این روزها که مجلس داغ بود، فیسبوک هم از خبر و مزه پرانی و نظر نویسی داغ بود. چند نمونه را بخوانید:
1- با این همه باید اذعان کرد که لحن و رفتار مجلس نشینان در سه روز اخیر هر روز به نسبت روز قبل بهبود یافته و از ادبیات پرخاش و تکرار صدها باره یک واژه (فتنه) به بیان منطقی تر سوق داده شده و این اصلاح را به میزان معتنابهی می توان ناشی از پخش مستقیم تلویزیونی و واکنش های منفی جامعه درقبال به کارگیری پاره ای الفاظ موهن و حتی رکیک یا بعضا استهزا آمیز دانست.
بخشی از مقاله سایت عصر ایران با عنوان "شنیدن، کی بود مانند دیدن؟!"
دلیل اصلی سپاس از سازمان صدا و سیما اما این است که مردم با مجلس اصولگرا بیشتر آشنا شدند. شماری از این نمایندگان برای اولین بار به مجلس راه یافته اند و کمتر شناخته شده اند. رفتار برخی به گونه ای بود که صدای بازیگر سرشناس سینما (پرویز پرستویی) را هم درآورد و گفت:«آبروی مجلس را بردند.»
البته اظهار نظر حق هر نماینده است و شاید توهین کنندگان را نیز نتوان تحت تعقیب قرار داد اما پخش مستقیم و پوشش تلویزیونی مردم را با گفتار و رفتار برخی نمایندگان و اولویت دغدغه های آنان و خاستگاه و تعلقات فکری و سیاسی شان بیشتر آشنا کرد.
اکنون بهتر می توان دریافت که مجلس تا چه حد به چهره های شاخص سیاسی نیاز دارد و اعمال نظارت استصوابی، حزبی نبودن انتخابات پارلمانی و کاهش مشارکت مردم تا چه اندازه بنیه فکری و تحلیلی مجلس را ضعیف کرده تا حدی که گاه خود نمی دانند چه می خواهند بگویند.
زنان ایران نیز دیدند و در واقع ندیدند که نمایندگان زن چه نقشی در مذاکرات و مجلس دارند. بودند اما انگار نبودند. همچنین مردم دیدند برخی نمایندگان که با ادعای حل مشکلات مردم به مجلس راه یافته اند چه دغدغه هایی دارند. آن قدر که علاقه دارند افکار دیگران را بکاوند و آدمی در حد یک وزیر پیشنهادی ولو با سابقه وزارت را به اقرار علیه خود وادارند مشتاق شنیدن برنامه ها و راهکارهای او نبودند.
این که رییس جمهور منتخب اکثریت ناگزیر از اخذ رای اعتماد از نمایندگان حامی رقیبان خود باشند البته مسبوق به سابقه است هر چند به نظر نمی رسد آقای روحانی در این مورد خاص مشکل حادی داشته باشد و به جز اقلیت افراطی دیگران همراهی نشان خواهند داد اما باز این پرسش در اذهان پدید آمده است که چرا برآیند آنچه از زبان شماری از نمایندگان شنیده می شود با میانگین افکار عمومی هم سو نیست؟
عطار نیشابوری می گوید: زلیخا دیدن و یوسف شنیدن / شنیدن کی بود مانند دیدن؟
اگر چه حکایت رای اعتماد، نسبتی با داستان یوسف و زلیخا نداشت و ندارد اما همچنان می توان گفت شنیدن ،کی بود مانند دیدن؟ چرا که به صرف شنیدن مذاکرات از رادیو توفیق آشنایی با بزرگانی چون آقای بزرگواری (کسی که به لرهای توهین کرد) و نادر قاضی پور به دست نمی آمد. آقای حمید رسایی البته حکایت جدایی دارد...
|
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire