mercredi 1 mai 2013

دکتر تمدن، روشنفکری که آثار و افکار بلندش می‌ماند! علی کشتگر

محمدحسين تمدن جهرمی
در کشوری که مغزهای کوچک و نادان اقتصاد کلان و خرد کشور را به طاعون بی‌برنامگی و فساد آلوده‌اند و هفت‌صد ميليارد دلار درآمد نفت و گاز در مناسبات فاسد اقتصادی و جاه‌طلبی‌ها و قدرت‌پرستی‌های "رهبر" و نظاميان و رئيس‌جمهور دست‌نشانده‌اش به دود هوا تبديل می‌شود، در کشوری که پاسخ منقدان برعهده بازجويان است، البته که فضا برای بزرگانی مثل دکتر تمدن که آينده اين کژراهه را به روشنی می‌بينند و رنج می‌برند تنگ است
ويژه خبرنامه گويا
محمدحسين تمدن جهرمیروز شنبه ۲۶ اسفند ماه، يکی از دانشمندان معاصر ايران، روشنفکر آزاده ای که وجدان علمی و هومانيسم را در حد کمال دارا بود، پس از سالها دست و پنجه نرم کردن با بيماری اسکلروز در تهران درگذشت. دکتر محمدحسين تمدن جهرمی، اقتصاد دان، جامعه شناس و سياست شناس فرهيخته ايران، يکی از نادر روشنفکران ژرف انديش مرزوبوم ما است. زاده ۱۳۰۴ بود. در ۱۳۲۱ وارد دانشکده حقوق و علوم سياسی دانشگاه تهران شد و نخستين دکترای خود را از همين دانشکده با تدوين رساله "قراردادهای دسته جمعی کار" پيش از کودتای ۲۸ مرداد اخذ کرد. پس از مرداد ۳۲ دو سالی در زندان بود، اما پيش از کودتا با تفکر استالينيستی و سانتراليسم- دموکراتيک حزبی وداع کرده بود. از اعضای حلقه خليل ملکی بود. نه يک عضو معمولی، بلکه متفکر آن جريان بود. پيش از روی کار آمدن دوبچک و بهار پراک، دکتر تمدن ماهيت "سوسياليسم واقعا موجود" را شناخته بود. در سال ۳۹ در مسابقه ای برای گذراندن دوره مدرسه اقتصاد و علوم سياسی لندن پذيرفته شد و برای پژوهش در رشته مديريت اقتصادی و اجتماعی دعوت شد. پس از اخذ ديپلم آن دوره و پيش از آغاز دوره دکترای اقتصاد، دوره فوق ليسانس مديريت دولتی دانشگاه لندن که مديريت اقتصادی، حقوق اساسی و اداری انگليس و مديريت اجتماعی را شامل می شد، در يک دوره کوتاه يکساله به پايان رساند. سپس ديپلم حقوق انگليس را از کالج سيتی لندن دريافت کرد و سرانجام دوره دکترای مطالعاتی را در حوزه اقتصاد و علوم سياسی به پايان برد و تز دکترايش را با عنوان "بررسی تطبيقی برنامه ريزی اقتصاد در فرانسه و يوگسلاوی" تحرير کرد. در ۱۳۴۵ به ايران بازگشت و در موسسه تحقيقات اقتصادی دانشگاه تهران مشغول به کار شد. به زبان های انگليسی، آلمانی، فرانسوی و ايتاليايی تسلط کامل داشت و همواره می کوشيد حتی الامکان کتابهای مورد علاقه خود را به زبان اصلی آنها بخواند.
" نظريه انتخاب عمومی" ، "تحليل اقتصادی سياست در آمريکا"، "برنامه ريزی اقتصادی در ژاپن، " بنگاههای عمومی در آلمان و "سياستهای توسعه اقتصادی و اجتماعی جنوب ايتاليا" از جمله کارهای ارزشمند و پژوهشی دکتر تمدن به شمار می روند.
دکتر تمدن از فضايل سرزمينی بود که شوربختانه رذايل بر آن حکم می رانند. غمی عميق و هميشگی در پشت نگاه طنز آميز و لبخندهای او محسوس بود. در کشوری که مغزهای کوچک و نادان اقتصاد کلان و خرد کشور را به طاعون بی برنامگی و فساد آلوده اند و هفتصد ميليارد دلار درآمد نفت و گاز در مناسبات فاسد اقتصادی و جاه طلبی ها و قدرت پرستی ها ی "رهبر" و نظاميان و رئيس جمهور دست نشانده اش به دود هوا تبديل می شود، در کشوری که فقها و مداحان و پاسداران سرنوشت اقتصاد و جامعه را رقم می زنند و پاسخ منقدان برعهده بازجويان است، البته که فضا برای بزرگانی مثل محمد حسين تمدن که آينده اين کژراهه را به روشنی می بينند و رنج می برند تنگ است. از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تا انقلاب بهمن و از روز تولد جمهوری اسلامی تا روزی که دکتر محمد حسين تمدن جهرمی درگذشت، بر او که روشنفکری ژرف انديش، خسته و رنجيده از ابتذال و دلسوز اين مرز و بوم بود، کم نبودند روزهايی که سخت گذشتند.
او تجربه تحولات ايران از شهريور ۲۰ به اين سو را با درک علمی و انسانی خود درآميخته بود، نخستين بار در دوران دانشجويی ام (تابستان ۱۳۴۶) در ميهمانی خانوادگی از او شنيدم که سوسياليسم و هر آرزوی انسانی ديگری بدون دموکراسی و حقوق بشر يک دروغ بزرگ است.
بعدها که با گفتارها و آثار او اندک آشنايی پيدا کردم فهميدم که چه رشته کوه عظيمی از دانش و تجربه پشتوانه آن جمله است. بايد همه آثار انگلس و مارکس بويژه کاپيتال را خوانده باشی و همه را به محک تجارب تاريخی به دقت و در متن تحولات سنجيده باشی تا بتوانی با وسواس و دقت علمی دانشمندی که او بود بگويی که کجای کار آن انديشمندان بزرگ که هميشه از آنان با احترام ياد می کرد، پذيرفتنی نيست و چرا مثلا حق با "رويزيونيسمی" است که از نقد کائوتسکی توسط برنيشتن آغاز می شود و گام به گام در تئوری و تجربه سياسی به سوسيال دموکراسی امروز اروپا می رسد. (سوسياليسم معاصر، مواضع جديد احزاب سوسياليست اروپايی، از کتاب گفتارهايی در زمينه اقتصاد)
از بحث و فحص های داغ و شعار گونه بيزار بود.هيچ کلامی را بدون آن که به اندازه کافی در آن غور کرده باشد برزبان نمی آورد.و هيچ ادعايی را بدون سند و استدلال از کسی نمی پذيرفت. به نحوی باورنکردنی فروتن بود. در بحث و گفتگو با احترام به همه گوش می داد. می توان گفت از هوش وگوش بسيار بيش از زبان استفاده می کرد. هرگز عقايد و نتيجه گيری های علمی و يا سياسی خود را حقيقت مطلق نمی دانست.نسبی گرايی و ترديد را لازمه پويايی علم و پژوهش می دانست و از جزم به شدت بيزار بود. يکبار از او شنيدم که گفت "جزم هم دشمن علم است و هم دشمن آزادگی". (مطمئن نيستم که عين همين جمله را بر زبان آورد يا کلماتی ديگر با همين مضمون). يکبار هم بگمانم در شهريور ماه ۵۰ بازهم در يک مهمانی خانوادگی در پاسخ به دفاع آتشين من از انقلاب کوبا، و شيفتگی ام نسبت به کاسترو و چه گوارا گفت: حالا چرا روی سخنت با من است. چرا اين حرفها را برای من می گويی. گفتم " باتوجه به دانش و تجربه شما می خواهم نظرتان را بدانم" گفت: تو تا زمانی که با اين شور و حرارت حرف می زنی گوشی برای شنيدن نظر من نداری. و بالاخره در پی اصرار من به ادامه بحث، گفت چاره درد ما نه خشونت و قهر است، نه انقلاب و نه ديکتاتوری. راهی که به اين سه ختم شود کژ راهه است. بيش از اين هم حاضر به حرف زدن نشد. پس از کوران انقلاب، هنگامی که شور و خروش ها فروکش کردند و شعور در من دوباره در جای خود نشست، احترامم به اين بزرگمرد که از سر آمدان متفکران سوسيال دموکراسی ايرانی بود، فزونی گرفت مطالعه آثار او را به کسانی که اهل انديشه و پژوهش اند توصيه می کنم. در کتاب ارزشمند "گفتارهايی در زمينه اقتصاد، علوم اجتماعی و شناخت روش علم" می توان با بخشی از گنجينه ثروتمند علمی و افکار بلند دکتر تمدن آشنا شد.
"در همين مجموعه مطالعه سخنرای دانشگاهی وی با عنوان "مسئوليت علمی و اخلاقی اقتصاد دان" بسيار آموزنده و تامل برانگيز است. او اقتصاد دان را برای آن که بتواند به درستی به وظيفه علمی خود عمل کند، به احترام به آزادی، مخالفت با فساد و اجتناب از توجيه روش ها و برنامه های غلط اقتصادی که معمولا جزو خواسته های اربابان قدرت است فرا می خواند. او پيشنهاد می کند که برای اقتصاد دانان نيز به مانند پزشکان در اين زمينه سوگند نامه تنظيم شود تا دانش آموختگان رشته اقتصاد به هنگام اخذ ديپلم خود وفاداری خود را به آن اعلام کنند، متن اين سوگند نامه پيشنهادی را در زير عينا نقل می کنم:
"سوگند نامه دانش آموختگان اقتصاد"
"اکنون که تحصيلات خود را در سطح کارشناسی از دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران به پايان رسانيده ام، به خوبی آگاهی دارم که مشاغل آينده ام، هرچه باشد، خواه در دواير دولتی و بخش عمومی به عنوان اقتصاد دان و مشاور اقتصادی و برنامه ريز، خواه در بخش خصوصی و شرکت های بازرگانی و صنعتی در جايگاه های کارشناسی و مديريت، خواه در کار و کسب مستقل، يا به عنوان تحليل گر اقتصادی در مطبوعات و رسانه ها و يا در هر مقام ديگری من جمله در بخش تعاونی که باشم، مسئوليت های اخلاقی و وجدانی سنگينی به عهده خواهم داشت و اعلام می دارم که اين مسئوليت ها را با قيد سوگند می پذيرم.
بنابراين:
سوگند ياد می کنم، برای تامين هدف های استقلال اقتصادی ايران و رشد و رفاه اقتصادی کليه هم ميهنان در يک جامعه آزاد، تمام تلاش و کوشش خود را به کار می برم.
سوگند ياد می کنم، هر قدر که می توانم با بلايای اقتصادی نظير بيکارهای وسيع، تورم طاقت فرسا و انواع فساد مالی و رانت خواری مبارزه کنم.
سوگند ياد می کنم، فکر همکاری اقتصادی با ديگر کشورها همراه با حفظ احترام و منافع متقابل را با نهايت جدوجهد ترويج نمايم و برای رفع فقر و تامين عدالت اقتصادی و اجتماعی در سطح ملی و جهانی تلاش کنم.
سوگند ياد می کنم، دانسته های علمی خود را هميشه به روز نگاه دارم، پيشرفت های علم اقتصاد را دنبال کنم و با سلاح دانش، خود را برای مواجهه با چالش های جهانی شدن اقتصاد در قرن بيست و يکم آماده سازم.
و بالاخره سوگند ياد می کنم، در همه مسئوليت های آينده، دقت، امانت ، درستکاری و بيان حقايق را وجهه همت خويش قرار دهم و اين خصائل انسانی و اخلاقی را در برابر هيچ وسوسه ای رها نسازم."(۱)
(۱) – اين سوگند نامه به درخواست دانش آموختگان کارشناسی سال ۱۳۸۰ تنظيم گرديده و در همان سال دسته جمعی در دانشکده اجرا شده است.
دريغا اگر نسل جوان ما با نام و بويژه با آثار و افکار دکتر تمدن آشنا نشود. اقتصاد دانان، جامعه شناس و اهالی پژوهش و تحقيق البته او را به نام و به رسم می شناسند. کاش آنان در معرفی آثار و افکار او به پژوهش گران و جوانان دريغ نورزند. در پايان به همسر مهربان او خانم فتانه کمالی که در کمال وفاداری تا آخرين روز از او پرستاری کرد و به خانواده تمدن و دوستان او تسليت می گويم.
در همه حال می کوشيد فضا را با نکته سنجی و طنز تلطيف کند. بگذاريد اين يادداشت را با خاطره ای ازاو به پايان برم:
سالها پيش درباره تظاهرات ضد امپرياليستی پس از انقلاب و غوغای اشغال سفارت آمريکا و ابتذالی که به همراه داشت با طنزی تلخ گفت اين داستان کاسه سالاد عاقبت خوشی ندارد. و در برابر کنجکاوی حاضران توضيح داد که از يکی از نگهبانان محل کار خود پرسيده است چرا به موقع سرکار خود حاضر نمی شود که او در پاسخ می گويد: آقا دوره شاه گذشت حالا اول انقلاب بعد کار. دکتر می گفت پرسيدم شما برای انقلاب چه کار می کنی، می گويد، آقا می رويم تظاهرات، ديروز هم که نيامدم رفته بودم تظاهرات که از بس شعار داديم صدايم گرفته است. دکتر می پرسد خوب شما در تظاهرات چه شعاری می داديد. می گويد صف های جلو يک چيزی می گفتند که ما در جواب می گفتيم "کاسه سالاد و بدين". و بعد دکتر با خنده می گفت اين نگهبان انقلابی ما "کارتر و سادات و بگين" را با کاسه سالاد اشتباه گرفته است.
علی کشتگر
Ali.keshtgar@yahoo.fr

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire