jeudi 14 février 2013

سعدی از نگاه خاورشناسان اروپایی

سعدی از نگاه خاورشناسان اروپایی


از حدود 300 سال پیش که خاورشناسان اروپایی با ادبیات مشرق زمین آشنا شده اند، با اشتیاق فراوان، به ترجمه این آثار پرداخته اند: از جمله این آثار که تاکنون به دست شصت خاورشناس ترجمه شده و حدود شصت بار نیز تجدید چاپ شده، کتاب گلستان سعدی است.

«گارسین دِتاسی» خاورشناس غربی می گوید: «سعدی از مهم ترین نویسندگان ایرانی است که نزد عموم مردم اروپا شهرت دارد.»

برخی از نویسندگان اروپایی که آثار سعدی را ترجمه کرده اند عبارتند از:

فِردریش اُکسین باخ (به زبان آلمانی)، ژانیتوس (به لاتین)، اولئاریوس (به آلمانی)، سولیوان اِشتیفن (به انگلیسیی)، دِفْرِمِری (به زبان فرانسه)، نازاریانْتس (به روسی) و کازیمرسْکی (به لهستانی)

تاثیرپذیری نویسندگان اروپایی از سعدی


پس از آشنایی کشورهای غربی با آثار اندیشمندان شرقی و به خصوص نویسندگان ایرانی، هر کدام خواسته یا ناخواسته از این آثار تاثیر پذیرفته و داستان هایی شبیه به آن پدید آورده اند «فِدر» نویسنده مشهور اروپایی، داستانی بدین مضمون دارد: شخصی شیشه ای خالی در راه می یابد و پس از آن که آن را می بوید می بیند بوی عطر می دهد و نتیجه می گیرد که این شیشه به خاطر همنشینی با عطر، خوشبو و عطرآگین شده است. انسان پس از خواندن این داستان، بی درنگ به یاد شعر معروف سعدی می افتد:

گِلی خوش بوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم

تاثیر ویکتور هوگو از سعدی


«ویکتور هوگو» یکی از نویسندگان اروپایی است که از داستان های سعدی تاثیر پذیرفته است. این نویسنده مشهور فرانسوی در داستانی می گوید: گوشه خلوت کنار دریا و نغمه امواج کف آلود، در پیشگاه عظمت آفرینش به آهنگ خدایی ترنم می کنند. هوگو در این داستان، صدای امواج دریا را تسبیح خداوند می داند. و انسان را به یاد حکایتی زیبا از سعدی می اندازد که: یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته.

اهل دل و شوریده ای که در آن سفر همراه ما بود، نعره ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت. چون روز شد گفتمش آن چه حالت بود؟ گفت:

بلبلان را دیدم که به ناله درآمده بودند از روی درخت و کبکان از کوه و غوکان در آب و بهایم از بیشه، اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته

دوش مرغی به صبح می نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش

بنی آدم اعضای یک پیکرند

یکی از اشعار سعدی، که شهرتی جهانی یافته است، شعری زیباست با این آغاز «بنی آدم اعضای یک پیکرند»، این شعر هم اینک بر سر در سازمان ملل، خودنمایی می کند تا همه جهانیان را به تفکری ژرف وا دارد.

بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی




 

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire