jeudi 25 février 2010

کوی دانشگاه

کوی دانشگاه؛ دو اپیزود و یک کارگردان
هدی امیدوار

شبکه جنبش راه سبز(جرس): هر روز که می گذرد ابعاد تازه تری از جنایات حکومت طی ماههای اخیر برای افکار عمومی روشن می شود. انتشار سوال برانگیز فیلم کوی دانشگاه، بار دیگر بغض فروخورده میلیونها ایرانی را ترکاند و آنان را مبهوت ازاتفاقات آن "شب واقعه" کرد و باز پرسشی بی پاسخ که به کدامین گناه؟

انتشار گوشه هایی از جنایات فرزندان این آب و خاک بر برادرانشان! خشم و کینه ای که معلوم نیست ریشه در کجا دارد که اینگونه با فحش و ناسزا و فریاد و استهزا ، حمله و تجاوز خود را نشان می دهد. اثبات مدعایی که اینها که تازیانه نفرت و خشم بر پیکر دانشجویان بی گناه وارد می کنند، بیگانه نیستند، از جایی آورده نشده اند، مردمان همین آب و خاکند؛ این سوال را در اذهان جوانه زد که از " چه کسی" فرمان می گیرند و مجری و عمله "کدامین نهاد و ارگانند"؟


اینجا کوی دانشگاه است. همانجایی که 64 سال پیش برای ماوا دادن به دانشجویان مستعدی که توان پرداخت هزینه اقامت در تهران را نداشتند، ساخته شد. با همه تجهیزات و امکانات رفاهی از قبیل سرویس‌های بهداشتی، آشپزخانه‌ها و یخچال‌ها اشتراکی و اتاق مطالعه و مسجد و ... نه تنها سازنده این بنا، که شاید هیچ کسی گمان نمی کرد مکانی که برای رفاه فرزندان این مرز و بوم ساخته شده به محلی برای قتل و جنایت و شکنجه تبدیل شود و دانشجویانی که با هزاران امید برای ادامه تحصیل شهر و دیار خود را ترک کرده اند، قربانی "شهوت قدرت" کسانی شوند که با نام "دین" هیچ "حریم" امنی برای مردم قایل نیستند.


دو اپیزود؛ یک داستان

18تیر1378: فجر سپیده؛ دانشجویان دلشکسته از عدم رسیدگی به قانون مطبوعات، دانشجویان آماده برگزاری نماز صبح ؛ناگاه یک تهاجم، یک حمله، لباس شخصی ها، نیروهای انتظامی، مسلح، زنجیر، چماق..... کشته، زخمی، دلهای شکسته، ساختمان مخروبه ، کتابها و جزوه های پاره پاره،.... دو کشته، دهها زخمی، دهها بازداشتی .... اشک رهبری، سیل محکومیتها، دادگاه، اعترافات ساختگی، تبرئه مجرمان، محکومیت قربانیان، ارتقا مقام عاملان و .....


ده سال بعد

25 خرداد 1388: 2.30 بامداد، کوی دانشگاه، شب هنگام؛ دانشجویان دلشکسته از نتیجه انتخابات، یک تهاجم، یک حمله، لباس شخصی ها، نیروهای انتظامی، فحش، ناسزا، کتک، تفنگ، کشته، زخمی، تحقیرشده، شیشه های شکسته، ساختمان مخروبه.... 5 کشته، دهها زخمی و دهها بازداشتی... اشک رهبری، محکومیت، کمیته تحقیق و تفحص، نه دادگاه، نه مجرم... فقط ارتقا مقام...

گویی داستان کوی دانشگاه را پایانی نیست. همه می گویند " مطبوعات" را در عزا و عروسی سر می برند ولی باید گفت که "دانشجویان" هم بی بهره و نصیب نیستند از این کرامات.


اسباب ترقی: خون و خشونت
دفتر تحکیم وحدت درپنچمین سالگرد 18تیر در بیانیه ای گفت که " اگر روزگاری ۱۸ تيرخبطی تلقی می شد که حاکمان از سر بی تدبيری مرتکب آن شده اند، امروزنمايان است که برنامه از پيش تدوين شده ای برای تصاحب مطلق قدرت بوده است که نه تنها از سر اشتباه و هوس نبوده، که تکرار چندباره آن نشان می دهد که گروه هايی که تا چندی پيش به پشتوانه بيوت شيوخ عالی رتبه مردمان را از هر قماشی در کمال تنگ نظری و بی مسئوليتی می آزردند، نويسندگان را به دره می افکندند، روشنفکران را در خانه شان می کشتند و بيرحمانه مثله می نمودند، سخنرانی ها را بر هم ميزدند، دانشجويان را در خوابگاه ها وحشيانه ضرب و شتم می کردند و نمايندگانشان را در زندان ها شکنجه می نمودند و اکنون خود صاحبان مناصب شده اند خود تصميم می گيرند و خود اجرا می کنند، خون و خشونت را اسباب ترقی خود می پنداشتند. "

و آنان که " خون و خشونت" را اسباب ترقی خود می دانند، بار دیگر فاجعه 25 خرداد را آفریدند. اگر آن روز در 18 تیر که گفته می شود بعلت مساله تعطیلی روزنامه سلام و قانون مطبوعات ایجاد شد، به امر مولا، و نامه هایی که به همه نمایندگان مجلس رسیده بود، لایحه اصلاح قانون مطبوعات بتبع "حکم ولایی" از دستور خارج شد و بعدها گفته شد که پیشنهاد سعید امامی بوده است. اما بار دیگر، "رای مردم" بدون پیشنهاد سعید امامی خوانده نشد و دل نگرانی و سوال دانشجویان با " چماق" و " گلوله" پاسخ داده شد.

آنها که هنوز پس از سالها پراکندن تخم کینه و خشونت ، هنوز به همین هم راضی و خشنود نیستند و در نماز جمعه فریاد می زنند که در ۱۸ تیر ضعف نشان دادید؛ چند نفر در آن زمان اعدام شدند؟ اگر حالا هم ضعف نشان دهید آینده بدتری در انتظار شماست.....

من نبودم، پس کی بود؟!

اینک با بروز اختلافات بین نیروهای نظامی و انتظامی، فیلمی از جنایات " نیروهای انتظامی" به نمایش در می آید. بنظر می رسد این فیلم توسط یکی از نیروهای حمله کننده گرفته شده است. فیلم در اختیار "بی بی سی" قرار می گیرد. همانی که به زعم حکومت" برانداز" است و نیروهایش " جاسوس". فیلم کار یک دانشجوی معمولی نیست که در آن شرایط "وحشت" با موبایلش گرفته باشد. فیلمی که " لباس شخصی " هایش به " نیروهای انتظامی" التماس می کنند که " نزن". فیلمی که حتی به عمد نام " رجب زاده" به میان می آید و گویی منتشر کننده فیلم در صدد است که این مرتبه با انداختن بار مسئولیت بر دوش دیگری خود را تبرئه کند.

فیلم به نمایش درآمد تا مظلومیت " لباس شخصی ها" و" بی گناهی و معصومیت " سپاهیان را به نمایش بگذارد و در این میان بار دیگر " خون به دل " مردمی کرد که در انتظار حداقلها، یعنی معرفی عوامل این جنایت هستند. در این میان همگان می دانند که آمریت این جنایات برعهده کیست. همویی که فرمان جنگ و حمله به اعتراضات خیابانی می دهد و برای صغیر و کبیر این مرز و بوم خط و نشان می کشد.

حال بگذار سردار همدانی فرمانده سپاه محمدرسول‌الله تهران بگوید: در زمان حادثه کوی دانشگاه سپاه و بسيج مسووليتی نداشتند. و ادعا کند که عناصری خودسر و بدون مجوز نيروی انتظامی و بسيج وارد عمل شده‌اند. و بگذار سرتیپ فضلی فرمانده سپاه سید الشهدا هم نقش خود را انکار کند و همه را به گردن " لباس شخصی ها " بیندازد و حتی موتورسوارهای نیروی انتظامی را بییند که به درخواست رئیس دانشگاه به کوی وارد می شوند.

ولی کیست که نداند که برادران فرمانده نیروی انتظامی همان سرداران سابق سپاه هستند که یونیفورم ناجا بر تن کرده اند و عده ای کت و شلوار دیپلمات و سیاستمدار بر تن. همان سپاهیانی که ده سال پیش به خاتمی رئیس جمهور وقت نامه نوشتند که در این میان نامه سردار جعفری هم به چشم می خورد و تهدید کردند: "آيا فاجعه فقط همين بود؟ صرفاً همين موضوع قابل پيگيري و توجه و اعتراض و تحصن است كه چند وزير به خاطر آن استعفا دهند، شوراي امنيت تشكيل جلسه بدهد و گروه تحقيق تشكيل گردد، اما آيا حرمت‌شكني و توهين به مباني اين نظام، تاسف و پيگيري ندارد؟ آيا حريم ولايت فقيه كم‌تر از كوي دانشگاه است؟ آيا حريم امام، آن انسان كم‌نظير، كم‌تر از جسارت به يك دانشجو است؟ آيا چند روز امنيت كشور را دچار اخلال كردن و به هر مؤمن و متدين حمله كردن و آتش زدن فاجعه نيست؟ آيا زير سئوال بردن جمهوري اسلامي، اين يادگار ده‌ها هزار شهيد و شعار عليه آن دادن فاجعه نيست؟"

در این نامه آمده بود:" جناب آقاي خاتمي، چند شب پيش وقتي گفته شد عده‌اي با شعار عليه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعه‌ی شهيد مطهري در حركت‌اند، بچه‌هاي كوچك ما در چشم ما نگريستند، انگار از ما سؤال مي‌كردند غيرت شما كجا رفته است؟"

امروز شاید برادران سردار دیگر شرمنده فرزندانشان نباشند که از " غیرت" پدر سوال می کردند، ولی بی شک شرمنده میلیونها زن و مرد ایرانی هستند که از " غیرت" و " رافت" و " انسانیت" آنها سوال می کنند.


امروز پدران زیادی هستند که از شدت ظلمی که بر آنها رفته کمر خم کرده اند و با خود می گویند آیا اگر من هم یکی از مسئولان بودم، گزارش تحقیق و تفحصی برای مرگ ناجوانمردانه فرزندم تهیه می شد؟ آیا چند روزی ولو ظاهرسازی، تیترهای روزنامه ها به نام و یاد فرزند از دست رفته ام اختصاص می یافت؟

آیا برادرانی که امروز لکه " ننگ" حمله به کوی را از این سازمان به سازمان دیگر پرتاب می کنند، فردا در برابر این ملت که خود " شهید پرور" و " حماسه ساز" می خوانندشان ، روی آن دارند که سر برآورند و به چشم های نگرانی بنگرنند که "برادرسپاهی" را عامل اعتبار و حفظ آبروی نظام می دانستند؟
در همین زمینه:
نظرخواهی سبز عملکرد هفت ماهه جرس را چگونه ارزیابی می کنید؟



Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire