چکیده :فقیه خداترس و آخرت اندیش ما که خود را
در برابر ماکیاولی مقلدی کوچک میبیند آن هنگام که تحجر و خرافه را برای حفظ قدرت
مفید مییابد به فتوای ماکیاولی در به کار گیری آن تردید به خود راه نمیدهد. به
یاد بیاورید آن زمان که حفظ قدرت حمایت از رئیس جمهور برکشیده را ایجاب میکرد آقای
جنتی چگونه در نماز جمعه در کنار توصیه نمازگزاران به تقوای الهی!!! خرافه و جهالت
را به نام دین و برای تحمیق مخاطبان به کار میگرفت و میگفت: « کسی از دوستان
میگفت، خواستم بروم رای بدهم و سوار یک تاکسی شدم، راننده سئوال کرد به کی رای
میدهی؟ گفتم شما به کی رای میدهی؟ او گفت دیشب مادرم که سالهاست فوت کرده به
خوابم آمد و گفت برو به احمدی نژاد رای بده، این مسائل، اینها یکی و دوتا نیست، دل
های پاک بچه های حزب اللهی و خط امامی کمک کرد و یک مرتبه دیدند با وجودی که
جریانات سیاسی حمایت نمی کردند، ولی متن مردم، کسی را انتخاب کرد و مردم سالاری هم
یعنی همین، یعنی خود مردم، بدون خط و خطوط سیاسی این کار را کردند...
کلمه- علی محمد شمس:
“داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این
صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر میروم و میگویم که اگر او حقیقتاً
دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد در حالی که تظاهر به
داشتن این گونه صفات نیک برایش سود آور است. مثلاً خیلی خوب است که انسان دلسوز،
وفادار، با عاطفه، معتقد به مذهب و درستکار جلوه کند و باطناً هم چنین باشد. اما
فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی بکار بردن عکس این صفات
لازم شد به راحتی بتواند از خوی انسانی به خوی حیوانی برگردد و بی رحم و بی عاطفه و
بی وفا و بی عقیده و نادرست باشد.» (قسمتی از توصیه های ماکیاولی به پادشاه در کتاب
شهریار)
در نگاه ماکیاولی هدف امر سیاست حفظ و تحکیم قدرت است. او معتقد بود پادشاه
نباید خود را به اصول و ارزشهای اخلاقی مقید کند. دین و اخلاق البته بسیار مطلوبند
اما برای حفظ و تحکیم قدرت.
آقای جنتی به حق یک مورد مطالعاتی ایدهآل از سنخ مسؤلان و دولتمردانی است که
میتواند شخصیت طراز شهریار مکیاول باشد. مروری بر مواضع اقای جنتی در قبال رخدادها
و حوادث سیاسی طی سه دهه گذشته جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که او همواره
توصیههای ماکیاول به شهریار را راهنمای عمل سیاسی خود داشته است.
کارنامه سیاسی آقای جنتی کلکسیونی از رفتارها و مواضع متناقض اخلاقی و دینی را
در خود جمع دارد. این رفتارها و مواضع متناقض یک وجه مشترک دارند و آن خدمت به قدرت
و حفظ آن است. برای آن که سخنی غیر مستند نگفته باشیم و متهم به انتساب نسبتهای
ناروا به ایشان نشویم خوب است به نمونههای از مواضع ایشان در طول سالهای گذشته
اشاره کنیم.
مجلس چهارم که اولین مجلس دوران رهبری آقای خامنهای بود و با حذف جریان چپ و یا
خط امام آن زمان تشکیل شده بود، با اصلاح قانون انتخابات طرح نظارت استصوابی را
تصویب کرد. در آستانه انتخابات پنجم برای اولین بار نظارت استصوابی به اجرا در آمد.
این امر با اعتراضات گسترده روبرو شد. در آن روز البته نه آقای جنتی و نه آقای
خامنهای قدرت امروز را نداشتند. و مانند امروز نمیتوانستند قبل از انتخابات به
صراحت و با افتخار بگویند ما به قانون کاری نداریم هرکه با فتنه مرزبندی نکرده باشد
و یا «بنز»سوار شود رد صلاحیتش میکنیم. از این رو مردم در نماز جمعه آقای جنتی را
با چهرهای مظلوم و آرام میدیدند که در پاسخ به معترضان میگفت: شورای نگهبان
تقصیری ندارد. قانونی در مجلس تصویب شده و ما ناگزیر از اجرای آن هستیم. معترضان
میتوانند تلاش کنند کاندیداهایی را به مجلس بفرستند و این قانون را عوض کنند. آن
گاه شورای نگهبان با قانون جدید به بررسی صلاحیتها خواهد پرداخت.
زمانی نه چندن طولانی سپری شد. منتقدان در مجلس پنجم که از قضا اکثریت آن را
همفکران آقای جنتی تشکیل داده بودند، با اصلاح قانون انتخابات کوشید نظارت استصوابی
را تحت ضابطه مشخص در آورد. طبق این اصلاحیه اولاً شورای نگهبان برای رد صلاحیت
بایست عدم صلاحیت کاندیداها را احراز میکرد و نمیتوانست به استناد عدم احراز
صلاحیت کاندیدایی را از شرکت در انتخابات محروم کند و ثانیاً شورای نگهبان میبایست
براساس مستنداتی که از چهار مرجع قانونی رسمی وزارت اطلاعت، نیروی انتظامی، قوه
قضائیه و ثبت احوال استعلام کرده در باره صلاحیت کاندیداها تصمیم گیری کند. اما
اکنون دیگر آقای جنتی و همفکرانش در موضع ضعف قبلی قرار نداشتند. زمانی گذشته بود و
بر خر مراد سوار بودند بنابراین آقای جنتی هیچ دلیل نمیدید به گفته خود در نماز
جمعه چهار سال قبل و تعهدی که به صراحت به مردم داده بود عمل کند. آن مصوبه به در
بسته شورای نگهبان خورد و در مجمع تشخیص مصلحت به ریاست آقای هاشمی به رغم مخالفت
شدید و جانانه آقای جنتی به تصویب رسید. از آن پس آقای جنتی هرزمان مانند سالهای
اولیه پس از دوم خرداد و انتخابات مجلس ششم در موضع ضعف قرار گرفت قانون انتخابات
را اجرا کرد و هر زمان مانند انتخابات مجلس هشتم در موضع قدرت قرار گرفت به صراحت
گفت شورای نگهبان در رد صلاحیت کاندیداها نه خود را محدود به اظهار نظر چهار مرجع
رسمی ذکر شده در قانون اساسی میداند و نه ملزم به احراز عدم صلاحیت.
مصطفی تاجزاده طی مصاحبهای به این چرخش مواضع آقای جنتی چنین پاسخ داد: «مجلس
پنجم با اینکه از منظر حقوق بشری و دموکراتیک با نظرات ما موافق نبود و اکثریت آن
در دست جناح مقابل قرار داشت، اما منطق ما درباره چگونگی بررسی صلاحیت نامزدهای
انتخاباتی را پذیرفت و مصوبه مهمی را گذراند که شورای نگهبان آن را رد کرد و در
نهایت، در مجمع تشخیص مصلحت مطرح شد. در جلسهای که اعضای شورای نگهبان هم حضور
داشتند و بهرغم مخالفت آقای جنتی تصویب شد و بر اساس آن، مراجع بررسی صلاحیت
داوطلبان موظفند چنانچه صلاحیت داوطلبی را رد کردند، علت آن را به داوطلب ابلاغ
کنند. …طبق قانون هر داوطلبی که رد شود، باید دلایل متقن برای ردصلاحیت وی وجود
داشته باشد. این، نص قانون است؛ نه اینکه مراجع مربوطه صلاحیت داوطلبان را احراز
کنند. حال، اگر آقایان قانون را قبول ندارند، باید پرسید که چطور آقایان، نامزدهای
انتخابات مجلس را به جرم بیاعتقادی (در عین التزام) به چند اصل قانون اساسی رد
میکنند؛ در حالی که خودشان در رأس نهادی که باید پاسدار قانون اساسی باشد، به
قانون نه اعتقاد دارند و نه التزام »
قانون انتخابات شورای نگهبان را ملزم میکرد که در صورت درخواست کاندیداها دلایل
رد صلاحیتشان را مستند به دلایل و مدارک به آنان اعلام کند اما اکنون دیگر شرایط
تغییر کرده بود نه رهبری، رهبری دهه هفتاد بود و نه جنتی، جنتی دهه هفتاد. او اکنون
چنان احساس قدرت میکرد که نه تنها میتوانست به صراحت اعلام کند هیچ دلیلی برای
عمل به قانون و اعلام دلایل رد صلاحیت به کاندیدا نمی بیند بلکه خود را در هر گونه
هتاکی و انتساب فساد و فحشا به مخالفان از هفت دولت آزاد میدید. لذا او به عنوان
امام جمعه مطابق دستور شرع باید نمازگزاران را به رعایت تقوای الهی توصیه کند به
صراحت رد صلاحیت شدگان را به انواع فساد و فحشا و جاسوسی و… متهم میکرد و می
گفت:
“سر و صدایی راه افتاده که بیایید دلیل رد صلاحیتها را اعلام کنید. معنا ندارد
نهادی که مسئولیتی دارد و طبق مسئولیت خود عمل کرده، رأیش هم نهایی است و ماورای
رای او هم دادگاهی نیست، با آدمها و افراد طرف شود. مثلاً بگوید حسن پسر حسین جرمش
این بود که مرتکب فحشا شده و مسائل اخلاقی و جنسی داشته است. یا فلان یکی قاچاق
فروشی کرده، دیگری مسائل امنیتی داشته، کارهای جاسوسی داشته، فلان یکی با گروههای
غیرقانونی ارتباط داشته، آن یکی اسرار طبقه بندی مجلس را به جاهای دیگر و منافقین
منتقل میکرده، فلان کس مرتکب مسائل مالی شده است” (خطبههای نمازجمعه، آفتاب یزد،
۹/۱۱/۸۳).
کسی که بیپروا از آخرت این گونه عرض و آبروی انسان ها را از تریبون نماز جمعه
میبرد همان کسی است که رهبری در وصف او و همفکرانش در شورای نگهبان بارها و بارها
از جمله در سخنرانی هفته پیش فرمودند: فقهای شورای نگهبان عدهای فقیه خداترس و
متقی هستند که جز بر اساس شرع و قانون عمل نمیکنند و کسی نباید تصمیمان آنها را
زیر سؤال ببرد.
ماکیاولی به ﺷﻬﺮﻳﺎﺭ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻣﻲﻛﻨﺪ : ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺻﻔﺖﻫـﺎﻱ ﺧـﻮﺏ ﻭ ﺳـﺘﻮﺩﻩ
ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﻧﺮﻣـﺪﻟﻲ ﻭ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﻱ ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﭘﻴﻤﺎﻧﻲ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻭ ﺩﻳﻨﺪﺍﺭﻱ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ
ﺁﻧﻬﺎ، ﺗﻈﺎﻫﺮ ﻛﻨﺪ، ﺯﻳﺮﺍ «ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦﺷـﺎﻥ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ.» ماکیاولی، شهریار ۱۳۷۵:
۱۱۳) در عین حال او یاد آور میشود «اگر روزی بکار بردن عکس این صفات لازم شد به
راحتی بتواند از خوی انسانی به خوی حیوانی برگردد و بی رحم و بی عاطفه و بی وفا و
بی عقیده و نادرست باشد» طبیعی است تظاهر به نرمدلی و نیکوکاری و دینداری برای
شهریار ماکیاولی در شرایطی که در موضع ضعف قرار گرفته است به کار میآید و تنها
وقتی در موضع قدرت قرار گرفته باشد، میتواند درنده خو و بیرحم باشد و عهد و پیمان
و عاطفه را به فراموشی بسپارد.
رفتار و مواضع سیاسی آقای جنتی با این توصیههای ماکیاولی چنان منطبق و هماهنگ
است که گویی او با این کتاب انس و الفتی دیرینه دارد. در روزهای اولیه پس از خرداد
سال ۸۸ که اعتراضات پرخروش مردمی در اوج خود بود، نماز جمعه پایتخت شاهد
جنتی«نرمدل»، «مردم دوست» و خداترسی بود که به برادری و دوستی و وحدت دعوت میکرد
به ترس از آخرت فرامیخواند و میگفت: «…ما با هم برادر هستیم و نباید آن را بر هم
زنیم و کسی که وحدت مردم را بر هم بزند در حق نظام جمهوری اسلامی خیانت کرده است…
وحدت به ارزانی به دست نیامده و چشم دنیا هم به ما است و باید برای آنها الگو
باشیم؛ حالا باید دست هم را ببوسیم و در کنار هم در نماز جمعه و جماعات شرکت کنیم
زیرا این برادری خیلی ارزش دارد…. در هفتههای اخیر غیبت، دروغ، تهمت، فحاشی و
بدزبانی در کنار خسارات مالی و جانی فراوان، رخ داد … کسانی که در این موارد مقصر
بودهاند و مرتکب آنها شدهاند در ماه رجب و رمضان توبه کنند و وای به حال آنها اگر
با این گناهان وارد قیامت شوند.(جمعه ۱۲ تیر ماه۸۸). اما تنها چند ماه بعد که
اعتراضات مسالمت آمیز مردمی با سرکوب خونین نهادهای امنیت و نظامی فروکش کرد، آقای
جنتی که احساس قدرت میکرد، به توصیه مقتدای خود ماکیاولی یکباره چهره عوض کرد. او
که تا چند ماه پیش از برادری و وحدت و ترس از آخرت می گفت این بار در نماز جمعه بی
رحمانه و چنگیزوار از قتل و کشتار و اعدام مخالفان سخن میگفت: “هر جا سستی و ضعف
داشته ایم، ضربه خورده ایم، مثل ۱۸ تیر که ضعف نشان دادیم. باید پرسید دستگاه قضایی
چند نفر را اعدام کرد که عاشورا به وجود آمد؟ می گویم اگر ضعف نشان دهید، آینده
بدتری در انتظار شماست.”
آقای جنتی در ادامه گفت: “خدا رحم نکند به کسانی که به مفسدان فی الارض رحم می
کنند. جای رافت نیست و جای غلظت است. همان طور که در زمان پیامبر پیمان شکنان را
کشتند. ما نه می توانیم افراط در مجازات داشته باشیم و نه تفریط در مجازات.”
اما نظام نمی تواند مبارزه با اسلام را تحمل کند.امام خمینی (ره) به آمریکا تشر
می زدند و می گفتند اگر شما با دین اسلام در افتادید ما با همه دنیای شما طرف می
شویم و شما را روسیاه می کنیم ….. دستگاه قضایی نباید آنهایی را که دستگیر کرده
است، آزاد کند چراکه آنها مفسد هستند و اگر رها شوند ساکت نمی نشینند. …دستگاه های
اطلاعاتی و رسانه ها افشاگری کنند … با افشاگری، حقیقت و ماهیت فتنه گران و فتنه
های اخیر را برای مردم بیان کنند. »(جنتی، خطبههای نماز جمعه۱۱/۱۰/۸۸)
او به زندانی کردن شکنجه و اعتراف گیری از مخالفان بسنده نکرد و از قوه قضائیه
خواست «برای رضای خدا» یکی دو نفر را اعدام کند تا بقیه حساب کار خود را بکنند:
«شما روحیه ضد ظلم، انقلابی و ولایی دارید. پس بیایید برای رضای خدا همین طور که دو
نفر را صریح اعدام کردید، و دست شما هم درد نکند، مردانه بایستید.» پس از این سخنان
بود که محمد علی زمانی و آرش رحمانیپور که دو ماه قبل از انتخابات بازداشت شده
بودند و دستگیریشان هیچ ربطی به انتخابات ۸۸ نداشت و مقامات قضائی قول آزادی آن ها
را به خانوادهشان داده بودند، در زندان اوین اعدام شدند.
اگر هنوز در تقلید آقای جنتی از مرجع تقلیدش ماکیاولی و عمل به رساله وی
«شهریار» تردید دارید به این توصیه ماکیاولی بنگرید تا در حیرت و شگفت بمانید که
ماکیاولی این توصیه ها را به شهریار ونیز کرده یا به آقای جنتی: «ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺷﻬﺮﻳﺎﺭ
ﺭﺍ ﮔﺮﻳﺰﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻴﺴـﺖ ﻛـﻪ ﺷﻴﻮﻩ ﺩﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﻴﻚ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﻨﺪﺩ، ﻣﻲﺑﺎﻳﺪ ﻫﻢ ﺷﻴﻮﻩ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﻨـﺪﺩ ﻭ ﻫـﻢ ﺷـﻴﻮﻩ ﺷـﻴﺮ ﺭﺍ ؛ … ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻱ ﺯﻳﺮﻙ ﭘﺎﻳﺒﻨـﺪ ﭘﻴﻤـﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ
ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﻲﺑﺎﻳﺪ ﺑﻮﺩ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﻥ ﺍﻭﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﻟﻴﻠـﻲ ﺑـﺮﺍﻱ ﭘﺎﻳﺒﻨـﺪﻱ ﺑـﻪ ﺁﻥ ﺩﺭ
ﻣﻴـﺎ ﻥ ﻧﻴﺴـﺖ . ﺍﮔـﺮ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻫﻤﮕﻲ ﻧﻴﻚ ﻣﻲﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻦ ﺣﻜﻤﻲ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻧﻤﻲﺑﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ
ﻛﻪ ﺑﺪﺧﻴﻢﺍﻧﺪ ﻭ ﭘﻴﻤـﺎﻥ ﺧـﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑـﺎ ﺗـﻮ ﻧﮕـﺎﻩ ﻧﻤﻲﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﺒﻨﺪﻱ
ﺑﻪ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻲ.» ”: ﻣﺎﻛﻴﺎﻭﻟﻲ، شهریار: ۱۱۲)
دینداری و عقلانیت نیز از نظر آقای جنتی تابع متغیر قدرت است. او زمانی که مصلحت
و قدرت اقتضا کند ضد قشری گری و تحجر میشود و خواهان خودداری گویندگان مذهبی از
طرح مسائل خرافی میشود و آن چنان معقول میاندیشد که حتی رضایت نمیدهد مداحان در
اشعار خود مسائل خرافی را مطرح کند.(جنتی، نماز جمعه ۹/۱۰/۸۶)
اما فقیه خداترس و آخرت اندیش ما که خود را در برابر ماکیاولی مقلدی کوچک
میبیند آن هنگام که تحجر و خرافه را برای حفظ قدرت مفید مییابد به فتوای ماکیاولی
در به کار گیری آن تردید به خود راه نمیدهد. به یاد بیاورید آن زمان که حفظ قدرت
حمایت از رئیس جمهور برکشیده را ایجاب میکرد آقای جنتی چگونه در نماز جمعه در کنار
توصیه نمازگزاران به تقوای الهی!!! خرافه و جهالت را به نام دین و برای تحمیق
مخاطبان به کار میگرفت و میگفت: « کسی از دوستان میگفت، خواستم بروم رای بدهم و
سوار یک تاکسی شدم، راننده سئوال کرد به کی رای میدهی؟ گفتم شما به کی رای میدهی؟
او گفت دیشب مادرم که سالهاست فوت کرده به خوابم آمد و گفت برو به احمدی نژاد رای
بده، این مسائل، اینها یکی و دوتا نیست، دل های پاک بچه های حزب اللهی و خط امامی
کمک کرد و یک مرتبه دیدند با وجودی که جریانات سیاسی حمایت نمی کردند، ولی متن
مردم، کسی را انتخاب کرد و مردم سالاری هم یعنی همین، یعنی خود مردم، بدون خط و
خطوط سیاسی این کار را کردند.(جمعه ۸ تیر ۸۶)
با توجه به این کارنامه درخشان و لبریز از نشانههای «خداترسی» و «تقوا» هرگز
نباید تعجب کرد اگر امروز مشاهده میکنیم فقیه عادل عامل ما به عنوان پرچمدار نقض
قانون تریبون نماز جمعه را به پایگاه تبلیغ علیه کاندیدایی میکند که حضورش
میتواند حدی بر قدرت نامحدود و غیر پاسخگو باشد. آیا در مرز نود سالگی در نیافته
است مرگی نیز در راه است؟ خدایی که یک عمر در وعظ و منبر از او برای دیگران گفته
است ممکن است وجود داشته باشد؟
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire