زلزله و مشیّت الهی: از لیسبون تا آذربایجان شرقی
اولّین زلزله بعد از انقلاب در سال ۱۹۸۱ در استان کرمان به وقوع پیوست که بیش از سه هزار را کشت و ۳۱ هزار نفر را بی خانمان کرد. بعد از وقوع این فاجعه آیت الله خمینی طی بیانیه ای با مصدومین و بازماندگان قربانیان اظهار همدردی کرد و متذکر شد که زلزله "مشیّت الهی" و هدف آن امتحان بندگان است و لذا وظیفه مردم در واکنش به فاجعه باید تحکیم ایمانشان به اسلام باشد.
بعد از زلزله بم در سال ۲۰۰۳ که بیش از سی هزار کشته و پنجاه هزار مصدوم به جا گذاشت، آیت الله خامنه ای به منطقه زلزله زده سفر کرد و ضمن دلجوئی از مردم ستمدیده همانند آیت الله خمینی مدّعی شد که برور زلزله "امتحان الهی است" و تبعات شوم آن باید ایمان مردم به دین را تقویت کند.
منبع این قصّه در ادیان ابراهیمی است. زیرا آیات متعددی در تورات و انجیل و قرآن عامل بروز زلزله را اراده خداوند و هدف آن را مجازات، مکافات یا امتحان آدمیان میدانند. بر مبنای این گونه آیه ها همه بلایای طبیعی نشانه های خداوند هستند که برای اجرای اوامرش به کار گرفته می شوند. در اینجا باید ذکر کرد که بلایای طبیعی را به خدایان یا نیروهای فراطبیعی نسبت دادن از آغاز تکامل هوش و کنجکاوی بشر وجود داشته و نقش ادیان ابراهیمی این بوده است که به تخیلات بدوی مشروعیت وحی و نبوّت بدهند.
منبع این قصّه در ادیان ابراهیمی است. زیرا آیات متعددی در تورات و انجیل و قرآن عامل بروز زلزله را اراده خداوند و هدف آن را مجازات، مکافات یا امتحان آدمیان میدانند. بر مبنای این گونه آیه ها همه بلایای طبیعی نشانه های خداوند هستند که برای اجرای اوامرش به کار گرفته می شوند. در اینجا باید ذکر کرد که بلایای طبیعی را به خدایان یا نیروهای فراطبیعی نسبت دادن از آغاز تکامل هوش و کنجکاوی بشر وجود داشته و نقش ادیان ابراهیمی این بوده است که به تخیلات بدوی مشروعیت وحی و نبوّت بدهند.
تا عصر روشنگری تصویر مسلّط بر ذهنیت بشر این بود که در برابر بلایای طبیعی ناتوان و بی ملجا است و توجیه مذهبی یا اسطواره ای که بروز بلایا را به خدایان یا خدا نسبت میداد مخاطبی برای کاوش یا اعتراض تعیین نمی کرد.
زیر سئوال بردن این بینش برای اولّین بار در تاریخ در اواسط قرن هجدهم آغاز شد و محّرک آن هم زلزله ای بود که اوّل نوامبر۱۷۵۵ در شهر لیسبون، پایتخت پرتغال به وقوع پیوست.
تعداد کشته شده گان این زلزله را بین ۱۰ تا ۱۵ هزار تخمین میزنند و بر اثر آن از ۲۰هزار خانه مسکونی در این شهر فقط سه هزار واحد قابل سکونت باقی ماند. در آن زمان لیسبون چهارمین شهر بزرگ اروپا بود، بعد از لندن، پاریس و ناپل، و ۲۷۵۰۰۰ جمعیت داشت. در سال ۱۷۵۵علم زمین شناسی وجود نداشت که در باره مکانیسم زلزله تحقیق و تفحّص کنند ولی تکامل عقلانیّت به مرحله ای رسیده بود که "مشیّت اللهی" دانستن زلزله و توجیه آن به نام مجازات یا امتحان انسانها را زیر سئوال ببرد.
واکنش اندیشمندان و هنرمندان اروپا به زلزله لیسبون از اظهار همدردی با قربانیان بلایا فراتر رفت و تحلیل آنان از فاجعه به انتقاد از مواضع کلیسا و پرداختن به مسائل سیاسی و اقتصادی و طبقاتی کشیده شد. محور اصلی گفتمان منتقدان و مفّسران این بود که اگر ادعای کشیشان مبنی بر "مشّیت الهی" بودن زلزله برای مجازات گناهکاران صحیح است، پس چرا خانه های فقیرترین مردم شهر روی سرشان خراب میشود و اکثر قربانیان کودکان و سالمندان هستند؟
کشیشان برای این سئوال پاسخی نداشتند جز تکرار ادعای سخنگویان کنیسه، کلیسا و مسجد که حساب و کتاب خداوند با منطق آدمیان قابل فهم نیست. کشیشان کاتولیک که با اشراف و دولتمداران زمان روابط نزدیک داشتند، منتقدین مشیّت الهی بودن زلزله را به ارتداد متهم میکردند. سخنگویان پروتستان ها نیز مشیّت الهی بودن زلزله را تأئید میکردند ولی علل بروز آن را به ظلم و فساد کلیسای کاتولیک در تفتیش عقاید نسبت میدادند.
این بحث و جدل چنان در محافل روشنفکری اروپا گسترش یافت که در اولّین سالگرد زلزله لیسبون یک کشیش و مبلّغ معروف بنام گابریل والا گریدا بیانیه ای خطاب به اهالی لیسبون منتشر کرد و گفت "گناهان شما که شامل دوست داشتن تئاتر، موزیک و رقص و گاوبازی" هم میشود علل وقوع زلزله و اراده خداوند در مجازات شما بوده است و مردم شهر را نصیحت کرد که توبه کنند و به سوی خدا بر گردند.
در پاسخ به این بیانیه، ولتر، ستاره هنری و فلسفی عصر روشنگری، قطعه ای ساخت تحت عنوان "شعری در باره بلای لیسبون: نگاهی به قاعده آنچه هست، حق است." در این شعر مشهور ولتر قصّه مشیّت الهی بودن زلزله را به خرافه ای بیگانه با احساس و عقلانیت انسان ترسیم کرد و گفت این چه خدایی است که ارضای خشمش مرگ و رنج ضعیف ترین و بی پناه ترین انسانها را می طلبد؟
خبرسازترین پاسخ به شعر ولتر نامه ای بود که از ژان ژاک روسو در یافت کرد. روسو با ولتر موافق بود که بلایای طبیعی ارتباطی با نیروی فراطبیعی ندارند، ولی از آنجا که خداپرست بود حمله به اعتقادات مذهبی توده های مردم را بر خورد مثبتی با مسئله نمیدانست. او نیز چون ولتر در باره علل بروز زلزله اظهار نظری نکرد ولی به این واقعیت توّجه داشت که اکثریت قربانیان زلزله از محرومترین بخش جمعیّت شهر بوده اند و لذا آسیب پذیری آنان مربوط به کیفیّت ضعیف ساخت و مصالح منازل آنان بوده است.
بر مبنای این نگرش، روسو برای جامعه و سیستم حاکمیت نسبت به قربانیان بلایای طبیعی مسئولیت قائل شد. روسو اوّلین متّفکر عصر روشنگری بود که مقوله آسیب پذیری انسانها و نقش جامعه در تقلیل آن را وارد بحث فلسفی و سیاسی کرد. نتیجه منطقی پذیرش و گسترش بینش روسو این شد که از آن پس گفت و گو در باره ناتوانی انسانها در برابر بلایای طبیعی شامل توجّه به فقر و نابرابری اجتماعی هم شد، یعنی آسیب دیدگان بلایا گرفتار نوعی بی عدالتی هم بودند که صاحبان قدرت و ثروت در جامعه می بایست مسئولیت رفع یا تقلیل آن را به عهده بگیرند.
جودیت اشکلار، استاد فلسفه سیاسی در دانشگاه هاروارد، در کتاب "چهره های بی عدالتی" می نویسد که اگر بخواهیم برای عصر تجدّد زاد روزی تعیین کنیم، روز بروز زلزله لیسبون کاندیدای شایسته ایست زیرا آن بلای طبیعی آغازگر گفتمانی شد که میتوان آن را مرز بین سنّت و تجدّد نامید.
بعد از وقوع زلزله های کرمان و بم، کسی در ایران اجازه نداشت از آقایان خمینی یا خامنه ای سئوال کند که از نظر آنها قربانیان فاجعه، که اکثرأ کودک و سالمند بودند، به چه دلیلی سزاوار مرگ زیر آوار خشت و گل خانه هایشان بودند؟ و یا خداوند برای قربانیان فقیر و بی خانمان مناطق زلزله زده چگونه امتحانی در نظر دارد؟ طرح این گونه سئوالها بعد از آن دو زلزله در نظر معتقدان به ولایت فقیه ارتداد محسوب می شد و عواقب آن را خلخالی ها و سعید مرتضوی ها تعیین می کردند. در سال ۱۷۵۵، تمامی اروپا زیر سلطه فئودالها و شاهان اقتدارگرا بود ولی اهل تفّکر قادر بودند بحث و مجادله سنّت و تجدد را آغاز کنند.
۲۷۵ سال از زلزله لیسبون می گذرد ولی ایرانیان مقیم کشور هنوز امکان طرح گفتگوئی باز و بی محابا در باره خرافات و اوهام ما قبل تاریخ را ندارند. آنچه تاکنون از آیت الله خامنه ای در باره زلزله آذربایجان شرقی شنیده نشده نسبت دادن آن به مشیّت الهی است.
آیا میتوان امیدوار بود که امتناع خامنه ای از تکرار ادعای پیشین خود و مرشدش عمدی است؟ وقتی که فهم رو به گسترش جامعه از آسیب پذیری خانه های خشتی و گلی و اعتراضات وسیع مردم را به کُندی، فساد و فقر مدیریت رژیم در امداد رسانی به قربانیان بلایا را در نظر بگیریم، آیا میتوان گفت که حتی ولی مطلقه فقیه هم از مشیّت الهی نامیدن زلزله شرم دارد؟
* منصور فرهنگ استاد علوم سیاسی در کالج بنینگتون در ایالت ورمنت ایالات متحده است.
uk/blogs/persian/viewpoints/2012/08/post-272.html
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire