مغضوب شاه و رهبر
احمد محمود، نویسنده
نوشتۀ مصطفی خلجی
نه تنها در تاریخ صد ساله ادبیات داستانی ایران، بلکه به بلندی عمر کتاب در ایران، همواره به نویسندگانی برمیخوریم که به علت وجود حکومتهای خودکامه، ممنوع القلم شده، کتابهایشان اجازه انتشار نداشته یا در برههای حتی سوزانده و از بین برده شدهاند. احمد محمود هم که امروز، ۱۲ مهرماه، برابر با دهمین سالروز درگذشت اوست، یکی از همین نویسندگانی است که در تمامی سالهای عمرش، تحت فشار سانسور بوده است.
احمد محمود یا بر اساس نام شناسنامهایش احمد اعطا، نویسنده رمانهای «همسایهها»، «مدار صفر درجه» و «زمین سوخته» و بسیاری آثار دیگر از جمله نویسندگانی است که با نوشتهها و آثارش سبب رشد و بالیدن ادبیات داستانی ایران شده است.
به گفته حسن میرعابدینی، نویسنده کتاب «صد سال ادبیات داستانی»، هرچند داستانهای کوتاه محمود از بهترین نمونههای ادبیات اقلیمی جنوب ایران است، اما اهمیت عمده وی به دلیل نوشتن رمانهایی است که حداقل یکی از آنها جزو ده رمان بزرگ فارسی قرار دارد. تداوم جاذبهها و حساسیت برانگیزیهای «همسایهها»، سه دهه پس از نخستین چاپ، نشاندهنده غلبه این رمان بر زمان است.
این نویسنده که ده سال پیش، دوازدهم مهرماه در اثر بیماری ریوی که از سالهای زندان و تبعید در دوران حکومت پهلوی دچارش شده بود درگذشت، از جمله کسانی بود که اگرچه سالهای بسیاری از عمرش را وقف نوشتن و تنها «نوشتن» کرده بود، اما هرگز نتوانست بدون ترس و بی نگرانی از سانسور و ممنوعیت چاپ کتابها و قلمش بنویسد.
رمان «همسایهها»ی او که نخستین بار در سال ۱۳۵۳ منتشر شد، آنچنان اقبالی یافت که به گفته بابک اعطا، پسر احمد محمود، در گفتوگو با روزنامه شرق، این نویسنده که تا آن زمان مجبور بود برای تامین معاش چند کار را به طور همزمان انجام دهد، با درآمد این رمان توانست در خانه بنشیند و از آن پس فقط بنویسد.
این نویسنده در رمان همسایهها، به خوبی مبارزات مردمی در جریان ملی شدن صنعت نفت را به تصویر میکشد و تحلیلی داستانی از اوضاع سیاسی و اجتماعی آن برهه به دست میدهد.
داستان در اهواز سال ۱۳۲۸ میگذرد و محمود که خود نویسندهای خوزستانی است، با انتخاب یک نوجوان به عنوان راوی و شخصیت اصلی داستان، از طریق ذهن کنجکاو و زبان سادهاش، ناهنجاریهای سیاسی و اجتماعی را بازگو میکند.
احمد محمود، خودش در «یادداشتهای روزانه»اش میگوید: «بعد از انقلاب به اصرار خودم بازخرید شدم و خانهنشین شدم تا شاید به درد درمان ناپذیری که همه عمر با من بود - و هست - سامان بدهم. دیر بود اما چاره نبود.»
اما دوران خوش نوشتن و تأمین معاش از راه آن برای محمود چندان نپایید. رمان همسایهها یک بار پیش از انقلاب و بالاخره بعد از انقلاب برای همیشه ممنوعالانتشار اعلام شد و محمود ماند و آثاری دیگری که آنها هم به دلیل بودن نام این نویسنده بر روی جلدشان مجوز نمیگرفتند.
محمود باز در کتاب «یادداشتهای روزانه» میگوید: «همسایهها را سال ۴۲ چاپ شروع کرده بودم. سال ۴۵ آماده چاپ شده بود. منتها امکان چاپش نبود. آنوقتها مثل اینکه کسی رمان بزرگ چاپ نمیکرد. من سال ۴۵ آمدم ساکن تهران شدم. همسایهها را هم همراهم آوردم. تکههایی از آن را دادم به عنوان بخشی از رمان منتشرنشده همسایهها در مطبوعات چاپ شد. شما «فردوسی» سال ۴۶ را نگاه کنید، آن را میبینید و سرانجام ماند تا سال ۵۳ که این کتاب را به همت آقای دکتر یونسی، انتشارات امیرکبیر چاپ کرد. الان چه سالی است؟ ۷۸، یعنی ۳۳ سال. ۳۳ سال است این کتاب آماده چاپ بود. دو بار امکان چاپ داشته در این مملکت. زمان حکومت قبل، به عنوان یک کتاب سیاسی ضد حاکمیت اجازه چاپ نداشت. حالا به عنوان یک کتاب مبتذل اجازه چاپ ندارد. ماههای آخر حکومت شاه که متزلزل شده بود و فرصتی برای این کار نداشت؛ این کتاب چاپ شده تا سال ۵۹، که باز سال ۶۰ خواستیم یک چاپ تازه بزنیم، ارشاد ایجاد شد و بخشنامه شد و در بخشنامه اسم همسایهها آمد که این کتاب مبتذل است و نباید چاپ بشود.»
علاوه بر این، جلوی چشمان نویسنده، نسخه افست رمان «همسایهها» تند تند به طور قاچاق منتشر میشده و به فروش میرفته و ارشاد هم نه مجوز انتشار میداده و نه نسخههای افست را از بازار جمع میکرده است.
محمود در این باره میگوید: «اما همسایهها باز هم به طور قاچاق افست شد. به وزارت ارشاد گفتیم که بابا، شما میگویید همسایهها نباید چاپ شود اما بازار پر است از نسخههای تقلبی که به عنوان کمیاب چهار تا پنج برابر قیمت رو جلد میفروشند. گفت جمعش میکنیم اما نکردند. خب، حالا دستی میماند که به نوشتن برود؟»
علاوه بر این کتابهای دیگرش هم اجازه چاپ نداشتهاند؛ تا جایی که محمود مجبور میشود کتابی را خودش بنویسد و به عنوان اثر ترجمه شده به بازار بفرستد.
داستان بلند «آدم زنده» را مینویسد و نام خودش را به عنوان مترجم ذکر میکند. احمد محمود در مقدمه این کتاب، در مورد نویسنده که او را «ممدوح ابن عاطل ابونزال» معرفی میکند، چنین توضیح میدهد: «نویسنده این کتاب فرد ناشناسی است که در مورد او اطلاعات کمی وجود دارد. جز اینکه در قاهره به دنیا آمده و در دهه نود هم از دنیا رفته است.»
محمود با این کار خود، به طرز دردآوری سانسور کتاب در ایران را به تمسخر گرفته است.
برزو نابت در کتاب «محمود، پنجشنبهها، درکه» شرح این ماجرا را از زبان محمود مینویسد: «خودم نوشتم... کتاب را به یک اسم عربی معرفی کردیم. انگار که حوادثاش در بغداد میگذرد و ربطی به ما ندارد. راحت و آسوده چاپ شد.»
و اینبار انگار راحت و بیدلهره و نگرانی کتاب را چاپ کرده که به گفته نابت موقع تعریف کردن ماجرا چشمانش از خوشحالی برق زده است.
احمد محمود، از آن دست نویسندگانی بود که با وجود اقبال عمومی بسیار به آثارش و اهمیت آنها به عنوان آثار ادبی نثر فارسی در همه سالهای کار نویسندگی و به ویژه پس از انقلاب ۵۷، مغضوب حکومت بوده است.
هر چند که رمان «زمین سوخته» او به عنوان نخستین رمان بزرگسال در زمینه جنگ از اهمیت بسیاری برخوردار است، اما حکومت آن را رمانی «ضد جنگ» معرفی کرده است.
همچنین وقتی احمد محمود با اینکه به دلیل خدمتش به ادبیات فارسی جایزههای ادبی بسیاری برده است، وقتی نامزد جایزه بیست سال ادبیات داستانی میشود، نام او به دستور آیتالله خامنهای از این فهرست حذف شد.
عطاالله مهاجرانی که در آن زمان وزیر ارشاد دولت خاتمی بوده، در این مورد خطاب به رهبر ایران در نامهای مینویسد: «فرموده بودید جشنواره متوقف شود؛ با شما به تفصیل درباره نویسندگان صحبت کردم؛ درباره تکتک نویسندگان و کارشان بحث کردیم. خوشبختانه درباره ۱۹ نفر راضی شدید و پذیرفتید که جایزه بدهیم. تنها نقطه مقاومت شما رمان مدار صفر درجه احمد محمود بود که از قضا به عنوان رمان برگزیده بیست سال ادبیات داستانی انتخاب شده بود و من هیچگاه نگاه بهتزده و غمآلود احمد محمود را از یاد نمیبرم... حتما به یاد دارید فرمودید این رمان ضد جنگ است! گفتم مگر شما ضد جنگ نیستید...؟! جنگ یک شر ناگزیر است و نه یک خیر لازم...!»
خود محمود که بیخبر از این جریانات در این مراسم شرکت کرده بوده میگوید: «خب جایزه را به من ندادند، چه بکنم؟ بروم با آنها دعوا بکنم، اول عنوان کردند که برنده جایزه ممتاز، رمان مدار صفر درجه است. تا لحظه آخر این تصمیم بود. حتی دعوتم هم کردند به این مراسم، من هم رفتم، بیست و یک جایزه بود که باید به نویسندگان میدادند. بیست جایزه از نفر اول تا بیستم، و یک جایزه ممتاز که اختصاص داشت به من، خب اسامی را از پایین خواندند تا رسیدند به من، حالا باید جایزه ممتاز را اعلام میکردند و میدادند و لوح زرین هم روی میز بود. اسم مرا نخواندند. یک وقت دیدم اعلام کردند که خانمها، آقایان بفرمایید برای پذیرایی، همه رفتند بیرون و لوح را هم برداشتند و بردند. من هم آمدم خانه.»
حسن بنیعامری، نویسنده، بعدها یادداشتی نوشت با این عنوان «یادمان نرفته با احمد محمود چه کردند!» و در آن به این موضوع اشاره کرد که: «هیچ کدام از ما از یادمان نرفته است که چگونه احمد محمود و «زمین سوخته»اش را در آخرین لحظه و در مراسم نخستین دوره کتابهای جنگ، کنار گذاشتند و کتاب دیگری را به عنوان رمان برتر انتخاب کردند؛ یا مراسم ۲۰ سال داستاننویسی، آنجا دیگر خیلیها بودند و دیدند که چگونه به پیرمرد اهانت کردند، اما حالا که او دستش از دنیا کوتاه شده است، مقاله چاپ میکنند با امضاهای متفاوت که او با ما بوده است و چه و چه».
اما آنچه به عنوان وجه مشخصه آثار احمد محمود میتوان ذکر کرد روایت ظلم و ستم نسبت به طبقات محروم جامعه است.
به گفته بهمن مقصودلو، کارگردان فیلم «احمد محمود، نویسنده انسانگرا» محمود، انسانی بسیار شریف و انسانگرا بود که در زیر سیطره دو رژیم طاقت آورد، مقابله کرد، مبارزه کرد، سکوت نکرد، از هیچ چیز نهراسید و فقط نوشت. احمد محمود با دو رژیمی که سانسور، هنرمندآزاری، عدم آزادی بیان، رنج ودرد، زندان و شکنجه از مشخصات بارزشان بود، درآویخت و آثاری برجسته و ماندنی از بیعدالتی و ستمورزی بر توده تنگدست از خود باقی گذاشت.»
هرچند که این آثار نه تنها در زمان زنده بودن نویسنده، بلکه حالا که ده سال از مرگ احمد محمود میگذرد هم با مشکل چاپ و انتشار مواجهاند؛ رمان همسایهها ممنوع الانتشار است و نسخههای افست آن همچنان در بازار توزیع میشود
به گفته حسن میرعابدینی، نویسنده کتاب «صد سال ادبیات داستانی»، هرچند داستانهای کوتاه محمود از بهترین نمونههای ادبیات اقلیمی جنوب ایران است، اما اهمیت عمده وی به دلیل نوشتن رمانهایی است که حداقل یکی از آنها جزو ده رمان بزرگ فارسی قرار دارد. تداوم جاذبهها و حساسیت برانگیزیهای «همسایهها»، سه دهه پس از نخستین چاپ، نشاندهنده غلبه این رمان بر زمان است.
این نویسنده که ده سال پیش، دوازدهم مهرماه در اثر بیماری ریوی که از سالهای زندان و تبعید در دوران حکومت پهلوی دچارش شده بود درگذشت، از جمله کسانی بود که اگرچه سالهای بسیاری از عمرش را وقف نوشتن و تنها «نوشتن» کرده بود، اما هرگز نتوانست بدون ترس و بی نگرانی از سانسور و ممنوعیت چاپ کتابها و قلمش بنویسد.
رمان «همسایهها»ی او که نخستین بار در سال ۱۳۵۳ منتشر شد، آنچنان اقبالی یافت که به گفته بابک اعطا، پسر احمد محمود، در گفتوگو با روزنامه شرق، این نویسنده که تا آن زمان مجبور بود برای تامین معاش چند کار را به طور همزمان انجام دهد، با درآمد این رمان توانست در خانه بنشیند و از آن پس فقط بنویسد.
این نویسنده در رمان همسایهها، به خوبی مبارزات مردمی در جریان ملی شدن صنعت نفت را به تصویر میکشد و تحلیلی داستانی از اوضاع سیاسی و اجتماعی آن برهه به دست میدهد.
داستان در اهواز سال ۱۳۲۸ میگذرد و محمود که خود نویسندهای خوزستانی است، با انتخاب یک نوجوان به عنوان راوی و شخصیت اصلی داستان، از طریق ذهن کنجکاو و زبان سادهاش، ناهنجاریهای سیاسی و اجتماعی را بازگو میکند.
اما دوران خوش نوشتن و تأمین معاش از راه آن برای محمود چندان نپایید. رمان همسایهها یک بار پیش از انقلاب و بالاخره بعد از انقلاب برای همیشه ممنوعالانتشار اعلام شد و محمود ماند و آثاری دیگری که آنها هم به دلیل بودن نام این نویسنده بر روی جلدشان مجوز نمیگرفتند.
محمود باز در کتاب «یادداشتهای روزانه» میگوید: «همسایهها را سال ۴۲ چاپ شروع کرده بودم. سال ۴۵ آماده چاپ شده بود. منتها امکان چاپش نبود. آنوقتها مثل اینکه کسی رمان بزرگ چاپ نمیکرد. من سال ۴۵ آمدم ساکن تهران شدم. همسایهها را هم همراهم آوردم. تکههایی از آن را دادم به عنوان بخشی از رمان منتشرنشده همسایهها در مطبوعات چاپ شد. شما «فردوسی» سال ۴۶ را نگاه کنید، آن را میبینید و سرانجام ماند تا سال ۵۳ که این کتاب را به همت آقای دکتر یونسی، انتشارات امیرکبیر چاپ کرد. الان چه سالی است؟ ۷۸، یعنی ۳۳ سال. ۳۳ سال است این کتاب آماده چاپ بود. دو بار امکان چاپ داشته در این مملکت. زمان حکومت قبل، به عنوان یک کتاب سیاسی ضد حاکمیت اجازه چاپ نداشت. حالا به عنوان یک کتاب مبتذل اجازه چاپ ندارد. ماههای آخر حکومت شاه که متزلزل شده بود و فرصتی برای این کار نداشت؛ این کتاب چاپ شده تا سال ۵۹، که باز سال ۶۰ خواستیم یک چاپ تازه بزنیم، ارشاد ایجاد شد و بخشنامه شد و در بخشنامه اسم همسایهها آمد که این کتاب مبتذل است و نباید چاپ بشود.»
علاوه بر این، جلوی چشمان نویسنده، نسخه افست رمان «همسایهها» تند تند به طور قاچاق منتشر میشده و به فروش میرفته و ارشاد هم نه مجوز انتشار میداده و نه نسخههای افست را از بازار جمع میکرده است.
محمود در این باره میگوید: «اما همسایهها باز هم به طور قاچاق افست شد. به وزارت ارشاد گفتیم که بابا، شما میگویید همسایهها نباید چاپ شود اما بازار پر است از نسخههای تقلبی که به عنوان کمیاب چهار تا پنج برابر قیمت رو جلد میفروشند. گفت جمعش میکنیم اما نکردند. خب، حالا دستی میماند که به نوشتن برود؟»
علاوه بر این کتابهای دیگرش هم اجازه چاپ نداشتهاند؛ تا جایی که محمود مجبور میشود کتابی را خودش بنویسد و به عنوان اثر ترجمه شده به بازار بفرستد.
داستان بلند «آدم زنده» را مینویسد و نام خودش را به عنوان مترجم ذکر میکند. احمد محمود در مقدمه این کتاب، در مورد نویسنده که او را «ممدوح ابن عاطل ابونزال» معرفی میکند، چنین توضیح میدهد: «نویسنده این کتاب فرد ناشناسی است که در مورد او اطلاعات کمی وجود دارد. جز اینکه در قاهره به دنیا آمده و در دهه نود هم از دنیا رفته است.»
محمود با این کار خود، به طرز دردآوری سانسور کتاب در ایران را به تمسخر گرفته است.
برزو نابت در کتاب «محمود، پنجشنبهها، درکه» شرح این ماجرا را از زبان محمود مینویسد: «خودم نوشتم... کتاب را به یک اسم عربی معرفی کردیم. انگار که حوادثاش در بغداد میگذرد و ربطی به ما ندارد. راحت و آسوده چاپ شد.»
و اینبار انگار راحت و بیدلهره و نگرانی کتاب را چاپ کرده که به گفته نابت موقع تعریف کردن ماجرا چشمانش از خوشحالی برق زده است.
احمد محمود، از آن دست نویسندگانی بود که با وجود اقبال عمومی بسیار به آثارش و اهمیت آنها به عنوان آثار ادبی نثر فارسی در همه سالهای کار نویسندگی و به ویژه پس از انقلاب ۵۷، مغضوب حکومت بوده است.
هر چند که رمان «زمین سوخته» او به عنوان نخستین رمان بزرگسال در زمینه جنگ از اهمیت بسیاری برخوردار است، اما حکومت آن را رمانی «ضد جنگ» معرفی کرده است.
همچنین وقتی احمد محمود با اینکه به دلیل خدمتش به ادبیات فارسی جایزههای ادبی بسیاری برده است، وقتی نامزد جایزه بیست سال ادبیات داستانی میشود، نام او به دستور آیتالله خامنهای از این فهرست حذف شد.
خود محمود که بیخبر از این جریانات در این مراسم شرکت کرده بوده میگوید: «خب جایزه را به من ندادند، چه بکنم؟ بروم با آنها دعوا بکنم، اول عنوان کردند که برنده جایزه ممتاز، رمان مدار صفر درجه است. تا لحظه آخر این تصمیم بود. حتی دعوتم هم کردند به این مراسم، من هم رفتم، بیست و یک جایزه بود که باید به نویسندگان میدادند. بیست جایزه از نفر اول تا بیستم، و یک جایزه ممتاز که اختصاص داشت به من، خب اسامی را از پایین خواندند تا رسیدند به من، حالا باید جایزه ممتاز را اعلام میکردند و میدادند و لوح زرین هم روی میز بود. اسم مرا نخواندند. یک وقت دیدم اعلام کردند که خانمها، آقایان بفرمایید برای پذیرایی، همه رفتند بیرون و لوح را هم برداشتند و بردند. من هم آمدم خانه.»
حسن بنیعامری، نویسنده، بعدها یادداشتی نوشت با این عنوان «یادمان نرفته با احمد محمود چه کردند!» و در آن به این موضوع اشاره کرد که: «هیچ کدام از ما از یادمان نرفته است که چگونه احمد محمود و «زمین سوخته»اش را در آخرین لحظه و در مراسم نخستین دوره کتابهای جنگ، کنار گذاشتند و کتاب دیگری را به عنوان رمان برتر انتخاب کردند؛ یا مراسم ۲۰ سال داستاننویسی، آنجا دیگر خیلیها بودند و دیدند که چگونه به پیرمرد اهانت کردند، اما حالا که او دستش از دنیا کوتاه شده است، مقاله چاپ میکنند با امضاهای متفاوت که او با ما بوده است و چه و چه».
اما آنچه به عنوان وجه مشخصه آثار احمد محمود میتوان ذکر کرد روایت ظلم و ستم نسبت به طبقات محروم جامعه است.
به گفته بهمن مقصودلو، کارگردان فیلم «احمد محمود، نویسنده انسانگرا» محمود، انسانی بسیار شریف و انسانگرا بود که در زیر سیطره دو رژیم طاقت آورد، مقابله کرد، مبارزه کرد، سکوت نکرد، از هیچ چیز نهراسید و فقط نوشت. احمد محمود با دو رژیمی که سانسور، هنرمندآزاری، عدم آزادی بیان، رنج ودرد، زندان و شکنجه از مشخصات بارزشان بود، درآویخت و آثاری برجسته و ماندنی از بیعدالتی و ستمورزی بر توده تنگدست از خود باقی گذاشت.»
هرچند که این آثار نه تنها در زمان زنده بودن نویسنده، بلکه حالا که ده سال از مرگ احمد محمود میگذرد هم با مشکل چاپ و انتشار مواجهاند؛ رمان همسایهها ممنوع الانتشار است و نسخههای افست آن همچنان در بازار توزیع میشود
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire