jeudi 14 mars 2013

Die Welt ===> le monde روز نامه المانی

13.03.13


"Unsittlich berührt"
23

Iran empört – Ahmadinedschad herzt Chávez-Mutter

 

 

 

منظره ی دیگری از تظاهرات بروکسل

منظره ی دیگری از تظاهرات بروکسل

• اخبار روز قصد جدل با گزارش های «تمیز» و «دموکراتیک»ی که از تظاهرات «عرب های احوازی» در بروکسل منتشر شده، ندارد. در اینجا تنها زوایای دیگری از این گردهمایی را جهت اطلاع منتشر می کنیم ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
چهارشنبه ۲٣ اسفند ۱٣۹۱ - ۱٣ مارس ۲۰۱٣


اخبار روز: هشدار اخبار روز در مورد تلاش هایی که برای رودررو قرار دادن مردم ایران صورت می گیرد، تاکنون موجب برخی واکنش ها از سوی عده ای از فعالین ملی در ایران شده است که اساسا هدف این یادداشت نبوده اند و تنها از آن ها خواسته شده بود که مسئولیت بیشتری در برابر افراطیون قوم گرایی که «مساله ی ملی» در ایران را تبدیل به رویارویی «فارس»ها و دیگران کرده اند، به عهده بگیرند.
در آن یادداشت به عنوان آخرین نمونه به تظاهراتی که اخیرا در بروکسل برگزار شده است، اشاره شده بود و سخنرانی های «برخی سخنرانان» در آن گردهمایی مورد انتقاد قرار گرفته بود. پس از آن گزارش هایی از این گردهمایی منتشر شد که تصویری «تمیز» و «دموکراتیک» از آن را به نمایش می گذاشت. ما قصد جدل با این گزارش ها را نداریم، در اینجا تنها زوایای دیگری از این گردهمایی را جهت اطلاع رسانی منتشر می کنیم:

در ادامه ی این گزارش ابتدا بیانیه ی کمیته ی برگزارکننده ی این تظاهرات را درج می کنیم و سپس به معرفی یکی از حامیان پر و پا قرص این حرکت می پردازیم:

اطلاعیه ی دعوت به راهپیمایی

«دعوت به راهپیمایی در مقابل پارلمان اروپا در بروکسل
روز ٨ مارس احوازیهای مقیم کشورهای مختلف اروپایی در نظر دارند که راهپیمایی بزرگی در شهر بروکسل- بلژیک بر ضد سیاست غیرانسانی و نژاد پرستانه جمهوری اسلامی در اعدام جوانان عرب احوازی و دیگر ملل غیرفارس آعم از کرد، ترک، بلوچ، ترکمن و غیره برگزار نمایند.
لذا برگزارکنندگان این راهپیمایی از تمام انجمن ها، احزاب، موسسات و افراد مستقل اعم از کرد و ترک و بلوچ و ترکمن و غیر تقاضا می نماید تا با شرکت در این راهپیمایی و تظاهرات که همانا جزئی از مبارزات مشترک این ملل تحت ستم و اشغال بر ضد دشمن مشترک می باشد، خشم و اعتراض خود را بر ضد این سیاستهای غیرانسانی و ظالمانه و نژاد پرستانه ابراز نمایند.
لازم به ذکر است که راهپیمایی مذکور از میدان Robert Schman Plein اغاز و در میدان Jean Rey Plein خاتمه می یابد. زمان این راهپیمایی روز جمعه ٨ مارس از ساعت یک تا سه بعد از ظهر می باشد.
برای کسب اطلاعات بیشتر با افراد زیر تماس بگیرید:
۱ - کمال البو شوکه (بریتانیا) ۰۰۴۴۷۴۴۶٨۷۵۷۱٨
۲ - عدنان ابوسیف (بلژیک) ۰۰٣۲۴٨۷٣۲٨۵۱۵
٣- ابو اخلاص الاحوازی (بلجیکا) ۰۰٣۲۴٨۶۹۷۶۱۴۵
باشد که با شرکت در این راهپیمایی خشم و نفرت خود را از سیاست جمهوری اسلامی و شوونیستهای فارس اعلام نمائیم.
کمیته برگزارکننده این راهپیمایی»

در این فراخوان اشاره ای به زندانیان سیاسی «فارس» و «مرکز» نشده است و از «فارس» ها دعوتی به عمل نیامده است. این مساله مورد اعتراض اخبار روز قرار گرفت.
پرسش این است: چرا «فارس» ها موظفند از زندانیان سیاسی «ملیت ها» دفاع کنند، اما «ملیت ها» موظف نیستند از زندانیان سیاسی «مرکز» دفاع کنند؟ چرا باید زندانیان سیاسی بر اساس ملیت خود دسته بندی شوند؟ آیا با پایان دادن به این تقسیم بندی ها در مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی قوی تر نمی شویم؟
اخبار روز امیدوار است سه تن از آقایانی که نام آن ها در این بیانیه ذکر شده و همچنین گروه ها و احزاب دیگری که در این راه پیمایی شرکت داشته اند، به این پرسش ما پاسخ دهند.


چه کسانی حامی این تظاهرات بوده اند؟

سایت «جنبش عربی آزادی بخش الاحواز» وابسته به سازمانی به همین نام، از جمله حامیان و پوشش دهندگان اصلی این تظاهرات بوده است. این سایت در نخستین گزارشی که در این مورد منتشر کرد، «تظاهرات گسترده ی بروکسل» را تظاهرات علیه «رژیم اشغالگر فارس» اعلام نمود. این سایت سپس تظاهرات بروکسل را چنین گزارش کرد:

«گزارشی از تظاهرات کوبنده ٨ مارس ملت عرب احوازی برضد اشغالگران فارس در بلژیک
تظاهرات گسترده ای در مقابل مقر پرلمان اروپا در بروکسل پایتخت بلژیک در روز جمعه ٨ مارس ۲۰۱٣ راس ساعت ۱٣:۰۰ بعد از ظهر برگزار شد.
این تظاهرات که از نوع خود بی نظیر بود, جهت محکوم کردن احکام ناعادلانه صادر شده علیه فعالان سیاسی عرب احوازی برپا شد که به یاری خداوند و تلاش وطن دوستان توانستیم صدای کوبنده و خروشان تحت اشغال مردم عرب الاحواز را به گوش جهانیان و سازمان های حقوق انسان برسانیم.
در این راهپیمایی اقای فیصل فولاد نماینده اتحاد ملت خلیج العربی همبستگی و همیاری خود را با مردم تحت ستم الاحواز اعلام نمود.
و همچنین اقای عبدالحکیم الشمری * و دکتر سمیه عبدالرحمن نمایندگان مجلس بحرین در این تظاهرات شرکت داشتند.
از کشور عراق جناب اقای بهجت الکردی بیانیه ای را در حضور جمع خواند و تایید عمق روابط برادرانه مردم عراق و احواز و وحدت سرنوشت دو کشور را اعلام نمود.
مردم سوریه با صبر و استقامت و بردباری بی نظیر خود با برادران احوازی خود در این راهپیمایی شرکت کردند.
با تشکر فروان از حزب پژاک کردی و حزب دموکرات کوردستان، احزاب ازری، که با سر دادن شعارهای بر ضد اشغال و استقلال ملتهای غیرفارس از رژیم اشغالگر فارس همبستگی و هم رزمی خود را در با ملت عرب الاحواز اعلام نمودند.
کانال العربیه، وصال، صفا، الرافدین، الشرقیه، کانال یک بلژیک، کانال های ترکیه “ANADALU AJANSI” EURONEWS” و کانالهای ازری و کردی این راهپیمایی را به طور زنده بخش شد.
و همچنین تعداد زیادی از خبرنگاران و روزنامه نگاران از جمله کشورهای بلژیک و هلند و المان حضور داشتند.
و در پایان تظاهرات اقای ناصر جبر بیانیه ای اختتامیه را به سمع حضور رساند و از تمام حضور و مسئولان تشکر و قدرانی نمود.»

برای این که خوانندگان اخبار روز با حال و هوای این سایت بیشتر آشنا شوند، به چند خبر و گزارش دیگر که همین امروز - چهارشنبه - در این سایت درج شده است توجه کنید:
گزارشی در این سایت درج شده است تحت عنوان:
«یورش بیگانگان فارس به کوی کوت عبدالله» که در اصل مربوط است به بازداشت فعالان عرب خوزستانی توسط حکومت ایران.

مطلب دیگر این سایت این است:
موج جدید تعقیب و بازداشت فعالان عرب در شهر احواز پایتخت الاحواز اشغالی
در اینجا حکومت جمهوری اسلامی «رژیم اشغالگر فارس» خوانده شده است.

این سایت گزارش احمد شهید را چنین بازتاب داده است:
گزارش احمد شهید نماینده سازمان حقوق انسان در خصوص نقص حقوق بشر در رژیم اشغالگر فارس
احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان حقوق بشر ملل متحد روز دوشنبه ۲۰۱٣.٣.۱۱ با متهم کردن رژیم فارس به نقص گسترده حقوق بشر گفت "در سال ۲۰۱۲ موارد زیادی از قبیل شکنجه, اعدام علنی و مخفیانه مشاهده شده و به طور چشمگیری افزایش داشته است.
در جلسه ۲۲ مجلس حقوق بشر که در ژنو برگزار شد احمد شهید از اقدامات تنبیهی رژیم فارس در برخورد خودسرانه و وحشیانه با گروههای مختلفی از جمله زندانیان سیاسی، سیاستمداران، روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر گزارش داد و این اعمال را به شدت محکوم نمود.
در این گزارش نیز از نقص حقوق زنان و اقلیت های مذهبی و ملی ذکر شده و همچنین احمد شهید خواستار توقف فوری حکم ناعادلانه اعدام علیه ۵ تن از فعالان سیاسی عرب الاحواز را اعلام نمود.
در همین راستا نماینده بریتانیا وقف سریع الفور حکم اعدام فعالان سیاسی عرب الاحواز را خواستار شد و همچنین نمایندگان کشورهای سوئیس، نروژ، اتریش و نماینده اتحاد اروپا از مجامع و سازمانهای بین المللی خواستار توقف نقص فاحش حقوق بشر در جغرافیای ساختگی و دروغین ایران شدند.
لازم به ذکر است: رژیم اشغالگر فارس بدون اعتنا و چشم پوشی از تمام مطالب و خواستهای نهادها و سازمانهای حقوق بشر همچنان به اعدام و شکنجه شهروندان ملیت های غیرفارس ادامه می دهد.»

آیا چشم بستن بر این گرایش های نژادپرستانه، تفرقه افکنانه و نفرت پراکنی میان مردم که می خواهد رژیم سرکوب گر جمهوری اسلامی را برابر «فارس» معرفی کند، به مبارزه علیه ستم ملی کمک خواهد کرد؟

توضیحات:

* آقای عبدالحکیم الشمری عضو پارلمان بحرین و هوادار پادشاه این کشور است. وی که برای عرب های ایران دل می سوزاند و سخنرانی می کند، در بحرین طرفدار سرکوب (عرب های) معترض است و از اقدامات پادشاه بحرین علیه ناراضیان دفاع می کند.
عبدالحکیم الشمری مناسبات حسنه ای نیز با سازمان مجاهدین خلق ایران دارد. او در کمپین های مجاهدین هم شرکت می کند.
خوب است برگزار کنندگان این مراسم اطلاعات جامعی در مورد همه ی سخنرانان این مراسم منتشر کنند، تا بتوان آشنایی بیشتری با آن ها به دست آورد.

mardi 12 mars 2013

حکومت حسینقلی خانی

هرگاه در کشوری بی‌نظمی، غارت، چپاول و یغماگری از ناحیه حاکمان مشاهده شود و قوانین جاریه هم نتواند حقوق مردم را احقاق نمایند چنین حکومت جابرانه را حکومت حسینقلی خانی می‌نامند. حسینقلی خان که در زمان ناصرالدین شاه قاجار والی پشتکوه لرستان بود، در قلمرو حکومت او هیچکس از خود قدرت و اختیاری نداشت. همه چیز به خان تعلق داشت و سرپیچی کسی از خواسته‌ها و فرامینش به هلاکت و نابودی خود او و خانواده‌اش منجر می‌گردید. در نظام ولایت فقیه هم اگر پدیده‌ای بنام نهاد دولت و حکومت وجود داشته باشد، نمی‌توان نامی دیگری جز این را بر آن نهاد.
اغتشاش و هرج‌ومرجی که مردم ایران اکنون بدلیل فقدان نظام مدیریتی در کشور و بهمریزی؟ آرایش درونی قوا در حاکمیت شاهد آنند، این احساس را برای آنان بوجود آورده است، که آیا اصولا نهادی بنام دولت به مفهوم کلاسیک آن در این کشور هنوز موجود است؟
در کمتر تماس تلفنی یا ملاقات با مسافری است که به سئوال شما، که در ایران چه خبراست؟ جوابی جز این داده شود که “نه مردم با حکومت کاری دارند و نه هم حکومت تا آنجا که به بقایش مربوط نگردد با مردم، جناح‌های درون نظام برای کسب انحصاری قدرت توی سرهم دیگر می‌زنند، و مردم هم برای تامین شام شب تو سر خود”. چنین احساسی درمردم بدین خاطر دست داده است، زیرا آنان از یکطرف شاهد وجود باندی در قدرتند، که نه تنها در جهت رفع مشکلات آنان قدمی بر نمی‌دارد، بلکه خود مشکل‌زا گردیده و هر روز مشکل تازه‌ای را سبب می‌گردد. مردم شاهدند که باند حاکم فقط بفکر بقای خویش در قدرت و تامین منافع هم پیمانانش بوده، و هرگونه اعتراضی علیه خود را بشدت سرکوب می‌نماید.
اقتدار گرایان در حالیکه مردم کشور برای تامین هزینه‌های ضروری زندگی خود با گرفتاریهای زیادی روبرو هستند، از هیچ بذل و بخششی به خارجیان و بخصوص گروه‌های تروریستی منطقه، حزبﷲ لبنان، و دیکتاتور سوریه دریغ ‌نمی‌ورزند. این باند‌های اقتدارگرا که نام حکومت و دولت را بر خود نهاده‌اند چگونه چنین بی‌محابا و بی‌تفاوت شاهدند و روند امور جاری مملکت را مشاهده می‌کنند، که در همه زمینه‌ها به بن‌بست رسیده، فساد و دزدی بی‌سابقه بر اقتصادی مملکت حاکم شده، ورشکستگی واحدهای صنعتی و کشاورزی روزبروز و با شتاب بیشتری اتفاق می‌افتد، ارزش پول کشور پیوسته در حال سقوط است، و فقر هر روزه و بیش از پیش گریبانگیر مردم و بخصوص اقشار تهی دست جامعه می‌گردد. واردات تقریبا کلیه مایحتاج کشور سبب گشوده شدن بی‌رویه دروازه‌های کشور به ورود اجناس بنجل خارجی شده و ورشکستگی آخرین واحدهای تولیدی و بیکاری هزاران کارگر شاغل در این واحدها را بدنبال داشته است بدون اینکه کوچکترین قدمی در جهت رفع این مشکلات بردارند.
آنانیکه انسانی محروم را فقط به جرم داشتن چند گرم مواد مخدر به جوخه اعدام می‌سپارند، چکونه قادر نیستند ۳۰۰ نفر مفسد شناخته شده را که میلیاردها تومان از بیت‌المال مردم را چاپیده‌اند، همانانی که احمدی‌نژاد رقیبان خود را مرتب به اعلام نام آنان تهدید می‌کند را به دادگاهی تحویل دهند. و بالاخره دارودسته‌ای که رهبرش حاضر است زیانی به میزان ۴۵ میلیارد دلار به اقتصاد مملکت وارد آورد تا ۶۰ کیلو اروانیوم با غلظت ۲۰ درصد ی به قیمت چند صدهزارتومان را تولید نماید. “در فاصله ۸ ماهه مذاکرات مسکو تا آلماتی، ایران حدود ۳۰ میلیارد دلار در نتیجه کاهش صادرات نفت زیان دید و حدود ۱۵ میلیارد دلار به علت افزایش هزینه تجارت خارجی. آنچه که ایران در مقابل به دست آورده، ۵۰ تا ۶۰ کیلو اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد است که قیمتش در بازار آزاد از چند صد هزار دلار فراتر نمی‌رود.” [ ۱]
آیا چنین حکومتی سزاوار نام دیگری جز نام “حکومت حسینقلی خانی” می‌باشد. حکومتی که حتی حسینقلی خان خود را هم از دست داده است.
برداشت فقدان نهادهای حکومتی در کشور فقط به اظهارنظر و احساس یک مسافر و یا قوم و خویشی و مردم عادی کوچه و بازار منحصر نمی‌گردد. بلکه عده‌ای از روشنفکران جامعه و حتی کادرهای سابق نظام نیز قضاوت بهتری از اوضاع جاری در کشور ندارند. آقای حجاریان یکی از نظریه‌پردازان اصلاحات چنین حکومتی را “حکومت حسینقلی‏ خانی” خوانده و احوال مردم در مملکت را بدین گونه باز گو می‌کند:
“کارگر شب که به خانه می‌رود، جلوی خانواده صورت خود را با سیلی سرخ نگه می‌دارد و با قرض زندگی می‌‏کند. او نیز نمی‌داند که کِی می‌تواند قرض‏هایش را ادا کند. او نیز معلّق است... همین طور، موجر و مستأجری که یکباره با قیمت‌های نجومی مواجه می‌شوند، معلّقند. بورس معلّق است. حتی وزیر معلّق است. وزیری که نمی‌داند آیا رییس دولت بودجه‌اش را به او می‌دهد یا نمی‌دهد، نمی‌تواند دست به کاری بزند. حتّی رییس دولت دست به کارهایی می‌‏زند که نشان از سرگشتگی و تعلیقِ اوست.... گویی در وضعِ تعلیق، نوعی هرج و مرج و حکومت حسینقلی‏ خانی بر جامعه حاکم می‌شود.” [ ۲]
آقای حمیدرضا جلایی پور در مقاله‌ای تحت عنوان “ توصیف و ارزیابی وضعیت اجتماعی ایران در سال ۹۱ “ چنین اوضاعی را مشروعیت زدایی از نهاد دولت نامیده و بیان می‌دارد که:
«روشن است که بحران اخیر اقتصادی که با مدیریت شعاری و مخرب دولت نهم و دهم و با تشدید تحریم‌های اقتصادی از سوی کشورهای غربی ابعاد فزاینده گرفته و کشور را با تورم، گرانی و بیکاری فزاینده روبرو کرده است، بر آسیب‌های اجتماعی ذکر شده، خصوصاً گسترش فقر، اثر مستقیم دارد. ... دولت ایران به‌ جای این‌ که عامل ثبات و موتور پیش ‌برندۀ رشد و توسعۀ کشور باشد، از نهاد دولت مشروعیت‌ زدایی کرده و آن را از درون ناکارآمد‌تر و فرسوده‌تر و فاسدتر کرده است.»
و بلاخره ۴۳ نفر ازاستادان بر جسته اقتصاد دانشگاههای معتبر کشور، در نامه‌ای به آقای احمدی نژاد اورا از تنزل سطح مدیریت و تآثیر آن بر اقتصاد کشور برحذر داشته و چنین اظهارمیکنند که:
«متاسفانه نه تنها دولت برای مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی و زوال ارزش‌های اخلاقی و دینی در جامعه برنامه مشخصی ندارد و به دلیل بی‌اعتمادی به نهادهای مردمی نمی‌تواند از ظرفیت‌های این نهادها برای مقابله با مفاسد اجتماعی سود ببرد، بلکه در سال‌های اخیر رفتارِ گروهی از دولتمردان نیز به عاملی برای تخریب اعتماد عمومی و هنجارهای اخلاقی تبدیل شده‌است. تاسف‌بارتر آن که حکومت به جای ریشه‌یابی این وضعیت نابسامان و چاره‌جویی برای آن، از یکسو به کتمان واقعیات موجود روی آورده و از دیگر سو به برخوردهای موردی، دستوری و خشن متوسل شده‌است...
تحلیل ما گویای آن است که آرایش درونی قوای حاکمیت در کشور به‌طور بنیادین دگرگون شده‌است و بر اثر آن نظام مدیریت کشور به شدت تنزل یافته است و توان آن برای تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری علمی و کارشناسی و اجرای کارآمد آن تصمیمات، رو به زوال گذاشته است و همین عامل، تاثیرات انکار ناپذیری بر کارکرد نهادهای اقتصادی گذاشته است. در واقع ما بر این اعتقادیم که این تحولات تاثیر تعیین کننده‌ای برکیفیت حکمرانی در کشور داشته است و دست‌آوردهای ضعیف به ‌دست آمده در عرصه سیاست خارجی و داخلی و نیز در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی محصول این وضعیت است.»
اساس این حاکمیت حسینقلی‏ خانی زمانی ریخته شد که آیتﷲ خمینی پس از ورودش به ایران و در زمانی که بدلایل تاکتیکی هنوز خود را متکی بر ملت و خواست او معرفی می‌کرد، و “تو دهن زدن” به دولت قانونی را به واسطه اینکه ملت او را قبول دارند توجیه می‌نمود، در بهشت زهرا بیان داشت که: «من دولت تعیین می‌کنم، من تو دهن این دولت می‌زنم، من دولت تعیین می‌کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد.»
اما بلافاصله پس از اینکه تقریبا مطمئن شد، که خرش از پل گذشته و دیگر عاملی وجود ندارد که بتواند راه رسیدن او را به قدرت سد نماید، بکلی نقش ملت را در رسیدن خود بقدرت بکلی فراموش نمود، و هنگام معرفی دولت موقت مهندس بازرگان مجهولی بنام “شارع مقدس” را جانشین ملت نموده و مشروعیت خود را منعبث از آن دانست:
«به واسطه ولایتی كه از طرف شارع مقدس دارم، ایشان (مهندس بازرگان) را قرار دادم. ایشان را كه من قرار دادم واجب الاتباع است. ملت باید از او اتباع كند. یك حكومت عادی نیست. یك حكومت شرعی است. باید از او اتباع كنند. مخالفت با این حكومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است... قیام بر ضد حكومت خدایی، قیام بر ضد خداست. قیام بر ضد خدا كفر است.»
پس از تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی درسال ۱۳۵۸ توسط مجلس خبرگان رهبری و پس ازاینکه این قانون در یک “همه‌پرسی” مورد “قبول مردم” واقع گردید، نظریه خمینی مبتنی بر مشروعیت حاکمیت از جانب شارع و اصل عدم تعهد و مسولیت نهادهای حکومتی در قبال مردم تثبییت گردیده و حسینقلی خانی در قالب ولایت فقیه زائیده و نهادینه شد. و رابطه دولت- ملت که اساس حکومت‌های دموکراتیک بر آن استوار است بی‌اعتبار گردید و پدیده‌ای ناشناخته بنام شارع مقدس جانشین آن شد.
و بر این مبنی حکومتی پایه‌گذاری گردید که چنانکه بعدا نشان داد فقط زمانی قادر به حفظ ظاهرشکل یک حکومت و دولت است که فصل‌الخطاب و ختم‌الکلام بودن حسینقلی‏ خان آن (ولی فقیه) از طرف سایر شرکت کنندگان در قدرت مراعات گردد. و تاکنون این فرد از چنین توانی بر خوردار بود، هرجا که مسولین درجه دوم دچاراشکالی می‌گردیدند و دوباره نظام به بن بستی می‌رسید، در زمان حیات خمینی با حربه “خیانت به اسلام” مسولین وادار به اجرای اوامر رهبر می‌شدند[ ۷]، و در زمان ولایت آقای خامنه‌ای هم آنگونه که شاهد بوده‌ایم توسط “حکم حکومتی” اجرای اجباری امور میسر می‌گشت.
در شرایط کنونی که دیگر کسی به حرف آقای خامنه‌ای تره هم خورد نمی‌کند، و اثرات سیاست‌های غلط رژِیم حاکم بشکل تحریم‌های کمرشکن اقتصادی کشور را فلج نموده، و زندگی را بر مردم تلخ کرده است، بیش از پیش نمایان می‌گردند. پوشالی بودن اساس چنین نظامی بر همگان بیش از پیش عیان گردیده، و اکنون نظام در حالتی قرار گرفته است که خطر ریزش آن هرلحظه وجود دارد.
ریزش نظام اما اگر بدون وجود یک نیروی جانشینی که بتواند بطور موقت امور مملکت را تا تدوین و تصویب قانون اساسی جدید و روی کار آمدن دولتی ملی و دموکرات منتخب مردم در دست گیرد اتفاق افتد. می‌تواند به فاجعه‌ای غیرقابل پیش بینی برای تمامیت ارضی کشور و وضع مردم در چنین شرایطی منجر شود. جلوگیری از وقوع چنین خطر احتمالی در گرو این است، که نیروهای سیاسی در داخل و خارج از کشور برنامه‌ای را به جهت گذار مسالمت‌آمیز از نظام کنونی به یک دولت ملی و دمکرات تدوین نموده و بصورت پروژه‌ای به شخصیت‌های ملی و مردم عرضه نموده آنان را به کمک در به انجام رساندن آن دعوت نمایند.
ملت ایران که از سیاست‌های ضد ملی نظام کنونی بیزار و از زیانهای متعدد جانی و مالی بی‌شماری که بر او و کشور تحمیل گردیده است به تنگ آمده است، بی‌شک در مبارزه به نیروهایی که برای روی کار آوردن نظامی که دفاع از منافع ملی را در صدر برنامه‌های خود قرار داده، فقط به پیشرفت ملت خویش در کنار ملل دیگر جهان بیاندیشد، و سیاست خارجیش بر پشتیبانی از صلح جهانی و مبارزه با ترورسم بین المللی استوار باشد کمک خواهند نمود. روحانیونی که چنین حکومتی به نام آنان و به کمک آنان به روی کار آمده است، و اکنون شاهد آنند که “روحانیون” متحجری چون مصباح یزدی، علم الهدی، طائب و مفسدینی چون برادران لاریجانی و دارودسته احمدی‌نژاد کارگردانان اصلی این نظام هستند، بایستی بدانند که چنانچه در رفع اشکالات موجود به مردم کمک ننمایند گناه کبیره‌ای را مرتکب شده اند. آنان باید بدانند که مردم ایران همیشه به روحانیونی که در شرایط دشوار در کنار آنان بوده‌اند احترام گذاشته ولو اینکه در لحظه‌ای از زندگی خود دچار اشتباه شده باشند، نمونه بارز چنین رفتاری در گرامی داشتی که مردم نسبت به آیت ﷲ منتظری در آخرین سالهای حیات ایشان و زمان فوت او از خود نشان دادند را به خوبی می‌توان دید.
آنان باید بخاطر داشته باشند که حتی آیت ﷲ خمینی هم با تمام تحجرش بر این نظر بود که: «فرض می‌کنیم که یک ملتی تمامشان رای دادند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می‌کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است ... اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می‌توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها و جود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟» [ ۸]
حسین اسدی

 

lundi 11 mars 2013

سفارت ایران در کویت منشأ انتشار عکس جعلی از احمدی نژاد و البرادعی + عکس

سفارت ایران در کویت منشأ انتشار عکس جعلی از احمدی نژاد و البرادعی + عکس

عصر ایران : سفارت ایران در کویت با ارسال متنی به رسانه های این کشور، عکس جعلی احمدی نژاد و البرادعی را به جای عکس او با مادر چاوز توزیع کرد.
به گزارش عصر ایران به نقل از مطبوعات کویت، در بیانیه سفارت ایران در کویت خطاب به مطبوعات کویتی، عکس احمدی نژاد و مادر چاوز "جعلی" توصیف شده و عکس او را با پیرمردی به عنوان تصویر "اصلی" توصیف کرده است.

این در حالی است که پیرمردی که در عکس ارسالی توسط سفارت ایران مشاهده می شود محمد البرادعی مدیرکل سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی است و اصل تصویر نیز مربوط به دیدار قدیمی او با علی لاریجانی در تهران است.

در بیانیه سفارت ایران در کویت اعلام شده است: این عکس، تصویر اصلی از احمدی نژاد است که با دستکاری آن، عکس او در کنار مادر چاوز جعل شده است.

به گزارش رسانه های کویتی ، این بیانیه اضافه می کند: در چارچوب حمله رسانه ای نفرت انگیز علیه مقامات ارشد جمهوری اسلامی ایران در رسانه های تصویری و مکتوب و جعل عکس و تصویر برای مخفی کردن واقعیت ها از مخاطبان، برخی سایت های خبری عکس جعلی از دکتر احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران را منتشر کرده اند. در این عکس، احمدی نژاد در حال تسلیت گویی به خانواده رئیس جمهور فقید هوگو چاوز است. هم اکنون عکس های اصلی و جعلی را منتشر می کنیم. نگاه به چین و چروک دست راست و رنگ صورت فرد مقابل بیانگر این واقعیت است.

در بیانیه سفارت ایران همچنین از رسانه های کویتی خواسته شده است برای آگاهی بخشی افکار عمومی، این عکس ها را منتشر کنند.

در گزارش روزنامه کویتی الانباء علاوه بر بیانیه سفارت ایران به واکنش ها و انتقادات شماری از نمایندگان مجلس ایران از جمله محمد دهقان، محمد مهدی پورفاطمی و حسن ابراهیمی از مصافحه احمدی نژاد و مادر چاوز پرداخته شده است.

متن بیانیه سفارت ایران و عکس های ارسالی آن تقریبا در تمامی روزنامه های کویتی از جمله السیاسه، الوطن، القبس، الانباء به طور کامل منتشر شده است.

شماری از روزنامه های کویتی هم با انتشار متن بیانیه و عکس های ارسالی سفارت ایران نوشته اند: به نظر می رسد ایران برای آرام کردن خشم نمایندگان پارلمان ایران و حملات شدید آنها علیه احمدی نژاد دست به جعل کردن عکسی از احمدی نژاد کرده است.

در گزارش مطبوعات کویتی آمده است: عکس احمدی نژاد و مادر چاوز توسط خبرگزاری های جهانی رویترز، آسوشیتدپرس و فرانسه نیز منتشر شد. این خبرگزاری ها در شرح این عکس نوشته اند که آن را از دفتر اطلاع رسانی کاخ ریاست جمهوری ونزوئلا دریافت کرده اند.

روزنامه مصری المصراوی هم نوشت: روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف هم با انتشار بیانیه سفارت ایران در کویت، صحت عکس منتشر شده خود را تایید کرد.
انتقادات در ایران از عکس احمدی نژاد و مادر چاوز در روزنامه های دیلی تلگراف بریتانیا و لس آنجلس تایمز آمریکا هم منتشر شد.

روزنامه کویتی الوطن


روزنامه کویتی الانباء



روزنامه کویتی الرای

samedi 9 mars 2013

زن رنجدیده سرزمینم روزت مبارک

زن رنجدیده سرزمینم روزت مبارک
زن رنجدیده سرزمینم روزت مبارک
این حکایت یک زن است. زنی که تنها و روی پاهای خودش فرزندانش را بزرگ می کند

روز جهانی زن است. دوست دارم از زن بنویسم،اما کدام زن؟ می خواهم از زنی که زیارتش کردم و گونه‌های استخوانی‌اش را بوسیدم بنویسم. نوشتن از او برایم دشوار است. او مادر ستار است.

ابتدا می خواهم فضای خانه‌اش را به تصویر بکشم. از کوچه باریک که می آیی عکس ستار بر سر در خانه ۴۰ متری ساده و بی‌آلایش‌اش ، آذینی دلنشین است. جوانی با تبسمی معنادار. عکس ستار را در جای جای اتاق میبینی.

عکس ستار را روی یخچال زده تا اگر جرعه آبی هم می نوشد با پسرش بنوشد. کنار تلویزیون هم عکس ستار است تا اگر تصویری می بیند ستار هم گوشه‌ای از آن باشد. سجاده ستار را کنار سجاده‌اش گذاشته تا بی‌یاد او به ملاقات معبود نرود. تکه پارچه‌ای سفید و صورتی در گوشه اتاق پهن کرده و می گوید آقا ستار روی این می نشست.حوله ستار را لای پارچه‌ای گذاشته تا هر دمی آن را ببوید و بوی یوسفش را بشنود.

مادر را هر دو بار سیاهبوش دیده ام. زنی تنها در گوشه خانه‌ای فقط به مساحت ۴۰ متر، اما آن چنان با عزت نفس که گویی جهان زیر پای اوست.در هر دو ملاقات حکایتی تکان دهنده از او شنیده‌ام که قصد بازگو کردن آن را دارم.آرام سخن می گوید. گویی می خواهد ذره ذره درک و احساسش را با کلماتی که با غمی جان کاه بر لب می آورد به ما منتقل کند.مادر چنین می گوید: وقتی آقا ستار را بردند ظهر بود و او برای نماز وضو گرفته بود و روی همان پارچه سفید و صورتی نشسته بود. وقتی ماموران او را بردند به صورتش خیره شده بودم شاید برای آخرین بار مرا نگاه کند، اما سرش پایین بود و از خانه بیرون رفت.شب شد. دخترم به همراه فرزند ۲ ساله‌اش پیش من بودند. احساس کردم سینه‌هایم پر از شیر شده و شیر پس می دهد. دستم را روی پیراهنم کشیدم با تعجب دیدم واقعا از سینه‌هایم شیر می آید و لباسم کاملا خیس است. به سحر گفتم: مادر سینه‌هایم شیر پس میدهند. سحر گفت مادر جان چه می گویید با این سن و سال شما؟ گفتم دخترم لباسم را ببین.دست بر روی سینه‌ام گذاشت و با ترس و تعجب گفت مامان چرا اینطور شدید؟ رگ سینه‌هایم بلند شده بود و چون مادری که طفلش را شیر می دهد،شیر بیرون می زد.

آن شب حال عجیبی داشتم، لباسم را چند بار عوض کردم. . حتی یک لحظه هم چشمانم را روی هم نگذاشتم، اما به وضوح و آشکارا ستار رامی دیدم. گفتم سحر جان ستار را آویزان کرده اند و می زنند. سحر می خواست مرا آرام کند و می گفت مامان شما فکر می کنید. این طور نیست.اما به خدا من ستار رامی دیدم. آنقدر کتک خورد تا بیهوش شد....صبح روز چهارم سحر از خواب بیدار شد. گفتم سحر جان ستار آرام خوابیده است. ستار راحت شد. سحر گفت مادر این چه حرفی است که می زنید.گفتم مادرجان ستار راحت شد. تمام شد.سحر گفت مامان بلند شوید برای ناهار ته چین مرغ بپزید.ماموری آمد و...

وقتی قصه را از زبان مادری که ساده و بی‌پیرایه سخن می گوید، می شنوی قبل از اینکه از درد جانکاه بگریی یا حتی آهی بکشی ابتدا در بهت و حیرت غرق می شوی.شاید یک افسانه است.علی رغم شنیدنش بهتر است فکر کنم یک رویا است ، اما چشم‌های به گود رفته مادر ضرب اهنگی تلخ است تا خودت را به آن راه نزنی. این واقعیت است. واقعیتی تلخ و گزنده که تا مغز استخوانت را می گدازد.

نه این داستان و افسانه نیست، هنوز مادر ستار زنده است در رباط کریم در کنج آن خانه کوچک و ساده.می گوید‌ای کاش تمام این خانه و هر چه دارم را از من بگیرند و ستار را به من بازگردانند. حاضرم در بیابان در چادری زندگی کنم اما ستار پیش من باشد.آخه ستار ازدواج نکرد تا من تنها نمانم. به عکس ستار نگاه می کند .

این حکایت یک زن است. زنی که تنها و روی پاهای خودش فرزندانش را بزرگ می کند . مسولیت زندگی را بر دوش می کشد. با عشق با فرزندش زندگی میکند. زاییده خود را محترمانه آقا خطاب میکند. و پس از این که او را از او می ربایند روز خاکسپاری پاره تنش، نه تمام وجودش،فریاد می زند خدایا خودت دادی و خودت این گونه
پس گرفتی. وقتی از ستار می گوید با احترام به راه و عقیده دلبندش تاکید می کند که او عاشق ایران بود و وطنش را دوست داشت.

گوهر عشقی یک زن است و سراسر زندگیش روایتی است از یک زن ایرانی. صبور و مقاوم با تمام ویژگی‌های زنانه و مادرانه.

نمی توان باور کرد . حق داریم اصلا مگر می توان باور کرد ؟ بازمانده چنین دردی و باردار چنین درکی چنین می بیند و می گوید و می سوزد و فریاد رسی نمی یابد. این یک زن است. تنها و بی‌پناه. پر درد وبی رفاه. اما چونان ایمانی دارد که فریاد می زند خون ستار من فروشی نیست.او که می داند هر چه تلاش کند ستار باز نمی گردد. او که پول خون فرزندش را نمی خواهد . پس به دنبال چیست که این گونه سخن می گوید.

گوهر عشقی یک زن است. او سودایی مادرانه در سر دارد. می گوید می خواهم دادگاه فرزندم علنی باشد تا شاید در این سرزمین ستاری دیگر چنین کشته نشود و این افتخار و سربلندی سزاوار یک زن است.

او هنوز زنده است و حکایت مرگ ستار را با تمام احساسش می گوید. با ستار عهد کرده بود که نگرید و اگر خواست گریه کند پرده اتاق رابکشد و آرام و بی‌صدا وپنهانی گریه کند. مادر هنوز بر سر پیمان خود هست و هر روز چند بار این گونه می گرید . این روزها نا امید از دادرسی از آتش زدن خود در مقابل عدالتخانه سخن می گوید.
امروز روز زن است . روز مادرآقا ستاراست. تو‌ای زن،‌ای مادر روزت مبارک.


فيلم آرگو ۲، سعيد بشيرتاش

فيلم آرگو ۲، سعيد بشيرتاش

سعيد بشيرتاش
گروگان‌گيرى ديپلمات‌هاى آمريكايى در تهران ايران را به مسيرى فاجعه‌بار انداخت كه، در آن، دههاهزار ايرانى ناچار شدند كه كشور را به صورت غيرقانونى و با همان ترس و دلهره‌اى ترک کنند كه شش ديپلمات آمريكايى فيلم آرگو هنگام خروج از ايران داشتند.
ویژه خبرنامه گویا
فيلم آرگو ۲ را ديده‌ايد؟ ديپلماتى بلندپايه كه به‌تازگى از مأموريتى در اروپا به تهران بازگشته است به دست دانشجويان خط امام به جرم جاسوسى بازداشت می‌شود. دانشجويان انقلابى، كه بازيچه‌اى در دست حكومت بودند، او را ماه‌ها در اتاقى زندانى و، با عنوان بازجويى، به شدت شکنجه روحی می‌کنند.
او يكى از اين دانشجويان را شناسايى می‌کند: عباس عبدى؛ اما خود عبدى می‌گويد كه دانشجويى ديگر زندانبان و بازجوى اين ديپلمات بوده است و نه وى. به هر حال، کار اصلى اين دانشجويان زندانبانى و بازجويى شده است. در بيرون از سفارت، هر روز صدها و شايد هزاران تن از مردم به دعوت نيروهاى چپ‌گراى مذهبى و غيرمذهبى گرد هم می‌آیند و خواهان محاكمه و اعدام اين «جاسوس آمريكا» می‌شوند. راديو و تلويزيون حكومتى و نشريات گروه‌هاي اسلام‌گرا و لنينيست با پرداختن هرروزه به اين تظاهرات‌هاى بی‌پایان، سعى در كاشتن بذر دشمنى با آمريكا و «ليبرال» در سطح جامعه می‌کنند و اين ديپلمات را علناً جاسوس و خائن می‌خوانند. گروه‌هاى سياسى اسلامگرا و لنينيست نيز می‌خواهند که اين «ديپلمات جاسوس» محاکمه و اعدام شود. اين ديپلمات هيچ يک از شش ديپلماتى كه در فيلم آرگو نشان داده می‌شوند نيست. او ديپلمات بلندپايه ايرانى، عباس اميرانتظام، است. او را آن قدر در زندان نگاه می‌دارند که قدیمی‌ترین زندانى سياسى ايران می‌شود.
دو تن از دانشجویان پیرو خط امام همزمان با بازداشت امیرانتظام در تلویزیون ظاهر شدند و اسنادی را مقابل دوربین خواندند که به گفته آن ها نشان می داد امیرانتظام در تلاش بوده است تا روابط خوبی میان ایران و آمریکا برقرار کند. یکی از این دانشجویان با اشاره به یکی از این اسناد می گوید: «در یکی از اسناد تفسیری درباره آقای عباس امیرانتظام به چشم می خورد به این شرح که توصیف کاردار بروسن (لینگن) از امیرانتظام به عنوان یک شخص باهوش و نماینده بسیار ماهر دولت ایران در سخن گفتن کاملاً صحیح است. انتظام در حقیقت علاقه به ادامه تماس با آمریکا دارد و به نظر می رسد خالصانه می کوشد تا دوباره روابط دوجانبه خوبی بین ایران و آمریکا برقرار کند. سفارت گفت وگو با امیرانتظام را در حد امکان ادامه خواهد داد.» (١)
مهدى بازرگان مسئوليت تمامى تماسهاى ديپلماتيك اميرانتظام را بر عهده گرفت. اما خمينى و روحانيان شوراى انقلاب مى دانستند كه اميرانتظام جاسوس نيست. در واقع، با متهم كردن اميرانتظام به جاسوسى، آنها مى خواستند انتقام خود را از وى بابت تلاش هايش براى انحلال مجلس خبرگان بگيرند. آنها، همچنين با متهم كردن نيروهاى دموكرات به سازشكارى، مى خواستند كه آنها را از صحنه سياسى كشور حذف كنند.
اين تنها عباس اميرانتظام نبود كه قربانى اشغال سفارت آمريكا و كينه توزى ها و توهمات نيروهاى ضدامپرياليستى شد. خسرو قشقايى و چند شخصيت ملى ديگر نيز با «افشاگرى»هاى دانشجويان پيرو خط امام دستگير شدند. در شب اولين انتخابات رياست جمهورى و در حالى كه فرصت تبليغات به پايان رسيده بود، روزنامه‌ها و راديو و تلويزيون كشور از «افشاگرى دانشجويان خط امام» درباره احمد مدنى خبر دادند كه نامزد اين انتخابات بود. رحمت‌الله مقدم‌مراغه‌اى و چند شخصيت ديگر را نيز اين دانشجويان «افشا» کردند. نقطه مشترك همه اين «افشاشدگان»، دموكرات و ملى بودن آنان بود. اما از نظر اشغال‌كنندگان سفارت آمريكا نيروهاى دموكرات و ملى، كه در آن زمان «ليبرال» خوانده می‌شدند، در بدترين حالت «جاسوس» و در بهترين حالت «سازشكار» بودند.
برخى، اشغال سفارت آمريكا و گروگانگيرى را نتيجه منطقى گفتمان حاكم بر جريان روشنفكرى ده هاى ٤٠ و ٥٠ ايران و در ادامه شورش واپسگرايانه ١٥ خرداد و انقلاب اسلامى مى بينند.
پس از اشغال سفارت آمريكا، واژه «ليبرال» تبديل به ناسزا شد. مبارزه با آمريكا و امپرياليسم وظيفه اصلى همه نيروهاى انقلاب و مترقى شد و اين وظيفه خودساخته را بر گرده مردم ايران نيز بار كردند. خواسته‌هايى چون «برابرى حقوقى شهروندان» و «دموكراسى» غرب‌گرايى يا بورژوابى خوانده و انحراف از راه امت يا خلق شناخته شد.
جماعتى مسخ شده و هذيان‌گو هر روزه در برابر سفارت آمريكا جمع می‌شدند و فرياد «مرگ بر آمريكا و سازشكار» سر می‌دادند. آنان فرياد می‌زدند: «دانشجوى خط امام افشا كن، سازشكار رو رسوا كن.» نيروهاى اسلام‌گرا و لنينيست جوی خشن بر جامعه حاكم کردند، از همان سبك كه در فيلم آرگو می‌بینیم. بدين ترتيب، با اشغال سفارت آمريكا، اندك فضاى «روادارى» و «سازش» و مصالحه نيز، كه جزو لاينفك فرهنگى دموكراتيك است، از جامعه ايرانى رخت بر بست.
به گروگان گرفتن ديپلمات‌هاى آمريكايى در همان آغاز باعث سقوط دولت بازرگان شد. دولت بازرگان آخرين دولت نيمه دموكرات تاريخ ايران بود. اشغال سفارت آمريكا، باعث شد كه همه نيروهاى ملى و دموكرات از قطار انقلاب به بيرون پرت شوند.
يكي از انگيزه‌هاى دانشجويان در اشغال سفارت آمريكا اعتراض به ديدار نخست‌وزير وقت با مسئول شوراى امنيت ملى آمريكا بود. از آن زمان تا كنون، روابط و حتا مذاكره با آمريكا تبديل به تابو شده است. تابويى كه آثاری ويرانگر در امنيت و منافع ملى كشور و زندگى روزمره ايرانيان داشته است.
اولين اثر گروگانگيرى در روابط خارجى ايران، ضبط ميلياردها دلار از دارايى هاى ايران در بانك‌هاى آمريكا بود. اما بسيار فاجعه‌بارتر از آن جنگ هشت‌ساله ايران و عراق بود. بدون قطع روابط اطلاعاتى و نظامى ايران و آمريكا و انزواى بين‌المللى ايران، كه بر اثر فاجعه گروگان‌گيرى رخ داد، جنگ ايران و عراق رخ نمی‌داد ــ جنگى كه به كشته و زخمى شدن صدهاهزار ايرانى منجر شد و، به گفته دولت ايران، برای کشور بيش از هزارميليارد دلار خسارت به بار آورد. اين جنگ برخى از شهرهاي ايران، مانند آبادان و خرمشهر، را براى هميشه از رونق انداخت و باعث مهاجرت صدهاهزار تن شد.
از اولين آثار انزواى بين‌المللى ايران پس از ماجراي گروگان‌گيرى اجباری شدن اخذ ويزا برای ايرانيان برای سفر به كشورهاى اروپايى بود. تا آن زمان، ايرانيان براي ورود به اكثر كشورهاى اروپاي غربى نيازى به ويزا نداشتند.
اما اين انزواى بين‌المللى باز هم نتايجى بس وخيم‌تر از وضع مقررات ويزا داشت: ايران نتوانست از بزرگ‌ترين فرصت تاريخى خود پس از سقوط شوروى استفاده کند. اينكه ايران نمی‌تواند به حق خود در درياى مازندران، كه بنا بر برخى تخمين‌ها شانزده درصد از منابع نفت جهان در آن است، برسد تنها يكى از عوارض فاجعه‌بار انزواى بين‌المللى ايران از آغاز گروگان‌گيری است. در واقع، با گروگان‌گيرى، ايران در سياست خارجى خود به جنگى دون‌كيشوت‌وار با «نظام سلطه» روى آورده است ــ سياست غيرعاقلانه، غير مسئولانه و فاجعه‌بارى كه همچنان ادامه دارد.
يكى ديگر از عوارض گروگان‌گيرى ديپلمات‌هاى آمريكا در تهران خدشه‌دار شدن اعتبار و آبروى ايران در ميان كشورهاى متمدن جهان بود: جهانى كه مردم ايران را روادار و متمدن می‌شناخت، با اشغال سفارت آمريكا، با چهره‌اى متفاوت از ايران و ايرانيان روبه‌رو شد ــ چهره‌اى كه مي‌توان آن را به روشنی در فيلم آرگو ديد.
گروگان‌گيرى ديپلمات‌هاى آمريكايى در تهران ايران را به مسيرى فاجعه‌بار انداخت كه، در آن، دههاهزار ايرانى ناچار شدند كه كشور را به صورت غيرقانونى و با همان ترس و دلهره‌اى ترک کنند كه شش ديپلمات آمريكايى فيلم آرگو هنگام خروج از ايران داشتند.
قربانى واقعى اشغال سفارت آمريكا «ملت ايران» بود. به همين دليل بايد فيلم «آرگو ٢»يى ساخته شود تا افزون بر داستان گروگانهاى آمريكايى، داستان قربانيان اصلى گروگان‌گيرى را حکايت کند ــ داستان دههاميليون قربانى ايرانى، داستان چندين نسل ايرانى كه قربانى كردار و گفتمان ويرانگر عده اى انقلابى شدند.

(١) روزنامه مردمسالارى ٢٨ آذر ١٣٩١
bashirtashsaeed@yahoo.fr