فيلم آرگو ۲، سعيد بشيرتاش
گروگانگيرى ديپلماتهاى آمريكايى در تهران ايران را به
مسيرى فاجعهبار انداخت كه، در آن، دههاهزار ايرانى ناچار شدند كه كشور را به صورت
غيرقانونى و با همان ترس و دلهرهاى ترک کنند كه شش ديپلمات آمريكايى فيلم آرگو
هنگام خروج از ايران داشتند.
ویژه خبرنامه گویا
فيلم آرگو ۲ را ديدهايد؟ ديپلماتى بلندپايه كه بهتازگى از مأموريتى در اروپا
به تهران بازگشته است به دست دانشجويان خط امام به جرم جاسوسى بازداشت میشود.
دانشجويان انقلابى، كه بازيچهاى در دست حكومت بودند، او را ماهها در اتاقى زندانى
و، با عنوان بازجويى، به شدت شکنجه روحی میکنند.
او يكى از اين دانشجويان را شناسايى میکند: عباس عبدى؛ اما خود عبدى میگويد كه
دانشجويى ديگر زندانبان و بازجوى اين ديپلمات بوده است و نه وى. به هر حال، کار
اصلى اين دانشجويان زندانبانى و بازجويى شده است. در بيرون از سفارت، هر روز صدها و
شايد هزاران تن از مردم به دعوت نيروهاى چپگراى مذهبى و غيرمذهبى گرد هم میآیند و
خواهان محاكمه و اعدام اين «جاسوس آمريكا» میشوند. راديو و تلويزيون حكومتى و
نشريات گروههاي اسلامگرا و لنينيست با پرداختن هرروزه به اين تظاهراتهاى
بیپایان، سعى در كاشتن بذر دشمنى با آمريكا و «ليبرال» در سطح جامعه میکنند و اين
ديپلمات را علناً جاسوس و خائن میخوانند. گروههاى سياسى اسلامگرا و لنينيست نيز
میخواهند که اين «ديپلمات جاسوس» محاکمه و اعدام شود. اين ديپلمات هيچ يک از شش
ديپلماتى كه در فيلم آرگو نشان داده میشوند نيست. او ديپلمات بلندپايه ايرانى،
عباس اميرانتظام، است. او را آن قدر در زندان نگاه میدارند که قدیمیترین زندانى
سياسى ايران میشود.
دو تن از دانشجویان پیرو خط امام همزمان با بازداشت امیرانتظام در تلویزیون ظاهر
شدند و اسنادی را مقابل دوربین خواندند که به گفته آن ها نشان می داد امیرانتظام در
تلاش بوده است تا روابط خوبی میان ایران و آمریکا برقرار کند. یکی از این دانشجویان
با اشاره به یکی از این اسناد می گوید: «در یکی از اسناد تفسیری درباره آقای عباس
امیرانتظام به چشم می خورد به این شرح که توصیف کاردار بروسن (لینگن) از امیرانتظام
به عنوان یک شخص باهوش و نماینده بسیار ماهر دولت ایران در سخن گفتن کاملاً صحیح
است. انتظام در حقیقت علاقه به ادامه تماس با آمریکا دارد و به نظر می رسد خالصانه
می کوشد تا دوباره روابط دوجانبه خوبی بین ایران و آمریکا برقرار کند. سفارت گفت
وگو با امیرانتظام را در حد امکان ادامه خواهد داد.» (١)
مهدى بازرگان مسئوليت تمامى تماسهاى ديپلماتيك اميرانتظام را بر عهده گرفت. اما
خمينى و روحانيان شوراى انقلاب مى دانستند كه اميرانتظام جاسوس نيست. در واقع، با
متهم كردن اميرانتظام به جاسوسى، آنها مى خواستند انتقام خود را از وى بابت تلاش
هايش براى انحلال مجلس خبرگان بگيرند. آنها، همچنين با متهم كردن نيروهاى دموكرات
به سازشكارى، مى خواستند كه آنها را از صحنه سياسى كشور حذف كنند.
اين تنها عباس اميرانتظام نبود كه قربانى اشغال سفارت آمريكا و كينه توزى ها و
توهمات نيروهاى ضدامپرياليستى شد. خسرو قشقايى و چند شخصيت ملى ديگر نيز با
«افشاگرى»هاى دانشجويان پيرو خط امام دستگير شدند. در شب اولين انتخابات رياست
جمهورى و در حالى كه فرصت تبليغات به پايان رسيده بود، روزنامهها و راديو و
تلويزيون كشور از «افشاگرى دانشجويان خط امام» درباره احمد مدنى خبر دادند كه نامزد
اين انتخابات بود. رحمتالله مقدممراغهاى و چند شخصيت ديگر را نيز اين دانشجويان
«افشا» کردند. نقطه مشترك همه اين «افشاشدگان»، دموكرات و ملى بودن آنان بود. اما
از نظر اشغالكنندگان سفارت آمريكا نيروهاى دموكرات و ملى، كه در آن زمان «ليبرال»
خوانده میشدند، در بدترين حالت «جاسوس» و در بهترين حالت «سازشكار» بودند.
برخى، اشغال سفارت آمريكا و گروگانگيرى را نتيجه منطقى گفتمان حاكم بر جريان
روشنفكرى ده هاى ٤٠ و ٥٠ ايران و در ادامه شورش واپسگرايانه ١٥ خرداد و انقلاب
اسلامى مى بينند.
پس از اشغال سفارت آمريكا، واژه «ليبرال» تبديل به ناسزا شد. مبارزه با آمريكا و
امپرياليسم وظيفه اصلى همه نيروهاى انقلاب و مترقى شد و اين وظيفه خودساخته را بر
گرده مردم ايران نيز بار كردند. خواستههايى چون «برابرى حقوقى شهروندان» و
«دموكراسى» غربگرايى يا بورژوابى خوانده و انحراف از راه امت يا خلق شناخته
شد.
جماعتى مسخ شده و هذيانگو هر روزه در برابر سفارت آمريكا جمع میشدند و فرياد
«مرگ بر آمريكا و سازشكار» سر میدادند. آنان فرياد میزدند: «دانشجوى خط امام افشا
كن، سازشكار رو رسوا كن.» نيروهاى اسلامگرا و لنينيست جوی خشن بر جامعه حاكم
کردند، از همان سبك كه در فيلم آرگو میبینیم. بدين ترتيب، با اشغال سفارت آمريكا،
اندك فضاى «روادارى» و «سازش» و مصالحه نيز، كه جزو لاينفك فرهنگى دموكراتيك است،
از جامعه ايرانى رخت بر بست.
به گروگان گرفتن ديپلماتهاى آمريكايى در همان آغاز باعث سقوط دولت بازرگان شد.
دولت بازرگان آخرين دولت نيمه دموكرات تاريخ ايران بود. اشغال سفارت آمريكا، باعث
شد كه همه نيروهاى ملى و دموكرات از قطار انقلاب به بيرون پرت شوند.
يكي از انگيزههاى دانشجويان در اشغال سفارت آمريكا اعتراض به ديدار نخستوزير
وقت با مسئول شوراى امنيت ملى آمريكا بود. از آن زمان تا كنون، روابط و حتا مذاكره
با آمريكا تبديل به تابو شده است. تابويى كه آثاری ويرانگر در امنيت و منافع ملى
كشور و زندگى روزمره ايرانيان داشته است.
اولين اثر گروگانگيرى در روابط خارجى ايران، ضبط ميلياردها دلار از دارايى هاى ايران در بانكهاى آمريكا بود. اما بسيار فاجعهبارتر از آن جنگ هشتساله ايران و عراق بود. بدون قطع روابط اطلاعاتى و نظامى ايران و آمريكا و انزواى بينالمللى ايران، كه بر اثر فاجعه گروگانگيرى رخ داد، جنگ ايران و عراق رخ نمیداد ــ جنگى كه به كشته و زخمى شدن صدهاهزار ايرانى منجر شد و، به گفته دولت ايران، برای کشور بيش از هزارميليارد دلار خسارت به بار آورد. اين جنگ برخى از شهرهاي ايران، مانند آبادان و خرمشهر، را براى هميشه از رونق انداخت و باعث مهاجرت صدهاهزار تن شد.
از اولين آثار انزواى بينالمللى ايران پس از ماجراي گروگانگيرى اجباری شدن اخذ ويزا برای ايرانيان برای سفر به كشورهاى اروپايى بود. تا آن زمان، ايرانيان براي ورود به اكثر كشورهاى اروپاي غربى نيازى به ويزا نداشتند.
اولين اثر گروگانگيرى در روابط خارجى ايران، ضبط ميلياردها دلار از دارايى هاى ايران در بانكهاى آمريكا بود. اما بسيار فاجعهبارتر از آن جنگ هشتساله ايران و عراق بود. بدون قطع روابط اطلاعاتى و نظامى ايران و آمريكا و انزواى بينالمللى ايران، كه بر اثر فاجعه گروگانگيرى رخ داد، جنگ ايران و عراق رخ نمیداد ــ جنگى كه به كشته و زخمى شدن صدهاهزار ايرانى منجر شد و، به گفته دولت ايران، برای کشور بيش از هزارميليارد دلار خسارت به بار آورد. اين جنگ برخى از شهرهاي ايران، مانند آبادان و خرمشهر، را براى هميشه از رونق انداخت و باعث مهاجرت صدهاهزار تن شد.
از اولين آثار انزواى بينالمللى ايران پس از ماجراي گروگانگيرى اجباری شدن اخذ ويزا برای ايرانيان برای سفر به كشورهاى اروپايى بود. تا آن زمان، ايرانيان براي ورود به اكثر كشورهاى اروپاي غربى نيازى به ويزا نداشتند.
اما اين انزواى بينالمللى باز هم نتايجى بس وخيمتر از وضع مقررات ويزا داشت:
ايران نتوانست از بزرگترين فرصت تاريخى خود پس از سقوط شوروى استفاده کند. اينكه
ايران نمیتواند به حق خود در درياى مازندران، كه بنا بر برخى تخمينها شانزده درصد
از منابع نفت جهان در آن است، برسد تنها يكى از عوارض فاجعهبار انزواى بينالمللى
ايران از آغاز گروگانگيری است. در واقع، با گروگانگيرى، ايران در سياست خارجى خود
به جنگى دونكيشوتوار با «نظام سلطه» روى آورده است ــ سياست غيرعاقلانه، غير
مسئولانه و فاجعهبارى كه همچنان ادامه دارد.
يكى ديگر از عوارض گروگانگيرى ديپلماتهاى آمريكا در تهران خدشهدار شدن اعتبار
و آبروى ايران در ميان كشورهاى متمدن جهان بود: جهانى كه مردم ايران را روادار و
متمدن میشناخت، با اشغال سفارت آمريكا، با چهرهاى متفاوت از ايران و ايرانيان
روبهرو شد ــ چهرهاى كه ميتوان آن را به روشنی در فيلم آرگو ديد.
گروگانگيرى ديپلماتهاى آمريكايى در تهران ايران را به مسيرى فاجعهبار انداخت
كه، در آن، دههاهزار ايرانى ناچار شدند كه كشور را به صورت غيرقانونى و با همان ترس
و دلهرهاى ترک کنند كه شش ديپلمات آمريكايى فيلم آرگو هنگام خروج از ايران
داشتند.
قربانى واقعى اشغال سفارت آمريكا «ملت ايران» بود. به همين دليل بايد فيلم «آرگو
٢»يى ساخته شود تا افزون بر داستان گروگانهاى آمريكايى، داستان قربانيان اصلى
گروگانگيرى را حکايت کند ــ داستان دههاميليون قربانى ايرانى، داستان چندين نسل
ايرانى كه قربانى كردار و گفتمان ويرانگر عده اى انقلابى شدند.
(١) روزنامه مردمسالارى ٢٨ آذر ١٣٩١
(١) روزنامه مردمسالارى ٢٨ آذر ١٣٩١
bashirtashsaeed@yahoo.fr
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire