mardi 20 décembre 2011

نامه رضا رییسی در دفاع از نامه اولش به نوری زاد


با دلخوري و اعتراض امثال من آبي براي بيگانگان گرم نمي‌شود
من يك منتقدم. يك معترض. برويد ببينيد و بخوانيد. معترض به كساني كه انقلاب را تعطيلات زندگي‌شان فرض كردند و با سرباز‌زدن از انضباط انقلابي آرامش ديگران را بهم ريختند…
به قلم: رضا رییسی
من آوازي كه شعرش را ديگري ساخته باشد نمي‌خوانم. من نويسنده‌ام. اگر زندگي‌ام محنت بار و سخت باشد، خانه‌ام را بدون در به دوش مي‌كشم اما ترجيح مي‌دهم بي‌منت بنويسم. اگر در آرامش باشم خدا را سپاس مي‌گويم و بر شمار پنجره‌ها، باغ‌ها، درياها، آسمان‌ها و گل‌ها مي‌افزايم و باز مي‌نويسم. تنها اضطرابم افتادن به چنگال بيگانه و سوء‌استفاده از قلمم به نفع جماعتي با سوداهاي متفاوت و اغلب متخاصم خوش‌نشين اروپا و آمريكاست كه چشم اميد به نوشته‌ها و گفتار ديگران دارند تا از قِبَل آن‌ها گامي به سوي فروپاشي كشور و تسكين عقده‌هاي شخصي و گروهي خود بردارند. علاوه بر آن از كج‌فهمي دوستان نادان و كم‌سوادي كه اسير دست دشمنان دانا مي‌شوند يا فرصت‌طلبان سودجويي كه مثل پيچك‌هاي خزنده دور از ديوار به هر سمت رشد مي‌كنند و به بهانه پاسداري از خون شهدا و ارزش‌هاي انقلاب راهم را سد مي‌كنند و قلم امثال مرا مي‌شكنند، رنج مي‌برم.
من يك منتقدم. يك معترض. برويد ببينيد و بخوانيد. معترض به كساني كه انقلاب را تعطيلات زندگي‌شان فرض كردند و با سرباز‌زدن از انضباط انقلابي آرامش ديگران را بهم ريختند. تندروي كردند و تندي را اساس كارشان قرار دادند. معترض به كساني كه خون شهدا را پايمال كردند. همان‌ها كه در جنگ پشت امثال شهيد همت را خالي مي‌كنند. او را به تمسخر مي‌گيرند. در ميان او و يارانش تفرقه مي‌اندازند. به صورتش سيلي مي‌نوازند و بعد از جنگ مي‌شوند يكه‌سوار و راوي صحنه‌هايي كه در آن‌ها حضور نداشته‌اند. معترضم به آن‌ها كه دروغ گفتند. توهم آفريدند. رأي ملت را ناديده گرفتند و با داستان‌هاي ضد‌ و نقيض اجازه دادند حرمت‌ها شكسته شود. خودسرها يكه‌تازي كنند و در ملت خدايان متفاوت و قلب‌هاي جدا از هم بوجود بيايد. معترضم به آن‌ها كه با دنائت، فرصت‌طلبي و بي صداقتي مال مردم را از بانك‌ها به تاراج بردند. همچنين معترضم به افراد بيماري كه به بهانه نامه‌اي كه به آقاي محمد نوري‌زاد نوشتم با تيترهاي آتشين و هدف‌مند و كنايه‌هاي منافقانه در اخبارشان مرا به صنف، دسته، گروه خاص و دولت و دستگاه وصل و پينه مي‌كنند تا شايد از اين رهگذر داغ دلي را كه نسبت به بچه‌هاي صادق و صميمي انقلاب و جنگ دارند فرو بنشانند. من مفتخرم كه بخشي از نوشته‌هايم به انقلاب و جنگ مي‌پردازد. زيرا به خودم حق مي‌دهم از انقلاب و حركتي كه در آن جواني‌ام را بي هيچ چشمداشتي نثار كردم يا از جنگي كه به دفاع از ميهنم انجام پذيرفت و دست اجانب را از خاك ميهنم كوتاه كرد بنويسم و آن را به نقد بكشم. اكنون چه كسي مي‌تواند مدعي شود در اين نوشته‌ها جانبدارانه قلم زده‌ام، قهرمان پروري كرده‌ام يا بر موضوعيت جنگ، ويراني و تباهي صحه گذاشته‌ام؟ من نه خانه‌اي در بهشت دارم نه خاله‌اي در دستگاه دولت. نه در استخدام جايي هستم، نه زير چتر كسي. وضعيت معيشتي، وام‌ها و قرض‌هايي كه دارم نشان مي‌دهد كه هيچ پاداش، رانت و جايزه‌اي نبرده‌ام. از اين رو آن‌ها كه از نامه من به برادرم محمد نوري‌زاد پي فرصت‌ طلبي‌اند بدانند از نويسنده‌اي كه جز قلم استثمار هيچ‌كس نيست براي بيگانگان و دشمنان دانا و ديرينه آبي گرم نمي‌شود.

No related posts.

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire