حال و روز کنونینسل اول چماقداران ج. اسلامی
|
حجت الاسلام هادی غفاری همراه با آیت الله خمینی از پاریس به ایران آمد.
نه صورتی دلچسب داشت و نه سیرتی. در هواپیمائی به تهران آمد که خبرنگاران و گروهی
از همراهان آیت الله خمینی را با خود به ایران می آورد! هنوز هواپیما به آسمان
ایران نرسیده بود که به جمع خبرنگاران ایرانی گفت: قدرت را که بدست بگیریم، همه تان
را می ریزیم از روزنامه ها بیرون! خبرنگار جوانی که حیرت زده به او خیره شده بود،
با ناباوری و حیرت گفت: حاج آقا! هنوز که قدرت دست شما نیست و ضمنا یادتان باشد که
پایه های قدرت شاه با دو اعتصاب شکست. اعتصاب مطبوعات و اعتصاب نفت!
شاه دیگر نبود اما رژیمش هنوز نفس های آخر را می کشید که هادی غفاری
سردسته مهاجمین به گروه های بحث در مقابل دانشگاه تهران شد و همین گروه ها را با
شعار "اعدام باید گردد" و "نابود باید گردد" می فرستاد به مقابل ساختمان روزنامه
های وقت! رژیم شاه که سقوط کرد و جمهوری اسلامی اعلام شد و دفاتر احزاب سیاسی باز،
هادی غفاری دامنه فعالیتش گسترده تر شد. اولا در دادگاه های انقلاب که برخی
بازجویان ساواک محاکمه می شدند حاضر شده و شهادت شکنجه اش را میداد و از سوی دیگر
بر شمار گروه های تحت فرمانش افزوده و با شعار "حزب فقط حزب الله- رهبر فقط روح
الله" آنها را می فرستاد مقابل دفاتر احزاب. از جمله آتش بیاران معرکه ای که
مجاهدین خلق را به کام اعلام قیام مسلحانه کشاند، هادی غفاری بود که از زندان شاه
با مجاهدین خرده حساب داشت!
حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد. به دبیرکلی آیت الله بهشتی. هادی غفاری عضو
شورای رهبری این حزب شد. شورائی که در آن امثال رفسنجانی، محمد جواد باهنر، علی
خامنه ای و خیلی های دیگر حضور داشتند. شاید بالای 30 نفر! آیت الله بهشتی قربانی
انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی شد و بدنبال او، جواد باهنر که متفکرترین و مدیرترین
چهره آن حزب بود و پس از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری و آن انفجارها و ترورها و
اعدام ها، نخست وزیر شده بود، در انفجار دفتر نخست وزیری همراه با محمد علی رجائی
کشته شد. تمام این حوادث که زمینه های آن از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی شکل گرفته
بود، در جریان اعلام قیام مسلحانه مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی بوقوع پیوست.
هادی غفاری از انفجار حزب جمهوری اسلامی جان به سلامت برد. یعنی در شب حادثه در
دفتر حزب نبود و با اعلام قیام مسلحانه مجاهدین، عمدتا در زندان اوین و در کنار
لاجوردی عمل می کرد. فیلم هائی در همان زمان از تلویزیون نشان داده شد که در اوین
هنگام بازجوئی از دستگیر شدگان سرشناس مجاهدین خلق بود. حمله به دفاتر احزاب با
فرماندهی و رهبری او همچنان ادامه یافت. در آخرین قسمت از مناظره های تلویزیونی آیت
الله بهشتی، دکتر پیمان، کیانوری رهبر حزب توده ایران و مهدی فتاپور نماینده سازمان
فدائیان خلق ایران، وقتی کیانوری به بهشتی گفت که اعضای رهبری حزبی که شما رهبری آن
را برعهده دارید سرپرستی مهاجمین به دفاتر احزاب را دارند و بهشتی انکار و تکذیب
کرد، کیانوری گفت: صبر کنید! اتفاقا من امروز سر راه که می آمدم به تلویزیون برای
این مصاحبه یک نسخه روزنامه ای را روی دکه روزنامه فروشی ها دیدم و خریدم. سپس
روزنامه جمهوری اسلامی را از کیفش در آورده و صفحه اول آن را مقابل دوربین گرفت.
هادی غفاری جلو دار مشتی اوباش و مهاجم در خیابان 16 آذر درحال شعار و تهدید با مشت
و حرکت به طرف دفتر حزب توده ایران بودند! دکتر بهشتی هیچ چیز برای گفتن نداشت و
مناظره ها نیز متوقف شد و آن قسمت آخر نیز هرگز پخش نشد.
بتدریج همه احزاب سرکوب شدند و حزب جمهوری اسلامی هم آنقدر در رهبری اش
اختلاف و تضاد بود که اعلام انحلال آن را مفیدتر از وجودش دانستند. گروه بازاری
حاضر در رهبری آن رفتند حزب موتلفه اسلامی را رونق بخشیدند و روحانیون آن هم رفتند
دنبال دو تشکل "جامعه روحانیت مبارز" و "مجمع روحانیت مبارز" (چپ و راست). هادی
غفاری که کارخانه جوراب استارلایت را هدیه گرفته بود، سهمی بیش از این را انتظار
داشت که ندادند و نشد. نه تنها این، بلکه پس از آخرین نقشی که در برکناری آیت الله
منتظری بازی کرد، به مهره ای سوخته تبدیل شد و کنار گذاشته شد و نسل تازه اوباش و
مهاجمین، سازمان یافته تر و آموزش دیده تر وارد میدان شد. سرتیپ "الله کرم" جانشین هادی غفاری شد و
ماجرا ادامه یافت تا امروز که "لباس شخصی ها" و "واحد فدائیان رهبر" سوار بر موتور
سیکلت و مجهز به انواع تجهیزات نارنجکی و گازهای سمی و خردلی قدرت کودتا هم دارند و
در 22 خرداد 88 چنین هم کردند. البته در کنار فرماندهان سپاه و نیروی انتظامی
(ادامه کمیته های انقلاب اوائل جمهوری اسلامی) که پدرخوانده آنها
هستند!
این شرح و گریز به گذشته به این دلیل اجتناب ناپذیر بود که گزارش دکتر
مهدی خزعلی در باره یک نشست در دفتر او را دراین شماره پیک نت منتشر کرده ایم. این
که هادی غفاری بعدها پشیمان شد و به مقلدان آیت الله منتظری پیوست و سر کلاس های
درس خارج او حاضر شد و یا در تشییع جنازه او پیشگام شد و حتی با جسارت گفت تا منتشر
شود: "آقای خامنه ای آبرویی برای روحانیت باقی
نگذاشت!" همه در کارنامه هادی غفاری است، همانطور که نکات اشاره شده در بالا که بخش
اندکی از گذشته اوست در کارنامه وی ثبت است. دکتر خزعلی با خوش بینی ازنوعی اتحاد و
درس آموزی از گذشته می گوید و امیدوار است نسل امروز مهاجمین و از جمله فرماندهان
سپاه و بازجوهای کنونی سپاه در زندان ها روزگاری سر عقل بیآیند که باندازه هادی
غفاری زمینه و زمان را از دست نداده باشند. این انتظار و آرزوی اوست و ما هیچ
تفسیری بر آن نداریم. گزارش دکتر خزعلی را در همین شماره پیک نت بخوانید
|
vendredi 7 septembre 2012
Inscription à :
Publier les commentaires (Atom)
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire