سود ما، زیان طبیعت
۱۲ آوریل ۲۰۱۳ - ۲۳ فروردین ۱۳۹۲
ایرانیان دوست دارند که در دنیا ملتی با پیشینه تاریخی درخشان و فرهنگ و تمدن
غنی شناخته شوند. البته اگر کسی به کتابهای تاریخی رجوع کند، یا با گردش در این
سرزمین پهناور آثار برجای مانده از گذشته را ببیند، با آنان هم عقیده خواهد شد؛ اما
اگر همان شخص، همراه ایرانیان به دامن طبیعت برود، صحنههایی را میبیند که
کوچکترین نسبتی با غنای فرهنگی و پیشرفت تمدنی ندارند.
کوه و دشت و جنگل و ساحل و رود و درّه، همه جا پوشیده از زبالهاست. لابد اگر
همان شخص از همسفران خود بپرسد که موضوع چیست، با شرمساری بسیار و در حالی که
میکوشند مسأله را رفع و رجوع کنند، پاسخ میدهند که متأسفانه اندکی از ایرانیان که
ما آنها را "طبیعت گردنما" و "کوهنوردنما" و "جنگل نوردنما" لقب دادهایم، از روی
ناآگاهی یا غفلت چنین کردهاند! اما اگر آن شخص متقابلا با استناد به آمار رسمی
دولت ایران بگوید: آیا ۶۰۰ تن زبالهای که فقط در روز ۱۳ فروردین در مناطق حفاظت
شده استان تهران رها شده، کار تعداد اندکی از مردم است، پاسخش چه خواهد بود؟
خوشمان بیاید یا نیاید، ما دیگر نسبت چندانی با آن گذشته درخشان نداریم و فرهنگ
عمومیمان چنان افت کرده که تنها یکی از نمودهایش آلودگی شدید محیط زیست است. این
که اساس افکار معنوی ایرانیان باستان بر تقدس عناصر چهارگانه، خصوصا آب و خاک بود و
در جای جای سرزمینشان، هرجا که چشمه ساری و رودی و برکهای بود، برای ایزدبانوی
آبها نیایشگاهی ساخته بودند؛ این که به روزگار پس از اسلام، آب مهریه دختر پیامبر
بود و حرمت فراوان داشت و روشنایی چشم با نگاه به سبزه فزونی میگرفت و بر کاشتن
درخت ثواب بسیار بود و شکستن شاخه درختان به شکستن بال فرشتگان میمانست، گویی
مقولهای است از جنس تاریخ که دشوار بتوان ردپایی از آن را در فرهنگ عمومی امروز
پیدا کرد.
بیعملی و گاه بیتفاوتی سازمانهای دولتی مسؤول نیز مزید بر علت شده و وضعیت را
وخیمتر کرده است. برای رفع مشکلات کارهای زیادی میتوان کرد. میتوان:
در مناطق حفاظت شده سطلهای زباله تعبیه کرد و در راه های ورودی آنها کیسه
زباله در اختیار مردم قرار داد؛
دستکم در مناطق حساس و قابل کنترل با راهاندازی گشتهای کنترل و نظارت با
متخلفان برخورد کرد؛
در ورودی پلاژهای ساحلی، پارکهای جنگلی و مکانهای مشابه، مبالغی را از
گردشگران دریافت کرد که با جمعآوری و تحویل زباله به آنان برگردانده میشود.
با وضع مالیات بر ظروف پلاستیکی یک بار مصرف که بیشترین و خطرناکترین
زبالههای رها شده در طبیعت هستند، تولید و مصرفشان را کاهش داد؛
پلاستیکهای قابل تجزیه با پایه گیاهی را جایگزین پلاستیکهای شیمیایی کرد؛
و از آن مهمتر:
میتوان از طریق تولیدات رسانهای، تبلیغات محیطی، کتابهای درسی مدارس، آموزش
تورگردانان و بسیاری شیوههای دیگر، سطح آگاهی عمومی درباره حفظ محیط زیست را
افزایش داد و برای پاکیزه نگاه داشتن یا پاکسازی طبیعت، انگیزش درونی در آنان ایجاد
کرد.
اینها، سادهترین کارهایی هستند که یا تا کنون انجام نشدهاند یا از گستره و
عمق کافی برخوردار نبودهاند. برای مثال، در ماده ۶۴ برنامه چهارم توسعه کشور، مصوب
۲۳/۶/۸۳ مقرر شده بود که " در راستای ارتقای آگاهیهای عمومی و دستیابی به
توسعهپایدار به منظور حفظ محیط زیست و با تأکید بر گروههای اثرگذار و اولویتدار
از ابتدای برنامهچهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران،
آییننامهی اجرایی مربوط را به پیشنهاد شورای عالی حفاظت محیط زیست به تصویب هیأت
وزیران برساند. کلیه دستگاههای ذیربط، رسانههای دولتی و صدا و سیمای جمهوری
اسلامی ایران، ملزم به اجرای برنامههای آموزشی بدون دریافت وجه موضوع این ماده
قانونی میباشند."
تازه در نوروز امسال، چهار سال پس از پایان مهلت قانونی این برنامه، تلویزیون
ایران سریالی را با نام "آب پریا" درباره ضرورت حفظ محیط زیست و پیامدهای تخریب آن
نمایش داد و البته انتظار نمیرود که ساخت چنین فیلمهایی در فاصله ۹ سال یک بار،
هرچقدر که گیرا و پربیننده باشند، تأثیر کلی در رفتار مردم بگذارد؛ چندان که پس از
یک دهه بمباران خبری و تبلیغاتی در موضوع راهنمایی و رانندگی، هنوز هم تعداد تخلفات
و تصادفات و تلفات رانندگی در ایران بسیار چشمگیر است.
گزارش تصویری این صفحه که با توضیحات تلفنی آقای مزدک دُربیکی، پژوهشگر محیط
زیست و عضو هیأت علمی دانشگاه در شهر گرگان همراهی میشود، نگاهی دارد به صحنههایی
تأسف بار از زباله افکنی مردم در طبیعت. تمام این عکسها (به جز سه قطعه عکس مربوط
به پرندگان مرده) در نوروز امسال و در سه استان ایلام، کردستان و کرمانشاه گرفته
شدهاند. با این توضیح که هم جمعیت و هم تعداد گردشگران ورودی این استانها بسیار
کمتر از استانهایی مانند گیلان، مازندران و گلستان است و در نتیجه حجم زباله رها
شده در طبیعتشان نیز به مراتب کمتر است.
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire