به ایران در چارچوبِ روابطش با کشورهایِ همسایه نگریسته است، به ویژه با کشورهایی که پیوندِ دیرینهء فرهنگی، دینی و تاریخی با ایران دارند. برایِ مثال، در مَدخل هایی که به افغانستان و عراق و بحرین و دوبِی و جمهوریِ آذربایجان اختصاص داده، در عین حال که گریزی به تاریخِ مشترکِ این کشورها با ایران زده، به اختلاف ها، جنگ ها و کشاکش هایِ سیاسی و دینیِ آن ها با ایران نیز پرداخته است. ذیلِ مَدخلِ افغانستان، خلاصه ای از روابطِ ایران را با این کشور، از زمانِ انقلابِ ۱۹۷۹ تاکنون، آورده است که خواننده را متوجه کمبود ها و ندانم کاری هایِ دیپلماسیِ جمهوریِ اسلامی در روابطِ سی ساله اش با افغانستان می کند. ایران، به سببِ همین کمبودها و ندانم کاری ها بود که درست در لحظهء سقوطِ حکومتِ کمونیستیِ نجیب الله در ۱۹۹۲ و فتحِ کابُل، عرصه را در افغانستان به سودِ پاکستان خالی کرد و بدین سان، بی آنکه بخواهد، به سهمِ خود راه را برایِ به قدرت رسیدنِ طالبان در سالِ ۱۹۹۶ که از پشتیبانی پاکستان برخوردار بودند، هموار کرد.
ذیلِ مَدخلِ خلیجِ فارس با عنوانِ فرعیِ آرایشِ تازهء ژئوپُلیتیک، اوضاعِ منطقه را پس از دخالتِ نظامیِ آمریکا در عراق در مارسِ ۲۰۰۳ بررسی کرده و با در نظرگرفتنِ عواملِ گوناگونِ سیاسی، نظامی، اجتماعی و ایدئولوژیکی، صف آرایی هایِ جدید را در خلیجِ فارس نشان داده و خطوطِ کُلیِ دورنمایِ ژئوپُلیتیک این منطقه را ترسیم کرده است. خواندنِ مقاله هایی از این دست در کنارِ مقاله هایی دربارهء اوضاعِ داخلی ایران، حتّا برایِ جامعه شناسان و تحلیلگرانِ تحوّلاتِِ اجتماعی و سیاسیِ ایران نیز سودمند است، زیرا بسیار دیده می شود که تحلیلگران و جامعه شناسانِ ایرانی، اوضاع و احوالِ ایران را بدونِ در نظرگرفتنِ جایگاهِ این کشور در بافتارِ ژئوپُلیتیکِ منطقه بررسی می کنند.
نویسنده برایِ آشنا کردنِ خواننده با گردشِ کارِ نظامِ جمهوریِ اسلامی و هنجارهایِ سیاسیِ آن، به تعریف و توضیحِ برخی مفاهیمِ کلیدی، اصطلاح ها و نهادهایِ این نظام پرداخته است که در طیِ سه دههء گذشته یکی پس از دیگری پدید آمده اند. دانستنِ آن ها نه تنها برایِ درکِ ماهیّتِِ این نظام، بلکه برایِ جامعه شناسیِ سیاسیِ ایرانِ کنونی ضروری است. تعریفِ اصطلاح ها و ترکیب هایی مانند خودی و غیر خودی، دگراندیشان، اصلاح طلبان و اصول گرایان، که نویسنده برایِ هریک از آن ها مَدخلی گشوده، همان اندازه برایِ توصیفِ چشم اندازِ سیاسیِ ایران و فَهمِ کارکردِ نظام ضروری است که دانستنِ مفاهیمی مانند مُستکبرین و مُستضعفین یا فهمِ کارکردِ نهادهایی مانندِ ولایتِ فقیه، شورایِ نگهبان، شورایِ تشخیصِ مصلحتِ نظام، بسیج و پاسداران.
ذیلِ مَدخلِ مَهدویّت و هِزاره باوری، سرچشمه هایِ بعضی از باورهایِ ایمانیِ احمدی نژاد را نشان داده است. البتّه، مَدخلی به نامِ خودِ احمدی نژاد نیز گشوده است و پیشینهء سیاسی و ایدئولوژیکیِ او را، که سال هاست به سببِ رفتارِ نامتعارفِ سیاسی اش در صحنهء بین المللی و سخنانِ بی پَروایش در نشست هایِ سازمانِ ملل زبانزد و انگشت نمایِ روزنامه نگاران و سیاستمدارانِ جهان شده است، توضیح داده است.
ذیلِ مَدخلِ اقوام، با اشاره به گوناگونیِ قومی در ایران، به پیوند و آمیختگیِ دیرینهء اقوامِ ایرانی با یکدیگر اشاره کرده و این نکته را نیز افزوده است که اگر این اقوام بر هویّت هایِ قومی خویش پافشاری می کنند، با این حال، هیچ گاه در کلیّتِِ قومی شان خواهانِ جدایی از ایران نبوده اند و نیستند. خواسته هایِ هویّتی در ایران واقعیّتی انکارناپذیر است، امّا حکومت ها تاکنون نتوانسته اند به این خواسته ها پاسخ هایِ درخوری بدهند. نویسنده مُنکرِ مسئله ای به نام مسئلهء قومی در ایران نیست، امّا معتقد است که با وجودِ این، ایران را باید در تمامیّتِِ آن نگریست وبررسی کرد. دریغ است که بعضی از لینک ها که در سایتِ ناشرِ کتاب در بارهء برخی مناطق یا شهرهایِ ایران در دسترسِ خوانندگان گُذاشته شده، مربوط به گروه هایِ جدایی طلب و دربردارندهء اطلاعاتی جَعلی در بارهء آن مناطق یا شهرها هستند. این گونه اطلاعاتِ جَعلی نه تنها به اعتبارِ کتاب لطمه می زنند، بلکه سُخنانِ نویسنده را نیز به کُل باطل می کنند.
در بارهء تاریخِ ایران، نویسنده به گُزینشی خردمندانه دست زده است. از خاندان هایِ پادشاهیِ پیش از اسلام، به هخامنشیان و ساسانیان که در حافظهء جمعی ایرانیان جایگاهی ارجمند دارند، بَسنده کرده است. مَدخلی نیز به نامَ کورُشِ کبیر، بینانگُذارِ هخامنشیان گشوده است که از نیمهء دوّمِ قرنِ نوزدهم میلادی براثرِ پژوهش هایِ تاریخی و کاوُش هایِ باستانشناختیِ اروپاییان رفته رفته در میان ایرانیان شناخته و نام آور شد. به گُفتهء نویسنده، از همان آغازِ قرنِ بیستم، نویسندگانِ رُمان هایِ تاریخی با تبدیل کردنِ کورُش به قهرمانِ رُمان هاشان از وی شخصیّتی مردم پسند ساختند. اکنون، کورُش در حافظهء جمعیِ ایرانیان جایگاهِ ویژه ای دارد. ایرانِ کنونی حتّا در همین جمهوری اسلامی به کورُش و خاندانِ او می بالد. از شیرینِ عبادی تا محمود احمدی نژاد، همه با افتخار از او یاد می کنند. از خاندان هایِ پادشاهیِ پس از اسلام، مَدخلی به نامِ صفویان گشوده، زیرا ایرانِ کنونی یکپارچگی اش را مَدیون این خاندان است. صفویان دولتی متمرکز بنیان گذاشتند وایران را به رغمِ فشارِ قدرت هایِ خارجی و نیروهایِ گریز از مرکزِ داخلی، یکپارچه کردند. آنان مذهب شیعه را به دینِ رسمیِ کشور تبدیل کردند. همدستی و، در عین حال، کشاکشِ آخوندها با قدرت، از زمانِ صفویان آغاز شد و به انقلابِ اسلامی انجامید. به نادرشاه افشار، قاجاریان و پهلوی ها نیز مَدخل هایی اختصاص داده است.
ذیلِ مَدخلِ اقتصاد، در مقاله ای کم و بیش بلند، نکاتِ کُلیِ آموزنده ای در بارهء نظامِ اقتصادیِ کشور در سه دههء گذشته مطرح کرده است. در این سال ها، سیاست گُذارانِ جمهوریِ اسلامی به دلایلِ ایدئولوژیکی و به سببِ فسادِ حاکم بر نظامِ اقتصادی، هرگز نتوانسته اند برایِ مشکلاتِ عظیمِ اقتصادیِ کشور راه حل هایِ اساسی پیشنهاد کنند. از رانتِ نفتی همواره گروهی کوچک یعنی بازاریان و آقازاده ها بهره مند شده اند. جا داشت نویسنده مَدخلی نیز به نامِ همین آقازاده ها می گشود که پدیده ای است بسیار مُهم برایِ مطالعهء جامعه شناختی ایرانِ امروز.
ذیلِ مدخلِ فساد به بازگوییِ چند نمونه از فسادِ کارگُزارانِ رژیم پرداخته است. عللِ گسترشِ فساد را ویرانی وضعِ اقتصادیِ کشور، گرمیِ بی سابقهء بازارِ خاصه خرجی، نابسامانیِ نظامِ سیاسی، رونق گرفتنِ اقتصادِ بی قاعده، پدید آمدنِ نودولتانِ نزدیکِ به قدرت و، خلاصه، شمارِ فزایندهء نهادهایِ زیرِ کُنترلِ بی حسابِ گروه هایِ اسلامگرا ذکر کرده است.
در مقاله ای که به آموزش در جمهوریِ اسلامی اختصاص داده، با نگاهی به تاریخِ آموزش در ایران و پاگرفتنِ آموزشِ مُدرنِ ابتدایی در کشور، این نکته را به درستی یادآور شده است که برنامهء اسلامی کردنِ آموزش در ایران شکست خورده است. البتّه، مفهومِ اسلامی کردنِ آموزش که بعضی از جامعه شناسان آن را به پیروی از برخی کارگُزارانِ رژیم به کار می برند، چندان روشن نیست. شکّی نیست که این نظام، چنان که نویسنده نیز به درستی گُفته است، مانند نظامِ پیشین، کوشیده است که از آموزش برایِ استوار کردنِ پایه هایِ خود سود جوید و برایِ این منظور، بر مقدارِ آموزش فقهِ اسلامی و تاریخِ شیعه در مدارس افزوده است. چندی پیش رهبرِ نظام، علومِ انسانی را نیز، که معلوم نیست چه درکی از آن دارد، آشکارا محکوم کرد.
ذیلِ مَدخلِ شاهنامه، به درستی گُفته است که این کتابِ شکوهمند نه تنها بر زبان و ادبیّاتِ فارسی اثری چشمگیر گذاشته است، بلکه نقشِ بزرگی در ساخت و پرداختِ هویّتِِ ملّی ایرانیان داشته است. امّا این مَدخل نیاز به بازبینی دارد. فردوسی از هخامنشیان سُخنی نمی گوید. تنها از دارا و جنگ هایِ او با اسکندر می گوید و اورا پسرِ دارابِ کیانی می داند. این دارا همان داریوش سوّم است که به دستِ اسکندر کُشته می شود. در بارهء اشکانیان نیز می گوید: ازیشان به جُز نام نشنیده ام // نه در نامهء خُسروان دیده ام. فراموش نکنیم که در اسنادِ باقی مانده از ساسانیان نیز سُخنی از هخامنشیان نیست و بر این نُکته مورخّانِِ جدّی تأکید کرده اند.
باری، نویسنده از میانِ نویسندگان و شاعران ایرانِ معاصر به نام هایی پرداخته است که بیش از دیگران در تحوّلِِ هنری و فرهنگی و سیاسیِ جامعه سهم داشته اند. درسایتِ ناشر، بعضی از لینک ها در بارهء نویسندگانِ ایرانی به زبانِ فارسی است که هیچ سودی برایِ خوانندهء فرانسوی زبان ندارد.
از مردانِ سیاسیِ معاصر تنها به شخصیّت هایی پرداخته است که در تاریخِ سی سالهء گذشته به نوعی اثر گُذار بوده اند. مَدخل هایی نیز به کار و بارِ زندگیِ روزانهء مردم اختصاص داده است.
« ایران، از الف تا یا »، کتابی است آموزنده از نویسنده ای بس آشنا با تاریخ و فرهنگ ایران. نویسنده با چیرگیِ تمام روشِ هایِ علمیِ مدرن را در تألیف این کتاب به کار بسته است. کتاب به زبانی روشن نوشته شده است و خوانندهء فرانسوی می تواند با خواندن آن به دانشی کُلی دربارهء ایران دست یابد.