mercredi 6 janvier 2010

سیاسی
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۸۸, ساعت ۱۱:۲۴ قبل از ظهر
آتش مشعل در سیاست خارجی حکومت ولایی
رضا پیمان

سیاست خارجی حکومت اسلامی ایران که مستقیم و غیرمستقیم توسط شخص رهبری نظام تدبیر و اداره میشود، اینک ابعاد ناکارآمدی و عدم توفیق خود را بر ملا کرده است به ویژه در سالیان اخیر که محمود احمدی نژاد سکان مدیریت کشور را تحت زعامت و هدایت آقای خامنه ای به دست گرفته است، شاهد عقبگرد سیاست خارجی نظام تا پشت مرزهای عقب ماندگی و لجاجت هستیم. اینک ایران یکی از پرچالش ترین دوران روابط خارجی خود را با کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی سپری میکند و کشور، چوب ندانم کاریهای این حکومت را در اعتمادسازی بین المللی بر بدنه اقتصاد و سیاست خود حس میکند. از سوی دیگر این دولت در حالی که گشاددستانه بازار اقتصاد کشور را بر کالاهای بنجل چینی و جیب دارایی های ملت را بر چاه ویل طمع روسی گشود، در حادترین لحظاتی که به حمایت آنان نیاز داشت، جز رویگردانی آنها نصیبی نبرد. حکومت ولایی ایران در آمریکای لاتین نیز تمام داشته های خود را در سبد ونزوئلایی گذاشت که رئیس جمهورش، دریوزه وار در حاشیه ضیافت شامی، کتابی به رئیس جمهور جدید آمریکا هدیه میکند تا دل او را بدست آورد و در افغانستان، کشورهای آسیای میانه و مرکزی، ژاپن، کره جنوبی و کشورهای آسیای دور و کشورهای آفریقایی و... وضع به همین منوال است.

اما در حوزه کشورهای عربی که حکومت خودخوانده دینی ایران، تعلق خاطر بیشتری به آن دارد، نگاه این رژیم بر چهار گروه/ کشور متمرکز است و سیاست خارجی خویش را از طریق این چارپایه در جهان اسلام به پیش میبرد: حکومت مادام العمر بشار اسد در سوریه، مجلس اعلای شیعی عراق، حزب الله لبنان و حماس فلسطین.

سوریه که در بادی نظر تصور میشود هم پیمان استراتژیک حکومت ایران است و در واقع، طریق مواصلاتی اصلی این رژیم با کشورهای عراق و لبنان است و در نتیجه حق ترانزیتی افزونتر، از بیت المال ایران می گیرد، در بسیاری موارد نشان داده است که یار ایرانی را تا جایی میخواهد که یار دیگری نیافته باشد چراکه اگر آمریکا مایل به گفتگو با او باشد یا عربستان سعودی پاپیش بگذارد و منافع بیشتری را عاید او کند، مشتاقانه به سمت آنان می رود و در این امر تردیدی نمی کند و سهل است که در مذاکرات، از اهرم «ارتباط با ایران» برای چانه زنی بر سر منافع حداکثری خویش یاری می جوید. فراموش نکنیم که شورای همکاری کشورهای خلیج فارس بارها طی قطعنامه هایی از ایران خواسته است که جزایر سه گانه ایرانی مورد ادعای دولت امارات را به آن دولت بازگرداند و سوریه به تمامی این قطعنامه ها رأی مثبت داده است.

در باره عراق، ضعف استراتژی سیاست خارجی رژیم ولایی ایران آشکار است. مهمترین شخصیت های عراقی که عمری را در تهران و قم به طبابت و روحانیت سپری ساخته و وظیفه خور الطاف مقام رهبری بودند و رژیم ولایی ایران به پشتوانه تربیت آنان، بیرق توفیق در عراق را برافراشته بود، به سرعتِ برق و باد از حکومت عراق رانده شدند و اینک این بعثیانند که بار دیگر با سیاستی حساب شده در حال بازگشت به مناصب حکومتی هستند و طنز تاریخ اینکه: بزرگِ دست پروردگان حکومت ولایت فقیه یعنی مرحوم عبدالعزیز حکیم ، رهبر پیشین مجلس اعلای شیعیان عراق ، در روزهای نخست بازگشت به عراق و تصدی رهبری این مجلس تصریح کرد که حکومت ولایی جمهوری اسلامی ایران الگوی آنان برای تحقق در عراق نیست!!

حمایت از حزب الله لبنان شاید بیشترین هزینه مادی و معنوی را برای رژیم ولایی ایران در بر داشته است و الحق حزب الله نیز به تناسب، مایه بیشتری برای «سید القائد» گذاشته است و گرچه هنگام آوردن نام عماد مغنیه، رهبر جهادی حزب الله یا سید حسن نصرالله دبیر کل این حزب، اعضا و طرفداران حزب الله کف میزنند و سوت می کشند و آقای خامنه ای از چنین اقبالی محروم است و همچنان عکس نصرالله بالاتر از عکس آقای خامنهای می نشیند، اما چاپ و توزیع انبوه عکسها و استفتائات ایشان، محبت زایدالوصف میان آقای خامنه ای و حسن نصرالله را که باعث سرازیر شدن بیت المال ایران به لبنان میشود، توجیه می کند. فراموش نکنیم که در جنگ 33 روزه سال 2006 میان حزب الله و اسرائیل ـ که این گروه دائماً کوس ظفر و پیروزی در این جنگ میزند ـ بیش از 3500 خانه و آپارتمان مسکونی لبنانی تخریب شد و اینک رژیم ایرانی همه آنها را از نو ساخته و با تجهیزات زندگی به صاحبان آنها بازپس داده است (محاسبه کنید میزان کمک مالی را) و این غیر از بازسازیها و ساختمان سازیهای جدید و کمک به کشاورزان و کمیته امداد و بنیاد شهید و ... است. اما جالب اینجاست که حزب الله نیز کم کم در حال فاصله گیری از رژیم ولایی ایران است چنانکه سید حسن نصرالله در جریان سفاکی های رژیم، پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، حساب تشکل خود را از حکومت ایران جدا کرد و دخالت اعضای حزب الله در عملیات برخورد با ملت ایران را تکذیب کرد و مهمتر آنکه در بیان خط مشی های جدید حزب الله پس از روی کارآمدن دولت جدید لبنان تصریح کرد که «ایران در چشم حزب الله مانند سایر کشورهای عربی و اسلامی است» و فرقی میان جمهوری اسلامی ایران که سالیانه چندین میلیارد دلار به این حزب کمک مالی و تسلیحاتی می کند و مثلاً جمهوری اسلامی اتیوپی یا کشورهای حاشیه خلیج فارس ـ که احمدی نژاد دز همین مصاحبه اخیر خود با شبکه چهار تلویزیون انگلیس آنها را ناقضان حقوق بشر و دست نشاندگان نظام سلطه!! دانست ـ نیست. (نگویید این فقط در ظاهر است و در باطن ایران، عزیز آنان است زیرا بحث بر سر همین است که ایران هزینه میپردازد و به هنگام منفعت، غایب بزرگ است).

تازه ترین رخداد در اثبات شکست مطلق سیاست خارجی رژیم ولایت فقیه ایران، سفر روز پیش خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی تشکیلات حماس به عربستان سعودی است. البته آقای مشعل پیش از این نیز نگاه صرفاً منفعت طلبانه خویش به رژیم ولایی ایران را آشکار کرده بود آنگاه که در دانشگاه تهران در پاسخ به سؤال دانشجویی بسیجی که از او پرسید اگر آمریکا به ایران حمله کند، حماس برای دفاع از ایران چه خواهد کرد؟ گفت: ما شما را دعا میکنیم !! اما این بار در ملاقات با سعود الفیصل وزیر امور حارجه عربستان صریحاً بیان کرد که مسئله فلسطین، مسئله ای اساساً عربی است!! (جالب است که حزب الله نیز هنگام سخن گفتن از تعبیر «کشورهای عربی و اسلامی» با تقدم عربیت بر اسلامیت استفاده می کند بر خلاف رژیم ولایی ایران که اسلامیت را بر ایرانیت همواره ترجیح میدهد) و حماس هرگز نمی پذیرد که روابطش با ایران موجب لطمه زدن به امنیت کشورهای عربی و یکپارچگی اراضی شان شود. علت سفر مشعل به عربستان از بین بردن نگرانیهای آن کشور در باب حمایت جنبش حماس از مواضع ایران در قضیه شیعیان حوثی یمن است. او صریحاً اعلام کرد که حماس در قضیه یمن مطلقاً دخالت نمی کند و از سیاستهای ایران در این خصوص حمایت نمی کند (یعنی ایران در امور داخلی یمن دخالت می کند).
نکته جالبتر این است که مشعل بیان کرده است که حماس بخشی از جهان عرب به شمار میرود که در نبردش با اشعالگران، حامیای جز کشورهای عربی ندارد!! گویی آقای مشعل فراموش کرده است که در جریان جنگ اخیر 22 روزه، تمام کشورهای عربی در مقابل تهاجمات رژیم اسرائیل سیاست سکوت را در پیش گرفته بودند و یا گذرگاه های خود را با باریکه غزه بسته بودند و فقط این ولی محترم فقیه ایران بود که چون اسپند بر آتش میسوخت و در وسط معرکه آتش و خون، ایرانیان مظلوم را به کار گرفته بود تا از طریق دریای مدیترانه کشتی کمک های بشردوستانه !! وی را به غزه برسانند، و اینک رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس که پس از جنگ غزه شاهد سرازیر شدن کمک های ایران برای بازسازی خانه ها، مدارس، بیمارستانها و اهدای لوازم زندگی از چادر و پتو و یخچال و... بوده است، حکومت ایران و از آن طریق مردم ایران ـ که عده قابل توجهی از آنان بیش از مسلمانان سنی مذهب غزه به این کمکها احتیاج دارند ـ را بی منت و شأن آنان را تخفیف میکند. به قول لسان الغیب: "یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت".

آقای خامنه ای سه اصل حکمت، مصلحت و عزت را حاکم بر سیاست خارجی خود می داند، بد نیست کمی از برج عاج فرو آید و پاسخ دهد که حداقل در رابطه با چهار کانون مورد توجه خود در جهان عرب، چگونه عزت ایران و ایرانیان را پاس داشته است؟ چه مصلحت ملی ای اینگونه سیاست ورزی را توجیه میکند؟ و چه عقلانیت و حکمتی بر اینگونه چوب حراج زدن بر بیت المال ایرانیان و منافع ملی کشور حاکم بوده است.


*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire