mercredi 29 mai 2013

میوه تلخ
درخت تحریم انتخابات!



مصباح و جلیلی

lundi 27 mai 2013

تحجرِ دولت‌ساز و جامعه‌ی تقلب‌زده

180-kamyar-behrang-کامیار-بهرنگ
اصولگرایان بعد از حمایت تمام قد از محمود احمدی نژاد در انتخابات ۸۸ در این اندیشه بودند که در انتخاب خود راهی نداشتند و به نوعی ۴ سال مجبور به تحمل او بودند. منصور ارضی از مداحان نزدیک به بیت رهبری در سال ۸۸ به وضوح در جمع بسیجیان به این موضوع اشاره می کند و وظیفه ی حزب الله را پیدا کردن یک رییس جمهور ارزشی و واقعی برای این دوره می داند. محمود احمدی نژاد در سال ۸۴ و ۸۸ به خوبی نقش جاده صاف کن نیروهای تندرو را ایفا کرد و با حذف افرادی چون دکتر معین، هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی و پرونده سازی برای بسیاری از فعالان اصلاح طلب امروز هیچ نقش مدیریتی از این بخش از جامعه وجود ندارد. در طول ۴ سال گذشته نیز جریان تندرو با خالی کردن اطراف خود محمود احمدی نژاد با عنوان جریان انحرافی، او را به نحوی در مسیر حذف قرار دادند که نتیجه ی آن را می توان در رد صلاحیت نزدیک ترین فرد به او در انتخابات این دوره ریاست جمهوری بررسی کرد.
اما این جریان تند رو که امروز دیگر نزدیکان و یا فارغ التحصیلان موسسه امام خمینی در قم و وابستگان مصباح یزدی نیستند، در کجای این بازی قرار دارند.
آنانی که دانشگاه امام صادق را می شناسند می دانند خروجی این دانشگاه نه فقط فارغ التحصیلان آماده ی بازار کار و اندیشه که مدیران و سفیران نظام هستند. دانشگاهی که سالها با مدیریت مهدوی کنی در غرب تهران مدت هاست که در آرامش ولی با سیاست مدون به روی سیاست گذاری های عمده ی نظام تاثیر مستقیمی داشته است و هرکس این دانشگاه را بهتر بشناسد می داند که شاگردان این دانشگاه تنها درون محوطه ی سبز دانشگاه است که اختلاف دارند و بیرون درهای دانشگاه همواره از هم حمایت می کنند.
البته باید اشاره کرد که در فضای اصلاحات بود که برخی از شاگردان آیت الله ناخلفی کردند و به مانند رم‍ضان زاده به سوی سید محمد خاتمی و اصلاحات آمدند، امری که قواعد پادگانی دانشگاه را به نحو چشمگیری تغییر داد تا به زعم آنان از این دست اشتباه ها دیگر صورت نگیرد.
اما حیات دوباره ی شاگردان حقانی با پیروزی احمدی نژاد دوره ی جدیدی را طی کرد. مصطفی پور محمدی استاد آیات سیاسی قرآن در این دانشگاه به وزارت کشور می رود و اینجا است که بسیاری از شاگردان دانشگاه امام صادق روانه ی این وزارت خانه ی کلیدی می شوند به نحوی که حجت الله ایوبی رییس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه را به عنوان معاون اجتماعی خود معرفی می کند.
وزیر علوم اگر چه از فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق نبود ولی با انتصاب محمدباقر خرمشاد به عنوان معاون فرهنگی ، غلامرضا خواجه سروی مدیر بخش اندیشه سیاسی دفتر مطالعات سیاسی مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق، به سمترئیس کمیته تدوین و بازنگری آئین‌نامه‌های دانشجویی وزارت علوم منصوب می شود. مسیری که راه بسیاری از شاگردان این دانشگاه را برای استفاده از بورس های تحصیلی خارج از کشور بازنمود.
حضور سید محمد حسینی در وزارت ارشاد هم با تنهایی همراه نبود، او که مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته رشته معارف اسلامی و تبلیغ از این دانشگاه گرفته است، همراه با محمد هادی همایونی هم همراه او بود و در دولت های نهم و دهم، رییس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون برنامه ریزی و توسعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. او که به استاد مشاوری حداد عادل و حمید مولانا از این دانشگاه دکتری خود را دریافت کرد مسؤولیت معاونت آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه را نیز بر عهده داشت.
این بخش را اشاره کردم تا به موضوع اصلی این یادداشت اشاره داشته باشم.
سعید جلیلی
او دکتری علوم سیاسی خود را از دانشگاه امام صادق دریافت کرده است، تز دکتری او سیاست خارجی پیامبر بود و در این دانشگاه دیپلماسی پیامبر را نیز تدریس می کرده است. او که سابقه ی اجرایی اش تنها در وزارت امور خارجه است تنها در یک در دفتر بررسی های بیت رهبری مدتی را مدیریت کرده است. به هر روی او که امین ِ سید علی خامنه ای در شورای عالی امنیت ملی و مذاکرات اتمی است امروز در قامت کاندیدای ارزشی ها! وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شده است. او در اولین واکنش های هایش در مطلبی نوشته است که مشکل اصلی جامعه ۵ روز پس از فوت آیت الله خمینی آغاز شده است و این مشکل از سوی علی اکبر هاشمی رفسنجانی به کشور تحمیل شده است. او می نویسد: وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم.
او در ادامه می گوید هر عملی هم در سیاست خارجی به کار برده شود به این اندازه غربیان را ناراحت نمی کند که ما بگوییم امام خامنه ای.
این تنها بخشی از سیاست های فکری اوست. اما او در این مسیر تنها نیست و همراهش در مذاکرات هسته ای امروز به عنوان رییس ستاد انتخاباتی اش وارد بازی شده است.
علی باقری کنی برادر زاده مهدوی کنی، رییس مجلس خبرگان رهبری و رییس دانشگاه امام صادق است و برادر شوهر هدی خامنه ای فرزند رهبر جمهوری اسلامی است. مصباح الهدی باقری کنی، داماد رهبر جمهوری اسلامی هم در این دانشگاه نقش دارد و در حال حاضر مدیر مسئول دو فصلنامه مدیریت راهبردی است که دانشگاه صاحب امتیاز آن است.
با اینکه علی باقری می گوید برنامه ی سفر سعید جلیلی به قم شامل دیدار با مصباح یزدی بود ولی بسیاری اختلافات فکری شاگردان دانشگاه امام صادق و شاگردان موسسه آموزشی امام خمینی، زیر نظر مصباح یزدی این روزها عیان تر شده است. این اختلاف در حمایت های مصباح از محمود احمدی نژاد و قسم به اصلح بودن باقری لنکرانی نمود پیدا کرده است. فراموش نکنیم که مدیریت و بزرگان دانشگاه در سال ۸۴ به سوی احمدی نژاد نه اینکه تمایلی نداشتند، بلکه از هاشمی رفسنجانی دفاع کردند – بر خلاف بدنه و دانشجویان -.
در پایان تنها به یک جمله از میر حسین موسوی اکتفا می کنم که می تواند راوى تمام مسیری باشد که این ۸ سال طى شد و با این ترتیب می تواند با حضور جلیلی ها پر رنگ تر شود : جامعه‌ای سودازده که در آن تحجر دولت‌سازی می‌کند؛ جامعه‌ای تقلب‌زده، دروغ‌زده...

samedi 25 mai 2013

هاشمی: اسرار نظام باید حفظ شود

هاشمی: اسرار نظام باید حفظ شود

به گزارش ایسنا، هاشمی رفسنجانی، در دیدار جمعی از اعضای شورای مرکزی جمعیت فدائیان اسلام گفت: بنده هیچ‌گاه در طول عمرم به دنبال پست و مقامی نبوده‌ام و همواره مانند یک سرباز در خدمت انقلاب اسلامی و نظامی بوده‌ام که همراه با خیل عظیم مردم و دیگران به رهبری امام در راه تحقق آن مبارزه کرده و مصائب و رنج‌ها کشیده‌ام.
وی با تأکید بر این‌که تا جایی که مکلف به صبر و بردباری باشم، تحمل می‌کنم، در پاسخ به سؤالی در مورد دلایل عدم تحمل وی توسط برخی افراد یا جریان‌ها که افراطی خوانده شدند، گفت: بخشی از این بداخلاقی‌ها یا مخالفت‌ها، ناشی از تفاوت دیدگاه بنده در مورد نگاه اسلام به حقوق شهروندی با برخی از افرادی است که تحمل این دیدگاه را نداشته و این موضوع سابقه‌ای به طول عمر انقلاب اسلامی دارد.
هاشمی افزود: در این خصوص مسائل و اسرار زیادی وجود دارد که اسرار نظام است و باید حفظ شود.
وی گفت: کسانی که در دوران مبارزه حضور نداشتند و رنج و مشکلات مردم را نچشیده‌اند، امروز هم حضور مردم در عرصه‌ها را جدی نگرفته و احساس می‌کنند، هر آنچه که آنها از اسلام می‌فهمند باید ملاک رفتار و منش کشورداری باشد.
یک نفر پیدا کنید فتنه گر، انحرافی، ساکت فتنه وبی بصیرت نباشد
جرس: وزیر اسبق دفاع از انگ زنی در فضای سیاسی انتقاد کرد و گفت: نباید اجازه دهیم افراد از قطار انقلاب پیاده شوند.
علی شمخانی که به مناسبت سوم خرداد، سالروز فتح خرمشهر، در یک برنامه تلویزیونی صحبت می کرد، در مورد مرزبندی با دشمنان اظهار کرد: متاسفانه دیواره حساسیت ما فروریخته است. البته این دیوار یک طرفه فرونریخته و افرادی این دیوار را کلنگ زده اند. ما دستگاه تولید کلام مختصرمان خیلی قوی است و مرتب برای انگ زنی واژه جدید تولید می کنیم. بیشتر از اینکه به فکر این باشیم که وقتی شمخانی خطا کرد آن را له کنیم، باید به او کمک کنیم و دستش را بگیریم و به او اجازه شروع مجدد دهیم.
وی با بیان این که "نباید اجازه دهیم افراد از قطار انقلاب پیاده شوند" افزود: مگر ما چند نفریم؟ شما الان یک نفر را پیدا کنید که در تقسیم بندی هایی که انجام شده، مثل فتنه گر، انحرافی، ساکت فتنه، بی بصیرت و... نباشد. ما در منطقه و دنیا در اقلیت هستیم و دیگر خودمان نباید بیاییم به یک دیگر انگ بزنیم. ما همه سوار یک کشتی هستیم. دشمنان ما ضد ریش هستند، چه ریش اصلاح طلب چه ریش اصولگرا! دشمنان ما ضد امام خمینی هستند، با هر قرائتی، و ضد ولایت وفقیه و ولی فیه هستند. پایداری ما در دفاع از این اصول است.
شمخانی در مورد مهمترین تهدید علیه امنیت ملی کشور گفت: به جز انسجام داخلی تهدید بالفعلی نمی بینیم. خط قرمز اسرائیل ما نیستیم. انتخابات اخیر اسرائیل هم نشان داد که افرادی روی کار آمدند که سرکشی های نظامی اسرائیل را قبول نداشتند. در آمریکا هم به همین شکل است و گفتمان ضد جنگ پیروز شد، معضلات داخلی باعث روشن شدن چراغ امید برای دشمن می شود. ما این معضلات داخلی را باید حل کنیم. ظرفیت ملی ما فراتر از معضلات داخلی ماست و باید با مدیریت درست، این ظرفیت ها را در جهت حل معضلات داخلی به کار بگیریم.
عضو شورای راهبردی روابط خارجی ادامه داد: مهم ترین نیاز فعلی کشور از دید من استفاده از انتخابات به عنوان فرصت برای تولید حماسه مستمر است. همه ما در این مورد نقش داریم و هیچ کس بی نقش نیست. ما هم می توانیم نقش تهییج کننده داشته باشیم، هم نقش تضعیف کننده. اجازه دهید فقط رسانه های بیگانه نقش تضعیف کننده را بازی کنند . همه ما وظیفه داریم برای اعتلای نام ایران و اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی باید در جهت تقویت حرکت کنیم

تا حالا تحریم اثر چندانی نداشته! (کاریکاتور



من آمده ام" کاریکاتور مشایی روی جلد مجله 40 چراغ

چهارشنبه 22 آذر 1391

کاریکاتور بحث سیاسی






کاریکاتور بحث سیاسی

کار


مردی با یک رأی


مردی با یک رأی!

مردی

دستگیری 9 روسپی ایرانی در ترکیه به اتهام جاسوسی برای سپاه ایران
تصاویر برهنه برخی مقامات دولتی و نظامی ترک در منزل متهمان پیدا شده است



العربیه : روزنامه حریت چاپ ترکیه روز جمعه 24-05-2013 با انتشار گزارشی از بازداشت یک گروه از زنان روسپی در شهر مرزی ایقدیر به اتهام جاسوسی برای ایران خبر داد.
به گزارش این روزنامه تعدادی از زنان ایرانی در این گروه در پوشش روسپیگری و ازدواج های موقت با مقامات نظامی، امنیتی و دولتی این کشور برای سپاه پاسداران جاسوسی می کردند.
این گزارش می افزاید: "حدود ۹ ماه پیش پلیس امنیت ترکیه طی گزارش های دریافتی از سوی مردم یک گروه 24 نفره را که در پوشش فروشنده سنگ های تزئینی به فعالیت های جاسوسی و جمع آوری اخبار و اطلاعات می پرداختند بازداشت می کند. 10 زن ایرانی از این گروه 24 نفره به ایران بازگردانده می شوند."
بر اساس این گزارش سرویس اطلاعاتی ترکیه تعدادی از این زنان را که به صورت غیرقانونی مجددا وارد ترکیه می شود را تحت نظر گرفته و روز هشتم ماه می مجددا این افراد به اتهام جاسوسی از طریق ازدواج موقت با نظامیان، مقامات امنیتی و دولتی و جمع آوری اطلاعات محرمانه از مراکز حساس و امنیتی ترکیه بازداشت شدند.
سازمان امنیت ترکیه اعلام کرده است که در بازجویی های صورت گرفته این زنان اعتراف کرده اند که با مدارک جعلی که سپاه پاسداران در اختیار آنها قرار داده است و با هدایت و راهنمایی آنها به صورت غیرقانونی وارد خاک این کشور شده اند و بارها نیز به صورت غیرقانونی به ایران ورود و خروج داشته اند.
این زنان اعتراف کرده اند که از سوی سپاه پاسداران مامور شده بودند تا خود را به مقامات امنیتی،نظامی و دولتی ترک نزدیک کنند و از طریق ازدواج موقت با آنها اخبار و اطلاعات محرمانه‌ی مورد نیاز دستگاه اطلاعاتی پاسداران را جمع آوری نمایند.
سازمان امنیت ترکیه همچنین می گوید که از منزل دو تن از این زنان که هویت آنها زهرا-ی و الوینا-آ معرفی شده است مقادیر زیادی اسناد محرمانه جمع آوری شده و همچنین تصاویر برهنه برخی مقامات دولتی و نظامی ترک کشف شده است

***************************************************************************

یک گروه ٢۴ نفره، شامل ده زن ایرانی که مدت ٩ ماه تحت تعقیب و مراقبت پلیس امنیتی ترکیه در شهر «ایقدیر» قرار داشتند، به اتهام تلاش برای جمع‌آوری اطلاعات محرمانه و جاسوسی به نفع ایران بازداشت شدند.

به گزارش «روزنامه حریت» ترکیه، شماره جمعه بیست‌وچهارم ماه مه، ده زن ایرانی که از روسپی‌گری به عنوان پوششی برای نزدیک شدن به پرسنل پلیس، افسران و سربازان ارتش و کارمندان دولت استفاده می‌کردند، به اتهام جاسوسی، با حکم دیپورت به ایران مواجه شدند.

Iranian-women-turkey-spying-koocheh2

آنان متهم هستند که از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ماموریت داشتند تا با استفاده از حربه‌های ازدواج موقت (متعه)، روسپی‌گری و سکس گروهی، به افرادی که دارای مشاغل کلیدی بوده‌اند، نزدیک شده و به اطلاعات محرمانه دست یابند.

از برخی از این زنان،‌ شماره تلفن اعضای سپاه پاسداران در ایران، شماره‌های تماس، آدرس و عکس‌های برهنه برخی از مشتریان آن‌ها که متصدی مشاغل دولتی در ترکیه بودند و همچنین برخی اطلاعات محرمانه ضبط شد.

گفتنی است که بعضی از متهمان اتهام جاسوسی را رد کرده‌اند، یکی از این زنان که از وی با نام «الوینا-آ» نام برده شده، گفت که به دلیل نیاز مالی و پرداخت دستمزد بالا تا شبی یک‌هزار لیر ترکیه (بیش از دو میلیون تومان کنونی) دست به تن‌فروشی می‌زده و مدارک ضبط شده از وی را به‌صورت اتفاقی در اختیار داشته است.
.

vendredi 24 mai 2013

نتایج نظرسنجی موسسه افکارسنجی "خرد" در مورد نتیجه انتخابات چه بود؟

ندای سبز آزادی : شنیده های خبرنگار ندای سبز آزادی حاکی است، پیش از اعلام رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان، موسسه افکار سنجی(نظرسنجی) "خرد" وابسته به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نسبت به پیروزی قاطع او در انتخابات ریاست جمهوری به مسوولان عالی نظام هشدار داده است.
اظهارنظر افراد نزدیک به ستاد هاشمی و برخی گزارش های منتشر شده در روزهای گذشته حاکی است که در فاصله پنج روزه ای که شورای نگهبان برای اعلام اسامی نامزدها درخواست وقت اضافه کرد، رایزنی های فشرده ای درباره کاندیداتوری هاشمی در جریان بوده است. همزمان، بر اساس آنچه که هاشمی خود نیز در جمع اعضای ستادهای انتخاباتی اش تایید کرد، فشارهای زیادی بر او برای انصراف از کاندیداتوری وارد شده است.
گفته می شود که در این زمان، موسسه "خرد" وابسته به وزارت اطلاعات اقدام به یک نظرسنجی‌ در سطح ملی کرده که نتایج آن توسط حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات در جلسه اعضای شورای نگهبان بیان شده است. نتایج این نظر سنجی حاکی از پیروزی قطعی هاشمی در انتخابات بوده است.
در گزارش حیدر مصلحی به اعضای شورای نگهبان، میزان رای هاشمی به سونامی‌ تشبیه شده و گفته شده که این نتیجه بدتر از "فتنه" و دوم خرداد خواهد بود.
گفته می شود یکی از دلایل اتخاذ تصمیم رد صلاحیت بر همین اساس بوده است.
از سوی دیگر، مقاومت رهبر جمهوری اسلامی برای اصلاح نظر شورای نگهبان نیز موید نگرانی او از نتایج این نظرسنجی است. آنطور که احمد علم‌الهدی، عضو مجلس خبرگان رهبری گفته، خامنه ای در دیداری با او و چند تن دیگر از روحانیون حکومتی، دخالت در کار شورای نگهبان را "غلط" خوانده است. علم الهدی گفته است: "حضرت آقا در دو روز گذشته که ما خدمت ایشان رسیدیم می‌فرمودند که قانون وظیفه احراز و تشخیص را بر عهده شورای نگهبان گذاشته است. بنابراین احراز و تشخیص چیزی نیست که بنده بخواهم دستور بدهم و با دستور حل نمی‌شود....باید افرادی که صلاحیتشان احراز نشده از مسیر قانون پیگیری کنند و قطعاً شروع راه پیگیری قانونی رجوع به رهبری نیست." این درحالی است که رهبر جمهوری اسلامی پیش از این سابقه رد نظر شورای نگهبان را داشته است و مقاومت فعلی او برای پرهیز در این دخالت از آنجا ناشی می شود که بر اساس نظرسنجی وزارت اطلاعات، ورود هاشمی به انتخابات را به معنی پیروزی قاطع او می داند.

مساله سن بالای هاشمی نیست، رای زیاد اوست




چکیده :با تغییر عبارت بیهقی باید گفت «رد صلاحیت این خواجه نه کاری است خرد» و در این کار بزرگ بی شک شورای نگهبان تحت نظر و اوامر فرمانده اصلی خود بوده است. فرماندهی که این بار علاج کار را پیش از وقوع واقعه کرده است، تا رای بالای جمهوری که پشت سر کاندیدای اصلاح و اعتدال بسیج خواهد شد باز به تهدیدی برای حکومت تمامیت خواهان بدل نشود. پس به انصاف نزدیکتر بود که دست کم شورای محترم نگهبان دلیل اصلی پشت این رد صلاحیت را صادقانه با مردم در میان میگذاشت و به بهانه ی خنده دار سن زیاد توسل نمیجست و اذعان میکرد که مشکل اصلی رای بالای هاشمی است که خواب آنها را آشفته است، نه سن زیاد او. ...

کلمه- سینا حق جو:
دیروز قرار بود جلسه شروع به کار ستاد هاشمی باشد؛ جلسه ای که تبدیل به اختتامیه ستاد شد. شورای نگهبان این بار حتی اجازه شرکت کاندیدای حداکثری جریان اعتدال خواه و اصلاح طلب را هم در انتخابات نداد. گر چه شورای نگهبان مدتی است با فلسفه بافی درباره ی احراز صلاحیت زحمت توضیح درباره ی علت رد و تایید صلاحیت ها را از دوش خود برداشته است و تنها صلاحیت آنها را که خود خوش میدارد احراز (بخوانید گزینش) میکند، با این حال دلایل تلویحی ای که برای رد صلاحیت آقای هاشمی ذکر شده است دو چیز بوده است: سن زیاد و همراهی با فتنه. گر چه به نظر میرسد که دلیل اصلی حذف آقای هاشمی از عرصه انتخابات دلیل دوم -یعنی همراهی با مردم و جانب حق آن ها را گرفتن و به همین دلیل برخورداری از پشتیبانی آرای جمهور مردم- بوده است، اما عمده ی توان شورای نگهبان و تریبون ها و رسانه های حکومتی معطوف توجیه اول شده است. لابد به دلیل آن که صداقت پرداختن به دلیل اصلی را نداشته و از بازتاب این واقعیت در جامعه ترس داشته اند.
دلیل اصلی اما همان چیزی است که امروز مجید انصاری در جلسه اختتامیه ستاد هاشمی بر آن انگشت گذاشته است:
«تروریست های حیثیتی امروز حق دارند عصبانی باشند. وقتی خبر نظرسنجی بسیج را خواندند که هاشمی ۵۷ درصد رای قطعی و حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد هم افزوده خواهد داشت و در مرحله اول با ۷۰ درصد پیروز انتخابات خواهد بود به صرافت برای تغییر روند انتخابات افتادند.»
یعنی این که شورای نگهبان -و در حقیقت آمران اصلی و نهایی تایید و رد صلاحیت ها- به دقت در کار رصد انتخابات و اقبال مردم به کاندیداها بوده اند. و آن گاه که از نتیجه نظرسنجی های شان دریافته اند خطر موج مردمی دیگری در راه است که شاید حتی کار را در مرحله اول یک سره کند و هیچ امیدی برای کاندیدای مطلوب نظام به جا نگذارد، تصمیم تلخ ناگزیر را گرفته اند و رقیب خطرناک را این بار پیش از ورود به رقابت انتخاباتی سر بریده اند.
این تحلیل اما تحلیل جدیدی نیست. در واقع این همان چیزی است که در سرمقاله روز سه شنبه روزنامه کیهان یک روز پیش از اعلام خبر صلاحیت ها آمده بود و به نوعی پیشگویی این رد صلاحیت بود:
«و اما، در این میان وظیفه الهی، خطیر و سنگینی بر عهده شورای محترم نگهبان است. این وظیفه خطیر در یک کلمه نجات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از دام خطرناکی است که دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها پیش پای ایشان پهن کرده‌اند. شورای محترم نگهبان اسناد و دلایل قانونی قابل توجهی برای رد صلاحیت ایشان در اختیار دارد و با استناد به آن می‌تواند چرخه فریبی که برای وی تدارک دیده‌اند را مختل کند.»
به عبارت دیگر، اگر شورای نگهبان پیشگیری نکند، خطر موجی دیگر و موسوی و کروبی ای دیگر در راه است و آنگاه باید یا پیه ریاست جمهوری هاشمی را به تن مالید، یا باز به حصر و حبس شخصیت دیگری از چهره های اصلی انقلاب تن داد. پس چه بهتر که از هر دو پیشگیری کرد: با این که رد صلاحیت هاشمی هزینه ای بسیار سنگین برای نظام و مشروعیت اش دارد، با این حال ناگزیر باید به آن تن داد تا پای گزینه های بدیل دیگر (ریاست جمهوری یا حصر هاشمی) به میان نیاید، چرا که هزینه آنها به مراتب بیشتر است. در واقع، «وظیفه خطیر» شورای نگهبان «در یک کلمه نجات» مستبدین از سرنوشت محتوم پیش روی آنها است.
به یاد بیاورید که این تحلیل تحلیل غالب روزنامه ها و سایت های اقتدارگرا نبود. کیهان پیشتر بر طبل رسوایی هاشمی می کوبید: بگذارید هاشمی بیاید و رای نیاورد و رسوا و مفتضح مردم شود. همچنین سایت های تحلیلی نزدیک به سپاه نظیر مشرق و جوان. استراتژی ابتدایی جریان امنیتی و سرکوبگر حاکم تخریب هاشمی و توسل به حربه های قدیمی نظیر تاکید بر ثروت وی و نقد دوران سازندگی و سیاست خارجی و نظایر آن بود. گروهی از این حلقه هنوز بر این باور بود که دوقطبی هاشمی-ضدهاشمی هنوز رای آور است و میتوان استراتژی احمدی نژاد را این بار هم تکرار کرد. این تحلیل و استراتژی اما چند روزی بیشتر دوام نیاورد و نظرها و تحلیل ها چرخید و یک روز مانده به اعلام صلاحیت ها به سرمقاله کیهان رسید: خطر جدی است، نظرسنجی ها بحرانی است، و نمیتوان خطر کرد و روی استراتژی تخریب هاشمی به مانند گذشته حساب کرد. آنگاه استراتژی دوم کلید خورد: مساله سن را پیش بکشید و به عنوان دلیل اصلی رد صلاحیت جا بزنید، تا بلکه رد صلاحیتی چنین رسوا قدری باورپذیر شود.
مایه ی تاسف و بدبیاری شورای نگهبان است که محمل قانونی محکمی برای این بهانه وجود ندارد. جالب آن که قانون اصلاح انتخاباتی که بنا بود چنین شرط سنی (۷۵ سال) را لحاظ کند چندی پیش توسط خود شورای نگهبان رد شد. کار شورای نگهبان بسیار ساده میبود اگر آن روز آن قانون را رد نمیکرد و امروز با ارجاع به آن با بدنامی کمتر و با توجیه قانونی بیشتر از پس این «وظیفه خطیر» بر می آمد. شوربختانه اما دست شورای نگهبان برای این توجیه بسته است. از این رو است که سخنگوی این شورا مجبور به توسل به استدلال دیگری شده است و مساله سن زیاد و ناتوانی جسمی را از زیرمجموعه های شرط مدیریت رئیس جمهور دانسته است. استدلالی که اگر آن را صادقانه بدانیم و بپذیریم، این سوال را پیش می کشد که آیا به شرط مدیریت رهبری هم قابل تعمیم است؟ اصل ۱۰۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی شروط و صفات لازم برای مقام رهبری را فهرست میکند که در میان آنها «۳. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری» به چشم میخورد. آیا شرط سنی که برای رئیس جمهور ناقض صفت مدیریت بود، ملاک «مدیریت و قدرت کافی» را برای مقام رهبری هم نقض میکند؟ و اگر چنین است، سن بالای رهبر فقید جمهوری اسلامی در زمان زمامداری ایشان، و سن بالای رهبر کنونی ایران چه طور با این شرط قابل جمع است؟ سوال مهمتری که پیش می آید این است که آیا در ادامه رهبری مقام معظم رهبری، از میزان برآورده شدن این شرط کم شده و لذا ایشان هر چه سن شان بالاتر میرود، کمتر شرایط لازم برای رهبری را احراز خواهند نمود؟
به نظر می رسد، اکنون که شورای نگهبان تصمیم خود را برای یک بانده کردن انتخابات و زمینه سازی برای انتصاب بی دردسر کاندیدای مطلوب بیت رهبری گرفته است، بهتر است دست از توجیه و بهانه سازی و دلیل تراشی بردارد و دست کم نیت خود را در این رد صلاحیت صادقانه بیان کند. دیری است که همه می دانند شورای نگهبان به جای نهادی بی طرف و نگهبان قانون اساسی و شرع مقدس، تبدیل به اهرمی سیاسی برای برآوردن منویات سلطان و بدل به دبیرخانه اجرایی بیت رهبری شده است. این رد صلاحیت هم نمیتواند بدون تایید و تنفیذ مقام رهبری و بلکه بالاتر از آن، بدون اشاره و دستور صریح ایشان انجام شده باشد. در واقع، رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی -رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و از قدیمی ترین یاران و بنیانگذاران انقلاب و از همه مهمتر رفیق شفیق و یار دیرین آیت الله خامنه ای- کاری بزرگتر از آن است که در حیطه اختیارات شورای محترم نگهبان باشد. شاهد این مدعا تماس های مکرری است که شخصیت ها و مراجع از زمان اعلام رد صلاحیت با بیت رهبری گرفته اند، اما با جواب بیت رهبری مواجه شده اند که در تصمیم شورای نگهبان دخالت نخواهد کرد. به بیان صریحتر، این تصمیم با هماهنگی بوده و تخلفی نبوده که اکنون نیاز به دخالت و حکم حکومتی و تغییر آن باشد، هر چند بهتر است که گناه آن به پای شورای نگهبان و رعایت مر قانون نوشته شود. مر قانونی که به نظر میرسد مدتی است به اسم رمز بی قانونی و محوریت اراده شخصی حاکم بدل شده است.
با تغییر عبارت بیهقی باید گفت «رد صلاحیت این خواجه نه کاری است خرد» و در این کار بزرگ بی شک شورای نگهبان تحت نظر و اوامر فرمانده اصلی خود بوده است. فرماندهی که این بار علاج کار را پیش از وقوع واقعه کرده است، تا رای بالای جمهوری که پشت سر کاندیدای اصلاح و اعتدال بسیج خواهد شد باز به تهدیدی برای حکومت تمامیت خواهان بدل نشود. پس به انصاف نزدیکتر بود که دست کم شورای محترم نگهبان دلیل اصلی پشت این رد صلاحیت را صادقانه با مردم در میان میگذاشت و به بهانه ی خنده دار سن زیاد توسل نمیجست و اذعان میکرد که مشکل اصلی رای بالای هاشمی است که خواب آنها را آشفته است، نه سن زیاد او.
 
***********************************************************************************
 
 
نشریه نیویورک‌تایمز نیز به نقل از نهادهای امنیتی آمریکا نوشت که حدود ۲۰۰ نفر از اعضای سپاه قدس ایران در سوریه
 
حضور دارند.
این گزارش می‌گوید که قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران، به‌تازگی به یگان‌های توپخانه و زرهی کشور فرمان داده است که به حکومت بشار اسد کمک کنند.
نیویورک تایمز همچنین نوشته است که قاسم سلیمانی از شبه‌نظامیان عصائب الحق و کتائب حزب‌الله عراق نیز که در ایران آموزش دیده‌اند، خواسته است به جنگ سوریه بپیوندند
 
 
 
******************************************************************
یادتون چند وقت پیش گفتم که خاتمی نباید شرکت کنه . ..... بزارید خامنه‌ای خودش هزینهِ اشتباه سال ۸۸ را کاملِ کامل بده . الان با رد صلاحیت رفسنجانی‌ این هزینه را داد. طرفداران رفسنجانی‌ هم ازش جدا شدن ، حالا خامنه‌ای مونده و حوضش، ببینیم چقدر می‌تونه تو این حوضش شنا کنه ..... نردبان خارج شدن از حوضش هم بزودی برداشت می‌شه........ آنقدر تو حوضش تنها با دارو دستش میمونه که خفه شه..... لازم نیست کسی‌ کاری بکنه . خودش دار میره به آخر خودش........کشور‌های خارجی دارند حوضش را براش سر ریز میکنند . باقیش را بعد انتخابات میگم. نمی‌خوام قضیه را لو بره، هههههههه , بعده تقلب انتخابات ۸۴ و ۸۸ تا حالا این قدر خوشحال نبودم.ا
  • Tabrizi Habib

  • *************************************************************************

  • در جلسه رسمی تائید و در جلسه غیر رسمی رد شد

    در جلسه رسمی تائید و در جلسه غیر رسمی رد شدپشت پرده شورای نگهبان
    برای رد صلاحیت هاشمی
    سایت جرس درباره رای گیری صلاحیت ها در شورای نگهبان نوشت: در دور اول رای گیری شورای نگهبان٬ آرا این شورا ۷ به ۴ به احراز صلاحیت هاشمی بوده است و با خارج شدن این خبر از شورای نگهبان و در میان مسوولین٬ حیدر مصلحی وزیر اطلاعات، به همراه معاونان وزارت اطلاعات و فرمانده سپاه در شورای نگهبان حضور پیدا کرده و طی بحث و گفتگویی با شورای نگهبان و بیان نگرانی ها و نکته های مورد اشاره آقای خامنه ای در عدم حرکت کشور رو به عقب٬ نتایج نظر سنجی بسیج را به این شورا ارایه داده اند.
    مطابق این نظر سنجی آقای هاشمی با احتساب شروع نشدن تبلیغات حدود ۵۶ درصد آرا و بالاترین رای را در بین نامزدها دارا بوده است . مطابق همین نظر سنجی در صورت احراز صلاحیت هاشمی و شروع تبلیغات پیش بینی می شده که با توجه به پنانسیل و اشتیاق ایجاد شده در بین مردم ایشان بتوانند حداقل ۱۵ در صد دیگر هم آرا خود را افزایش دهند که د رمجموع ایشان را با ۷۱ در صد آرا از سایر کاندیدا ها جلو انداخته و به صورت یک مرحله ای ایشان رییس جمهور یازدهم شود.
    با اتکا براین استدلال و در یک جلسه نیمه رسمی بدون حضور آیت الله شاهرودی و برخی دیگر اعضا٬ شورای نگهبان رای گیری دوباره ای انجام می دهد و اینبار با آرا ۶ به ۴ به عدم احراز صلاحیت آقای هاشمی رای می دهند. در این بین ۳ حقوقدان شورای نگهبان به همراه آیت الله مومن همچنان رای به احراز صلاحیت آقای هاشمی می دهند.
    پس از درز این خبر به خارج از شورای نگهبان٬ علی لاریجانی به ملاقات رهبری می رود و از وی در خواست می کند که با شرایط پیش آمده٬ ایشان از اعلام این نتایج به این شکل جلوگیری نمایند و اجازه حضور آقای هاشمی را در انتخابات با توجه به بحرانها و مساله آشتی ملی بدهند که رهبری در پاسخ اعلام می کند که هیچ قصدی برای دخالت در نظر شورای نگهبان ندارد و این شورا مطابق قانون کار خود را به درستی انجام داده است.
    با این برخورد رهبری، لاریجانی به دیدار هاشمی می رود و مساله را مطرح می کند و از او می خواهد که برای حفظ آبروی نظام و خود شخص هاشمی انصراف دهد ولی ایشان هم مطرح می کنند که من نمی توانم به مردم دروغ بگویم. من به خاطر مردم آمده ام و انصراف نخواهم داد.
    لازم به ذکر است که سخنگوی شورای نگهبان، عباسعلی کدخدایی هم پس از این و پیش از اعلام نتایج برای اصرار بر انصراف آقای هاشمی و جلوگیری از آبرو ریزی احتمالی برای نظام خدمت آقای هاشمی می رسد ولی همان پاسخ را از آقای هاشمی میگیرد.
    از این رو شورای نگهبان نیز پس از ناامیدی از انصراف هاشمی نتایج بررسی صلاحیتها را یک روز پیش از موعدی که بیان کرده بودند اعلام می کنند.
    پیک نت 4 خـــــــرداد

    نماینده فرماندهان سپاه

    نماینده فرماندهان سپاهدر جلسه رد صلاحیت هاشمی

    این خبر جهت اطلاع و انتشار در اختیار پیک نت قرار گرفته است:

    در جلسه رای گیری شورای نگهبان برای تائید صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم، به نمایندگی از سوی شورای فرماندهان سپاه، سردار پاسدار محمد باقر ذوالقدر قائم مقام سابق فرمانده کل سپاه در جلسه حاضر شد.

    (ذوالقدر که نقش مهمی در انتخاب دور اول احمدی نژاد داشت پس از روی کار آمدن احمدی نژاد به قوه قضائیه منتقل شد تا در کنار ریاست قوه قضائیه، چشم و گوش سپاه دراین قوه باشد).

    نتیجه رای گیری در شورای نگهبان برای هاشمی رفسنجانی، با هشدار تند ذوالقدر و تاکید بر این که آنچه می گوید نظر مقام رهبری است با اختلاف یک رای منجر به رد صلاحیت هاشمی می شود.

    بنا به گزارش منابع نزدیک، فرماندهان سپاه بلافاصله پس از ثبت نام هاشمی رفسنجانی در دفتر قرارگاه خاتم الانبیاء تشکیل جلسه دادند تا فکری برای مهندسی انتخابات بکنند. در پایان همین جلسه، نظر جمع فرماندهان مبنی بر ضرورت رد صلاحیت هاشمی و پرهیز رهبری از قبول درخواست های پس از این رد صلاحیت برای حکم حکومتی از طریق مجتبی خامنه ای به اطلاع آقای خامنه ای رسانده شد؛ که در حقیقت تائید نظر و با آغاز نامه های اعتراضی خطاب به رهبری و طرح مسئله حکم حکومتی برای تائید صلاحیت هاشمی رفسنجانی بویژه از سوی علما وهمچنین بیت آیت الله خمینی، از سوی همان فرماندهان که در قرارگاه خاتم الانبیا جلسه کرده بودند، نظر خود را یکبار دیگر با واسطه مجتبی به رهبری اطلاع میدهند. بموجب این نظر، در صورت تائید صلاحیت هاشمی او قطعا در انتخابات برنده می شود و پس از آن سعی می کند دوره ولایت فقیهی شما را پایان بدهد و این تحرکات او موجب واکنش های سپاه خواهد شد و تنش های بزرگ در نظام ایجاد می شود و به همین دلیل حکم حکومتی برای رد نظر شورای نگبهان ضرورت ندارد. سپاه بر اوضاع اشراف دارد و جای نگرانی نیست.
    سردار "شمخانی" از جمله آنهاستشماری از سرداران سپاه
    تحت نظر قرار گرفتند!
    در تهران گفته می شود شماری از سرداران سپاه پاسداران تحت نظر قرار گرفته اند که شاخص ترین چهره نظامی در میان آنها سردار "علی شمخانی" فرمانده اسبق نیروی دریائی سپاه، وزیر سابق سپاه و وزیر دفاع در دولت محمد خاتمی است. همچنین گفته می شود، سرداران تحت نظر قرار گرفته، پس از ثبت نام هاشمی برای انتخابات، با نظری مثبت دراین باره، دیدارهائی با علی شمخانی داشته اند.
    پیک نت 4 خـــــــرداد

    اطرافیان قالیباف در این عکس چه کسانی هستند؟ + عکس

    اطرافیان قالیباف در این عکس چه کسانی هستند؟ + عکس


    گرازش دریافتی : عکس بالا برگرفته از سایت حامی قالیبلاف یعنی سایت شفاف نیوز می باشد. این عکس مربوط به همایش تبلیغاتی قالیباف در مسجد حضرت ابوالفضل میدان فلسطین است. چهره هایی که در این عکس شماره گذاری شده اند از پرسنل شرکت بهره برداری مترو تهران می باشند که بترتیب شماره عبارتند از: 1- علی محمد قلی ها : مدیر عامل شرکت. 2- امید تشت زر: معاونت پشتیبانی و برنامه ریزی شرکت. 3- عبداله پور : از مدیران مربوط به دفتر مدیریت عامل. 4- خانزاده : پادو مخصوص آقای تشت زر. 5و6و7: از روسای معاونت فرهنگی و مدیریت بسیج شرکت که از نیروهای انصار حزب الله نیز می باشند.

    حالایک سئوال از مدیران عالی شرکت بهره برداری وجود دارد: آیا عضویت در ستاد مرکزی یک کاندیدای ریاست جمهوری خلاف قانون نبوده و شائبه واگذاری امکانات مالی و لجستیکی به آن کاندیدا را ایجاد نمی کند؟ همچنین از مسئولین شوراهای اجرایی و نظارتی انتخابات ریاست جمهوری باید پرسید که اقدام این افراد در حالیکه همچنان در سمتهای خود مشغول می باشند خلاف مقررات نبوده و ایشان نبایستی از سمتهای خود استعفا دهند؟لطفا" این تصور و توضیحات مربوطه را نماسش دهید تا تصویر مدعیان قانون مداری برای همه روشن شود. لازم بذکراست نزدیک به یک سال است کلیه فعالیتهای شرکت بهره برداری مترو اعم از امور اداری و پرسنلی و جذب نیرو,تغییرات چارت سازمانی و امور مالی و .. تحت تاثیر آمادگی جهت کاندیداتوری آقای قالیباف می باشد.

    jeudi 23 mai 2013

    Extrait du film «Le Passé».

    J’attache plus d’importance au son qu’à l’image»
    Extrait du film «Le Passé». (Memento-Films)
    Extrait du film «Le Passé». (Memento-Films)
    Le grand réalisateur iranien Asghar Farhadi signe un premier film en français. En compétition à Cannes, «Le Passé» ébranle le festival et sort en salles
    Deux ans après le bouleversant Une Séparation, Asghar Farhadi a délocalisé son univers en France, sans rien perdre de son génie. Sa science du récit, sa perception des êtres, son talent de metteur en scène contribuent à un nouvel éblouissement à travers ce drame psychologique plein de fantômes et de mensonges. Après quatre ans d’absence, Ahmad (Ali Mosaffa) revient à Paris pour finaliser son divorce avec Marie-Anne (Bérénice Bejo), désormais liée à Samir (Tahar Rahim). Sauront-ils démêler l’écheveau des non-dits et affronter les ombres du passé?
    Dans les pronostics qu’établissent quotidiennement les gratuits du festival de Cannes, Le Passé est en pole position pour la Palme d’or. Sur la terrasse d’un palace de front de mer battu par la mousson, Asghar Farhadi, 41 ans, nous reçoit. Il s’exprime en farsi, avec traduction simultanée de Massoumeh Lahidji, interprète polyglotte qui a travaillé sur Le Passé.

    Le Temps: Le Passé commence par montrer sans dialogues les retrouvailles d’un couple à l’aéroport. Cette séquence initiale s’apparente à une sorte de clip de présentation?
    Asghar Farhadi:
    Oui, c’est une sorte d’annonce de ce qu’on s’apprête à voir. Ce sont des images simples, réalistes, de retrouvailles. Vous apprenez aussi que ces personnages ne prennent le risque de regarder vers le passé qu’au coût d’un accident.

    – Lorsque vous commencez le tournage, la mise en scène est-elle déjà écrite?

    – Oui. Absolument tout est écrit et décidé au préalable. Mais ensuite, il y a une phase de répétitions qui donne aux acteurs l’impression que tout n’est pas écrit et leur permet de se réapproprier les rôles et la mise en scène. C’est très important que tout soit précisément minuté, mais aussi que les acteurs gardent un sentiment de liberté.

    – Comment avez-vous approché la réalité française?

    – Comme je viens de l’extérieur, il est très important de dépasser une vision touristique de la vie parisienne ou française. Il fallait donner à voir une famille qui soit la plus banale possible. Ils travaillent dans une blanchisserie, dans une pharmacie, ils vivent en banlieue. L’idée était de ne rien montrer de spectaculaire, mais d’accéder à une vérité.

    – Vous filmez Paris comme vous filmiez Téhéran dans Une Séparation: on ne voit que des bribes de ville, mais on l’entend. Pouvez-vous parler de ce travail sur le son?

    – Je suis très heureux que vous me posiez cette question car, au fur et à mesure que j’avance dans mon travail, je constate que j’attache plus d’importance au son qu’à l’image. J’ai l’impression que le son est un élément évocateur, laissant davantage de liberté à la puissance imaginaire du spectateur. L’image catégorise, alors que le son suggère. Et j’aime beaucoup laisser au spectateur cet espace de création qui ouvre son champ visuel.

    – Il n’y a presque pas de musique dans vos films?

    – J’ai pourtant l’impression d’une partition complète… Sans avoir recouru à des instruments de musique classiques, nous avons composé une musique de fer à repasser, de métro, de bus, de portes qui claquent.

    – Le plus mystérieux des personnages est celui d’Ahmad. C’est lui qui catalyse les passions. Comme par hasard, il est Iranien…

    – Ce n’est pas une coïncidence. Ahmad est le personnage le plus mystérieux. Ceci dit, il est assez vrai que les Iraniens ne s’extériorisent pas de façon directe. Nos affects, nos émotions ne s’expriment que de façon biaisée et indirecte. C’est peut-être ce qui entraîne une telle méconnaissance des Iraniens à travers le monde. Nous ne sommes pas un peuple qui prend position de manière franche et frontale.

    – Le succès mondial d’Une Séparation a-t-il pu modifier le regard porté sur l’Iran?

    – Je l’espère de tout cœur. En tout cas, ce film donnait du peuple iranien une image loin d’être idéalisée. Cette image montrant les Iraniens tels qu’ils sont dans leur vie réelle a été répandue dans le monde à travers ce film. Alors oui, je souhaite qu’un film puisse contribuer à modifier les clichés qui sont véhiculés sur les Iraniens ou sur d’autres peuples…

    – Tahar Rahim est un acteur solaire, Bérénice Bejo une actrice comique. Or vous les avez distribués dans des rôles inattendus.

    – C’est précisément parce que Bérénice Bejo n’avait jamais incarné un personnage de ce type qu’elle m’intéressait. Ce qui compte, c’est justement de proposer aux acteurs des rôles dans lesquels on ne les attend pas. En Iran, je suis un spécialiste du contre-emploi. J’essaye d’obtenir de la fraîcheur, de l’innovation dans le jeu d’un acteur en lui confiant des rôles qui ne lui sont pas habituels. Bérénice et Tahar sont capables de fournir des interprétations très complexes et très diversifiées.

    – Comment avez-vous dirigé ces comédiens français dont vous ne parlez pas la langue?

    – Exactement de la même façon qu’en Iran, avec l’entremise d’un traducteur. J’ai peut-être expliqué davantage. Je leur ai parlé jusqu’à voir sur leur visage qu’ils captaient vraiment ce que je leur disais. J’ai très vite oublié l’obstacle de la langue. En fait, on est beaucoup plus sensible à la musicalité d’une langue qu’on ne comprend pas, puisqu’on n’a que sa mélodie dans l’oreille. Donc il m’est souvent arrivé sur le plateau de reprendre les comédiens sur une intonation. Ils se demandaient comment je pouvais avoir le sens des émotions du français.

    – Film réaliste, Le Passé se double d’une dimension symbolique. Je pense par exemple à la maison en chantier…

    – Je ne peux pas dire qu’il y ait une dimension symbolique. Le langage d’un film est réaliste ou métaphorique. Ici il est résolument réaliste. Ce que vous percevez peut-être comme des symboles sont plutôt des indices. Ils ne sont pas reliés à des contenus de sens spécifique, ils indiquent une direction, ils mènent à une réflexion sur les thèmes du film. Le chantier représente l’état intime des personnages. Mais ce n’est pas ce que j’appelle un symbole. Un symbole, c’est une convention. On décide que la couleur blanche, selon un contrat passé entre le réalisateur et le spectateur, est associée à un même sens. Ici, je vous suggère que l’état intérieur de cette maison représente peut-être l’état intérieur du personnage. Quelles que soient nos cultures, l’association peut fonctionner. Il est certain que les ombres du passé imprègnent cette maison, et qu’il y a une volonté de s’en détacher. Mais quand il s’agit de changer l’éclairage, ils achètent des lampes anciennes dans une brocante. C’est cette vieille lumière qui éclaire la nouvelle maison… Tous les personnages sont soumis à cette double tension vers l’avant et l’arrière.

    – Il y a beaucoup d’enfants dans vos films. Quel est leur rôle?

    – La présence des enfants signale que les choses continuent, que la vie avance, quelle que soit la crise que l’on traverse. Mais, par leur spontanéité, les enfants ouvrent aussi le film à une dimension plus affective, plus émotionnelle. Enfin, dans l’univers très complexe de mes films, dans cette dimension opaque de la vérité, les enfants apportent une dose de sincérité qui rafraîchit un peu l’atmosphère-là.

    Le Passé, d’Asghar Farhadi (France, 2013), avec Bérénice Bejo, Tahar Rahim, Ali Mosaffa, 2h10.

    Le passé bouleverse le présent

    Le Passé d'Asghar Farhadi : un passé composé
    Rédigé par Option Cinéma Lycée Renoir - Le Jeudi 23 Mai 2013 à 11:48




    Le passé bouleverse le présent, dans le premier film français du réalisateur iranien Asghar Farhadi.




    Marie (Bérénice Béjo), entre son ex-mari (Ali Mossaffa) et son compagnon (Tahar Rahim) mais aucun ne se regarde en face...
    Marie (Bérénice Béjo), entre son ex-mari (Ali Mossaffa) et son compagnon (Tahar Rahim) mais aucun ne se regarde en face...
    Après le film Une séparation qui l'a fait reconnaître mondialement, Asghar Farhadi revient avec Le passé , en compétition au festival de Cannes 2013. Il met en scène un trio bouleversant d'acteurs : Bérénice Béjo, Tahar Rahim et Ali Mossaffa.

    Asghar Farhadi nous présente une famille rongée par un passé qui refait surface peu à peu : des secrets enfouis surgissent après avoir longtemps été tus. Le passé est un film policier, amoureux et familial, entouré de tensions et de non-dits qui font qu'un détail peut provoquer une série de dommages. Entre tensions et révélations, entre mensonges et vérités, la famille est à l'épreuve et va devoir faire face au présent pour effacer le passé.

    Bérénice Béjo qui joue le rôle de Marie est maman de deux filles, son ex-mari Ahmad vient à Paris pour s'occuper des formalités de leur divorce, alors qu'elle est en couple et enceinte d'un autre homme, qui, lui, a une femme dans le coma pour avoir tenté de se suicider. L'une des deux filles jouée par Pauline Burlet, est en pleine crise d'adolescence et vit une relation conflictuelle avec sa mère. Son ex-mari arrive en plein dans une famille au bord de la crise de nerf, il doit gérer cette crise menaçante et il veut améliorer la relation entre la mère et la fille. Tout cela va déclencher un crescendo de révélations et de coups de théâtre.

    Chaque personnage recherche la vérité du passé, et tous les secrets présents dans cette atmosphère sous tension implosent les uns dans les autres. Dans ce mal-être constant les personnages explosent de leurs rancœurs et de leur regrets accumulés.

    Le réalisateur montre que le passé doit être balayé, enfin élucidé, comme le laissent entendre les essuie-glaces qui balayent le titre du film. Il montre aussi que le silence ronge le présent et que pour dévoiler le passé, il faut savoir briser ces lourds silences. Il le traduit ainsi, dans les premières minutes du film, lorsqu'un dialogue sourd est brisé par la pluie tombante. Tout dans le cinéma d'Asghar Farhadi est en corrélation avec le sujet, fait signe.

    En effet les différents décors ont un rapport direct avec le message qu'il veut faire passer : le pressing met en évidence l'idée de laver le passé et la pharmacie montre qu'il faut soigner le passé qui ronge les êtres de cette famille. Chaque détail est travaillé pour exprimer une idée, implicitement. Ainsi, le déclenchement des nombreuses péripéties et de la cassure dans la famille est amenée par l'arrivée de la valise d'Ahmad ; une valise abîmée, cassée. De même, le réalisateur nous place dans une maison en travaux : une famille qui ne peut se reformer à son goût à cause de travaux jamais terminés, ou encore un présent bouché par le passé comme l'évier de la cuisine. Et cette progression vers un présent simple qui paraît impossible est aussi traduite par le mauvais temps et les lumières naturelles mais froides que Farhadi utilise.

    D'autre part, Farhadi joue avec la sincérité et le jeu très naturel de ces personnages. Malgré la barrière de la langue, il a su montrer une certaine authenticité et sincérité. Il joue avec l'émotion à l'aide de gros plans sur ses personnages et avec une mise en scène théâtrale, d'ailleurs Bérénice Béjo dit que c'est le seul film pour lequel elle a participé à des répétitions : le réalisateur voulait pouvoir améliorer chaque détail de son film et chaque expression des acteurs.

    Trois acteurs adultes occupent l'image, mais des enfants manifestent une présence importante dans ce film. Ils sont souvent témoins des conflits adultes, ils les subissent et en sont perturbés. Ils se mêlent des histoires de leurs parents et en sont rongés aussi. Asghar Farhadi attire l'attention sur l'innocence des enfants qui prennent de plein fouet les méandres des relations adultes.

    Enfin le film se finit sur un présent désormais clair, avec un plan séquence, le réalisateur nous mène à l’hôpital où le spectateur rencontre pour la première fois un médecin, qui montre que le passé se soigne peu à peu et qu'il faut savoir l'accepter comme il faut accepter le pronostic du médecin pour un présent plus lucide.

    Pour conclure, on perçoit la puissance et la précision des images de Farhadi : il utilise des gros plans raffinés d'une expressivité remarquable. Cependant il laisse une distance constante entre ses personnages grâce à ses plans minutieux. Il sait manier l'image de façon à procurer la juste dose d'émotion au spectateur. Il entre dans l'intimité de ses personnages pour ranimer au plus profond d'eux la moindre sensation ou émotion, ce qui donne au film tout son génie.

    Katia.
    لوموند : کوسه، خنجری که ازپشت خورد
    رادیو فرانسه : روزنامه های امروزفرانسه، برخی به کوتاهی و برخی مفصل‌تر به رد صلاحیت هاشمی پرداخته اند.
    مشاعی که رد صلاحیت وی نیز در داخل ایران در کانون اخبار و تفسیرهای بسیار قرار گرفته است، در محافل مطبوعاتی فرانسه و اروپا شناخته شده نیست؛ از این رو در مورد نامزد دولت سخن چندانی گفته نمی‌شود.
    به هرحال فیگارو- روزنامه صبح پاریس، در گزارشی پیرامون حذف رفسنجانی یاد آوری می کند: اکثریت افرادی که صلاحیت آنها تائید شده است از میان چهره‌های محافظه کار (اصولگرا) هستند. فیگارو پیش بینی می کند که این بار نیز با پایان دوران مسئولیت محمود احمدی نژاد، یکی از اصولگرایان عهده دار پست ریاست جمهوری خواهد بود.
    لیبراسیون- روزنامه دیگر صبح پاریس، در خبر بسیار کوتاهی به کنار گذاشته شدن هاشمی از مبارزات انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرده است.
    در مجموع روزنامه‌های فرانسه، گزارش‌های مبسوطی به انتخابات ایران اختصاص نمی دهند.
    با این حال "سرژ میشل"، در روزنامه لوموند، گزارش نسبتاً مفصلی را تحت عنوان «کوسه، خنجری که ازپشت خورد» به انتخابات ایران و هاشمی رفسنجانی اختصاص داده.
    سرژ میشل می نویسد: هاشمی رفسنجانی هیچ گاه انتخابات موفقی نداشته است. در دو دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال‌های 2000 و 2005 به صورت خفت‌باری از پارلمان حذف شد و این بار نیز که به عنوان عمده ترین نامزد انتخابات ریاست جمهوری وارد میدان شده بود و انتظار داشت که مورد اقبال عمومی قرار گیرد دچارممنوعیت شورای نگهبان شد.
    سرژ میشل، در ادامه گزارش خود می نویسد: اگر شاهد اتفاق فوق‌العاده ای نباشیم، می توانیم بگوئیم که هاشمی، همان کسی که به خاطر نفوذ وسیع خود در محافل سیاسی ایران لقب "کوسه"، "بی ریش" گرفته، با این شکست در ٧٨ سالگی به پشت صحنه رانده شده است.
    لوموند، در ادامه گزارش خود، به مسیر صعود سیاسی هاشمی رفسنجانی در دستگاه حکومتی ایران می پردازد و می‌نویسد: هاشمی رفسنجانی، یک انقلابی تمام عیار و از نزدیکان آیت الله خمینی بینانگذار جمهوری اسلامی بوده است، پس ازدو دوره ریاست پارلمان به مدت هشت سال نیز ریاست جمهوری را برعهده داشته. هاشمی دردوران پس از ریاست جمهوری، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و همزمان، عضویت مجلس خبرگان رابرعهده داشته است.
    لوموند می افزاید: هیچ یک از سیاستمداران ایرانی، شبکه ای به وسعت هاشمی در اختیار نداشته اند و ندارند؛ چه در محافل مذهبی قم، چه در کرمان که محل تولد اوست و چه درمحافل تجاری؛ رفسنجانی همه جا حضور دارد؛ مردی ثروتمند که از او با عنوان "سلطان پسته ایران" یاد می شود، علاوه بر آن دومین شرکت هوائی بزرگ ایران، شرکت هوائی "ماهان" جزو دارائی هاشمی رفسنجانی است. در کنار این اقلام، به نوشته لوموند، سهام بخشی از تولید اتومبیل در ایران و همچنین بخشی از سهام دانشگاه خصوصی "آزاد" جمهوری اسلامی جزو ثروت‌های هاشمی رفسنجانی به شمار می رود.
    لوموند می نویسد: رقبای رفسنجانی به او لقب اکبر شاه داده اند، زیرا وی از هم اکنون برای خود یک سلسلۀ خانوادگی رفسنجانی درست کرده است.
    از اعضاء این سلسله، سه پسر و دو دختر وی همیشه در سیاست و تجارت نقش‌های عمده‌ای را بازی کرده‌اند که گاهی کار آنها به دستگاه قضائی نیز کشیده شده است.
    سرژ میشل، در بخش دیگری از گزارش خود خاطر نشان می کند که: با همه این‌ها که در مورد توانائی‌های هاشمی گفته شد، او برای ریاست جمهوری یک چیز را کم داشت و آن حمایت رهبرجمهوری اسلامی بود؛ ولی این رفسنجانی بود که در سال 1989 خامنه ای را به رهبری رساند و از آن هنگام نیز در همه حال از اینکه مستقیماً از رهبر انتقاد نماید پرهیز کرده است.
    لوموند می افزاید: طبعیتاً برای کسی که روی پنجاه سال دوستی با رهبر حساب کرده است، این واقعه بسان زخم خنجری در پشت، درد آور است.
    لوموند در پایان این گزارش می نویسد: با این حال، رهبر و اطرافیان وی با این قدام باید بدانند که از این پس با یک رفسنجانی خفیف شده روبرو خواهند بود که اسرار بسیاری را در اختیار دارد
    لوموند می نویسد: شاید بی دلیل نباشد که ساعاتی پس از اعلام نتایج تشخیص صلاحیت‌ها از سوی شورای نگهبان، روی سایت رهبر جمهوری اسلامی نوشته شد «نامزدهای رد صلاحیت شده، صلاحیت‌های بسیاردیگری دارند».

    dimanche 19 mai 2013

    ابهام در پست سازمانی دو فرد اعدام شده

    ابهام در پست سازمانی دو فرد اعدام شده
    وزارت اطلاعات با انتشار اطلاعیه‌ای اعلام کرد دو فردی که اعلام شده اعدام شده‌اند٬ با ارائه «اطلاعاتی مهم» به سازمان‌های «سیا» و «موساد» مرتکب «خیانت» به کشور شده و مستحق مرگ بودند.
    به گزارش دیگربان، کوروش احمدی و محمد حیدری دو نفری هستند که بنابر اعلام دادستانی تهران سحرگاه یک‌شنبه (۲۹ اردیبهشت) حکم اعدام آنها به اتهام «جاسوسی» به اجرا گذاشته شد.
    وزارت اطلاعات ساعتی پس از انتشار خبر اعدام این دو نفر٬ با انتشار اطلاعیه‌ای به طور تلویحی آن‌ها را عضو سازمان یا ارگانی معرفی کرده که اطلاعات مهمی در اختیار داشته است.
    در این اطلاعیه آمده که احمدی و حیدری «از دسترسی‌های مستقیم و غیرمستقیم خود به پاره‌ای اطلاعات مهم و طبقه‌بندی شده کشور سوءاستفاده» کرده بودند.
    در این اطلاعیه هیچ اشاره‌ای به مقام سازمانی این افراد و اطلاعاتی که آن‌ها در اختیار سازمان‌های جاسوسی آمریکا و اسرائیل گذاشته‌اند٬ نشده است.
    این در حالی است که «باشگاه خبرنگاران جوان» گزارش کرده که کوروش احمدی٬ اطلاعات نظامی در اختیار سازمان «سیا» گذاشته است.
    کوروش احمدی (که به گفته خودش بیش از ۱۵ سال مشغول جاسوسی بوده) و محمد حیدری در فیلم کوتاهی که از آن‌ها پخش شده با ادبیات و ظاهر خاص نیروهای حزب‌الله و ارزشی در برابر دوربین قرار گرفته و به «جاسوسی اعتراف» کردند.
    اعدام این دو فردی که به نظر می‌رسد عضو ارگان‌های نظامی یا امنیتی بوده باشند در سال‌های اخیر در جمهوری اسلامی بی‌سابقه بوده است.
    به نظر می‌رسد دامنه و گستردگی خروج اطلاعات طبقه‌بندی شده از سوی این دو نفر به اندازه‌ای مهم و تاثیرگذار بوده که منجر به صدور حکم اعدام آنها به جرم «خیانت» به کشور شده است.
    افشای جزئیاتی از برنامه اتمی جمهوری اسلامی٬ ترور دانشمندان هسته‌ای و انفجار آبان سال ۱۳۹۰ پادگان سپاه در ملارد سه پرونده‌ای است که جمهوری اسلامی در آن‌ها متحمل هزینه‌های سنگینی شده است.

    چه کسانی نوار قالیباف را به بی‌بی‌سی رساندند؟

    چه کسانی نوار قالیباف را به بی‌بی‌سی رساندند؟



    iran-emrooz.net | Sat, 18.05.2013, 9:50

    آینده: قالیباف ظاهرا متوجه نشده که این همه دعوا و درگیری بر سر همان کرسی ریاست جمهوری است و فتنه و سکوت و... تنها ابزاری برای رسیدن به آن است و تندروهای ۳ تیری به هیچ روی حاضر به بالا آمدن او از طیف اصولگرا نخواهند شد. برای آنان در درجه اول مهم نیست نامزد اصولگرایان چه میزان کارآمد یا دارای وجهه مردمی باشد، بلکه مهم این است که از “ما” باشد.
    در حالی که با ورود هاشمی، رقابت شدید درون جناحی برای تبدیل شدن به نامزد اصلی یا اجماعی اصولگرایان بالا گرفته بود، ناگهان نواری از سخنرانی محمدباقر قالیباف در جمع اعضای بسیج منتشر شد که به وجهه ای که قالیباف طی بیش از 10 سال از خود ساخته بود، به شدت لطمه زده است؛ آن هم درست در شرایطی که گفته می شود این رقابت بیشتر از همه بین جلیلی و قالیباف است و قرار است پایگاه رای اصولگرایان به یکی از این دو نفر هدایت شود.
    به گزارش خبرنگار “آینده”، آن گونه که در این نوارها به قالیباف نسبت داده شده، وی گفته در سال ١٣٨٢ به عنوان فرمانده پلیس مجوز ورود افراد مسلح به کوی دانشگاه تهران و تیراندازی را از شورای امنیت کشور اخذ کرده است. وی همچنین از نقش خود در حوادث سال ۷۸ و ۸۸ ، سخن گفته که یک روز پس از انتشار این سخنان٬ ستاد انتخاباتی قالیباف اقدام به تکذیب این اظهارات کرده است.
    مسئولان این ستاد برای اثبات ادعای خود فیلم سخنرانی هفته گذشته قالیباف در دانشگاه صنعتی شریف را منتشر کردند که انتشار این فیلم نشان داد شهردار تهران دو روایت متفاوت از یک موضوع واحد (وقایع کوی دانشگاه تهران در سال ٨٢ ) ارائه کرده است.
    این دوگانگی البته به شخصیت قالیباف باز می گردد. او از یک سو دارای سابقه یک فرمانده نظامی است که در دوران خاتمی به وی نامه تهدیدآمیز نوشت و این روزها هم می داند اگر بخواهد به عنوان نامزد مورد نظر بخشی از اصولگرایان تایید شود، باید به هاشمی رفسنجانی به شدیدترین وجه حمله کند، هر چند این حملات را در دل قبول نداشته باشد و باعث کاهش رای او نیز بشود.
    شخصیت دوم قالیباف نماد کارآمدی و مداراست، چهره ای که او تلاش کرده با فعالیت در شهرداری تهران و افتتاح چند پروژه بزرگ در همین اردیبهشت ماه از خود به تصویر بکشد و اگر محبوبیتی به ویژه در تهران دارد، ناشی از همین وجهه است.
    او علاوه بر این، رقابتی سنگین با احمدی نژاد و جریان به اصطلاح 3 تیری دارد که در انتخابات 84 کرسی آماده ریاست جمهوری را ظرف دو روز از زیر وی کشیدند و بر آن نشستند و 8 سال گذشته را دائما مشغول زد و خورد با آنها بوده است.
    اما ظاهرا از آنجا که کاسبین فتنه تعیین می کنند چه کسی ساکت فتنه بوده و چه کسی بابصیرت و چه کسی فتنه گر، قالیباف برای تبدیل خود به کاندیدای اجماعی باید رضایت این گروه را بگیرد و از همین رو باید یک پله از خود آنها جلوتر برود و خود را چوب زن یا گیرنده حکم تیر در داخل دانشگاه ها جلوه دهد. هرچند این اظهارات باید در خفا صورت گیرد تا تندروها را راضی کند، اما پایگاه رای او را در میان مردم عادی و طبقه متوسط شهری نریزد.
    با این حال قالیباف ظاهرا متوجه نشده که این همه دعوا و درگیری بر سر همان کرسی ریاست جمهوری است و فتنه و سکوت و... تنها ابزاری برای رسیدن به آن است و تندروهای ۳ تیری به هیچ روی حاضر به بالا آمدن او از طیف اصولگرا نخواهند شد. برای آنان در درجه اول مهم نیست نامزد اصولگرایان چه میزان کارآمد یا دارای وجهه مردمی باشد، بلکه مهم این است که از “ما” باشد.
    از همین رو بعید نیست که برخی از یک سو با سوالات تند و انتقادات شدید در جلسات خصوصی، قالیباف را به گفتن این سخنان عجیب و غریب تحریک کرده باشند و از دیگر سو نوار این سخنان را بیرون داده‌اند تا به آن طرف آب برسد و سر از بی بی سی فارسی درآورد تا یک شبه سوژه اقشار مختلف مردم ماهواره‌بین همین حرف‌ها شود و کمپین حقوق بشر هم درخواست کند که نام قالیباف به سیاهه ناقضان حقوق بشر اضافه شود.
    به این ترتیب هم رای قالیباف به عنوان محبوب ترین نامزد اصولگرا در تمامی نظرسنجی ها افت شدیدی می کند و هم در رقابت درون جناحی او حرفی برای گفتن نخواهد داشت و این که سخنگوی ستاد یا خود قالیباف به صد روش این حرف ها را تکذیب کنند هم بعید است اثر چندانی داشته باشد.
    با این وصف شاید راحت تر بتوان دریافت نوار سخنرانی قالیباف در جمع دانشجویان بسیجی چگونه سر از بی بی سی در آورده است.
    البته یک نکته مهم در این زمینه هم نقش شبکه های ماهواره ای حتی در رقابت درون جناحی اصولگرایان است که درباره آن جداگانه خواهیم گفت.



    ایران و انتخابات ۹۲؛ آبستن کودکانی نامنتظر


    ایران و انتخابات ۹۲؛ آبستن کودکانی نامنتظر

    رادیو فردا / حسین قاضیان


    iran-emrooz.net | Sun, 12.05.2013, 18:22


    محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری ایران، در اقدامی بی سابقه ، اسفندیار رحیم مشایی را به هنگام ثبت نام در انتخابات همراهی کرد. خوب یا بد، هاشمی رفسنجانی بالاخره آمد. هر چه هست، حالا توپ به زمین رهبری افتاده است. تلاش برای منصرف کردن هاشمی – خاتمی کاملا موثر نشد. حالا این دم و دستگاه رهبری است که باید برای مهندسی پیش از انتخابات یا همان مهندسی نیمه معکوس انتخابات دست به کار شود.
    خوب یا بد، مشایی هم آمد. با آن که به هر زبانی گفته‌اند که مشایی تأیید نخواهد شد، بازهم آمد. عزم احمدی نژاد مثل همیشه، جزم است. این یکی، مهندسی پیش از انتخابات را باز هم پیچیده تر می کند. یک سوی این فرآیند مهندسی، خود آقای احمدی نژادی است که گرچه خودش مهندس است، غیرقابل مهندسی نشان داده است.
    بخشی از تکنولوژی مهندسی پیش از انتخابات در دست شورای نگهبان است: رد صلاحیت. رد صلاحیت مشایی می تواند اقدامات پیش بینی نشده آقای احمدی نژاد را در پی داشته باشد. رد صلاحیت هاشمی اما، ضرب المثل «تف سربالا» را تداعی می کند. هر چه باشد او رئیس مصلحت سنجی این نظام است. رد صلاحیت هر دو آنان، بحران را بیشتر گسترش میدهد و آقای خامنه ای ناچار باید همه را به هماوردی بطلبد. مخاطره ای که پایانش به هیچ روی مشخص نیست. رد صلاحیت شان توسط شورای نگهبان و تاییدشان با حکم رهبری گرچه اقدامات نامعلوم آقای احمدی نژاد را می تواند مهار کند، اما مشکلات رهبر را در هراس از رای آوردن احتمالی هاشمی حل نمی کند.
    رد صلاحیت مشایی به آقای احمدی‌نژاد امکان می‌دهد داستان نسبتا باور شده مخالفت خودش را با خاندان هایی که به نظر او کشور را سه دهه است قبضه کرده‌اند، دوباره باورپذیر جلوه دهد.
    می‌تواند مدعی شود رد شدن مشایی به خاطر رئیس جمهور کردن هاشمی است و کشور همچنان اسیر چنگال خامنه‌ای – هاشمی. داستانی که آرای شناور و مخالف بسیاری را در ۸۴ و حتی ۸۸ برایش به ارمغان آورد. به این ترتیب، او حتی بدون جنجال نامنتظره می‌تواند دوقطبی مورد نظرش را فعال سازد. آیا شورای نگهبانی که نامزد اصلی او را رد می کند به نامزدهای دیگرش رحم خواهد کرد. رحیمی تنها گزینه‌ای است که می تواند شامل رحم شورای نگهبان شود. رحم به رحیمی، نه از بابت رحمانیت شورای نگهبان که باید ناشی از گروگان مبهمی باشد که رحیمی از سال ۸۸ از دستگاه رهبری در اختیار دارد، گروگانی که به او امکان داده با وجود انبوه پرونده های مورد اذعان مقامات قضایی و سیاسی، جان سالم به در ببرد.
    در صورت رد صلاحیت مشایی و جان به در بردن نامزدهای دیگر مورد نظر آقای احمدی نژاد، دو قطبی شاهزاده – گدا دوباره امکان فعال شدن می یابد و موضوع یارانه ها نیز به مبحثی جدی تر بدل می شود. آقای احمدی نژاد از پیش مزقون یارانه ها را کوک کرده است، یارانه هایی که اکنون به اره ای برای هر دولتی در آینده بدل شده است. با در میان آمدن موضوع یارانه ها در دو قظبی شاهزاده – گدا، آرای ناداران همچون گذشته به سوی نامزد آقای احمدی نژاد می رود.
    با سیاستی که در این ۳ سال اخیر از جانب آقای آقای احمدی نژاد و مشایی برای جلب آرای حامیان اجتماعی اصلاح طلبان، سبزها و مخالفان صورت گرفته، آرای مشترک میان نامزد مورد حمایت احمدی نژاد و هاشمی، بین این دو و آقای قالیباف (در صورت بقا) تقسیم می شود. در نتیجه، نسبت رای نامزد اصول گرایان می تواند افزایش یابد. در صورتی که امکان رد نامزدهای مورد حمایت آقای احمدی نژاد وجود نداشته باشد، این سناریوی با یک تیر چند نشان دستگاه رهبری است: قبول هر دو، نابود کردن سیاسی هر دو با رای مردم و برکشیده شدن نامزد مورد حمایت آقای خامنه ای از درون نامزدهای متعددی که آراء را پخش میکنند. سناریویی که انتخابات را به دور دوم خواهد برد.
    مشکل رهبری این است که نامزد اصلی مورد نظرش، آقای جلیلی، فقط در میان حلقه کوچک بسیج شونده پا به کارش مقبولیت دارد نه در میان گستره وسیع مردم رای دهنده. در این حال، مختصری تقلب در این زمینه کمک کننده خواهد بود. همان طور که در سال ۸۴ همین مختصر تقلب امکان داد آقای احمدی نژاد با جابه جایی آراء در دور اول، در دور دوم به جای کروبی روبروی هاشمی قرار بگیرد. اعتراضات ناکام به وجود تقلب پس از انتخابات ۸۸، امکان تقلب را برای رهبری و دستگاهش راحت تر کرده است: هم حداکثر اعتراض را یک بار تجربه کرده اند هم ادعای کسانی را که پذیرفته اند با وجود ادعای تقلب دوباره به سازوکار انتخابات اعتماد کنند، خنثی می کند.
    آیا این همه حالات ممکن است؟ حالات ممکن و حتی ناممکنی وجود دارد که نه عقل هیچ جنی به آن می رسد نه ناممکن بودن عقلی شان آن ها را در عمل ناممکن می کند: می کنند و می شود، همان طور که کرده اند و شده است. تنها چیزی که به آن اطمینان هست، روزهای پرتلاطمی است که در راه است. ایران بازهم آبستن کودکانی نامنتظر ا

    بنز هاشمی و پژوی جنتی

    بنز هاشمی و پژوی جنتی (عکس)


    iran-emrooz.net | Sun, 19.05.2013, 0:14


    بهار: ماجرای ماشین هاشمی‌رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت، عضو و رييس سابق شورای خبرگان رهبری و نامزد یازدهمین دور انتخابات ریاست‌جمهوری هنوز ادامه دارد.
    احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، در خطبه‌های نمازجمعه گذشته از بایدها و نباید‌های نامزد ریاست‌جمهوری سخن گفت، اما از میان تمام آنچه امام‌جمعه موقت تهران روز جمعه گفت، یک جمله خبر‌ساز شد: «رییس‌جمهوری باید ساده‌زیست باشد؛ این نمی‌شود که با بنز برود و بیاید و خانه آن‌چنانی داشته باشد؛ همچنین باید به طبقات محروم توجه کند و دلش به حال محرومان بسوزد.»
    پیش از سخنان روز جمعه جنتی و اشاره غیرمستقیم او به «نامزد بنز‌‌سوار» خبرگزاری‌های اصولگرا برای یک هفته با بهانه و بی‌بهانه عکس‌های آخرین روز ثبت‌نام انتخابات ریاست‌جمهوری را باز‌نشر می‌کردند. خصوصا عکس هاشمی‌رفسنجانی را سوار بر ماشین «بنز» با محافظانی «بنز»‌سوار. اشاره امام‌جمعه موقت تهران در کنار گزارش‌هایی که رسانه‌های مخالف هاشمی‌رفسنجانی منتشر کرده بودند، جای هیچ شک‌و‌شبهه‌ای باقی نمی‌گذارد که منظور احمد جنتی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی است.
    خطبه‌های نمازجمعه تهران از منظر بعضی فعالان سیاسی انتقاد‌برانگیز بود، اما واکنش علی مطهری با دیگر منتقدان، تفاوت داشت. دیروز علی مطهری، نماینده اصولگرای تهران در مجلس، در جمع خبرنگاران نسبت به سخنان خطیب جمعه تهران واکنش نشان داد: «فکر نمی‌کنم بنز آقای هاشمی گران‌تر از پژوی آقای جنتی باشد.» پس از انتشار خطبه‌های نماز روز جمعه جنتی، بعضی از چهره‌های مخالف هاشمی‌رفسنجانی، شروع به تخریب این نامزد انتخاباتی کردند.
    علی مطهری كه به صراحت لهجه معروف است در پاسخ به این منتقدان هاشمی گفت: «اگر بعضی مقامات سوار بنز می‌شوند تشخیص تیم حفاظت آن‌هاست و در‌واقع این بنزهایی که آقایان سوار می‌شوند بنزهای 20 تا 30سال پیش است و به‌نظرم سخنان مطرح‌شده حرف‌های خامی بود.»
    علی مطهری که پیش‌تر شایعه شده بود سخنگوی ستاد هاشمی‌رفسنجانی است، نوع ماشین‌هایی را که سیاستمداران ایران سوار می‌شوند وابسته به تصمیم تیم محافظان آن شخصیت دانست و گفت: «بالاخره به یک فردی می‌گویند که باید با این ماشین که ضدگلوله است رفت‌وآمد کنی و به آقای هاشمی هم برای موقعیتش این موضوع را گفته‌اند؛ خود آقای جنتی با چه چیزی رفت‌وآمد می‌کند؟ فکر نمی‌کنم بنز آقای هاشمی گران‌تر از پژوی آقای جنتی باشد؛ طرح این مسائل نوعی عوام‌فریبی است.»
    هاشمی رفسنجانی از سالهای ابتدای پیروزی انقلاب مناصبی مانند عضویت در شورای انقلاب، ریاست مجلس، جانشینی فرماندهی کل قوا در جنگ و ... داشت. به همین دلیل از محافظت ویژه برخوردار بوده و هست. ماشین هایی که چشم برخی از جمله دبیر شورای نگهبان را خیره کرده ، ماشین های تیم محافظت از رییس مجمع تشخیص مصلحت یا تیم تشریفات مجمع بوده اند. بیش از بیست یا سی سال پیش برای شخصیت های سیاسی ماشین هایی با شرایط ویژه تهیه شد. ضد گلوله بودن یکی از این شرایط است. «بنز» های هاشمی رفسنجانی از همان ماشین هایی هستند که سی سال پیش خریداری شدند. این ماشین ها امروز با وجود شرایط ویژه ای که دارند، قیمت چندانی ندارند. برای منتقدان «بنز» سواری هاشمی رفسنجانی قیمت بنز کلاس S آبی رنگ مدل 1985 چندان مهم نیست، تنها به دنبال دستاویزی برای اعتراض و انتقاد می گردند.
    با اين حال از کنار سخنان دبیر شورای نگهبان به‌سادگی نمی‌توان گذشت. خصوصا زمانی که در آخرین جمعه پیش از اعلام نظر رسمی شورای نگهبان، به‌عنوان خطیب نمازجمعه تهران از باید‌ونباید‌های نامزد‌های ریاست‌جمهوری سخن بگوید؛ اما علی مطهری درباره سخنان دبیر شورای نگهبان به خبرنگاران گفت: «به‌نظر من این سخنان مقداری سخیف بود؛ نه در شأن نمازجمعه بود نه منطقی.» بخش مهم‌تر سخنان جنتی در خطبه‌های روز جمعه، واکنش کمتری به‌دنبال داشت. احمدی جنتی روز جمعه گفت: «کسانی که دنبال اشرافی‌گری هستند آیا می‌شود به آن‌ها اعتماد کرد؟ بر همین اساس باید به کسی رای داد که مورد اعتماد است.»
    با توجه به اینکه برخی از نامزد های انتخابات ریاست جمهوری با ماشین های دولتی یا ماشین هایی بسیار گران قیمت تر از ماشین‌های هاشمی رفسنجانی، برای ثبت نام به ستاد انتخاباتی وزارت کشور رفتند، این احتمال وجود دارد که احمد جنتی از ماشین «بنز» تنها به عنوان مثالی برای غیر ساده زیست بودن استفاده کرده باشد، اما امام جمعه موقت تهران نباید به عنوان دبیر شورای نگهبان سخنانی به زبان می‌آورد که شائبه حمایت از یک نامزد خاص را به ذهن مخاطبان القا کند.
    خطیب نمازجمعه تهران برخلاف اصل بی‌طرفی شورای نگهبان، برای روشن‌تر‌شدن خصوصیات نامزد مورد حمایتش گفت: «رییس‌جمهور باید ساده‌زیست باشد و ساده‌زیستی را هم باید از خودش شروع کند؛ یعنی این‌که خانه، وسایل زندگی‌اش و ماشینی که سوار می‌شود ساده باشد. کسی که شعار ساده زیستی می‌دهد، اما ماشین بنز سوار شود، درد مردم را نمی‌فهمد و نمی‌فهمد که می‌گویند گرسنه‌ایم. یعنی چه دلش به حال طبقه محروم نمی‌سوزد؛ بنابراین رییس‌جمهور باید مثل یک مادر باشد نه دایه برای مردم.» علی مطهری در پاسخ به این اظهارات جنتی گفت: «در انتخابات گذشته مردم را فریب داده‌ایم و دیگر نباید این مسائل را تکرار کنیم.»
    در انتخابات سال 84 بود که حامیان احمدی نژاد با همین روش از تریبون های رسمی کشور به نفع نامزد ساده زیست تبلیغ می کردند. خطبه‌های نمازجمعه هفته گذشته تهران را نمی‌توان زمینه‌سازی برای ردصلاحیت هاشمی‌رفسنجانی دانست همان‌طور که علی مطهری در این مورد توضیح داد: «قطعا آقای هاشمی تایید صلاحیت می‌شوند، اصلا اگر ایشان تایید نشوند، اصل انقلاب و نظام زیرسوال می‌رود.» اما سخنان احمد جنتی را می‌توان رسمی‌ترین تلاش برای ترغیب مردم برای رویگردانی از هاشمی‌رفسنجانی دانست.



    آقای جنتی! این اسلام نیست، درس های ماکیاولی است

    چکیده :فقیه خداترس و آخرت اندیش ما که خود را در برابر ماکیاولی مقلدی کوچک می‌بیند آن هنگام که تحجر و خرافه را برای حفظ قدرت مفید می‌یابد به فتوای ماکیاولی در به کار گیری آن تردید به خود راه نمی‌دهد. به یاد بیاورید آن زمان که حفظ قدرت حمایت از رئیس جمهور برکشیده را ایجاب می‌کرد آقای جنتی چگونه در نماز جمعه در کنار توصیه نمازگزاران به تقوای الهی!!! خرافه و جهالت را به نام دین و برای تحمیق مخاطبان به کار می‌گرفت و می‌گفت: « کسی از دوستان می‌گفت، خواستم بروم رای بدهم و سوار یک تاکسی شدم، راننده سئوال کرد به کی رای می‌دهی؟ گفتم شما به کی رای می‌دهی؟ او گفت دیشب مادرم که سالهاست فوت کرده به خوابم آمد و گفت برو به احمدی نژاد رای بده، این مسائل، اینها یکی و دوتا نیست، دل های پاک بچه های حزب اللهی و خط امامی کمک کرد و یک مرتبه دیدند با وجودی که جریانات سیاسی حمایت نمی کردند، ولی متن مردم، کسی را انتخاب کرد و مردم سالاری هم یعنی همین، یعنی خود مردم، بدون خط و خطوط سیاسی این کار را کردند...

    کلمه- علی محمد شمس:
    “داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به‌ داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر می‌روم و می‌گویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد در حالی که تظاهر به داشتن این‌ گونه صفات نیک برایش سود آور است. مثلاً خیلی خوب است که انسان دلسوز، وفادار، با عاطفه، معتقد به مذهب و درستکار جلوه کند و باطناً هم چنین باشد. اما فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی بکار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند از خوی انسانی به خوی حیوانی برگردد و بی رحم و بی عاطفه و بی وفا و بی عقیده و نادرست باشد.» (قسمتی از توصیه های ماکیاولی به پادشاه در کتاب شهریار)
    در نگاه ماکیاولی هدف امر سیاست حفظ و تحکیم قدرت است. او معتقد بود پادشاه نباید خود را به اصول و ارزش‌های اخلاقی مقید کند. دین و اخلاق البته بسیار مطلوبند اما برای حفظ و تحکیم قدرت.
    آقای جنتی به حق یک مورد مطالعاتی ایده‌آل از سنخ مسؤلان و دولتمردانی است که می‌تواند شخصیت طراز شهریار مکیاول باشد. مروری بر مواضع اقای جنتی در قبال رخدادها و حوادث سیاسی طی سه دهه گذشته جای هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که او همواره توصیه‌های ماکیاول به شهریار را راهنمای عمل سیاسی خود داشته است.
    کارنامه سیاسی آقای جنتی کلکسیونی از رفتارها و مواضع متناقض اخلاقی و دینی را در خود جمع دارد. این رفتارها و مواضع متناقض یک وجه مشترک دارند و آن خدمت به قدرت و حفظ آن است. برای آن که سخنی غیر مستند نگفته باشیم و متهم به انتساب نسبت‌های ناروا به ایشان نشویم خوب است به نمونه‌های از مواضع ایشان در طول سال‌های گذشته اشاره کنیم.
    مجلس چهارم که اولین مجلس دوران رهبری آقای خامنه‌ای بود و با حذف جریان چپ و یا خط امام آن زمان تشکیل شده بود، با اصلاح قانون انتخابات طرح نظارت استصوابی را تصویب کرد. در آستانه انتخابات پنجم برای اولین بار نظارت استصوابی به اجرا در آمد. این امر با اعتراضات گسترده روبرو شد. در آن روز البته نه آقای جنتی و نه آقای خامنه‌ای قدرت امروز را نداشتند. و مانند امروز نمی‌توانستند قبل از انتخابات به صراحت و با افتخار بگویند ما به قانون کاری نداریم هرکه با فتنه مرزبندی نکرده باشد و یا «بنز»سوار شود رد صلاحیتش می‌کنیم. از این رو مردم در نماز جمعه آقای جنتی را با چهره‌ای مظلوم و آرام می‌دیدند که در پاسخ به معترضان می‌گفت: شورای نگهبان تقصیری ندارد. قانونی در مجلس تصویب شده و ما ناگزیر از اجرای آن هستیم. معترضان می‌توانند تلاش کنند کاندیداهایی را به مجلس بفرستند و این قانون را عوض کنند. آن گاه شورای نگهبان با قانون جدید به بررسی صلاحیت‌ها خواهد پرداخت.
    زمانی نه چندن طولانی سپری شد. منتقدان در مجلس پنجم که از قضا اکثریت آن را همفکران آقای جنتی تشکیل داده بودند، با اصلاح قانون انتخابات کوشید نظارت استصوابی را تحت ضابطه مشخص در آورد. طبق این اصلاحیه اولاً شورای نگهبان برای رد صلاحیت بایست عدم صلاحیت کاندیداها را احراز می‌کرد و نمی‌توانست به استناد عدم احراز صلاحیت کاندیدایی را از شرکت در انتخابات محروم کند و ثانیاً شورای نگهبان می‌بایست براساس مستنداتی که از چهار مرجع قانونی رسمی وزارت اطلاعت، نیروی انتظامی، قوه قضائیه و ثبت احوال استعلام‌ کرده در باره صلاحیت کاندیداها تصمیم گیری کند. اما اکنون دیگر آقای جنتی و همفکرانش در موضع ضعف قبلی قرار نداشتند. زمانی گذشته بود و بر خر مراد سوار بودند بنابراین آقای جنتی هیچ دلیل نمی‌دید به گفته خود در نماز جمعه چهار سال قبل و تعهدی که به صراحت به مردم داده بود عمل کند. آن مصوبه به در بسته شورای نگهبان خورد و در مجمع تشخیص مصلحت به ریاست آقای هاشمی به رغم مخالفت شدید و جانانه آقای جنتی به تصویب رسید. از آن پس آقای جنتی هرزمان مانند سال‌های اولیه پس از دوم خرداد و انتخابات مجلس ششم در موضع ضعف قرار گرفت قانون انتخابات را اجرا کرد و هر زمان مانند انتخابات مجلس هشتم در موضع قدرت قرار گرفت به صراحت گفت شورای نگهبان در رد صلاحیت کاندیداها نه خود را محدود به اظهار نظر چهار مرجع رسمی ذکر شده در قانون اساسی می‌داند و نه ملزم به احراز عدم صلاحیت.
    مصطفی تاجزاده طی مصاحبه‌ای به این چرخش مواضع آقای جنتی چنین پاسخ داد: «مجلس پنجم با اینکه از منظر حقوق بشری و دموکراتیک با نظرات ما موافق نبود و اکثریت آن در دست جناح مقابل قرار داشت، اما منطق ما درباره چگونگی بررسی صلاحیت نامزدهای انتخاباتی را پذیرفت و مصوبه مهمی را گذراند که شورای نگهبان آن را رد کرد و در نهایت، در مجمع تشخیص مصلحت مطرح شد. در جلسه‌ای که اعضای شورای نگهبان هم حضور داشتند و به‌رغم مخالفت آقای جنتی تصویب شد و بر اساس آن، مراجع بررسی صلاحیت داوطلبان موظفند چنانچه صلاحیت داوطلبی را رد کردند، علت آن را به داوطلب ابلاغ کنند. …طبق قانون هر داوطلبی که رد شود، باید دلایل متقن برای ردصلاحیت وی وجود داشته باشد. این، نص قانون است؛ نه اینکه مراجع مربوطه صلاحیت داوطلبان را احراز کنند. حال، اگر آقایان قانون را قبول ندارند، باید پرسید که چطور آقایان، نامزدهای انتخابات مجلس را به جرم بی‌اعتقادی (در عین التزام) به چند اصل قانون اساسی رد می‌کنند؛ در حالی که خودشان در رأس نهادی که باید پاسدار قانون اساسی باشد، به قانون نه اعتقاد دارند و نه التزام »
    قانون انتخابات شورای نگهبان را ملزم می‌کرد که در صورت درخواست کاندیداها دلایل رد صلاحیتشان را مستند به دلایل و مدارک به آنان اعلام کند اما اکنون دیگر شرایط تغییر کرده بود نه رهبری، رهبری دهه هفتاد بود و نه جنتی، جنتی دهه هفتاد. او اکنون چنان احساس قدرت می‌کرد که نه تنها می‌توانست به صراحت اعلام کند هیچ دلیلی برای عمل به قانون و اعلام دلایل رد صلاحیت به کاندیدا نمی بیند بلکه خود را در هر گونه هتاکی و انتساب فساد و فحشا به مخالفان از هفت دولت آزاد می‌دید. لذا او به عنوان امام جمعه مطابق دستور شرع باید نمازگزاران را به رعایت تقوای الهی توصیه کند به صراحت رد صلاحیت شدگان را به انواع فساد و فحشا و جاسوسی و… متهم می‌کرد و می گفت:
    “سر و صدایی راه افتاده که بیایید دلیل رد صلاحیت‌ها را اعلام کنید. معنا ندارد نهادی که مسئولیتی دارد و طبق مسئولیت خود عمل کرده، رأیش هم نهایی است و ماورای رای او هم دادگاهی نیست، با آدم‌ها و افراد طرف شود. مثلاً بگوید حسن پسر حسین جرمش این بود که مرتکب فحشا شده و مسائل اخلاقی و جنسی داشته است. یا فلان یکی قاچاق فروشی کرده، دیگری مسائل امنیتی داشته، کارهای جاسوسی داشته، فلان یکی با گروه‌های غیرقانونی ارتباط داشته، آن یکی اسرار طبقه بندی مجلس را به جاهای دیگر و منافقین منتقل می‌کرده، فلان کس مرتکب مسائل مالی شده است” (خطبه‌های نمازجمعه، آفتاب یزد، ۹/۱۱/۸۳).
    کسی که بی‌پروا از آخرت این گونه عرض و آبروی انسان ها را از تریبون نماز جمعه می‌برد همان کسی است که رهبری در وصف او و همفکرانش در شورای نگهبان بارها و بارها از جمله در سخنرانی هفته پیش فرمودند: فقهای شورای نگهبان عده‌ای فقیه خداترس و متقی هستند که جز بر اساس شرع و قانون عمل نمی‌کنند و کسی نباید تصمیمان آن‌ها را زیر سؤال ببرد.
    ماکیاولی به ﺷﻬﺮﻳﺎﺭ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻣﻲﻛﻨﺪ : ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺻﻔﺖﻫـﺎﻱ ﺧـﻮﺏ ﻭ ﺳـﺘﻮﺩﻩ ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﻧﺮﻣـﺪﻟﻲ ﻭ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﻱ ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﭘﻴﻤﺎﻧﻲ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻭ ﺩﻳﻨﺪﺍﺭﻱ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺁﻧﻬﺎ، ﺗﻈﺎﻫﺮ ﻛﻨﺪ، ﺯﻳﺮﺍ «ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦﺷـﺎﻥ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ.» ماکیاولی، شهریار ۱۳۷۵: ۱۱۳) در عین حال او یاد آور می‌شود «اگر روزی بکار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند از خوی انسانی به خوی حیوانی برگردد و بی رحم و بی عاطفه و بی وفا و بی عقیده و نادرست باشد» طبیعی است تظاهر به نرمدلی و نیکوکاری و دینداری برای شهریار ماکیاولی در شرایطی که در موضع ضعف قرار گرفته است به کار می‌آید و تنها وقتی در موضع قدرت قرار گرفته باشد، می‌تواند درنده خو و بی‌رحم باشد و عهد و پیمان و عاطفه را به فراموشی بسپارد.
    رفتار و مواضع سیاسی آقای جنتی با این توصیه‌های ماکیاولی چنان منطبق و هماهنگ است که گویی او با این کتاب انس و الفتی دیرینه دارد. در روزهای اولیه پس از خرداد سال ۸۸ که اعتراضات پرخروش مردمی در اوج خود بود، نماز جمعه پایتخت شاهد جنتی«نرمدل»، «مردم دوست» و خداترسی بود که به برادری و دوستی و وحدت دعوت می‌کرد به ترس از آخرت فرامی‌خواند و می‌گفت: «…ما با هم برادر هستیم و نباید آن را بر هم زنیم و کسی که وحدت مردم را بر هم بزند در حق نظام جمهوری اسلامی خیانت کرده است… وحدت به ارزانی به دست نیامده و چشم دنیا هم به ما است و باید برای آنها الگو باشیم؛ حالا باید دست هم را ببوسیم و در کنار هم در نماز جمعه و جماعات شرکت کنیم زیرا این برادری خیلی ارزش دارد…. در هفته‌های اخیر غیبت، دروغ، تهمت، فحاشی و بدزبانی در کنار خسارات مالی و جانی فراوان، رخ داد … کسانی که در این موارد مقصر بوده‌اند و مرتکب آنها شده‌اند در ماه رجب و رمضان توبه کنند و وای به حال آنها اگر با این گناهان وارد قیامت شوند.(جمعه ۱۲ تیر ماه۸۸). اما تنها چند ماه بعد که اعتراضات مسالمت آمیز مردمی با سرکوب خونین نهادهای امنیت و نظامی فروکش کرد، آقای جنتی که احساس قدرت می‌کرد، به توصیه مقتدای خود ماکیاولی یکباره چهره عوض کرد. او که تا چند ماه پیش از برادری و وحدت و ترس از آخرت می گفت این بار در نماز جمعه بی رحمانه و چنگیزوار از قتل و کشتار و اعدام مخالفان سخن می‌گفت: “هر جا سستی و ضعف داشته ایم، ضربه خورده ایم، مثل ۱۸ تیر که ضعف نشان دادیم. باید پرسید دستگاه قضایی چند نفر را اعدام کرد که عاشورا به وجود آمد؟ می گویم اگر ضعف نشان دهید، آینده بدتری در انتظار شماست.”
    آقای جنتی در ادامه گفت: “خدا رحم نکند به کسانی که به مفسدان فی الارض رحم می کنند. جای رافت نیست و جای غلظت است. همان طور که در زمان پیامبر پیمان شکنان را کشتند. ما نه می توانیم افراط در مجازات داشته باشیم و نه تفریط در مجازات.”
    اما نظام نمی تواند مبارزه با اسلام را تحمل کند.امام خمینی (ره) به آمریکا تشر می زدند و می گفتند اگر شما با دین اسلام در افتادید ما با همه دنیای شما طرف می شویم و شما را روسیاه می کنیم ….. دستگاه قضایی نباید آنهایی را که دستگیر کرده است، آزاد کند چراکه آنها مفسد هستند و اگر رها شوند ساکت نمی نشینند. …دستگاه های اطلاعاتی و رسانه ها افشاگری کنند … با افشاگری، حقیقت و ماهیت فتنه گران و فتنه های اخیر را برای مردم بیان کنند. »(جنتی، خطبه‌های نماز جمعه۱۱/۱۰/۸۸)
    او به زندانی کردن شکنجه و اعتراف گیری از مخالفان بسنده نکرد و از قوه قضائیه خواست «برای رضای خدا» یکی دو نفر را اعدام کند تا بقیه حساب کار خود را بکنند: «شما روحیه ضد ظلم، انقلابی و ولایی دارید. پس بیایید برای رضای خدا همین طور که دو نفر را صریح اعدام کردید، و دست شما هم درد نکند، مردانه بایستید.» پس از این سخنان بود که محمد علی زمانی و آرش رحمانی‌پور که دو ماه قبل از انتخابات بازداشت شده بودند و دستگیری‌شان هیچ ربطی به انتخابات ۸۸ نداشت و مقامات قضائی قول آزادی آن ها را به خانواده‌شان داده بودند، در زندان اوین اعدام شدند.
    اگر هنوز در تقلید آقای جنتی از مرجع تقلیدش ماکیاولی و عمل به رساله وی «شهریار» تردید دارید به این توصیه ماکیاولی بنگرید تا در حیرت و شگفت بمانید که ماکیاولی این توصیه ها را به شهریار ونیز کرده یا به آقای جنتی: «ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺷﻬﺮﻳﺎﺭ ﺭﺍ ﮔﺮﻳﺰﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻴﺴـﺖ ﻛـﻪ ﺷﻴﻮﻩ ﺩﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﻴﻚ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﻨﺪﺩ، ﻣﻲﺑﺎﻳﺪ ﻫﻢ ﺷﻴﻮﻩ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﻨـﺪﺩ ﻭ ﻫـﻢ ﺷـﻴﻮﻩ ﺷـﻴﺮ ﺭﺍ ؛ … ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻱ ﺯﻳﺮﻙ ﭘﺎﻳﺒﻨـﺪ ﭘﻴﻤـﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﻲﺑﺎﻳﺪ ﺑﻮﺩ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﻥ ﺍﻭﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﻟﻴﻠـﻲ ﺑـﺮﺍﻱ ﭘﺎﻳﺒﻨـﺪﻱ ﺑـﻪ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻣﻴـﺎ ﻥ ﻧﻴﺴـﺖ . ﺍﮔـﺮ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻫﻤﮕﻲ ﻧﻴﻚ ﻣﻲﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻦ ﺣﻜﻤﻲ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻧﻤﻲﺑﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺑﺪﺧﻴﻢﺍﻧﺪ ﻭ ﭘﻴﻤـﺎﻥ ﺧـﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑـﺎ ﺗـﻮ ﻧﮕـﺎﻩ ﻧﻤﻲﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﺒﻨﺪﻱ ﺑﻪ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻲ.» ”: ﻣﺎﻛﻴﺎﻭﻟﻲ، شهریار: ۱۱۲)
    دینداری و عقلانیت نیز از نظر آقای جنتی تابع متغیر قدرت است. او زمانی که مصلحت و قدرت اقتضا کند ضد قشری گری و تحجر می‌شود و خواهان خودداری گویندگان مذهبی از طرح مسائل خرافی می‌شود و آن چنان معقول می‌اندیشد که حتی رضایت نمی‌دهد مداحان در اشعار خود مسائل خرافی را مطرح کند.(جنتی، نماز جمعه ۹/۱۰/۸۶)
    اما فقیه خداترس و آخرت اندیش ما که خود را در برابر ماکیاولی مقلدی کوچک می‌بیند آن هنگام که تحجر و خرافه را برای حفظ قدرت مفید می‌یابد به فتوای ماکیاولی در به کار گیری آن تردید به خود راه نمی‌دهد. به یاد بیاورید آن زمان که حفظ قدرت حمایت از رئیس جمهور برکشیده را ایجاب می‌کرد آقای جنتی چگونه در نماز جمعه در کنار توصیه نمازگزاران به تقوای الهی!!! خرافه و جهالت را به نام دین و برای تحمیق مخاطبان به کار می‌گرفت و می‌گفت: « کسی از دوستان می‌گفت، خواستم بروم رای بدهم و سوار یک تاکسی شدم، راننده سئوال کرد به کی رای می‌دهی؟ گفتم شما به کی رای می‌دهی؟ او گفت دیشب مادرم که سالهاست فوت کرده به خوابم آمد و گفت برو به احمدی نژاد رای بده، این مسائل، اینها یکی و دوتا نیست، دل های پاک بچه های حزب اللهی و خط امامی کمک کرد و یک مرتبه دیدند با وجودی که جریانات سیاسی حمایت نمی کردند، ولی متن مردم، کسی را انتخاب کرد و مردم سالاری هم یعنی همین، یعنی خود مردم، بدون خط و خطوط سیاسی این کار را کردند.(جمعه ۸ تیر ۸۶)
    با توجه به این کارنامه درخشان و لبریز از نشانه‌های «خداترسی» و «تقوا» هرگز نباید تعجب کرد اگر امروز مشاهده می‌کنیم فقیه عادل عامل ما به عنوان پرچمدار نقض قانون تریبون نماز جمعه را به پایگاه تبلیغ علیه کاندیدایی می‌کند که حضورش می‌تواند حدی بر قدرت نامحدود و غیر پاسخگو باشد. آیا در مرز نود سالگی در نیافته است مرگی نیز در راه است؟ خدایی که یک عمر در وعظ و منبر از او برای دیگران گفته است ممکن است وجود داشته باشد؟