jeudi 15 août 2013

حکایت همچنان باقی است

حکایت همچنان باقی است احمدی نژاد را به مجمع بردند
تا از جلوی چشم دور نباشد!
 
 
 
 
در روزگارانی دور، غریبی وقت اذان وارد قریه ای شد و برای نماز به مسجد رفت. امام جماعت را دید که یک دست و یک پا ، یک گوشش بریده بود و یک چشمش از کاسه درآمده بود.
از ریش سپیدی، علت پرسید.
پیرمرد لبخندی زد و گفت:
راه خطا رفت، به حکم شرع پایش را قطع کردیم. دزدی کرد، دستش را بریدیم . گوش به خطا سپرد، گوشش را کندیم  و چشم به نامحرم دوخت، چشمش از کاسه درآوردیم.
مرد طعنه زد: با این همه فضیلت، چطور امام جماعتش کردید ؟
پیرمرد گفت : آخر، اگر جلوی چشممان نبود، وقت نماز کفش هامان را می دزدید.
لطفا، هیچ مپندارید که این حکایت بدان آوردم که احمدی نژاد عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام  شد.

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire