آقای خامنه ای در
سفر به خراسان از جمله گفت: "بعضی از همینهائی که در استقبالِ امروز بودند
خانم هائی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند "خانم بدحجاب"؛ اشک هم از
چشمش دارد می ریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به
این جبهه است؛ جان، دلباخته ی به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من
نقص ندارم؟"
این اظهار نظر
بسیار دیر و در نتیجه ریاکارانه، در واقع به معنای پایان یک دوران و بن بست یک
سیاست است. سیاستی که جناح راست از 30 سال پیش درکشور برای مقابله با انقلاب در پیش
گرفت و آقای خامنه ای آن را در دوران رهبری خود به سیاست رسمی تبدیل کرد.
تقسیم کردن جامعه
به با حجاب، کم حجاب، بی حجاب، حجاب برتر، حجاب نیمه برتر و امثال آن از همان اوان
انقلاب آغاز شد. با وجود اظهار نظر صریح امثال آیت الله طالقانی یا آقای خمینی که
"در حجاب اجبار نیست"، گروه های راستگرای مذهبی که امروز نام اصولگرا بر خود گذاشته
اند، در پیوند با سلطنت طلبان و طرفداران بختیار که در پی شکافتن صف متحد مردم
بودند، جامعه انقلابی ایران را به تقابل دروغین با حجاب و بی حجاب و "خودی" و "غیر
خودی" و "نیمه خودی" کشاندند. کوشش نیروهای روشن بین مذهبی و غیرمذهبی نظیر حزب
توده ایران برای حفظ وحدت انقلابی و ترقی خواهانه جامعه میان قشرهای سنتی و غیرسنتی
موثر واقع نشد. پس از حوادث و ترورها و انفجارهای سال 60 بتدریج یک سبک پوشش به کل
جامعه ایران تحمیل شد با همه پیامدهای متناقضی که بر جای گذاشت.
از زمان آغاز رهبری
آقای خامنه ای و بویژه در هشت سال دوران احمدی نژاد اوضاع در هر دو سمت بدتر و وخیم
تر شد. در آغاز افتتاح و آغاز به کار مجلس ششم، نمایندگان زن این مجلس بدرستی مطرح
کردند که روپوش و روسری برای حضور در مجلس کافی است، اما همین آقای خامنه ای به
مخالفت با آن برخاست و امام جمعه ها "چادر" را حجاب برتر اعلام کردند! الهه کولائی
نماینده همین مجلس زیر بار حجاب برتر نرفت اما گام به گام آستین روپوشش دراز تر و
دستهایش زیر آن پنهان تر و رو سری اش تا زیر ابروهایش پائین آمد.
سیاست خالی کردن
انقلاب از ماهیت ترقیخواهانه آن به دو شکل گسترش تقدیس پول و سرمایه داری و تجمل و
بی هویتی فکری و فرهنگی از یکسو و تقدیس ریاکاری و خرافه بینی و قشری گری فکری و
فرهنگی از سوی دیگر به سیاست رسمی حکومتی تبدیل شد. این دو سیاست به تعمیق شکاف
فرهنگی و اخلاقی انجامید و حکومت نیز مدام بر آتشی که خود برافروخته بود نفت پاشید
و در خیال آن بود که بخشی از جامعه را تحت عنوان مقابله با بخشی دیگر بسود خود بسیج
کند.
ولی بتدریج توازن
فرهنگی جامعه تحت تاثیر یک سلسله عوامل به زیان قشرهای سنتی فرهنگی که حکومت می
خواست آنان را پایگاه خود کند تغییر کرد. از جهت مثبت، گسترش باسوادی و ورود توده
عظیم مردم به عرصه فعالیت های سیاسی و اجتماعی در نتیجه انقلاب موجب شد که بخش
عظیمی از این توده در طول زمان خواهان عبور از مرزهای زندگی سنتی و برخورداری از
دستاوردها و مواهب یک زندگی نوین و اجتماعی و انسانی باشد. از جهت منفی، تجمل پروری
و سرمایه پرستی و حاکمیت ریاکاری و دروغ و قشریگری دوران آقای خامنه ای، در باورهای
مردم نسبت به درستی بنیادهای اخلاقی سنتی تردید بوجود آورد. همه اینها سرانجام
توازن فرهنگی جامعه را به شکلی معیوب به هم ریخت که در نتیجه آن تکیه صرف حکومت به
قشرهای سنتی ناممکن شد. تلاش احمدی نژاد در دوران پس از کودتای انتخاباتی 88 برای
جلب قشرهای غیرمذهبی یا کمتر مذهبی و یا سخنان اخیر آقای خامنه ای در سفر خراسان در
عمق خود پیامد این تغییرات است.
به این برهم خوردن
توازن فرهنگی در عمق جامعه، تغییر در شرایط سیاسی نیز افزوده شده است. یعنی بویژه
پس از کودتای 22 خرداد دو حادثه مهم جدید روی داده است. از یکسو جامعه نارضایتی و
سرخوردگی و مخالفت خود را بیش از پیش بصورت مقابله با اجبارهای فرهنگی و اخلاقی
ریاکارانه حکومتی نشان می دهد. از سوی دیگر حکومت از ترس تظاهرات و شورش هم ناگزیر
است حضور خود را در سطح خیابان ها افزایش دهد و هم نگران آن است که این حضور خود به
عامل تقابل و درگیری تبدیل شود.
اکنون مسئله حجاب به مرکز همه این تقابل ها و تضادهای اجتماعی و
فرهنگی و سیاسی در سطح خیابان ها تبدیل شده است. هم بدلیل گسترش نقش و وزن قشرهای
غیرسنتی، هم بدلیل غلبه تدریجی فرهنگی آنان و هم بدلیل شرایط سیاسی و نارضایتی
عمومی هر لحظه این احتمال وجود دارد که کنترل حجاب از دست حکومت خارج شود. سخنان
علی خامنه ای رفتن به استقبال چنین احتمالی است. احتمالی که روزبروز خطر آن برای
حکومت بیشتر می شود.
پیک نت اول آبان
1391
|
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire