dimanche 25 août 2013

فرخ نگهدار؛ حزب توده، دولت مصدق و «کودتای ۲۸ مرداد»

فرخ نگهدار؛ حزب توده، دولت مصدق و «کودتای ۲۸ مرداد»                               

مرتضی یزدی، از رهبران حزب توده ایران که پس از حوادث ۲۸ مرداد دستگیر شد.
مرتضی یزدی، از رهبران حزب توده ایران که پس از حوادث ۲۸ مرداد دستگیر شد.
 
اندازه متن- +
نقش حزب توده در وقايع منتهى به روز ۲۸ مرداد همواره ميان مورخان و پژوهشگران مورد مناقشه بوده است. در حالى كه برخى از تحليلگران از قدرت بسيج و سازماندهى بالاى اين حزب مهم در دهه ۱۳۲۰ براى ناكام گذاشتن طرح سقوط دولت محمد مصدق سخن مى گويند كه اساسا از آن بهره بردارى نشد پاره اى ديگر از صاحبنظران از بى تاثير بودن حمايت حزب توده در جريان وقايع روز ۲۸ مرداد سخن مى گويند.

اين گروه از تحليلگران كه فرخ نگهدار، رهبر  سابق سازمان فدائيان خلق – اكثريت- از جمله آنهاست معتقدند كه پشت دولت مصدق را نيروهاى مذهبى و روحانيت خالى كردند و همين باعث سقوط آن شد.


راديو فردا: آقاى نگهدار؛ يكى از دلايل شكست دولت دكتر مصدق را بسيارى، عدم حمايت حزب توده در روز ۲۸ مرداد مى دانند. شما با اين گروه موافقيد؟


فرخ نگهدار: به هيچ وجه. اين يك ادعاى بى پايه است. بررسى هاى تاريخى نشان مى دهد كه درست روندى بر عكس اين بوده است. يعنى از زمان بعد از ۳۰ تير ۱۳۳۱، روند نزديكى حزب توده و حمايت فعالتر اين حزب از دولت دكتر مصدق آغاز شد؛ زمانى كه بخش هاى مهمى از كسانى كه تا آن زمان با دولت دكتر مصدق همكارى مى كردند، از همكارى خود منصرف و يا نگران شدند. همچنين قدرت هاى غربى كه پايگاه مهمى در جامعه ايران داشتند، از روندى كه آغاز شده بود هراسيده بودند و دست به كودتا زدند.

فرخ نگهدار كه از سن ۲۱ سالگى قريب به ده سال از عمر خود را در زندان دوران پهلوى به سر برد پس از انقلاب به رهبرى سازمان فدائيان خلق برگزيده شد. او در سال ۱۳۶۲ در پى تداوم سركوب نيروهاى سياسى در ايران وادار به ترك كشور شد و پس از گذراندن چندين سال در كشور هاى مختلف در لندن مستقر شد. فرخ نگهدار از سال ۱۳۶۹ تا كنون به عنوان تحليلگر و كنشگر سياسى فعاليت مى كند.
به زبان ديگر بايد بايد گفت واقع بينى، حكم مى كند كه بپذيريم كه تدارك كودتاى ۲۸ مرداد، محصول يك نوع سياست چپگرايانه در دولت مصدق و تمايل چپ ها به همكارى با دولت وى بوده است.

ولى اين همكارى به هر حال در روزى كه به آن نياز بود، صورت نگرفت. اسناد تاريخى اين واقعيت را ثابت مى كند كه اعضاى حزب توده از مسكو دستور مى گرفتند و از مسكو، دستورهايى براى حمايت از دولت دكتر مصدق در آن روز صادر نشد.

من اين را هم قبول ندارم. در مورد اينكه سكوت حزب توده يا بى عملى حزب توده ايران در روز ۲۸ مرداد ماه ۳۲ محصول اشاراتى از مسكو بوده، فاكت هاى تاريخى وجود ندارد. اين همه كه در اين مورد تحقيق شده هنوز هم چنين ارتباطى ثابت نشده است.

چيزى كه واقعيت دارد و تمام نوشته و تحقيقات تاريخى آن را مسلم مى دانند، اين است كه اين ارزيابى كه «اگر چنانچه حزب توده يا طرفداران باقيمانده حاميان دكتر مصدق، آن روز عمل مى كردند گويا در ايران ثبات سياسى به وجود مى آمد و كودتا صورت نمى گرفت، يا شايد روند رويدادها به سمت غلبه بيشتر نيروهاى چپ مى انجاميد» نيز مطرح شده است.

اما ارزيابى هاى واقع بينانه از توازن قواى اجتماعى در ايران براى من اثبات كرده است كه اگر حتى مقاومتى هم صورت مى گرفت، اين مقاومت پايدار نبود و نمى توانست ثبات سياسى را به كشور بازگرداند.

من اگر به ۶۰ يا ۵۰ سال پيش برگردم و بخواهم بسنجم كه چه راه حلى براى نجات ايران واقعا موثر بود، يك نوع گرايش ليبرال تقريبا معتدل يا حتى متمايل به راست را براى آن دوره انتخاب مى كردم. چرا كه در آن زمان همه مولفه هاى اجتماعى، اين نوع حكومت و گرايش را غنيمت مى شمردند تا فرصت مراحل بعدى تكامل در جامعه ما از دست نرود.

فرخ نگهدار
چرا كه ساختارهاى اساسى قدرت در آن دوره از جمله روحانيت، كه منشاء قدرت و نفوذ اجتماعى گسترده اى بود و مى توانم بگويم كه گسترده ترين پايگاه اجتماعى را در آن زمان داشت، با اين روند مخالفت مى كرد و آن را با شكست روبرو مى ساخت.

به اين ترتيب فكر مى كنيد كه خالى كردن پشت مصدق از سوى روحانيت، موجب شكست دولت مصدق شد؟

اصلى ترين عاملى كه موجب تضعيف دولت مصدق و شهامت بخشيدن به نيروهاى راستگرا براى تعرض شد، به نظرم، خالى كردن پشت دكتر مصدق از سوى روحانيت و گروه هاى بازارى بود كه در طول تاريخ تا آن زمان، نقش تعيين كننده اى در بسيج اجتماعى براى ايجاد تحولات سياسى داشتند.

نيروى روشنفكرى ايران يا اقشار متوسط و مدرن شهرى كه تا آن زمان حول حزب توده ايران متحد شده بودند، فاقد آن زمينه هاى اعمال قدرت سياسى بودند.

اگر چه نفوذ فرهنگى از جانب روشنفكرها در جامعه ما فوق العاده جدى است و اين نفوذ در واقع سمت دهنده تحولات فكرى در جامعه ايران است و كار فرهنگى كه حزب توده ايران كرد، منشاء تغييرات وسيعى در جامعه ما شد، اما فاكتور ايجاد «توازن قواى سياسى و نظامى» كه براى كنترل سياسى، قطعا ضرورى است، در آن زمان توسط حزب توده ايران و چپ ها اعمال نشد.

اين عامل- توازن قواى سياسى و نظامى- در آن زمان از جانب روحانيت، ارتش و نهادهاى سنتى قدرت در ايران اعمال مى شد.

فكر مى كنيد اگر عقربه هاى زمان به عقب برگردند و شما الان در سال ۱۳۳۲ بوديد و مى خواستيد كه تصميم بگيريد كه چه اقدامى، بهترين اقدام است براى اينكه ايران را دستكم يك قدم به سوى دموكراسى سوق دهد، چه تصميمى اتخاد مى كرديد؟

من فكر مى كنم تمام چهار مولفه اصلى سياست در آن دوران، از جمله چپ ها، مليون، روحانيون و نيروهاى طرفدار سلطنت يا نيروهاى نظامى گرا و مسلح در ارتش، همه مى بايست از حداقل هشتاد درصد مطالبات خودشان كوتاه مى آمدند تا امكان صلح و سازش و ثبات در كشور به وجود مى آمد.

يك نوع افراط گرايى در تمام لايه هاى اجتماعى و سياسى كه در عرصه سياسى ايران آن روزها حاضر و موثر بودند، ديده مى شود و اگر بخواهم اثبات كنم كه اين افراط گرايى و زياده طلبى در نيروهاى راست گرا هم وجود داشته است، بايد به روندى كه بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ رخ داد، اشاره كنم كه به روند حدف و بيرون راندن و منزوى كردن مهمترين موتلفين شاه در آن زمان، از جمله بخش هاى راست گراى ملیون، كه امثال دكتر امينى نماينده اش بودند، يا از جمله روحانيونى كه از حكومت پشتيبانى مى كردند، مثل آيت الله كاشانى و غيره و حتى سركوب خشن آنها منتهى شد.

اين مسئله نشان مى دهد كه در طول دوران حكومت شاه در ميان راست گرايان هم، يكنوع انحصارطلبى و اضافه خواهى حاكم بود كه موجب عدم ثبات بعدى شد و ما به سمت انقلاب بهمن ۵۷ حركت كرديم.

مصدق هم فكر مى كرد كه با نيروى كم مى تواند كارهاى بزرگى انجام دهد و ائتلافات بزرگ را براى كارهاى بزرگ ضرورى نمى ديد. همين طرز تفكر هم در ميان چپ ها وجود داشت.

بنابر اين من اگر به ۶۰ يا ۵۰ سال پيش برگردم و بخواهم بسنجم كه چه راه حلى براى نجات ايران واقعا موثر بود، يك نوع گرايش ليبرال تقريبا معتدل يا حتى متمايل به راست را براى آن دوره انتخاب مى كردم.

چرا كه در آن زمان همه مولفه هاى اجتماعى، اين نوع حكومت و گرايش را غنيمت مى شمردند تا فرصت مراحل بعدى تكامل در جامعه ما از دست نرود.

           
 
توسط: نام مستعار
۰۱ ۰۶ ۱۳۸۹ ۱۸:۱۵
man anja boodam. hata yek nafar dar khiabanha nabood. shaban as jonub amad va ta khaneh doctor mossadegh raft. anhayi keh mojassameh hara paine keshidand va faryadeh marg bar shah mikeshidand va tudehyi ha koja boodand? bishtar as 700 afsareh tudehyi dashtim anha koja budand? a

توسط: مازیار حقوقی از: France
۰۱ ۰۶ ۱۳۸۹ ۱۳:۴۸
با سلام:

چرا کامنتم در باره این مقاله فرخ نگهدار به چاپ نرسیده؟ برخورد دو پهلو نکنید لطفاً.

توسط: صداقت
۰۱ ۰۶ ۱۳۸۹ ۱۲:۴۲
ببینم رادیوفردا
این آغا رو بردین قم حضرت معصومه؟ ریختین رو سرش آب توبه؟ که حالا آوردین تو ویترین رادیوفردا گذاشتین!

توسط: reza از: .....
۰۱ ۰۶ ۱۳۸۹ ۰۱:۵۷
تحلیل ۀقای نگهدار بسیار واقع بینانه است. در ضمن چرا با خان بابا تهرانی مصاحبه نمی شود؟؟خیلی وقت است از ایشان هیچ خبری نیست؟

توسط: مازیار حقوقی از: France
۰۱ ۰۶ ۱۳۸۹ ۰۱:۵۳
سایت رادیو فردا را چه شده است که یک بدنام سیاسی بنام فرخ نگهدار مفسّر سیاسی آن شده است؟ موجود پلید و تبهکاری که به معنی واقعی کلمه بندباز سیاسی برازنده اوست و مرتباً در سایتها و تلویزویونهای فارسی زبان خارج کشور در رفت و آمد است. این جاندار آنچنان بی چشم و رو و وقیح است که حتی بی بی سی فارسی هم از پررویی و وقاحت او انگشت تعجب به دهان گرفت. موضوع اینکه وی برای قالب کردن خود به تیم فارسی بی بی سی روزهای متمادی به دفتر آنجا رفت و آمد میکرد و هر بار هم بدلیل بدنامی و آلوده بودنش حواب رد دریافت میکرد ولی از رو نمی رفت و حتی در آواخر کار به نوعی بست نشستن در جلوی دفتر بی بی سی در لندن دست زد تا سرانجام در کمال بی میلی به او وظایف کوچکی را در آنجا واگذار کردند که متاسفانه با ادامه سیاست مماشات و جریان آلوده جک استراو, بخت وی هم گل کرد و حالا یکی از مفسران این دستگاه تبلیغاتی لابی رژیم می باشد. جنایتکاری که بعد از ذبح کردن سازمان فداییان و تبدیل آن به دنبالچه حزب توده مرتب مشغول گرفتن ماموریتهای تخریبی بر علیه جریانات اپوزیسیون رژیم می باشد. این خائن چپ نما در لندن دارای دفتر واردات و صادرات به همراه برادر و خواهرش و شریک تجاری باند رفسنجانی است و حتی در ونزوئلا هم که ماوای نیروی قدس رژیم است, دارای شرکت ساختمانی و شریک تجاری سپاه پاسداران می باشد. این خائن خبیث را تا میتوانید افشا کنید.!

توسط: صابر از: تهران
۳۱ ۰۵ ۱۳۸۹ ۲۱:۵۲
کدام یک از تحلیل ها ی ایشان تا به حال درست بوده
1 میگفت اخوند ها ازادیخواه هستند
2سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید
3 خودش میداند فصلی تحلیل سیاسی میدهد وذرهئی ارزش ندارد

توسط: nima
۳۱ ۰۵ ۱۳۸۹ ۰۵:۱۶
آقای نگهدار مهم این بود که حزب توده وظیفه و رسالت تاریخی خود را انجام میداد حتی شکست حزب پیروزی آن محسوب میشد اما متاسفانه حزب به مصدق پشت کرد و زد و بندهای آمریکا و شوروی حزب را قربانی و لیست سازمان افسری حزب توسط روسها در اختیار عوامل کودتا قرار گرفت و بدینسان شد که حزب توده دیگر هرگز نتوانست اعتماد عمومی را جذب کند

توسط: Bahman Jazouieh از: Sweden
۳۰ ۰۵ ۱۳۸۹ ۲۲:۰۷
I am flabbergasted to see members of Tudeh Party , a party formed by Soviet Union, Iran's arch enemy, have the gull to claim their existence. A party whose only goal has been to dismantle Iran's Government and annex our country to former Soviet Union and now the highest bidder. The members of Tudeh Party are treacherous by nature and inherit this nature from an older member of their family or relatives. If you do not believe this, please do a little research and ask them how they heard about Tudeh Party and who was their mentor?
I guess what I am trying to say is that everyone should have the right to express their opinion in our country, but we must not allow a foreign government's agents to voice their opinion or worse get involved with our politics.
No other country whether it is capitalist or communist does not let an alien country's agent affect their country's politics regardless of the time that agent has lived in their land or speaks their language.
We all know that for many years, especially during the "Cold War" the Soviet Union created sleeping agents in Western countries such as USA or Britain or Germany, who in intelligence circle are called "Moles". But anytime such agents who were even born in those lands, were discovered, they would put them on trial for espionage. But in our dear country not only these people have not been arrested and put on trial for espionage (Maybe a few cases) but also they have constantly occupied high level jobs and they keep coming back with no shame what so ever. I just would like to remind you of two of their outstanding members who did our country irrevocable damage. Mr. Pishehvari and Dr. Kianoori , the two biggest and most infamous traitors to Iran. Not to mention General Gharehbaghi and the long list of such back stabbers of Iranian nation. I believe these people should be banned from any activities that relates to Iran and no Iranian media should allow them to further damage our future. Shame on us that we did not take a stand in front of them and allowed them to get this far.

توسط: مراد
۳۰ ۰۵ ۱۳۸۹ ۲۰:۲۷
جناب فرخ نگهدار در هیج زمانی به عنوان رهبر سازمان چریکهای فدایی خلق برگزیده نشد، بلکه ایشان با همدستی با سران حزب توده به سازمان چریک های فدایی خلق ایران ضربه های جبران ناپذیر وارد کرد. ایشان همچنان هم مسلک توده ای های خائن به ملت هستند و به جعل تاریخ می پردازند.

توسط: ...
۳۰ ۰۵ ۱۳۸۹ ۲۰:۲۲
به به باز هم جناب فرخ نگهدار. اکثریتی توده رو توجیه نکنه کی بکنه!

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire