راههای نوين پژوهش قرآن، برگردان از ب. بینياز
"راههای نوين پژوهش قرآن" در اصل سه مقاله است: "قرآن به مثابهی يک محصول دستهجمعی؟" از پروفسور دکتر کارل- هاينتس اوليگ، "دربارهی کهنترين برگههای قرآن کشف شده در صنعا (يمن) و اهميت آن برای تاريخ رسمالخط قرآن" از دکتر گرد پوئين و "آغاز نگارش قرآن: آزمايشات [فيزيکی- شيميايی] روی دستخطها و عناصر هنری برگههای قرآن صنعا" از دکتر هانس-کاسپر گراف فون بوتمر. مقاله نخست به طور کامل ترجمه شده است ولی دو مقالهی ديگر به دليل جنبههای تخصصیشان، ترجمه نشدهاند و فقط چکيدهای از اطلاعاتِ مندرج در آن دو مقاله آورده شده است
اطلاعاتی دربارهی برگههای قرآنی صنعا
در صنعا، پايتخت يمن، يکی از کهنترين مساجد جهان قرار دارد. اين ساختمان در زمان پيامبر اسلام، يک کاخِ چهار طبقه بوده است و بعدها به مسجد تغيير داده شد؛ از زمان تغييرش به مسجد، ۱۱۰۰ سال میگذرد. در آغاز دههی هفتاد سدهی پيش (۱۹۷۲)، ديوار غربی مسجد را به دليل فرسودگی ويران کردند تا آن را بازسازی کنند. در همين هنگام، به اتاقِ زير شيروانی راه میيابند که در آن جا بيش از ۱۲۰۰۰ برگههای پوستی (پرگامنت) و کاغذی پيدا میکنند. پس از بالا و پايينهای بسياری، پژوهشگران آلمانی مسئوليت پاکسازی، نگهداری، کپیبرداری و ارزيابی آنها را به عهده بگيرند (از سال ۱۹۷۹). مسئوليت اين پروژه به پروفسور دکتر آ. نوت از دانشگاه هامبورگ واگذار میشود و بخش فرهنگی وزارت خارجه آلمان نيز هزينههای چند ميليونی پروژه را به عهده میگيرد. بازسازی اين برگهها که شديداً آسيب ديده بودند به عهدهی گرد آر. پوئين و سپس به دکتر بوتمر سپرده شد. بالاخره پژوهشگران و کادر فنی آلمانی توانستند به بهترين نحو اين يافتههای بسيار ارزشمند را بازسازی کنند، از آنها ميکروفيلم بردارند و کپی فيلمها را در اختيار مراجع علمی و دينی [مثلاً دانشگاه و مسجد الازهر قاهره] قرار بدهند.
روی هم رفته، حدود ۱۲ هزار برگه پوستی (پرگامنت) و کاغذی پيدا شده؛ بسياری از اين برگهها متون قرآنی هستند و بعضی از آنها متون عمومی يا مذهبی میباشند. اندازهها عمدتاً ۵۱ x ۴۷ سانتیمتر و هر صفحه ۲۰ سطر است. قرآنهای پوستی کامل نيستند و بعضی از آنها فقط چند برگ دارند. در ضمن، بعضی از آنها به خط حجازی و بعضی به خط کوفی نوشته شدهاند. يکی از نسخههای قرآن دولايه نوشته است [مهمترين بخش اين يافتهها]. متن رويی با قرآن امروزی تقريباً يکی است ولی متن زيرين آن بسيار متفاوت است. آزمايشهای راديو کربن نشان میدهند که بخش زيرين اين دستنوشته احتمالاً حدود پانزده سال پس از درگذشت پيامبر اسلام نوشته است. متن زيرين که با قرآن امروزی تفاوت بزرگی دارد، شايد به اين دليل پاک شده که برای يک دست کردن متون قرآنی در عهد عثمان میبايستی متون پيشين از بين میرفتند.
تفاوتهای بزرگ بين قرآنِ پانزده سال پس از مرگ پيامبر اسلام و قرآنِ کنونی، پرسشهای بسياری را در برابر پژوهشگران قرار داده است:
۱- معيار و ميزان جمعآوری متون قرآن در عمل چگونه پيش رفته است؟
۲- فرآيند تقسيمبندی سورهها و نامگذاری آنها چگونه بوده است؟
۳- با توجه به اين که در عربینويسی آن زمان نه تنها اِعراب [فتحه، کسره، ضمه؛ به اصطلاح، تجهيز حروف بیصدا به حروف باصدا] گذاشته نمیشد بلکه حتا نقطههای حروف هم گذاشته نمیشد [يعنی ب، پ، ت، ث، ح، خ و غيره بدون نقطه بودند]، آيا اِعرابگذاری که در دههها يا سدههای بعدی صورت گرفته، همان معانیای را انتقال میدهند که چهل يا شصت سال پيش از آن میدادند؟
تفاوتهای بزرگ بين قرآنِ پانزده سال پس از مرگ پيامبر اسلام و قرآنِ کنونی، پرسشهای بسياری را در برابر پژوهشگران قرار داده است:
۱- معيار و ميزان جمعآوری متون قرآن در عمل چگونه پيش رفته است؟
۲- فرآيند تقسيمبندی سورهها و نامگذاری آنها چگونه بوده است؟
۳- با توجه به اين که در عربینويسی آن زمان نه تنها اِعراب [فتحه، کسره، ضمه؛ به اصطلاح، تجهيز حروف بیصدا به حروف باصدا] گذاشته نمیشد بلکه حتا نقطههای حروف هم گذاشته نمیشد [يعنی ب، پ، ت، ث، ح، خ و غيره بدون نقطه بودند]، آيا اِعرابگذاری که در دههها يا سدههای بعدی صورت گرفته، همان معانیای را انتقال میدهند که چهل يا شصت سال پيش از آن میدادند؟
و پرسشهايی از اين دست! برگههای قرآنی صنعا راه را برای پاسخ گويی به اين پرسشها باز کرده است. تاکنون توافق عمومی، در کشورهای اسلامی و غرب، بر اين بوده که قرآن عثمان بازتاب حقيقی سخنان (آيات) پيامبر اسلام است، و اين قرآن به اصطلاح از اصالت خدشهناپذير برخوردار است. ولی با توجه به اين يافتهها، پژوهشگران عمرِ شکلگيری قرآن کنونی را بيش از آن میپندارند که تا کنون پنداشته شده است و بر اين نظرند که نويسندگان و ويراستاران بیشماری روی آن کار کردهاند. به سخن ديگر، حتا «قرآن عثمان» نمیتواند آخرين نسخه باشد و احتمالاً در زمان امويان (بنی اميه) نيز تغييراتی در آن داده شده است. و اين نظريه بر اساس شواهدی است که برگههای قرآن صنعا در اختيار ما میگذارد.
قرآن به مثابهی يک محصول دستهجمعی؟
پروفسور دکتر کارل- هاينتس اوليگ
پروفسور دکتر کارل- هاينتس اوليگ
الهيات اسلامی بر اين باور است که قرآن و ۱۱۴ سورهاش محصول الهاماتِ ابدیایست که خدا از طريق پيامبرش محمد به مردم بشارت داده است. همچنين پژوهشگران غربی – به جز چند استثناء- اصالت قرآن محمد را میپذيرند؛ گفته میشود که شنوندگان، موعظههای محمد را بر سنگ، شاخهی خرما، پوست [پرگامنت] يا برگههای حصيری [پاپيروس] مینوشتند و يا از بر میکردند و سرانجام در دورهی خلافت عثمان (مرگ در سال ۶۵۶ ميلادی) بين سالهای ۶۵۰ تا ۶۵۶ ميلادی، يعنی ۳۴-۲۸ سال پس از مرگ محمد، يک هيئت تحريريه همهی اين نوشتهها و به يادسپردهها را در يک مجموعهی کامل گردآوری کرد. «قرآنی که هم اکنون در دست ماست و در سال ۱۹۲۵ يک نسخهی بسيار مرغوب آن در قاهره به چاپ رسيد و چاپهای بعدی آن از روی آن صورت گرفته، همان قرآن عثمان است.» (۱) همواره مبنا بر اين قرار داده شد که همين قرآن حقيقتاً در کليتِ خود بشارت محمد را بازگو میکند، همانگونه که رودی پاره در مقدمهی ترجمهی قرآنش مینويسد: «چيزی که ثابت کند حتا يک آيهی قرآن از خود محمد نيست، وجود ندارد.» (۲)
ولی از ۲۵ سال به اين طرف نوشتههايی وجود دارند که اصالتِ قرآن محمد يا قرآن عثمان را زير علامت سوآل میبرند: گ. لولينگ [G. Lüling] معتقد است که يک بخش از قرآن ريشه در مزامير مسيحی دارد که خيلی پيش از محمد در محيطهای آريانی (۳) شايع بودند و بعدها در قرآن با رنگ و بوی عربی کهن آميخته شدند (۴). جان برتون تاريخ جمعآوری قرآن را پيش از دورهی عثمان میداند؛ در اين جا کارهای جان وانسبرو از اهميت اساسی برخوردار هستند. او جمعآوری قرآن را در دورهی عثمان رد میکند و تاريخ جمعآوری نهايی آن را در پايان سدهی هشتم و آغاز سدهی نهم در بينالنهرين [مياندورود] میداند. بنا به ارزيابی وانسبرو، در اين دوره سنتهای جا افتاده در جماعتهای ساکنِ بينالنهرين وارد قرآن شده و به همين دليل بايد بين هستهی اصلی سخنان محمد و اضافات بعدی وسيعی که به قرآن شده تفاوت قايل شد.
در اين جا دو نوع پرسش مرتبط به هم طرح میشوند:
الف: چه موقع و کجا ويراستاری [جمعآوری] نهايی قرآن صورت گرفته است؟ آيا تمام قرآن يا فقط بخشهايی از آن به محمد مربوط میشوند يا به سخن ديگر چه بخشهايی از قرآن به سنتهای پيش از محمد و چه بخشهايی از آن به سنتهای پس از محمد مربوط میشوند؟ اين پرسشها فقط میتوانند از طريق پژوهشهای تاريخی- انتقادی روی خود متن قرآن صورت بگيرد؛ روش معمول تا کنون اين بوده که برای پاسخ به اين پرسشها، به احاديث اسلامی رجوع میشد، ولی آنها نمیتوانند به ما کمکی بکنند. زيرا احاديث کلاً «اطلاعات» دربارهی زندگی خصوصی محمد است و اطلاعات جزئی و کلی آنها دربارهی زندگی محمد عمدتاً بر مواد افسانهای – دينی سدهی ۹ و ۱۰ [سدههای ۳ و ۴ هجری] قرار گرفتهاند؛ و خود قرآن هم اشارات بسيار کمی دارد.
الف: چه موقع و کجا ويراستاری [جمعآوری] نهايی قرآن صورت گرفته است؟ آيا تمام قرآن يا فقط بخشهايی از آن به محمد مربوط میشوند يا به سخن ديگر چه بخشهايی از قرآن به سنتهای پيش از محمد و چه بخشهايی از آن به سنتهای پس از محمد مربوط میشوند؟ اين پرسشها فقط میتوانند از طريق پژوهشهای تاريخی- انتقادی روی خود متن قرآن صورت بگيرد؛ روش معمول تا کنون اين بوده که برای پاسخ به اين پرسشها، به احاديث اسلامی رجوع میشد، ولی آنها نمیتوانند به ما کمکی بکنند. زيرا احاديث کلاً «اطلاعات» دربارهی زندگی خصوصی محمد است و اطلاعات جزئی و کلی آنها دربارهی زندگی محمد عمدتاً بر مواد افسانهای – دينی سدهی ۹ و ۱۰ [سدههای ۳ و ۴ هجری] قرار گرفتهاند؛ و خود قرآن هم اشارات بسيار کمی دارد.
اين کار تاريخی – انتقادی روی قرآن هنوز صورت نگرفته است. البته آزمايشات علمی [فيزيکی - شيميايی] اندکی روی اين يافتههای دستخطی صورت گرفته – ولی هنوز منتشر نشده- (روی موارد تحريريه مورد استفاده و خود دستخطها) که با در نظر گرفتن ضريبخطای زمانی، میتوان گفت که تا حدود پايان سدهی ۷ ميلادی [اول هجری] میرسد. به هر رو، شواهد بسياری نشان میدهند که قرآن کنونی در دو دههی آخر سدهی هفتم ميلادی جمعآوری شده است؛ البته با توجه به اين که بعدها نيز نسخههای ديگری از قرآن وجود داشتهاند، مثلاً در سدهی ۹ ميلادی [سده سوم هجری] که آيههای شيطانی را نيز شامل میشد يا نسخههايی که سورههای ۱۱۳ و ۱۱۴ را نداشتند.
افزون بر اين، کهنترين دستنوشتههای قرآن فقط به «دستخط ناقص» [scripto defectiva] وجود دارند؛ در اين دستنوشتهها فقط حروف بیصدا نوشته شدهاند يعنی بدون اعراب؛ صدادار کردن يا اِعرابگذاری بعدی قرآن در بسياری موارد بيشتر تعبير و تفسير متن است. در ضمن، بعضی از حروف بیصدا در کهنترين نسخهها، آن چنان مبهم هستند که اشتباه خواندن بعدی آنها را نمیتوان از قلم انداخت. از سدهی ۱۹ ميلادی بعضی از اسلامشناسان مشاهده کردند (مثلاً ألفونی منغنا) که قرآن از بُنمايههای «آرامی» برخوردار است، يعنی به زبان سوريه شرقی آن روزگاران شباهتهای بسيار قوی دارد (۵). شايد با اين تلاش بتوان پيش از هر چيز آيههای «تاريک»، يعنی آيههای نامفهوم قرآن را – يک بخش عمده از متن موجود در ترجمه رودی پاره از طريق تفاسير فراوان در پرانتزهای اضافی آمده - با اتکاء به زمينههای زبان آرامی سوری بازخوانی کرد و از اين طريق يک قرائت (خوانش) کاملاً نوين و منسجمی از قرآن بدست داد. اگر پس از مرگ پيامبر اسلام چهل تا شصت سال لازم بود تا قرآن شکل نهايی – ولی هنوز با «دستخط ناقص»- خود را بدست بياورد، بايد اين احتمال را داد که طی همين زمان مقادير متنابهی از سنتهای جاری مردم نيز واردِ آن شده باشد. همين را میتوان دربارهی مسيح نشان داد؛ در طی چهل سال پس از مرگ مسيح تا پيدايش کتاب مرقس [مارکوس]، موعظهها و زندگی مسيح آنچنان تغيير داده شدند و همهی آنها آنچنان تحت تأثير سنتهای جماعتهای مسيحی قرار گرفتند که ديگر عيسیِ تاريخی را نمیتوان باز شناخت. يک چنين روندی میتواند برای محمد يعنی سخنان و زندگیاش صادق باشد. میتوان گفت که هم سنتهای کهن عربِ پيش از اسلام و هم شکلگيری بعدی جماعتهای مسلمان و همچنين بُنمايهها و دستمايههای انجيلی میتوانند بعدها به گفتههای محمد اضافه شده باشند.
اگر از اين منظر به قرآن بنگريم، شايد بتوانيم بسياری از ناروشنیها و تفاوتها را در متون قرآنی روشن سازيم؛ حتا میتوانيم اظهارات متناقض را- که نمیتوانند از دهان يک نويسنده [محمد] بيرون آمده باشند- توضيح بدهيم. بسياری از اظهارات محمد، به ويژه سُننِ حقوقی که همهی حوزههای زندگی را در بر میگيرند، از دلِ زندگی جماعتهای استقرار يافته و نيازمندی آنها به قانونمندیشان بيرون آمده است – مانند حق ارث، رفتار با بردگان، حقوق زناشويی و جنسی و غيره.
همچنين میتوان دستمايههای فراوانی را در قرآن مشاهده کرد که از کار ويراستاران بعدی خبر میدهند. يکی دو نمونه: بنا بر ارزيابی وانسبرو، کل ساختار قرآن- مطابق با اين اصل شکل گرفته که وحی با وساطت يک پيامبر عرب صورت يافته است - توسط يک هيئت تحريريه بعدی صورت گرفته است. يا: «جايگاه زندگی» محمد چه بود که باعث شد نه تنها عليه يهوديان که در يثرب (مدينه) با آنها درگير شده بود بلکه عليه مسيحيان و «علما و راهبهای آنها» (سوره ۹، آيه ۳۰) سرسختانه به جدل بپردازد؟ آيا نبايد در اين جا وضعيت کشمکش و بحرانی را تصور کرد که نه در زمان خود محمد بلکه خيلی بعد از آن بوجود آمد؟ يا: گفته میشود که جماعتهای يهودی و مسيحی به محمد میگفتند که اسلام يک دين جديد است، ولی محمد تلاش میکرد که اسلام را به عنوان دين قديمیتر – يا بهتر گفته شود، قديمیترين دين معرفی کند. اين، از منظر دينشناسی يک استدلال متناقض و بحثانگيز است و برای محيط عربی [زمان پيامبر اسلام] ضرورتی نداشت و میبايستی دههها پس از مرگ محمد اتفاق افتاده باشد. از آن جا که يهوديان و مسيحيان، موسی و مسيح را از آن خود میدانستند و به اصطلاح آنها «اِشغال» شده بودند، قرآن به ابراهيم (۶)– نخستين «مسلمان جهان» - که از يک سو قديمیتر و از سوی ديگر برای هر دو دينِ رقيب، چهرهای مثبت بود، متوسل شد؛ اسلام «دينِ ابراهيم» است (سوره ۲، آيههای ۱۳۰ و ۱۳۵)، و کعبه در مکه توسط او درست شده است (سوره ۲، آيه ۱۲۵). همچنين گردآوری منظم مجازاتهای الاهیِ [مانند توفان نوح/م] پيش از اسلام و دستمايههای انجيلی، و «رديف کردن» شخصيتهای توراتی يا دستهبندی زنان پيامبر (سوره ۳۳، آيات ۵۰ تا ۵۲)، به خوبی گرايش منظم و سيستماتيک ويراستاران را نشان میدهد که با عطف به اوضاع زمانِ خود آنها را تنظيم کرده و البته در کنار آن میخواستند رفتار محمد را نيز توجيه کنند.
زمان و مکان پيدايش نسخهی کامل يا نهايی قرآن را میتوان از طريق مقادير فراوان موضوعات انجيلی که در قرآن آمده بدست آورد. از تورات و انجيل فقط روايتها، البته به شکل ادبی کاملاً متفاوتی وارد قرآن شدهاند. متون پيامبران و پولس در قرآن وجود ندارند. شايد علتاش اين باشد که به هنگام گرفتن اين مواد داستانی، از منابع نوشتاری استفاده نشده و بيشتر از روايتهای شفاهی که برای بازگويی معمولتر و سهلتر بود، بهره برده شد. همچنين اشاره میشود که موضوعات به عاريه گرفته شده از شريعت يهود و مسيحی با تعبير و برداشتی آزاد صورت گرفته و در کنار آن عناصر انجيلی غيرشرعی (آپوکريفا) نيز در قرآن گنجانده شدند.
درک معمول کنونی اين است که میگويد محمد تمام اين اطلاعات را در محيط زندگیاش يا به هنگام سفرهای تجاریاش بدست آورده است؛ درکی که اساساً بر احاديث سدهی نهم (سوم هجری) استوار است و دادهها و اطلاعات ديگر تاريخی آن را مورد تأييد قرار نمیدهند. ولی دلايل بسياری وجود دارند که گواهی میدهند بسياری از عناصر روايی و شفاهی که منشاءشان تورات و انجيلاند طی يک فرآيند زندگی همجواری جماعتهای يهودی، مسيحی و مسلمان به دست آمده و وارد قرآن شدهاند.
مثلاً در مياندو رود [بينالنهرين] درست پس از مرگ محمد جماعتهای عرب مسلمان- قشر صاحبِ قدرت سياسی- با يهوديان و مسيحيان در کنار هم زندگی میکردند؛ مسلمانان با داستانهای آنها آشنا شدند، و درست همين روايتها در ميان مردم شيوع يافت و در اين جا هم برای مردم مسلمان مهم نبود که اين روايتها به کتابهای شرعی يا غيرشرعی (آپوکريفا) تعلق دارند. جماعتهای نخستين مسلمان تا آن جا که نياز داشتند از اين روايتها استفاده کردند و آنها را متناسب با موعظههای محمد يا دقيقتر گفته شود متناسب با احاديثی که در اين باره از محمد در دست داشتند، تعبير کرده و وارد قرآن کردند. همين میتواند توضيح بدهد که چرا يک سلسله ارجاعات توراتی و انجيلی در رابطه با «مجازاتهای خدايی» به گونهای وارد قرآن شده که گويا شنوندگان نسبت به آنها از پيش آگاهی دارند: «و آن زمانها وقتی سرورت گفت ...» اين جملات، جملات پيرو ندارند و از لحاظ دستور زبانی ناقص هستند.
وقتی به «مضامينی» که از سنت انجيلی وارد قرآن شدهاند مینگريم متوجه میشويم که آنها عناصر انجيلیای هستند که مسيحيان نستوری در سوريه شرقی بدان باور داشتند. زيرا طبق اين آيين، مسيح نه فرزند خدا که يک انسان برگزيدهی خدا و بندهی او بوده است [مثلاً سوره ۳، آيات ۴۸-۴۲، سوره ۳، آيه ۵۱، سوره۳، آيه ۵۹، سوره ۴، آيه ۱۷۱، سوره ۱۱۶ و ۱۱۷، سوره ۱۹، آيات ۳۰، ۳۴ و ۳۵ و غيره] همچنين شباهتهايی بين درک «وحدانيت» مسيحيان نستوری سوری و قرآن مشاهده میکنيم: خدا فرزندی ندارد [سوره ۴، آيه ۱۷۱، سوره ۱۹، آيه ۳۴]. در کنار آن ولی بندهای وجود دارد که مرگ صليبوار مسيح و مرگش را اساساً زير علامت پرسش میبرد (سوره ۴، آيات ۱۵۶- ۱۵۸). همچنين در قرآن اظهاراتی آمده، مانند سوره ۵، آيه ۱۱۶ که گويا مسيحيان، مريم را در تثليث [خدای پدر، خدای پسر و خدای روحالقدس/م] به حساب میآورند؛ يک چنين برداشتی فقط در محيطهای مسيحیای قابل فهم است که در آن ستايش مريم اجرا میگردد؛ از بيرون اين گونه ديده میشد که گويا مريم مانند خدا ستايش میشود. دربارهی مريم – در کنار چيزهای ديگر مانند زايش باکره- گفته میشود که او (مريم) خواهر موسی و آرون [هارون نيز گفته میشود/م] است [سوره ۳، آيه ۳۵؛ سوره ۱۹، آيات ۲۷ و ۲۸]. ظاهراً در اينجا، تأثير کتابهای «اعداد» [باب ۲۹، بند ۵۹] و تواريخ اول [باب ۵، بند ۲۹] بیتأثير نبوده است. زيرا طبق اين اطلاعات توراتی، عَمران سه فرزند به نامهای آرون [هارون]، موسی و مريم داشت. اچ. بوسه [H. Busse] اين در هم ريزی عجيب و غريب شخصيتها را که بين آنها بيش از هزار سال فاصله وجود دارد، به درستی به سنتِ برداشتهای الگوبرداری از تورات ارجاع میدهد که گسترش آنها فقط در مناطقی قابل فهم است که جماعت های وسيع و متنوعی از مسيحيان وجود داشتند.
عناصر انجيلی که قرآن تکرار کرده است، نشان میدهند که آنها از محيط سوريه شرقی گرفته شدهاند. در آن جا در کنار جريان غالب مسيحيان نستوری (مسيح به عنوان انسان برگزيده و بندهی خدا) و خداشناسی (ذات واحدنيت خدا)، فرقههای ديگر مسيحی وجود داشتند که به پرستش مريم و عيسی میپرداختند و همچنين در آنجا الگوسازیهای مذهبی از شخصيتهای توراتی [انجيل عهد عتيق] شايع بوده است. اين طيف متنوع از فرقههای مسيحی در دوران محمد در محيط عربستان وجود نداشت. افزون بر اين، اين فرقههای مسيحی بايد در محيط عربستان آنچنان جا افتاده میبودند تا محمد میتوانست اين تفاوتهای ظريف را تشخيص دهد.
بدين ترتيب میتوان گفت که هيئت تحريريه عثمان که حدود ۳۰ سال پس از مرگ محمد برای جمعآوری قرآن فرا خوانده شد، گرايش به اين داشت تا تاريخ الهيات اسلامی را به عقب بکشاند تا بدين وسيله به کتاب مقدس اقتدار و استحکام ارزانی کند؛ يا میتوان نتيجه گرفت که قرآن عثمان همهی قرآن کنونی را شامل نمیشود. دوم: مکانی که از آن جا سنتهای بسياری وارد قرآن شدهاند سوريه شرقی بوده؛ سوم: آن چه از محمد به ما رسيده «فقط» يک هستهی اصلی از قرآن امروزی را تشکيل میدهد و بعدها از جنبههای گوناگونی توسط الهيات بعدی مورد پرداخت قرار گرفته است. به سخن ديگر: اين «دگم» که قرآن حاضر يعنی قرآن عثمان، بازتاب دهندهی سخنان محمد است، زير علامت پرسش برده شده است.
بدين ترتيب میتوان گفت که هيئت تحريريه عثمان که حدود ۳۰ سال پس از مرگ محمد برای جمعآوری قرآن فرا خوانده شد، گرايش به اين داشت تا تاريخ الهيات اسلامی را به عقب بکشاند تا بدين وسيله به کتاب مقدس اقتدار و استحکام ارزانی کند؛ يا میتوان نتيجه گرفت که قرآن عثمان همهی قرآن کنونی را شامل نمیشود. دوم: مکانی که از آن جا سنتهای بسياری وارد قرآن شدهاند سوريه شرقی بوده؛ سوم: آن چه از محمد به ما رسيده «فقط» يک هستهی اصلی از قرآن امروزی را تشکيل میدهد و بعدها از جنبههای گوناگونی توسط الهيات بعدی مورد پرداخت قرار گرفته است. به سخن ديگر: اين «دگم» که قرآن حاضر يعنی قرآن عثمان، بازتاب دهندهی سخنان محمد است، زير علامت پرسش برده شده است.
تازه با اتکاء به اين فرضيه میتوان در آينده با بررسی تاريخی – انتقادی از متون قرآنی، به گونهای علمی آغاز و شکلگيری قرآن و اسلام را توضيح داد.
پژوهش اسلام که بيش از ۱۰۰ سال بر پيشفرضهای مسلم گام برداشته است میبايستی با آن يقينهای خود وداع کند. برای دينشناسان مسلمان يک چنين مسير پژوهشی منجر به مشکلات بزرگی خواهد شد، زيرا از اين طريق درکِ بنيادين سنتی که برای قرآن کيفيت وحی (خدايی) قايل است، زير علامت سوآل میرود. با اين وجود، اميدواريم که بتوان از طريق يک نقد تاريخی برای درک عميقترِ متون پايهای اين دين بزرگ جهانی نقبی زد.
منبع: سايت دانشگاه زارلند
http://www.uni-saarland.de/fileadmin/user_upload/Campus/Forschung/forschungsmagazin/1999/1/Neue_Wege.pdf
http://www.uni-saarland.de/fileadmin/user_upload/Campus/Forschung/forschungsmagazin/1999/1/Neue_Wege.pdf
نويسندگان مقالات:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانويس
۱ - رودی پاره، «قرآن به مثابهی منبع تاريخی» در: اسلام، شماره ۳۷، ۱۹۶۱، ص ۲۷
۲ - رودی پاره، ترجمه قرآن، برلين، کلن، ماينتس، ۱۹۷۹، ص ۵
۳ - پايهگذار جريان مسيحی آريانيسم (Arianismus)، آريوس (Arius; ۲۶۰-۳۳۶) بود. اين يکی از جريانات فراگير مذهبی مسيحی بود که بعدها به يکی از موانع بزرگ بر سر کليسای کاتوليک تبديل شد. کليسای کاتوليک از سدهی پنجم تا دهم ميلادی تحت پروژهی جا انداختن «دين حق» هزاران نفر از آنها را قتل عام کرد. جريان آريانيسم در سوريهی پيش از اسلام بسيار قدرتمند بود و بر محيط مسيحی آن روزگاران تأثيرات فراوانی گذاشت. مترجم
۴ - دربارهی قرآن اوليه. ملاحظاتی برای بازسازی سرودهای قافيهدارِ مسيحی و پيش از اسلام در قرآن، در ارلانگن ۱۱۹۷۴، ۱۹۹۳
۵ - عربهای ساکن سوريه شرقی بعضی از واژههای آرامی را با خط عربی مینوشتند و همين در طول زمان منجر به اين شد که يک زبان مخلوط آرامی- عربی نيز پديدار گردد. مترجم
۶ - طبق تورات، ابراهيم بين سالهای ۱۸۱۲ تا ۱۶۳۷ پيش از ميلاد میزيسته. به جز تورات ما هيچ منبع يا يافتهی باستانشناختی نمیشناسيم که بتواند وجود ابراهيم را تأييد کند. در تورات اين داستان نقل شده که: حضرت ابراهيم ابن تارح در شهر اور، يکی از شهرهای جنوبی کلده و نزديک شهر بصره متولد شد. ولی بعدها آنجا را ترک کرد و به «حران» در شمال سوريه کنونی رفت و در سن ۷۵ سالگی به کنعان يا فلسطين مهاجرت کرد. جدا از اين که وجود تاريخی ابراهيم خود شديداً مورد شک است، اين موضوع که ابراهيم به مکه يا عربستان پا گذاشته باشد و کعبه را ساخته باشد، در هيچ منبع دينی (يهودی يا مسيحی) ذکر نشده است. مترجم
پانويس
۱ - رودی پاره، «قرآن به مثابهی منبع تاريخی» در: اسلام، شماره ۳۷، ۱۹۶۱، ص ۲۷
۲ - رودی پاره، ترجمه قرآن، برلين، کلن، ماينتس، ۱۹۷۹، ص ۵
۳ - پايهگذار جريان مسيحی آريانيسم (Arianismus)، آريوس (Arius; ۲۶۰-۳۳۶) بود. اين يکی از جريانات فراگير مذهبی مسيحی بود که بعدها به يکی از موانع بزرگ بر سر کليسای کاتوليک تبديل شد. کليسای کاتوليک از سدهی پنجم تا دهم ميلادی تحت پروژهی جا انداختن «دين حق» هزاران نفر از آنها را قتل عام کرد. جريان آريانيسم در سوريهی پيش از اسلام بسيار قدرتمند بود و بر محيط مسيحی آن روزگاران تأثيرات فراوانی گذاشت. مترجم
۴ - دربارهی قرآن اوليه. ملاحظاتی برای بازسازی سرودهای قافيهدارِ مسيحی و پيش از اسلام در قرآن، در ارلانگن ۱۱۹۷۴، ۱۹۹۳
۵ - عربهای ساکن سوريه شرقی بعضی از واژههای آرامی را با خط عربی مینوشتند و همين در طول زمان منجر به اين شد که يک زبان مخلوط آرامی- عربی نيز پديدار گردد. مترجم
۶ - طبق تورات، ابراهيم بين سالهای ۱۸۱۲ تا ۱۶۳۷ پيش از ميلاد میزيسته. به جز تورات ما هيچ منبع يا يافتهی باستانشناختی نمیشناسيم که بتواند وجود ابراهيم را تأييد کند. در تورات اين داستان نقل شده که: حضرت ابراهيم ابن تارح در شهر اور، يکی از شهرهای جنوبی کلده و نزديک شهر بصره متولد شد. ولی بعدها آنجا را ترک کرد و به «حران» در شمال سوريه کنونی رفت و در سن ۷۵ سالگی به کنعان يا فلسطين مهاجرت کرد. جدا از اين که وجود تاريخی ابراهيم خود شديداً مورد شک است، اين موضوع که ابراهيم به مکه يا عربستان پا گذاشته باشد و کعبه را ساخته باشد، در هيچ منبع دينی (يهودی يا مسيحی) ذکر نشده است. مترجم
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire