dimanche 28 février 2010

عقب نشيني در ميدان رقابت

امروز, نهم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و هشتم فوريه ۲۰۱۰

صفحه نخست
عقب نشيني در ميدان رقابتبزرگترین میادین نفتی و گازی ایران مشترک است عراق از ایران در حال پیشی گرفتن استايلنا : وزیر نفت به اتفاق رییس دولت چندی پیش هر دو از دگرگونی مثبت در صنعت نفت طی ماه‌های آتی به خصوص در حوزه میادین مشترک خبردادند. رييس جمهور درآخرین کنفرانس خبری‌اش در این مورد گفت: در لایحه بودجه سال 89 که به مجلس ارائه شده است، حداقل 25 میلیارد دلار برای سرمایه‌گذاری در بخش نفت و گاز پیش بینی کرده‌ایم. متعاقب این صحبت به تازگی مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران در جمع خبرنگاران گفته است که: شناسايي کل منابع هيدروکربوري در پهنه كشور با اولويت مخازن مشترک يکي از سياست‌هاي کلان صنعت نفت است و مهم‌ترين چالش پيش روي صنعت نفت کشف و استخراج منابع هيدروکربوري و گاز از ميادين مشترک است. تاکید جشن ساز بر کشف منابع مشترک در حالی است که ایران در حوزه‌های کشف شده فعلی وضعیت مناسبی در برداشت ندارد و به سرمایه‌گذاری و توسعه میادین نیاز مبرم دارد و مهم‌تر آن‌که بزرگترین میادین نفتی ما چون یادآوران و آزادگان و گازی ما، پارس جنوبی با همسایگان مشترک است. تاکنون هم از نظر زمانی یعنی آغاز به برداشت و هم از نظر میزان فعلی برداشت ایران رقابت را به قطر در پارس جنوبی واگذار کرده است. بنا به گفته‌های جشن ساز و رشد عراق در برگزاری مناقصه و توسعه میدان باید این رقیب را هم بیش از گذشته جدی گرفت. عراق از ایران در حال پیشی گرفتن است قطر تاکنون با 400 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در صنایع نفت و گاز خود از سال 1367توانسته است از پارس جنوبی (گنبد شمالی قطر) به عنوان بزرگ‌ترین میدان گازی جهان، برداشت کند. اما ایران با سرمایه گذاری 40(کمترین میزان) تا 70 (بهترین میزان)میلیارد دلاری در پارس جنوبی و عسلویه فاصله زیادی تا میزان برداشت قطری‌ها دارد و در بهترین حالت هم اکنون ایران در حال برداشت از 7فاز از میدان پارس جنوبی است و چشم انداز برداشت بیشتر هم تا یکی دوسال آینده روشن نیست. البته اگر تولید و ساخت شیر و تجهیزات سرچاهی که به علت تحریم به ایران داده نشد در اراک طبق برنامه پیش برود شاید فاز 9و10 تولید خود را سال آینده وارد مدار کنند. در سویی دیگر عربستان نیز در میادین دریایی یا فلات قاره خود و میادین مشترک سرمایه‌گذاری زیادی انجام داده و گفته می‌شود روزانه سه میلیون بشکه نفت از میادین فلات قاره خود برداشت می‌کند. میدان نفتی فروزان مشترک بین ایران و عربستان است که سهم برداشت رقیب از ایران بیشتر است. کارشناسان رقم تخمینی لازم برای سرمایه‌گذاری در میادین مشترک ایران با کشورهای خلیج فارس را حدود 60 میلیارد دلار برآورد کرده‌اند. شاید بهترین فرصت برای سرمایه‌گذاری در صنعت نفت و گاز و به خصوص میادین مشترک ایران، سال های 1384 تا 1387 بوده که قیمت نفت بین 40دلار تا بالای 140 دلار رسید و سیصد میلیارد دلار درآمد عاید کشور شد. مدیر عامل شرکت نفت می‌گوید: سال گذشته از محل فروش نفت، حدود 78 ميليارد دلار درآمد عايد کشور شد که از اين ميزان 30 درصد به وزارت نفت اختصاص يافت و اين رقم نيز با کسر ماليات و عوارض به 13 درصد رسيد. وي تصريح کرد: اعتبارهاي سال گذشته حتي 50 درصد از نيازهاي ما را پوشش نداد؛ از اين رو نمي‌توانيم تنها به منابع مالي داخلي براي تامين نيازها بسنده کنيم. جشن ساز با تاکيد بر لزوم سرمايه‌گذاري در صنعت نفت، گفت: اگر از سرمايه‌گذاري در اين صنعت غافل شويم، کمترين زيان آن، دست نيافتن به اهداف تعيين شده در چشم انداز خواهد بود. وی در بخش دیگری از صحبت هایش به رشد عراق در تولید و توسعه میادین خود خبر داد و عنوان کرد: کشور عراق از سال 2007 ميلادي پس از يک دوره توقف کار توسعه ميادين خود را آغاز کرده است؛ به طوري که از آن سال تاکنون 70 بلوک اکتشافي و 65 ميدان نفتي به مناقصه برده شده است. وي با اشاره به اينکه شيوه قراردادهاي کشور عراق جهت توسعه ميادين نفت و گازي به روش بيع متقابل است، اظهار داشت: اما اين کشور با انجام اصلاحاتي در قرارداد بيع متقابل سرعت کار خود را جلو برده است. به گفته وي، اين کشور از 70 بلوک اکتشافي که به مناقصه برده 10 بلوک را عرضه کرده و 7 بلوک نيز صاحب کار دارند. همچنين قرارداد توسعه 3 ميدان نيز از 65 ميداني که به مناقصه رفته بسته شده است. «جشن ساز» در ادامه در مورد برنامه عراق براي افزايش توليد نفت و گاز خود توضيح داد: عراق امروز 112 ميليارد بشکه نفت و بين 10 تا 15 تريليون متر مکعب ذخاير گازي دارد که بر اساس برنامه مي خواهد ميزان پتانسيل نفتي خود را به 160 تا 170 ميليارد بشکه برساند و ميزان توليد خود را نيز افزايش دهد. به گزارش خبرنگار ما، در حال حاضر ميزان ذخاير نفتي ايران 138 ميليارد بشکه است که در صورتي که ايران برنامه هاي خود را در زمينه افزايش ذخاير و توليد انرژي سرعت ندهد عملا جايگاه دوم خود در اوپک را از دست خواهد داد. مديرعامل شركت ملي نفت در ادامه با اشاره به ميدان «مجنون» در عراق گفت: اين ميدان يکي از بزرگترين ميدان هاي نفتي عراق و خاورميانه است که با ميدان «آزادگان» در ايران مشترک است. سرمایه گذاری از نظر سیف الله جشن ساز در میادینی که منتظر توسعه هستند و تاکنون اقدامی در آنها صورت نگرفته به10تا 15میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد اما بسیاری از میادین نفتی وگازی مشترک برداشت از آنها صورت گرفته و منتظر سرمایه‌گذاری جدید و ورود فناوری‌های تازه برای برداشت بیشتر هستند مانند میدان مشترک فروزان با عربستان که چندین سال است مناقصه توسعه آن به دلایل نا معلوم به تعویق می‌افتد یا برداشت از میدان سلمان یا مهم‌ترین انها پارس جنوبی. در ادامه به بررسی دقیق ومورد به مورد میادین مشترک ایران با کشورهای همسایه پرداخته میشود. معرفی میادین مشترک با جزییات ایران با کشورهای همسايه يعنی عراق، تركمنستان، کويت، عربستان، قطر، امارات و عمان دارای مخازن اشتراکی است. حداقل 16 مخزن در اين ارتباط وجود دارد. مخازن مشترک خشکی ايران با کشورهاي عراق و تركمنستان است. در طول مرز مشترک ايران و عراق پنج مخزن نفتی نفت‌شهر، دهلران، پايدار غرب، آزادگان و يادآوران وجود دارد. در مرز مشترك ايران و تركمنستان نيز ميدان گازي گنبدلي قرار دارد. 10 ميدان باقيمانده آبی با کشورهای همسايه خليج فارس مشترك هستند. ميدان گازی آرش تنها ميدان مشترک ايران با کشور کويت در آب‌های خليج فارس است. ميادين نفتی اسفنديار، فروزان، فرزاد (A) و فرزاد (B) نيز با کشور عربستان مشترک است. ميادين فرزاد (A) و(B) گاهی با نام‌های ميادين فارسی (A) و (B) نيز از آنها ياد می‌شود. تاکنون مخزن مشترکی بين ايران و بحرين در آب‌های خليج فارس کشف و گزارش نشده است. ميدان نفتی نفت‌شهر ميدان نفتی نفت‌شهر در فاصله ١٠٠ کيلومتري شمال غربی ايلام و ٢٣٠ کيلومتری جنوب غربی کرمانشاه واقع است. اين ميدان در حال حاضر در حال توليد است و تنها ميدان نفتي در حال توليد استان کرمانشاه است كه دارای 692 ميليون بشکه نفت و کلاهک گازی است. در ميدان نفت‌شهر هم‌اكنون واحد بهره‌برداری جديدی ساخته شده و احداث واحد نمک‌زدايی برای افزايش توليد ميدان در دستور کار قرار دارد .اين ميدان در عراق با نام "نفت‌خانه" شناخته مي‌شود. ميدان نفتي دهلران ميدان نفتي دهلران در سال 1351 كشف شد. ميزان نفت خام درجاي اوليه اين ميدان كه در نزديكي مرز عراق قرار دارد، 4212 ميليون بشكه است كه 635 ميليون بشكه آن را مي‌توان برداشت كرد. از ميدان نفتي دهلران تا سال 1370 حدود 12 ميليون بشكه نفت برداشت شده است. پايدار غرب ميدان نفتي پايدار در 110 کيلومتري شمال غربي اهواز و 10 کيلومتري مرز عراق قرار دارد. ميدان نفتي پايدار غرب نيز در 21 کيلومتري ميدان نفتي پايدار واقع شده است. ميزان نفت خام درجاي ميدان نفتي پايدار غرب 1956 ميليون بشكه است. آزادگان ميدان آزادگان در مجاورت ميدان "مجنون" عراق واقع شده است. اين ميدان يکی از بزرگ‌ترين ميدان‌هاي نفتی ايران و جهان است که در سال 1376 کشف شده است. اين ميدان در٨٠ کيلومتري غرب اهواز در منطقه دشت آزادگان واقع است. ميدان نفتي آزادگان به دو بخش شمالي و جنوبي تقسيم مي‌شود. ظرفيت اين ميدان ۳۳ ميليارد بشکه تخمين زده شده است. ظرفيت توليد اين ميدان ۲۶۰۰۰۰ هزار بشکه در روز اعلام شده است. ميدان نفتي يادآوران ميدان يادآوران در مجاورت ميدان "سنباد" عراق واقع شده است. ميزان ذخيره درجای (Oil in Place, OIP) اين ميدان بيش از 17 ميليارد بشکه (7/2 کيلومتر مکعب) و مقدار ذخيره قابل بازيافت (Recoverable) آن نيز سه ميليارد بشکه (5/0 کيلومتر مکعب) تخمين زده شده است. پيش‌بينی شده است روزانه بين ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار بشکه نفت از اين ميدان قابل استحصال باشد. ميادين گنبدلي ميدان گازي گنبدلي، يك ميدان مشترك خشكي است كه در مجاورت كشور تركمنستان واقع شده و هم‌اكنون در حال توليد است. حجم گاز درجاي اين ميدان 25/13 ميليارد متر مكعب برآورد مي‌شود. توليد از اين ميدان در سال 1364 آغاز شد. توليد اوليه آن روزانه پنج ميليون متر مکعب بود و هم‌اکنون با بهره‌برداری از سه چاه و افت طبيعی فشار مخزن، توليد آن به روزانه يک ميليون متر مکعب کاهش يافته است ميدان نفتي/گازي آرش ميدان آرش تنها ميدان مشترک ايران با کشور کويت در آب‌های خليج فارس است. به نظر می‌رسد که ادامه اين ميدان در آب‌های کويت با ميدان "دورا" در ارتباط باشد. اين ميدان مشترک در سال 1379 کشف شد. ميدان نفتي و گازي آرش داراي نفت خام درجاي اوليه ۴۵٧ ميليون بشكه و گاز درجاي اوليه 5/22 ميليارد متر مكعب و ۶/٨٣ ميليون بشكه ميعانات گازي است. ميدان اسفنديار ميدان نفتی اسفنديار در آب‌های عربستان نامش به ميدان "لولو" تبديل می‌شود. اين ميدان داراي 532 ميليون بشكه نفت خام درجا است. ميدان فروزان ميدان فروزان از ميدان‌های مشترک با کشور عربستان سعودی واقع در خليج فارس است که در فاصله 7/99 کيلومتری جنوب غربی جزيره خارگ قرار دارد. اين ميدان داراي 2309 ميليون بشكه نفت خام درجا است. بخش عربستانی ميدان فروزان در اين کشور با نام ميدان "مرجان" شناخته می‌شود. ميدان فروزان به همراه ميدان اسفنديار جز بلوک عملياتی و اکتشافی ناحيه خارک شرکت فلات قاره است. در حال حاضر دو کشور ايران و عربستان به صورت جداگانه از اين ميدان برداشت مي‌کنند. توليد از اين ميدان از اوايل دهه هفتاد ميلادی آغاز و تا پايان سال 2002 ميلادی حدود 550 ميليون بشکه نفت از آن توليد شده است. ميدان فروزان دارای دو سکوی فرآورش و بهره‌برداری، يک سکوی اقامتی و دو سکوی مربوط به سوزندان گازهای همراه است. همچنين 12 سکوی اقماری در اين ميدان موجود است که نفت توليدی از آنها به وسيله خطوط لوله زيردريايی به سکوهای فرآورش منتقل می‌شوند. توليد کنونی اين ميدان نفتی مشترک به بيش از 46 هزار بشکه در روز افزايش يافته است. همچنين دو چاه F16-1 و F16-6 در ميدان نفتی فروزان در حال حفاری و احداث است که بزودی با وارد شدن اين دو چاه توليد ميدان مشترک فروزان به 50 هزار بشکه در روز می‌رسد. ميادين گازی فرزاد A و B ميادين فرزاد (A) و(B) گاهی با نام‌های ميادين فارسی (A) و (B) نيز از آنها ياد می‌شود. بخش خارجی ميدان فرزاد (A) در عربستان با نام ميدان "حصبه" شهرت يافته است. اين ميادين از ميادين کوچك گازی ايراني در نزديکی هم (جزيره فارسی) بلوک اکتشافی فارسی هستند. در ميدان گازي فرزاد B تاکنون دو چاه توليدي حفر شده است. ميدان گازي فرزاد B با ذخيره درجاي حدود 249.2 ميليارد متر مكعب گاز طبيعي دارد. بخش بسيار ناچيزی از ساختمان فرزادA-حصبه در قسمت ايرانی است. در حالی که بخش اعظم ساختمان فرزاد B در آب‌های ايران واقع شده است. ميدان فارسي در بخش شرقي خليج فارس نزديك مرز عربستان واقع شده و 3500 كيلومتر مربع مساحت دارد. پارس جنوبي ميدان گازی فوق عظيم پارس جنوبی که در ادامه به ميدان شمال تبديل می‌شود، با کشور قطر مشترک است. اين ميدان يكي از بزرگ‌ترين و مهم‌ترين ميادين اشتراکی ايران و دنيا است. مهم‌ترين ميدان گازي دريايي کشور داراي ١٣١٣٠ ميليارد متر مكعب گاز درجا است. هم‌اکنون 28تريليون متر مكعب گاز درجا در کشور وجود دارد که نزديک به 50 درصد از ذخاير گازى کشور (8 درصد کل مخازن گازی دنيا) تنها در ميدان پارس جنوبى قرار دارد. اين ميدان همچنين داراى ميعانات گازى در جاى معادل ١٨ هزار ميليون بشكه است. هم‌اكنون رقيب ايران در ميدان مشترك پارس‌جنوبي (قطر) حدود 20 دستگاه دكل حفاري دريايي در حال فعاليت دارد و اين در صورتي است كه ايران در اين ميدان مشترك تنها داراي دو دكل است. ‌ کشور قطر توليد گاز از ميدان پارس جنوبی را از سال 1990 ميلادی آغاز کرده است، اما اولين فاز گازی ايران برای برداشت گاز از اين ميدان مشترک در سال 2001 ميلادی شروع شد که اين حاکی از عقب‌ماندگی 11 ساله در برداشت گاز از اين ميدان مشترک است. در سال‌های گذشته تلاش‌های بسياری برای جبرای عقب‌ماندگی برداشت گاز از اين ميدان نسبت به شريک قطری انجام شده است. سلمان ميدان سلمان از مخازن مشترک ايران با امارات متحده عربی است که اين ميدان در کشور همسايه به نام "ابولبخوش"، " شناخته شده است. ميدان سلمان (ساسان سابق) در سال 1344 (1965) در خليج فارس و منطقه لاوان کشف شد. ذخيره نفت خام ميدان سلمان 4073 ميليون بشكه و گاز۵/١٨٣ ميليون متر مكعب گاز درجا است. بهره‌برداري از اين ميدان در سال 1347 آغاز شد. بخش اعظم اين ميدان در آب‌های ايرانی خليج فارس واقع شده است. توليد کنونی اين ميدان نفتی مشترک 51 هزار بشکه در روز است. فرزام مخزن فرزام، از مخازن مشترک ايران با امارات متحده عربی است. اين ميدان در کشور همسايه به نام "فلاح" شناخته شده است. حجم نفت درجاي ميدان فرزام در محدوده توسعه 258.6 ميليون بشكه برآورد شده است. ميدان نفتی نصرت مخزن نصرت از مخازن مشترک ايران با امارات متحده عربی است که اين ميدان در کشور همسايه به نام "فاتح" شناخته شده است. مقدار نفت درجای اين ميدان ١٨٨ ميليون بشكه است. ميدان نصرت توسط دو کشور و به‌صورت جداگانه مورد بهره‌برداري قرار گرفته است که برداشت ايران حدود دو هزار بشكه در روز است. هنگام تنها ميدان مشترک ايران با کشور عمان ميدان گازي هنگام است. در اين ميدان گاز درجايی برابر با حجم ۴/٢٢ ميليارد متر مكعب وجود دارد. ميدان مبارك ميدان دريائي مبارك با گاز درجاي 6/14 ميليارد مترمكعب و نفت درجاي 128 ميليون بشكه با شارجه مشترك است. بزرگ‌ترين مخازن نفتی (يادآوران و آزادگان) و گازی (پارس جنوبی) ايران در مناطق مرزی و به‌صورت مشترک با کشورهای همسايه است. تعداد دكل‌هاي حفاري به كارگرفته شده در ميدان‌هاي نفت و گاز به طور معمول شاخص مطلوبي براي ارزيابي توسعه ميدان‌ها و در نهايت بهره‌برداري بيشتر از منابع هيدروكربوري به شمار مي‌آيد تا آن جا كه برخورداري از تعداد بيشتري از دكل‌هاي حفاري در مخازن مشترك مي‌تواند نويدبخش بهره‌برداري بيشتر از منابع آن ميدان در مقايسه با طرف رقيب ايران که در ميادين فوق با کشورهاي حاشيه خليج فارس شريک است، تاکنون نتوانسته آن‌طور که شايسته است از اين ميادين مشترک استفاده و به‌حق خود در بهره‌برداري از اين ميادين دست پيدا کند. از سوى ديگر، برداشت يك‌جانبه از ميدان‌هاى مشترك، افت فشار را در بخش بهره‌بردارى‌شده کاهش و در نتيجه، منابع نفت و گاز را به سوى ديگر سوق مى‌دهد. اين پديده (مهاجرت) سبب مى‌شود کشورى که در حال بهره‌بردارى يك‌جانبه است، از سهم بيشترى بهره‌مند شود. تا جاییکه گزارش های تایید نشده حکایت از مهاجرت سالانه 6میلیارد دلار گاز از سوی ایران به قطر دارد. گزارش از مهدي افشارنيك

jeudi 25 février 2010

کوی دانشگاه

کوی دانشگاه؛ دو اپیزود و یک کارگردان
هدی امیدوار

شبکه جنبش راه سبز(جرس): هر روز که می گذرد ابعاد تازه تری از جنایات حکومت طی ماههای اخیر برای افکار عمومی روشن می شود. انتشار سوال برانگیز فیلم کوی دانشگاه، بار دیگر بغض فروخورده میلیونها ایرانی را ترکاند و آنان را مبهوت ازاتفاقات آن "شب واقعه" کرد و باز پرسشی بی پاسخ که به کدامین گناه؟

انتشار گوشه هایی از جنایات فرزندان این آب و خاک بر برادرانشان! خشم و کینه ای که معلوم نیست ریشه در کجا دارد که اینگونه با فحش و ناسزا و فریاد و استهزا ، حمله و تجاوز خود را نشان می دهد. اثبات مدعایی که اینها که تازیانه نفرت و خشم بر پیکر دانشجویان بی گناه وارد می کنند، بیگانه نیستند، از جایی آورده نشده اند، مردمان همین آب و خاکند؛ این سوال را در اذهان جوانه زد که از " چه کسی" فرمان می گیرند و مجری و عمله "کدامین نهاد و ارگانند"؟


اینجا کوی دانشگاه است. همانجایی که 64 سال پیش برای ماوا دادن به دانشجویان مستعدی که توان پرداخت هزینه اقامت در تهران را نداشتند، ساخته شد. با همه تجهیزات و امکانات رفاهی از قبیل سرویس‌های بهداشتی، آشپزخانه‌ها و یخچال‌ها اشتراکی و اتاق مطالعه و مسجد و ... نه تنها سازنده این بنا، که شاید هیچ کسی گمان نمی کرد مکانی که برای رفاه فرزندان این مرز و بوم ساخته شده به محلی برای قتل و جنایت و شکنجه تبدیل شود و دانشجویانی که با هزاران امید برای ادامه تحصیل شهر و دیار خود را ترک کرده اند، قربانی "شهوت قدرت" کسانی شوند که با نام "دین" هیچ "حریم" امنی برای مردم قایل نیستند.


دو اپیزود؛ یک داستان

18تیر1378: فجر سپیده؛ دانشجویان دلشکسته از عدم رسیدگی به قانون مطبوعات، دانشجویان آماده برگزاری نماز صبح ؛ناگاه یک تهاجم، یک حمله، لباس شخصی ها، نیروهای انتظامی، مسلح، زنجیر، چماق..... کشته، زخمی، دلهای شکسته، ساختمان مخروبه ، کتابها و جزوه های پاره پاره،.... دو کشته، دهها زخمی، دهها بازداشتی .... اشک رهبری، سیل محکومیتها، دادگاه، اعترافات ساختگی، تبرئه مجرمان، محکومیت قربانیان، ارتقا مقام عاملان و .....


ده سال بعد

25 خرداد 1388: 2.30 بامداد، کوی دانشگاه، شب هنگام؛ دانشجویان دلشکسته از نتیجه انتخابات، یک تهاجم، یک حمله، لباس شخصی ها، نیروهای انتظامی، فحش، ناسزا، کتک، تفنگ، کشته، زخمی، تحقیرشده، شیشه های شکسته، ساختمان مخروبه.... 5 کشته، دهها زخمی و دهها بازداشتی... اشک رهبری، محکومیت، کمیته تحقیق و تفحص، نه دادگاه، نه مجرم... فقط ارتقا مقام...

گویی داستان کوی دانشگاه را پایانی نیست. همه می گویند " مطبوعات" را در عزا و عروسی سر می برند ولی باید گفت که "دانشجویان" هم بی بهره و نصیب نیستند از این کرامات.


اسباب ترقی: خون و خشونت
دفتر تحکیم وحدت درپنچمین سالگرد 18تیر در بیانیه ای گفت که " اگر روزگاری ۱۸ تيرخبطی تلقی می شد که حاکمان از سر بی تدبيری مرتکب آن شده اند، امروزنمايان است که برنامه از پيش تدوين شده ای برای تصاحب مطلق قدرت بوده است که نه تنها از سر اشتباه و هوس نبوده، که تکرار چندباره آن نشان می دهد که گروه هايی که تا چندی پيش به پشتوانه بيوت شيوخ عالی رتبه مردمان را از هر قماشی در کمال تنگ نظری و بی مسئوليتی می آزردند، نويسندگان را به دره می افکندند، روشنفکران را در خانه شان می کشتند و بيرحمانه مثله می نمودند، سخنرانی ها را بر هم ميزدند، دانشجويان را در خوابگاه ها وحشيانه ضرب و شتم می کردند و نمايندگانشان را در زندان ها شکنجه می نمودند و اکنون خود صاحبان مناصب شده اند خود تصميم می گيرند و خود اجرا می کنند، خون و خشونت را اسباب ترقی خود می پنداشتند. "

و آنان که " خون و خشونت" را اسباب ترقی خود می دانند، بار دیگر فاجعه 25 خرداد را آفریدند. اگر آن روز در 18 تیر که گفته می شود بعلت مساله تعطیلی روزنامه سلام و قانون مطبوعات ایجاد شد، به امر مولا، و نامه هایی که به همه نمایندگان مجلس رسیده بود، لایحه اصلاح قانون مطبوعات بتبع "حکم ولایی" از دستور خارج شد و بعدها گفته شد که پیشنهاد سعید امامی بوده است. اما بار دیگر، "رای مردم" بدون پیشنهاد سعید امامی خوانده نشد و دل نگرانی و سوال دانشجویان با " چماق" و " گلوله" پاسخ داده شد.

آنها که هنوز پس از سالها پراکندن تخم کینه و خشونت ، هنوز به همین هم راضی و خشنود نیستند و در نماز جمعه فریاد می زنند که در ۱۸ تیر ضعف نشان دادید؛ چند نفر در آن زمان اعدام شدند؟ اگر حالا هم ضعف نشان دهید آینده بدتری در انتظار شماست.....

من نبودم، پس کی بود؟!

اینک با بروز اختلافات بین نیروهای نظامی و انتظامی، فیلمی از جنایات " نیروهای انتظامی" به نمایش در می آید. بنظر می رسد این فیلم توسط یکی از نیروهای حمله کننده گرفته شده است. فیلم در اختیار "بی بی سی" قرار می گیرد. همانی که به زعم حکومت" برانداز" است و نیروهایش " جاسوس". فیلم کار یک دانشجوی معمولی نیست که در آن شرایط "وحشت" با موبایلش گرفته باشد. فیلمی که " لباس شخصی " هایش به " نیروهای انتظامی" التماس می کنند که " نزن". فیلمی که حتی به عمد نام " رجب زاده" به میان می آید و گویی منتشر کننده فیلم در صدد است که این مرتبه با انداختن بار مسئولیت بر دوش دیگری خود را تبرئه کند.

فیلم به نمایش درآمد تا مظلومیت " لباس شخصی ها" و" بی گناهی و معصومیت " سپاهیان را به نمایش بگذارد و در این میان بار دیگر " خون به دل " مردمی کرد که در انتظار حداقلها، یعنی معرفی عوامل این جنایت هستند. در این میان همگان می دانند که آمریت این جنایات برعهده کیست. همویی که فرمان جنگ و حمله به اعتراضات خیابانی می دهد و برای صغیر و کبیر این مرز و بوم خط و نشان می کشد.

حال بگذار سردار همدانی فرمانده سپاه محمدرسول‌الله تهران بگوید: در زمان حادثه کوی دانشگاه سپاه و بسيج مسووليتی نداشتند. و ادعا کند که عناصری خودسر و بدون مجوز نيروی انتظامی و بسيج وارد عمل شده‌اند. و بگذار سرتیپ فضلی فرمانده سپاه سید الشهدا هم نقش خود را انکار کند و همه را به گردن " لباس شخصی ها " بیندازد و حتی موتورسوارهای نیروی انتظامی را بییند که به درخواست رئیس دانشگاه به کوی وارد می شوند.

ولی کیست که نداند که برادران فرمانده نیروی انتظامی همان سرداران سابق سپاه هستند که یونیفورم ناجا بر تن کرده اند و عده ای کت و شلوار دیپلمات و سیاستمدار بر تن. همان سپاهیانی که ده سال پیش به خاتمی رئیس جمهور وقت نامه نوشتند که در این میان نامه سردار جعفری هم به چشم می خورد و تهدید کردند: "آيا فاجعه فقط همين بود؟ صرفاً همين موضوع قابل پيگيري و توجه و اعتراض و تحصن است كه چند وزير به خاطر آن استعفا دهند، شوراي امنيت تشكيل جلسه بدهد و گروه تحقيق تشكيل گردد، اما آيا حرمت‌شكني و توهين به مباني اين نظام، تاسف و پيگيري ندارد؟ آيا حريم ولايت فقيه كم‌تر از كوي دانشگاه است؟ آيا حريم امام، آن انسان كم‌نظير، كم‌تر از جسارت به يك دانشجو است؟ آيا چند روز امنيت كشور را دچار اخلال كردن و به هر مؤمن و متدين حمله كردن و آتش زدن فاجعه نيست؟ آيا زير سئوال بردن جمهوري اسلامي، اين يادگار ده‌ها هزار شهيد و شعار عليه آن دادن فاجعه نيست؟"

در این نامه آمده بود:" جناب آقاي خاتمي، چند شب پيش وقتي گفته شد عده‌اي با شعار عليه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعه‌ی شهيد مطهري در حركت‌اند، بچه‌هاي كوچك ما در چشم ما نگريستند، انگار از ما سؤال مي‌كردند غيرت شما كجا رفته است؟"

امروز شاید برادران سردار دیگر شرمنده فرزندانشان نباشند که از " غیرت" پدر سوال می کردند، ولی بی شک شرمنده میلیونها زن و مرد ایرانی هستند که از " غیرت" و " رافت" و " انسانیت" آنها سوال می کنند.


امروز پدران زیادی هستند که از شدت ظلمی که بر آنها رفته کمر خم کرده اند و با خود می گویند آیا اگر من هم یکی از مسئولان بودم، گزارش تحقیق و تفحصی برای مرگ ناجوانمردانه فرزندم تهیه می شد؟ آیا چند روزی ولو ظاهرسازی، تیترهای روزنامه ها به نام و یاد فرزند از دست رفته ام اختصاص می یافت؟

آیا برادرانی که امروز لکه " ننگ" حمله به کوی را از این سازمان به سازمان دیگر پرتاب می کنند، فردا در برابر این ملت که خود " شهید پرور" و " حماسه ساز" می خوانندشان ، روی آن دارند که سر برآورند و به چشم های نگرانی بنگرنند که "برادرسپاهی" را عامل اعتبار و حفظ آبروی نظام می دانستند؟
در همین زمینه:
نظرخواهی سبز عملکرد هفت ماهه جرس را چگونه ارزیابی می کنید؟



mercredi 24 février 2010

در ستایش شرم



در ستایش شرم
ایجاد شده در: 02/24/2010 - 13:39, به روز شده در: 02/24/2010 - 15:12

اتفاقی همچون انتشار تصاویر وحشی‏گری نیروهای انتظامی در کوی دانشگاه تهران، می تواند در هر کشوری با رسانه های نسبتا آزاد و با حاکمیتی نسبتا پاسخگو، غوغا به پا کند. زیر فشار افکار عمومی، دولتمردان خود را ناگزیر می‌بینند توضیح دهند، به خصوص اگر پیش‌تر در توضیح همان واقعه چیزهایی به دروغ گفته باشند. در چنین شرایطی کسانی به کار تحقیق گماشته می‌شوند و تقصیرکاران رسوا. ممکن است نتیجه کار یا برخوردی که با مقصران می‌شود، همه را راضی نکند، اما رسانه‌ای هست که باز توضیح بخواهد و حاکمانی ناگزیر که توضیح بدهند و اقناع کنند. با آشکار شدن دروغ، نه فقط تقصیرکاران، که تا چندی هم‌قطاران و نزدیکانشان هم به موضع دفاعی می روند. در کنه این کنش (یا بهتر بگوییم، واکنش)سیاسی، امری شخصی، حسی تماما بشری، نهفته است: شرم. حسی که تعریف کردنش آسان نیست، اما هر که تجربه کرده می‌شناسدش. این حسی است که حاکمان و مسوولان ویرانه‌ای که از جمهوری اسلامی مانده، با آن بیگانه‌اند. اینجا دروغ سکه رایج است و سیاست‌شان عین وقاحت‌شان است. اینجا دیر زمانی است از شرم خبری نیست نگاهی به آنچه در این هشت ماه از جنایات کوی دانشگاه و مسببانش گفته شده بیاندازیم: سراسر دروغ! از نماینده مجلس گرفته تا رئیس دولت، از مقام انتظامی گرفته تا رئیس حکومت، همه انگشت رو به در و دیوار گرفته اند. «دشمن» و «خودسر»و «ناشناسان» و … «کسی جز ما.» حال آنکه ما و ایشان و همگان دیدیم که کرد آن که کرد. با کدام نشان و به کدام نام کرد. و این نه اولین بار است که تشت رسوایی چنین از بام می‌افتد و نه آخرین بار خواهد بود. به یاد بیاوریم همین کوی دانشگاه را ده سال پیش‌تر. آن تیغ ریش تراشی که شهره شهر شد. و به یاد بیاوریم ترور حجاریان را، انتخابات مجلس را، و همین دیروز، شعبده بازی با صندوق رای را. زهی دیانت، اینجا سیاست‌شان عین وقاحت شان است! از شرم، از آن لرزش خفیف و از آن فروریختن درونی، اینجا، خبری نیستبا جنبش سبز اما اتفاقی تازه در حال رخ دادن است. اتفاقی که شاید بعدها بفهمیم نشر تصاویر توحش نظامیان با دانشجویان در ۲۵ خرداد، جزء مهمی از آن بوده. این اتفاق پیشروی شرم است در جبهه وقاحت. وقاحتی که تو گویی با سیری طبیعی – منطبق بر نظریه داروین شاید – تکوین یافته تا ضامن بقاء باشد. تصاویری که این روزها به بی شمار خانه راه یافته و بی شمار قلب را فشرد، به هر انگیزه که منتشر شده باشد، ضرب تبری است بر درخت از درون پوسیده وقاحت. ضربه ای که چون فرود می آید تکه هایی هر چند کوچک از تنه را جدا می کند. خواه این تصاویر آمده باشد که برانگیزاند و خشونت را احیاء کند، خواه درز کرده باشد تا فلان سردار را قربانی کند یا به بهمان فرمانده شهردار شده ضرب شست نشان دهد، خواه فرستندگان آن شرم را شناخته باشند و این گواه شرمشان باشد، یا کماکان بر مدار وقاحت بچرخند و هدف تنها انتقام جویی از همراه دیروزشان بوده باشد، در هر حالت کسانی از جبهه هراسان – ولو همچنان مقاومِ – وقاحت را لرزان تر از پیش کرده. این ضرب تبر نه اول ضربه بود و نه آخرین. بسیار از این ضربه ها فرود خواهد آمد، و بیهوده خوشبین اگر نباشیم، بسیار هم از این ضربه ها باید، هر یک ردی از شک، ردی از تردید، بر پیکر این درخت .تنومند وقاحت. و هر رد شک که شرم شود، فرو می ریزد. خوب اگر گوش کنید، صدایش را می شنوید. صدای تبر سبز شرم را بر درخت از درون پوسیده وقاحت

رهنمود های فرمانده سپاه به خبرگان رهبری
گرامیداشت تولد سهراب اعرابی
حمله ارتش سایبری و توقف به روز رسانی ندای سبز آزادی
وقایع روز ۲۲ بهمن غیر قابل تصور بود
طرح‌های سبز: مخصوص چهارشنبه سوری

آسایشکاه فرخنده کودکان معلول

http://www.youtube.com/user/20071305#p/u/6/QEkWGwdXPd4

mardi 23 février 2010

تلاش مخالفان برای تجديد ساختار



توماس اردبرينک
در حاليکه صدای موزيک بلندی از اتاق نشيمن به گوش می رسيد، گروهی از طرفداران مخالفان با نگرانی در آشپزخانه سيگار می کشيدند. يک دانشجو، يک تاجر، يک نويسنده و يک هنرمند قصد داشتند جشن پيروزی بگيرند، اما حالا از شکست افسوس می خوردند.
دختر جوان دانشجو با لباس مشکی و براق، گفت: "همه چيز تمام شد. تنها راه باقيمانده، ترک کشور است."
پس از آنکه نقشه های فعالان سياسی ايران برای نمايش قدرت در 22 بهمن، سی و يکمين سالگرد انقلاب اسلامی، در سايه جشن دولتی -امنيتی حکومت نقش بر آب شد، از اميد و اشتياق آنها کاسته شد. آنها در اين فکرند که چگونه می توان جنبشی را که بسياری از مردم اميدوار بودند به يک جامعه بازتر، آزادی های فردی بيشتر و انتخابات عادلانه تر منجر شود، دوباره زنده کنند.
حاضران در اين جمع کوچک به بررسی دلايل شکست پرداختند و همگی به دنبال يافتن جوابی برای اين سؤال بودند: "حالا چه کار بايد کرد؟"برخی می گويند از پيوستن به تظاهرکنندگان ضددولتی در راه پيمائی های سالگرد انقلاب ترسيده بودند. برخی نيز می گويند سعی کرده بودند حضور پيدا کنند اما با هزاران نيروی مسلحی روبرو شدند که خيابان ها را مسدود کرده بودند.
تقريباً همگان موافق اين نکته هستند که ناتوانی مخالفان در اثرگذاری بر راهپيمائی های دولتی، به عنوان يک ضربه بزرگ بر جنبش سبز معرفی شده است. اين افراد نخواستند هويتشان فاش شود.
درحاليکه رهبران مخالف خواستار "حضور گسترده" مردم شدند، انتظار مخالفان از 22 بهمن بسيار بالا رفت. وب سايت های مخالف دولت برآورد کردند ميليون ها نفر برای محکوميت محمود احمدی نژاد و حاميان صاححب نفوذ وی در ميان روحانيون تندرو و سرداران سپاه به خيابان ها خواهند آمد.
اما مسؤولان کشور با محکوم کردن معترضان به اعدام، تعطيلی اينترنت و اختلال در دريافت امواج ماهواره ای، و اعزام هزاران نيروی امنيتی به خيابان ها توانستند مانع از تصاحب بزرگترين تجمع دولتی سال توسط مخالفان شوند. هرچند ممکن است اين خط مشی دولت در آينده به خودش صدمه بزند، اما درشرايط فعلی توانست به مقامات کمک کند تا مخالفان را به عنوان شورشيان ضد انقلابی و تحت پشتيبانی خارجی ها معرفی کند.
مطمئناً اين فرمول امنيتی در آينده هم استفاده خواهد شد تا تاکتيک مخالفان در تبديل رويدادهای خيابانی به راهپيمائی های ضد دولتی را بی اثر کند.
دختر دانشجو درحاليکه سعی می کرد آنچه سبب بروز اين وضعيت شده را دوباره مرور کند، گفت: "ملحق شدن به ساير معترضان غيرممکن بود. تعداد نيروهای امنيتی خيلی زياد بود."
او گفت: "قرار بود همه در ميدان محل سخنرانی احمدی نژاد همديگر را ببينيم. بعد در آنجا روبان های سبز خودمان را به نمايش بگذاريم تا معلوم شود تعدادمان چقدر است."
در عوض، معترضان در گروه های کوچک و در خيابان های فرعی گير افتادند و نمی دانستند کجا بروند و چه کار کنند. او گفت: "سرانجام قاطی چند هزار نفری شديم که از دست نيروهای امنيتی می گريختند. جنبش ما به تاکتيک جديدی نياز دارد اما من نمی دانم چه تاکتيکی".
مقامات ايران اخيراً در تلويزيون دولتی از "ده ها ميليون" نفر از مردمی که با حضور در راهپيمائی های دولت از "ساختار اسلامی" رژيم پشتيبانی کردند، قدردانی کردند.
ديروز يکی از رهبران ارشد مخالفان خواستار برگزاری يک رفراندوم شد تا نظام حاکم از حق محروم ساختن نامزدها ی سياسی محروم شود؛ حقی که به عنوان يک ابراز قدرتمند برای خاموش کردن صدای آزادی خواهان در انتخابات مختلف مورد استفاده رژيم قرار می گيرد.
کروبی و ديگر نامزد مخالف مير حسين موسوی، اعلام کرده اند دولت در جريان سالگرد انقلاب اسلامی، "چهره ای کاملاً نظامی" به کشور داد. آنها از "ايجاد فضای رعب و وحشت در جای جای کشور" انتقاد کردند.
به گزارش وب سايت مخالفان، سحام نيوز، اين دو رهبر عهد کردند مردم را در جريان "شيوه های مختلف مطالبه حقوق خود از طريق صلح جويانه" قراردهند اما به بيان جزئيات بيشتر نپرداختند.
يک وبلاگنويس بانفوذ که عضو يک گروه غيررسمی از فعالان اينترنتی مخالف دولت است، گفت: "اميدوارم آنها استراتژی جديدی پيدا کنند، هرچند نمی دانم آن استراتژی چه چيزی می تواند باشد." وی پيشنهاد کرد اولين سالگرد انتخابات بحث انگيز 22 خرداد ماه به روز اعتراض تبديل شود.
اين وبلاگنويس گفت: "البته فکر می کنم دولت باز همان کاری را بکند که هميشه کرده است: هرگونه اعتراضی را غيرقانونی اعلام کند و نيروهای امنيتی خود را به خيابان ها سرازير کند."
وی گفت: "دست آخر، خيابان تنها جائی است که ما می توانيم شمار خودمان را نشان بدهيم اما تنها عده کمی حاضرند به زندان بروند و يا آسيب ببينند."
وی به خاطر می آورد در جريان تظاهرات اخير ، وقتی از دست پلیس فرار می کرده، دوستانش از خانه و يا محل کارشان به او تلفن می کردند. او می پرسد: "اگر آنها حاضر نيستند از چيزی بگذرند، چرا من بايد حاضر باشم؟" وی ادامه داد: "نقشه شخصی من برای خروج از اين افتضاح، درخواست ويزا از کانادا است."

منبع: بوستون گلوب- 23 فوريه

کانون وکلا در تسخیر حاکمیت


همزمان با افزایش فشار ها بر نهادهای مستقل حقوقی و مدنی، دادسرای نظامی با رد صلاحیت نزدیک به نیمی از کاندیداهای انتخابات هیات مدیره کانون وکلای دادگستری، خیز بلند دیگری برای حذف وکلای منتقد از حضور در راس این قدیمی ترین نهاد مستقل حقوقی برداشت.
سایت رسمی کانون وکلای دادگستری مرکز روز گذشته از رد صلاحیت 36 تن از داوطلبان انتخابات هیات مدیره کانون وکلای مرکز خبر داد.
سيد محمد جندقي کرماني پور رئیس هیات مدیره کانون وکلا روز سه شنبه دادسرای انتظامی را به عنوان نهادی که رد صلاحیت قریب به نیمی از ثبت نان کنندگان بیست و ششمین دوره انتخابات کانون وکلا بر عهده داشته است، معرفی کرد. جندقی کرمانی پور که خود از جمله رد صلاحیت شدگان است در این باره گفت: "امروز نامه‌اي از دادسراي انتظامي قضات دريافت کرديم که در آن نوشته شده بود پيرو نامه قبلي فقط 43 داوطلب تاييد صلاحيت شدند و صلاحيت ساير داوطلبان به دليل اينکه فاقد شرايط لازم بودند، تاييد نشده است."
آنچنان که خبرگزاری ایلنا گزارش داده است به غیر از جندقی کرمانی پور، وکلای سرشناسی همچون عبدالفتحاح سلطانی، ناصر زرافشان، عبدالصمد خرمشاهی، محمد علی دادخواه، نعمت احمدی، فریده غیرت به همراه گودرز افتخار جهرمي رييس سابق كانون وكلاي دادگستري، علي نجفي توانا، رضانوربها، محمدحسين آقاسي، جهانگير مستوفي، اكبر سرداري‌زاده و رمضان حاجي مشهدي از حضور در انتخابات کانون وکلا محروم شده اند.

افزایش رد صلاحیت شدگان
به لحاظ آماری درصد رد صلاحیت در این دوره افزایش چشم گیری نسبت به دوره پیشین دارد، در حالی که دو سال پیش یک سوم ثبت نام کنندگان رد صلاحیت شده بودند، اینک دادسرای نظامی نزدیک به نیمی از کاندیداهای کانون وکلا را از شرکت در انتخابات هیات مدیره در بیستم اسفند حذف کرده است.
ناظران دلایل رد صلاحیت گسترده در کانون وکلا را مرتبط با دفاع این وکلا از حقوق زندانیان سیاسی و فعالین مدنی ارزیابی می کنند و اعتقاد دارند دستگاه قضائی جمهوری اسلامی قصد دارد با کنار نهادن چهره های مستقل از کانون وکلا، این نهاد حقوقی را به تسخیر خود در بیاورد. دادسرای نظامی هنوز توضیح نداده است که وکلای رد صلاحیت شده به چه دلایلی فاقد شرايط لازم براي عضويت در هيات مديره اين نهاد غیر دولتی تشخیص داده شده اند.آنچنان که در قانون "کیفیت اخذ پروانه وکالت" آمده است تنها وکلايي که داراي محکوميت انتظامي از دادسراي انتظامي وکلا باشند، براي عضويت در هيات مديره، تاييد نمي شوند.

تاریخچه ای از استقلال
رد صلاحیت های فله ای وکلای منتقد در حالی انجام می شود که امروز وکلا قصد دارند یکصدمین سالگرد استقلال کانون وکلای دادگستری و روز وکیل مدافع را گرامی دارند. کانون وکلای به عنوان قدیمی ترین نهاد مستقل حقوقی ایران شناخته می شود که تاکنون فراز و فرود های بسیاری دیده است.
آنچنان که مهرانگیز کار حقوقدان ایرانی می گوید کانون وکلا از ابتدای تاسیس تا سال 1333 نهادی کاملا مستقل از دولت شناخته نمی شده است، اما پس از مبارزات بسیار از سال 33 این نهاد مدنی استقلال خود را به دست آورد و تا سال 57 هیات مدیره آن توسط انتخابات دموکراتیک و آزاد برگزیده می شده است.

جدال انقلابیون با کانون وکلا
گفتنی است با وقوع انقلاب 57 و برگزاری دادگاه هایی که بسیاری از حقوق مدنی را زیر پا می نهاد، کانون وکلا به روند انقلابی دستگاه قضائی اعتراض کرد که بازداشت چندین تن از اعضای هیات مدیره کانون وکلا توسط نیروهای انقلابی را به همراه داشت. از آن پس این کانون نزدیک به دو دهه به نهادی در سیطره حکومت بدل شد و جمهوری اسلامی برای هجده سال هر بار به بهانه ای از برگزاری انتخابات هیات مدیره کانون وکلا امتناع کرد.
مهرانگیز کار در این باره می نویسد: "وکلا تا سالها با اکراه به کانون مراجعه می کردند فقط برای تمبر وکالتنامه و تمدید اعتبارسالانه پروانه وکالت. این اداره که دیگر رنگ و بوئی نداشت نمی توانست از حقوق وکلا دفاع کند. وکلائی که قضات نورسیده به آنها توهین می کردند و به دادگاه راهشان نمی دادند مرجعی برای دادخواهی نداشتند."

دوم خرداد حیاتي دوباره
با پیروزی محمد خاتمی در سال 76 امید بازگرداندن کانون وکلا به جایگاه مستقل و غیر دولتی بار دیگر احیا شد. علی رغم مخالف شدید محافظه کاران که سیاست های اصلاحی دولت اطلاحات در زمینه غیر دولتی کردن نهادهای مدنی را بر نمی تابیدند اما این کانون بار دیگر توانست انتخاباتی هیات مدیره را برگزار کند. مهرانگیز کار پیرامون آن انتخابات می گوید: "پس از سالها، انتخابات کانون وکلا دیگر بار انجام شد و استقلال صدمه خورده کانون تا حدودی التیام یافت، هر چند درمان نشد."
اشاره این فعال مدنی و حقوقدان به رد صلاحیت برخی از چهره های سرشناس حقوقی در انتخابات آن زمان است. گفتنی است در سال 1376 قانون "کيفيت اخذ پروانه وکالت" به تصويب مجلس رسيد که در تبصره 1 ماده 4 قانون مذکور اختيار تاييد صلاحيت نامزدهاي عضويت در هيات مديره کانون به دادگاه عالي انتظامي واگذار شد.

فصل جدید محدودیت ها
کارشناسان سیاسی پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم را آغاز فصل جدیدی از فشارها علیه بسیاری از نهادهای مدنی مستقل می دانند که کانون وکلا یکی از شاخص ترین آن هاست.
دو سال پیش همزمان با برگزاری بیست و پنجمین انتخابات کانون وکلا در دولت نهم، دست کم یک سوم کاندیداهای انتخابات هیات مدیره توسط دادسرای نظامی رد صلاحیت شدند؛ محمدعلي دادخواه، نعمت احمدي، ناصر زرافشان، عبدالفتاح سلطاني، قاسم شعله سعدي، غلامعلي رياحي، فريده غيرت و شيرين عبادي از جمله ردصلاحيت شدگان دوره پیشین این انتخابات بودند.

وکلای بی رمق وکلا
محمد سیف زاده اواسط پاییز در گفتگو با روز از فشارهای شدید بر کانون وکلا انتقاد کرده و نحوه تایید صلاحیات حقوقدانان مستقل برای شرکت در انتخابات هیات مدیره کانون را به چالش کشیده بود: "بااین بلاهایی که بر سر کانون وکلای دادگستری در سرتاسر ایران آورده اند، مثلا اینکه صلاحیت افرادی که قرار است هیات مدیره را تشکیل دهند باید توسط دادگاه انتظامی قضات بررسی شود که آن هم از جاهایی مثل وزارت اطلاعات سوال می کنند، و همچنین اینکه صلاحیت این وکلا باید مورد تایید دستگاه های امنیتی، قوه قضاییه و وزارت اطلاعات قرار گیرد، دیگر تقریبا اثری از استقلال کانون وکلای دادگستری باقی نمانده است. یعنی یک نهاد مدنی که هیچ بودجه ای از دولت نمی گیرد، چنین بلایی سرش می آید".
او همچنین با اشاره به "برخوردهای بسیار بدی" که با وکلا در دادگاه های جمهوری اسلامی می شود، خاطرنشان کرده بود: "تقریبا رمق کانون وکلا از میان رفته. فقط چند نفر باقی مانده اند که با این وضعیت به هر شکل از موکلان خود دفاع می کنند."

مانند سال 67 زندانیان را اعدام کنید

چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۸
رئیس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی:
مانند سال 67 زندانیان را اعدام کنید
نازنین کامدار

یکی از روحانیون تندرو هوادار دولت و رئیس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی دولت جمهوری اسلامی خواستار اعدام همه زندانیان سیاسی به سبک سال 67 شد. سید حمید روحانی با اعتراف به اعدام های دستجمعی زندانیان سیاسی به دستور مستقیم آیت الله خمینی در سال 67، بار دیگر این پرونده را پیش روی افکار عمومی قرار داد.
به نوشته سایت رجا نیوز، سید حمید روحانی، رئیس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی که هم اکنون از اعضای هیات امنای این مرکز است در گفت و گو با "سپیدار" ارگان سازمان بسیج دانشجویی دانشگاه تهران خواستار اعدام دسته جمعی مخالفان سیاسی شده است.
او در این مصاحبه می گوید: "جریان سال 67 اینگونه بود که منافقینی که در زندان بودند تاکتیکی اعلام توبه کردند. پس از پذیرفتن آتش‌بس که منافقین به ایران حمله کردند این ها هم در زندان آشوب کردند و شروع کردند به آتش زدن زندان و اینکه آن‌ها که می‌رسند به تهران، کار را یکسره کنند!. امام هم فرمود آنهایی که بر سرموضع هستند مهدورالدمند و باید محاکمه و مجازات شوند و آن اعدام‌ها توانست چشم فتنه را در بیاورد و ریشه آن جریان را بخشکاند. من فکر می‌کنم در فتنه اخیر هم اگر یک چنین برخورد قاطع جدی و انقلابی انجام نشود، این مشکل ادامه دار می‌شود".
این روحانی در حالی همراه با این اعتراف، خواستار تکرار وقایع 67 شده است که مقامات جمهوری اسلامی همواره از اعلام آمار شفاف درباره تعداد کشته شدگان در سال 67 در زندان های ایران پرهیز می کنند.
در همین باره یکی از جان به دربردگان از وقایع 67 به روز می گوید: "از اینکه پس از سال ها قبح حرف زدن از جنایات 67 به دست یک مقام رسمی ریخته شده است خوشحالم و امیدوارم اعتراف آشکار و شفاف وی که دورانی طولانی ریاست مرکز اسناد جمهوری اسلامی را نیز بر عهده داشته به پرونده متهمین آن جنایات افزوده شود و از سوی سازمان های مدافع حقوق بشر در اختیار مجامع بین المللی قرار گیرد".
سید حمید روحانی، یکی از سه عضو هیات امنای مرکز اسناد انقلاب اسلامی است که دو عضو دیگر آن مصطفی پور محمدی و روح اله حسینیان هستند.
بنا به نوشته عبدالله شهبازی دروب سایت شخصی اش، حمید روحانی که با نام مستعار "سید صادق زیارتی" نیز شناخته می شود، به دلیل برخی از اختلافات با روح االله حسینیان مجبور به استعفاء از ریاست مرکز اسناد انقلاب اسلامی شد و بنیاد تاریخ ایران معاصر را راه اندازی کرد و هم اکنون ریاست این بنیاد را برعهده دارد.
گفتنی است پیش از این در مرداد ماه سال گذشته عطا الله مهاجرانی، وزیر فرهنگ و ارشاد دوران محمد خاتمی در یادداشتی در وب سایت شخصی خود به وقایع سال 67 اشاره کرد واز سکوت خود و دیگر مسئولان جمهوری اسلامی درباره آنچه که وی "جوان کشی کم نظیر تاریخی" نامید انتقاد کرد.
مهاجرانی در یادداشت خود آورده بود: "همه ما در برابر کشتار جوانان در سال 1367 ساکت ماندیم. گمان می کردیم شرایط جنگ و تهدید خارجی می تواند مجوزی برای چنان جوان کشی باشد، که در تاریخ ما کمتر نظیری برای آن می توان یافت. آن روز ها تنها یک صدا از سراسر مسئولان کشور و نظام برخاست. صدای آیه الله منتظری، به جوان کشی اعتراض کرد، و از موقعیت سیاسی که داشت برکنار شد. در برابر اقدامی که او کرد آن موقعیت سیاسی که ارزش و اعتباری نداشت. به تعبیر امام علی علیه السلام حکومت برای احقاق حق است و گرنه بی بها تر از آب بینی بز است".
گفتنی است در زمان انتشار مقاله مهاجرانی دو تن از نمایندگان مجلس نیز، اگر چه درمقام انتقاد از او، جنایات 67 را مورد تاکید کردند.
علی اکبر اولیاء، نماینده یزد در مجلس یکی از این نمایندگان بود که در واکنش به یادداشت عطاالله مهاجرانی در گفت و گو با خبرگزاری فارس، خبرگزاری وابسته به سپاه گفت: "قطعاً اگر حكمي از سوي امام خميني صادر شده و يا تصميمي از سوي بنيانگذار انقلاب اسلامي گرفته شده بحث «جوان‌كشي» نبوده بلكه صحبت از افرادي است كه مجرم بودند و عليه امنيت ملي اقدام كرده‌‌اند. منافقانی که در سال 67 به دستور امام‌خميني اعدام شدند محارب بودند و بنده تعبير برخي از افراد را كه از لفظ «جوان كشي» براي اين مسئله استفاده نموده‌اند، اشتباه مي‌دانم و با اين لفظ كاملاً مخالفم چرا كه اين عنوان، عنوان درستي نيست".
اين عضو كميسيون عمران مجلس اضافه کرده بود: "اين گونه نبوده كه فردي در خيابان راه برود و او را دستگير كنند و براي وي حكم اعدام صادر كنند".
اما به غیر از علی اکبر اولیاء، یک نماینده دیگر به نام امیر طاهرخانی نیز در همان مقطع از مهاجرانی به خاطر پشیمانی از سکوت دربرابر کشتار 67 انتقاد کرد و اصل چنین اعدام هایی را زیر سئوال برد و از مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله خمینی خواست به یادداشت مهاجرانی پاسخ دهد. پاسخی که هرگز از سوی مرکزی که ریاست آن را سید حسن خمینی، نوه آیت الله خمینی بر عهده دارد منتشر نشد.
حمید روحانی روز گذشته در حالی خواستار تکراراعدام های دسته جمعی مخالفان سیاسی در ایران شده است که در ماه گذشته دو تن از زندانیان سیاسی به اتهام "محاربه" در ایران اعدام شدند و اعدام آنان با واکنش های گسترده جامعه جهانی و محافل حقوق بشری مواجه شد.محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور به جرم عضویت در تشکیلات ناشناخته ای به نام "تندر" و "انجمن پادشاهی ایران" اعدام شدند.
این در حالی است که هفته گذشته محمد جواد لاریجانی که به عنوان نماینده قوه قضاییه و رئیس ستاد حقوق بشر این قوه برای شرکت در اجلاس 5 سالانه حقوق بشر به ژنو رفته بود، در آنجا مدعی شد "در ایران هیچکس به خاطر اعتراض سیاسی زندانی نیست" و "دو نفر اعدامی اخیر بمب گذار بودند نه زندانی سیاسی".
با گذشت بیش از 20 سال از وقایع سال 67، آمار دقیقی از میزان قربانیان اعدام های دسته جمعی در این سال وجود ندارد و برخی از نهادهای بین المللی نیز آمار های خود را بر اساس گفته های جان به در بردگان منتشر کرده اند. سازمان عفو بین الملل تعداد قربانیان سال 67 را بیش از 2500 تن دانسته و به کتاب خاطرات آیت الله منتظری استناد کرده است. اما بر اساس آمارهای سازمان چریکهای فدایی خلق اکثریت و سازمان مجاهدین خلق ایران، این آمارها بین 4 هزار تا 12 هزار نفر تخمین زده شده است.

داستان پرابهام دستگیری ریگی

پاکستان تحویل داد یا عملیات جیمز باندی درست است
داستان پرابهام دستگیری ریگی
اردلان صیامی

عبدالمالک ریگی رهبر جنداالله دستگیر شد.وقتی دیروز این یک خط خبر از ایران به دنبا مخابره گشت، نتوانست اعتماد جهانی را به خود جلب کند؛ به همین علت بود که رسانه های معتبر جهان ترجیح دادند اینگونه خبر را مخابره کنند که:" ایران میگوید عبدالمالک ریگی را دستگیر کرده است".
در گام بعدی وزیر اطلاعات ایران کنفرانس مطبوعاتی گذاشت واز دیدار ریگی با فرمانده ناتو در افغانستان خبر داد وعنوان کرد که او دیروز در مقر آمریکایی ها دیده شده است.وی در ادامه به محکوم کردن کشورهای غربی برای حمایت از ریگی پرداخت که همان دیروز همه موارد از سوی بریتانیا وآمریکا تکذیب شد.هر دو کشور هم از این اقدام در چارچوب مبارزه با تروریسم حمایت کردند، اما وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی از وجود اسنادی غیر قابل انکار مبنی بر رابطه ریگی با انگلیس وآمریکا خبر داد.
در ادامه داستان خبرگزاری فارس دست به انتشار ویدئویی زد که نشان می داد ریگی در درون یک هواپیما نشسته است ومامورینی نقاب دار او را دستگیر میکنند واز کادر خارج میشوند.متعاقب آن سیل پیام تبریک مقامات به رهبر ایران بابت این دستگیری به راه افتاد که از آن به عنوان اقتدار اطلاعاتی وامنیتی نظام نام برده میشد.تا بالاخره به فاصله یک ساعت،خبرنگار شبکه الجزیره در اسلام اباد به نقل از مقامات پاکستانی اعلام کرد ریگی یک هفته پیش به مقامات ایران تحویل شده بود؛ خبری که از سوی منابع ایرانی تکذیب نشد. به هر رو خبر دستگیری ریگی در دو خط خبری جداگانه دنبال میشد. رسانه های دولتی جمهوری اسلامی با داستان های ضد و نقیض و بدون پرداختن به جزییات،دست افشانی میکردند و از اقتدار امنیتی واطلاعاتی کشور می گفتند، و رسانه های مستقل ابهامات موضوع مثل گزارش الجزیره وموارد دیگر را مو شکافی میکردند.حاصل کاراما خبری یک خطی بود با دهها ابهام وانواع واقسام تحلیل.

اولین زمستان دولت نهم
اولین زمستان دولت نهم بود که پاسگاهی در سراوان مورد حمله نیروهای مسلح قرار گرفت ونه نفر از نیروهای این پایگاه پلیس به گروگان گرفته شدند؛ساعتی بعد جندالله در تماس با شبکه العربیه، وابسته به دولت عربستان رسمیت یافت ومسوولیت این اقدام را به عهده گرفت.افکار عمومی در سطح منطقه حساس شدند اما موج حساسیت حتی به مقامات در تهران هم نرسید.تا اینکه دو ماه بعد در اسفند 84 جاده زابل ـ زاهدان توسط نیروهای جندالله بسته شد وحادثه تاسوکی رقم خورد.در این حادثه 22نفر کشته شدند.بعد از ان بود که سی دی تاسوکی به تهران هم رسید وصحنه های سر بریدن گرفتار شدگان موج حساسیت را در افکار عمومی برانگیخت.از آن پس لیست اقدامات تروریستی جند الله تا کنون به شرح زیر است.
۲۵ بهمن ۱۳۸۵: انفجار در خودروى بمب‌گذارى شده در مسیر اتوبوس حامل اعضاى سپاه پاسداران در یکى از خیابان‌هاى زاهدان به کشته شدن ۱۳ نفر و زخمى شدن ۳۰ نفر دیگر منجر شد.
۲۳ خرداد ۱۳۸۷: شورشیان جندالله با حمله به یک پاسگاه نیروى انتظامى در سراوان، ۱۶ مامور انتظامى را به گروگان گرفتند و با خود به پاکستان بردند.
۲۵ خرداد ۱۳۸۷: پاکستان عبدالحمید ریگى، برادر رهبر گروه جندالله و ۱۵ عضو دیگر این گروه را به ایران تحویل داد. ایران همواره از مقام‌هاى پاکستانى به دلیل «عدم همکارى موثر آنها در مبارزه با تروریسم» انتقاد کرده بود.
۲۱ مرداد ۱۳۸۷: تلویزیون العربیه گزارش داد، گروه جندالله دو سرباز ایرانى را کشته و سه تن از اعضاى سپاه پاسداران را نیز گروگان گرفته است.
۱۴ آذر ۱۳۸۷: جانشین فرمانده نیروى انتظامى ایران اعلام کرد، گروه جندالله ۱۵ تن از گروگان‌هاى خود را که از سربازان نیروى انتظامى بودند، کشته است. پیشتر یکى از سربازها آزاد شده بود.
۷ خرداد ۱۳۸۸: گروه تحت رهبری عبدالمالک ریگى مسولیت انفجار انتحارى در یکى از مساجد شیعیان زاهدان را برعهده گرفت. دراین حادثه ۲۵ نفر کشته و بیش از ۱۲۰ نفر زخمى شدند.
۲۶ مهر ۱۳۸۸: در جریان یک بمب‌گذارى انتحارى دیگر در شهر «سرباز» جانشین فرمانده نیروى زمینى سپاه پاسداران و شمار دیگرى از فرماندهان ارشد سپاه و سران عشایر سنى بلوچ کشته شدند.
ریگی کیست؟
عبدالمالک ریگى متولد سال 1358 است. وى تحصیلات کلاسیک ندارد و خودش را «خادم جندالله» مى خواند. او مسوول یک گروه تروریستى جند الله است. بنا به گفته خودش از سن نوزده سالگى اسلحه به دست گرفته و به عملیات تروریستى پرداخته است. «ریگى» یکى از قبایل بلوچستان شمالى است، مانند قبایلى چون براهوئى ، مرى ، ناروئى ، شهنوازى ، کهرازهى ، گمشادزهى ، بارکزهى . یکى از شبکه هاى تلویزیونى سلطنت طلب بارها وى را «دکتر عبدالمالک» نام داده است. زیستگاه و محل فعالیت گروه جندالله در مناطق بدون کنترل افغانستان، پاکستان و بلوچستان ایران بود. وى در مصاحبه ای به روز گفته بود: "من انکار نمى کنم. بسیارى از افراد ما در خاک پاکستان هستند. خانواده ها و کسانى که مجبور به فرار شده اند. با زن و بچه ها. ولى افرادى که کار عملیاتى مى کنند در خاک ایران هستند."
ریگى همچنین گفته بود که حتى یک بار هم در نزدیکى تهران اشتباها بازداشت شده، اما چون شناسایى نشده، رهایش کرده اند. بنا به گفته یکى از گروگانهایى که اسیر جندالله بود، نیروهاى جندالله افرادى متعصب هستند و شعائر دینى را بسیار دقیق بجا مى آورند.
به گزارش روز در سالهاى اخیر سیستان و بلوچستان همواره یکى از محل هاى تبعید مخالفین سیاسى بوده است. برخى تبعیدى ها در استان مدارس شیعى را فعال کردند و انجمن حجتیه از سالها قبل در این استان فعال بود. در سالهاى پس از انقلاب نفوذ مارکسیست ها و مجاهدین در این منطقه بسیار زیاد بود، تا جایى که اولین نماینده ایرانشهر یکى از اعضاى سازمان چریکهاى فدائى خلق بود. حکومت پس از انقلاب به زدن سران طوایف پرداخت؛مانند گروه سرمچاران که در دهه شصت به عنوان یکى از گروههاى تروریست در استان فعال بود. در حال حاضر نیز نقش اسلحه و نیروى مسلح در این منطقه بسیار مهم است. بتدریج باکاهش نقش چپ ها و مجاهدین، مخالفت با حکومت توسط اهل سنت و با جنبه هاى دینى صورت مى گرفت. با رشد مدارس اهل سنت که توسط پاکستان و عربستان حمایت مالى می شد و اندیشه وهابى و تشکیلات القاعده در آن قدرت داشت، بخش وسیعى از نارضایتى هاى اجتماعى زیر پوشش مذهب رفت.

هشدارهای مولوی عبدالحمید
نکته جالب در خصوص جند الله ورشد آن این بود که مقامات ومسولین ایرانی هیچ وقت دوست نداشتند این موضوع را جدی بگیرند و به فکر راه حل برای آن باشند. آنها به تنها راهی که باور داشتند وارد کردن فشار بیشتر امنیتی بر مناطق سنی نشین وتحت فشار قرار دادن علمای سنی بود.
.بعد از حادثه تاسوکی در 17بهمن 85 روزنامه کیهان تیتر هلاکت ریگی را زد؛ منبعی در نیروی انتظامی هم این خبر را تایید کرد؛ فارس هم به سرعت از شادمانی وپایکوبی مردم منطقه از کشته شدن ریگی خبر داد اما به فاصله چند ساعت از این خبر،خبرگزاري آفتاب از قول يک منبع آگاه از ترور چندين نفر در ايرانشهر خبرداد. اين"منبع آگاه" گفت: "ديروز چندين نفر مورد حمله افراد مسلح قرار گرفتند. در جريان اين درگيريها رابط فرهنگي دفتر نهاد نمايندگي رهبري در مركز آموزش عالي ايرانشهر با شليک هشت گلوله مورد حمله قرار گرفت . از سوي ديگر رئيس شرکت نفت ايرانشهر توسط اشرار ربوده شد". وپیامد آن وزارت کشور خبر مرگ ریگی را تکذیب کرد.
پیش از این درست در استانه انتخابات ریاست جمهوری سال 84 مولوي عبدالحميد امام جمعه اهل سنت زاهدان هشدار داده بود که «به قدرت رسيدن يک دولت افراطي به ضرر کشور است». عبدالحميد همچنين گفته بود که: "شرايط داخلي و خارجي كشور به هيچ وجه ايجاب نمي‌‏كند كه يك دولت تندرو و انحصارطلب در كشور باشد و خودمحوري و تنگ نظري را اعمال كند، دولتي مي‌‏تواند مملكت را نجات دهد كه رييس آن انساني دورانديشي و فراجناحي باشد، تنگ‌‏نظري و تندروي و طرد نيروهاي انقلاب به ضرر همه است".
نگراني امام جمعه اهل سنت زاهدان بيشتر از اين رو بود که مسلمانان اهل سنت اگر چه بر طبق قانون اساسي و به خاطر مسلماني، اقليت به حساب نمي آيند، اما رفتار برخي ازمقامات تندرو شيعه، آن ها را به اقليتي خاموش بدل کرده که به تدريج با حکومت به مشکل برخورده اند. لذا حضور يک دولت متعصب شيعه مي تواند اين مشکلات را عميق تر و پيچيده تر کند.
پيش بيني مولوي عبدالحميد از نخستين روزهاي پس از انتخابات به تدريج به واقعيت پيوست. وقتي نگاه امنيتي در انتخاب مقامات محلي استان سيستان و بلوچستان نيز همچون ساير استان ها از سوي دولت پر رنگ شد، به تدريج ناآرامي هايي در مناطق مختلف اين استان رخ داد. مسئولان از انتشار اخبار مربوط به اين وقايع در روزهاي نخست جلوگيري کردند، اما با اين همه وقتي گروه جندالله در اوايل دي ماه گذشته 9 تن از ماموران مرزباني را ربود و به گروگان گرفت، اخبار اين ماجرا در رسانه هاي داخلي منتشر شد. سرتيپ مهدي محمدي فرد، معاون پارلماني نيروي انتظامي در همان روزهاي نخست ربايندگان را اشرار خواند و گفت: "تهديد و باج خواهي فايده ندارد و نيروي انتظامي به راحتي مي تواند با استفاده از عناصر محلي خود با آنها مقابله کند" .
او همچنين هشدار داد که: "بزودي آنها را در هر کجا که باشند قلع و قمع مي کنيم".
اندکي بعد وزير اطلاعات نيز اعلام کرد که: "اگر متجاوزين و متخلفين اين عمل زشت به کار قبيح خود ادامه دهند و اين سربازان مدت بيشتري در دست آنان بمانند، خود و حاميانشان سخت تنبيه خواهند شد". محسني اژه اي در پاسخ خبرنگاران که به تجمع خانواده سربازان در مقابل رياست جمهوري اشاره کرده و گفته بودند«گروگان گيران به خانواده سربازان گفته اند اگر تا سه روز ديگر مبلغ 500 ميليون تومان پرداخت نشود و چهارگروگان ما آزاد نشوند هر روز يکي از سربازان را خواهند کشت» وعده داد که :"نهايت تلاش را مي کنيم که اين عزيزان زودتر و به سلامت به نزد خانواده هايشان بازگردند و اگر گروگان گيران مرتکب چنين جنايتي که شما گفتيد شوند خيلي سخت با آنان و حاميانشان برخورد خواهد شد".
درست دوماه بعد از این گروگانگیری، حادثه تاسوکی رخ داد.

بیمارستان یا هواپیما؟
دستگیری ریگی اما فارغ از سیاست جدید پاکستان در خصوص طالبان نیست. سایت دیپلماسی ایرانی که سایتی است تخصصی در حوزه سیاست خارجی روایتی متفاوت از این داستان دارد.در گزارش این سایت آمده است که:" وزیر کشور گفت عبدالمالک ریگی در خارج از کشور دستگیر و به داخل کشور منتقل شده است." وی این اقدام را نشان‌دهنده اشراف امنیتی و اطلاعاتی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران دانست. در همین ارتباط اما یک منبع آگاه در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی گفت:" دستگیری ریگی با همکاری دستگاه اطلاعاتی پاکستان صورت گرفته است. پاکستانی‌ها برای خود راهبردی را تعریف کرده‌اند که بر اساس آن تعاملی را با امریکاییان آغاز کرده‌اند و در حقیقت به دنبال کاستن از هزینه‌هایشان هستند. مشابه این اقدام را امریکاییان با ایران کرده اند."
در اخبار آمده است که ریگی به هنگام دستگیری در بیمارستانی بوده و این نشان می‌دهد که با اطلاع پاکستانی‌ها شرایط دستگیری ریگی برای ایران فراهم شده است.
معنی این وقایع این است که اتفاقاتی در جریان است که هنوز مابه ازای آن مشخص نیست؛ در واقع نوعی همکاری میان دستگاه های اطلاعاتی ایران و پاکستان در سایه حمایت امریکا برای دستگیری ریگی در جریان بوده است اما هنوز مشخص نیست که در قبال این همکاری چه انتظاراتی برای طرف‌های مقابل از ایران وجود دارد.
برخی کارشناسان معتقدند ریگی به طور قطع مورد حمایت سرویس اطلاعاتی پاکستان بوده، با امریکاییان کار می‌کرده و برخی کشورهای عربی نیز با او همکاری داشته اند؛ او حتی برای حج سفری به عربستان داشته است.
به گفته این کارشناسان این طرف‌ها از ریگی به عنوان یک مهره استفاده کرده اند اما اکنون مشخص نیست چه اتفاقاتی رخ داده که تصمیم به تحویل این مهره به ایران گرفته‌اند. این در حالی است که از مدت‌ها قبل گفته می شود فردی به نام مولوی عبد الجلیل به عنوان جایگزین ریگی معرفی شده و به دو طرف مرز رفت و آمد دارد.
فرصت برای تکذیب نبود؟
ریگی چگونه دستگیر شد؟ در بیمارستان یا داخل هواپیما؟ روی خاک ایران یا بر فراز یک کشور عربی؟اگر فیلم فارس معتبر و مستند سازی یک عملیات اطلاعاتی باشد، وسخن وزیر کشور که گفته ریگی از نقطه ای به نقطه دیگر در حال انتقال بوده ودستگیر شده ،یا این گزارش درست باشد که ریگی از دبی به قزاقستان میرفته، این سوال بی بی سی فارسی منطقی می نماید که پس چرا هیچ شرکت هوایی از فرود اجباری اش در ایران گزارشی نداده است؟ طبیعی است که ریگی با خطوط ایرانی مسافرت نمی کرده است.
در این صورت با گزارش الجزیره به نقل از مقامات پاکستانی باید چه کرد که صراحتا میگوید ریگی را یک هفته پیش به ایران تحویل داده اند.آیا در میان سیل تبریکات مقامات به رهبری نظام کسی فرصت دیدن وشنیدن این خبر را نداشت که با دوخط در مقام تکذیب برآید؟ چرا این خبر درست بعد از آن اعلام شده که بی بی سی فیلمی در مورد حمله کوی دانشگاه پخش کرد و یک سردار در شرف قربانی شدن است؟
این ها ابهاماتی است که از یک خط خبر دیروز برآمد.خبر یک دستگیری که دنیا آن را با تردید باور کرد و برعکس خبر دستگیری صدام که خبر گزاری ایرنا در سال 83 داد وهمه خبر گزاری های معتبر جهان آن را کد کردند.

عبدالمالک ریگی را تحویل دادند

http://www.youtube.com/watch?v=w0fz2EXIJE8


معامله ای با چند روز جنجال خبریعبدالمالک ریگی را تحویل دادندتا سه امریکائی را تحویل بگیرند


از ماجرای دستگیری عبدالمالک ریگی که رهبری گروه جندالله را برعهده داشت، دیروز در یک صحنه سازی تبلیغاتی پرده برداری شد. او را از داخل یک هواپیمای کوچک چند نفره و درحالیکه چشم بندش را ماموران همراه بالا زده و روی سرش قرار داده بودند، از هواپیما پیاده کردند. چشم بند او را بالا زدند اما ماموران ایرانی به سبک کوکلاس کلان ها نقاب داشتند تا شناخته نشوند! از گروهک – بقول وزیر اطلاعات معروف به کم عقل دولت احمدی نژاد- چرا باید چنان ترسی وجود داشته باشد که ماموران امنیتی پایتخت نشین چهره خود را بپوشانند؟ لابد سئوالی است که پاسخش را وزیر اطلاعات بهتر می داند.
چند اظهار نظر ضد و نقیض از جانب مقامات جمهوری اسلامی و خبرگزاری های وابسته به دولت درباره این دستگیری شده است. از جمله این که روی هوا "ریگی" را شکار کرده اند. یعنی با هواپیما و از فراز پاکستان و کشورهای خلیج فارس عازم قرقیزستان بوده که هواپیمای او را با میگ شکاری اسکورت کرده و ناچار به فرود کرده اند. کدام هواپیما را در آسمان کدام کشور ناچار به فرود کرده اند؟ معلوم نیست. سرنوشت آن هواپیما چه شده؟ باز هم معلوم نیست. مسافران آن هواپیما چه دیده و چه گفته اند؟ باز هم معلوم نیست.از این تناقض گوئی ها بسیار است و از حکومتی که اگر بگوید ماست سفید است دیگر مردم حرفش را قبول ندارند، چنین ضد و نقیض گوئی های خنده داری بعید نیست. آنها که دم و دستگاه اطلاعاتی را اکنون می چرخانند همان بقایای سعید امامی اند که فرج سرکوهی را بردند فرودگاه مهرآباد تا مصاحبه مطبوعاتی کند و بگوید از آلمان و ترکمنستان بازگشته، درحالیکه از اصلا از ایران بیرون نرفته و توی دست سعید امامی اسیر بود. وزارت اطلاعات کنونی همین است.
اما، بموجب اطلاعاتی که یکی از فعالان با سابقه بلوچ روز گذشته دراختیار پیک نت گذاشت، عبدالمالک ریگی 5 روز پیش توسط امریکائی ها هنگام تردد بین پاکستان و افغانستان دستگیر شده و در یکی از پادگان های ارتش امریکا نگهداری می شد. دولت پاکستان باحتمال بسیار در همآهنگی با امریکائی ها، بازداشت ریگی را به اطلاع ایران رساند و گفت که برای تحویل او بهتر است با خود امریکائی ها وارد مذاکره و معامله شوند. این معامله گویا جوش می خورد و قرار می شود سه زندانی امریکائی که در ایران زندانی اند در قبال تحویل "ریگی" آزاد شوند. بدنبال این توافق که معلوم نیست زندانیان امریکائی زودتر آزاد شده اند و یا ریگی زودتر تحویل داده شده، عبدالمالک ریگی با سناریو پرواز از پاکستان و یا افغانستان به سوی قرقیزستان تحویل ایران می شود. اعلام این شق القمر امنیتی را با توافق رهبر و برای خنثی سازی انعکاس آخرین نامه مهدی کروبی که خواهان برگزاری رفراندوم شده و همچنین اخبار مجلس خبرگان تا روز تشکیل این مجلس رو نمی کنند. بدین ترتیب "فیل" دیروز هوا شد و در راس خبرهای ایران قرار گرفت. از جمله از سوی تلویزیون بی بی سی که اگر خبر دستگیری "ریگی" نبود، به اخبار مجلس خبرگان پوشش وسیع داده بود.
بقیه نمایش های تلویزیونی و مصاحبه های امنیتی و اطلاعاتی و وعده اعترافات تلویزیونی ریگی در آینده نزدیک، همه روغن داغ روی این حلیم است. این جنجال هم فروکش می کند، مشکلات ناشی از تقابل مردم با حکومت ادامه پیدا می کند و خطرات تحریم و جنگ نیز همچنان در زیر پوست حوادث ادامه می یابد. دستگیری ریگی هم نقش عبور از این ستون به آن ستون است، نه گره گشای دهها گره فروبسته میان مردم و حکومت .

سپاه پاسداران در 31 سالگی

سپاه پاسداران در 31 سالگیمالک یک امپراطوری شدبهروز فراهانی و بهروز عارفی




در روزهائی که ایران سی و یکمین سالگرد انقلاب اسلامی را جشن می گیرد، جنبش اعتراضی که از ژوئن ٢٠٠٩ تداوم یافته، بر تحولات اجتماعی تاثیری برجسته داشته است. رژیم که با تغییر و تحول وبحران کنونی روبروست، میان سرکوب و مصالحه در نوسان است. تحولات پاسداران رویدادهای انقلاب اسلامی را بازتاب می دهد

اندکی پس از تاسیس جمهوری اسلامی ایران در سال ١٩٧٩، آیت الله خمینی بخاطر از هم پاشیدگی ارتش به ارث رسیده از رژِیم سلطنتی و نگرانی از احتمال انجام کودتا، در ٢٢ آوریل ١٩٧٩ دستور ایجاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را صادر کرد. اصل ١٥٠ قانون اساسی جمهوری اسلامی به این نیروی نظامی که در ابتدا آنرا «ارتش مستضعفان» نیز می نامیدند، جنبه قانونی داده است. در این اصل، ماموریت آن، «حفظ انقلاب اسلامی، امنیت و نظم عمومی» ذکر شده است.
وخامت بحران درونی حکومت در سال های ١٩٨١-١٩٨٠، عزل ابوالحسن بنی صدر، اولین رئیس جمهوری کشور، سپس شورش مسلحانه سازمان مجاهدین خلق ایران(١)، پاسداران را بسوی سرکوب بیشتر سوق داد تا قدرت خمینی استحکام یابد. هنگامی که در سپتامبر ١٩٨٠، عراق به جنگ با ایران پرداخت، سپاه پاسداران خود را بمثابه تنها نیروی سازمان یافته قادر به دفاع از رژیم چه در درون کشور و چه در مرزها نشان داد. سپاه پاسداران علاوه بر برنامه ریزی نقشه های جنگی، بر واردات کالا و جیره بندی آن ها نظارت داشت. پاسداران همچنین حفاظت از مسئولان حکومتی را به عهده گرفته و در کمیته های انقلابی امام نقش داشتند.
با تلاشی سازمان های رزمنده مخالف وکسب نخستین پیروزی ها در جبهه های جنگ با عراق، دوره «انقلابی» بسر رسید و آیت الله خمینی در بیانیه ای ٨ ماده ای در تاریخ ٦ دسامبر ١٩٨٢ بر مشروعیت مالکیت و بخش خصوصی تاکید کرده و از پاسداران خواست تا تلاش های خویش را بر روی جنگ متمرکز کنند.
در سال ١٩٨٩، پس از درگذشت بنیان گذار جمهوری اسلامی، پاسداران از انتخاب آقای علی خامنه ای (٢) به مقام رهبری و آقای اکبر هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری حمایت کردند. و اگر در سال های دهه ١٩٩٠، از نفوذ سیاسی سپاه پاسداران کاسته شد، درمقابل تسلط اقتصادی آن ها بر کشور تقویت گردید. فعالیت اقتصادی سپاه پاسداران به اصل ١٤٧ قانون اساسی استناد می کند: «دولت باید در زمان صلح از افراد و تجهیزات فنی ارتش در کارهای امدادی،آموزشی، نظامی، تولیدی و جهاد سازندگی، بارعایت کامل موازین عدل اسلامی استفاده کند در حدی که به آمادگی رزمی آسیبی وارد نیاید.» سپاه پاسداران در سال ١٩٩٠ «قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا» را تاسیس کرد که بنام شرکت عمده این مجموعه یعنی «قرب» نیز شهرت یافته است. این مجموعه فعالیت های اقتصادی شرکت های تابع سپاه پاسداران را سرپرستی می کند.
گسترش قدرت نزدیکان آقای هاشمی رفسنجانی که توام با انباشتن ثروت های کلان بود،هشداری به آقای خامنه ای و محافل محافظه کار رژیم به حساب می آمد. هنگامی که در ماه مارس سال ١٩٩٦«کارگزاران» وابسته به آقای رفسنجانی در دور اول انتخابات مجلس رای چشمگیری آوردند ، رهبر از پاسداران استمداد طلبید. خامنه ای نه دارای فرهمندی آقای خمینی بود ، نه جاذبه سیاسی وی و نه اقتدار مذهبی او را داشت و در نتیجه به نیروی کمکی نیاز پیدا می کرد. سردار پاسدار، یحیی (رحیم) صفوی در نطقی آتشین در ٦ آوریل ١٩٩٦ اعلام کرد: «ما در مرحله دوم انتخابات باید به صحنه بیائیم و با رای خود نگذاریم [از] لیبرال ها ولو یک نفر این ها به مجلس بروند و بخواهند برای ملت و کشور مشکل درست کنند...» (٣)
این مداخله توازن قوا را بر هم زده و جلو پیشروی «اصلاح طلبان» را گرفت. اما انتخاب ناگهانی آقای محمد خاتمی در ١٩٩٧ به ریاست جمهوری و شکست نامزد محافظه کاران شکنندگی این توازن را نشان داد.
در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی(٢٠٠٥-١٩٩٧)، پاسداران بر ضد اصلاحات وی به فعالیت پرداختند. در همان حال، سپاه کنترل یک سوم واردات ایران را با ایجاد شصت اسکله در سواحل خلیج فارس و دریای عمان و حدود ده فرودگاه و از جمله فرودگاه پیام در نزدیکی تهران را،که رسما متعلق به وزارت پست و تلگراف و تلفن* بود، در اختیار گرفتند. بنا بر اظهار آقای محمد علی مشفق، از مشاوران آقای مهدی کروبی، رئیس سابق مجلس، «علنا اعلام شده که در فرودگاه بین المللی مهرآباد تهران بیش از بیست و پنج راهرو ورودی و خروجی خارج از کنترل اداره گمرگ هستند، وهیچ اقدامی صورت نگرفته تا دولت کنترل خود را اعمال کند.» (٤)
چندین وزیر و مشاور دولت از پاسداران پیشین بوده و در نتیجه قرارگاه خاتم الانبیاء بدون شرکت در مناقصه ها و مزایده ها قرارداد های کلان بدست می آورد. برای مثال در دوران آقای احمدی نژاد شهردار تهران بود(٢٠٠٥-٢٠٠٣)، پاسداران انجام پروژه های بزرگ نظیر ساختن مترو و بزرگراه را به مبلغ ٢/٢ میلیارد دلار بدست آوردند. در سال ٢٠٠٥، به دنبال پراکندگی در اردوگاه طرفداران آقای خاتمی و پیروزی آقای احمدی نژاد برآقای رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری بر قدرت پاسداران افزوده شد. بسیاری از مردم آقای رفسنجانی را نماد زد و بندهای مالی می دانستند.
ماشین جنگی بی مصرف؟
در سایت آقای میر حسین موسوی، نامزد آخرین انتخابات ریاست جمهوری، می خوانیم که مجتمع قرب، بیش از ٨٠٠ شرکت فعال را زیرپوشش خود دارد که در رشته های مختلف به فعالیت اقتصادی مشغولند. از جمله در زمینه های نظامی (تولید موشک و راکت)؛ ساختمان و توسعه (طرح های جاده سازی، سد سازی، استخراج معادن، آبیاری و لوله کشی و غیره ...)؛ نفت و گاز (در تابستان ٢٠٠٩، پاسداران پروژه ساخت ٦٠٠ کیلومترخط لوله نفت به هند را به مبلغ ٢/٢ میلیارد دلار کسب کردند)؛ در همین تابستان، کنسرسیوم توسعه اعتماد مبین وابسته به پاسدارن، بیش ازنیمی از سهام شرکت مخابرات ایران را بدون شرکت در هیچ مزایده ای از آن خود ساخت )به ارزش ٨ میلیارد دلار!)؛ در زمینه فعالیت های مالی، صندوق های باصطلاح امداد وابسته به پاسداران و بسیج در حال تبدیل شدن به بانک هستند. در پائیز گذشته، پاسداران قرارداد ایجاد خط راه آهن چاه بهار به ارزش ٥/٢ میلیارد دلار را امضا کردند. در اول مهر ١٣٨٨، سرلشگر پاسدار محمد علی جعفری، فرمانده سپاه اظهار داشت: «...سپاه پس از جنگ، یک ماشین جنگی بی مصرف نشد که دیگر برای دوره صلح ناکارآمد باشد... »(٥). و چون خود را مواجه با پرسش های مجلس و مطبوعات دیده و از مقایسه سپاه با «مافیا» خبر دارد اضافه کرد : « ...تجربه مافیاهای نظامی که در بسیاری کشورهای دنیا از جمله برخی همسایگان مان پیش چشم هستند، مطلقا با تجربه سپاه همخوانی ندارد.»
در پی تظاهرات اعتراضی به تقلب درانتخابات ژوئن ٢٠٠٩ ( ٦)، پاسداران نقش مرکزی در سرکوب و نیز پشتیبانی از آقای خامنه ای را به عهده دارند. ١٢٥ هزار عضو سپاه در بخش های گوناگون نظامی حضور داشته و بسیج را نیز کنترل می کنند.
سرتیپ عبدالله عراقی فرمانده سپاه محمد رسول الله اظهار داشت« که این سازمان مسئولیت حفظ امنیت را در ماه های پس از انتخابات به عهده داشته است» (٧). یدالله جوانی، رئیس اداره سیاسی سپاه به نوبه خود، در مقاله ای خواستار دستگیری و محاکمه کروبی و موسوی شد. (٨) . در آستانه تظاهرات پشتیبانی از آقای خامنه ای ، پس از عاشورا، سپاه پاسداران در فراخوانی از مردم دعوت کرد تا در روز ٢٩ دسامبر ٢٠٠٩ برای حمایت از رهبر به تظاهرات بپردازند و در همان بیانیه مخالفین آقای خامنه ای را ماموران بیگانه خطاب کرد( ٩). سپاه همچنین، از انتخابات به بعد در سایت اینترنتی «گرداب» با چاپ عکس تظاهرکنندگان، «مردم مسلمان» را دعوت به شناسائی، افشا و معرفی آنان می کرد و می کند.
با وجود این، کم نیستند جریان های درون جمهوری اسلامی که از عدم شفافیت و گسترش فعالیت های سپاه پاسدران در زمینه های سیاسی و اقتصادی ناخرسندند. از جمله میتوان از محافل نزدیک به بازار، برخی بخش های خصوصی یا جناح های سیاسی میانه رو نام برد. البته نمی توان خود سپاه پاسداران را از شکاف و تفرقه مبرا دانست. بخشی از پایه آن ها از لایه های فقیر جامعه اند و زد و بندهای سیاسی و اقتصادی ، فشار و اختناق را تایید نمی کنند. این اختلاف نظرها موید این حقیقت است که جمهوری اسلامی بر سر دوراهی انتخاب خطیری قرار دارد. تلاش برای یافتن راه مصالحه یا ادامه سرکوب و اختناق.(عنوان اصلی این مقاله "سلطه اقتصادی سپاه" است.)
----------------------------------------------------------------------------------------
* در سال ١٣٨٢ به وزارت ارتباطات و فناورى اطلاعات تغییر نام داد . مترجم
پاورقی ها:
١- سازمان مجاهدین در سال ١٩٦٥ در چارچوب مبارزه مسلحانه برعلیه شاه بنیان گذاشته شد و در سرنگونی رژیم سلطنتی در سال ١٩٧٩ شرکت داشت. در سال ١٩٨١ از رژیم خمینی گسست و وارد اپوزیسیون مسلحانه شد. پس از سرکوب این سازمان بسیاری از رهبرانش به خارج از کشور پناهنده شدند. درسال ١٩٨٦ سازمان یک پایگاه نظامی در عراق مستقر کرد( در حین جنگ ایران و عراق) و با رژیم صدام حسن اعتلاف نمود.
٢- رهبر انتقلاب توسط مجلس خبرگان انتخاب می شود و بالاترین مقام سیاسی – مذهبی جمهوری اسلامی ایران است.
٣- روزنامه کیهان ١٧ آوریل ١٩٩٦
٤- www.aei.org/outlook/27433
٥- www.sepahnews.com
٦- دیگ جوشان قدرت در ایران ، آحمد سلامتیان، لوموند دیپلماتیک ژوئیه ٢٠٠٩
٧- بی بی سی فارسی ٤ اکتبر ٢٠٠٩
٨- صبح صادق چاپ تهران، چهرشنبه ٢٩ مهر ١٣٨٨
٩- http://www.khabaronline.ir/news-33058.aspx


برجسته سازی رجب زاده؛ فراموشی آمران اصلی


همزمان با تغییر و جابجایی سازمانی علی فضلی، فرمانده سپاه سیدالشهدای تهران و همچنین عزیزاله رجب زاده، فرمانده نیروی انتظامی تهران، دوشنبه شب تلویزیون فارسی بی بی سی فیلم پخش نشده ای از ماجرای حمله نیروهای بسیجی و نیروی انتظامی به کوی دانشگاه تهران در ساعت ابتدایی بامداد نیمه شب 25 خردادماه را منتشر کرد. این تصاویر خشونت نیروهای مهاجم به دانشجویان ساکن کوی دانشگاه را در ابعاد تازه ای افشا و همزمان بازتاب ها و تحلیل های متفاوتی را در افکار عمومی ایجاد کرد.
این فیلم، برخلاف موارد مشابه که توسط شهروندان و به صورت غیرحرفه ای به وسیله تلفن همراه و دوربین های آماتور فیلمبرداری شده بود، دارای یک تصویربردار ثابت است که خود عضو مهاجمان به کوی دانشگاه می باشد.این فیلمبردار در لحظاتی از فیلم نیز علاوه بر اعلام تاریخ و ساعت حمله (ساعت یک و سی دقیقه بامداد 25 خردادماه) و برخی اظهارنظرهای پراکنده، به وضوح اعلام می کند که این حمله به دستور سردار رجب زاده انجام گرفته است. صدایی که به گفته کارشناسان رسانه های صوتی و تصویری بعدا به فیلم اضافه شده است.
این گفته کارشناسان زمانی رنگ واقعی تری به خود می گیرد که عزیز اله رجب زاده فرمانده سابق نیروی انتظامی تهران که گویی از انتشار این فیلم در آینده خبر داشت، در مراسم تودیع خود با اشاره به اینکه "نیروی انتظامی در جریات وقایع پس از انتخابات نه کسی را کشت و نه کشته داد" مسولیت حوادث روی داده در تهران را به سپاه و بسیج نسبت داده و اعلام کرده بود که: "امنیت تهران پس از انتخابات برعهده قرارگاه ثارالله و سپاه محمد رسول الله تهران بود."
نکته ای که پیش از این فرماندهان سپاه پاسداران از جمله عبدالله عراقی، فرمانده سابق سپاه محمد رسول الله و جانشین فعلی فرمانده کل نیروی زمینی سپاه نیز آن را اعلام کرده و گفته بود: "از ۲۵ خردادماه تا ۲۵ مردادماه مسئوليت امنیت پایتخت برعهده سپاه و نيروهای بسيجی بود."
علاوه بر این آنچه که در دوروز گذشته و پس از انتشار این فیلم خشونت بار مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته تاکید بر نقش نیروی انتظامی به فرماندهی عزیزاله رجب زاده در حمله به کوی دانشگاه و در برابر نادیده گرفتن نقش نیروی های سپاه، بسیج و لباس شخصی در این حادثه است؛ نکته ای که مورد نظر فرماندهان سپاه پاسداران نیز بود، چرا که پیش از این علی فضلی، فرمانده پیشین سپاه استان تهران نیز نقش نیروهای تحت امرش به کوی دانشگاه را رد کرده و گفته بود: "افرادي که از کوي دانشگاه بالا رفته‌اند نه بسيجي هستند نه سپاهي. چون سپاه و بسيج سازمان‌يافته است، فرمانده دارد و کاملا مشخص هستند."
این در حالیست که در تصاویری که در جریان سرکوب اعتراضات مردمی طی هشت ماه گذشته به دفعات منتشر شده، نیروهای سپاه، بسیج و لباس شخصی حضور پررنگتری داشته اند.ضمن آنکه حضور نیروی انتظامی در تجمعات اعتراضی جنبه قانونی دارد اما حضور نیروهای مختلف نهادهای نظامی مانند سپاه و بسیج و درگیری آنها با معترضان و کشتن مردم توجیه قانونی ندارد.

برکناری رجب زاده و انتشار فیلم حمله به کوی
روز دوشنبه پیش از انتشار تصاویر مربوط به حمله نیروهای سپاه، بسیج و انتظامی تهران به کوی دانشگاه و پس از برکناری عزیزاله رجب زاده از سمت فرماندهی نیروی انتظامی تهران، محمد باقر قالیباف از فرماندهان سابق سپاه پاسداران و فرمانده پیشین نیروی انتظامی که هم اکنون شهردار تهران است و در سال 84 یکی از رقبای انتخاباتی محمود احمدی نژاد در میان اصولگرایان بود طی مراسمی، عزیزاله رجب زاده را به سمت رییس سازمان مدیریت بحران پایتخت منصوب کرد.
قالیباف در مراسمی که به همین منظور برگزار شد گفت: "زماني که فرصت فراهم شد و سردار رجب زاده از فرماندهي انتظامي تهران بزرگ جا به جا شد، از فرمانده ناجا خواهش کردم تا موافقت کند که با توجه به آشنايي که ايشان با شهر تهران دارد و همچنين اينکه رشته و کارش مديريت بحران بوده است، در اين سازمان مشغول به کار شود که موافقت شد و اين موضوع را از اقدامات خوب مي دانم اميدوارم آثار و برکاتش را در آينده ببينيم."
شهردار کنونی تهران با اشاره به اینکه پیش از این با عزیز اله رجب زاده دوست و همکار بوده درباره انتصاب وی به سمت ریاست سازمان مدیریت بحران در جملاتی معنا دار گفت: "هر قدر امروز در قبل عمليات عرق بريزيم خون کمتري در زمان عمليات ريخته مي شود و در سازمان پيشگيري و مديريت بحران شهر تهران نيز افراد بدانند که هر چه که امروز زحمت مي‌کشند در واقع در آينده در مواقع اضطرار و بحران جان مردم شهر را حفظ کرده‌اند و آن روز خون کمتر و جان کمتري ازدست مي رود."
او که توضیح بیشتری در باره "بحران" و "خون" مورد نظرش نداد در ادامه مراسم معارفه رجب زاده گفت: "رجب‌زاده به عنوان رئيس جديد سازمان توانايي براي مديريت در بحران به صورت عملي را داراست چرا که مديريت بحران علاوه بر دانش جوهره ذاتي مي‌خواهد که در مواقع بحران به خوبي وضعيت را اداره کند."
این انتصاب و مراسم معارفه درحالی صورت می گرفت که هنوز فیلم حمله به کوی دانشگاه و گفته تصویربردار مبنی بر اینکه "این حمله به دستور سردار رجب زاده انجام می شود" منتشر نشده بود. به همین دلیل است که بعضی کارشناسان معتقدند ممکن است ارتباطی بین ماجرای برکناری رجب زاده از فرماندهی نیروی انتظامی، انتصاب او به سمت ریاست سازمان مدیریت بحران توسط قالیباف و بعد انتشار فیلم وجود داشته باشد.
این دسته از کارشناسان بر این باورند که احتمال ارتباط بین این سه گزینه وجود دارد چرا که بر این اساس و باتوجه به تاثیرفیلم در افکار عمومی هم اکنون نقش سردار رجب زاده (که توسط قالیباف به سمت ریاست سازمان مدیریت بحران منصوب شده) در سرکوب اعتراضات مردمی پررنگ تر از فرماندهان مافوق (اسماعیل احمدی مقدم و احمدرضا رادان جانشین وی) و همچنین فرماندهان و نیروهای سپاه پاسداران است.

جابجایی فضلی در سپاه پاسداران
اما همزمان با برکناری عزیزاله رجب زاده از سمت فرماندهی نیروی انتظامی تهران و جایگزینی حسین ساجدی نیا فرمانده سابق عملیات نیروی انتظامی به جای وی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران هم علی فضلی فرمانده "سپاه سید الشهدا تهران" را از سمت خود برکنار و به جای او سرتیپ 2 پاسدار بهرام حسینی مطلق را منصوب کرد.
حسین سلامی در این مراسم که روز دوشنبه در سپاه تهران برگزار شد علاوه بر تودیع علی فضلی و معرفی بهرام حسینی مطلق به جای وی، از جانشین فرمانده سابق سپاه سید الشهدای تهران، محسن شانه ساززاده نیز "قدردانی" کرد و به این ترتیب این دوتن از فرماندهان ارشد سپاه تهران را تغییر داد.
جانشین محمد علی جعفری در همین مراسم همچنین علی فضلی را به سمت جانشین فرمانده سازمان بسیج مستضعفین ( محمدرضا نقدی) منصوب کرد.
علی فضلی که پیش از فرماندهی سپاه سیدالشهدای تهران (سپاه استان تهران) معاون سابق عملیات فرمانده کل سپاه پاسداران بود، در جریان تغییرات ساختاری سپاه پاسداران در کشور و طرح "موزاییک های دفاعی" در تیرماه سال 87 به دلیل آنچه که "شایستگی های ویژه"خوانده شد به این سمت منصوب شده بود. همچنین محسن شانه ساززاده نیز پیش از این فرمانده منطقه ای بسیج مقاومت سپاه پاسداران استان تهران بود که همزمان با انتصاب علی فضلی به فرماندهی سپاه سید الشهدا، به دلیل نزدیکی های رفتاری و عملیاتی با وی و عبدالله عراقی (فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ)به سمت جانشینی فضلی منصوب شده بود.
علی فضلی و جانشین وی محسن شانه ساززاده در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، در کنار عبدالله عراقی، فرمانده سابق سپاه محمد رسول الله تهران و حسین طائب، فرمانده بسیج، نقش پررنگی در سرکوب اعتراضات مردمی و کشتار معترضان ایفا کرده بودند.
علی فضلی که همچون عبدالله عراقی در سرکوب و کشتار معترضان، به ویژه در روزهای خونین خرداد و تیرماه خود نیز حضور داشت، پیش از این در گفت و گویی با ایرنا درباره شلیک مستقیم به مردم معترض در نزدیکی یک پایگاه بسیج مدعی شده بود که: "بسیجی ها ناگزیر شدند به پشت بام بروند و به آنها تیر اندازی کنند."
وی در عین حال در گفت و گوی با خبرگزاری دولتی ایرنا که 22 شهریورماه منتشر شد به نقش گسترده بسیج و سپاه در برخورد با معترضان اشاره کرده و گفته بود که: "تمام بسيجيان استان تهران از پيروزکوه، دماوند، بومهن، پرديس، پاکدشت، ري، اسلامشهر، رباط‌کريم، شهريار، شهر قدس، ملارد، ساوجبلاغ، کرج و حتي از برخي ديگر از استان‌ها مانند فرزند شهيد شوشتري به تهران براي خاموش کردن اغتشاشات آمده بودند."
نقش پررنگ نیروهای سپاه پاسداران در کنار نیروهای بسیج(تحت فرماندهی حسین طائب) در سرکوب اعتراضات مردم آنقدر آشکار و مورد پسند کودتاگران بود که روز شنبه 7 آذرماه محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران در این باره گفت: "با حضور بسيجيان پشت سر مقام عظماى ولايت تمام اين توطئه‏ها و دسيسه‏هاى اخير خنثى شد، اما اگر بسيج نبود معلوم نبود چه وضعيتى داشتيم و شايد فتنه‌گران به اهداف خود مى‌رسيدند."
سردار عزیز جعفری پیش از آن نیز یادآوری کرده بود که آیت الله خامنه ای از نقش سپاه و بسیج در سرکوب اعتراضات مردمی تشکر کرده است. رهبر جمهوری اسلامی هم در حکم جابجایی حسن طائب از فرماندهی بسیج به معاونت اطلاعات سپاه، از وی به خاطر نقش نیروهای تحت امرش درسرکوب اعتراضات پس از انتخابات تشکر کرده بود. به همین دلیل است که برخی کارشناسان معتقدند جابجایی اخیر در سپاه سید الشهدا بیشتر از نظر تاکتیکی و برای کاهش حساسیت های احتمالی انجام می شود و به هیچ وجه توبیخ یا برکناری نیست.
از سوی دیگر گفته می شود همانطور که در جریان برخورد با آمران و عاملان فجایع بازداشتگاه کهریزک (محمود احمدی نژاد به عنوان رییس شورای امنیت ملی، صادق محصولی وزیر کشور و رییس شورای امنیت کشور، اسماعیل احمدی مقدم فرمانده کل نیروی انتظامی و احمدرضا رادان جانشین وی) تنها سعید مرتضوی به عنوان مقصر معرفی شد، در باره حادثه کوی دانشگاه و سرکوب های خونین خرداد و تیرماه نیز گویا شخص عزیزاله رجب زاده به عنوان تنها قربانی در نظر گرفته شده تا به این ترتیب آمران و عاملان اصلی از مصونیت برخوردار شوند.

هاشمی در غیاب یزدی از همدلی خبر داد


هفتمين اجلاس مجلس خبرگان که روز دوشنبه، روزنامه کیهان دستور کار اصلی آن را "تجليل از درايت رهبري" اعلام کرده بود، دیروز با سخنان هاشمي رفسنجاني و در غیاب محمد یزدی آغاز شد. هاشمی در این جلسه ضمن سخنانی با تاکید بر اینکه "دلسوزان انقلاب بايد صف خود را با ساختار شكنان و مخالفان ولايت فقيه مشخص كنند و محور وحدت را رهبري قرار دهند" گفت: "در فاصله‌ دو اجلاس ما، حوادث ناگواري در كشور اتفاق افتاد كه بي‌سابقه بود و بعضا موجب كينه‌توزي و مسائلي شد كه دل هيچ مسلماني نمي‌تواند از آن‌ها راضي باشد. "
هاشمی در ادامه در حالی خبر از "علائمی" در جهت "وفاق و همدلی" در کشور داد که محمد یزدی كه بارها تندترين مواضع را عليه او اتخاذ كرده، غايب بزرگ جلسه بود. اين چندمين بار است كه يزدي در جلساتي كه هاشمي در آن حضور دارد، حاضر نمي شود، هر چند اين بار پسروی، با اينكه در مجلس خبرگان سمتي ندارد، در جلسه حضور يافته بود. این بار هم مانند دفعات قبل، بيماري محمد يزدي، علت نيامدنش عنوان شد و حاضران هم براي شفاي او دعا كردند. کاری که پیش از آن هاشمی رفسنجانی در پاسخ به حملات یزدی به خود کرده بود:تقاضای شفای همه بیماران اسلام.
اين تمام اطلاعي است كه از مجلس خبرگان در رسانه ها درج شده. البته قرارست منوچهرمتكي، وزير خارجه و سردار جعفري، فرمانده سپاه پاسداران هم در جمع نمايندگان مجلس خبرگان گزارشي از وضعيت ايران در عرصه بين المللي و اوضاع امنيتي كشور بدهند، اما اخبار این سخنان نیز به بيرون درز نخواهد كرد.
در دوره رهبری بيست ساله آیت الله خامنه ای، مجلس خبرگان، هر سال دو جلسه رسمي داشته كه تا به حال جز بيانيه پاياني و صحبت هاي رهبر جمهوري اسلامي ـ آن هم وقتی که خبرگان به حضورش مي رسند ـ خبر رسمی ديگري از اين مجلس چاپ نشده است. پایان بخش همه گزارشات مربوط به افتتاح یا اختتام این مجلس این جمله است: "ادامه اجلاس خبرگان بدون حضور خبرنگاران در حال برگزاري است."

آيت الله خميني و مجلس خبرگان
اولين دوره مجلس خبرگان در 23 تيرماه سال 62افتتاح شد؛ بنابر قانون اساسي جمهوري اسلامي اين مجلس مي بايست به سه وظيفه عمل مي كرد: نظارت بر رهبري، تعیین و عزل رهبري. وظیفه ای که به تدریج با جایگزینی آِیت الله خامنه اي رنگ باخته؛ آن هم در حالیکه آيت الله خميني در اولين پيامش به مجلس خبرگان و در تابستان سال 62 تصريح كرده بود كه "بالاترين انحراف كه منجر به انحراف تمام اركانها مي شود، انحراف رهبري است كه امروز شما نقش اول آن را داريد."

خبرگان كشف مي كند نه نصب
قانون اساسي جمهوري اسلامي در اصول 108 و 109 صراحتا بيان مي كند كه مجلس خبرگان وظيفه دارد بر عملکرد رهبري، نظارت و در صورت فقدان شرايط او را عزل كند؛ وظیفه ای که در 20 سال اخير دستخوش تغییراتی بنیادین شده تا جایی که برخی نمایندگان عضو این مجلس گفته اند "وظيفه خبرگان كشف رهبر"ست. قائلان به نظريه كشف فقيه كه سرشناس ترین چهره آنان آيت الله مصباح يزدي است، امروز اکثریت این مجلس را در اختیار دارند. افرادی چون علم الهدي، محمد يزدي، احمد خاتمي، ابوالقاسم خزئلي و حائري شيرازي... جالب اینکه اين روحانيان تند رو همگی از حامیان دولت احمدی نژاد هم هستند.
از دیگر ویژگی های دوران 20 ساله مجلس خبرگان این است که آيت الله خامنه اي، برخلاف آیت الله خمینی، در سخنراني هاي خود چندان اهميتي به بعد نظارتي مجلس خبرگان نداده است. او در اولين پيامش در مسند رهبري، به تاريخ 16مهرماه سال 69 هم از اين بعد نظارتي حرفي به میان نیاورد و در برابر نقش "رهبر" را عمده کرد. او گفت: "مسووليت رهبري از همه سنگين تر است و خبرگان محترم با توجه به اين حقيقت است كه بايد مسووليت خود را در تشخيص و تعيين و اعانت رهبر در هر دوره انجام دهند".
این در حالیست که با قدرت گیری بیشتر شورای نگهبان و اعمال نظارت استصوابی، عملا در 20 سال گذشته هواداران آیت الله خامنه ای و وابستگان جناح راست از فیلتر این شورا گذشته و وارد این مجلس شده اند. شوراي نگهبان نیز كه وظيفه احراز فقيه بودن نامزدهاي خبرگان را برعهده دارد، خود منتخب آيت الله خامنه اي است؛ ضمن اینکه تبصره دوم ماده سوم آيين نامه انتخابي خبرگان هم دست آیت الله خامنه ای را براي فرستادن همفکرانش به مجلس خبرگان كاملا باز گذاشته است. بر اساس اين تبصره "كساني كه رهبر صريحا و يا ضمنا اجتهادشان را تاييد كرده محتاج تاييد شوراي نگهبان نيستند."

تحقیقات كاملا محرمانه
بودجه مجلس خبرگان که خود نهاد عريض و طو يلي است، از سوي نمايندگان همین مجلس و بدون نياز به مصوبه مجلس شوراي اسلامي تعیین و تصويب مي شود. كميسيون هاي متعدد مجلس خبرگان هم كاملا مخفيانه است و تنها نامي از آن ها مطرح شده است. چنین است که هیچکس نمی داند چه كسي در كدام كميسيون عضويت دارد.
مهمترين كميسيون مجلس خبرگان، كميسيون اصل 108 و 109 است كه وظيفه بررسي عملكرد رهبري را بر عهده دارد؛کمیسیونی که قرارست گروه تحقيق آن، اعمال رهبري را رصد كند و در مورد آن گزارش دهد. اما آيين نامه داخلي مجلس خبرگان با صراحت مي گويد: "گزارش اين كميسيون سري تلقي مي شود و به صورت اسناد طبقه بندي شده حفاظت مي شود و بدون تصويب مجلس خبرگان در اختيار ديگري قرار نمي گيرد مگر رهبري كه عند الزوم به اطلاع وي مي رسد."

استیضاح رهبر توسط 11 نفر
براي درخواست عزل رهبر، بنابر آيين نامه داخلي مجلس خبرگان، امضای 11 نفر از نمایندگان این مجلس كافي است. يازده تن از اعضا مي توانند با تهیه گزارشي از عملكرد رهبري و ارائه آن به مجلس خبرگان، خواستار استیضاح رهبر شوند. در صورت تصویب دو سوم ديگر اعضا، مجلس خبرگان باید به صورت فوري و فوق العاده وارد شور شود، اما با تركيب فعلی مجلس خبرگان و دوره 8 ساله نمايندگي اين مجلس كه طولاني ترين دوره مسووليتي در قوانين جمهوري اسلامي است، عملا وضعيت مجلس خبرگان در هواداري از آيت الله خامنه اي حفظ شده است. در اجلاس گذشته مجلس خبرگان و يكماه پس از انتخابات رياست حمهوري، آيت الله دستغيب، نماينده شيراز در مجلس خبرگان به سبب انتقاد از و ضعيت بعد از انتخابات و نقد رهبري تا مرز اخراج از خبرگان پيش رفت. آيت الله خامنه اي البته در سخنرانيش براي خبرگان، آنها را به خويشتنداري فرا خواند، اما آيت الله دستغيب در تمام هشت ماه گذشته با حملات شديدي مواجه بوده و حسينه اش در شيراز نيز به آتش كشيده شده است. از حضور وی در جلسه دیروز هم خبری منتشر نشده است.

بسيجی ها و فائزه هاشمی (دختر رفسنجانی)

http://www.youtube.com/watch?v=imf0UKZb2FE

فیلم

http://www.youtube.com/watch?v=3K4Qkcve04k

روز بعد از حمله به کوی دانشگاه تهران 25 خرداد 88

http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=13848

deux films



نوشته شده در تاريخ پنجم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و چهارم فوريه ۲۰۱۰ ، 06:17:22 توسط دگتر الفی
با درود فراوان به همه عزیزان.حجت عزیزم بینهایت از محبت وانسان دوستیت سپاس گذارم و شاهد هستم که خواب بر چشم نداری و قلبت برای هموطن میتپد و میدانیم که ارام نخواهی نشست و نخواهیم نشستن و تا انتقام خود را از این بیخردان ادمخوار اسلام زده و خرافی که این چنین ،بهترین عزیزان ما را پر پر میکنند و به حساب امام زمانشان واریز میکنند. و چاه منحوس نادانی را از اجساد ما ایرانیان پر میکنند و با دستان وضو گرفته در خون ایرانیان نماز میخوانند ... حجت عزیز پیامت را دریافت کردم و بر روی چشم میگذارم ، نابود باد استبداد از هر نوع رنگش وزنده باد آزادی

نوشته شده در تاريخ پنجم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و چهارم فوريه ۲۰۱۰ ، 02:30:50 توسط حجت
بادرود به دکتر الفی عزیز. نوشته بودی "اینجا دانشگاه ما بود که نظام اخوندی با تمام نیروی های پر قدرت و پر افتخارش(سپاه -بسیج- گارد ویژه-لباس شخصی-نیروی انتظامی-ثارالله -محمد وحسن وحسین وعلی و تا دندان مسلح )شبی خون زدند به دانشجویان بی سلاح و بی پناه ما ". بر نقشه ایران این گربه زیبا در قلب آسیا و مهد افتخار و فکر کن، همانطور که من فکر میکنم که اینجا خانه ما بود، خانه تو بود و خانه من بود و خانه هزاران هزار افرتدی که آوارگی در کشور های غریبه را بر زندگی در زیر چماق آخوندان بی سرو پا بر گزیدند، آنوقت دیگر گریه آرامش بخش نمیتواند باشد و فریاد هم. این فیلم باید خشم ما را بیادمان بیاورد و اراده مارا برای بیرون کردن و ریشه کن کردن این اهریمنان بیشتر کند. من لینک این فیلم هارا به یارانم ای میل زدم که ببینند و ناراحت شوند و بدانند که نباید این مفسدان واقعی باقی بمانند. آدرس ای میل من در زیر آمده: hojjat@northlondonacademy.com اگر خواستی با من تماس بگیر: یک دست صدا ندارد.

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 20:14:39 توسط دگتر الفی
باور کنید نتوان، دیدن این همه ظلم و ویرانگری را -که بنیاد کرده خشم و خون اوری را- و تاکی نشینم به کنج اتاقم بقل کرده زانو ،کشم اه و بر سقف خانه،بدوزم، خیره نگاه را - عزیزان هموطنم ! من هم با دیدن این جنایت،مانند هر انسان آزاده و عاشق انسانیت و زیبایی،،،خون گریستم ... گریستم ...گریستم. وچنان دگرگون توان گفتنش را ندارم. اینجا دانشگاه ما بود که نظام اخوندی با تمام نیروی های پر قدرت و پر افتخارش(سپاه -بسیج- گارد ویژه-لباس شخصی-نیروی انتظامی-ثارالله -محمد وحسن وحسین وعلی و تا دندان مسلح )شبی خون زدند به دانشجویان بی سلاح و بی پناه ما ،اماانها دست خالی ودلیرانه مبارزه کردند و این نظام را مقابل تاریخ رشادت ایرانیان،به زانو در اوردند.ای بیخردان،بیگانه پرست خون خوار !مساجد را که خانه خدا مینامید،کرده اید شکنجه گاه ومحل تجاوز به عزیزان ایران زمین و دانشگاه ها را کرده اید کشتار گاه فرهیختگان ما..آری ،آری این چنین است که همه جنایت کار خواهیم شد خون را با خون خواهیم شست و درمیدان جنگ دادگاهی وجود نخواهد داشت.. با انکه جنگ طلب نیستم، اما ازخون هم وطنم که بر سنگفرش ایرانزمین جاریست نتوانم گذشت

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 19:27:52 توسط حجت
لبخند پذیرا شدند و پس ازاونداهایمان و سهرابهایمان با لبخندرفتند وکسر نیاوردیم ازقهرمانان جان برکف برای پاک کردن سرزمین پاک ومقدسمان. این فاجعه باید پایان یابد. این رژِم فاسد بایدچنان برچیده شودکه دین فروشان تا ابدجرأت نکنندآرزوی حکومت نمایند. من بامجازات اعدام مخالفم اما اینها را باید چنان تحقیرکردکه داستانش برای هرتلفیقی ازسیاست ودین برای ابد جلو گیری کند. دین فروشی بتنهائی آفتی است برای هرجامعه ای وما ایرانیان برای۱۴۰۰سال دچار این آفت بوده ایم وهنوزهستیم وبدترازآن دین فروشی درمقام ولایت. ما چطورمیتوانیم بخوابیم وراه برویم وغذا بخوریم ونفس بکشیم وقتی یک افساربسری ادعا میکند که قیم ماست وما گوسفندان اوهستیم واوحقداردهرکدام ازمارابکشد وبگوید محارب باخدا بود. این چه خدائی است که ازجنگ مخلوق خودمیترسد ودستورقتل ونابودی اورامیدهد ونماینده اش خونخوارترین موجودی است که بازدمش هوای جهان راآلوده میکند. این فیلم هارا ببینیم تا خشم درما فروکش نکند وکاررابزمین نگذاریم. ما باید بااینها مبارزه کنیم تا ابد وتا رسیدن بحکومت آزاد وسکولاروقانونی که خودمان تصویب کرده باشیم بدون تبعیض جنسی یا قبیله ای.

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 19:26:53 توسط حجت
دیدن این فیلمها برتمام ایران دوستان واجب است تا خشم فرورفته ازموفقیتمان در۶ آبان (بقول تازیان عاشورا) دوباره بیادمان بیاید وفراموش نکنیم که مبارزه تمام نشده و یادمان نرود که دوعروسک رژیم درلباس دوست برای ما نسخه های زهرهلاهل مینویسند وعده ای ازخود ما که مدعی آنیم که فریب نخواهیم خورد داریم فریب آنانرا میخوریم. نکند یادمان برود که این بسیجیها ونیروهای خود فروخته انتظامی که ازکیسه ما حقوق میگیرند وقتی دست کثیفشان مارا لمس میکند درچه درجه ای ازسبعیت قرارمیگیرند ویادمان بیاید که این عناصرکثیف راتنهامائیم که باید مجازات کنیم. یادمان نرود که سناریوهای این چنینی درقصابخانه سید علی جنایتکارهمین لحظه که نگارنده این کلمات رامینگارم وشما آنها رامیخوانید جریان دارد، بنحوبدتر وشنیعانه تر. بی بی سی چرا یادش آمده که پس از۶، ۷ ماه این فیلم را نمایش دهد. آنها میخواهند این رژِم برجا بماند و میخواهند ترس دردل بزرگ مبارزان ایجاد کنند زیراغافلند که مبارزان ما ترس را کشته اند وغیرتشان بجوش آمده ومیدانند مرگ برترازننگ است. ما وارثان مجید وحسین کاووسی فرهستیم که در جلوی چشم ما ترس را کشتند وبرای وطن مرگ را با

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 18:14:10 توسط rostaaam
. Part 2بگذار بکشیم...بگذار سرهشان به خونه غفلات پدرنشان، مادرهشان بشکند، که ناموس ایران فرختیم به بی بهاترین بها...به بی بهاترین بها....اما،ای شما که امروز بر سر راه این ملت خونه غفلتشان میخورید...بدانید، به اهورایه دماوند، به اهورایه کرخه، کارون، به تیره ترکش آرش بدانید، به محمد خود، به فرزند ابو طالبتان بدانید، به گلویه بریدهٔ حسینتان بدانید، ایران ملک ماست، گور ماست، گور کمبوجیه، گور بو مسلم است...گور فرخیست، گور خیبانیست، اینجا ایران ماست، اینجا هنوز دانشگاهش، تهران ماست...نکنید که گورتان گورستان سگان هم نامش ننهند...نکنید....اینجا غزه نیست، اینجا لبنان نیست...اینجا دیره یاسین نیست...اینجا ایران است...رضا اینجا بسیار خوابیده است به بیشه هایش...نکنید ...نکنید....

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 18:12:29 توسط rostaaam
.اینجا دانشگاه تهران است..اینجا همان جاست که رضا شاه کبیر کلنگ افتتاحش را با دست خود بر زمین زد...اینجا همان جاست که فروزانفرها ، رشید یاسمیها،ناتل خانلری ها،اینجا همان جاست که باستانی پاریزیها،قریب ها،معین ها، ده خداها....آری، اینجا همان جاست که اینها امداند و رفت اند.....کاشتاند و ما برداشتیم و درخت سپاس گزاریمان را بر هوا کاشتیم نه بر زمین معرفت این سرزمین......این کردیم تا به جای حسابیها و شفاها ،آیت حرام زده،یا جمال الدین فارسی و مطهری ضده ایرانی بییاند و تخم توده و نفاق برایمان بکاراند که امروز اینچنین آتش درو کنیم، که خود را به آتش افتاده بر خرمن خود هم بسوزنیم...آری، این کردیم، این....ارامگاه، پدر بنیان گذره ایران نوین را ، پدران همین کودکان دیروز و دانشجویان امروز، با کلنگ آن حرام زادهٔ خلخالی و آیت و مطهریها و جمال الدین پارسی هیچ ندار، آری ، ارمگاه رضا شاه کبیر را با کلنگ اینها به خاک کشیدیم، گفتیم که ابریزگاهش کنیم، گفتیم که پیکرش از قبر به بیرون آوریم، به خیابانها کشیم....و اینک، ایناند که بر سنگفرشهای غفلته پدرانشان به خون خود میکشندشان..آری.

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 09:29:29 توسط رزمجو از طايفه ( محترم) كفار
با صداي بلند داد ميزنم: بر پدر و مادر تمام طرفداران علني, غيرعلني, بزرگ و كوچك جمهوري حقه باز و انسان ستيز اسلامي صلوات! انهم از نوع مرغوبش.

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 09:19:37 توسط irani
آن چه مسلم است این فیلم با هدف مشخصی‌ برون آمده. چه طور تا حالا مخفی‌ بود حالا بد از ۸ ماه یک دفعه کشف شد. اما قصد نشون دادن این فیلم این است که اگر دقت کنید میشنوید که دائماً افرادی که مثلا بسیجی هستن هی‌ تکرار می‌کنن نزن نزن این به این منست که اینها میخوان بگن که نیروی انتظامی بوده که طمع جنایت رو انجام داده و ببینید که بسیج و سپاه تازه جلوی اونارو گرفتن. با این هدف ۳ منظور رو پی‌ میگیرن: ۱-اگر کسی کشته یا زخمی شده برای این بوده که نعزم جامعه رو بهم ریخته و نیروی انتظامی که قانوناً مسعول حفظ آرامش در جامعه هست بایستی با این افراد این طور برخورد میکرده. ۲- مردم با بسیج و سپاه قهر نکنند بلکه تازه این سپاه وگور بسیج بوده که جلوی بیشتر شدن تلفات رو گرفته. کاملا در فیلم مشخص هست که دیالوگ‌ها ساختگی هست البته نه این که فیلم جعلی باشد نه ولی‌ با منظور قبلی‌ این دیالوگ‌ها در این فیلم نهاده شده. ۳-اگر قرار باشه نقشه رژیم برای آوردن نیروی اصلاح طلب (برای جلوگیری از سقوط کل رژیم) به زودی اجرا بشه(مراجعه کنید به راهکار جدید کروبی برای رفراندوم !!!!) باید یک گروه قربانی بشه و اون گروه حتما نباید

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 08:26:59 توسط مات و مبهوتم
نیمه شب گهواره ها آرام می جنبند بی خبر از کوچ درد آلود انسان ها ! چه کوچ هولناکی ! فروغ نیستی تا انرا ببینی راستی اگر وجود با ارزشت امروز بود این صحنه ها را چگونه به فریاد شعر می کشیدی

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 08:13:34 توسط حجت
ای یاران، ای هستی، ای راد عزیز، ای داوود، ای سیاوش ای سهراب ای ایرانی صاحب عاطفه ومیهن دوست وای آزادگان کشور آزادگان. این فیلم که احساس مارابه غلیان وادارمیکند ومارا بگریستن میکشاند وبرای مدتی احساس هیچ بودن بما القا میکندکه چطورمازنده بودیم واین جنایات درمیهن اشعال شده ماجریان یافت ودرآن لحظات که این عزیزان مادرچنگال خود فروختگان بیارزش اسیربودندماچه میکردیم وچراما درکوی دانشگاه نبودیم: گمان نکنیدکه این اوج درنده خوئی این رژیم است. دختربچه 13و14 ساله ایرا درنظر بگیریدکه درمیدان ونک روزنامه میفروخته، برای اینکه باسن کم فهمیده چه بلائی بسرملت نازل شده وباورکرده این روزنامه میتواندبلا را دور کند. دستگیرش کرده اند ونزدآخوندی جنایتکار، فکرکنید با قیافه احمدخاتمی وبا همان طرزتفکر آورد اند وآن بیحیا گفته اورا بکشیدکه محارب است وبه خدا آسیب میرساند. وچون باکره است باوتجاوز کنیدوبکارتش رابردارید وآن کبوتردست وپا بسته دراختیار یک هیولای شکنجه گر قرارداده شده تا باو تجاوزکند وفردایش آن جثه ظریف وشکسته ازظلم را بدارکشیده اند. بیشرمی درقاموس این اهریمنان محدود نیست. این رژِیم کثیف را ریشه کن کنید!

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 06:27:00 توسط سرباز
با تشکر از زحمت دوستان پیک ایران که این فیلم را در اختیار دید عموم قرار داده. اما بنده هرچه از بالا تا پایین این فیلم را دیدم.خبری را مشاهده نکردم! تا نظری هم برایش بدهم! لطف کرده خبرش را هم چاپ کنید تا ما بدانیم فقز در مورد خبر نطر بدهیم! یا شاید منظور شما عزیزان این است که ما هم با فیلم وعکس نظرات خود را منتقل کنیم؟به هر حال با دیدن این فیلم کاملا متاثر شده و تنها به انتقام گیری فکر میکنم و دیگر منطقی را بر نمیتابیم. این فیلم سندی محکم از جنایات جمهوری اسلامیست و ای کاش فیلم بود و واقعیت نداشت.ایا خود فیلم بردار و کارگردانش،چگونه سر بر بالین گزاشته و اسوده میخوابند؟و ایا برای چه این عزیزان را چنین قتل و عام میکنند؟ من که نمیتوانم نظری بدهم، و فقط میتوانم ،اهی از دل کشیده فریاد بزنم.... کجاست انسانیت و نور خرد.و کجاست تفنگم؟

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 06:06:59 توسط هستی
از دیدن این صحنه های هولناک منهم بر خود لرزیدم وگریستم گریستم پس هستم ! واز هستی خود شرمگینم چه هستی کثیفی ! به کجای این شب تاریک بیاویزیم جامه کثیف خود را گناهکار کیست ؟ چه باید کرد؟ بدو ن اینکه خشونت را تجویز کنم به این میاندیشم مبارزه مسالمت امیز گاندی با امپراطوری انگلیس بود این امپریالیسم حتی در مستعمرات خود حداقلی از قانون را رعایت می کرد ولی مبارزه مسالمت امیز ما ره به جایی می برد ؟

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 04:32:13 توسط rad
حجت بزرگوار٠ در ان دادگاهي كه تشريح كرديد خيلي هاي ديگر هم بايد احضار بشوند و جواب صحيح به ملت بدهند٠ با احترام به چند جمله اين نو ازده انديشان مانند بني صدر ٠ لاهيجي٠ گنجي٠سازگارا٠نوري زاده٠عبدي٠سروش٠موسوي٠كروبي و از اين نوع دست بوسان خميني جلاد كه ننگ بر روحش باد هم مي بايستي جوابگو باشند٠ عدالت حكم ميكند كه بين افراد واقعا شريف كه ثانيه اي اين رژيم را از ۵٧ تاييد نكردند و سياسيون اوليه كه اجر و ملات اين ديوار اسلامي بودند فرقي باشد٠ مگر غير از اين است كه براي يافتن راه حل بايد مشكل را بخوبي شناخت٠ باورنكردني است كه در ٢٠١٠ هنوز گروهي خميني بيسواد و شياد را مراد خود ميدانند ٠ ! ؟ به اميد حضور عيني در دادگاه همه جنايتكاران و خاينين ايران زمين (البته اگر خشم ملت مانع نشود) زنده باد ازادي٠

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 03:45:18 توسط پیک ايران
پيک ايران : هموطنان عزيز لطف کرده فقط در مورد خبر نطر بدهند. با سپاس

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 02:55:54 توسط ali
جمهوری اسلامی برای خنثی کردن فیلم جنایات جدید کوی دانشگاه فورا بازداشت عبدالمالک ریگی را پیش کشیده اما باید بداند جنایات کوی دانشگاه جرقه ای دوباره برای مردم مبارز ایران است حتی بازداشت ریگی هم تاثیری در روحیه مردم ایران ندارد

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 02:25:35 توسط داود
با درود زمانیکه این رژیم خونخوار سرنگون شد اگر ما که ادعا میکنم ایرانی هستم گروهی را تشکیل ندهیم که این جانیان پیدا کنیم پس باید پست تر از اینها باشیم . اگر کمی خون ایرانی تو وجود ما است باید اینها را شناسائی کنیم و تا تک تک اینها را دستگیر نکرده از پا ننشینیم زیرا دانشجوهای عزیز بخاطر آینده ما و فزندان ما به خاک وخون کشیده شدند و چرا باید همیشه دانشجو بهای ما ملت ایران را بدهد ؟ من خود شخصا عکسهای زیادی از این جانیان را در اختیار دارم و در آینده نزدیک باید به حساب تک تک اینها رسید چه خود و چه خانواده این خونخواران... و از شما نیز میخواهم که تا میتوانید فعلا فیلم و عکس های اینها را پیدا و شناسائی کنید تا روز موعود ... فقط آهن را با آهن میشه برید به امید آزادی ایران از دست آخوندهای جنایتکار و از دست اسلام کثیف محمدی

نوشته شده در تاريخ چهارم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و سوم فوريه ۲۰۱۰ ، 00:57:03 توسط Siavash
به عنوان یک ایرانی نه میتوانم یک پیغمبر يک کشور عربی را پذیرا باشم، نه مذهبش را و نه کتابش را باید یکبار و برای همیشه تکلیف خود را با اسلام و آخوند که هردو ماهیتی ضد ایران و ایرانی دارند روشن کنیم تا اسلام ریشه کن نشود، ایران ایران نشود

نوشته شده در تاريخ سوم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و دوم فوريه ۲۰۱۰ ، 23:17:47 توسط Sohrab
صد رحمت قوم مغول و چنگیز !!!! این سگان وحشی ولایت وقیح بسیار هارتر از گرگان درنده و کفتار ها هستند!!! والا هیچ حیوان دارنده ای به توحش و ارازل و اوباشهای رهبر قاتل نیستند !!! وقتی خامنه ای قاتل باشه دست پرو ده گانش و مزدورانش از این بهتر از آب در نمیایند!!!!! مرگ بر استبداد و بدترین نوع ان که استبداد دینی باشه !!!! زنده و پاینده ایران آزاد و سربلند!!!!

نوشته شده در تاريخ سوم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و دوم فوريه ۲۰۱۰ ، 20:32:43 توسط پدرام
زمانی که جنبش سبز تصمیم گرفت که بفهمه فاز اول یعنی جهانی کردن این جنبش و تبلیغات به پایان رسیده و به جای خون دادن حالا نوبتش است که خون بگیره انوقت امیدی برای اینده این جنبش است . روی سخنم با شماست کسانی که طرفدار مسالمت جو جنبش سبز.شما بزودی سرکوب میشوید چون با یک مشت چاقوکش و ادمکش حرفه ای که همین اخوندها رو تشکیل میده نمیتوانید اصلا با منطق علمی جهانی مذاکره بکنید . اما درست ان روزی که ان بسیحی صبح زود که میخواد بیاد شما را کتک بزنه بداند که امکان داره با یک قمه در شکمش یا یک گلو.له در گردنش امشب را در پزشک قانونی بگذره . خیلی کمک میکنه که رژیم فوری ریزش کنه. یا باید رفت سراغ پادگانها و کلانتری ها و اسلحه ها را با خود برد یا باید همه شناسایی که هر شب خبر مرگ یکشون در شهر پخش بشه. یعنی اگر ترس در درون مزدورها بیافته اثرش صد ها برابر قوی تر است از ترس در سران رژیم. فراموش نکنید شما با اسلام طرف هستید دینی که قاتل پرورش میدهدو تبیض را و تا ادم عقده حقارت و جنسی نداشته باشه و جنون ادم کشی نمیتواند پیرو این دین بشه. کروبی و موسوی هم به خط قزمز رسیدند.امیدوارم که کسی عکس حرف منو ثابت کنه

نوشته شده در تاريخ سوم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و دوم فوريه ۲۰۱۰ ، 19:19:47 توسط علیرضا
لعنت خدا بر خامنه ای جنایتکار ! نردبان این جهان ما و منی ست / عاقبت این نردبان افتادنی ست/ لاجرم آن کس که بالاتر نشست / استخوانش سخت تر خواهد شکست ! امیدوارم به زودی شاهد افتادن نردبان حکومت جمهوری اسلامی باشیم همانطور که در هر صفحه ای از تاریخ این کشور عاقبت این حکومتها را دیده و خوانده ایم

نوشته شده در تاريخ سوم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و دوم فوريه ۲۰۱۰ ، 19:16:13 توسط فرید
مرگ وننگ بر این حکومت مذهبی لجن اقای موسوی ایا باز هم روی این را دارید که بگوئید قانون اساسی و جمهوری اسلامی ترا به ایران قسم اگر ذره ای وجدان وانسانیت در وجودتان هست بیائید وحقیقت را به این مردم زجرکشیده بگوئید اخر در کجای دنیا رهبر جنبشی را دیده اید که 14 روز بعد از دعوت به تظاهرات یک کلام حرفی بیانیه ای مصاحبه ای انجام نداده باشد ایا از ترس است یا سازش شما جنش را به سراشیبی سقوط میکشانید که خدای ایران از شما نمیگذرد اگر چنین باشد ولی حکومت خون اشام بداند این اقیانوس خروشان را سر باز ایستادن نیست تا بابودی حکومت جهل و جور

نوشته شده در تاريخ سوم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و دوم فوريه ۲۰۱۰ ، 19:05:53 توسط حجت
در دادگاه خامنه ای و شه تفنگدار جتنیش واحمدی نژادوسایرسران وآن امامان موفت جمعه باید این فیلم ها را ببینند واز آنها خواسته شود که بگویند چرا اینکارهارا کردند واین جنایات رامرتکب شدند وبرای چه بخودشان اجازه چنین تعرضاتی را دادند. این رجب زاده جانی که دراستعفایش مدعی شده بود که درفرماندهی اوتجاوزی نشده باید دلیل اینکه دستور این جنایت راصادر کرده توضیح دهد واین دادگاههاباید ازتلویزیون ملی ایران که متعلق بملت است پخش شود تا همه بدانند که این جنایتکاران مأموران شیطان بوده اند ودین را وسیله جنایت آدم کشی وچپاول شاخته بودند. ملت باید ببینند که اینها چه عناصرناپاک وپستان مادرگاز گرفته ای بودند وآنها را درحال عجز و لابه ببینند و این قربانیان باید اجازه یابند که از رجب زاده ها واحمدی مقدمها و رادانها ولاریجانی ها (که اگر آنروز او بود همین بساط بود شخصاً بپرسند که چرا چنین کردند؟ وبا این سئوالات بآنها بفهمانند که چه انتقامی پس میدهند. آنروز پرس تی وی این فیلمها وفیلم های شکنجه درقصابخانه های سیدعلی جانی را درتمام دنیا پخش خواهد کرد. ننگ بر روح ونام خمینی که بنیان این ننگین رژیم راگذاشت وعامل اوست

نوشته شده در تاريخ سوم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و دوم فوريه ۲۰۱۰ ، 18:40:28 توسط یک ایرانیK
بابا صد رحمت به مغول ها

نوشته شده در تاريخ سوم اسفند ۱۳۸۸ برابر با بيست و دوم فوريه ۲۰۱۰ ، 18:34:40 توسط Bijan
درباره این فیلم که خون از چشم های ما جاری کرده، فقط رجب زاده مقصر نیست. او یک قاتل کوچک و حقیر است. بقیه را نباید فراموش کرد. خامنه ای و پسرش، سپاه ولایت وقیح و محمد احمدی نژاد. ننگ بر جمهوری کثیف اسلامی و فاشیستی سیدعلی خامنه ای