تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۲, ساعت ۱:۵۰ قبل از ظهر
مصدق و کودتا، در اسناد منتشرنشده شرکت نفت انگلیس
فرید مرجایی
چه خوب است هر نسلی قهرمانان خود را از نو بشناسد.
با احترام و اعتباری که نقد علمی و تاریخی در بررسی حوادث اجتماعی داراست، باید تشویق شود که چنین نقدی همواره درک ما را از حوادث تاریخ پویا نگاه دارد. ولی متاسفانه بعضی جریانهای سیاسی با انگیزه خاص و تلقین دیدگاههای مشخص در زیر لفافه بازخوانی تاریخ، دستاوردهای نهضت ملی و پیشوای آن دکتر محمد مصدق را با روشی غیرتاریخی لطمه میزنند؛ بهدلیل میراث مبارزات ضداستعماری- استبدادی تاریخ معاصر، مانند انقلاب مشروطه و نهضت ملی نفت، بعضی خصوصیات تفکر قالب بر جامعه در این برهه، تمرکزی بر محورهای ارزشی چون حقگرایی، استقلال، حاکمیت ملی و ستمستیزی دارد. عدهای بر این باورند تغییر کلی سپهر فرهنگی-سیاسی کنونی پیششرط رابطه با غرب، جذبشدن در اردوگاه غرب و سازمان تجارت جهانی است.
بهاینصورت، آن نیروها روایت کودتای 28مرداد را با کجفهمی و بهطور ناقص ارائه میدهند. از دید آنها شخصیتهای تاریخی بهعنوان آیکانهای ضداستعماری که طبیعتا مانعی برای تحقق هژمونی عرفی (متعارف) هستند، باید خنثی شوند و جایگاه استثنایی آنها را در وجدان جامعه مخدوش کنند. یک روز به «رادیکالیسم» شریعتی میپردازند و روزی دیگر به «اشتباهات» مصدق.
با آنکه گفتوگو، مذاکره و همزیستی مسالمتآمیز با همه کشورها، از جمله آمریکا، مفید و حتی ضروری است، نیازی نیست برای این منظور وقایع حقیقی کودتا را تحریف و حوادث تاریخ را دستکاری کنند. بهنظر میرسد بعضی تلاش دارند نارضایتیهای انباشته و انرژی طبیعی نافرمانی نسل جوان را بطرف آیکانها و پیشوای مبارزات ضداستعماری کانالیزه کنند. از این جهت چه خوب است هر نسلی قهرمانان خود را از نو بشناسد.
در این راستا اخیرا سلسله گزارشها و مقالاتی تاریخی ارائه شده است که باوجود اسناد فراوان و آرشیوهای متعدد سعی دارند نقش آمریکا و سرویس اطلاعاتی سیا را در توطئه آژاکس نفی یا کمرنگ کنند و کودتای 28مرداد و سرنگونی دولت دموکراتیک دکتر مصدق را به اختلافات بین نیروها و اقشار مختلف جامعه ایران تقلیل دهند (بهعنوان مثال، رجوع کنید به نشریه نئوکان «نیو ریپابلیک»). بعضی از نویسندگان هم روایتهای آنان را به حوزه عمومی، علمی و مطبوعاتی ایران منتقل میکنند. آنها در عمل، کودتای ایران را در خلاء و مجزا از سیر تحولات تاریخ و دیگر کودتاهای آمریکا در دنیا بررسی میکنند. در صورتی که یکی از عوامل سیا و کارگردانان کودتای آژاکس، دونالد ویلبر، درست چهار ماه بعد از حوادث 28مرداد، گزارش محرمانهای را برای بخش آرشیو تاریخی سازمان سیا تهیه میکند و هدف این گزارش را بهعنوان تجربیات و درسهایی برای پروژهها (کودتاهای) آینده آمریکا معرفی میکند. دقیقا یکسال بعد از 28مرداد، سازمان سیا دولت دموکراتیک و قانونی «ژاکوب آربنز» در گواتمالا را بهدلیل سیاستهای ملی، بهوسیله کودتا سرنگون کرد. قابل توجه است که آقای «ورنن والترز» یکی از افسران سیا که نقش حاشیهای در کودتای 28مرداد داشت، در 1964 در کودتای برزیل، نقش مرکزی پیدا کرد (برای جزییات گزارش ویلبر رجوع کنید به مقاله نگارنده در دوماهنامه چشمانداز ایران، شماره 18 بهمن 1381). بهعبارت دیگر، طرح کودتای آژاکس آغاز مجموعهای از کودتاهای سازمان سیا در قرن بیستم بود. در این راستا و گذرگاه تاریخی است که تحقیقات و کتاب اخیر پروفسور اروند آبراهامیان درباره کودتای آژاکس (28مرداد) که چند ماه پیش انتشار یافت، اهمیت فوقالعادهای پیدا میکند.
سالهای طولانی است که آبراهامیان آرشیوها و اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس، بعضی اسناد ارائهشده وزارت خارجه آمریکا و مقداری از اسناد سرویس اطلاعات آمریکا سیا را بررسی کرده است (سازمان سیا از ارائه بیشتر اسناد کودتای آژاکس ممانعت کرد و در نتیجه بعضی تاریخدانان برای دسترسی به اسناد و مدارک به دادگاه آمریکا مراجعه کردهاند که تاکنون بینتیجه مانده است.) در ضمن، دکتر آبراهامیان برای نوشتن این کتاب، آرشیو اسناد قدیمی شرکت استعماری نفت انگلیس (شرکت بیپی کنونی) را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است. آرشیو اسناد شرکت نفت، مطالب بسیار جالبی درباره استراتژی مذاکرات با ایران را در دسترس میگذارد.
آمریکا و انگلیس در مواضع خود، دلیل اصلی کودتا را خطر تسلط کمونیسم در ایران معرفی کردهاند، ولی آبراهامیان در این کتاب، با استناد و اشاره مستقیم به اسناد و آرشیوها، ثابت میکند هدف کودتا در واکنش به ملیشدن نفت، حاکمیت ملی کشورهای نفتخیز و تبعات سیاسی آن در جهان و تاثیر آن بر بازار و منابع نفتی آنها بود. وی در کتاب مینویسد خطر سرخ و خطر کمونیسم (در قالب حساسیتهای جنگ سرد ) درحقیقت بهانه و سرپوشی بود برای توجیه کودتا و دخالت آن دو کشور در امور سیاسی ایران (صفحه 4). دفتر سازمان سیا تحلیلی را در آن زمان ارائه میدهد که توانایی حزب توده درحقیقت خطری برای کسب قدرت در ایران ایجاد نمیکرد، این سند سیا محرمانه بوده است و از طرفی مواضع علنی دولت آمریکا برخلاف آن اطلاعات بود.
اگرچه بسیاری از تاریخنویسان و تحلیلگران معتقدند برنامه کودتا بعد از انتخاب آیزنهاور به رییسجمهوری آمریکا آغاز شد و پرزیدنت ترومن قبل از وی از ملیشدن نفت ایران حمایت میکرد، آقای آبراهامیان با تحقیقات خود نشان میدهد درحقیقت، مقامات سیا با همتایان انگلیسی خود مقدمات طرح بحرانسازی علیه دولت دکتر مصدق و طرح کودتا را در زمان ترومن شروع کرده بودند. هنگامیکه مشخص شد مساله اصلی مصدق تنها میزان سهم و سود نهایی نیست، بلکه مساله کنترل صنعت نفت و حفظ حاکمیت ملی در کشور در میان است، دولت ترومن و شرکتهای نفتی آمریکایی به طرفداری از انگلستان برخاستند. ترومن نمایندهای به ایران فرستاد که از دربار و شاه بخواهد که از امضای قانون ملیشدن نفت که بهتصویب مجلس ایران رسیده بود، امتناع ورزد. آورل هریمن، نماینده پرزیدنت ترومن که خود بازرگان متمولی بود، قرار بود که در ماموریتش به تهران به دکتر مصدق تلقین کند که ملیشدن الزاما «کنترل» بر صنعت نفت نمیآورد؛ زیرا مسئله و بازار نفت در جهان «از پیچیدگی خاصی برخوردار» است (ص 113).
سفارت انگلیس در واشنگتن در پیامی به دولت مطبوع خود خاطرنشان کرد آقای هریمن نماینده آمریکا از موضع لندن و باقیماندن «کنترل» در دست انگلیس کاملا حمایت میکند (ص115). در زمان سفر هریمن به تهران تظاهرات و تحریکاتی نزدیک به مجلس انجام شد که 16نفر کشته و 280نفر زخمی بهجای گذاشت. مدارک بهدستآمده بهوسیله آبراهامیان اکنون نشان میدهند دفتر سرویس سیا در این تحریکات نقش داشت. اسناد دیگر نشانگر آناند که نماینده شرکت نفت انگلیس به لندن اطلاع داد که افراد حزب توده مسئول تحریکات و خشونت در آن روز نبوده، بلکه اوباش حلقه حزب مظفر بقایی عاملین اصلی تحریکات بودند (ص115).
لوی هندرسون، سفیر آمریکا در ایران که خود در پروژه آژاکس نقش داشت، سالها بعد از 28مرداد در مصاحبهای میگوید، «میخواستم رابطه خوبی با ایران داشته باشیم، ولی نه بهقیمت قبولکردن ملیشدن نفت» (ص 116).
تعدادی از تحلیلگران که اسناد آن دوران را بهطور مستقیم بررسی نکردهاند، دکتر مصدق را شخصی لجوج، یکدنده و انعطافناپذیر معرفی میکنند که عقده شهادت داشت. آنها مینویسند که دولت مصدق باید پیشنهاد نهایی شرکت نفت انگلیس و پیشنهاد بانک جهانی را میپذیرفت. آبراهامیان مینویسد که هدف مبارزات مصدق «حاکمیت ملی» بود. وی میافزاید که مصدق در مذاکرات صادق و به آنها اعلان داشته بود که حاضر است غرامت و خسارت برآمده از ملیشدن را به قیمت بازار روز به انگلیس پرداخت کند. درحقیقت این شرکت استعماری نفت بود که در باطن حاضر نبود «کنترل» را به ایران منتقل کند. آقای «سام فال» از وزارت خارجه انگلیس بعدها اعلام میکند شکست فاز اول مذاکرات با ایران بهدلیل لجوجبودن و انعطافناپذیری مدیریت کمپانی (شرکت استعماری نفت انگلیس) بود (ص 48). آقای جرج میدلتن، کاردار سفارت انگلیس در ایران، نیز سالها بعد اذعان کرد شرکت نفت انگلیس، ملیشدن صنعت نفت ایران را هرگز جدی نمیگرفتند؛ زیرا باور نداشتند ایران بتواند صنعت نفت را بگرداند. (همان، ص 48).
آقای میدلتن که خود در مذاکرات با ایران و بانک جهانی شرکت داشت، سالها بعد اذعان داشت در تحلیل نهایی، انگلیس و آمریکا در مخالفت با ملیشدن واقعی صنعت نفت کاملا هماهنگ بودند. نفت در کشور مکزیک ملی شده بود و آن دو کشور بههیچوجه نمیخواستند این برنامه در کشور دیگری تکرار شود (ص162).
درباره پرداخت غرامت منصفانه به انگلیس، اسناد نشان میدهند پیشنهاد نهایی بانک جهانی درحقیقت جدی نبود و بهطوری طراحی شده بود که ایران توانایی پرداخت آن را نداشته باشد که مذاکرات شکست بخورد و افکار عمومی علیه دولت مصدق تحریک شود (ص 163). رییس دفتر سرویس جاسوسی انگلیس (امای 6) وقت در ایران، بعدها میگوید دولت انگلیس هرگز درباره مذاکرات جدی نبود؛ چون قصد رسیدن به توافق با دکتر مصدق را نداشت (ص 162). دکتر مصدق بهعنوان نخستوزیر منتخب مردم از اصل حاکمیت ملی صرفنظر نمیکرد و این تبلیغات وسیع انگلیس و آمریکا بود که از دکتر مصدق یک چهره انعطافناپذیر ترسیم کند.
برنامه «اصل 4» آمریکا مسئولیتش درباره کمکهای کشاورزی به ایران بود، ولی خبرنگارانی مشکوک بودند که دفتر مرکزی برنامه «اصل 4» (روبهروی منزل دکتر مصدق) پوششی برای فعالیتهای مخفیانه ایجاد میکرد. اردشیر زاهدی که در این دفتر مشغول بهکار بود، پیامهای سری را از مقامات آمریکایی به پدر خود سرلشکر زاهدی که در پنهان بود منتقل میکرد (ص157). آقای سام فال گزارش میدهد که در ماه ژوییه، مخالفان دکتر مصدق، بهطور مخفی به دیدن سرلشکر زاهدی رفته بودند. در این مقطع، فال از تماسهای مخفیانه زاهدی با آمریکاییها نیز مطلع میشود (ص 156).
بعضی روشنفکران اصل «استقلال» را در دنیای امروز و شرایط جهانیشدن فرسوده میشمرند و از مقوله استقلال عبور کردهاند. در صورتی که «حاکمیت ملی» از نوع مصدقی آن، بدون اعتقاد و تعهد به دو اصل استقلال و دموکراسی، امکانپذیر نیست.
ذکر صفحات کتاب «کودتا» نوشته اروند آبراهامیان، با اشاره به نسخه اصلی آن به زبان انگلیسی است. خوشبختانه این کتاب اکنون در دست ترجمه به زبان فارسی است.
منبع: روزنامه بهار
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire