چکیده :به گمانم سال 51 یا 52 بود که آقای
ابتهاج تازه شده بود مسئول موسیقی رادیو تلویزیون. به من زنگ زد و گفت:«علاقهمندم
ملاقاتی با هم داشته باشیم». قراری گذاشتیم در دفترش در میدان ارگ و من رفتم و او
شروع کرد به تعریف و تحسین درباره کارهای من و گفت «از قدیم کارهای شما را پی گیری
می کردم و ادامه داد که برنامههای دیگری هم که شما مثل برنامه سوم که سرپرست آن
اجراها بودید که یکی ساز می زد (شریف و شهناز و ناهید و حافظی و عودش رحمانپور و
حسین همدانیان ضربش بود) و شما قطعاتی می نوشتید و خواننده مرد بود و خواننده زن
نداشت و من گوش می دادم . ...
در میان ساختههای استاد زندهیاد همایون خرم،
ترانههای معروفی وجود دارد که اشک من هویدا شد،امشبدر سر شوری دارم،رسوای زمانه و
… از شهرت و اقبال بیشتری برخوردار شدند،اما به گواه علاقهمندان به موسیقی ترانه
تو ای
پریکجایی از جایگاهی ویژه برخوردار و از جنسی دیگر است.
این ترانه در سالهای ابتدایی دهه پنجاه ساخته شد. آهنگساز آن استاد همایون خرم
و شاعرش نیز استاد هوشنگ ابتهاج سایه و خواننده آن حسین قوامی(فاختهای)است که به
گفته استاد سایه وقتی این کار را خواند، گفت همین ترانه نام و یاد مرا در میان
ایرانیان جاوادانه خواهد کرد و انصافا چنین شد.ترانه یاد شده ابتدا در برنامه
گلهای تازه شماره ۵۲ اجرا شد که تنظیم برای ارکستر این قطعه هم بر عهده زندهیاد
جواد معروفی بود و غزل آواز هم با مطلع«گر چشم دل بر آن مه آیینه رو کنی» از آن
ابتهاج سایه بود.فخری نیکزاد با صدای خاطرهانگیزش دکلمه اشعار و معرفی هنرمندان را
بر عهده داشت.مجید نجاحی و امیرناصر افتتاح هم تکنوازان این برنامه بودند.
فضای ترانه در دستگاه همایون است و آرام آرام شنونده را در خود غرق می کند. هم
شعر از انسجام کلامی و محتوایی برخوردار است و هم آهنگ همانند رودی روان با غنای
ملودیک شنونده را مسحور خود می کند. به گفته برخی از اهل موسیقی دستگاه همایون یاد
آور بهشت است و ابتهاجی را به آدمی می بخشد که دیگر دستگاه ها از چنین قابلیتی
برخوردار نیستند. نوعی غم که رها شدگی و آزادی در آن مستتر است.غمی با وقار. شاید
به همین دلیل باشد که موریس ژار هنگام ساخت موسیقی فیلم محمد(ص) ملودی محوری را از
دستگاه همایون انتخاب کرد.
خبرآنلاین به قلم ابوالحسن مختاباد نوشته است: ابتدا فکر میکردم استاد خرم در
کتاب خاطراتش(غوغای ستارگان) از این ترانه و چگونگی ساخت آن سخن گفته است،اما به
رغم وعدهای که در صفحات ابتدایی به خوانندگان درباره شرح تفضیلی چگونگی تصنیف این
ترانه میدهد ،فراموش می کنند درباره این اثر سخن بگویند و تنها اشارهای به کار
مشترک دیگری با استاد سایه می کنند که به رغم آنکه بیش از سه دهه از ساخت آهنگ و
شعر آن گذشته هنوز آن اثر خوانده نشده است،چرا که از نظر استاد خرم هنوز خواننده و
صدای مناسب این اثر را پیدا نکرده است.
خوشبختانه استاد سایه هم درباره این ا ثر در خاطراتشان سخن گفتند. اما زمانی که
این متن و گفت وگو انجام میشد،هنوز خاطرات استاد سایه منتشر نشده بود. به همین
دلیل با استاد خرم تماس گرفتم و موضوع را مطرح کردم که ایشان با روی گشاده پذیرفتند
درباره این کار توضیح دهند که متن این گفت وگو ابتدا در شماره های ابتدایی
هفتهنامه نگاه پنج شنبه منتشر شد که متن این گفت وگو بدون کاست و فزود در زیر
میآید با این توضیح که در مقدمه این نوشته نکاتی اضافه و کم شده است.
جناب خرم دقیقا چه زمانی به فکر ساخت ترانه «تو ای پری کجایی» یا همان
سرگشته افتادید؟
به گمانم سال ۵۱ یا ۵۲ بود که آقای ابتهاج تازه شده بود مسئول موسیقی رادیو تلویزیون. به من زنگ زد و گفت:«علاقهمندم ملاقاتی با هم داشته باشیم». قراری گذاشتیم در دفترش در میدان ارگ و من رفتم و او شروع کرد به تعریف و تحسین درباره کارهای من و گفت «از قدیم کارهای شما را پی گیری می کردم و ادامه داد که برنامههای دیگری هم که شما مثل برنامه سوم که سرپرست آن اجراها بودید که یکی ساز می زد (شریف و شهناز و ناهید و حافظی و عودش رحمانپور و حسین همدانیان ضربش بود) و شما قطعاتی می نوشتید و خواننده مرد بود و خواننده زن نداشت و من گوش می دادم .
به گمانم سال ۵۱ یا ۵۲ بود که آقای ابتهاج تازه شده بود مسئول موسیقی رادیو تلویزیون. به من زنگ زد و گفت:«علاقهمندم ملاقاتی با هم داشته باشیم». قراری گذاشتیم در دفترش در میدان ارگ و من رفتم و او شروع کرد به تعریف و تحسین درباره کارهای من و گفت «از قدیم کارهای شما را پی گیری می کردم و ادامه داد که برنامههای دیگری هم که شما مثل برنامه سوم که سرپرست آن اجراها بودید که یکی ساز می زد (شریف و شهناز و ناهید و حافظی و عودش رحمانپور و حسین همدانیان ضربش بود) و شما قطعاتی می نوشتید و خواننده مرد بود و خواننده زن نداشت و من گوش می دادم .
چه کسانی می خواندند؟
قوامی ، محمودی خوانساری ، ایرج،گلپایگانی و شجریان که آنجا به عنوان سیاوش بیدگانی میخواند .آقای ابتهاج گفتند که تمامی این کارها را می شنیدند و تعریف کرد و گفت و با چه دستگاههای دقیقی همه این برنامهها را ضبط کرده اند و فهمیدم که ایشان چه عشقی به موسیقی دارند.یا آهنگی روی شعر ابوسعید ابیالخیر ساختم که باز هم تعریف کرد و بعد دعوتم کردند که بروم به منزلشان.
قوامی ، محمودی خوانساری ، ایرج،گلپایگانی و شجریان که آنجا به عنوان سیاوش بیدگانی میخواند .آقای ابتهاج گفتند که تمامی این کارها را می شنیدند و تعریف کرد و گفت و با چه دستگاههای دقیقی همه این برنامهها را ضبط کرده اند و فهمیدم که ایشان چه عشقی به موسیقی دارند.یا آهنگی روی شعر ابوسعید ابیالخیر ساختم که باز هم تعریف کرد و بعد دعوتم کردند که بروم به منزلشان.
منزلشان کجا بود؟
در منوچهری. خانه باصفایی بود با باغچه که شبش رفتم آنجا. شب قشنگی بود و برخی از کارهایی را که با دستگاه حرفهای شان ضبط کرده بودند گوش کردم. من خودم کارهایی را که مینوشتم و اجرا می کردم تنها یک بار گوش می کردم و دیگر هم فرصتی برای گوش دادن دوباره نداشتم و تاییدشان می کردم. هنگام گوش دادن به کارها آقای ابتهاج گفتد:« خیلی دلم می خواهد که روی یک آهنگی از شما شعر بسازم» من چیزی نگفتم اما وقتی به روی بالکن و هوای خوب و نسیم و باغچه و شب اواخر تابستان را دیدم گویی باران نت بود که می بارید. بلافاصله رفتم توی بالکن نشستم و این آهنگ را از بالا تا پایین نوشتم . حتی جواب های ارکستر پشت هم آمد واقعا کمتر زمانی بود که یک آهنگ تمام و کمال به ذهن بیاید از صفر تا صدش و به همین دلیل است که برخی از دوستان و شنوندگانی که این کار را می شنوند می گویند این آهنگ زمینی نیست و من هم معتقدم که به بنده این آهنگ را دادند و «تو ای پری کجایی» الهامی بود که به من شد ،الهامی که تمام و کمال آمد. آهنگ را برای ایشان اجرا کردم خیلی خوشحال شد و مشغول ساختن شعرش شد.
در منوچهری. خانه باصفایی بود با باغچه که شبش رفتم آنجا. شب قشنگی بود و برخی از کارهایی را که با دستگاه حرفهای شان ضبط کرده بودند گوش کردم. من خودم کارهایی را که مینوشتم و اجرا می کردم تنها یک بار گوش می کردم و دیگر هم فرصتی برای گوش دادن دوباره نداشتم و تاییدشان می کردم. هنگام گوش دادن به کارها آقای ابتهاج گفتد:« خیلی دلم می خواهد که روی یک آهنگی از شما شعر بسازم» من چیزی نگفتم اما وقتی به روی بالکن و هوای خوب و نسیم و باغچه و شب اواخر تابستان را دیدم گویی باران نت بود که می بارید. بلافاصله رفتم توی بالکن نشستم و این آهنگ را از بالا تا پایین نوشتم . حتی جواب های ارکستر پشت هم آمد واقعا کمتر زمانی بود که یک آهنگ تمام و کمال به ذهن بیاید از صفر تا صدش و به همین دلیل است که برخی از دوستان و شنوندگانی که این کار را می شنوند می گویند این آهنگ زمینی نیست و من هم معتقدم که به بنده این آهنگ را دادند و «تو ای پری کجایی» الهامی بود که به من شد ،الهامی که تمام و کمال آمد. آهنگ را برای ایشان اجرا کردم خیلی خوشحال شد و مشغول ساختن شعرش شد.
یعنی ابتدا شما آهنگ را ساختید و بعد ایشان رویش شعر
گذاشتند؟
بله و چقدر هم کار چفت شد با شعر.
پیشنهاد خواننده را هم آقای ابتهاج دادند؟
آن زمان رسم بود که تمام آهنگهای باکلام را خوانندگان معمولا زن می خواندند و آقای ابتهاج اسم خواننده ای را ْآورد که من گفتم نه و توصیه کردم این اثر را باید یک صدای خستهای بخواند و به نظر من قوامی خوبه.خیلی تعجب کرد و جالبه که بعدها دیدم که یکی از این خوانندگان مورد نظر آقای سایه نتوانست این اثر را به خوبی اجرا کند.
بله و چقدر هم کار چفت شد با شعر.
پیشنهاد خواننده را هم آقای ابتهاج دادند؟
آن زمان رسم بود که تمام آهنگهای باکلام را خوانندگان معمولا زن می خواندند و آقای ابتهاج اسم خواننده ای را ْآورد که من گفتم نه و توصیه کردم این اثر را باید یک صدای خستهای بخواند و به نظر من قوامی خوبه.خیلی تعجب کرد و جالبه که بعدها دیدم که یکی از این خوانندگان مورد نظر آقای سایه نتوانست این اثر را به خوبی اجرا کند.
به نظر شما شعر این ترانه عاشقانه است؟
هم عاشقانه است و هم عارفانه چرا که از یک سو نشان می دهد چیزی گم شده است که هم می تواند معشوق باشد و هم می تواند مجبوب ازلی و ابدی به حساب آید.
آقای اصفهانی هم این کار را با تنظیم جناب روشن روان خواندند؟
بله اون هم اجرای خوبی بود و آقای اصفهانی چون تحریرهای خاص خودشان را پیاده کردند به گمانم کلیت اثر خوب از کار درآمده است.
هم عاشقانه است و هم عارفانه چرا که از یک سو نشان می دهد چیزی گم شده است که هم می تواند معشوق باشد و هم می تواند مجبوب ازلی و ابدی به حساب آید.
آقای اصفهانی هم این کار را با تنظیم جناب روشن روان خواندند؟
بله اون هم اجرای خوبی بود و آقای اصفهانی چون تحریرهای خاص خودشان را پیاده کردند به گمانم کلیت اثر خوب از کار درآمده است.
بازتابهای کار را تا کنون پی گپری کردید؟
بله.از جمله ترانه هایی است که هر کسی که مرا می بیند از آن یاد می کند.
شبـی کـه آواز نـی تــو شنیـدم چــو آهـوی تشنـه پـی تـو دویـدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم نشـانـهای از نــی و نغمـه نـدیـدم
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
مـن همه جــا ، پی تـو گشتهام از مــه و مهــر ، نشـان گــرفتـهام
بـــوی تــــو را ، ز گـل شنیـدهام دامـــن گـــل ، از آن گــرفتـهام
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
دل مــن ، سـرگشتــة تــوسـت نفســـم ، آغشتـــة تـــوســت
بـه بـاغ رؤیـاهـا ، چـوگلت بـویـم در آب و آئینـه ، چـو مـهــت جـویم
توای پــری کجایی؟
در این شب یلدا ، ز پیات پـویم بـه خواب و بیداری ، سخنت گویم
توای پــری کجایی؟
مــه و ستـاره درد مـن میداننـد که همچـو من پـی تـو سرگردانند
شبـی کنــار چشمـه پیـدا شــو میـان اشـک مـن چــو گـل وا شــو
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
بله.از جمله ترانه هایی است که هر کسی که مرا می بیند از آن یاد می کند.
شبـی کـه آواز نـی تــو شنیـدم چــو آهـوی تشنـه پـی تـو دویـدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم نشـانـهای از نــی و نغمـه نـدیـدم
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
مـن همه جــا ، پی تـو گشتهام از مــه و مهــر ، نشـان گــرفتـهام
بـــوی تــــو را ، ز گـل شنیـدهام دامـــن گـــل ، از آن گــرفتـهام
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
دل مــن ، سـرگشتــة تــوسـت نفســـم ، آغشتـــة تـــوســت
بـه بـاغ رؤیـاهـا ، چـوگلت بـویـم در آب و آئینـه ، چـو مـهــت جـویم
توای پــری کجایی؟
در این شب یلدا ، ز پیات پـویم بـه خواب و بیداری ، سخنت گویم
توای پــری کجایی؟
مــه و ستـاره درد مـن میداننـد که همچـو من پـی تـو سرگردانند
شبـی کنــار چشمـه پیـدا شــو میـان اشـک مـن چــو گـل وا شــو
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire